انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 148 از 267:  « پیشین  1  ...  147  148  149  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
خاطرۀ وصل

هنوز خاطرۀ وصل توست در گوشم
تو را به هر چه پرستی مکن فراموشم

سکوت دلکش من هم ز یاد صحبت تو
چنان خوش است که تا روز مرگ خاموشم

چو شمع در شب رویای خویش می سوزم
چو اشک بر سر سودای خویش می جوشم

اگر چه با تو حرام است شکوه ، می گویم
اگر چه بی تو حرام است باده می نوشم

به غم بگو که ز آغوش من گریز کند
نثار مقدم عشق کسیست آغوشم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
نگاه

هزار ناله ناکرده در گلو دارم
هزار بغض فرو خورده پیش رو دارم

هزار سجده ناکرده در خم ابرو
و صد سلام به آن بت که روبرو دارم

دلم به نیم نگام تو آن شود انگار
که دارد آنچه در عالم من آرزو دارم

تمام خواهش من بوسه ایست بر لب تو
اگر چه پر هوسم خواهشی نکو دارم

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

معمای دل


من اسیرم ، عاشقم عاشق تر از افسانه ها
با خیال روی تو من ماندم و ویرانه ها

سر خوش هستم من اگر با من بمانی تا ابد
گر نمانی وایِ من از طعنۀ بیگانه ها

من نه آن شمعم که با آتش هم آغوشی کنم
من خود آتش می شوم آتش تر از پروانه ها

حل نمی گردد معمای دلم با عقل تو
صد معما حل شود در محفل دیوانه ها
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
حیرت نامنتها

هزار دردم و درد آشنا ندارم من
بیا که طاقت بار جفا ندارم من

شهاب گم شده ام من در آسمان وجود
رهی به حیرت نا منتها ندارم من

ز شیشه بودن خود عاقبت چنین دیدم
که پیش سنگ دل دوست جا ندارم من

شنیده ام که دل و دین و عقل می خواهی
دوباره خواسته ای آنچه ندارم من

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خلوت نشین

هرگز نه من ، همیشه تو ، اما برای من
آغاز من میانه ی من ، انتهای من

می خندم از حلاوت رویای وصل تو
درد فراق می چکد از های های من

مست قنوت ، دست دعا خیز خسته ام
سر بر زمین سجده به پای تو پای من

در حیرت است چشم فریبای خوب تو
در سفرۀ نگاه تو از اشتهای من

خلوت نشین کوچۀ هیهات می شوم
شاید سکوت سر کشد از انزوای من
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
ادعای یار

هر کس که دید روی تو تشبیه ماه کرد
اما نه ماه مثل تو باد اشتباه کرد

عاشق اگر بدون وضو برد نام تو
اندازۀ هزار هزار جنایت گناه کرد

شب بود و ماه بود و هزار ادعای ناز
گیسوی تو در آمد و رویش سیاه کرد

صبح آمدی ز خانه برون چشم های من
آتش گرفت چون به جمالت نگاه کرد

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
شب دعا

نگاه تو با چشم من آشناست
حریم نگاه تو باغ خداست

سفر در فراسوی چشمان تو
به معنای رفتن به بی انتهاست

کویر عطشناک احساس من
ز باران چشم تو باغ صفاست

شب با تو بودن بهشت من است
شب لحظه های قشنگ دعاست
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
آیین خنده

هرگز سلام بر من مسکین نگفته ای
گفتی برو ولی به کجا این نگفته ای

گفتم خدا مرا برساند به وصل تو
این بود آن دعا که تو آمین نگفته ای

دیوانه ام که می زنی اما نمی روم
دل خوش به این شدم که تو نفرین نگفته ای

خندیده ای فدای شکر خند ناز تو
آیین خنده به من غمگین نگفته ای

گنجشک خسته ام و تو شهباز قصه ها
با من چرا ز پنجه شاهین نگفته

گفتی سلام ، مثل نسیمی سبک شدم
قبلاً چرا تو این دُر سنگین نگفته ای

ساغر مرا شبیه تو بیخود نمی کند
راز خودت به ظرف سفالین نگفته ای

دین غیر سجده نیست به پای بت عزیز
با من چرا روایت این دین نگفته ای
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
بخت سیاه

وه که بختی سیاه دارم من
نقد عمری تباه دارم من

همجوار غمم ز صحبت دوست
حرمت غم نگاه دارم من

شکوه ها در حریم خلوت دل
با نسیم پگاه دارم من

نکن از شهد بوسه محرومم
اشتیاق گناه دارم من

شب بر آمد حجاب بر فکنیم
که لبی بوسه خواه دارم من

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

رنگ خاکستر


ناله ام جوشید و آهم گریه کرد
چشم های بی گناهم گریه کرد

همصدا با لاله های دشت عشق
نرگس باغ نگاهم گریه کرد

ناله هایم رنگ خاکستر گرفت
شمع شب های سیاهم گریه کرد

در سیه روزی مردان خدا
کفر می گویم خدا هم گریه کرد
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
نامه های یادگاری

نامه های یادگاری بوسه های پر حرارت
یاد ایام جوانی پیری آمد با حقارت

مست بودم از تمنا تک سوار شهر رویا
باز خواهم داشت آیا آن انرژی آن جسارت

کوچه گرد آرزویم هم نفس با یاد اویم
مرده آری های و هویم گشته ویران آن عمارت

مانده ام تنهای تنها مانده در تشویش فردا
پرسم از خود آه آقا کو رفیق بی شمارت؟

من جوان بودم که یک دم پیری آمد پشت او خم
با تمسخر گفت آدم این منم پایان کارت
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
نفرین آفرینش

نفرین آفرینش ، دشنام سر نوشتم
تمثیل شور بختی نا کام سر نوشتم

محکوم رای خوبان در دادگاه حیرت
بر دار روزگاران اعدام سر نوشتم

تلخ است کام هستی از آن چه من چشیدم
زهر سیاه حسرت در جام سر نوشتم

نسیان آفرینش عصیان بخت نا جور
از یاد رفته صیدی در دام سر نوشتم

تقدیر این چنین شد در غیبت کبوتر
جغد سیاه هستی بر بام سر نوشتم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
کیمیای دل

من در غمت مجال تمنا نداشتم
در سینه ام برای دلم جا نداشتم

عشق تو فرصتی است که دل کیمیا شود
در فرصتی که بود دل اما نداشتم

آرامشی نبود مرا در تمام عمر
خاکسترم که آتش پيدا نداشتم

می رفت بی هراس دلم در کنار مرگ
دیوانه من که دل ز خطر وا نداشتم

دستی نداشتم که کشم دامنت به پیش
باری برای آمدنم پا نداشتم

طوفان خسته ام نه مجال وزیدنی
موجی که هیچ دولت دریا نداشتم

من بی آبروی جمعیت عشق می شوم
در شهر بی دلان دل رسوا نداشتم

دیدار روی خوب تو در خواب ممکن است
از دست عشق فرصت رویا نداشتم

وصل تو ممکن است ولی در سراب مرگ
آن هم لیاقتی است من آیا نداشتم ؟

آن زندگی که فارغ از اسرار دل گذشت
بیهوده بود عشق تو را تا نداشتم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
مزرعه خیال

میوۀ خواب می دهد ، مزرعۀ خیال من
می شود آنچه می شود در هوس مهال من

می روم اوج آسمان می دهم عرش را تکان
خلوت عرش می دهد سایه به زیر بال من

مست غرور می شوم از اثر نگاه او
خلوت ناز چشم او عرصه دل مجال من

پلۀ ادعا مزن بر سر بام خود دلا
لاف تو می کشد تو را در سفر زوال من

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

خدای مستان

من ماندم و يک خیال واهی
شاید که ببینمت نگاهی

دل می دود از پی تو هر شب
ای دل تو چقدر سر به راهی

بی یاد تو بودنم گناه است
پس من نکنم دگر گناهی

من مدعی غم تو هستم
بیچاره دلم کند گواهی

آنِ منی ای خدای مستان
آخر چه بخواهی و نخواهی
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 148 از 267:  « پیشین  1  ...  147  148  149  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA