انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

عجایب و ماورایی ها


مرد

 
ریگ جن ، ترسناک‌ترین منطقه کشور! + تصاویر
آیا در ایران منطقه‌ای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیده‌اید؟منطقه‌ای کویری و پر از تپه‌های ماسه‌ای که در جنوب سمنان،شرق دریاچه نمک،شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد." ریگ جن" منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب،در گذشته‌های دور،محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌ها اخیر،چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفته‌اند.

به گزارش هفته نامه سیاحت-تجارت، فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناک‌ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سال‌های متمادی، هیچکس جرات آنکه به «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرار‌آمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت،‌ به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه می‌ماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،‌کویر‌شناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفت‌انگیزی در ریک جن وجود ندارد.
علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!

مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکرده‌اید و به اصطلاح حرفه‌ای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه‌ای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپ‌های سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.
برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلی‌ها معمولاً آدم‌های کار کشته‌ای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب می‌توانند راهنمایی‌تان کنند.بخشی از منطقه، نسبتاً مسطح‌تر است با تپه‌ها کوچک‌تر، بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر می‌رسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بی‌فایده است، بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوه‌هایی که 2300 متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»می‌رسید. از اینجا، کوه دماوند را هم می‌توانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر می‌رسید.

اگر شما مسیر دیگری را می‌پسندید، می‌توانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید،‌ اما تمام سختی‌ها و بالا و پایین‌ها، یک طرف و آسمان پرستاره شب‌هایی ریگ‌ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شن‌های روان، روی تپه‌ای بلند و چشم‌ دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگ‌هایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز می‌دارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما می‌زداید!
محلی‌های این منطقه، چوپان‌ها و ساربان‌ها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگ‌جن فرستاده می‌شود!یکی از کاوشگران می‌گوید که حتی شتر‌های اهالی کویر هم وقتی به این منطقه می‌رسند، می‌ایستند و به هیچ عنوان حرکت نمی‌کنند!

آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.
ریگ جن، شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین منطقه ایران است، با باتلاق‌های سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد. اتفاقات بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزار‌های این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.
     
  
مرد

 
نيروي دريايي روسيه مدعي شد؛ ايجاد زلزله، هدف نهايي آمريكا براي ضربه زدن به ايران

نيروي دريايي روسيه در گزارشي با اشاره به اينكه زمين لرزه ويرانگر هائيتي نتيجه آشكار آزمايش سلاح هارپ توسط ارتش

آمريكاست، اعلام كرد هدف نهايي اين آزمايشها تخريب ايران و براندازي دولت كنوني اين كشور از طريق ايجاد زمين لرزه است.
به گزارش فارس، پايگاه خبري تحليلي ولترنت، در گزارشي تحت عنوان آيا آمريكا در وقوع زلزله هائيتي دست داشته است؟ نوشت: بنا بر اعلام روزنامه روسي «راشا تودي»، هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا، آمريكا را به دست داشتن در وقوع سري زمين لرزه هاي اخير در حوزه درياي كارائيب از جمله زلزله ويرانگر هائيتي متهم كرده است.

درخواست اقدام بين المللي عليه جنايتكار
بنا بر اعلام شبكه تلويزيوني ViveTv ونزوئلا، اين ارتش روسيه بود كه اين احتمال (دست داشتن آمريكا در زلزله هائيتي) را تداعي و به آن اشاره كرد و در پي آن كشورهايي نظير ونزوئلا، بوليوي و نيكاراگوئه خواستار تشكيل جلسه اضطراري شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان نهادي كه بايد اتهام تهاجم انساني نيروهاي آمريكايي عليه هائيتي را بررسي كند، شدند.
شبكه تلويزيوني ViveTv در گزارش خود اعلام كرد: نيروي دريايي روسيه در پي اين زمين لرزه اقدام به بررسي فعاليتهاي نيروي دريايي آمريكا در درياي كارائيب از سال 2008 به بعد كرد.
آزمايش سلاحهاي هارپ
آمريكا در سال 2008 تمايل خود را براي بازسازي چهارمين ناوگان دريايي اش كه از سال 1995 از كار افتاده بود، اعلام كرد.
روسيه يك سال بعد با از سرگيري تمرينها و فعاليتهاي نيروي دريايي خود در اطراف رزم ناو اتمي Pierre le Grand كه از پايان جنگ سرد متوقف شده بود، به اين تمايل آمريكا پاسخ مثبت داد.

نسل كشي جديد
از پايان سال هاي دهه 70، آمريكا تحقيقات و پژوهشهاي خود در زمينه سلاحهاي هارپ را به ميزان قابل توجهي ارتقا داد و از آن زمان به بعد از ژنراتورهاي رانشي و تكانشي، پلاسما و روزنانس در تهيه بمبهاي با امواج لرزه اي شديد استفاده كرد.
اين گزارش در ادامه دو آزمايش هفته گذشته نيروي دريايي آمريكا را مورد مقايسه قرار داد: نخست زمين لرزه به بزرگي 5/6 ريشتر در حوالي شهر Eureka در ايالت كاليفرنياي آمريكا كه هيچ قرباني به دنبال نداشت و دوم، زمين لرزه كارائيب كه دست كم 140 هزار كشته بر جا گذاشت. همان طور كه اين گزارش نشان مي دهد، نيروي دريايي آمريكا به احتمال زياد از خرابيهايي كه اين زمين لرزه در هائيتي به بار مي آورده، با خبر و آگاه بوده است و به همين دليل هم بوده كه نيروي دريايي اين كشور ژنرال كن كين فرمانده نيروهاي آمريكايي در هائيتي را براي كنترل و نظارت بر عملياتها و تلاشهاي نجات و امدادرساني به اين كشور زلزله زده اعزام كرد.

آشكار شدن ضديت با ايران
نيروي دريايي روسيه در ادامه هدف نهايي اين آزمايشها را تخريب ايران و براندازي دولت كنوني اين كشور از طريق ايجاد زمين لرزه اعلام كرد.به گفته اين گزارش، پروژه هارپ (پروژه بررسي و تحقيق درباره لايه آيونوسفر (Ionosphere) و مطالعات معادن زيرزميني با استفاده از امواج راديويي) همچنين امكان ايجاد تغييرات شديد و فجيع در شرايط جوي زمين به منظور بروز سيل، خشكسالي و طوفان را فراهم مي آورد.
     
  
مرد

 
جیوه ی قرمز معجونی باستانی

حتما اطلاع دارید که در خبر ها ذکر شده بود غرب برای ملک عبدالله عربستان ماده ای به نام جیوه ی قرمز گیاهی آورده است تا بلکه به ادامه ی حیات این پادشاه کمک کند.اما سوالی پیش می آید و آن اینکه چنین ماده ای چه ساختاری دارد و با آنکه جیوه عنصری سمی به حساب می آید و حد زیاد آن باعث مسومیت می شود،چگونه می خواهد باعث طول عمر انسان شود؟!؟!

اگر در متون باستانی ملل قدیم مخصوصا مصر باستان جستجویی انجام دهیم به عناصری بر می خوریم که اکثرا جنبه ی غیر قابل توجیهی دارد؛این عدم توجیه از نظر سلامتی جسمی و دستورات شرعی مورد قابل توجه است.به عنوان مثال یکی از مواد مرموزی که توسط فراعنه ی مصر خورده می شده پودر طلای سفید یا Gold ORME یا Gold ORMUS است.این ماده که در تابوت مومیایی مصری هم بسیار یافت می شود در بین سومریان هم به mfkzt مشهور است و دارای ساختار فیزیکی منحصر به فردی است.تا آنجایی که تحقیقات فیزیکی نشان می دهد این طلا دارای اوربیتال های تک الکترونی است.یعنی با رخ دادن حالت مغناطیسی خاصی تمام جفت الکترون ها آرایش تکی می گیرند(mono-atomic gold).از جمله قابلیت این ماده در برابر جاذبه است؛که می تواند با حرارت دادن در هوا شناور شود.آنچه از نظر پزشکی درباره ی این پودر سفید قابل بیان است اثرات خاص آن است.از جمله اینکه با خوردن این پودر،ماده به درون بدن منتقل شده و با رشته ی های DNA واکنش داده و حالتی مقاوم در آن ها ایجاد می کند که مانع نابودی و به نوعی پیر شدن سلول ها می گردد.این فرآیند می تواند عاملی برای بالا رفتن طول عمر فراعنه باشد.از دیگر اثرات آن می توان به تاثیر بر روی غده ی صنوبری اشاره کرد.این غده که به چشم سوم مشهور است جایگاهی برای ارتباط با عوالم خیالات در نظر گرفته می شود.بر اساس تحقیق دانشمندان در هنگام شب ترشح هورمون ملاتوئین از همین غده روی عملکرد خواب تاثیر فراوانی دارد.اما نکته ای که برای ما مهم است همانی است که با خوردن ORME حاصل می شود و آن اصطلاح باز شدن چشم سوم است.بنا به تجربیات دیده شده با آغاز به کار این چاکرای مغزی ارتباط با عالم موجودات غیر ارگانیک ممکن می شود.به گفته ی دقیقتر احتمالا فراعنه با خوردن این پودر می توانستند با شیاطین و جنیان ارتباط کاملتری داشته باشند.

درباره ی جیوه ی قرمز اطلاعات موجوده هنوز به کاملی پودر طلای سفید نیست.جیوه به خودی خود ساختاری سمی دارد اما به نظر با فعل انفعالاتی که کیمیاگران مصری روی آن انجام داده اند قضیه ابعاد دیگری پیدا کرده است.رد پای جیوه ی قرمز در متونی منصوب به توث مصری قابل یافتن است.توث یا هرمس یونانی یا ادریس عربی شخصیتی سوال برانگیز در تاریخ است.بنا به احادیث اسلامی و متن قرآن ادریس(علیه السلام) پیامبری والامقامی است که علوم بزرگی را به مردمان زمینی هدیه داده است.حتی در برخی احادیث که البته احتمالا از اسرائیلیات است، ساخت اهرام مصر را به او نسبت داده اند.تا آنجا که بنده دیده ام در برخی از کتاب های منصوب به جابربن حیان از نوشته های ادریس پیامبر(علیه السلام) سخن به میان آمده است.هرمس نیز در یونان به بزرگی یاد می شود و حتی شیوه ای از حکمت و اندیشه اصیل فکری به او نسبت داده می شود(برای کسب اطلاعات دقیق به نوشته های دکتر حسین نصر مراجعه شود.)به نظر می رسد از آنجا که حضرت ادریس(علیه السلام) قبل از طوفان نوح زندگی می کردند ، دانشی که خداوند به کمک ایشان به مردم جهان آموختند جنبه ی افسانه ای پیدا کرده است و هر شخصیتی که مقام علمی بالایی را نشان می داده به این نام معروف می گردیده است.البته باید توجه داشت که موجودات غیر ارگانیکی مانند جنیان که احتمالا تعدادیشان از این طوفان جان سالم به در برده اند می توانستند مجموعه ای از این نوع دانش همراه با انحرافات خود را جمع کرده مرجعی خاص از علوم به اصطلاح غریبه را شکل دهند.به هر حال توث در فرهنگ مصری الهه ماه با سر لک لک است که خداوندگار دانش نام گذاشته شده است.اعتقاد مصریان بر آن است که همو اهرام مصر را مهندسی کرد و نجوم و ریاضیات پیشرفته مصریان از این الهه سرچشمه می گیرد.لازم به ذکر است که او را از بازماندگان آتلانتیس که در طی طوفان نوح به زیر آب رفته می دانستند.

آنچه در حال حاضر از نوشته های منصوب به توث قابل یافتن است الواح تحوت (Emerald Tablet) است.منشاء این نوشته ها به طور دقیق قابل رصد نیست.اما احتمالا از الواح مصری،کتاب های باستانی و حتی گنجینه های فراماسونی نشات گرفته اند.چه آنکه ترجمه برخی از این متون از ماسون های مشهور ذکر گردیده است.اخیرا دانشمندان از خراب های شهری در زیر دریا آتلانتیس که متعلق به تمدن مشهور و قدیمی گمشده ای با همین اسم است نیز چنین نوشته هایی که منسوب به توث است را یافته اند.ترجمه ی انگلیسی برخی از این الواح در اینجا قابل یافتن است(الواح تحوت).آنچه بنده می توانم عرض کنم این است که این متون به شدت جنبه ی شیطانی دارد.بنده شخصا برخی از نوشته ها را مطالعه کرده ام و تجربیات کسانی را که به دستورات موجود در الواح عمل کرده اند را شنیده ام.کاملا با اوضاع توصیف شده در هنگام رسیدن به برخی خلصه های شیطانی مطابقت دارد.البته این فقط یک نسخه از این نوشته ها است.ما نوشته های دیگری هم داریم که جنبه ی دینی و معنوی دارد و اصلا سبکی در حکمت بشری به نام حکمت هرمسی پایه گذاشته شده است.با این حال برای یافتن اطلاعات اندک موجود درباره ی جیوه ی قرمز لاجرم به رجوع به یکی دیگر از این سنخ نوشته ها هستیم که به توث مصری منتسب است.

در این لینکی که در ادامه می آید سخن از هفت ماده ی مهم مورد استفاده کیمیاگرا مصری است(لینک).یکی از این هفت ماده نامش به طور مستقیم جیوه(Mercury) است.اگر به توضیحات این جیوه نگاهی بیندازیم گفته شده است :»جیوه تحت گرما قرار می گیرد و حاصل آن دو ماده است یکی پدر سفید بسیار سمی و دیگری اکسید جیوه ی قرمز رنگ.این اکسید قرمز رنگ در ترکیب با ماده ی دومی یعنی Pulvis Solaris مخلوطی قرمز رنگ را حاصل می کند که خاصیت زد سم دارد.آنطوری که ذکر شده است این مخلوط توسط روحانیون مصری در هنگام مومیایی فراعنه در روده ی آنها یافت گردید و معلوم شد که این ماده از غده ای در نزدیک روده ترشح می شود(احتمالا لوزه المعده) و خاصیتی ضد سمی دارد.همین امر باعث جستجوی آن ها در نقاط دیگر بدن و دست یافتن به غده ای مرموز که همان غده ی کاجی است شد.» بعد از یافتن این عنصر به دلیل خاصیت ضد سمی آن احتمالا کیمیاگرام مصری به دنبال آن رفته اند.

در مجموع این جیوه ی قرمز همانطور که از متن پیدا است دارای خاصیت سم زدایی قوی است و باعث می شود هر نوع غذایی که وارد بدن می شود به خوبی تصفیه شده و بعدا وارد سیستم بدن شود.اینکه چگونه مصریان به اثر شگرف این مخلوط دست یافتن بسیار جای بحث دارد اما باید بدانیم که جیوه ی قرمز ذکر شده قطعا با جیوه ی قرمز صنعتی موجود تفاوت دارد.جیوه ی قرمز صنعتی حتی در واکنش های اتمی و هسته ی بکار می رود و به هیچ عنوان قابل مصرف نیست.همانند پودر طلای سفید که مصریان با شیوه ی خاصی آن را در کوره های خود می ساختند(که الانه کوره های آن در صحرای سینا یافت شده است) که هنوز هم برای دانشمندان جای سوال است؛این جیوه ی قرمز و مخلوط آن هم همان رموز و شیوه های راز آلود را در آماده شدن دارد.البته از دیگر خاصیت های جیوه قرمز صنعتی کنونی که در پزشکی هسته ای مدرن قابل یافتن است ویژگی ضد بیماری سفلیس است.این بیماری که حاصل مقاربت جنسی است با جیوه ی قرمز صنعتی قابل کنترل است.

از دیگر منابعی که می توان به حضور جیوه ی قرمز دست یافت کتب هندیان باستان است.در آنجا دارویی به نام آیورودیک(Ayurvedic) وجود داشته است که برای تامین و تضمین سلامتی مفید بوده است.این دارو باعث افزایش قدرت ایمنی بدن و در نتیجه طول عمر بیشتر فرد می شده است.برای اولین بار این دارو توسط آگنویشا و در کتابش توضیح داده شده است.آنطوری که او می گوید دستور تهیه ی آیورودیک توسط برهما یکی از خدایان هندی به او الهام گردیده است.نکته مهم اینکه ترکیب اصلی این دارو مشابه مخلوط مصریان همان جیوه و سولفور است

یادآوری مهم:

نکته ی که یکی از دوستان به بنده تذکر دادند و مهم بود، وجود این ماده در مستند ظهور(Arrival)است.در قسمت 29 مستند قطعه ای از حضور در لبنان آمده است که در آنجا سخن از ماده ای به نام زیبای سرخ(Red Ziba) به میان می آید و در آنجا گفته می شود که خدایان باستان(جنیان شیطانی) از آن تناول می کنند.این ماده از نظر شباهت و اهمیت با جیوه قرمز قابل توجه است.جیوه ی قرمزی معمولی به اسم که Cinnaber(لغت آلمانی-سنگ معدنی HgS) نیز قابل یافت شدن است.این ماده به طور قطع تفاوت های ساختاری مهمی با جیوه مرموز باستانی دارد و از آنجایی که مشخص ایت باید در شکل فرآوری و عملیات تولید تفاوت های پایه ای داشته باشند.اما عناصر اصلی تشکیل دهنده هر دو جیوه و سولفور است.

در پایان باید ذکر شود که هنوز اطلاعات دقیقی از اثر روحی این دارو قابل بیان نیست.از آنجایی که یکی از ترکیبات این داروPulvis Solaris است و در متون مصری به شدت از رابطه ی این ماده با روح و روان سخن گفته شده است،می توان فهمید که این ماده هم مانند پودر طلای سفید باید اثرات ارتباطی فوق ماده داشته باشد و از آنجایی که این تعالیم ریشه ی الحادی مشترکی دارد غیر از این هم نمی توان از آن ها انتظار داشت.

ترکیب جیوه و گوگرد در روایاتی از بحار:

روایت کرده که معاویه از علی علیه السلام پرسید در موضوع عمل کیمیا و اکسیر.فرمود علی (علیه السلام) که در شیشه و زاج(ترکیبات گوگرد دار) و جیوه مصعد و پوست سفیده تخم مرغ وزنگار سبز و زعفران الحدید هر آینه گنجهائیست که بآخر نخواهد رسید. پس معاویه گفت زیاد تر بگو یا امیر المؤمنین فرمود هوائی است ایستاده وآبیست منجمد و زمینی است جاری و آتشی است بی شعله.و فرمود:در سرنج و زاج و جیوه مصعد وزعفران الحدید و زنگار سبز گنجهائیست که بآن نمیرسند یعنی واقف بآن نمی شوند.( جلد نهم بحار الانوار)

مانند این روایت در بحار چندین نمونه ی دیگر نیز به جیوه و گوگرد اشاره داشته است.البته چون این روایات ضعیف می باشند،فقط برای ایراد سخن و اثبات وجود چنین ترکیباتی آن هم در کتابی که یک فقیه بزرگ شیعه می نویسد ذکر گردید.
حجر الفلاسفه(حجر مکرم)

متن زیر قسمتی از مقاله ای است درباب شیمی و کیمیا در تاریخ به ویژه تاریخ اسلام که در توسط سلیم الزمان صدیقی،مدیر شورای علمی و فرهنگی پاکستان تدوین گردیده است و از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام جلد سوم صفحه ی 443 نقل می کنم.مقاله طولانی است و بنده تنها قسمتی از آن را عرضه می کنم،البته همین قسمت هم دارای نکاتی بدیل و رموز فرآوانی است. ضعف ها و ادراکات مادی نیز در ایم مقاله وجود دارد اما اصل کلام بلند است.عزیزان اگر در جایی ابهامی بود عرض کنند.خواستم که برخی قسمت ها را تحلیل کنم اما در حال حاضر لازم نمی بینم مگر اینکه دشوار نماید و خواسته شود.


فرآورده ای که نشان دهنده ی غایت قصوای دستاوردهای کیمیایی بود»حجر مکرم» نام داشت،کیمیاگران خود را فیلسوف یا حکیم می خواندند(در برابر طبیب).حجر کیمیاگران را بدرستی حجر الفلاسفه خواندند؛منشاء این اصطلاح از آنجاست.در بررسی تاریخ لی(The chemical Arts of Old china,1948,p.16) در باب صناعات شیمیایی چین چنین می خوانیم که اصطلاح کیمیایی چین تان Chin-tan ،که نخست در کتاب پائوپوتزو(Pa0-p’u tzu)به کار رفته(تالیف در حدود 317-322 م)،سرانجام دلالت بر دارو یا اکسیری کرده که کیمیاگران برای تمدید عمر و تبدیل فلزات تهیه می کردند.این اصطلاح «حجر الفلاسفه» را به یاد ما می آورد ، زیرا حجر الفلاسفه را دارای همان اثر چین تان می دانستند…

فهم زبان کیمیاگران باستان بسیار دشوار است(این اعتراف ابن خلدون درباره ی زبان جابر را به یاد می آورد).چنین فرض کرده اند که چین تان شاید ترکیبی از جیوه و گوگرد و سرب و غیره بوده که بر مبنای نظریه ی جابر تهیه شده است،زیرا جابر هم چنین می انگاشت که هر فلزی از جیوه و گوگرد است.از گفته ی لی ظاهرا چنین بر می آید که این نظریه که فلزات مرکب از جیوه و گوگرد است، در چین وجود داشته منتهی به شکلی مبهم .نخست نظریه ساده تر،یعنی نظریه جابر را در نظر بگیریم،که همه فلزات از جمله زر مرکب از جیوه و گوگرد ند.دیویس(The chineses beginnings of Alchemy,Vol 2,pp 154-57) می گوید» به نظر کیمیاگران چینی یانگ مثبت(روحی که دارای انرژی مثبت است در زبان چینیان)سرب بوده و نه گوگرد و یین منفی(روح که دارای انرژی منفی است در زبان چینیان) جیوه بود.»جابر در حدود 184 /800 وفات یافت.کیمیاگران چینی ،چانگ پوتوان،که در سال373-475/983-1082 می زیست هنوز به نظریه باستانی چینی اعتقاد داشت که «همکاران ما باید بتوانند سرب حقیقی و جیوه را بازشناسند.»بنابرین ،روشن است که جابر نظریه ای را که چینیان با آن آشنا بودند اقتباس ولی آن را اصلاح کرده است، یعنی جیوه را همچون یکی از دو عنصر نگه داشته و به جای آن عنصر دومی به نام گوگرد را گذاشته است.»
نکته ی شگفت انگیز نظریه گوگرد/جیوه درباره ی اصل و مبداء فلزات این است که آزمایشگران سپسین که فلزات را گداخته و تکلیس کرده و حتی لااقل ترکیبات آرسنیک و جیوه را تصعید کرده اند، در اصالت آن نظریه شک ننموده اند.تاکنون کسی توضیحی برای این مطلب نیافته است که چرا کیمیاگران معتقد بوده اند که آهن و حتی زر مرکب از گوگرد و جیوه است.انسان قدیم خون را یگانه اصل هستی خش می دانست و دیگر اینکه می پنداشت که ماده ی سرخ خون عامل حقیقی آن اصل است.بدینسان سرخی را عاملی فعال و موثر می دانست،چندان که گمان می گرد هر ماده ی سرخی می تواند خون تولید کند. از همه ی مواد سرخ،شنگرف از لحاظ رنگ به خون نزدیکتر بود.وقتی از طریق تجزیه و ترکیب به یقین دانستند که شنگرف از جیوه و گوگرد است،این دو عنصر را عناصر سازنده ی همه ی فلزات پنداشتند.معتقدان به آنیمیسم می انگاشتند که حتی فلزلت هم چیز زنده ای هستند،دارای روح و تنی(جسمی).وقتی که انرژی منفی منجمد می شود ماده می گردد و جسم فلز عبارت از همین ماده است.

مظهر روح عنصر یا انرژی مثبت است که قابل تصعید است و می تواند در جسم مادی نفوذ کند.سرب فرار نیست اما گوگرد چرا؛از این رو نظریه سرب/جیوه عیبی بنیادی داشت و تغییر آن را به گوگرد/جیوه موجه می ساخت.دیگر اینکه سرب و اجیوه ترکیب سرخی پدید نمی آورند،ولی گوگرد و جیوه چرا.اما اگر نظریه جابر تغییر یا اصطلاحی در یک نظریه پیشین بود،پس چرا در شکل اولیه آن سرب و جیوه همچون عناصر سازنده پذیرفته شدند؟؟؟ محصول پایانی مطلوب سرخی بود و نظریه پردازی هم ناظر به این نتیجه.اگر سرب را گرما دهیم، در هوا اکسید شده به شکل سرب سرخ یا سرنج در می آید.همچنان ، اکسید جیوه هم به صورت گردی سرخ،نارنجی و زرد،متشکل از بلورهای بسیار ریز به دست می آید.بدین سان نظریه چینی درست پرداخته شده بود،ولی چیزی کم داشت و آن عنصری روح آسا و فرار مانند گوگرد بود، که البته سرب این خاصیت را نداشت.
کیمیا به عنوان یک سیستم فلسفی مبتنی بر ثنویت بود،یعنی بر این فرض که هر چیزی عبارت است از روشنایی(به زبان چینی یانگ)و تاریکی(یین).وقتی که طبع یا مزاجی برای فلزات مقرر کردند،گوگرد و جیوه را به ترتیب عنصر مثبت(یانگ) و عنصر منفی(یین) انگاشتندومبنای عینی این نظریه چنانکه توضیح دادیم،ملهم از شناخت اجزای تشکیل دهنده ی شنگرف و خون بود.چون نیروهای کیهانی،یانگ و یین،در حال تعادل کامل باشند،مفهوم آن این است که یین همچون انرژی خلاق منفی وجود دارد و نه همچون ماده ی منجمد، در حالی که یانگ بالطبیعه همیشه روح سا می ماند؛نتیجه اتحاد آن ها مانند اتحاد دو جسم است که ماهیتا یکی باشند ولی دارای بارهای الکتریکی متضاد،مانند الکتریسیته ی منفی و مثبت.منتجه این اتحاد و پایداری ابدی است.
به گمان کیمیاگران ،گوگرد ناب و جیوه ی ناب به گونه ای انرژی وجود دارند و در نتیجه اتحاد آن دو،به نحوه آرمانی(ایده آلی) انجام گیرد یا اگر آن دو در حالت تعادل کامل واقع شوند ،چیزی است همیشه باقی ،یعنی زر.به موجب یکی دیگر از عقاید آنیمیستها،»همانند همانند می گرداند»؛ از این رو زر که فلزی است زوال پذیر اگر به عنوان دارو خورده شود مصرف کننده ی آن را جاوید می گرداند.زری که میلیون ها سال در کان ها بماند این خاصیت بخشندگی را از دست می دهد،یعنی عنصر منفی آن جیوه کمتر روحی و بیشتر مادی می شود؛لذا زر را برای استعمال دارویی باید تازه تازه تهیه کرد و باز هم چه بهتر که زر در مرحله ی پیش از زر شدن باشد.به عبارت دیگر در مرحله ی زایش که هنوز اکسیر زر است یعنی ماده ی مخمر مانند که هر فلزی را مبدل به زر خواهد کرد.این همان حجر فلاسفه است که ماده ی را مبدل به انرژی می سازد و به عنصری مادی یا منفی انرژی می بخشد تا به سطح مثبت یا روحی برسد…….
     
  
مرد

 
نيروي دريايي روسيه مدعي شد؛ ايجاد زلزله، هدف نهايي آمريكا براي ضربه زدن به ايران

نيروي دريايي روسيه در گزارشي با اشاره به اينكه زمين لرزه ويرانگر هائيتي نتيجه آشكار آزمايش سلاح هارپ توسط ارتش

آمريكاست، اعلام كرد هدف نهايي اين آزمايشها تخريب ايران و براندازي دولت كنوني اين كشور از طريق ايجاد زمين لرزه است.
به گزارش فارس، پايگاه خبري تحليلي ولترنت، در گزارشي تحت عنوان آيا آمريكا در وقوع زلزله هائيتي دست داشته است؟ نوشت: بنا بر اعلام روزنامه روسي «راشا تودي»، هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا، آمريكا را به دست داشتن در وقوع سري زمين لرزه هاي اخير در حوزه درياي كارائيب از جمله زلزله ويرانگر هائيتي متهم كرده است.

درخواست اقدام بين المللي عليه جنايتكار
بنا بر اعلام شبكه تلويزيوني ViveTv ونزوئلا، اين ارتش روسيه بود كه اين احتمال (دست داشتن آمريكا در زلزله هائيتي) را تداعي و به آن اشاره كرد و در پي آن كشورهايي نظير ونزوئلا، بوليوي و نيكاراگوئه خواستار تشكيل جلسه اضطراري شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان نهادي كه بايد اتهام تهاجم انساني نيروهاي آمريكايي عليه هائيتي را بررسي كند، شدند.
شبكه تلويزيوني ViveTv در گزارش خود اعلام كرد: نيروي دريايي روسيه در پي اين زمين لرزه اقدام به بررسي فعاليتهاي نيروي دريايي آمريكا در درياي كارائيب از سال 2008 به بعد كرد.
آزمايش سلاحهاي هارپ
آمريكا در سال 2008 تمايل خود را براي بازسازي چهارمين ناوگان دريايي اش كه از سال 1995 از كار افتاده بود، اعلام كرد.
روسيه يك سال بعد با از سرگيري تمرينها و فعاليتهاي نيروي دريايي خود در اطراف رزم ناو اتمي Pierre le Grand كه از پايان جنگ سرد متوقف شده بود، به اين تمايل آمريكا پاسخ مثبت داد.

نسل كشي جديد
از پايان سال هاي دهه 70، آمريكا تحقيقات و پژوهشهاي خود در زمينه سلاحهاي هارپ را به ميزان قابل توجهي ارتقا داد و از آن زمان به بعد از ژنراتورهاي رانشي و تكانشي، پلاسما و روزنانس در تهيه بمبهاي با امواج لرزه اي شديد استفاده كرد.
اين گزارش در ادامه دو آزمايش هفته گذشته نيروي دريايي آمريكا را مورد مقايسه قرار داد: نخست زمين لرزه به بزرگي 5/6 ريشتر در حوالي شهر Eureka در ايالت كاليفرنياي آمريكا كه هيچ قرباني به دنبال نداشت و دوم، زمين لرزه كارائيب كه دست كم 140 هزار كشته بر جا گذاشت. همان طور كه اين گزارش نشان مي دهد، نيروي دريايي آمريكا به احتمال زياد از خرابيهايي كه اين زمين لرزه در هائيتي به بار مي آورده، با خبر و آگاه بوده است و به همين دليل هم بوده كه نيروي دريايي اين كشور ژنرال كن كين فرمانده نيروهاي آمريكايي در هائيتي را براي كنترل و نظارت بر عملياتها و تلاشهاي نجات و امدادرساني به اين كشور زلزله زده اعزام كرد.

آشكار شدن ضديت با ايران
نيروي دريايي روسيه در ادامه هدف نهايي اين آزمايشها را تخريب ايران و براندازي دولت كنوني اين كشور از طريق ايجاد زمين لرزه اعلام كرد.به گفته اين گزارش، پروژه هارپ (پروژه بررسي و تحقيق درباره لايه آيونوسفر (Ionosphere) و مطالعات معادن زيرزميني با استفاده از امواج راديويي) همچنين امكان ايجاد تغييرات شديد و فجيع در شرايط جوي زمين به منظور بروز سيل، خشكسالي و طوفان را فراهم مي آورد.
     
  
مرد

 
هارپ چیست؟

هارپ (HAARP) یک پروژه تحقیقاتی است که در ظاهر برای بررسی و تحقيق درباره لایه ی آیونوسفیر (Ionosphere) و مطالعات معادن زير زمينی (با استفاده از امواج راديويی ELF/ULF/VLF) تاسيس شده است. ولی در واقع «پروژه ای با تکنولوژی جنگ ستارگارن» به منظور کامل کردن یک سلاح جدید پايه گذاری گرديده است.

( توضيح آنکه: جنگ هايی که از امواج «راديويی»، «ليزر» و «نيروی مغناتيس» برای صدمه به نيروی مقابل استفاده کند به جنگ ستارگان معروف است و اين اسم را از فيلم Star War گرفته اند)

آیونوسفیر چيست و کجاست؟

لایه ی آیونوسفیر در بالاترین لایه ی اتموسفیر (Atmosphere) قرار دارد.





این لایه تشعشات خطرناک «ماورای بنفش» و «اکس ری» خورشيد را جذب کرده و مانند سقفی از ورود آنها به زمين جلوگيری می نمايد تا زندگی بر روی کره زمین امکان پذیر گردد. همچنین به دليل محیط الکتریکی موجود در آيونوسفير از اين لايه برای انعکاس امواج رادیوئی به اطراف زمین استفاده می شود. اگر این لایه به هر دليلی دچار اختلال شود تاثيرا ت بسیار زیادی بر روی زمین گذاشته و زيستن را مختل می کند.

لايه آيونوسفير چه ارتباطی به هارپ (HAARP) دارد؟

سیستم هارپ (HAARP) طوری طراحی شده است که بر روی آیونوسفیر تاثير مستقيم داشته باشد. از نمونه های اين تاثيرات قرمز و گداخته شدن و يا ذره بينی نمودن لايه را ميتوان نام برد.

این سیستم در حال حاظر از یک مجموعه آنتن های مخصوص (١٨٠ برج آنتن آلومنيومی به ارتفاع ٥٠/٢٣متر) تشکيل و برروی زمينی وسيعی به مساحت ٢٣٠٠٠ متر مربع در آلاسکا (Alaska) نصب گرديده است.

این آنتن ها امواج مافوق کوتاه ELF/ULF/VLF را تولید و به آیونوسفیر پرتاب می کنند.



آنتن های هارپ (HAARP) در آلاسکا



اصولا امواج آنتن ها پس از اصابت به آيونوسفير و بازگشت به زمين قادر اند نه تنها به عمق دريا بروند بلکه فرا تر رفته و به اعماق زمين نيز وارد ميشوند و عملکرد آن بمانند «راديو ترموگرافی» (Radio Thermography) است که امروزه ژئولژيست ها برای اکتشافات مخازن مختلف شامل گاز و نفت استفاده می کنند. وقتی يک موج کوتاه «راديو ترموگرافی» به داخل زمين فرستاده ميشود به لايه های مختلف برخورد کرده و آن لايه ها را به لرزه می آورده و از لرزش صدايی با فرکانسی مخصوص توليد و به سطح زمين باز ميگرداند و ژئولژيست ها از صدای بازگشتی قادرند مخازن زيرزمين را شناسايی کنند.

با اين تفاوت که راديو ترموگرافی سيستمی است که با قدرتی به کوچکی ٣٠ وات لايه های زير زمينی را به لرزه درمی آورد و حال آنکه هارپ سيستم فوق الاده پیشرفته تری است که همان لايه های زمين را می تواند با استفاده از قدرتی برابر با ١,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (یک میلیارد) تا ,١٠,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (ده میلیارد) وات بلرزاند! بدیهی است که هر چقدر قدرت امواج بیشتر می شود, تاثیراتش بر روی آیونوسفیر و اثرات ذره بینی آن بالاتر می رود. هدف از استفاده از این قدرت چیست؟



از نمودار فوق متوجه می شويد که آيونوسفير گداخته شده (به رنگ قرمز ديده می شود) و سپس مثل يک قلب شروع به تپش ميکند و از اين تپش ها، فرکانس های فوق کوتاه توليد شده که پس از اصابت به زمين به داخل آن نفوذ مينمايد و در توضیحات زیر مشاهده خواهید کرد که چگونه از اين فرکانس فوق کوتاه و نيرومند، زمين زلزله و خرابی توليد ميگردد.

برای درک چگونگی ايجاد زمين لرزه يک مثال بزنم: وقتی شخصی صحبت ميکند، اول تارهای صوتی او ميلرزند (مثل لرزش های ايجاد شده در آيونوسفير). از اين لرزش فرکانس صوتی توليد شده و پس از اصابت به پرده گوش شنونده، پرده گوش او را ميلرزاند (مثل به لرزه در آوردن لايه های زير زمين به سبب اصابت فرکانس های توليد شده از آيونسفير) و سپس در گوش صدا توليد شده و شنونده آنرا به شنود.

با کمی فکر کردن می توان متوجه این شد که تکنولوژی هارپ «با ويژگی معادن يابی» برای پیدا کردن مخزن های گازی و نفتی ساخته نشده است! زیرا برای پیدا کردن مخازن نیاز به یک میلیارد وات نیست و يک ترموگراف برای اين کار کافيست. با توجه به تاثیرات هارپ بر روی آیونوسفیر و نهایتا تاثیرات آن بر روی زمین و وضعیت آب و هوا، می باید در مورد این تکنولوژی کمی جدی تر فکر کنیم. این تغییرات شامل خشکسالی در مناطقی که تا به حال بی سابقه بوده است، بارندگی های سیل آسا در جاهایی که به خشک بودن معروف هستند، طوفان ها و سونامی ها و ساده تر از همه ایجاد زلزله را ميتوان برای هارپ به شمار آورد.

ناگفته نماند که امواج بازگشتی از آيونوسفير، پس از ورود به عمق دريا ميتوانند صدمات جانی برای موجودات دريايی، به خصوص نهنگ ها و دلفین ها را در بر داشته باشند.

توضیحات کوتاهی در مورد برخی از کاربرد های هارپ به شرح زيراند:

١- ايجاد موج Extreme Low Frequency) ELF) با فرکانس از ١ تا ٢٠ هرتس به توسط آيونوسفير، که با برخورد امواج هارپ توليد شده و سپس به زمين فرستاده می شود و تا اعماق ٣٥ کيلومتری زمين نفوذ نمايد که پس از برخورد به لايه های مختلف زير زمينی توليد صدا نموده و در پی آن ايجاد زلزله می نمايد. برای تعاریف «فرکانس باند» ها به اینجا اشاره کنید.



٢- با قابلیت تکنولوژی «ترموگرافی» می تواند کلیه اطلاعات معدن های زیر زمینی کره زمین را در اعماق کم شناسایی کند و کلیه تاسیسات زیر زمینی کشورهای دیگر را دقیقا زیر مطالعه قرار دهد.

٣- ايجاد سونامی، خشکسالی، آتش فشان، سيل ها، طوفان هايی نظير طوفان کاترینا در نیواورلئان (New Orleans) طوفان گانو عمان .

٤- انتقال نيروی برق از محل تاسيسات هارپ به نقطه ی ديگر از زمين و همچنين انتقال برق از زمين به ماهواره ها.

٥- ايجاد اختلال و کنترل فرکانس های نوری مغز در سطوحی به وسعت شهرها و کنترل انسانها از راه دور و ايجاد «غش» و توليد »وهم» در مغز انسانها.

٦- ايجاد اختلال در جريان برق و قطع برق شهری و اختلال در کار کامپيوتر هواپيماهای مسافربری (مقاله ای از شرکت بوئينگ (Boeing) در اين رابطه بخوانید)، جت های جنگنده، کشتی ها، زير دريايی ها و غيره.

٧- ايجاد انفجار های عظيم زیر زمينی با قدرت بمب های اتمی و بدون توليد اشعه های راديو اکتيو (Radioactive).

٨- اختلال درعملکرد طبيعی آيونوسفير که چرخش زمين را در کنترل دارد. احتمال بسيار ميرود که درصورت دستکاری های متناوب تاثيراتی در حرکت چرخشی زمين ايجاد گردد، بدين صورت که يا چرخش را سرعت بخشيده و يا کند نمايد.

٩- ايجاد ديوارهای راديويی ضد هواپیما و ضد موشک.

می توان به راحتی گفت که همه اسلحه های جنگی معمول و متداول امروزه در مقابل با اين تکنولوژی جديد کاملا متروکه به شمار ميايند به گونه ای که «هارپ» ميتواند با يک عملکرد کليه کامپيوتر های يک هواپيما را از فواصل دور از کار انداخته و آنرا سقوط دهد.

با دقت متوجه ميشويد هارپ استفاده های زیادی بعنوان تهديد و يا سرکار گذاشتن کشورها دارد. مثلا می خواهند به کشوری حمله کنند در اين صورت برای جلوگيی از مزاحمت احتمالی کشور همسايه برای آنها زمين لرزه آورده و با سرکار گذاشتن آن کشور، برنامه های شوم خود را اجرا کنند.

در اين مقاله ما فقط به نکته ١،یعنی فقط در رابطه با ايجاد زلزله بتوسط هارپ اشاره میکنیم.

در ابتدا نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه هایی که در بیست سال اخیر در ایران رخ داده اند. این اطلاعات را از وب سایت «پژوهشگاه زلزله شناسی ایران« به دست آوردم. این نمودار با توجه به تعداد زمین لرزه های بالای 3 ریشتر تهیه گردیده است.

نکته ی مورد توجه اینجاست که سیستم هارپ در سال ١٩٩٨ (١٣٧٧) تکمیل شد و این مصادف با سالیست که از آن به بعد به تعداد زمین لرزه ها در ایران اضافه شده است.
     
  
مرد

 


همان طوری که مشاهده می کنید، تعداد زمین لرزه هایی که در ایران در بیست سال اخیر آمده است رو به بالا بوده. محاسبات من اینگونه نشان ميدهد که:

٧/٢٠٨ میانگین بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

٤/٦٣٩ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخير برابر با : ٤/٢٠٦ درصد

برای مقایسه نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه های بیست سال اخیر در نیوزیلند که یکی از زلزله خیز ترین کشورهای دنیا می باشد. اطلاعات را از وب سایت «جی ان اس – نیوزیلند» به دست آوردم.





٣/١٥٥٩٣ میانگین بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

٢/١٥٢٠٦ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

کاهش در دهه اخير برابر با: ٤٦/٢ درصد

اگر به نمودار زلزله در آلاسکا، که مجموعه ی هارپ در آن واقع است دقت کنیم متوجه افزایش بسیار غیر طبیعی را در سال ١٣٨١ مشاهده می کنیم که تعداد زمین لرزه ها به یکباره چهار برابر سال های قبل می شود. این تغییر ناگهانی شاید به دلیل آزمایشات تحقیقاتی مسئولین هارپ در این ایالت باشد. اطلاعات زير از از وب سایت «مرکز اطلاعاتی زمین لرزه آلاسکا» به دست آمده است.







٩/٤٧٧٣ میانگین بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

٤/١٨٦٥٨ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخير برابر با : ٨/٢٩٠



چرا درصد زلزله ها در عمق ١٤ کيلومتر در ایران اينگونه بالا رفته اند؟

در حين جستجو ها به يک عدد ويژه ای برخورد کردم که به نظرم غير واقعی رسيد. سئوالی برايم پيش آمد که چگونه اغلب زمين لرزه ها در چند سال اخير در ایران در عمق ١٤ کيلومتر اتفاق افتاده اند؟ و وقتی نگاهی به دهه قبل انداختم متوجه شدم که عملا درصد زمين لرزه ها در این عمق يا صفر بودند و يا حد اکثر تا دو درصد.





ياد آور می شويم: زمين لرزه های خطر ناک در لبه های «رگه گسل» يا «Fault lines» توليد ميگردند.

ارگ بم چه شد؟



بم بعد از ٢٠٠٠سال ایستایی؟!



در اواخر آذر ماه ١٣٨٧ در اینترنت به دنبال مطالبی در مورد زلزله در ایران بودم، که به تالار گفتگو وب سایت پی سی ورلد رسیدم. در آنجا به مطلبی که شخصی با نام »عادل کهن» (adelkohan) در مورد وقوع زلزله های پی در پی بندر لنگه نوشته بود برخورد کردم که در زير مشاهده می کنيد:

من ساکن بندرلنگه هستم، شهری کوچک در کنار خلیج فارس.
دو هفته قبل زلزله زیاد میومد که کمتر از 3 ریشتر بود. این زلزله ها تا دو هفته ادامه داشتند. در موقع زلزله بعضی از قسمت های دریا برای چند لحظه قرمز میشد و در این دو هفته ماهی ها میمردند و بعضی ها هم سوخته بودند. بعد چند روز بوی بد (مثل بوی فاضلاب) از طرف دریا به سمت شهر اومد.
در اخبار استان گفته بود که این به خاطر جلبک های سمی در دریا است (که من در این ٢٧ سالی که در بندرلنگه بودم جلبک سمی نشنیده بودم). بعد از این اعلام کرد که ماهی های بعضی مناطق استان را کسی مصرف نکند.
من یک تکه از فیلم حادثه عجیب که در دریا رخ داده می گذارم و نگاه کنید.
من خودم وقتی یک هفته زلزله پشت سر هم میکرد گفتم حتما کوه آتشفشان توی دریا است. حالا نظر دوستان چیه…



دلفین های چه شدند؟





در سال ١٣٨٦ , ١٥٢ دلفین در خلیج فارس به طور غیر منتظره در دو نوبت به فاصله یک ماه مرده و به ساحل دریا کشیده شدند. دسته ی اول شامل ٧٩ دلفین و دسته دوم هم ٧٣ دلفین بود.

دلیل های مختلفی برای مرگ این دلفین ها آورده شد ولی اگر از من می پرسید هیچ کدام قانع کننده نیستند. این دلفین ها کاملا مشخص است که سوخته اند! اینکه «خودکشی» کرده اند، یا اینکه به خاطر «فعالیت های صیادی» مرده اند جوابگوی سوختگی بدن های آنها را نمیدهد!

به گزارش خبرگزاری آفتاب «علت مرگ ٧٣ دلفین دیگر كه یك ماه پس از حادثه نخست رخ داد را نیز این كارشناسان بین‌الملللی در گزارش خود، ‘عوامل طبیعی’ اعلام كرده‌اند كه در این گزارش هنوز عوامل طبیعی ناشناخته است و می‌تواند ‘شوک’ یا ‘استرس’ باشد كه در نتیجه آن یكی از دلفین‌ها به سمت ساحل آمده و مابقی نیز به دنبال آن آمده‌اند یا یكی از آن‌ها برای شكار ماهی به سمت ساحل آمده و بقیه نیز آمده‌اند و در ساحل كه شیب ملایمی دارد، گیر كرده‌اند.» ٢/١٢/١٣٨٦



آیا پاسخ به سئوال مرگ دلفین ها در خیلج فارس «هارپ» نیست؟



آیا این اثر سوختگی نیست؟



هارپ (HAARP) یک پروژه ايست که مسئولين اعلام کردند برای «بررسی و تحقيق» درباره لایه ی آیونوسفیر بر پا شده است. ولی در واقع اين يک سلاح پیشرفته ی جنگی جدید است که کلیه ی اسلحه های صده ی قرن بیستم را فلج می کند.

هزینه های این پروژه مشترکا از طرف نیروی هوایی آمریکا، نیروی دریایی آمریکا، آژانس تحقیقاتی پروژه های دفاعی پیشرفته ی آمریکا و دانشگاه آلاسکا است. لازم به یادآوریست که سیستم «هارپ» در کشورهای گرین لاند، نروژ، روسیه و همچنین در روی بعضی از ماهواره ها به جهت فلج کردن سيستم راديويی هواپيما ها و نهايتا سقوط آنها استفاده ميگردد.

نتايج:

همانطور که گفته شد ارتعاشات راديويی هارپ باعث سرخ شدن لايه آيونوسفير شده و اين لايه را به نوسان در می آورد.

اين نوسانات به نوبه خود موجب صدا با فرکانس های کوتاه از ١ تا ٢٠ هرتس می شوند که فرکانس

(Extremely Low Frequency/Ultra Low Frequency ELF/ULF) نام دارند. این فرکانس ها پس از نفوذ به زمين، زمین زلزله ايجاد می کنند.

با توجه به ازدياد درصد زلزله در سطح ايران در دهه اخير نسبت به دهه پيشين که متجاوز به ٤/٢٠٦ % بوده است ميتوان به وجود تاثيرات ديگری در ايجاد زلزله های مصنوعی پی برد، خصوصا آنکه اين ازدياد پس از آغاز فعاليت های هارپ واقع شده اند.

پیشنهادات برای پیش اخطار:

اینکه همه باید در مورد هارپ و ماهواره هایی که دارای چنین تکنولوژی هستند کاملا آگاه و مطلع باشند هیچ شکی نیست و قصد من در جمع آوری این اطلاعات صرفا به همین منظور نیز بوده است. بنابراین تقاضای ما از شما خواننده ی محترم با فروتنی چیزی جز این نیست که آنچه را که در این مقاله خوانده اید به دیگران انتقال دهید.

برای پيشگيری و دريافت پيش اخطار از اين قبيل زلزله ها ميتوان ايستگاهايی در حوزه های وسيع تاسيس و بکار گرفت و با اندازه گيری فرکانس صداهایی که از آسمان می آید به بروز این زلزله پی برد.

زمان دريافت پيش اخطارهای ELF بين ١٥ دقيقه تا ٣ ساعت قبل از وقوع زلزله متغير است. زلزله ی چین 30 دقیقه پس از مشاهده ی سرخی آیونوسفیر به وقوع پیوست.

اندازه گيری فرکانسELF/ULF در جاهايی که خالی از فرکانسهای مزاحم ديگر از قبيل برق فشار قوی، فرودگاه ها، ايستگاه های راديويی و تلفنی ميباشد، انجام پذير است.

نمونه ای از يک دستگاه ELF/ULF سنج دستی و يک دستکاه Magnetometer را در زير مشاهده ميکنيد. برای اطلاعاب بيشتر بر روی آنها اشاره کنيد.

     
  
مرد

 
sinarv1: خسته نباشى پهلوون
فدات مشتی
.
.
.
ما و فرازمینی‌‌ ها - جهانهای زیر آب

شهرهای زیرآبی باستانی در اقصی نقاط دنیا پیدا می شوند اما آیا ممکن است این دنیاهای آبی ویرانه هایی از تمدن های ناشناخته و یا حتی مدارکی بر وجود موجودات ماورایی بر روی زمین باشند؟ داستان بد نام شهر گمشده آتلانتیس ممکن است خاطره باقیمانده ای از یک متروپلیس باستانی بیگانگان باشد. زیر دریاچه تیتیکاکای پرو ویرانه های اخیرا کشف شده چند معبد افسانه های بومی وجود یک پایگاه زیرآبی یو اف او را تایید می کنند. متون هندی باستانی ٬ معروف به سنگام ٬ شهرهای غرق شده ای را توصیف می کنند که در آنها انسانها و بیگانگان هزاران سال پیش با یکدیگر اختلاط داشته اند. چه کسی می توانسته ساختار سنگی پله دار۱۸۰ متری را در ساحل ژاپن ساخته باشد؟ منطقه ای که قدمتش ممکن است هزاران سال بیش از اهرام مصر باشد. آیا ممکن است شواهدی از تماس های بیگانگان باستان در زیرعمیق ترین اقیانوس های زمین دفن شده باشند؟



******************************************************************

ما و فرازمینی‌‌ ها – فرا زمینیان در آمریکا

نظریه‌ پردازان سفرهای فضائی باستانی، معتقدند که بیگانگان، از هزاران سال پیش به زمین سفر می‌کرده‌اند. اگر اینطور باشد، آیا ممکن است بتوان مدارکی مبنی بر صحت این فرضیه را در داستان‌ های مربوط به گذشته‌ ی غرب آمریکا پیدا کرد؟ مطابق برخی ادعاها، قبرستان محلی واقع در شهر «اورورا» در ایالت تکزاس، جسد موجودی فرازمینی را که سفینه‌ اش در سال ۱۸۹۷ سقوط کرده، در خود جای داده است.

ما و فرازمینی‌‌ ها - فرا زمینیان در آمریکا

در «یوتا»، حکاکی‌هائی دربرگیرنده‌ی موجوداتی عجیب، با لباس‌هائی شبیه به لباس‌های فضانوردی کشف شده است. گله‌داران مناطق جنوبی کالیفرنیا در قرن نوزدهم، از بیرون آمدن موجودی فرازمینی از بستر دریاچه‌ ی «الیزابت» سخن گفته‌ اند. حتی در زادگاه فردی همچون «وایات ارپ»، یعنی منطقه‌ی «تومب استون» در «آریزونا» نیز کابوی‌ها، از شلیک به سمت پرنده‌ای غول‌ آسا و آهنین خبر داده‌اند. آیا همه‌ ی این موارد، تنها افسانه هستند یا اینکه ساکنین غرب وحشی در آمریکا، واقعا» با موجوداتی بیگانه و اهل دنیائی بسیار دورتر، برخورد داشته‌ اند؟



*****************************************************************
ما و فرازمینی‌‌ها - جانوران عجیب الخلقه

آیا ممکن است افسانه ها و تصاویر کهن نمایانگر هیولاها، مدرکی دال بر تماس موجودات بیگانه بانسل بشر در گذشته باشند؟ در یکی از کتب مقدس هندوها، به پرنده ای عظیم الجثه به نام «گارودا» اشاره شده که هنگام فرود، زمین زیرپاهایش به لرزه در آمده و موجب وحشت نسل بشر می شده است.

در کتاب مقدس یهودیان، به داستان بلعیده شدن «یونس» توسط یک نهنگ، پرتاب شدنش به بیرونپس از گذشت چندین روز و زنده ماندنش جهت نقل این حادثه ی شگفت آور اشاره شده است. آیا نیاکان ما حقیقتا با جانورانی عجیب برخورد داشته اند یا اینکه این موجودات، ساخته ی دست تمدنی فرازمینی بوده اند؟ آیا ممکن است گونه های ترکیبی از جانوران همچون «سنتور»، «ماینوتور» و «مدوسا» که مطابق افسانه هاتوسط خدایان خلق شده اند، نتیجه ی انجام فرآیندهای پیوندی پیشرفته، با ماهیتی فرازمینی بوده باشند؟آیا چنین موجوداتی، تنها زائیده ی تخیلات بشر بوده اند یا اینکه واقعا در دوران باستان وجود داشته اند؟

     
  ویرایش شده توسط: MiladBagheri   
مرد

 
“نیزه سرنوشت” (Spear of Destiny) یا “نیزه مقدس”

“نیزه سرنوشت” (Spear of Destiny) یا “نیزه مقدس” موضوع کتابها و داستانهای تاریخی و تخیلی زیادی است. بسیاری عقیده دارند که این نیزه ای است که با آن پهلوی عیسی مسیح(ع) شکافته شده و در داستانها آمده نیزه سرنوشت قدرت های شومی به کسی که آن را در دست بگیرد می دهد. عده ای مانند “تروور راونزکرافت” بر این عقیده اند که هیتلر جنگ جهانی دوم را درجستجوی این نیزه آغاز کرد.

نیزه سرنوشت و ربط آن به هیتلر دستمایه اصلی بسیاری از فیلم ها و بازی هاست. از آن نمونه می توان به فیلم تحسین شده “Constantine” یا بازیهایی نظیر”Spear of Destiny” محصول سال ۱۹۹۲ ویا سری بازیهای “Wolfenstein” که بسیاری آن را پدر بازیهای اکشن اول شخص (FPS) می نامند- و چندی پیش نسخه ۲۰۰۹ آن نیز به بازار عرضه شد- نام برد.

مقاله ای که می خوانید برگرفته از کتاب “مردان اسرارآمیز“نوشته توماس اسلیمن است .

بر اساس یک کتاب خطی ناتمام به نام “من با برادر هیتلر ازدواج کردم”که در اواخر دهه ۱۹۷۰در مرکز کتابخانه عمومی نیویورک کشف شد، “ آدولف هیتلر ” از نوامبر ۱۹۱۲ تا آوریل ۱۹۱۳ در خانه ای واقع در ناحیه “توکستت” شهر لیورپول کشور انکلستان اقامت داشته است. مورخین قبل از بررسی، آن کتاب را یک حیله تصور می کردند . ولی وقتی آن را خواندند بسیاری از آنها به این نتیجه رسیدند که ادعاهای نویسنده کتاب آن قدرها که در ابتدا فکر می کردند عجیب نمی باشد . نویسنده این کتاب جنجال برانگیز “بریجیت هیتلر” همسر”آلویس” برادر ناتنی آدولف می باشد که متولد ایرلند و نام خانوادگی او “دالینگ” بود. او “آلویس هیتلر” را به سال ۱۹۰۹ در نمایش سالیانه اسبها در دوبلین ملاقات کرد. آلویس جوان و شاد اتریشی با زبان انگلیسی نه چندان روان، خود را به بریجیت ۱۷ ساله معرفی کرد. این یکی از همان موارد نادری است که عشق در اولین نگاه به وجود آمد. بریجیت مرتب با این مرد خارجی که میگفت در یک هتل کار میکند دیدار میکرد ولی والدین او وقتی فهمیدند که منظور آلویس از کار کردن در هتل، پیشخدمتی در هتل “شلبورن ” است، او را نپذیرفتند. اما بریجیت که آلویس را دوست داشت با او به لندن رفت و در آنجا با هم ازدواج کردند. یک سال بعد ازدواج بریجیت برای آلویس پسری به دنیا آورد و نامش را “ویلیام پاتریک” گذاشتند. بریجیت پسرش را “پت” و آلویس او را “ویلی” صدا میکرد. در سال دوم ازدواجشان این زوج تصمیم گرفتند که به لیورپول بروند و انجا رستوران کوچکی در خیابان “دال” بزنند که موفقیت چندانی برای آنها نداشت. آلویس که سرسخت بود تصمیم گرفت رستوران را بفروشد و مهمانخانه ای در قسمت دیگر شهر بخرد و چون کار سختی بود آلویس ورشکسته شد. بعد از این ماجرا وقتی در مسابقات اسب دوانی بزرگ ملی پول هنگفتی برنده شد، آینده اقتصادی او اندکی بهبود یافت. او پول خود را در صنعت تولید تیغ ریش تراشی به کار گرفت و با خود فکر کرد که بهتر است در این کار شریکی نیز داشته باشد. بنابراین نامه ای به شوهر خواهرش “آنتون روبال” در وین نوشت و از او خواست تا همراه همسرش به لیورپول بیایند و هزینه مسافرت آنها را هم همراه نامه فرستاد. در یک صبح سرد ماه نوامبر در سال ۱۹۱۲ آلویس به اتفاق همسرش به ایستگاه قطار خیابان لایم رفتند و منتظر رسیدن قطار ساعت یازده و سی دقیقه شدند. وقتی قطار به ایستگاه رسید آنها بی صبرانه در انتظار پیاده شدن آنتون و همسرش بودند ولی در میان ناباوری آنها مرد جوانی رادیدند که از قطار پیاده شد. آن مرد که صورتی رنگ پریده و کت و شلوار کهنه ای به تن داشت به آنها نزدیک شد و دست خود را به طرف آلویس دراز کرد. او آدولف برادر ناتنی آلویس بود. آدولف گفت او به جای”آنتون روبال” که بنا به دلایل مختلفی نتوانسته بود به این سفر بیاید آمده است. بحث تندی به زبان آلمانی میان آن دو در گرفت. شب هنگام آلویس برادرش را به آپارتمان خود در خیابان “آپر استن هوپ” آورد و بریجیت دید که دو برادر رفتار دوستانه تری نسبت به قبل با یکدیگر دارند. او برای آنها شام درست کرد و بعد از شام آدولف به استراحت در اتاق نشیمن پرداخت. بریجیت شوهرش را به خاطر رفتار خشن با برادرش سرزنش کرد. آلویس گفت: آدولف کسی که من همیشه او را برادر هنرمند خودم خطاب میکردم از ارتش اتریش گریخته و برای ۱۸ ماه فراری بوده است. او به همین علت نزد من آمده و وقتی او در ایستگاه قطار این حرف ها را به من زد از اینکه چرا با آغوش باز از او استقبال نکردم متعجب بود. آلویس گفت که آدولف در این مدت با استفاده از هویت برادر مرده شان “ادموند” رفت و آمد می کرده است ولی زمانی که پلیس به حیله او پی برده او با التماس پولی را که آلویس برای مسافرت “آنتون روبال” فرستاده بود را از همسر او گرفته است. بر اساس گفته های بریجیت برادر شوهر ۲۳ ساله او بیشتر وقت خود را در اطراف خانه می چرخید و به بطالت می گذراند و اغلب مشغول بازی کردن با “ویلیام پاتریک” دو ساله بود. آدولف در ابتدا خیلی کم حرف میزد ولی بعد از گذشت چند هفته رفتار دوستانه تری از خود نشان داد و درباره علاقه خود به نقاشی و برنامه های آینده زندگی خود صحبت کرد. او به بریجیت گفت وقتی تقاضای او برای ورود به آکادمی هنر وین توسط یک پرفسور یهودی رد شد چقدر نا امید شد زیرا آن پرفسور به او گفته گرچه استعداد کمی در مهندسی دارد ولی توانایی نقاشی ندارد. او به برادر زنش گفته بود که روزی آلمان جایگاه اصلی خود را در جهان به دست خواهد آورد و هر وقت این سخنان را می گفت یک نقشه جهان متعلق به آلویس را کف اتاق پهن میکرد و شرح میداد که چطور آلمانی ها ابتدا فرانسه و بعد انگلستان را فتح خواهند کرد. در یک مورد وقتی بریجیت به حرفهای او بی اعتنایی کرد، ناگهان آدولف به داد و فریاد پرداخت. بریجیت هم به او گفته بود که او یک آلمانی نیست بلکه یک فراری فقیر اتریشی است و باعث عصبانیت آدولف شد. یک روز وقتی او با برادرش به بیرون رفتند آدولف شیفته سبک معماری ساختمان ها و آثار تاریخی از قبیل گنبد “سنت پل” و استحکامات “تاور بریج” گردید. هنگام بازگشت آن دیکتاتور آینده چند طرح از کلیسای “سنت پل” را رسم کرد. بریجیت در کتاب خود به خانم پرینتس همسایه خود که با ستاره شناسی و مسائل فوق طبیعی سر و کار داشت اشاره کرده است و می گوید که آدولف ساعتها از وقت خود را در خانه او به سر می برده است و از او میخواسته که از آینده اش با او حرف بزند. خانم پرینتس گفته بود که آینده شگرفی در انتظار آدولف جوان است. او با نگاه کردن به کف دست این اتریشی به او گفت که خط سرنوشت او برجسته است و نشان میدهد که او زندگی شگفت انگیزی خواهد داشت. او به این نکته نیز اشاره کرد که خط قلب آدولف از مسیر سرنوشت او عبور میکند و این به آن مفهوم که اگر احساسات بر هدف زندگی او چیره شود خنثی خواهد شد. سر انجام روزی رسید که آدولف باید به خانه اش برمی گشت و او در ماه می سال ۱۹۱۳ لیورپول را ترک کرد و به آلمان بازگشت. بریجیت در کتاب خود می نویسد: خودش را برای پناه دادن مردی که دنیا را در گیر جنگی زیانبار کرد سرزنش میکند و افسوس میخورد چرا به او زبان انگلیسی نیاموخته است. مورخین حضور هیتلر در لیورپول را واقعی دانسته و این دوران را ”دوران گمشده زندگی هیتلر” نامیده اند. هیتلر در کتاب خود نیز به این مدت اشاره نکرده است .به هر حال در بمباران لندن آخرین بمبهای آلمان در لیورپول افتاد و آن خانه ای که هیتلر مدتی در آن اقامت داشت نابود کردید. به هر حال هیتلر به وین بازگشت و در آنجا با فروختن طرح هایی که بر روی کارت پستال میکشید و کارهای دیگر به امرار معاش پرداخت. او در یک پانسیون قدیمی اقامت داشت و همیشه یک پالتوی سیاه که یک یهودی به او داده بود را می پوشید. او همیشه در موزه هافبورگ بود و یک شیئ خاص نظر او را جلب کرد و آن “نیزه مقدس” بود که گفته میشد که پهلوی مسیح با آن سوراخ شده بود. بر اساس افسانه، این نیزه که به “نیزه سرنوشت” شهرت دارد به یک سرباز رومی به نام “لانگینیوس” تعلق داشته است که او مسیح را با آن کشته است و در افسانه شاه آرتور گفته شده است که “جورف” بازرگان این نیزه را از کشور “آریماتیا” به بریتانیا آورده و”سر بالیم” خونخوار “شاه پالهام” را با آن زخمی کرده است. سپس آن نیزه به اتریش برده شده و در موزه هافبورگ به عنوان بخشی از اموال خانواده سلطنتی “هابسبورگ” به نمایش در آمده است. هیتلر نیز در کتاب های مقدس راجع به آن خوانده بود که: “وقتی آنها نزد مسیح آمدند و دیدند که قبلا مرده است پاهای او را نشکستند بلکه یکی از سربازان با نیزه ای پهلوی او را سوراخ کرد که از آن سوراخ خون و آب بیرون آمد”. به نظر می رسید که این همان نیزه ای است که توسط “چارلی مگنی” حمل می شده است و گمان میرفت که این نیزه به او کمک کرده است که در ۴۷ مبارزه پیروز شود. همچنین گفته میشد که وقتی چارلی مگنی بر حسب تصادف آن نیزه را به زمین انداخت ناگهان مرد. سپس آن نیزه به دست “هنریش فولر” موسس خانه سلطنتی ساکسون ها افتاد که او لهستانی ها را به سمت شرق راند. بعد ها نیز به تصرف پنجمین شاه ساکسون ها و نسلهای بعدی او در آمد و به صورت مایملکی شد که “هاهن استافن” از “ساوابیا” چشم طمع به آن دوخت. نکته بسیار مهم در رابطه با این موضوع درباره فردی به نام “فردریک بارباروسا” فاتح ایتالیا است که حتی پاپ را مقهور خود ساخت و او را وادار به تبعید کرد. بارباروسا نیز مانند چارلی مگنی اشتباه مشابهی کرد و هنگامی که در راه عبور برای شرکت در جنگهای صلیبی سوم از روی رود خانه ای در سیسیل می گذشت نیزه از دستش افتاد و ظرف چند دقیقه مرد. به هر حال شنیدن اینگونه داستان ها درباره این نیزه جادویی قوه تخیل آن اتریشی بینوا را خسته کرده بودند

دکتر “والتر جانیز اشتاین” ریاضیدان و اقتصاد دان برجسته و آشتا به امور فوق طبیعی بر این باور بود که رهبر آلمان نازی دانش گسترده ای درباره قدرت های درونی انسان داشت.و آن نیزه را همانند و مترادف با عصای جادوگری می دانسته است. مقارن تابستان ۱۹۱۲ اشتاین با یک فروشنده کتابهای مسایل فوق طبیعی در وین ملاقات کرد و چاپ قدیمی کتاب “پارسیوال”که یک افسانه اتریشی درباره یک جام مقدس و شاعر آلمانی قرن سیزدهم “ولفرام ون اشنباخ”آن را نوشته است از او خرید.حواشی این کتاب پر بود از یادداشت های خطی که نشان میداد صاحب قبلی این کتاب نه تنها به امور فوق طبیعی آشنا بوده بلکه کینه کهنه ای نسبت به یهودی ها داشته است.اشتاین وقتی که در صفحه آخر این کتاب نام صاحب قبلی آن که هیتلر بود را پیدا کرد به فروشنده مراجعه کرد و آدرس او را گرفت. او ساعتها وقت خود را صرف شنیدن نقطه نظرهای عجیب آدولف در مورد قوم برتر و موارد سیاسی دیگری که به نظر او نفرت انگیز می آمدند ولی با این شنونده را کاملا به خود جذب میکرد نمود.اشتاین بعدها گفت : با وجودی که هیتلر جوان فقط بیست سال داشت اما احساس می کردم که سرنوشت اسرار آمیزی در پیش رو دارد چون پرتویی از یک جذبه خاص و زیان بار در او دیده می شد. یک روز در گفتگویی بین اشتاین و هیتلر صحبت از آن نیزه مقدس به میان آمد- او عقیده خودش را انطور بیان کرد که آن صلاح باستانی روزی در دستان او قرار خواهد گرفت و به اشتاین در مورد تصویر زنده ای که هنگام مشاهده نیزه در مقابلش ظاهر شده و شاهد آن بوده است چنین گفت: من به آرامی از یک حضور نیرومند در اطراف آن نیزه آگاه میشدم.در واقع آن حضور ترس آور مشابه تصوراتی بود که من در موقعیت های نادر زندگیم وقتی که احساس میکردم سرنوشت بزرگی در انتظار من است آن را به چشم می دیدم.گویی پنجره ای به سوی آینده بر روی من گشوده میشد که من از آن پنجره اشعه یک منبع نورانی را به صورت رویدادی در آینده میدیدم و میدانستم در پس مخالفت با آن خونی که در رگهایم است هیتلردراوج قدرت پیشگویان بزرگ وجهان درمحاصره ارواحوسیله ای برای برتری قوم و مردم و خون من میشود.اشتاین یقین داشت که به احتمال زیاد او خود را در بیست و پنج سال بعدی در شهر “هلدن پلاتز” بیرون موزه” هافبورگ ” می دیده که هزاران نفر از پیروان اتریشی خود را مخاطب قرار داده است. روز ۱۴ مارس ۱۹۳۸ در همان محل هیتلر انضمام اتریش به خاک آلمان را اعلام کرد و دستور بازگشت خاندان “هابسبورگ” به زادگاه معنوی و سرزمین موعود حزب نازی یعنی نورنبرگ را داد.بسیاری از مورخان از این کار هیتلر تعجب کردند زیرا او همیشه خاندان هابسبورگ را به عنوان خائنین خون المان تلقی میکرد- اما از نظر هیتلر آنها به خاطر داشتن “نیزه سرنوشت” از یک اعتبار افسانه اس برخوردار بودند.در سیزدهم اکتبر همان سال آن نیزه با وسواس خاصی به همراهی یک مامور اس اس به قطار حامل سربازان مسلح منتقل و به مرز آلمان برده شد.سپس از آنجا نیزه را به جایگاه جدید خود واقع در محراب کلیسای “سنت کاترین” که اینک تبدیل به موزه جنگی حزب نازی شده انتقال دادند.هیتلر نگرانی وحشت آوری در خصوص از دست دادن نیزه داشت زیرا او میدانست در گذشته کسانی که آن نیزه را از دست دادند خیلی زود مردند. این مسئله که هیتلر کسی که بر روی کارت های پستال نقاشی میکرد چطور قادر شد بدون کنترل و ممانعت برای مدتی بیش از ده سال آن سیاست های بی سابقه و بی رحمانه خود را انجام دهد پرسش دیگری میباشد که همچنان ذهن همگان را به خود مشغول نگاه داشته است. اشتاین معتقد بود که رسیدن هیتلر به آن همه قدرت به خاطر درگیر بودن در حیطه قدرت درون بوده است.نشان رسمی حزب نازی صلیب شکسته (سواستیکا) یک سمبل قدیمی که در بسیاری از فرهنگ های دنیا از جمله ایران هند چین و یونانیان باستان نیز دیده شده است. این سمبل یا نشانه خورشید و یا سعادتمندی تلقی می شده- اما صلیب شکسته آلمان مفهوم عکس آن را داشت که مفهوم اس اس را میدهد.این آرم اولین بار به عنوان جنبش “الحاد نو” توسط “گویدو وان لیست” آلمانی و آشنا به امور فوق طبیعی مورد استفاده قرار گرفت.”لیست” در سال ۱۸۶۲ ودر سن ۱۴ سالگی اصول مذهب کاتولیکی خودش را انکار کرد و قسم خورد روزی معبد بزرگی میسازد و آن را به “ادین” (خدای جنگ در افسانه های اسکاندیناوی) اختصاص میدهد.هشت سال بعد او طرفداران زیادی پیدا کرد.پیروان این پدیده جشن های الحاد را در لحظه اعتدال شب و روز زمستانی و تابستانی بر پا میکردند و خورشید را به عنوان” بالدور” (خدای اسطوره ای اسکاندیناوی که هر چند در جنگ کشته شد ولی بعد از مرگ مثل خورشید زمین که پس از پایان شب دوباره طلوع میکند زنده شد) ستایش میکردند. مراسم ستایش خورشید در بالای تپه ای در شهر وین انجام میگرفت و طی آن در یک موقعیت مناسب “لیست” با دفن کردن ۸ بطری شراب به شکل صلیب شکسته به این آیین مشرکانه خاتمه میداد. در دهه ۱۹۲۰ وقتی که حزب سوسیالیست ملی هنوز در آغاز راه بود- هیتلر متوجه شد که نیاز به یک آرم یا یک نشانه دارد. چالب ترین پیشنهاد از طرف “فردریک کرون” دندان پزشک اهل استرنبرگ که شامل یک صلیب شکسته سیاه درون یک دایره سفید و روی پرچم قرمز رنگ قرار گرفته بود به او داده شد.در واقع رنگ قرمز نشان خون و آرمان اجتماعی دایره سفید به مفهوم خالص بودن خون و نژاد آریایی و ملی گرایی و صلیب شگسته که در مرکز همه این ها قرار گرفته بود به معنای مبارزه برای پیروزی از جانب یک مرد آریایی تفسیر شدند.”کرون” با پیشنهاد خودش تصورات هیتلر را تسخیر کرد. مدت کوتاهی بعد از تولد “صلیب شکسته نازی هیتلر دستور متحیر کننده ای صادر کرد که باعث حیرت همگان شد چون او فرمان داد :از نوشتن و عمل کردن به امور فوق طبیعی باید به شدت جلوگیری شود!اما چرا شخصی مانند هیتلر که خود شیفته امر فوق طبیعی بود خواستار از بین بردن آن شد؟ در سال ۱۹۳۴ پلیس برلین چاپ هزاران کتاب در مورد تصوف و مسایل فوق طبیعی را متوقف کرد و به دنبال آن عملیات گسترده ای برای جلوگیری از فعالیت تمام گروه هایی که در ارتباط با مسایل فوق طبیعی بودند در آلمان آغاز شد. حتی گروه هایی مانند “فرمان آلمان” که فردریک کرون عضو آن بود و نیز “انجمن تول” که بسیاری از اعضای حزب سوسیالیست ملی عضو آن بودند نیز شامل این فرمان شدند. بر اساس مدارکی که به تازگی کشف شده است معلوم شده است که علت مبارزه رهبر نازی با اینگونه افراد این بوده که او آنها را رقیب خود می دیده است. در روسیه استالین هم افرادی را که با امور فوق طبیعی سر و کار داشتند مورد آزار اذیت قرار میداد.در میان بسیاری از گفتگو وگزارش هایی که ما از جانب افراد مختلفی که با هیتلر ملاقات داشته و یا با او کار کرده اند به دست آورده ایم- داستان های مکرری از قدرت عجیب سخنان هیتلر در رابطه با متقاعد کردن و افسون کردن دیگران به چشم میخورد.در آوریل ۱۹۴۳ زمانی که “موسو لینی” در آلمان با هیتلر ملاقات کرد یک حالت افسردگی شدید جسمی وروحی داشت.”جوزف گوبلز” در دفتر خاطرات خود این طور شرح داده که چطور هیتلر توانست موسولینی را دوباره سرزنده کند: هیتلر با به کار بردن تمامی کوشش خود سعی کرد ناراحتی های عصبی او را از بین ببرد و موسولینی را به حالت عادی برگرداند. به طوری که در آن ۴ روزی که نزد هیتلر بود تحول همه جانبه ای در وضعیت روحی او به وجود آمد. قدرت های یگانه هیتلر در خصوص انگیزه دادن توسط “کارل دونیتز”فرمانده ناوگان “یو.بوت”نیز تجربه شده بود. روزی دونیتز در مورد نیروی مرموز هیتلر گفت:من به طور عمد به ندرت به مرکز فرماندهی هیتلر میرفتم زیرا حس میکردم که در اینصورت نیروی ابتکارم بهتر حفظ خواهد شد چون وقتی چند روز در مرکز رویاییرایشسومی اوازان خبرداشت پیشگویان بزرگ (جهان درمحاصره ارواح فرماندهی) می ماندم احساس میکردم باید خود را از تسلط قدرت های او در خصوص تلقین عقایدش رها سازم. “هرمن گورینگ” نیز در مورد هیتلر اینگونه اعتراف میکند : معمولا برای گفتن مطلبی به هیتلر از قبل آن را در ذهن خود آماده میکردم- ما وقتی رودر روی هم قرار میگرفتم همه چیز را از یاد میبردم.

بسیاری از صاحب منصبان حزب نازی از جمله افراد گارد اس اس معتقد بودند : هیتلر توسط یک روح کنترل میشود. “هرمن راشینگ” فرماندار “دانزینگ”ادعا کرد: هیتلر اغلب از کابوس های شبانه رنج میبرد وچندین بار نیمه شب از خواب بیدار شده. راشینگ در کتابش با عنوان “هیتلر صحبت میکند”به وحشت شبانه هیتلر اینگونه اشاره کرده است:شخصی نزدیک به هیتلر به من گفت:او در نیمه های شب فریاد زنان از خواب بیدار شده و تقاضای کمک کرده و از ظاهرش پیدا بوده که نیمی از بدنش بی حس شده و او طوری دچار وحشت بوده که تمام بدنش می لرزیده است.. هیچ کس نمی توان در مورد اینکه او یک واسطه بوده فکر نکند. واسطه ها افرادی هستند که به آنها نیروهای فوق طبیعی داده میشود که آنها را از دیگران متمایز میسازد. واسطه ای که توسط نیروهای فوق طبیعی تسخیر شده است.هر چند این مطالب به قدر کافی عجیب می نمایند اما کسان دیگری هم بودند که مانند راشینگ شاهد مهارت های گفتاری هیتلر بودند.”بوخز” یک بار اظهار کرد: من به چشم های هیتلر نگاه کردم گویی چشم های واسطه ای بودند که به حالت خلسه فرو رفته باشد.بعضی اوقات به نظر میرسد که بدن آن فرد صحبت کننده نیز توسط عاملی خاص تحت تاثیر قرار می گیرد.”بچه های شیطان خوش اقبالی شیطان را دارند.”ضرب المثلی است که به طور یقین در مورد هیتلر صادق است.در جنگ جهانی اول روزی هیتلر در سنگر خوابیده بود که خواب دید گلوله توپی باعث مرگ او می شود . او از خواب پرید و به سرعت از آنجا فرار کرد. چند دقیقه بعد سرباز دیگری که جای او را در سنگر گرفته بود توسط گلوله توپ دشمن تکه تکه شد.در سال ۱۹۲۳ هنگامی که هیتلر دسته ای از افراد سوسیالیست ملی را در خیابان های مونیخ هدایت میکرد زره او در رویاهایش هرگز پایان ماجرارا آنگونه که به اتمام رسید مشاهده نکرده بودند..هر چند هرمن گورینگ به شدت آسیب دید ولی به هیتلر صدمه ای وارد نیامد.در سال ۱۹۳۱ هیتلر در پیاده روی شهر مونیخ در حال قدم زدن بود و ناگهان یک اتومبیل فیات به رانندگی میلیونر معروف “لرد هاوارد والدن” با سرعت زیاد با او برخورد کرد .هیتلر بدون اینکه حتی خراشی بردارد از این حادثه جان سالم به در برد به طوری که حتی با والدن دست داده و او را بخشید.در ۲۰ جولای ۱۹۴۴ بمبی که توسط “برت هولد وان استافن برگ” یکی از بزرگان ارتش هیتلر زیر میز کنفرانس هیتلر کار گذاشته بود منفجر شد.هیتلر از این سو قصد جان سالم به در برد و روز بعد استافن خود کشی کرد و ۱۵۰ نفر از همدستان او نیز اعدام شدند. اما وقتی اجازه داد “نیزه سرنوشت” از او دور شود خوش اقبالی خود را از دست داد.چون در اکتبر سال ۱۹۴۴ به خاطر بمباران سنگین متفقین روی شهر نورنبرگ هیتلر آن نیزه را به یک پناهگاه در زیر زمین که به همین منظور ساخته شده بود انتقال داد. ظرف ۶ ماه متفقین پیروزی های بسیاری به دست آورده و توانستند هیتلر را در همان پناهگاه به دام بیندازند.اما هیتلر به چند دلیل تا ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ صبر کرد- سپس با شلیک گلوله ای به سرش خود کشی کرد.شاید این امر یک تصادف باشد اما جشن باستانی “شب والپورگیس” برای کسانی که با امور فوق طبیعی سر و کار دارند نیز در همان تاریخ بوده است.در آن شب ارواح تحت نظارت رئیسشان به شادمانی می پردازند. در روز مرگ هیتلر ستوان “ویلیام هورن” از یکان هفتم ارتش آمریکا آن نیزه را به نام دولت آمریکا ضبط کرد .

بر گرفته از کتاب “مردان اسرارآمیز” نوشته توماس اسلیمن
     
  
مرد

 
پیشگوئی حیرت اور " سنت اودلیا "

نظامیان برای گرفتن ستاره و درجه بیشتر, دست به هر کاری میزدند . سنت اودلیا به برادرش هشدار می داد که مردم روی زمین از قدرت شکست ناپذیری وی متعجب خواهند شد و سئوال خواهند کرد : » این قدرت از کجا امده است؟ چگونه قادر است به چنین جنگی دامن زند ؟ « اگر بگویم ملل دیگر دنیا نیز از چنین قدرتی تعجب کرده بودند سخنی به اغراق نگفته ایم . در اکناف دنیا – متخصصین و کارشناسان با تجربه به گزارشات قدرت نظامی المان می خندیدند . داستانهای زیادی در مورد تانکها چوبی و سلاحهای که دولت نازی در برلین به نمایش گذاشته بود منتشر گردید . هواپیماهایی که به سرعت از فرودگاهی به ویرانی شهرها .. همانگونه که اودلیا پیشگویی کرده بودفرودگاه دیگر فرود می امدند تا قحطی حاصل از جنگ را به وفور و فراوانی وانمود سازند . نظامیان نادان و خودپرست مداد و کاغذ برداشته و اماری از سلاحهایی که هیتلر در اختیار داشت را یاداشت میکردند و بدین وسیله ثابت میکردند که بعلت تحلیل رفتن ذخیره نفت و گازوئیل تنها شش ماه دیگر نمیتوان به جنگ ادامه داد . سیاستمداران پر ادعا به این نظزیه که احتمال دارد فرانسه شکست بخورد و از پای دراید و یا اینکه بریتانیا به زانو درامده و زیردریائیهای دشمن کشتیرانی را در دهانه بندرگاههای امریکا تهدید می نماید مورد تمسخر و استهزاء قرار می دادند . در حالیکه المان در کشاکش نبردی سخت بسر میبرد – پیشگویان با پیشگوئیهای نادرست خود –شنوندگان عشرت طلب و از خود راضی را ارام می نمودند و به انان دلداری می دادند . سخنان انان حاکی از این مطلب بود که این جنگی است ساختگی, ولی جعلی ترین قسمت ان اطلاعاتی بود که جانب زمامداران بصورتی فجیع بدست امد . اری طبق نوشته های " سنت اودلیا " در دوازد قرن پیش ملل دیگر جهان شگفت زده شدند . وی در ادامه مینویسد : »زمین به واسطه این جنگها به لرزش در می اید . در رودخانه ها خون جاری می شود . سلاحهای عجیب دریائی در قسمتهای بالای اقیانوس پراکنده می شودند . « میلیونها تن مواد منفجره به مدت بیش از 5 سال زمین را به لرزش وامی دارد زیر دریائیها, به روی ابها می ایند تا شاهد عجیبترین سلاحهای دریائی زمان خود باشند . سنت اودلیا در پیشگوئی عجیبش ادامه می دهد : » این فاتح در اواسط ششمین ماه از دومین سال جنگ به نقطه اوج پیروزیهایش می رسد . و این نقطه اوج پایان اولین دوره از پیروزیهای وی خواهد بود . وی در ادامه پیروزیهایش می گوید : نفوذ و قدرت مرا بپذیرید – ولی دشمنانش حاضر به تسلیم نیستند . او فریاد می کشد – انها را به هلاکت و بدبختی خواهم کشاند ,چون من فاتح خواهم بود . « اجازه دهید به تحلیل این مطلب بپردازیم و انرا با گزارشات مقایسه نمائیم . جنگ جهانی دوم در سپتامبر سال 1939 اغاز شد و بنابر این دومین سال جنگ مصادف بود با سپتامبر سال 1940 . شش ماه پس از این تاریخ یعنی مارس 1941 روز سرنوشت سازی برای هیتلر به شمار میرفت . پس از این تاریخ وی به کشور دیگری هجوم نیاورد – ولی در ژوئن سال 1941 حمله شوم خود را به روسیه اغاز نمود و این حمله – شروع پایانی برای نازیها بشمار می رفت . هیتلر سعی کرد سربازان خود را در جهت تسخیر این کشور به انجا بفرستد ولی سربازانش از اینکار امتناع ورزیدند .انها در جایگاه اختفائشان در جنگلها – کوهها – غارها – و زیرزمینها خود را برای شورش اماده کردند . ایا سنت اولیا بار دیگر نیز حقیقت را گفته بود؟ در سپتامبر سال 1942 ادلف هیتلر از برلین با کشور المان سخن گفت . وی اعلام داشت : دشمن نابود خواهد شد و بار دیگر المان پیروزی را بچشم خواهد دید و بر دیگر کشورها حکومت خواهد کرد.! من این را به شما قول میدهم – و این قول من به شماست.! سنت اودلیا میگوید : » انها را به هلاکت و نابودی خواهم کشاند .. من فاتح هستم.! « و سنت اودلیا این سخنان را هزار و اندی سال پیش بر روی کاغذ اورده بود . پس اگر سنت اودلیا ماجرای جنگ جهانی دوم را شرح داده بود اشتباه کرده است, چون وی نوشته : » مرحله دوم جنگ از نظر زمانی با نیمه اول ان برابر است . انها این مرحله را دوره پستی نام می نهند . جای بسی تعجب است که وقتی بیست ملت جنگجو در برابر هم قرار میگیرند- دنیا به خود میلرزد . در اواسط این دوره ملل کوچکتر فریاد صلح براورند – ولی صلح و ارامش برقرار نخواهد شد« . این حقیقت دارد که ما در برابر هیتلر جنگیدیم, ولی زمان قید شده در نامه سنت اودلیا با دوره تحقیری که قید کرده بود مطابقت ندارد . طبق محاسبات او این دوره نه ماه طول می کشید, ولی در واقعیت چندین سال بطول انجامید . این مقارن با زمانی بود که ما دچاره محاصره اقتصادی شده بودیم . سنت اودلیا از عجایب و شگفتیها میگوید و حقیقتا" چنین بود : هواپیماهای تندرو, بمبهای خودکار, هواپیماهای جت, رادار, 20 کشور در برابر هم میجنگیدند؟ حقیقتا" بیش از 10 کشور بودند و تنها کشورهای کوچکی در این میان تقاضای صلح میکردند و پاسخی دریافت نمی داشتند . » سومین مرحله از جنگ کوتاهترین مرحله خواهد بود و فاتح اعتبار خویش را نزد سربازانش از دست خواهد داد . این دوره دوره تاخت و تاز و تارج و غارت نامیده خواهد شد, چون تنها با کیفر و مجازات فاتح, بدلیل بی عدالتی ها و انکار خدا, غارت و تاراج کشورها به این مسائل خاتمه داده میشود . اطراف کوهها خون جاری بود . سپس این کشور با شورش و طغیان زنانی مواجه خواهد شد که درصدد خونریزی و انتقام او هستند و آرزو دارند وی را به سنگ مبدل نمایند« . سومین مرحله از جنگ, دوره تاراج و غارت – دوره ای کوتاه ولی دهشت بار بود . از ششم ژوئن سال 1944 روزشماری هیتلر اغاز گشت – نتیجه نهائی کاملا" مشخص بود . ژنرالهای المانی قصد ترور هیتلر را داشتند . زنان المانی بارها و بارها بخشم امده بودند. در نوامبر سال 1944 گروهی از زنان در کلن به جرم صلح طلبی به جنایت محکوم گردیدند . المان مورد حمله کشورهای دیگر قرار گرفته بود و توسط مردی که زمانی زیر یوغ ان بسر میبرد چپاول و غارت گردید . سنت اودلیا در خاتمه میگوید : » ولی در " اورینت " حوادث عجیب و غریبی به وقوع خواهد پیوست . سربازان این مرد فاتح دچار بیماری ناشناخته و عجیبی میشوند . این بیماری سربازان وی را دچار وحشت می سازد . سایر کشورها متف القول اعلام می دارند " دست خدا انجا است . این تنها مجازات و کیفر خداوند است "« مسائل غریب در" اورینت" ؟ برای اولین بار در تاریخ وحشت و اضطراب از انفجار بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی سایه افکنده بود . بیماری عجیب و ناشناخته ای که قربانیان زیادی بر جای نهاد – و ان دچار وحشت و اضطراب نمود . ایا توضیح وی از یک واقعه تاریخی که هزار و دویست و پنجاه سال بعد اتفاق افتاد تنها در رویایی " سنت اودلیا حضور پیدا کرده بود ؟ پس از سقوط فاتح و وقایع عجیب در " اورینت " چه اتفاقی افتاد.؟ سنت اودلیا میگوید : » این پایان جنگها نبود بلکه تنها اغاز پایان ان بشمار می رود «... او راست می گفت : کره... هندوچین ... و امروزه افغانستان .. عراق .... و پس از سنت اودلیا توضیح بیشتری نمی دهد .! براستی انسان با خواندن این پیشگوئیها دچار حیرت و تعجب خواهد شد .. نظر شما عزیزان چیست ؟
     
  
مرد

 
وارژینها شهری که نامش با فرا زمینی ها گره خورده است!!

وار ژینها با حدو د ۱۲۰ هزار نفر جمعیت یکی از شهر های شلو غ و فعال ایالت میناس ژرایس در جنو ب شر قی بر زیل است میناس ژر ایس، خود با مسا حتی حدو د یک سوم ایران و جمعیتی معا دل بیست میلیون نفر ، از هزاران رو ستا و شهر تشکیل شده است .

وارژینها با مو قعیتی مناسب از سه شهر بزر گ بر زیل قر ار دارند و از نظر استا ندا رد های زیستی در درجات او ل قر ار دارد این شهر دو مین تو لید کنند ه بز ر گ قهوه در بر زیل است و دارای صنا یع چند ملیتی است و با همکاری سر ما یه گذاران آمر یکا ئی،کا نا دایی،فر انسوی و انگلیسی اداره می گردد .

این شهر همچنین سه بیما رستان ،چهار دا نشگاه و و مرکز آموزش فنی حر فهای و چهار ایستگاه رادیو ئی و سه فر ستنده تلو یز یو نی دارد .

با و جود گزا رشات متعددی که از این شهر در اینتر نت پخش شده و مو جو دات دیده شده را حیو انات جنگلی نا میدهاند ولی با ید به استحضار بر سانم این شهرر ۱۶۰۰ کیلو متر با جنگل فا صله دارد و اطر اف این شهر فقط کشت زار های قهوه است

.بسیار ی از حو ادث این پرو نده در کشتزار های اطر اف و در فا صله دو و نیم کیل و متری مر کز شهر اتفا ق افتا ده است .و در شر ق این شهر اتفاق افتا ده است .


گزارش های تایید نشده ای در دست است که نشان می دهد در سال 1996 موجودات فرازمینی بارها در برزیل مشاهده شده و تعدادی از آنها نیز _زنده یا مرده_ دستگیر شده اند.در حالی که این رویدادها همچنان در هاله ای از ابهام و شایعات قرار دارند جستجو برای کشف حقیقت ماجرا هنوز ادامه دارد….


شب سیزدهم ژانویه سال 1996 هرماندهی دفاه هوا-فضای آمریکای شمالی به مقامات برزیلی اطلاع داد که آن شب تعدادی پرنده ناشناش را در آسمان نیم کره شمالی رد یابی کرده است و پی گیری حرکت این اجرام نشان دهنده فرود یک یا چند فروند از آنها در ایالت میناس ژرایس آن کشور بوده است.این گزارش سرآغاز یکی از جالب ترین حوادث در تاریخ اشیای پرنده ناشناش بود مه اکنون با عنوان پرونده (موجودات فرازمینی وارژینها) شهرت یافته است.البته پرونده وارژینها همانند حادثه(1976 تهران)موردی شسته رفته با سندیت رسمی و تایید شده توسط مقامات مسئول نیست.در واقع همه نهادها دولتی درگیر در حادثه از همان ابتدا موضع انکار و سکوت را پیش گرفتند و امروز آن چه را که درباره حقایق وارژینهادر دست داریم مدیون کوشش های دو پژوهش گر سخت کوش برزیلی ( اوبیراجارا فرانکو رودریگز ) و ( ویتوریو پاکاچینی ) هستیم.

(لیلیان) و (والکوئیرا داسیلوا)و کتی

آنان بر اساس علاقه مندی و کنجکاوی شخصی از بدو گسترش شایعات با تلاشی خستگی ناپذیر تمامی کسانی را که شاهد مستقیم وقایع بودند و می شد به ایشان دسترسی داشت یافتند اظهاراتشان را ثبت کردند به مناطق وقوع مشاهدات سرزدند گفته های شاهدان گوناگون را ارزیابی و مقایسه کردند و کوشیدند تا با درجه بندی سندیت اظهارات و مدارک حقیقت مطلب را کشف کنند.خوشبختانه بر خلاف ( حادثه رازول) اقدام به موقع برای تحقیق کمک زیادی به جلوگیری از تحریف یا مسکوت ماندن حادثه ای کرد که از همان ابتدا مقامات رسمی کوشیدند بر آن سرپوش بگذارند.( کاتیاخاویر ) زن 22 ساله ای بود که همسر و سه فرزند داشت .صبح روز شنبه 20 ژانویه 1996 او به همراه (لیلیان) و (والکوئیرا داسیلوا) خواهران 14 و 16ساله که از آشنایان او و دانش آموز بودند برای کار به منزل خانمی رفتند که در حال نقل مکان به منزل جدیدی بود.


حدود ساعت 3 بعد از ظهر آنها پس از جمع آوریو بسته بندی اثاثیه داشتند پیاده به منازل خود در محله سانتانای وارژینها باز می گشتند. زمانی که آنان به محله موسوم به جاردیم آندره رسیدند تصمیم گرفتند از میان قطعه زمینی بایر و بزرگی که در مسیرشان بود میان بر بزنند .سانتانادر شمال جاردیم آندره قرار دارد.محوطه پر از گیاهان خودرو و علف های بلندی بود که ارتفاع آنها تا زانو می رسید.15 متر بیشتر جلو نرفته بودند که چیزی توجه لیلیان را به خود جلب کردهفت هشت متر دورتر از او موجود عجیبی در مجاورت یک ساختمان خالی که در حاشیه سمت چپ کحوطه باز قرار داشت چمباتمه زده بود.لیلیان هراسان فریاد زد : نگاه کنید!! و سپس نظر همراهان وی نیز به آن سو افتاد.کاتیا به یاد دارد که به نظر وی این موجود هیچ شباهتی به یک میمون یا مورچه خوار نداشت او می گوید : ما به خوبی او را دیدیم.

وضعیت قرار گیری موجود عجیب طوری بود که پهلوی چپ آن به سوی دخترها بود دست راستش مجاوره ساختمان و دست چپش بین پاهایش که آنها هم در علف ها پنهان بودند قرار داشت .آنها نتوانستند دست ها و پاهای آن موجود را ببینند ولی چشمان درشت و سرخ رنگ و سه بر آمدگی شاخ مانند بر روی سر او بسیار ترسناک بود .لیلیان بعدا گفت : او پوستی چرب و قهوه ای رنگ داشت و رگ های بزرگی از روی گردن به سوی شانه هایش امتداد یافت.موجود عجیب سرش را به سوی آنها گرداند و آنان را دید.سپس در حالی که به نظر می رسید او هم ترسیده است بیشتر در خود فرو رفت گویی می کوشید تا خود را پنهان کند.دخترها چند ثانیه هاج وواج به او خیره شدند و سپس در حالی که از ترس جیغ می کشیدند به سوی خیابان پشت محوطه فرار کردند.


20 دقیقه بعد از رسیدن آنها به منازل خود کاتیا که اندکی آرامتر شده بود همراه با مادرش لوئیزا و تعدادی از همسایگان با یک خودرو به محل برخورد بازگشتند.ولی موجود عجیب دیگر آنجا نبود.کاتیا گفت : با این حال ما توانستیم علف های له شده را ببینیم و بویی را که شبیه به بوی گوگرد یا آمونیاک بود را حس کنیم.

اخبار این حادثه به سرعت در میان همسایگان پیچید و در حدود ساعت 10 و 30 دقیقه صبح فردا به گوش (اوبیرا جارا رودریگز) رسید.او یک حقوقدان 42 ساله اهل وارژینها و استاد دانشگاه بود که از سال های دهه 1970 به بعد به صورت جنبی درباره اشیای پرنده ناشناش تحقیق و مطالعه می کرد.ابتدا یکی از مغازه داران محل به او تلفن کرد و گفت که چند دختر موجودی عجیب شبیه به یک هیولای کوچک را دیده اند.گرچه این خبر جالب به نظر می رسید ولی اوبیراجارا آن را جدی نگرفت.

با این حال تا غروب شایعات چنان قوت گرفتند که او مصمم شد شخصا در این باره تحقیق کند.رودریگز برای این کار از دوستی به نام (سرجیو) که در یک ایستگاه تلویزیون محلی کار می کرد کمک گرفت.چندین روز طول کشید تا آنها محل زندگی کاتیا و خواهران داسیلوا را پیدا کنند.اکنون دیگر انواع شایعات که گاه متناقض به نظر می رسید دهان به دهان در سراسر شهر پخش شده بود.عده ای می گفتند که پلیس نظامی موجود عجیبی را گرفته و به بیمارستان محلی منتقل کرده


است.آنان می گفتند این موجود شکمی بزرگ شبیه به زنان باردار داشته و صدایی شبیه به گریه از او در می آمده است.اوبیراجارا می گوید : ما با پسری صحبت کردیم که می گفت جریان دستگیری را دیده است.ولی حرف هایش چندان جدی به نظر نمی رسید.خیلی کودکانه و مغشوش حرف می زد.آنها نشانه زنی را گرفتند که گفته می شد او هم شاهد ماجرای دستگیری آن موجود بوده است.اوبیراجارا تعریف می کند : …..ولی زمانی که به او نزدیک شدیم از ما



گریخت.شوهر این زن سعی کرد او را متقاعد کند تا با ما حرف بزند ولی وی زیر بار نرفت.بالاخره اوبیراجارا رودریگز توانست با سه نفری که اولین بار موجود عجیب را دیده بودند گفتگو کند.آنها هنوز هم موقع صحبت درباره مشاهدات خود هیجان زده بودند و هر سه نفر هنگام تعریف داستان به گریه افتادند .در روزهای بعد فرصتی پیش آمد او چند بار دیگر در این باره از ایشان پرس و جو کند. هر سه نفر هر بار جزییات را به صورت مشابه و بی هیچ تغییر بیان کردند و در آغاز صحبت گریه کردند.


رودریگز متقاعد شده بود که آنها راست می گویند. با این حال بازار شایعات همچنان داغ بود.یکی از پرستاران بیمارستان محلی در ملاقات با رودریگز با اکراه فراوان تعریف کرد که در شب 20 ژانویه یکی از بخش های بیمارستانرا به مدت چندین ساعت بسته بودند و هیچ کس حتی بیماران ملاقات کنندگان و کارمندان بخش را به آنجا راه ندادند.بیرون ساختمان سربازان و خودرو های نظامی توقف کرده بودند و پزشکان نا آشنا از شهر های دیگر به آنجاآمده بودند.
     
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
علم و دانش

عجایب و ماورایی ها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA