انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 5 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


زن

 
۳۶
اکلیل های ریخته بر روی دامنم
با نورهای کوچکی از عشق! روشنم
نزدیک مرد حس عجیبی ست مثل ترس
به شانه هایش قایمکی دست می زنم
شکل عروسکم که شبی مردتوی خواب
حالا عروس خانم ِ بازیشان منم !
با لاک های صورتی چرک...

لاک چی؟
هر چی چه فرق می کنداصلا
چرا ؟ که چی ؟
آخر کدام جبر تورا منطقید و برد ؟
آخر فرار از شبح ترسناک چی؟
آخر کدام موج تورا ...؟
کاش خواب بود!
نه واقعی ست !


منتظر یک جواب بود
تنها "بله "! همیشه بله !باز هم بله !
در هر سه بار فرصت یک انتخاب بود
ارام تر نفس بکش و فکر کن به مرد
چشم دهان بینی زن زیر اب بود
مرگی ته ِ


قشنگه ببین تاجشو سرور
بدنیس ولی تموم موآش رفته زیر تور !
مثل جواهره همه جاش برق می زنه !
اون اکلیلای مسخرشو میگی زیر نور ؟!
یک چیزیه کنار چشش مثلِ
کو کجاش؟


ماهی تو اکواریم غرق گریه هاش
یک بچه روی صندلی اش ایستاده لخت
زل می زند به زردی اب در ارتعاش
انگار هیچ چیز مهم نیست ! هیچ کس !
حالا که خانه پرشده از بوی تندشاش

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۷
توی مغزت صدای حرکات کارد
توی بینی ت بوی همبر گر
غصه / افتاده در دلت اشوب
حرکت بچه در فضای کدر


میز چوبی ...پایه ی لقش
سمت ِ دبوار تا کمر کاشی
چادرت را کشیده ای روی ِ
صورتت تا غریبه تر باشی


ساک خالی کنار صندلی ات
دستهای پول توی پاکت باز
که به سمتم یواش هل دادی
مثل ترس از نگفتن یک راز



لقمه را می جوی پر از تردید
فکر کن واقعا نمی خواهیش
توی مغزم صدای حرکت اب
تنگ در فکر اخرین ماهیش


ماهی زنده زنده زیر تیغ
ماهی تکه تکه توی خون
حذف کوچکترین هجای بند
حذف یک بند خسته از قانون


فش فش گاز روی نوشابه
پرش فکرهای سردر گم
دل به دریا زدن به اشوبش
کشتن بچه ِ
بچه ی چندم ؟


قلوه سنگی جلوی عقربه بود
مثل بغضی که گیر کرده به شک
خلائی شد میان فکر دو زن
درک هستی ادمی کوچک


باز برگشت به زندگی خودش
کارد دنبال کرد حرکت را
بعد ارام و بی صدا برگشت
یک زن از روی میز پاکت را








آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۸
برای صبر که کم ...کم تمام شد در ما
برای عشق که رفت و شروع شد در ما


عجب خدای بدی بود پشت سجاده
که سایه اش روی زندگیم افتاده
که هر طرف بروم هست مثل قلبی داغ
که بین من ...تو افتاده بود/ یک جاده
شب زمستانی غار غار چند کلاغ
صدای هق هقِ اهسته دو دلداده


برای درد که در نقطه های کوری بود
دلیل مبهمی از اتفاق دوری بود
که داشت عادی می شد کنارته سیگار
خفه ...خفه ...خفه شد بین چارتادیوار
گرفته دور بر خانه را فراموشی
گرفته دنیا را بوی سیب بوی خیار!
بریدن دستم وقت فکرکردن به ...
تفاوت نا چیزی ست بین هر "شنبه "





آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
برای عشق که شاید هنوز اینجاست
برای گریه که تنها پناه ادم هاست
اگر چه یخ زده راهی که از رسیدن بود
تمام مدت یک قلب داغ در من بود
پرنده ای که خودش را به پنجره می زد
نماد زنده ی دنیای کوچک زن بود



برای صبر که هی شکل انتظار شده
تصوری غلط از اخرین قطار شده
کشیدن خط بین دونقطه کمرنگ
دعای برگشتن از خودت به یک دل تنگ
دوباره به ابروهات اخم چسباندن
به دست تنهایی چسب زخم چسباندن
دوباره لرزش خورشید توی هر ذره
صدای پرت شدن از کسی ِ ته دره
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۹
دوپای رفته دو چشم ِبه را افتاده
تن معلق توبین اسمان زمین
بلند می شوی می روی به بالاها
میان هق هق خودمی کشم تورا پایین
تورا که مثل پلاکت هنوز می گردی
پیِ نشانیِ میدان ِ تکه تکه مین
به من بچسب به یک مشت خاک خون مرده
ببار تا برسم / توی دست تو به یقین
هنوز مرد منی پشت سنگرِ بدنم
هنوز پشت توام پشت این مه سنگین
که عصرهای زمستان همیشه دلگیرند
شبیه برگشتن از مراسم تدفین
شبیه برف که روی حیاتمان (حیاطمان) بارید
و پشت در ل ل لرزیدن دوتا پوتین


صدای هق هق اهسته ای که دیگر نیست
وروی برف دوتا جای پا ...همین و...
همین !!


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۴۰
چمدان روی تخت باز شدو
جمع کردی لباس هایت را
تلفن ...از تمام حافظه ام
پاک کردی تماس هایت را


تلفن زنگ ...غصه می خوری
که چرا زندگی ...که چی اصلا
عشق و شام ناهار می پختی
شور می زد دلت تهِ دل من


تلفن باز زنگ می زدمت
پشت یک سطر غیر قابل ذکر
می شدی کاغذ مچاله شده
توی دستان مرد روشنفکر


می شدی باز یاس فلسفی ام
بعد کاری نکرده یا کرده
می شدی بغض توی راه گلوم
سفت چسبیده به یک نرده


قهوه را دم کن و بریز به هیچ
عطشم بگیر و اب بده
باش !!مثل فروغ غمگینم
تلفن را به من جواب بده



تلفن زن...که از تو قطع شدم
چمدان روی تخت باز نبود
پشت گوشی کسی به گریه نشسته بود
عشق این دفعه کارساز نبود


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۴۱
شهر شلوغی که خودت گم کنی تویش
شهری که هی زیر دماغت می زند بویش
خاموش . ته سیگارها افتاده هر سویش
دارد نگاهت می کندچشمان ترسویش


دیگر چرا غم می خوری حالا که تهرانی !
بر پشت بام خوابگاهم ساعت ۸ است
پیراهن شلوار خیسم داخل طشت است
دنیایم از چیزی لزج انگار اغشته ست
چیزی که در من به زمان حال برگشته ست


هی فاطمه !از اینکه اینجایی پشیمانی ؟



پشت طناب رخت ها با برج میلادم
مثل زنی که خواستی بغضم ولی شادم
یک روسری ِبی خیال ِرفته بر بادم
رو شد تمام دست با برگی که افتادم


پاییز هم خوب است با شب های بارانی


از بندهای شهر تو خودرا می اویزم
چسبیده به یک گوشه دنیا همه چیزم
چسبیده ام به واقعا "تو "با همه چیزم
دلتنگی ام را توی اغوش "تو"می ریزم

دیگر نباید "تو "مرا با شک بترسانی



یک مشت بغض و خاطره باعشق در جنگ است
تنهایی ام با غربت تهران هماهنگ است
نه ! برنمی گردم به شهری که پر از سنگ است
هر چند مشهد هم دلش مثل دلم تنگ است


اما چه بایدکردبا این شهر سیمانی؟!...

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۴۲
روی الاغ اهنی ات هستم از دست هات سکه می اندازی
در جا زدن ادامه ی غمگینی ست
کِی می رسم به اخر این بازی ؟
در ما مسیر دور خودش چرخید برگشت جای اولش از قبلا
دارد نگاهت می کند دنیابا چشم های اشکی ناراضی
اتش بزن به حال من وسیگارحالا که خسته ایم همه از هیچ
داری ته جهنم خاموشت با دست های سوخته می بازی
دیگر صدای هیچ کسی...چیزی ...در گوش های خسته نمی چرخد
باید برای حرکت دنیایت به قصه های تازه بپردازی
این "ادم " غریبه نمی خواهد پایین بیاید از خر شیطانش
در جو دودی ات خفه /می گردند سلول های کوچک "حوا" زی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۴۳

صدای پا شدن از تخت و رفتن از پیشم
صدای حرکت تو در لباس ابریشم
درون مغزت مغزم به فکر کردنِ تو
بزاق خشک شده مانده روی ته ریشم
صدای هر روزِ "دیر شد!" از آن وَرِ در
صدای غلت زدن بعد ...
- " باشه ! پا میشم ! "

درون مغزم مغزت صدای ریش تراش
کلافه شد در را بست یک نفر با پاش
فضای کوچکی از خانه بسته دورم را
توالتی خواباالود و بوی کهنه ی شاش
زمان کشیده شده مثل چند خمیازه
دوباره صبح دوشنبه ست رویِ دورِ یواش

[ و بعد مرد سادومازوخیست ، کف بر لب
گذاشت دستش را روی دکمه ، زد به عقب ]

صدای پا شدن از تخت و رفتن از پیشم
صدای حرکت تو در لباس ابریشم
درون مغزت مغزم به فکر کردن تو
بزاق خشک شده مانده روی ته ریشم
صدای هر روزِ "دیر شد!" از آن وَرِ در
صدای غلت زدن بعد ...
- " باشه ! پا میشم ! "

درون مغزم مغزت صدای ریش تراش
کلافه شد در را بست یک نفر با پاش
فضای کوچکی از خانه بسته دورم را
توالتی خواباالود و بوی کهنه ی شاش
زمان کشیده شده مثل چند خمیازه
دوباره صبح سه شنبه ست رویِ دورِ یواش



"سادومازوخیسم : از بیماریهای اختلالات روانی می باشد .
به گونه ایست که فرد با آزار دیگری ، وی را وسیله ی آزار خویش قرار می دهد. "
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۴۴

تصویر خرس قطبی تو روی دستکش
دارد اشاره میکند این سمت را ، فلش
چادر سیاه خسته ی خاور میانه ام !
از زندگیم رد شده ماشین نفت کش
خورشید رفته تا که بتابد به قطب ها
یک ابر هم نیامده با باد بی وزش
من در جاهن سوم تو ایستاده ام
دارند می خورند مرا چندتا شپش
دستی که توی خواب زمستانی تو بود
هر روز می کشد همگی را به یک روش
[دکتر اشاره می کند این سمت را که ...]
- "هیس !

مرده است یک نفر وسط تخت ۶۶
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 5 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
شعر و ادبیات

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA