انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 98 از 267:  « پیشین  1  ...  97  98  99  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
همیشه

آنجا كه تو ايستاده‌اي
هميشه پاييز است
هميشه برگ‌ها مي‌ريزند
هميشه بادها
خاك را بلند مي‌كنند و غم را
مي‌نشانند
آنجا كه تو ايستاده‌اي اي من
با تو هستم
آدم ِ تنها
خودش را «تو» خطاب مي‌كند
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
با علیرضا روشن
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دل‌داری‌اش بدهم، که فکر نکند
بگویم که می‌گذرد، که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
«من» خسته است


********************
تاریکی
آمدن ِ كسي را انتظار نمي‌كشم
به خودت نگاه مي‌كنم
اي تاريكي
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
خسته
کسی که نشسته است همیشه خسته نیست
شاید جایی برای رفتن نداشته باشد
کسی که نشسته است
شاید خسته باشد
شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد
کسی که نشسته است
حتما گم کرده ای دارد....
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

 
اشعاری از شهرام شاهرخ تاج

گستره ی بی انتها

چه نابم می کند سرودن
چشمه ای زلال و
اقیانوسی
که تاج زمین را بر سر دارد
و مروارید ها
گرانبهاتر از آنند که قیمتی یابند
می آیی
از همه جای این گستره ی بی انتها
و ماه را
در آبگیر های ساده
آرام
می دهی
جزیره ای شکفته
از عطر سپیده دم برگ ها و شبنم هاست
که سراب هذیان کویر را
خاموش می کند
مرموزتر از آنی
که محراب شوریده ی قامتت را
آینه ای سازم
می آیی
به لطفات انگشت های نسیم
ناب
- درست مثل خودت !
و دیگر عشق -
حتی
وقتی
که ویرانی ِ خشونت احاطه ی طوفان را
به اعماق
پرتاب
می کنی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بالاتر از سکوت

ز کرانه ی دور سحر گذشت
و چهره ی جوانی اش اندوه را پریشان کرد
بالاتر از سکوت
پرواز کرد
- با بال های شکفته روح -
و از گور همیشه ی دنیا گذشت
آنک!
هیاهوی عاشقانه ی طبل ها !
که موسیقی ِ بهار ِ شکسته ی جوانی ِ او را
خاموش فریاد می کنند


ظلمت سوخته

جهان
به هیأت ظلمت بود
و آفتابی که دشت ها و خیابان ها را
بی قواره می پیمود
فصل ها و ستاره ها
کشت زارها و کارخانه ها
و ادارات و جنگل ها و مردمی که شکل همیشه ی دنیا بودند
گفتم :
- آه
و شعله ای جهان را به آتش کشید
و جهان
هنوز
به هیأت ظلمت بود
اما
سوخته
آنگاه
زیستن را
دیگرگونه
بر خاک ایستادم
در انبوهی ِ ظلمتی سوخته
که جنونم را
خیره
به تماشا ایستاده بود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
در مرداب نام ها و صدا ها

در لحظه های ابری ِ سیگار و چای
بهار
شهید منتظری است
که در مرداب نام ها و صدا ها
دریغ دور شکوفه را
در قلب میز ها و نامه ها
آتش می زند
آه
ای خموشی ِ بی انتها
در این فصل روییده از پله های برفی مرگ
باید
به خاطر
بسپارم
ترانه ی ویران جهانی را که در پلک هر ستاره مرا سوخت
که این بهار
طغیان ساده ی آب را
در رودهای سحرگاه
از یاد
برده است .
آه
ای خموشی ِ بی انتها
شب همیشه ی دنیا .
می ایستم
در مدار خسته ی تقویم های گم
و کودکان پیرگاهی
از دور
مرا
در مرداب نام ها و صداها
آه می کشند
آه
ای شهید منتظر !
ای من دوباره !
ای همیشه ویران !
در این خموشی ِ بی انتها
در شب همیشه ی دنیا
با زورق کدام ستاره
از مرداب مِه
گذر
خواهی کرد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خالی ِ بی پایان

آه !
زیبای سوگوار !
عشق !
بر پهنه ی تیره و بی بهار دل
روشنای نگاهت
- گویی - خاموش
گشته است .
افسرده گلواژه ی نامت
در فصل های کتاب کهنه ی محراب
زیبای سوگوار !
بر کرانه ی شکسته ی قلبم
جلوه ای کن
تا خورشید و ماه
در طلوعی ساحرانه ببالند
نیستی
آه
من و این خالی ِ بی پایان


شکفته از دریا

در گلدان تنهایی ام
گلی ست
- رویشی
از
شعله های عطر گمشده ی عشق -
در گلدان تنهایی ام
گلی ست
تقویم های بهاری
با لبخند سرخ تو ورق می خورد
شکفته تر از دریاست
در نسیمی
که ماه را
به زمزمه می آرد
آه
ای عطر گمشده !
برخیز ! و در نسیم بی کرانه ی آواز
با حریق
بیامیز
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
یار طرفه ی فصل ها

بعد از ظهر در هم ریخته ی جمعه
موسیقی یی به لطافت عشق
و فصلی که بی تو می گذرد
تنها
زیبای گمشده در ازدحام ها !
همهمه ها
جنجال ها
بر بلندای این شیون سرای گنگ
پژواکی به زیبایی خود باش !
در بعد از ظهر این جمعه ی بی تو
و جهان پر آشوبی که عقربه های عمر
شتابان
در گذر است
آرامشی باش
در ناهنجاری خونین ِ لئامت این قرن
و هنجاری در آشفتگی ِ این زمانه ی مخدوش
ای یار طرفه ی فصل های بی تو !
زیبای تنهای دل !
معنای روان جهان باش
گلی
در این برهوت پر تلاطم جاری
و تازه تر شعری بر لبان ماهی و
دریا
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بامداد بی زخم

دستی به آغوش غروب دنیا می اندازی
شکوفه ای
گلی می شود و
شب
از بام ها و خیابان های شهر می گذرد
جهان
سودای حیات است و
عشق
که در بوسه ی زمین و دریا
متولد می شود
دالانی که لبخند می زند
در ضربه های جنگلی که درمنقار پرنده ای پرواز می کند
با درختان نیایش گر بی تفنگش
و صلحی که اندیشه نمی خواهد
هستی چه آرام است
بی فشار پنجه ای بر گلو
با بوسه ای بر لبان عشق
که آغوش دنیا
- در گرمای پوست و خون -
زمزمه ای
به ناتمامی ِ خود دارد
زندگی را می نوازی
- فاستو !
با بال های گشوده ای که خود شاخه ی سبزی است
در بامدادی بی زخم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غریق خاکستر

عطر سیاه گلی !
فریاد پیچیده ی جنگل ها !
حیات رفیع شهر های گسترده تا افق !
باد نجوایی با تو دارد
آب سرودی
و درخت ها و ماشین های سوخته
صخره های فریاد تو را
به استواری زمزمه می کنند
عطر سیاه گلی !
نجوای خرچنگ ها


در رگ های تطاول

نه جای ماندن است و
نه راه رفتن
خزان ِ بی مهابا
پهنای سوخته ی هزار رنگ بی جرعه است
با عطشی آماسیده
و پیشه وران جغرافیای نزدیک برف
هر واژه قاره ای است
به وسعت رگ های جمعه ی انسان
در این سیاره ی پر تطاول خالی
استنشاق سکوتی که در آن سوی دره ها آرمیده است
کیلاد گسسته ی نت ها و
مرثیه
آی !
بسته است
در .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 98 از 267:  « پیشین  1  ...  97  98  99  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA