انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 178 از 267:  « پیشین  1  ...  177  178  179  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
از اشعار سیروس اسدی

اعتراف

چه می خواهیدازمن
ای واژه های مبهم؟
ای قطار کلمات درهم ریخته!
چگونه وصف می کنید
او را
وقتی که خود از این سان
ناتوانید
وقتی زیبائیش را تاب نمی توانید
آورد؟
او که،
چشمانش « غزلی » ناسروده است
لبانش شیرین ترین « دوبیتی »
گیسوانش،
طولانی ترین « قصیده » ی شب
او که پوست تنش ،
تلفیقی است
از « سپید » و « غزل »
لبخندش
« هایکو » ست
و نگاهش شیوا ترین شعر
« پست مدرن »
چگونه، ای واژه های درهم!
می توانید،
او را درتار و پود شعر
بگنجانید
وقتی او شاعر تر از شماست؟
وقتی او رازناک ترین
سروده ی خداست
دست بر دارید از سرم
ای واژه های عقیم
نه، هرگز، نه من شاعرم،
و نه او به وصف می آید
من هنوز محسور
آن چشم شور آفرینم
رهایم کنید...
بگذارید تا آن غزال غزل گو
شعری دیگر،
شوری تازه ،
بیافریند

ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
تاوان

آتش گرفتم
از بس که
چشمانت برمن
تابید
***
این تاول های آتشین
گدازه های دل من است
فوران کرده
از دهلیز جانم
***
به کدامین گناهم
به مسلخ
می برید،
ای چشم های او؟
روزی ریشه خواهم زد دوباره
آنسان که امروز
پنجه خواهم زد در خون
تا گناه این جنون
این عشق ناگهان...
که چون توفانی سرگردان
در من وزیده است
بی کیفر نماند
***
آه ای چشم های او!؟
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
تمنا

جز چشم تو،
این ستاره ی دنباله دار
کدام خورشید
آسمان تاریک دلم را
به میهمانی روشنایی خواهد برد؟
جز آهِ من
این کبود آتش زا
کدام شعله ی سرکش
زمستان منجمد،
دلت را
تا آستانه ی بهار
خواهد رساند؟
ای اشتیاق کال،
بلوغ نارس تمنّا
کدام باران،
کدام معجزه ی لطیف
بر کویر عطشناک تنت
خواهد بارید؟
کدام اشتیاق حریص
سیب سرخ لبانت را
خواهد گَزید؟
ای زیبایی بکر!
چشم خدا نیز در تو خیره مانده است...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
تاراج

خنده بر اشک پدر، خون برادر تا کی
خانه بر هم زدن شادی مادر تا کی

موج سبز است که افراشته قامت چون سرو
تیشه بر ریشه ی این سرو تناور تا کی

قفس آکنده از آواز قناری، تا چند
آسمان خالی ز پرواز کبوتر، تا کی ؟

دست مرگ است به تاراج بهار آمده است
شاهد غارت این باغ صنوبر تا کی

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

قافله

چشمان تو از دیار شب آمده اند
لب های تو با بار رطب آمده اند

هر جا گذری فتاده بیرون از تن
جان ها که ز دست تو به لب آمده اند
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
راز

با باد
می رقصد
بر دار...
تنها،
با چشمانی باز
در امتداد افق
و دهانی،
که هنوز
در سکوت فریاد می زند:
« تبر دار پیر
به غارت باغ آمده است »
بر دار می رقصد،
با باد...
با پیرهنی به رنگ
آتش
وآتشی پنهان در دل،
بی پا، بی دست
با هرچه نیست یا هرچه هست،
می رقصد!
مَرد
ای آفتاب!
تعجیل نکن
ای روز تا شب بمان،
بر دار می رقصد هنوز،
مردی
که خورشید در نگاهش
طلوع می کرد
و عشق،
در صداقتش به بلوغ
می رسید
***
با باد می رقصد
تنها
بر دار
مردی که در باران
آمده بود...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
حیرانی

حیرانی در عمق چشمانم
ریشه
دوانده است،
هنگام که در خمودگی راز ناک
ابروانت!
به شیارهای عمیق
عمرم می اندیشم
آن هنگام که در هاله ای
از،
نجابت و شرم
چشم های نازنینت
خورشید گون می درخشند،
من با تمام وجودم،
اقرار می کنم،
که تو بی نهایت زیبایی،
فریبایی
ای طلسم شعر های
بی تار و پود من !
مقدّر است با تو زیبایی،
زیبایی،
چنان که با من
مقدّر است،
شکیبایی،
شکیبایی،
شکیبایی!
من امّا...
دریغ مجنون نیستم
تا تو لیلایم باشی
شاید من
بیدی لرزان باشم
در دوسمت
جادّه ی چشمانت
و تو !
آن لطیفه ی بکری که،

« وقت » با حضورت در سماع
بی هوا،
می چرخد
من امّا،
هبوطی وا رونه ام

در آسمان چشمان تو ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
زمزمه عشق

با زمزمه ای زعشق لبریز شدی
تو نیز شهید خشم چنگیز شدی
در برکه ای از نور فرو رفتی، آه!
خورشید نبودی، گلم، آن نیز شدی

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تن زخمی

یک زمزمه از عشق به لب هایت بود
خورشید چراغ راه شب هایت بود
در لایه ای از مرگ تو را پیچیدند
آن شب که تنت ، زخمی تب هایت بود

♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

ترانه

نوشتم بر گل مهتاب ، با درد
سفر کردی به همراه گل زرد
سراسر رنگ اندوه است این دشت
گل من با بهار رفته برگرد
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
حسرت

شب،
امتداد چشم کسی بود
پیش از این
ومن،
مصلوب نگاه فرشته ای بر زمین!
آه!
ای همیشه نگاهت بی قرین،
جرعه ای بربز
از آن تبسّم جادوانه
در جام گریه های جاودانه ام
تا در خلسه ای سکر آور
از یاد بوسه های شیرینت
خود را
به دست باد، به دست مرگ
بسپارم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
پاییزان

در باغ بی شکوفه ی من
پاییز
آغاز همه ی فصل هاست
و
حجم اندوه برگ
به اندازه ی وسعت ابرهای سترون است!
در باغ بی شکوفه ی من،
یرنده ای
در حصار فریاد خود زندانی
است،
در باغ بی شکوفه ی من
عطش رمز جاودانگی است.
و آب دیگر،
شیرین ترین واژه ی برگ نیست!
اندوهم را تنها تو می فهمی،
ای بهار منتظر،
در آستانه ی
فصل تنهایی ...!
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
شِکوه

بر بلندای کدام واژه
بایستم
بانو!
تا کوتاه ترین قصیده ی نگاهت را
بی هیچ تکلّفی بسرایم
و اعجاز نامت را،
با ایجازی شاعرانه؟
آه!
چقدر حقیرند انبوه این واژه ها
وقتی در مقابل
نام تو می ایستند!
و،
شگفتا! که دنیا
مقهور نام تو نشد
وقتی،
سپیده با مطلع چشمان تو
آغاز شد...!
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 178 از 267:  « پیشین  1  ...  177  178  179  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA