انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

تاریخ تمدن مصر باستان



 
هنر معماری معابد مصریان باستان



مصریان معابد را ارزشمند ترین پایگاه های فکری، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی خود به شمار می آورده اند. معابدی که در آنها مراسم عبادت به خدایان و انجام یافتن فرایض دینی، برگزاری آداب و آیین های گرامی داشت خدایان از جمله«تقدیم شراب به حضورخدایان» به عمل می آمده است، خانۀ خدایان نام داشته است. این بناها که برای پناه دادن موجودات لاهوتی و ابدی به کار می رفت عمدتاً با سنگ های زیبا و محکم ساخته می شده است. هر معبدی دارای محوطۀ وسیعی بود . این فضای بزرگ که گاهی مساحت آن به چندین صد متر مربع می رسیده است، محل زندگی کاهنان، خدمتگزاران، انبارهای آذوقه و ابزار و ادوات و سایر ملزومات متعلق به معبد، محل نگهداری چهارپایان، اطاق ویژۀ نگهداری قربانیان و… بوده است. برای هر کدام از این عناصر فضای ویژه ای با مشخصات خاص و اندازۀ مناسب پیش بینی شده بوده است. این مجموعه در واقع به مراتب بزرگ تر از چند خانۀ متصل به هم ، بلکه به اندازه و وسعت یک شهر کوچک بوده است. چنین بنایی را هنرشناسان و کارشناسان معماری جهان باستان شبیه به دیرهای بزرگ در کشورهای اروپایی دوران قرون وسطی، به شمار آورده اند. در وسط این محوطه فضایی در نظر گرفته و آراسته شده بود که ویژۀ عبادت روحانیان و زائران بوده است، و در حاشیۀ آن خیابانی سراسری به صورت سنگفرش بوده و دو ردیف مجسمه های عظیم «ابوالهول»ها بدانجا منتهی می شده است.



در مدخل معبدی بلافاصله پس از ورود دِر بزرگی قرار داشت که از دو سوی آن، دو برج بزرگ به شکل هرم ناقص و نیمه تمام و پوشیده از نقوش، تصاویر و کتیبه های برجسته نقر شده بود.در جلو در ورودی (مدخل) معبد دو ستون بلند از سنگ صاف تراشیده شده بلند وسربه آسمان کشیده ساخته شده بود. مجسمه های عظیم فراعنۀ مصر یا فرعونی که بانی ساختن این معبد بود در مدخل معبد از هر دو سو برسکویی قرارداده شدهبود. معبد هم از بیرون و هم از درون آراسته زینت داده شده بود. سر در معبد به ستون های استواری تکیه داده شده بود که پرده های پرچم مانند بر بالای آن به اهتراز درآمده بوده. مردم ابتدا از همین در ورودی(مدخل) وارد معبد شده و به حیاط اندرونی وارد می شدند که راهروهای ستون دار داشت ومراسم مذهبی وآیین های خاص بزرگداشت خدایان در آنجا برگزار می شده است به دنبال آن تالارهای بزرگی به این مجموعه می پیوست که آن نیز دارای چندین ستون سنگی و بسیار مجلل و زیبا بود. این ستون ها نگهدارندۀ آن سقف های سنگینی بودند که بر بالای آنها قرار داشت. ــ بنا به اظهار کارشناسان هنر معماری در جهان باستان سرمشقی برای ساختن عمارت چهل ستون در ایران شده اند ــ بزرگترین و مهمترین مراسم مذهبی در این تالارهای برگزار می شده است.



خدایان مصریان در این تالار با عظمت در نهایت شکوه و جلال بر روی تختی مجلل و مرصع و ازهرجهت آراسته به جواهرات که به صفحۀیک کشتی همانند بود، در نظر مؤمنان و پیروان او متجلی می شدند. زائران هر چه بیشتر در اندرون معبد به جلو می رفته اند، از شمار افرادی که مجاز بودند به اندرونی ترین فضای تالار بروند، کاسته می شد.سرانجام به خلوت گاهی می رسیدند که در آنجا تندیس رب النوع مورد نظرمستقر بود. این تندیس به وسیلۀ گوهرها و سیم و زرنگاری های گسترده ای که فضای پیرامون او را پوشانده بود، پرتو افشانی می کرد. کسی جز کاهنان عالیمقام که به عقیدۀمصریان باستان از اسرار هر دو جهان آگاه بودند حق ورود به این تالار باشکوه و اسرارآمیز را نداشته است.

در متون تاریخی مصریان آمده است که تنها فراعنه ای که در مقام روحانیت و کسوت کهانت بوده اند، با اجازۀ کاهنان عالی مقام که متولیان معابد و امور ویژۀ خدایان بوده اند، به ضرورت می توانسته اند به حریم خدایان با رعایت فاصلۀ قانونی وارد شوند، ولی هیچ کس جز کاهن ویژه و عالی مقام حق نزدیک شدن به تندیس رب النوع را نداشته لست. گویا در معابد سومریان، آشوریان، بابلیان، یونانیان و هندوان سخت گیری به این اندازه نبوده و ضوابط و قوانین عبادت به خدایان چنین محدودیتی را در بر نمی گرفته است.



مهمترین معابد به جای مانده از دوران مصر باستان که ویرانه هایی از آنها بر جای مانده است عبارتند از معابد کارناک و الاقصر(لوکسور) در محل شهر تب ومعابد زیرزمینی ایپسامبول، این معبد به ابوسمبل نیز معروف شده است. معابد جزیرۀ فیله نیز از اهمیت زیادی برخوردارند. ویرانه های کارناک بیش از یکصد متر درازا و پنجاه متر پهنا دارد. هنرشناسان، مورخان وباستان شناسان فرانسوی براین باورند که یک کلیسا بطور کامل در این معبد جا می گیرد. تالار این معد دارای ۱۴۴ ستون در شانزده ردیف است و تمام سقف معبد براین ستون ها استوار بوده اند. ستون ها در دو ردیف اول از سایر ستون ها بلندترند. هر ستون در ردیف های اول ۲۴ متر ارتفاع و ۱۰مترقطر دارد.معبد زیرزمینی ابوسمبل (ایپسامبول) نیز مانند ویرانه های کارناک والاقصر در آغاز روی کارآمدن فراعنۀ تب در مصر علیا ساخته شده است. بنیانگذار این بناها را رامسس دوم می دانند.



تندیس غول آسای این فرعون زینت بخش مدخل این معبد است. ویل دورانت مورخ آمریکایی و مؤلف دورۀ تاریخ تمدن، از این معابد باعظمت دیدن کرده و دربارۀ معابد کارناک ولاقصر نکات مهمی را دریافته است.

وی دربارۀ رامسس دوم چنین نوشته است: رامسس دوم از برجسته ترین شخصیت های تاریخی به شمار می رود که اسکندر کبیر (مقدونی) هرگز با او برابر نیست و در برابر او رنگ و بهایی ندارد. این پادشاه (فرعون) نود ونه سال زیست که از آن مدت شصت و هفت سال از آن را بر تخت سلطنت مصر تکیه داشت . رامسس دوم یکصد و پنجاه فرزند داشته است… اینک تندیس عظیم اودر برابر ما قرار دارد که بیش از هفده متر ارتفاع داشته است و هم اکنون هفده متر درازای آن است و بر روی زمین درازکشیده است وآیندگان و ورندگان به دیدۀ ریشخند و تمسخر به آن می نگرند… به هنگام لشکرکشی ناپلئون بناپارت پادشاه مصر، دانشمندان متعددی با وی به مصر آمده بودند و کوشش فراوان کردند تا همه چیز این مجسمه را اندازه بگیرند. طول گوش این مجسمه بیش از یک متر و پهنای پایش یک متر ونیم و وزن آن حدود یکهزارتن یعنی یک میلیون کیلوگرم تخمین زده شده است.

ناپلئون در برابر همین مجسمۀ عظیم سخنانی را که در حضور یوهان فریدریش گوته بیان کرده بود، این گونه تکرار کرد: «این است یک مرد». معابد جزیرۀ فیله، اغلب در آغاز دوران سلطۀ یونانیان و رومیان ساخته شده (یعنی یونانیان و رومیان از مصریان تقلید کرده اند)، ولی دنبالۀ سنن محکم مصر قدیم را رها نکرده … این معابد آخرین شاهکار هنرنمایی مصر شمرده می شود.

مورخان جامعه شناسان از سراسر دنیا بارها از مصر دیدن کرده و اینهمه عظمت را به چشم دیده اند. آنچه دانشمندان فرانسوی که به همراه ناپلئون به مصر سفر کرده بودند، بعدها در آثارشان آورده اند، کنایه گونه بوده است. کاربرد الفاظ ریشخند و تمسخر به وسیلۀ ویل دورانت نباید واژه های زشت و موضع این مورخ خصمانه و گستاخانه تلقی شود، بلکه زمام دارانی در طول تاریخ جهان و چهره های متعددی چون رامسس دوم، کوروش بزرگ، داریوش یکم، اسکندر مقدونی، مهرداد کبیر اشکانی، خسرو یکم انوشیروان، ابومسلم خراسانی، چنگیز مغول و … ظهور کرده اند و تاریخ آنگونه که بوده اند دربارۀ آنها داوری کرده و مورخان دربارۀ آنها محققانه و منصفانه به داوری نشسته اند.

بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
زن

 
خیلی خوب و پر معنا بود مرسی لذت بردم
خطت رو که خاموش کردی من ماندم و دوستت دارمهایی که دیولر نشد
     
  

 
کلئو پاترا هفتم (Cleopatra VII)



کلئوپاترا هفتم در ۱ ژانویه سال ۶۹ قبل از میلاد در اسکندریه، یکی از شهرهای مهم مصر به دنیا آمد، او در هجده سالگی (۵۱ ق. م) پس از مرگ پدرش بطلیمیوس دوازدهم به سلطنت رسید. از همان ابتدای سلطنت و در مراسم تاج‌گذاری، رئیس شورای سلطنتی «پوتینوس»، که قیم قانونی برادر کلئوپاترا، بطلیمیوس سیزدهم بود قصد داشت مانع سلطنت کلئوپاترا به تنهایی شود، از آنجا که او مرد شیاد و متقلبی بود و فکر می‌کرد بطلیمیوس فرد نادان و کوته‌بینی است، سعی در به‌سلطنت‌رساندن او را داشت تا خاندان سلطنتی را زیر نفوذ خود قرار دهد



طبق سنت پادشاهان مصر خواهر می‌بایست با برادر ازدواج می‌کرد تا در زیر سایه برادر حکومت کند. پوتینوس قصد سوءاستفاده از این سنت را داشت و اصرار می‌کرد که خواست بطلیمیوس دوازدهم نیز سلطنت کلئوپاترا و برادرش به طور مشترک بوده‌است، اما کلئوپاترا اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد و تأکید داشت که پدرش او را قبل از مرگ به سلطنت مصر منصوب کرده‌است. پوتینوس که در مراسم تاج‌گذاری به هدف خود نرسید، سکوت کرد تا نقشه جدیدی برای خلع کلئوپاترا از سلطنت بریزد.



در زمان به سلطنت رسیدن کلئوپاترا، روم در آستانهٔ جنگ داخلی دیگری بود و ژولیوس سزار بر سر قدرت با «ماگنوس پمپئوس» دست و پنجه نرم می‌کرد، پمپئوس که برای مبارزه با سزار به نیرو نیاز داشت، از کلئوپاترا تقاضای شصت کشتی و سی‌صد سرباز کرد. از آن‌جا که پمپئوس در زمان پدر کلئوپاترا نقش مهمی در بازپس‌گیری سلطنت مصر را ایفا کرده بود، کلئوپاترا به تقاضای او پاسخ مثبت داد. شورای سلطنتی که منتظر هر بهانه‌ای برای زیر سؤال بردن و خلع سلطنت کلئوپاترا بودند، با کمک کلئوپاترا به پمپئوس مخالفت کردند و اظهار داشتند که سزار مرد نیرومردی است و کمک به دشمن‌اش، او را تحریک می‌کند و کینه‌اش را برمی‌انگیزد. کلئوپاترا به خاطر بدهکاری نُه تالان طلای پدرش به سزار و از آن‌جا که در صورت شکست پمپئوس، سزار به مصر می‌آمد تا طلبش را مطالبه کند و از آن‌جا که از مخالفت با رومی‌ها در هراس بود، مخالفت شورای سلطنتی با این مسأله را رد کرد.



چند ماه بعد از به سلطنت رسیدن کلئوپاترا، «گاو آپیس» (تجسم مملوس پتح، خدای معبد ممفیس، یکی از خدایان مصر باستان) مرد؛ مردم مصر که گاو آپیس را به عنوان خدا پرستش می‌کردند، مرگ آن را پس از زمان کوتاهی از مرگ بطلیمیوس دوازدهم نشانه نحس و شوم به شمار آوردند. پوتینوس در بازارهای شهر اسکندریه شایعه‌ای بر سر زبان‌ها انداخت که مرگ گاو آپیس نشانه نارضیاتی خدایان است که از حکومت یک ملکه تنها به خشم آمدند. پوتینوس این شایعه را برای این درست کرد تا کلئوپاترا محبوبیت خود را در میان مردم از دست دهد. کلئوپاترا با سیاست و عقل سلیم خود برای آنکه جلب رضایت و علاقه‌مندی مردم به سلطنتش را به دست بیاورد، به معبد ممفیس رفت و در مراسم تدفین گاو شرکت کرد و همین امر سبب خشنودی کاهنان معبد و مردم از شرکت کلئوپاترا در این مراسم شد مردم پس از آن، کلئوپاترا را «ایزس مقدس» (یکی از خدایان مصر که حافظ زنان و مادر مهربان طبیعت بود) نامیدند.



در یکی از جلسات شورای سلطنتی به کلئوپاترا اطلاع رسید که دو فرستاده رومی که پسران مارکوس بیبیلوس استاندار سوریه متعلق به امپراتوری روم بودند به دست لژیون‌های رومی کشته شدند، این لژیون‌ها را «پمپئوس» هشت سال پیش در اختیار پدر کلئوپاترا قرار داده بود تا در صورت بروز شورش از تاج و تخت او حراست کنند، استاندار سوریه که برای جنگ علیه اشکانیان در ایران به وجود این لژیون‌ها نیاز داشت، پسران خود را به اسکندریه فرستاد تا لژیون‌ها به سوریه اعزام شوند اما لژیون‌ها پسران او را به قتل رساندند. کلئوپاترا و وزیر اعظم بر این عقیده بودند که باید قاتلین فرستادگان استاندار سوریه را در غل و زنجیر به سوریه فرستاد تا در دادگاه سوریه و بر طبق قوانین رومی محاکمه شوند. پوتینوس و رئیس گارد سلطنتی، «آشیل» با کلئوپاترا و وزیر اعظم مخالفت کردند که نباید در برابر رومیان خوار و ذلیل شوند اما کلئوپاترا به مخالفت آن‌ها توجهی نکرد زیرا قصد آن‌ها فقط شیادی بود.



سه سال بعد مصر دچار خشکسالی و قحطی شد و مردم به خاطر آن سر به شورش زدند، یک شب که کلئوپاترا در حال مطالعه لوحه‌های آغشته به موم و جمع و کسر میزان تولید گندم و جو بود، مشاور و مربی اش، مردیان» هراسان به او خبر داد که پوتینوس و آشیل علیه او شوریده‌اند و قصد جان وی را دارند؛ کلئوپاترا به همراه ندیمه‌ها، صندوق‌های پر از لباس و زینت آلات سوار بر قایق به بیابانی در نزدیکی کوه کاسیوس و در شرق پلوزیوم گریخت. با فرار کلئوپاترا، پوتینوس بطلیموس را با نام بطلیموس سیزدهم به سلطنت رساند و مصر به تمام بلاهایی که کلئوپاترا از آن هراس داشت و به درگاه خدایان دعا کرده بود تا مصر از آن بلاها در امان باشد گرفتار شد.

ژولیوس سزار به رغم مشکلات فراوان، مانگوس پمپئوس را در دشت فارسالوس یونان شکست داد و او را تا مصر تعقیب کرد. آشیل، پمپئوس را به قتل رساند و سر او را برید، شورای سلطنتی به این گمان که با کشتن پمپئوس نظر مسائد سزار را جلب خواهند کرد، تصمیم گرفتند دوستی خود را با تقدیم سر بریده پمپئوس به سزار ثابت کنند اما این کار خشم سزار را بر انگیخت.



سزار که از قتل ناجوانمردانه پمپئوس خشمگین شده بود، پوتینوس و بطلیمیوس را گروگان گرفت و خود در کاخ سلطنتی سکونت گزید. مردم اسکندریه دست به تظاهرات زدند و سزار را محاصره کردند و از سوی دیگر آشیل و سربازانش به او چنگ و دندان نشان دادند. کلئوپاترا برای آنکه بتواند سلطنت را بازپس گیرد، جمعی از فلاحین پر انگیزه و دلاور مصری و مزدوران عرب را در بیابان جمع کرد و با وعده‌ای که اگر آن‌ها راه رسیدن او به تخت و تاج مصر را هموار سازند حق الحزمه هنگفتی نصیبشان خواهد شد آن‌ها را در اورشلیم استخدام کرد، سپاه کلئوپاترا در حمله‌ای که به سپاه آشیل کردند یارای نبرد با او را نداشتند. بعد از چند ماه از فرار کلئوپاترا به بیابان، فرستاده سزار، «روفوس کورنلیوس» به نزد او آمد تا کلئوپاترا به اسکندریه بازگردد تا سزار به عنوان میانجی وارد عمل شود و معضل سلطنت مصر را حل کند، سزار از وصیت نامه پدر کلئوپاترا سخن گفت که طبق آن کلئوپاترا و برادرش باید به طور مشترک بر مصر سلطنت کنند، کلئوپاترا از وجود وصیت نامه‌ای که سزار از آن سخن می‌گفت شک داشت. او که یک ملکه بی تاج و بی سرزمین شده بود، به ناچار و برای آنکه سلطنت را در دست بگیرد دعوت سزار را پذیرفت. مردیان کلئوپاترا را به شوهر خواهر خود «آپولودوروس» که بازرگان معتبری از مردم سیسیل بود و در فرار کلئوپاترا به بیابان نفش مهمی ایفاده کرده بود معرفی کرد و او هم کلئوپاترا را در قالی پیچید و نزد سزار فرستاد. با بازگشت کلئوپاترا به کاخ سلطنتی سزار او را به عقد ظاهری بطلیموس در آورد تا مردم دست از شورش بردارند. سزار همچنین تقاضای مطالبه طلبش را کرد، او بطلیموس و پوتنیوس را به کاخ دیگری تبعید کرد و در جنگی بین نیروهای خود و پوتیوس و آشیل، آن‌ها به قتل رسیدند. سزار در جنگ دیگری بین بطلیموس و خواهر کلئوپاترا، «آرسینوهه» به راه انداخت و در این نبرد بطلیموس کشته شد و آرسینوهه به زندان افتاد.

با کشته شدن بطلیموس و زندانی شدن آرسینوهه، کلئوپاترا سلطنت مصر را در دست گرفت. آرسینوهه قبل از رفتن به زندان نزد کلئوپاترا آمد، او از رابطه سزار و کلئوپاترا به خشم آمد که کلئوپاترا خود را به یک رومی فروخته‌است، او به کلئوپاترا تف کرد و ضمن آنکه او را نفرین کرد به او لقب روسپی خائن را نسبت داد.

بعد از آن کلئوپاترا و سزار علاقه بیشتری به یکدیگر پیدا کردند و کلئوپاترا از سزار باردار شد. کلئوپاترا در سفری با کشتی سلطنتی به همراه سزار که در طول رودخانه نیل داشت، سزار را به معبد ایزس و اوسیریس، دو خدا از خدایان مصری برد و برای او داستان آن‌ها را تعریف کرد که بر باور مصریها، «ایزس» و «اوسیروس» دو خدای خواهر و برادر بودند که با هم ازدواج کردند و صاحب فرزندی به نام «هوروس» شدند، کلئوپاترا برای سزار توضیح داد که اکنون بر باور مردم بالادست رودخانه نیل، او ایزس است و اگر او و سزار با هم ازدواج کنند، سزار تجسم «اوسیریس» می‌شود و فرزند آن‌ها که کلئوپاترا او را باردار بود هوروس مجسم خواهد شد و آن که این مسئله سبب قدرتمندی بیشتر آن‌ها می‌شود.

از آنجا که سزار خدایان مصر را کفر می‌دانست و ازدواج با کلئوپاترا او را در روم به دردسر می‌انداخت، با کلئوپاترا مخالفت کرد و به او پیشنهاد داد که اگر او ازدواج برادر و خواهر را از سنت‌های مصر می‌داند، پس باید با برادر دیگرش «آنتونیوخوس» ازدواج کند. او کلئوپاترا را به عقد برادر خردسالش آنتونیوخوس در آورد. بعد از آن مشاجره دیگری بین کلئوپاترا و سزار بر سر خواجه‌های دربار مصر در گرفت و سزار برای سر و سامان دادن به اوضاع روم به آن جا رفت. در سال ۴۷ ق. م کلئوپاترا پسری به دنیا آورد و نام او را «سزاریون» به معنای پسر سزار نامید. هدف کلئوپاترا از نامیدن اسم سزار بر روی فرزندش آن بود که همگان بدانند سزاریون پسر سزار است و آن که به همه نشان دهد به دلیل شایستگی و حق موروثی بر تخت سلطنت مصر نشسته‌است نه به دلیل لطف و مرحمت سزار.

اکثر مردم تا آن روز در وجود کلئوپاترا زن جوانی می‌دیدند که به خاطر باز پس گیری تاج سلطنت مصر، در برابر سزار کرنش می‌کرد و به تمنیات او تن می‌داد اما تولد سزاریون اوضاع را دگرگون کرد. سزار از به دنیا آمدن سزاریون با خبر شد و در نامه‌ای که به کلئوپاترا فرستاد، تولد پسر او را تبریک گفت و انکار کرد که سزاریون پسر هردوی آن هاست. با انکار سزار در مورد سزاریون، کلئوپاترا دستور ضرب سکه‌ای داد که بر روی آن ملکه مصر را در هیأت ایزس نشان می‌داد که سزاریون را در آغوش گرفته بود. کنایه پنهان در سکه آن بود که اگر کلئوپاترا «ایزس مقدس» بود، سزار هم اوسیریس همسر او محسوب می‌شد و سزاریون فرزند و وارث هر دوی آن‌ها بود.



برخی معتقدند کلئوپاترا با نیش مار کبری مصری به سینه یا بازوی خود خودکشی کرد اما برخی نیز معتقدند وی با یک معجون سمی ترکیب یافته از افیون و شوکران به زندگی خود پایان داد.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
هنر معماری مقابر مصریان

شاخص ترن نوع معماری درمصر باستان معماری مقابر فراعنه و بزرگان و اشراف مصری است. مصریان باستان، قبر را خانۀ ابدی و جایگاه همیشگی خود به شمار می آورده اند و براین باور بودند که جسد مومیایی شده، با همزاد خود که مصریان به آن «کا» می گفتند در آن منزل ابدی زندگی می کند. مقابر فراعنۀ مصر، بزرگان و صاحبمنصبان خانه ای مجلل و بزرگ به شکوه و زیبایی کاخ های سلطنتی پادشاهان بوده است. در داخل این خانه آن گونه آرایش شده است که جلوه گاه اشیاء زیبا، مجسمه های چوبی یا سنگی و دیگر زیور و زینت ها بوده است. مردگان را در چنین فضای باشکوهی رها می کرده اند. مصریان با توجه به تعلق طبقاتی خود اجساد را مومیایی می کرده اند تا فاسد نشوند. مجسمه ها جانشین آن شده و برای روح و همزاد سودمند و نگاهبان قلمداد می شده است. مردم مصر بر این عقیده بوده اند که مردگان نیز همانند زندگان به خوراک، آشامیدنی ، پوشاک و لوازم زندگی نیاز دارند. از اینرو در مقبره ها لوازم زندگی و خوراکی، آشامیدنی و دیگر مایحتاج زندگی را قرار می داده اند. بر دیواره های مقابر تصاویر و نقوشی که شرح زندگی و ویژگی های اجتماعی و شغلی بوده به صورت بیوگرافی حک می کرده اند. این نقوش به صورت کتیبه هایی بوده که مساحت و اندازۀ آنها متفاوت بوده است. شرح حال زندگی وی در برگیرندۀ کارنامۀ روزانۀ زندگی اش به اختصار، مشغله و تفریحات او، سرگرمی ها و ابتکاراتش و همچنین شرح خدمات او به جامعۀ مصر، فرعون و خدایان و شمار خدمتگزاران و دیگر ویژگیهای زندگی او، بوده است.



معماران مصر باستان مدت زمان درازی مقابر را به شکل ساختمانی بزرگ و با اشکال هندسی از جمله مستطیلی شکل می ساخته اند که سطوحی مورب داشته است. شیب سطح خارجی این قبور به ندرت به حالت بام های شیروانی شکل ساخته می شده است. امروز عرب ها به این قبور، مصطبه می گویند که به معنای نیمکت است. این مقابر به شکل نیمکت های بزرگ سنگی اغلب مستطیلی شکل بوده و در اندازه های مختلف می ساخته اند. در زیر مصطبه، اطاقی تعبیه شده بود که در آن تابوت چوبی یل سنگی حاوی جسد را قرار می داده اند. درآغاز تاریخ مصر مصر باستان قبور مصریان مصطبه ای بیش نبوده و به تدریج آن را به صورت بناهای بزرگ درآورده اند، گاهی قبور بزرگان مصری چندین طبقه داشته است.

با گذشت زمان به ارادۀ فراعنۀ بزرگ مقابر به صورت اهرام با قاعدۀ مربع و سطوح مثلثی متداول گشت که مهمترین آنها هرم جیزه می باشد که در ناحیۀ ممفیس قرار دارد. این اهرام از توده های عظیم متشکل از قطعه سنگ های بزرگ بوده که سطوح آن تراشیده و صیقلی و کاملاً صاف شده و بدون ملاط بر روی هم گذاشته می شده اند و میانگین شمار آنها حدود هشتاد قطعه بوده است. بلندترین نمونۀ آن هرم خئوپس(کئوپس خوفو) فرعون سلسلۀ چهارم مصر باستان است. علت کثرت مقابر در دورۀ اهرام این بود که فرعون برای اطرافیان، کارمندان دربار و حتی برخی از خویشاوندان خود که به ادامۀ خدمت آنان در زندگی اخروی در کنار خود علاقه مند بود و افزون براین مایل بود که آنها در سرنوشت اخروی و آسمانی و در زندگانی جاودانی اش سهیم و شریک باشند، مقابر ویژه ای در جوار هرم خود می ساخت و این اهرام را به وسیلۀ دیواری محصور می کرده است.


افزون بر هرم جیزه در ممفیس، اهرام کهن تری چون هرم زوزر در ساکارا وجود دارد که به هرم پله دار، پلکانی معروف است . این هرم از نظر ساختار و هنر و نوع معماری حد فاصل میان مقابر مصطبه ای و هرمی شکل است. در دورۀ دوم امپراطوری تب یعنی امپراطوری جدید، فراعنۀ مصر برای خود مقابر زیرزمینی می ساخته اند. این گونه مقابر حالت سردابه داشته اند. ساختن این مقابر ابتدا در مصر علیا رونق یافت. در زیرزمین یکی از این مقابر طول راهرو یا دهلیز تا اطاق یا فضایی که در آن جسد قرار می داده اند متجاوز از ۲۱۵ متر است. مقبرۀ ستی اول (ختی یکم) افزون بر یکصد متر طول دارد.

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
هنر معماری و آثار به جای مانده از معماران مصر باستان

به جرأت می توان گفت که پیشرفته ترین هنر معماری در جهان باستان به مصر متعلق است. پدیده های معماری و به سخن دیگر آثار به جای مانده از معماران هنرمند مصر باستان نه تنها در نوع خود بی نظیر است، بلکه جهانیان و به ویژه هنرشناسان را به شگفتی وا داشته است.
تحول و تکامل روزافزون در این عرصه مصر را در ردیف سرزمین هایی قرارداده است که نامش در تاریخ منجمله با اهرام سه گانه رقم خورده و جاودانی شدهاست. این واقعیتی است که در هر مقطعی از تاریخ مصر باستان، معماری آن سرزمین از هر کشور دیگر پیشرفته تر و تکامل یافته تر بوده است. هنر معماری در مصر را صاحبنظران در یک جملۀ کوتاه بیان کرده اند و آن این است که«هنر معماری در مصر به درجۀ کمال رسیده بود».
کهن ترین و برجسته ترین آثار به جای مانده از این هنر، بناهای تاریخی مقابر بزرگ، اهرام پادشاهان و قبور اشراف و بزرگان مصری که به مصطبه ها معروف اند، می باشد.

بارزترین جنبه هنری این بناها که آنها را در جهان ممتاز و متمایز کرده است، سادگی این بناها است که در حد فوق العاده ای توجه می کند. شاید بتوان گفت در دورۀ امپراطوری باستان بنای معابد از اهمیت کمتری برخوردار بود و معماری معابد مصری به تدریج پا به پای معماری دیگر آثار چون مقابر و کاخ ها به جلو رفت و اهمیت خود را پیدا کرد. در دوران امپراطوری باستان معبد مصریان هنوز با ستو ن ها ی منشوری شکل یا در شکل و قالب درختان ساخته می شده است که این خود دارای مفهوم دینی ویژه ای است که ذهن و اندیشه و ذوق مصریان برآن متمرکز و سلیقه و ابتکار هنرمندان معمار مصری پیرامون آن حرکت می کرد. معماری معابد ابتدا به موازات معماری بنا های دیگر بود ولی به زودی از آنها جلو افتاد و این حقیقت در یادمان های کهن و ویرانه های به جای مانده از آن روزگار به خوبی نمایان و دارای جلوه و برازندگی خاص خود است. زیباترین معابد متعلق به عهد امپراطوری جدید است.

ویرانه های معبد کارناک که نمونۀ بارز هنر معماری مصر باستان است و نیز معبد لوکسور (لو ک سور) که از ابتکارات بی مانند هنرمندان معمار مصری است نشان می دهد که به منطقۀ تب که یکی از دو مرکز بزرگ سیاسی – حکومتی فراعنه در مصر باستان بود ه است، تا چه اندازه اهمیت داده می شده است . آثارمعماری و بناهای پیرامون این دو معبد با عظمت معرف شکوه و جلال این پرستشگاه ها بوده است. هر چند این عظمت و افتخار در تاریخ معماری جهان باستان به سختی آسیب دیده است، ولی از بازمانده های اندک می توان به عمق ابتکار هنری و اوج توانایی هنرمندان مصری در عرصۀ هنر معماری آن سرزمین پی برد. به هنگام ورود و به اصطلاح در مدخل بنا سرسراها (تالارها)ی ستون دار به سبک ها و سلیقه های گوناگون و هر سبک و سلیقه در نوع خود زیبا و بی مانند ساخته شده است. این بناهای باشکوه دارای پلکان های پهن و ایوان های وسیع بوده که در آنها چندین ردیف مجسمه از ابوالهول های مصری برپا شده بود که زیبایی و عظمت آن را دو چندان می کرده است. مساحت این تالارپنج هزار متر مربع محاسبه شده است. طراحی و ساختن چنین بناهایی نیازمند به هوشمندی، سلیقه و مهارت زیاد بوده و ابتکار و ذوق هنرمندان پدید آورندۀ آن را به خوبی نمایان می کند.

در مصر باستان افزون بر معابد، کاخ های عظیمی برای فراعنه ساخته شده است که در ساختن آنها نیز از همین هنرمندان بهره گرفته و از مصالح ساختمانی مرغوب و زیبا استفاده می کرده اند. قصر های شاهی در مصر عموماً از چوب ساخته می شده است و به خاطر آسیب پذیری زودهنگام آن نسبت به سنگ، دوام آنها طبیعتاً کمتر بوده و هنرمندان و هنرشناسان سده های اخیر جهان تنها از روی بقایای آنها و تصاویر به جای مانده از روزگاران باستان و نیز نقوش برجسته، توانسته اند دربارۀ آنها اظهارنظر کنند و به داوری بنشینند. دیدگاه های داوران و هنرشناسان همه حاکی و حاوی تحسین به هنر معماری مصریان است که هنرهای دیگر آن سرزمین را تحت الشعاع خود قرار داده است.
هنر معماری در نزد مصریان ورای اندیشه ها و هنرهای دیگر بوده است. به همین دلیل مصریان قدیم به هنر معماری توجه ویژه ای داشته اند. مصریان هنر معماری را در رابطه بامکان، مسکن و مأوای جهان باقی خود در نظر می گرفته اند. هر مصری در هر شغل و مقامی که بود به فکر ساختن قبری باشکوه برای خود بود، زیرا این قبرخانۀ ابدی و جاودانی او به شمار می رفته است. مصریان اصل را بر هنر معماری قرارداده و هنرهای دیگر چون حجاری، نجاری و نقاشی را به عنوان مکمل هنر معماری می خواسته اند. معماران مصری که تاریخ جهان باستان همانند آنان را به خاطر ندارد ودیگر هرگز بر روی زمین نیز ظاهر نشده اند، آثاری را به وجود آورده اند که واجد عظمت و شکوه بوده و مهارت و کاردانی آنها با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و جغرافیایی (آب و هوا) درهم آمیخته و بناهای با عظمت مصر باستان را تا به امروز جاویدان نگه داشته اند. نه تنها شرایط اقلیمی بلکه آسیب هایی که از ناحیۀ جنگ های ویرانگر، زلزله و سایر عوامل و حوادث و بلایا بارها مصر را فراگرفته است، این افتخارات را تاکنون جهت مطالعه و بررسی حفظ کرده است. هر چند ابعاد و یرانی ها به اندازه ای گسترده بوده است که کار مطالعه و بررسی را دشوارتر می کند، ولی دانشندان با اشتیاقی وصف ناپذیر به یافتن رموز و اسرار این شگفتی ها پرداخته و هر روز نکتۀ تازه ای را از یافته های خود به علاقه مندان ارزانی می کنند.

پایه و اساس و نخستین اندیشه و منشأ هنرمعماری مصریان در خلق این بناهای باشکوه و مجلل، مذهب مصریان بوده است، زیرا مصریان در ساختمان بناهای معمولی و خانه ها که مسکن موقتی و دنیوی آنها به شمار می آمده است، به خشت، آجر، گل وچوب قناعت می کرده اند،ولی در ساختن بناهای جاودانی که شاهکار هنر معماری به شمار آمده اند چون اهرام و مقابر و معابد و کاخ های فراعنه از مرغوب ترین، بادوام ترین و زیباترین مصالح ساختمانی استفاده می کرده اند. معماران و به اصطلاح مهندسان و بنّاهایی که بنتاهای معمولی، خانه ها و دیگر اماکن را طارحی کرده و بر ساختن آنها نظارت کرده و یا شخصاً درساختن آنها شرکت داشته اند،شاید برجسته ترین هنرمندان مصری در عرصۀ هنر معماری نبوده باشند، ولی معمارانی که در پی افکندن و ارائه طرح ها و سرانجام اهرام به عنوان مقابر فراعنه، کاخ های سلطنتی ومعابد نقش، شرکت و نظارت داشته اند، ار نخبگان و برگزیده ترین چهره های عرصۀ هنرمعماری در مصر باستان بوده اند. از آثار به جای مانده ازهنر معماری مصریان می توان به شگفتی های این عظمت ها پی برد.

از بسیاری از این آثار چیزی باقی نمانده، تنها در گزارش ها و اسناد ومدارک می توان به مطالعۀ آن ها پرداخت، چنان که کاخ های فراعنۀ مصر که مشرف به رود نیل بوده و در زمان آمنهوتپ سوم تقریباً در هر یک کیلومتر یکی از آنها ساخته شده است، همگی ازبین رفته و چیزی از ان باقی نمانده است. دیودور سیسیلی مورخ بزرگ جهان باستان براین باور بوده است که: مصریان خانه های خود را مکانی ناپایدار، ولی آرامگاه ابدی خویش را مسکن جاودانی خود به شمار آورده اند. مصریان نه تنها بناهای قبورشان را با حوصله و سرمایه گذاری در دست گرفته و به پایان می رسانده اند. بلکه فضای پیرامونی آن را نیز هرچه زیباتر و سرسبزتر و باشکوه تر به جای می گذاشته اند. فراعنه، کاهنان و روحانیان عالیمقام، اشراف و نجبا و صاحبمنصبان لشکری و کشوری و مدیران امور دیوانی و یا هر کس دیگر که دارای تمکن مالی بود، پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، خانۀ آخرت خود را ساخته و می آراست. پس از مرگ هر مصری می توانسته اند از قبر وی دریابند که وی متعلق به کدام طبقۀ جامعه بوده است. به سخن دیگر خانۀ آخرت او معرف خانۀ دنیای زندگان وی بوده است و نشان می داد که وی در زندگی چگونه و در چه شرایطی به سر می برده است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
جایگاه هنرمندان و هنر در امپراطوری مصر باستان

عظمت و اعتبار تاریخی مصر در هنر آن سرزمین است و نیک پیداست که در شرایطی هنر و هنرمندان مورد تکریم و احترام بوده اند، وگرنه چنین شکوه و جلالی در هنر مصریان و آن هم در همۀ ابعاد هنری چون معماری، پیکر تراشی، نقاشی، حکاکی و هنر بر روی فلزات و سفالینه ها به منصۀ ظهور نمی رسید و هنر مصریان تا به روزگار ما این گونه با عظمت و بی مانند قلمداد نمی شد. در ایران، یونان، بابل، سومر، آشور، هند… نیز وضع به همین منوال بوده است. در کتیبه ها و متون تاریخی، بیوگرافی های رجال سیاسی و سایر صاحبمنصبان ، هنر و هنرمندان پیوسته گرامی داشته شده و هنرمندان به ادامۀ آن در مصر باستان، پیوسته با ابتکاراتی همراه بوده است که آوازۀ آن در جهان باستان سراسر گیتی را فراگرفته است. برخی از هنرهای مصریان قدیم نیز جزو معماهای هنری به شمار می آید و صاحبنظران و هنر شناسان در شگفت اند که مصریان با چه شیوه ها و محاسباتی چنین آثاری را خلق کرده اند. در دورۀ زمام داری امپراطوران باستان مصر، هنر پیکر نگاری یا «پلاستیک» پیشرفت قابل ملاحظه پیدا کرد. هنرمندان و متخصصان پیکرنگاری پیوسته با ابداعات جدیدی به میدان می آمده اند و خلاقیت خود را به اجرا درآورده و به نمایش می گذاشته اند.
می دانیم که سومریان در هزارۀ چهارم پیش از میلاد مسیح نمایشگاه های آثار هنری برگزار کرده و تصاویر، نقوش، مجسمه ها و سایر آثار هنری را در معرض دید همگان قرار می داده اند. به هنگام برگزاری این نمایشگاه ها، هنرمندان سومری حضور یافته و توضیحات لازم را دربارۀ اثر یا آثار خود به تماشاگران می داده اند و همانجا سفارش هایی را از بازدیدکنندگان از نمایشگاه دریافت می کرده اند. تحول و تکامل در هنر پیکرنگاری (پلاستیک) در مصر به زودی به بالاترین درجۀ پیشرفت خود رسیده بود،ولی این تحول و تکامل همۀ رشته های هنری را در برنگرفته است. هنر نیز در مصر باستان تأثیر پذیرفته از اوضاع سیاسی، دینی و اجتماعی بوده استو هر اندازه هم هنرمندان پای بند به اصول هنرمندانه خود بوده اند، معذلک نفوذ عناصر فوق بر هنر آنان بی تأثیر نبوده است. مصر در دوران باستان از نظر هنر پیشرفته و دربرخی از انواع هنرها از بابل، سومر، یونان، ایران، آشور و … نیز پیشرفته تر بوده است، ول مصریان از چه زمانی به دایر کردن نمایشگاه های آثار هنری هنرمندان اقدام کرده اند، سندی قاطع در دست نیست. ما می دانیم که دربارفراعنه و معابد پایگاه هایی برای ارائۀ آثار هنری بطور محدود بوده و همۀ آثار را به نمایش نمی گذاشته اند و همگان امکان ورود و بازدید از این نمایشگاه ها را نداشته اند.
در عصر زمام داری همۀ فراعنۀ مصر نیز ظاهراً وضع بدین گونه نبوده است. در دورۀ باستانی مصر هنر مجسمه سازی به اوج ترقی خود رسیده بود. تندیس های عظیم فراعنه، وزیران و صاحبمنصبان مصری آنچنان به دقت و هنرمندانه خلق می شده اند که با اصل آن حتی کمترین اختلاف را نیز نداشته است. هنرمندان در ساختن مجسمه ها تناسب اعضای بدن را کاملاً رعایت کرده و چهرۀ شخص مورد نظر را نخست طراحی کرده و سپس طرح موجود را به زیر کار می برده اند. این عمل و بازده آن به صورت مجسمه ای حاصل می شد که قطعاً با مدل اصلی تطبیق کامل داشت. گفتنی است که در پاره ای از مجسمه ها و با مدل های تندیس های کار هنرمندان شاید به خواست سفارش دهندۀ اثر، نوعی سادگی یا خشکی و تصنع دیده می شود. این امر هرگزبه معنای نمایاندن نوعی خشونت از سوی آن شخص نیست، بلکه اُبُهت مقام و منزلت اجتماعی و سیاسی وی را متبلور و منعکس می کرده است.
بارزترین نمونۀ مجسمه سازی مصری در مجسمۀ نشستۀ فرعون «خفرن(خفرو، خفو)» و مجسمۀ کاهن «رانفر» و تندیس کوچک «دبیر نشسته» می باشد که روی پای نشسته و با قلم در دست در حال نوشتن بر صفحه ای که احتمالاً پاپیروس است می باشد. این مجسمۀ فوق العاده ارزشمند از هر نظر به ویژه از نظر هنری و هنرآفرینی، هم اکنون در موزۀ لوور پاریس نگهداری می شود. هنر کنده کاری، حکاکی و نقر یز به ویژه بر سر در کاخ ها و مقابر به طور گسترده ای رواج و رونق داشته است. این کنده کاری ها بیشتر به صورت تصاویر و نقوش و حتی صحنه های جنگ، شکار، آیین ها و مراسم دینی و مراسم و جشن های خانوادگی بوده است. کنده کاری ها و حک و نقر نقوش و تصاوی بر دیواره های قبور زندگی شخص یا اشخاص متوفی و کارهایی را که در املاک خود انجام داده اند، به خوبی و روشنی نشان می دهد. برخی از نقوش حکاکی و کنده کاری شده به اندازه ای دقیق، حساس، مفصل و زیبا است که هنرمندان در هر نوبت مطالعه به ابعاد هنری و عناصر تازه ای پی می برند و یافته های پیشین خود را اصلاح و یا تکمیل می کنند. برخی از تصاویر با انگیزه های دیگری کنده کاری می شده اند و عقیده بر این بوده است که این گونه تصاویرنیروی سحرآمیزی دارند که برای مردگان همان زندگی دنیوی را به گونه ای باشکوه تر و زیباتر تأمین می کنند. بدیهی است با تحول و پیشرفت هنر کنده کاری در سایۀ ابزار و ادوات پیشرفته تر و ذوق و سلیقۀ بهتر و کامل تر، آثار پیشین را همراه با نقائض و کاستی هایی ارزیابی کرده اند. نقص تصاویر بسیار کهن و اولیه بیشتردر نمایاندن چهره های اشخاص و صحنه ها در فقدان دورنما و طرح می باشد.
در نقاشی های مصریان این گونه به نظر می رسد که هر چه فاصلۀ میان اصل تصویر نقاشی شده و بیننده بیشتر باشد، جذابیت و وضوح تصویر نیز بیشتر و روشن تر است. بدیهی است که چنین فاصله ای نامحدود نیست و حد متعارف آن را خود بیننده می تواند تشخیص داده و خود را نیز بیازماید. هنرمندان مصری بیشتر می کوشیدند حدود و اصالت طبیعی را در خلق آثار خود حتی الامکان رعایت کنند. اصلی در هنر وجود دارد که هنرمندان پیوسته بر آن تأکید می کنند که :انسان به طور قراردادی تصویر می شود۰ به نظر هنرمندان مصری سر به صورت نیمرخ، بالاتنه از روبرو و شانه ها باید حالت طبیعی و عادی خود را داشته باشند. هنرمندان مصری جانوران و پرندگان را با واقع بینی شگفت انگیزی نشان داده اند. هنرمندان در مصر باستان نقوش برجسته را کاملاً رنگ آمیزی می کردند و تناسب رنگ ها را کاملاً رعایت می نمودند تا بتوانند اثری وزین، متین و حتی الامکان طبیعی خلق کنند. صنعتکاران قبطی می توانسته اند رنگ های با دوام و ثابت بسازند که بر اثر تابیدن نور، گرما و سایر عوامل طبیعی جلاو جذابیت خود را از دست ندهند. این واقعیت را می توان در آثار به جای مانده از مصریان تشخیص داده و تأیید نمود که تاکنون و به عصر ما باقی مانده است.
در عصر امپراطوری میانه، مجسمه سازی و نقوش برجسته، در مقایسه با دوران باستان، پیشرفت بیشتری کرده است و گاهی در کنار نقوش برجستۀ رنگین سایه روشن هایی و حاشیه پردازی هایی دیده می شود که بر بیننده اثر کلی دارد و برای او ایجاد جذابیت بیشتری می کند. مهارت هنرمندان در عهد جدید از هر دو دورۀ پیش یعنی عهد باستان و دوران میانه بیشتر بوده است. این هنرمندان دارای آن چنان خلاقیتی در آفرینش آثار هنری خود بوده اند، که گویی انتقاد و خرده گیری بر کار آنان تلاش بیهوده ای بوده است. مناظر عالی و کاملاً طبیعی، چهره ها و صحنه های جنگ و مراسم آیینی را به گونه ای به تصویر می کشیده اند که با طبیعت آنها کمترین تفاوت را نداشته است. ازاین زمان هنرمندان به موازات پرداختن به چهره پردازی به تصویر کشیدن مناظر را نیز مورد توجه خود قرار می داده انده. در عهد جدید مصر، هنر مفهوم تازه ترو بدیع تری پیدا کرده است. مجسمه سازان در خلق آثار خود با یکدیگر در رقابتی سهمگین به سر می برده اند. هنر شناسان این کار را از رموز موفق هنرمندان مصری به شمار آورده اند. یادآور می شوم که این بدان معنا نیست که میان هنزمندان مصری در ادوار پیشین رقابت و برتری جویی وجود نداشته است.
مجسمه هایی که مجسمه سازان هنرمند در امپراطوری جدید پرداخته اند، خشکی و حالت تصنعی مجسمه های پیشین را ندارند و طبیعت اصل و یا به سخن دیگر اصالت مدل کاملاً حفظ شده و هنرمند چیزی را به طبیعت نیفزوده و تحمیل نکرده است. از این دوره مجسمه های زیبایی به صورت نیم تنه یا از زانو به بالا، خمیده و نشسته که به جالب ترین حالت پرداخته شده، به دست آمده است. تندیس های متنوع و در حالت های متفاوت و رنگ های گوناگون از فلز و نیز سنگ از فراعنۀ برجسته ای چون آمنهمت اول ، رامسس دوم و سِر نفرتی تی ، همسر آخناتون(آمنوفیس چهارم) از شاهکارهای هنرمندان مجسمه ساز امپراطوری های میانه و جدید مصراست. در میان نقوش برجسته ، مجموعه ای از صحنه های ظریف و در عین حال پیچیده و بعضاً تعبیر نشدنی و مبهم وجود دارد که به عنوان نمونه در نقوش صحنه های مربوط به لشکرکشی های هچپسوت فرعون بانوی مصری به ناحیۀ پونت، می توان یافت. صحنه های جنگ کادش و عملیات نظامی و آرایش سپاهیان ستی یکم را می توان به عنوان نمونۀ برجستۀ دیگری معرفی کرد. در دورۀ امپراطوری جدید هنر نقاشی نیز به پیشرفت و تحولات قابل توجهی نائل شد. نقاشان هنرمند مصری، تصاویر واقعی گیاهان، جویبارها، درخت های گوناگون مصری و غیر مصری، پرندگان، جانوران و چهره های انسان ها به وفور آفریده شده اند که آثار و یادمان های هر هنرمندی ، ارزش و جذابیت خاص خود را دارد. دیگر تصاویر انسان ها به صورت نیم تنه از شانه به بالا و نقاشی سر و به اصطلاح چهرۀ انسان ها نبود، بلکه تصاویرتمام قد مورد توجه قرار گرفت و هنرمندان در ابن عرصه تلاش کرده اند. استعداد، ذوق و توان هنری هنرمندان قبطی، در آفرینش آثار مادی و معنوی و یا به اصطلاح فرآورده های هنری، تأثیر عمیق و شگرفی در تحول هنر نقاشی به جای نهاده است.
بر دیوار یا سردر مقابر مصریان در عهد امپراطوری میانه و جدید شمار قابل توجهی مجسمه های کوچک چوبی، سنگی از بردگان، کشاورزان،چوپانان، صنعتگران و جنگاوران و مانند آن یافت شده است. اصولاً از دیدگاه هنرشناسان در آن روزگار ساختن و پرداختن مجسمه ها در هر اندازه و قالب که باشد از چوب یا سنگ به مراتب آسان تر از فلزات برای هنرمندان بوده و آنهم با آن امکانات قالب گیری و ریخته گری و سایر مشکلات مربوط به قلمرو فلزکاری و فلزپردازی که در مصر باستان وجود داشته است. همچنین شماری از مجسمه های کوچک عوامل اجرایی در کاخ فرعون به نام «اوشاب تی» ها نیز به دست آمده است که به مناسبت های مهمی احتمالاً به دستور کارفرما یعنی شخص فرعون برای آنها ساخته شده است. این گونه مجسمه ها در مواردی پس از مرگ صاحبان آنها بر قبورشان نصب می کرده اند. این مجسمه ها به اندازه ای طبیعی ساخته شده است که انگار خود آن عامل اجرایی را به نمایش می گذارد، تنها تفاوتش با او این است که بی جان است. این گونه مجسمه ها ی کوچک که برخی ازآنها به قول هنرشناسان مجسمه های رومیزی و زینتی هستند با مهارت و استادی کامل تراشیده شده است.
با آغاز دورۀ امپراطوری جدید و ادوار پس از آن شمار انبوهی از لوازم خانگی چون آینه، صندوقچه، صندلی سنگی و چوبی، عطردان و بخوردان، کوزه ، بشقاب ملون ، سینی های منقوش، جواهرات و ظروف و اشیاء دیگر به دست آمده است که همۀ آن ها از طلا، نقره، عاج، آبنوس، مفرغ،شیشه و غیره ساخته شده است. بی تردید این اشیاء در نوع خود بدیع و از نظر هنری بی مانند و هرگز نمی توانسته است دستاورد هنرمندان و یا صنعتگران عادی شاغل در جامعۀ مصر بوده باشد.
بلکه استادان هنرمند آنها را ساخته، تراشیده، پرداخته و با ذوق و سلیقه آراسته و رنگ آمیزی کرده اند. این استادان همگی باید در نزد استادانی دوره های آموزشو نمونه سازی و کارآموزی را پشت سر گذاشته و صلاحیت لازم را به تأیید هنرمندان جامعۀ مصر باستان دریافت کرده باشند. برخی گمان می کنند که در جهان باستان در کشورهای پیشرفته ای چون ایران، یونان، مصر و سرزمین های بین النهرین و هند تنها پزشکان باید آزمون های لازم را برای حرفۀ خود می گذرانیده اند. بلکه هنرمندان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بیشتر در کارشان و آزمون هایشان دقت به خرج داده می شده است.
در مصر باستان هنر پیوندی ناگسستنی با دیانت مصریان داشته است. تغییرات سیاسی، شورش ها، جنگ های داخلی و نبرد های برون مرزی تنها سوژه هایی برای خلق آثار هنری توسط هنرمندان مصری بوده اند و هرگز بر جوهره و پای بندی هنرمندان به رسالت و اخلاق هنری شان تأثیر نمی گذاشته است. مورخان یونانی بر این عقیده اند که کمتر مردمی به اندازۀ مصریان پای بند به آیین های دینی و مذاهب خود بوده اند و کمتر مردمانی این پای بندی را به اندازۀ مصریان به تصویر می کشیده اند. مصریان باستان بیش از آنچه برای انسان ها در خلق آثار هنری سرمایه گذاری کرده و علاقه نشان می داده اند، برای ارباب انواع مصری و معابدشان آثار هنری خلق، هدایا و قربانی تقدیم می نموده اند. نقاشان مصری تصاویر جانوران ، گیاهان، رود نیل و… را به گونه ای نقاشی می کرده اند که با معیارهای دینی و پرستش آنان مطابقت داشته باشد. زیرا پرستش گیاهان، جانوران و رود نیل در سر لوحۀ یا به سخن دیگر در صدر مقدسات مصریان بوده است. این گونه آثار، تندیس های خدایان و سایر نقوش و تصاویر آیینی و نقوشی که برگرفته از مراسم عبادت، قربانی و اجرای سرودهای مذهبی بوده است، پیوسته در معابد
مصریان توجه شرکت کنندگان در مراسم رابه خود جلب و جذب می کرده است. هرودت] و پلوتارک دو مورخ برجسته که هر دو از یونان بازدید کرده و با اهدافی معین توانسته بودند با کاهنان برخی از معابد ارتباط برقرار کنند و حتی با آنان دوست شوند، به عنوان دو چهرۀ کنجکاو در عرصۀ تاریخ نگاری با دقت به اجرای مراسم دینی و آیین های قربانی وجشن ها و عزاداری های مصریان توجه کرده و نمونه هایی از این نقوش را بر دیواره قبور و راهرو معابد یافته و براین باور بوده اند که مصریان هرگز فاصله ای میان زندگی دنیوی و اخروی قائل نبوده و به زندگی پس از مرگ اعتقاد کامل داشته اند، حال آنکه بنا به قول همین مورخان مردمان بین النهرین از جمله سومریان مرگ و زندگی را دو مقولۀ جدا از یکدیگر دانسته و با فرا رسیدن مرگ همه چیز را به پایان خود رسیده می دانسته اند که زندگی بزرگترین آنهاست. هنرمندان مصری نیز از همین اندیشه پیروی کرده و درآثار خود مرگ را جزء لایتجزای سرنوشت آدمی به شمار می آورده اند.
هرودت که از بابل نیز دیدن کرده و کنجکاوی خود را بیش از هر سرزمین دیگر به کار گرفته است، آثار هنری مصریان و بابلیان را همطراز ندانسته و اظهار داشته است که در هنر مصریان اندیشه های اخلاقی به بالاترین درجه متبلور است. این مورخ در یکی از تواریخ خود تحت عنوان «سخن دربارۀ مصر» می نویسد که مصریان به وسیلۀ هنرمندان خود، گوش و پنجه های پیشین نهنگ را با جوهر می آراستند. بدیهی است این جانور را مصریان می پرستیده اند و نزد آنان منزلت و مقام ویژه ای داشته است. همین مورخان آورده اند که دیوارها و ستون های معابد و مقابر همه از اشکال و صورت هایی پوشیده شده که حجاران و نقاشان به طور هماهنگ ترسیم و حجاری کرده اند. این بدان معنا است که هنرمندان مصری در عین رقابت با یکدیگر در آفرینش آثار هنری شان هرگز رقابت هنری را از یاد نمی بردند و هر هنرمندی می کوشید تا برتری خود را با ارائۀ آثار بهتر از هنرمندان دیگر به نمایش بگذارد. هنر شناسان بر این باورند که نقوش، تصویر و حجاری های موجود بر دیوارها و ستون های معابد و مقابر مصریان، حکایت از وقایع زندگی فزمانروایان، خدایان و یا خود مردگانی است که این تصاویر بر قبورشان نصب شده است. تصاویر نقاشی شده بیانگر طبیعت و طراوت در دو عالم دنیوی و اخروی بوده است و صورت های حجاری شده یا نقوش برجسته چند نوع بوده است، به این معنی که گاه فقط طرحی در سنگ انداخته یا نقر کرده و جزئیات صورت و لباس را کشیده اند و گاه صورت را مانند مُهر که بیانگر نام و مشخصات افراد در گذشته است بر سنگ حک کرده اند.
حجاران و نقاشان مصری گاه شمایلی برجسته از شخص یا شیء مورد نظر ساخته و جزئیات صورت و لباس را با طرحی دقیق و از پیش تعیین شده که در ذهن و حافظۀ هنرمندان تجسم یافته و به یاد مانده است ترسیم می کرده اند و گاهی نیز از حجاری تصاویر منصرف شده و تنها برروی یک صفحه یا ستون سنگی نقشی از آن را به وجود می آورده اند. هنر شناسان هنرهای مصریان باستان بر این باورند که هنر نقاشی در مصر باستان، فقط برای رنگ آمیزی مطلوب بوده و جلوۀ این گونه آثار پس از رنگ آمیزی چند برابر می شده است. مصریان با کارهای جانبی و اقدامات تکمیلی آثار هنری چون مجسمه ها و تصاویر را پاینده و جاودانی می کرده اند.
در عرصۀ مومیانی کردن اجساد که هنوز هم جزو اسرار به شمار می آید، مصریان براین اصل پای می فشرده اند که به وسیلۀ هنر مومیایی رابطۀ زندگی دنیوی و اخروی را کوتاه و یا از بین ببرند. مومیاگران نیز هنرمندان برجسته ای بوده اند. هنر مومیاگری حرفۀ هر کسی نبوده و هر مصری اجازه نداشته است به این کار بپردازد. این کار یکی از تخصصی ترین، حساس ترین و مهم ترین مشاغل درمیان هنرمندان مصری بوده است. بدیهی است رابطۀ هنرمندان با اهالی حرف و مشاغل دیگر پیوسته پایدار و استوار بوده است. مومیاگران بیشتر با کیمیاگران، شیمیدانان و حتی پزشکان همکاری داشته و مبادلۀ اطلاعات می کرده اند.
هنر مجسمه سازی نیز یکی از هنرهای ابتکاری در مصر باستان بوده است. مصریان بیشتر مجسمه ها را رنگ آمیزی می کرده اند، به گونه ای که رنگ همۀ سطح آن را بپوشاند. چون نقاشی و مواد رنگی از گذشت زمان زود متأثر می شده است و مقاومت و استحکام آثار معماری و حجاری را نداشته است، از نقاشی های رنگین دوران باستان الگو گرفته و در عین حال در اندیشۀ یافتن رنگ های بادوام و فناناپذیر بوده اند، از اینرو نقاشان مصری نیز به تعبیری با کیمیاگران، شیمیدانان و صنعتگران پیوندی مستقیم داشته و همکاری مستمر را با این گروه برقرار می کرده اند. از نقاشی ها ی رنگین دوران امپراطوری باستان مصر جز تصاویر زیبا و پر جاذبه ای از شش غار که از گوری در ناحیۀ «مدوم» بیرون آورده شده است، چیزی در دست نیست . از همین اثر هنرشناسان با مطالعه و مقایسۀ آن با آثار دیگر دریافته اند که هنر نقاشی مصریان در دوره های فرمانروایی سلسله هایی نخستین تا اندازۀ قابل توجهی متحول شده و به کمال خود نزدیک شده است.
از دوره های میانه و جدید مصر آثار بیشتری به جای مانده است. از جملۀ این نقاشی ها اثر معروف «آهوان و کشاورزان» و «گربه در کمین شکار» قابل ملاحظه است. از دورۀ میانۀ تاریخ مصر آثاری چون «دختر رقاص» و «شکار مرغ در قایق» (شکار پرنده در قایق) معروفند. به قول هرودت و پلوتارک، نقاش نیز همانند مجسمه ساز صرفاً از اصول و سنن مذهبی پیروی می کرده است و آنچه ساخته و پرداخته است، به حال نیمرخ بوده و جهت نگاه های چشم ها از روبرو می باشند. نقاشان مصری به تناسب تصاویر و نقوشی که می آفریده اند، گهگاه با رنگ های براق و تند رنگ آمیزی می کرده اند و به اثر یا آثار خود جلا وجاذبه ای خاص و روح نواز می داده اند و این امر مدتها در اذهان بینندگان می مانده و تصاویر و نقوش را پیوسته تازه و جذاب در نظر داشته اند. هنر شناسان براین باورند که پس از آنکه یونانیان با مصریان در سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح ارتباط پیدا کرده بودند، نه تنها به علوم آنان دلبسته شده و در آنها به کنجکاوی پرداخته اند. بلکه هنر مصریان نیز آنها را سخت تحت تأثیر قرار داده و به دنبال آن بوده اند که از رموز کارهنرمندان و عناصر و مصالحی که آنها به کار می برده اند، آگاه شوند. این دور از واقعیت نیست که هلنیسم در برابر تمدن شرقیان از جمله تمدن مصر باستان ، توان خودنمایی و حرفی نیز برای زدن نداشت. در این سخن کوتاه قصد این بود که تصویری تقریبی از هنر مصریان و نقش و توانایی هنرمندان آن سرزمینِ مهد هنر و پایگاه هنرمندان و موطن مردمانی هنرمندپرور و هنر دوست، به اهل فضیلت عرضه گردد. نیز در همین جلد و یا در جلد دوم این مجموعه بیشتر به این مهم خواهیم پرداخت.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
زن

 
paaaaaarmida: مصر در دوران پادشاهی کهن شاهد موج گسترده‌ای از به بردگی گرفتن مردم مناطقی چون فلسطین، نوبه، لیبی، و حبشه پس از کشورگشایی‌های شاهان گوناگون بود. هزینه بسیار زیاد ساخت و ساز برای فرعون‌ها و اعضای دربار و ستمی که این شاهان به بردگان و زیردستان می‌کردند باعث کم شدن ثروت دولت مرکزی و ناآرامی و شورش در میان مردم شد. این در حالی بود که با کاهش قدرت حکومت مرکزی، خُره‌سالاران (سران خره‌های مصر) قدرت بیشتری به دست آوردند و دست به رقابت و جنگیدن با هم زدند.
اون مجسمه زیرخاکیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
zahra_jf....zahra_jf
...bi ein ke kile losm nemidim hta ye boooosm...
     
  
مرد

 
در زمانهاي باستان، جامعه مصري براي بقاي خود، وابستگي تام به رودخانة نيل داشته است.

image
توضیحات
اين كشور با تمدن 3000 ساله به جهت توانايي در معماري و استفاده از رودخانة نيل براي اهداف كشاورزي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي در زمينة فرهنگ به اوج خود رسيده بود. اهميت رودخانه نيل در زندگي مصريان باستان در تاريخ گذشته اين كشور قابل رويت بوده و اثرات آن بر جنبه هاي مختلف هنري، مذهبي، فرهنگي، سياست و زندگي اجتماعي اين كشور منعكس گرديده است.
مصريان باستان عمدتاً افرادي مذهبي بودند. آفتاب و طبيعت جزء نخستين عناصري بودند كه مصريان باستان بر آنها احترام و ارزش قائل بودند.

اما در اين ميان و براي استفاده هر چه بهتر و بيشتر از اين دو عنصر جهت پرداختن به كشاورزي به رودخانه نيل به عنوان مهمترين عامل جهت احياي زمينهاي خود (يعني همان طبيعت) نياز داشتند.

از اين رو از همان دوران مردم اين سرزمين نگاه مقدسي به رودخانه نيل داشته و اين رودخانه تأثير بسزايي در غناي فرهنگ و نوع برداشت فرهنگي و مذهبي اين سرزمين داشته است.

مصريان باستان جهت جاودانه نمودن فراعنه (فرعونهاي مصر)، با ساختن بناهاي يادبود، گنبدها، معابد و مجسمههاي بزرگ از تمثال آنان به اين امر تحقق بخشيده و در واقع بخش عمده اي از فرهنگ و هنر اين كشور را طرحريزي نموده اند.

اما بايد توجه داشت كه پرداختن به اين امر بدون استفاده از رودخانه نيل براي مصريان باستان امكانپذير نبوده است چرا كه ساخت چنين پروژه هاي عظيمي (نظير اهرام ثلاثه) علاوه بر نياز به نيروي عظيم كاري و مصالح فراوان به آب فراوان نيز نياز داشته كه رودخانة نيل نقش حياتي و جاودانه خود را در اين زمينه ايفا نموده است.

بايد توجه داشت كه اين اهرام، مجموعههاي هنري، معابد و بناهاي يادبود به عنوان مظاهر بر جاي مانده از مصر باستان نقش به سزايي در شكلگيري افكار فرهنگي و هنري اين كشور در زمانهاي آينده داشته است.

تصاوير حك شده، خطوط نوشتاري هيروگليف و نقوش ديواري از جملة آثاري ميباشند كه بر ديوارههاي آثار باستاني مصر باستان حكاكي شده و خود به مقدار زيادي نشان دهنده آداب و رسوم و فرهنگ مردم مصر باستان ميباشد.

نمادپردازيهاي موجود بر روي مقبرههاي مصري اغلب داراي معاني اعتقادي و عرفاني ميباشند بنابراين از روي تصاوير نگاشته شده و چنين نمادپردازيهاي اعتقادي حك شده بر روي ديوارة مقبرههاي مصري مي توان پي برد كه اعتقادات مذهبي و فكري اثر عمده اي در شكلگيري جامعه و فرهنگ مصري داشته است.

با نگرشي در آثار خطي به جا مانده از دوره مصر باستان مي توان پي برد كه اولين زبان نوشتاري در مصر باستان به واسطة نياز به ثبت عناصري چون بارش باران و فصل برداشت محصول بوجود آمده است.

طبق نظر مورخين و باستانشناسان تنها درصد كمي از مردم مصر باستان سواد نوشتاري داشته و در جامعة آن زمان مصر از اهميت و جايگاه ويژهاي نزد مردم برخوردار بودهاند. لازم به ذكر است كه اين اشخاص به عنوان كاتبين جامعه، به بازگويي اهداف، عقايد و صداهاي مختلف زباني با استفاده از 700 نماد هيروگليف مبادرت ميورزيدند.

اين اشخاص اغلب در جامعه آن زمان مصر به عنوان مأمورين مالياتي، كتابداران و حتي معمارين جامعه شناخته شده بودند. از اين مطالب مي توان چنين نتيجه گرفت كه تبديل كشور مصر به پيشرفتهترين تمدن باستاني جهان و غنيترين فرهنگ و تمدن باستاني بدون خلاقيت مصريان باستان در معماري، وجود رودخانه نيل و استفاده از آن براي ساخت اماكن باستاني، فرهنگي و تاريخي امكانپذير نبوده است، بنابراين ميبايست گفت كه رودخانه نيل به عنوان عامل اصلي در شكلگيري و غناي فرهنگ مصر باستان نقش به سزايي داشته و كشور مصر بدون اتكا به چنين منبع طبيعي قادر به كسب چنين جايگاهي از تمدن باستاني نميبوده است.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام ثلاثه مصر

upload
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام ثلاثه مصر و قدیمی ترین بنا در میان عجایب هفت گانه است که در حال حاضر پابرجا می باشد.این هرم ۳۰۰ متری ساخت دست بشر دنیای باستان تا قبل از برپایی برج ایفل درسال۱۸۸۹ به مدت ۴۴۰۰ سال بلندترین بنای جهان به شمار می آمده است.درساخت هرم خوفو از سنگ های فوق العاده حجیمی استفاده شده است. سطح خارجی سخت وزمختی که امروزه ما از این هرم مشاهده می کنیم در حقیقت مقبره فرعونی بنام خوفو بوده که در آن روزگار پوشیده شده از سنگ های آهکی صیقل داده شده زیبای بوده است .با سرقت سنگهای با ارزش هرم خوفو توسط فرمانروایان بعدی رفته رفته تا ۵ درصد از ارتفاع هرم کاسته می شود و به ارتفاع کنونی آن یعنی ۱۳۸ متر می رسد . هرم خوفو دارای سه اتاق دفن اجساد بوده اتاق تحتانی محل دفن فرعون اتاق میانی محل دفن ملکه و اتاق فوقانی جهت گمراهی دزدان و حفظ اشیاء گرانبهای هرم بوده است.



هرم بزرگ جیزه ، بزرگترین هرم در بین اهرام ثلاثه مصر

(اسامی دیگر: هرم خوفو ، هرم خئوپس ) در مصر از عجایب هفتگانه جهان و در واقع تنها بازمانده این هفت بنای اعجاب آور جهان باستان به شمار می‌آید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بوده است. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. چگونگی ساخت این هرم در مصر باستان هرگز به طور قاطع معلوم نشده و درباره آن دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. بنا به گفته هرودوت، تاریخ‌نگار یونان باستان، بنای هرم ۳۰ سال طول کشیده است و صدهزار برده برای ساختن آن به کار گرفته شده‌اند.

نظریه دیگری نیز سازندگان اهرام ثلاثه مصر را کشاورزانی عنوان کرده است که به دلیل طغیان رود نیل در فاصله ماههای تیر تا آبان ، به کار ساختمان می‌پرداختند و برای آن دستمزد می‌گرفتند. طغیان رود به حمل و نقل سنگهای بنا نیز کمک می‌کرد. این سنگها از راه دور آورده می‌شدند و هریک حدود ۵٫۲ تن وزن داشتند. زمان ساخته شدن هرم سالهای ۲۵۸۹ تا ۲۵۶۶ پیش از میلاد تخمین زده شده است و بیش از ۲٫۳۰۰٫۰۰۰ بلوک سنگی در آن به کار رفته و ارتفاع آن پس از از بین رفتن ۹ متر از بخش بالای آن هم اکنون به ۱۴۰ متر می‌رسد. این هرم بزرگ‌ترین و کهن‌ترین هرم جیزه به شمار می‌آید.

سه هرم به شکل جالب با بنای عظیم در محلی به نام " جیزه " نزدیک قاره قرار دارند این اهرام درقرن ۲۸ قبل از میلاد توسط سه فرعون به نام‌های کئوس و می کرینوس و کفرن ساخته شده اند. بلند‌ترین هرم هرمی است به نام خئوپس که ارتفاع اولیه آن ۱۴۷ متر بوده ولی اکنون پس از گذشت ۴۸ قرن بر اثر فرسایش ۱۰ متر از ارتفاع ان کاسته شده است. ساخت این بنا ۲۰ سال به طول انجامیده سنگهای به کار رفته در این هرم از نقاط کوهستانی بسیار دور(از شرق رود نیل) به این محل حمل کرده و در ساختن این بنا به کار برده اند. قرار دادن این سنگها با ابزار اولیه و تراز کردن هرمها به این دقیقی چگونه امکان داشته است؟ در حال حاضر باستان شناسان به تشعشعات خاصی شبیه رادیو اکتیو که از برخی سنگهای درون این هرم ساطع می‌شود برخورده اند. اهرام ثلاثه مصر در حال حاضر توسط دقیق‌ترین و پیشرفته‌ترین وسایل باستان‌شناسی مورد تحقیق قرار گرفته اند. این هرم‌ها مقبره فراعنه مصر می باشد که به صورت مومیائی شده در این مقابر قرار داده شده اند.



جنس اهرام ثلاثه مصر از چیست؟

گروهی از دانشمندان مواد و مصالح موسسه‌های ملی آمریکا و فرانسه با مطالعه و بررسی‌هایی دریافتند که مصریان باستان اهرام ثلاثه را با ریختن بتون در بلوک ساخته‌اند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا )، نخستین‌بار در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی ژوزف داویدوویتس ـ شیمی‌دان فرانسوی ـ اظهار کرد که اهرام مصر بلوک‌های سنگی عظیم‌الجثه‌ای هستند و این‌گونه نیست که از جنس صخره باشند. دانشمندان برآنند که در ساخت بخش‌هایی از اهرام ثلاثه از آهک استفاده شده است و قسمت‌های دیگر، سازه‌های ساخته‌ی دست بشرند. این دانشمندان در تحقیقات خود از اشعه‌ی ایکس، مشعل پلاسما و میکروسکوپ‌های الکترونی استفاده کرده‌اند.

رابطه ی اهرام ثلاثه مصر و ستارگان

نجوم یا بطور کلی بحث ستارگان در نظر انسانهای باستان دارای اهمیت بسیار و از نظر قومی و گروهی مقدس و قابل پرستش و در نظر عده ای نیز بی ارزش و بدیومن بوده است.
بطور مثال نظر مصریان باستان در مورد صور فلکی بسیار عمیق و متفکرانه می باشد در مورد ساخت اهرام ثلاثه مصر دانشمندان باستان شناس در قبل از دهه ۸۰ تصور های گمراهانه ای داشتند اما اینک دانشمندان فرانسوی به نحوه و دلیل ساخت آن پی برده اند.صورت فلکی جبار در بین مصریان باستان بسیار مقدس بوده به حدی که ساخت اهرام دقیقاً به آن مربوط بوده و از آن پیروی شده است.
طبق کشف دانشمندان ۳ هرم اصلی از ۸ هرم مصر طبق ۳ ستاره کمربند صورت فلکی شکارچی یا جبار ساخته شده است.این امر در ظاهر هم کاملاً مشهود است .اگر با چشم غیر مسلح نیز به این صورت فلکی نگاه کنید خواهید دید که در کمربند آن دو ستاره پرنورتر دریک خط قرار دارند و ستاره سوم کم نور تر است ودر انحراف کمی از دو تای قبلی قرار گرفته است.
در ساخت اهرام مصر نیز دو هرم متعلق به فرعون و بزرگتر و هرم سوم متعلق به ملکه مصر و کمی کوچکتر می باشد که با انحراف نیز ساخته شده است.
در دیواره اهرام ( هر سه هرم ) سوراخهایی به عنوان دودکش و یا هواکش تعبیه شده که به اتاق قبر متصل می باشد.
دانشمندان با استفاده از دستگاههای لیزری پی بردند که این سوراخها دقیقاً مطابق با ستاره خاص آن هرم در آسمان می باشد .مطابقت ۴ هرم دیگر در سایر نقاط مصر،با همین صورت فلکی ( صورت فلکی جبار ) نیز این امر را ثابت می کند که هواکش های هر هرم رو بسوی ستاره مخصوص آن هرم دارد!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  ویرایش شده توسط: shomal   
مرد

 
توتانخامون يكی از مشهورترين فراعنه‌ی تمدن مصر باستان است كه...


print screen
برای شناسایی اجداد توتانخامون، بویژه پدر او، آزمایش DNA روی مومیایی توتانخامون انجام می‌شود.


به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از فرانس‌پرس، دكتر زاهی هاواس (Zahi Hawas) ـ دبیر كل ارشد هیأت آثار باستانی مصر ـ در قالب یك كنفرانس خبری از آزمایش DNA مومیایی توتانخامون برای تعیین ریشه‌ی خانوادگی و اجداد او در آینده‌ی نزدیك خبر داد.

او گفت: ما نمی‌دانیم كه پدر توتانخامون، آخناتن (Akhenaten) بوده است یا آمنهوتپ سوم (Amenhotep III) اما پس از انجام آزمایش DNA با اشعه‌ی ایكس در دانشگاه قاهره، این راز كشف خواهد شد.

توتانخامون یكی از مشهورترین فراعنه‌ی تمدن مصر باستان است كه بین سال‌های 1333 تا 1324 پیش از میلاد بر مصر حكومت می‌كرده است.

توتانخامون در زمان مرگ فقط 20 سال سن داشته و دلیل مرگش افتادن از روی ارابه یا مسموم شدن اعلام شده است؛ ولی شهرت توتانخامون به‌دلیل كشف مقبره‌ی او در دره‌ی پادشاهان مصر در بهترین شرایط و به‌صورت دست‌نخورده در سال 1922 میلادی توسط هاوارد كارتر است. او یك‌سال را صرف بررسی راه‌های ورود به این مقبره كرد و در نهایت، در 16 فوریه سال 1923 میلادی در اصلی مقبره را گشود.

در این مقبره، علاوه بر مومیایی توتانخامون، ماسك و تابوت طلایی او همراه صدها اثر تاریخی دیگر كشف شدند.

مومیایی توتانخامون در ماه‌های پایانی سال 2007 پس از قرار‌ گرفتن در اتاقكی شیشه‌یی، از مقبره بیرون آورده شد و در فضای باز دره‌ی پادشاهان در معرض دید عموم قرار گرفت. البته این امر اعتراض شدید دیرین‌شناسان را درپی داشت.

قرار است، نتایج آزمایش DNA روی مومیایی توتانخامون در ماه فوریه‌ی سال آینده‌ی میلادی اعلام شود.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ تمدن مصر باستان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA