انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 2 از 18:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  15  16  17  18  پسین »

شعرهای می و مستی و میخانه


مرد

 



عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی سوز نی ، آه شبان
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
به مستي سَرکُنم در اين جهانی
منم دیوانه و مجنون ، روانی

بِسَر مستي کُنم وز سَر برم هوش
چو بايد زنده و اين زندگانی

به مستي ، سَر کَنَم آنکه که بینم
سرم تا پا شبیه مردمانی

همان به سَرکُنم مستي و خاموش
چنین تنها و بی کس در نهانی

زِ سَر مستي کَنَم گر می ننوشم
زِ دل ، خون می خورم آن صدچنانی

به سَرمستي کنم طی عمر باطل
چه خوش گفتش جهان دنیاي فانی

سَر از مستي کَنَم در پاي آنکس
خداوند است و يار مهربانی
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 



شب مستی که نگاهت، خاطراتم را زدود
دل عاشق پیشه ام آن عشق نابت را ربود

دیده ام با شرر ِ غمزه تو کهنه غمش را بفروخت
آرام زدی بوسه، ولی بوسه گَهَت شد کبود
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 



وابسته‌ام کن
گاهی‌ حتی نبودنت هم غنیمت می‌‌شود
همیشه گفته‌ام
دلتنگی‌
سگ‌اش شرف دارد
به دل‌گیری غروب‌های جمعه
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
موی سفیدم عزیز از مستی میخانه ا ست
نگو مست شرابی لبت با می بیگانه است

نگاهی تازه داری به جام و می و مستی
نوش کن از این باده بریز در جام هستی

از آتش آه تو مستی جانم را ربود
تاکی درمیخانه ها خمار مستی ودود

غم بی هم نفسی آتش بجانم زده
این درد مستانه بازبه استخوانم زده

می سوزد جان و تنم بیا پروانه ام باش
بیا طوائفم کن تو یار جانانه ام باش

در کنج میخانه ها پیر ومیفروش شدم
درعالم مستی ام مرده ی بی روح شدم

وعده نکن جان من تو در عالم مستی
نپرس بال و پرت کو ؟نگو چرا شکستی؟
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
مستی دریا مرا
چون شنی غلطان و كوچك
چون صدف

مستی دریا مرا
چون گلی لم داده در دستان موج
چون حبابی مغرور
مستی دریا شكارم می كند

مستی دریا
شكارم می كند.....................

چشمهای مستت
آه بر من دم بدم
یورش بی حدند
می رهانند و مرا باز شکارم می کنند
اینچنین است که هر دم گویم

مستی دریا ...............
شکارم می کند
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
شراب ناب و می و مستی
همه را بهانه دیدم من
خمار و سرگشته و حیرانم
در این عالم مستی

هم درد و شریک لحظه منی
تو را میبینم در رویای مستی
می و میکده و ساقی نشان مستی

چه بگویم من در این حریم مستان
که نگار عالمی دارد همه در عالم مستی

در عالم سرمستی بدیدم نگار خود
بیا نگارم که چشم به راهم در حال مستی

بیا کنارم ای مهربانم بیا کنارم ای ماه رویم
عکس رخ زیبایت را میبینم در جام مستی

ز عشق روی تو مدهوش گشتم ای نگار من
بیا نگار من ای نگار من
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
تو از معاشقه در مستی

و

من از درد هر شبم پشت پنجره ها
تو سرخوش از جهالت در مستی

و

من سیگارطلب از فراست در هستی
تو از دلخوشی به فریب اسکناسهای کتابی

و

من از جاودانگی در سکه های توخالی
تو از بوسه های نمادینت بر تن کفن بنویس

و

من از چرک های سفید شده از آرزوی مردن
تو از کفران شاهد بازی من بنویس

و

من از حل عقده های جنسی پسر
تو مست از شمول کفاره عیسی بنویس

و

من مغموم از جهیزیه مریم
تو مغرور از ایسم های توی شعرت بنویس

و

من از سرفه های خونی شعرم بر تن دفتر
تو از قلت در از خط زدن ستاره ها بنویس

و

من از جمع اشک هایم در وحدت ملاغه های آسمان
تو مینویسی وخرم شعرت را کف دست بوسه مینهی

و

من
میچکد
آب میشود شعرم

و

پیاله پر میگردد
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
شعرهای بی مستی
کف اند
بر مرداب
و باکره گی سبو
در
لب های تشنه می میرد
اگر یلدا اجازه دهد
و فرداهایی
که به زنجیر می کشند
امروز را

تهوع سحر هم
مددی به مستی
و مخموری طبیبان
بی نگار نکرد
وقتی تو
در کنار
شبی

اگر نصف جهان
مستی باشد
و
نیم دیگرش
خواب

راستی
و سرگشتگی
در سر انگشتان تواند
و بوسه های من

فرزندان رویا
ساقی بی سیما

محرم رازم
کوی گل هایی است
که خار را باور داند
و رفتن خاک به کام توفان را

بی رنگی مستی را
بی تمنایی شهاب ها را
و هجرانی
شقایق ها را
به گناه می رساند
و بی دست و پایی سیب را

اگر رویاهای مینایی تو
نقش آویشن
و مریم گلی را
باور کنند

مست می شوم
با بردن نام آسمان
و شمیم فردا
و نادانی
عمر دوباره ما

داریوش خطیر
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  ویرایش شده توسط: Alijigartala   
مرد

 
مستم,اما آگاهم درین مستی

می خواهمش

میروم به اوج ازین مستی

او مرا انبوه رویا می کند

خوشحالم

نمی خواهم که پایانی باشد او را

من عاشق این مستی ام

تو مرا مستی بخشیدیکه در هیچ می و میخانه ای نیست

تو مرا رویایی دادی که در هیچ خیالی نیست

من به امید آن جان می نشانم

من به امید آن نفس می کشم


کیوان دری
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
صفحه  صفحه 2 از 18:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  15  16  17  18  پسین » 
شعر و ادبیات

شعرهای می و مستی و میخانه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA