انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 1 از 4:  1  2  3  4  پسین »

Parvin Etesami | بیست و پنجم اسپند ماه زادروز پروین اعتصامی گرامی باد


زن

Princess
 
پروین اعتصامی



زادروز: ۲۵ اسفند ۱۲۸۵، ۱۷ مارس ۱۹۰۷ تبریز
درگذشت: ۱۵ فروردین ۱۳۲۰، ۴ آوریل ۱۹۴۱ (۳۵ سالگی، بر اثر حصبه) تهران
آرامگاه : قم، صحن جدید حرم فاطمه معصومه، آرامگاه خانوادگی ‏۴۶٫۳۷″ ۵۲′ ۵۰°شرقی ‏۳۱٫۷۱″ ۳۸′ ۳۴°شمالی
محل زندگی: تبریز و تهران
ملیت: ایرانی
نام‌های دیگر: رخشنده اعتصامی
پیشه: شعر
نهاد: کتاب‌خانه دانشسرای عالی تهران
همسر: فضل‌الله اعتصامی
والدین: یوسف اعتصامی آشتیانی ،اختر فتوحی
گفتاورد:
من این ودیعه به دست زمانه می‌سپرم
زمانه زرگر و نقاد هوشیاری بود
سیاه کرد مس و روی را به کورهٔ وقت
نگاه داشت، به هرجا زر عیاری بود

وبگاه: جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی


رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵–۱۳۲۰) از زنان شاعر ایرانی متولد تبریز است.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
زندگی



پروین اعتصامی زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ ۱۷ مارس ۱۹۰۷در تبریز، درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ ۴ آوریل ۱۹۴۱ فرزند یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری" از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود. وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.

یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود. وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.

او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه ۱۳۱۴ طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد. او ۳۵ سال داشت که درگذشت.

پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف‌ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. روین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.


اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
آثار و سبک شعری



  • دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست.در شعر پروین استفاده هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است. ملک الشعرای بهار در مقدمه ای که بر دیوان وی می نویسد، می گوید:

این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
لیست مثنویات و مقطعات و تمثیلات پروین اعتصامی


  • به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
  • ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
  • ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
  • ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
  • ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن
  • ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
  • کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز
  • جهاندیده کشاورزی بدشتی
  • شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست:
  • از ساحت پاک آشیانی
  • وقت سحر، به آینه‌ای گفت شانه‌ای
  • بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت
  • مرغی نهاد روی بباغی ز خرمنی
  • بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
  • روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
  • بلبل آهسته به گل گفت شبی
  • به نومیدی، سحرگه گفت امید
  • با دوک خویشن، پیرزنی گفت وقت کار
  • تا بکی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
  • ای گربه، ترا چه شد که ناگاه
  • ای مرغک خرد، ز اشیانه
  • عالمی طعنه زد به نادانی
  • عدسی وقت پختن، از ماشی
  • بادی وزید و لانه‌ی خردی خراب کرد
  • بلبلی از جلوه‌ی گل بی قرار
  • به ماه دی، گلستان گفت با برف
  • شنیدستم که وقت برگریزان
  • بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش
  • خمید نرگس پژمرده‌ای ز انده و شرم
  • بزرگی داد یک درهم گدا را
  • بغاری تیره، درویشی دمی خفت
  • به سر خاک پدر، دخترکی
  • دید موری در رهی پیلی سترک
  • گفت دیوار قصر پادشهی
  • به آب روان گفت گل کاز تو خواهم
  • ز سری، موی سپیدی روئید
  • بدامان گلستانی شبانگاه
  • نهال تازه رسی گفت با درختی خشک
  • در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی
  • لاله‌ای با نرگس پژمرده گفت
  • دختری خرد، بمهمانی رفت
  • گفت تیری با کمان، روز نبرد
  • دختری خرد، شکایت سر کرد
  • گفت ماهیخوار با ماهی ز دور
  • به درویشی، بزرگی جامه‌ای داد
  • کودکی در بر، قبائی سرخ داشت
  • نهان شد از گل زردی گلی سپید که ما
  • کاهلی در گوشه‌ای افتاد سست
  • کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد
  • گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
  • بلبلی شیفته میگفت به گل
  • بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
  • بر سر راهی، گدائی تیره‌روز
  • مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد
  • آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز
  • بالماس میزد چکش زرگری
  • حکایت کرد سرهنگی به کسری
  • برد دزدی را سوی قاضی عسس
  • اینچنین خواندم که روزی روبهی
  • قاضی کشمر ز محضر، شامگاه
  • بلبلی گفت بکنج قفسی
  • در آبگیر، سحرگاه بط بماهی گفت
  • شبی بمردمک چشم، طعنه زد مژگان
  • شکایت کرد روزی دیده با دل
  • گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای
  • شنیده‌اید که روزی بچشمه‌ی خورشید
  • در آنساعت که چشم روز میخفت
  • ای که عمریست راه پیمائی
  • گفت سوزن با رفوگر وقت شام
  • خلید خار درشتی بپای طفلی خرد
  • ز قلعه، ماکیانی شد به دیوار
  • تو چو زری، ای روان تابناک
  • بشکوه گفت جوانی فقیر با پیری
  • سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت
  • آن نشنیدید که در شیروان
  • کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
  • نهفتن بعمری غم آشکاری
  • به جغذ گفت شبانگاه طوطی از سر خشم
  • بصحرا، سرود اینچنین خارکن
  • نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی
  • براهی در، سلیمان دید موری
  • اشک طرف دیده را گردید و رفت
  • بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ
  • شاهدی گفت بشمعی کامشب
  • شباهنگام، کاین فیروزه گلشن
  • چو رنگ از رخ روز، پرواز کرد
  • نیکنامی نباشد، از ره عجب
  • روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
  • با بنفشه، لاله گفت ای بیخبر
  • بزندان تاریک، در بند سخت
  • نارونی بود به هندوستان
  • برزگری پند به فرزند داد
  • غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی
  • شنیدم بود در دامان راغی
  • کودکی کوزه‌ای شکست و گریست
  • تاجری در کشور هندوستان
  • عاقلی، دیوانه‌ای را داد پند
  • سحرگه، غنچه‌ای در طرف گلزار
  • ببام قلعه‌ای، باز شکاری
  • زاغی بطرف باغ، بطاوس طعنه زد
  • ز دامی دید گنجشگی همائی
  • در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
  • فتاد طائری از لانه و ز درد تپید
  • ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت
  • نخودی گفت لوبیائی را
  • کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست
  • سرو خندید سحر، بر گل سرخ
  • دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
  • گربه‌ی پیری، ز شکار اوفتاد
  • به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون
  • گفت با صید قفس، مرغ چمن
  • نخوانده فرق سر از پای، عزم کو کردیم
  • یکی گوهر فروشی، ثروت اندوز
  • گه احرام، روز عید قربان
  • موشکی را بمهر، مادر گفت
  • شمع بگریست گه سوز و گداز
  • دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند
  • بچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاه
  • بخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفت
  • کاشکی، وقت را شتاب نبود
  • پیام داد سگ گله را، شبی گرگی
  • شنیدستم یکی چوپان نادان
  • پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
  • باغبانی، قطره‌ای بر برگ گل
  • به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان
  • بلبلی گفت سحر با گل سرخ
  • صبحدم، صاحبدلی در گلشنی
  • نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت
  • بطرف گلشنی، در نوبهاری
  • گل سرخ، روزی ز گرما فسرد
  • در باغ، وقت صبح چنین گفت گل به خار
  • صبحدم، تازه گلی خودبین گفت
  • گلی، خندید در باغی سحرگاه
  • گفت گرگی با سگی، دور از رمه
  • نهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجی
  • دزد عیاری، بفکر دستبرد
  • آن نشنیدید که یک قطره اشک
  • شنیدستم که اندر معدنی تنگ
  • مادر موسی، چو موسی را به نیل
  • با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
  • یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی
  • محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
  • دید موری طاسک لغزنده‌ای
  • شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت
  • با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار
  • قاضی بغداد، شد بیمار سخت
  • نوگلی، روزی ز شورستان دمید
  • جوانی چنین گفت روزی به پیری
  • بزرگمهر، به شیروان نوشت که خلق
  • به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی
  • ز درد پای، پیرزنی ناله کرد زار
  • شب شد و پیر رفوگر ناله کرد
  • صبح آمد و مرغ صبحگاهی
  • هر که با پاکدلان، صبح و مسائی داد
  • سیر، یک روز طعنه زد به پیاز
  • همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت
  • جعل پیر گفت با انگشت
  • سپیده‌دم، نسیمی روح پرور
  • ای نهال آرزو، خوش زی که بار آورده‌ای
  • ای دل، اول قدم نیکدلان
  • گفت با خاک، صبحگاهی باد
  • آب نالید، وقت جوشیدن
  • ای جسم سیاه مومیائی
  • ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی
  • پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
  • اینکه خاک سیهش بالین است

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
نمونهٔ اشعار



بخشی اندک از آنچه که پروین در سوگ پدرش سروده‌است:

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
...
عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نـخوری
غـم تـنهایی و مـهجوری و حـیرانی من
من کـه قـدر گـهر پاک تـو مـی‌دانستم
ز چـه مـفقود شـدی؟ ای گهر کـانی من
من که آب تو ز سرچشمهٔ دل مـی‌دادم
آب و رنگت چه شد ای لالهٔ نعمانی من؟
من یکی مرغ غزلخوان تو بـودم، چه فتاد؟
که دگر گـوش نـداری به نواخوانی من
گنج خود خوانـدیَم و رفتی و بگـذاشتیَم
ای عجب! بعد تو با کیست نگهبانی من؟

نمونه‌ای دیگر از یک قصیده ۲۷ بیتی:

تا زآتش عناد تو گرم است دیگ جهل
هرگز خرد به خان تو میهمان نمی‌شود
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
سالروز تولد

بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۸۵، مطابق با یکصدمین سالروز تولّد اختر فروزان چرخ ادب پروین اعتصامی‌ست.در تقویم رسمی ایران، این روز به روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است.

دو بیت اول یکی از اشعار پروین:

گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
وآن مس که شد همسر این کیمیا طلاست
...
وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست

گر زنده ای و مرده نه ای، کار جان گزین
تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست
...
زان راه بازگرد که از رهروان تهی است
زان آدمی بترس که با دیو آشناست
جان را بلنددار که این است برتری
پستی نه از زمین و بلندی نه از هواست
...
جمشید ساخت جام جهان بین از آنسبب
کآگه نبود از اینکه جهان جام خود نماست
زنگارهاست در دل آلودگان دهر
هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست
ایدل غرور و حرص و زبونی و سفلگی است
ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست
...
در پیچ و تابهای ره عشق مقصدیست
در موجهای بحر سعادت سفینه هاست
...
دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
...
جانرا هرآنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هرآنکه نیک نگه داشت، پادشاست
ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

بیتی از سعدی که پروین در شعر فوق به آن با آرایهٔ تضمین اشاره می‌کند:

مرغان قفس را المی باشد و شوقی
کان مرغ نداند که گرفتار نباشد
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
بیست و پنجم اسپند ماه زادروز پروین اعتصامی گرامی باد

زادروز بانوی شعر ایران بر همه مبارک باد
***** PERSIAN GULF***** &خلیج پارس&
     
  
مرد

 
۲۵ اسپند زادروز بزرگ بانوی شعر و ادب پارسی بر تمامی پارسی زبانان جهان گرامی باد‎
هله
     
  
مرد

 
نظر شاعران درباره ی بانو پروین:

مهدی اخوان ثالث:«منِ شخصی» پروین، زیاد هم خصوصی نیست
از جمله دلایل عزیز و ارجمند بودن پروین اعتصامی مثلا همین است که این آزاده زن بزرگوار با آن‌ همه شعر و سخن که دارد، در دیوانی با پنج‌هزار بیت فقط یک یا دوجاست که از خودش حرف زده و «منِ شخصی و خصوصی» او از پسِ پشت شعرش خود می‌نماید و جلوه می‌کند.تازه درآن یک دو جا هم امری روحی و بشری و ازجمله عمومیات عواطف آدمی در میان بوده، عواطف مشترک همگان، مثلا مرثیه‌ای برای پدرش گفته یا لوحی برای مزارش یا در تقدیرنامه‌ای منظوم ودایع روح و مواجید قریحة خود را بدست زمانه سپرده است.طبعاً در اینطور موارد جنبة همگانی و انسانی امر در حد خود محفوظ است یعنی شعر حکایت از احوالی دارد که آنقدرها هم شخصی و خصوصی نیست.
(ازاین اوستا.چاپ دوم،1349.انتشارات مروارید.ص113و114)


ملک‌الشعراء بهار: پروین متاثر از ناصرخسرو و سعدی بود
دیوان پروین اعتصامی ترکیبی است از دو سبک و شیوة لفظی و معنوی، آمیخته با سبکی مستقل.و آن دو یکی شیوة شعراء خراسان است، خاصه استاد ناصرخسرو و دیگر شیوة شعراء عراق و فارس، به ویژه شیخ مصلح‌الدین سعدی.و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی ترکیب یافته وو شیوه‌ای بدیع بوجودآورده است.
هنر پروین آنجاست که از زبان همه چیز سخن می‌گوید:چشم و مژگان، دام و دانه، مور و مار، سوزن و پیرهن، خاک و باد، مرغ و ماهی، صیاد و مرغ،... و عاقبت خواننده را در عالم «کلیله و دمنه» و عوالم طفولیّت و جوانی و پیری و هزاران احوال درونی و بیرونی سیر می‌دهد و تسلیت می‌بخشد.
1314 شمسی (مقدمة دیوان پروین اعتصامی)


سیمین بهبهانی: می خواستم جای خالی پروین را پر کنم
از گلی می‌نویسم که جوان مُرد و جوانمرگی مرگِ فرصتهاست،خاصّه آن‌گاه که نیروی بالندگی باشد و رستنگاه به آیین و درین هنگام دریغ از نونهالی که تندبادش برکَند یا آفت دی و تیرش پژمرده کند.به نوجوانی خود دیدمش. با مادرش به خانة ما آمد به دیدار مادرم. و این در ماه اسپند بود. ماهی پس از آن دیدار، به نیمة فروردین به بیماری حصبه درگذشت.نخستین شعرم را که سروده بودم و مادرم آن را دستکاری کرده بود برایش خواندم.مرا بوسید و برایم آرزوی توفیق کرد.پوستی سپید و گونه‌های گلرنگ و شاداب و دهانی کوچک و لب‌هایی پر داشت، و چشمهایی آرام،با نگاهی نه در مسیر موازی.در جوانی تأثیری از او در کار خویش داشتم.می‌خواستم جای خالی او را پر کرده باشم.درآن هنگام او برایم نهایت اعتلای یک شاعر بود و در ذهنم این واقعیت نمی‌گنجید که هرکس باید جای خود را پرکند، نه جای دیگری را.
دی ماه 1368 (دیوان پروین اعتصامی.ویرایش و تدوین احمدکریمی)


نادرنادرپور: پروین سرسلسله شاعران زن امروز
پروین چه از لحاظ «بافت کلام» و چه از لحاظ «دید شاعرانه» گرایش بیشتری به شیوة کهن دارد تا به شیوه نو، لیکن ازآنجا که مضامین و موضوعات تازه‌ای – آن هم با لطف و رقّت خاص زنانه- در شعر خویش آورده و نخستین زن ایرانی است که به معنی واقعیِ کلمه شاعر بوده لذا سرسلسلة شاعرگان (شاعران زن) امروز ایرانش باید خواند.
(شعرانگور.چاپ دوم،1348.انتشرات مروارید.ص55)

==============================
امروز، 25 اسپند، مطابق با سالروز یکصد و ششمین زادروز «پروین اعتصامی» قصیده سرای بزرگ معاصر گرامی باد.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
زن

andishmand
 


زاد روز پروین اعتصامی بانوی درد آشنای شعر و ادب پارسی گرامی , و روانش شاد باد.


روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 1 از 4:  1  2  3  4  پسین » 
مناسبتها

Parvin Etesami | بیست و پنجم اسپند ماه زادروز پروین اعتصامی گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA