انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 143 از 267:  « پیشین  1  ...  142  143  144  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
نشان راه

چه بنوشم که بجوشد ز تنم آنچه تو خواهی
چه برقصم که بگیرم ز تو تقدیس نگاهی

چه بخواهی تو که باشم چه بگویم که نباشی
تو سپیدار خدایان و منم باغ سیاهی

غم رفتن نرسیدن شده ، بیحوصله جاده
به حضور بینهایت تو بگو نشان ز راهی

من و شیوۀ گدایی ، من و رسم بینوایی
بده آنچه را ندارم به کرامتت الهی
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
دل سنگ

مست است دل سنگم از مست حذر باید
اندام بلورت را زین سنگ خطر باید

من آتش ویرانگر اندام تو گل پرور
گل بر سر این آتش یک فکر دگر باید

من تشنه چنان صحرا تو بارش بی همتا
گر زندگی ام خواهی بر تشنه گذر باید

مجنون شده چون بیدم سودای تو دزدیم
آخر به خدا دیدم یک روز ثمر باید
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
وحی مستند

دلم هوای خرابات می کند گاهی
خدا کند که تو باشی و بشکند گاهی

از انعکاس غرور تو این چنین شده ام
که لاف عرش خدایی دلم زند گاهی

باغ تو پروانه ی تمنایم
حریر خاطره در خواب می تند گاهی

در اعتکاف نگاهت شنیده ام امشب
میان خلوت دل ، وحی مستند گاهی
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
زبان زخمی خودکار

اطاق شیشه ای جوهر ست خودکارم
خدا نیاورد او را ز دست بگذارم

زبان زخمی خودکار ، دامن کاغذ
همیشه تا به هم آید نوشته اشعارم

ز ناز کاری تن هر چه هست غیر از او
به جان دفتر اشعار خویش بیزارم

به یاد خون تن او که می چکد امشب
به روی دفتر بیچاره گریه می بارم

من عاشق تن خودکار می شوم شاید
به نقل قول پزشکان دوباره بیمارم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
عزای شقایق

غزل های وحشی به یادت سرودم
غم واژه دارد مداد کبودم

به وزن شقایق عزایی گرفتم
و با بغض وحشی به باغ وجودم

من از چاه طاقت و غار شکیبا
تحمل ندارم ولی می ربودم

به خاک قدومت تیمم بگیرم
به محراب یادت برقصد سجودم

صدایم شنیدی و گفتی جوابم
من بی تحمل ولیکن نبودم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
قلب عتیقه

یک عشق کهنه دارم قلبی عتیقه آری
سرمایه ای که هرگز ارزش نمی گذاری

سمسار کوچه ها را پیشم چه می فرستی
قیمت نهد بر این دل در منتهای خواری

حتی اگر بمیرم دل را نمی گذارم
در کوچه ها بگردد با التماس گاری

شاید کسی بیاید از شهر لاله رویان
گنجم دهم بگیرم یک بوسه یادگاری

دلگیرم از نگاهت من می روم از اینجا
یک شاعر پریشان یک عاشق فراری
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
تمدن کور

باد گلهای پونه ، توی دهات
بازی دختران و آب قنات

چای دم کرده با سماور مست
مزۀ زعفران و شهد نبات

جوی باریک آبشان انگار
جوشش نیل دارد آب فرات

یاد پیوند سیب با آلو
یاد باران از ابرهای نجات

همه را برد این تمدن کور
دود و آهن شد این چنین هیهات
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
عصارۀ قرآن

بیا شراب بنوشیم و اشتباه کنیم
و روی مدعیان خدا سیاه کنیم

اگر که سجده به خوبان گناه می باشد
بیا فقط و فقط این چنین گناه کنیم

بیا شبیه اوستا میانۀ فانوس
به رقص پر طرب شعله ها نگاه کنیم

اگر تنور تمنا پر از گدازش نیست
به نذر سفره مستان دو کاسه آه کنیم

ز شوره زار خرافات کوچ می باید کرد
بیا عصاره قرآن خوراک راه کنیم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
نیستان
او به مهمانی مهتابم برد
به سر آغاز می نابم برد

او مرا نغمه ی سرودن آموخت
گرم لالایی خود خوابم برد

او نیستان مرا آتش زد
کوک دود از تن مضرابم برد

ماورای همه آن سوی سراب
به تماشای گل آبم برد


****************

کوله بار دعا

جاده بی انتهاست خواهم رفت
مقصدم نا کجاست خواهم رفت

مثل فرهاد در بیابانها
قصه ها مال ماست خواهم رفت

کوره راهی به سوی نابودی
کوله بارم دعاست خواهم رفت

طعنۀ خار و ریشخند سوار
می شناسم رواست خواهم رفت
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
گذار

از خود بدر آمدم نگارم
شاید به شما رسد گذارم

گنجینۀ بی زوال مستی
زیر سر دل نهفته دارم

مدیون عصا نمی شوم من
از معجزه هم گذشته کارم

دریای دلم و قرص ماهت
در جزر و مدم برد قرارم

هر چند تو مهربان و خوبی
کج خلق و بدم و ناقوارم

آخر به چه آرزو بمانم ؟
وقتی نه به دار و نه به بارم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 143 از 267:  « پیشین  1  ...  142  143  144  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA