انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 194 از 267:  « پیشین  1  ...  193  194  195  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
چشمه مهتاب

تو را چون برگ گل در چشمه ی مهتاب می بینم
دل هر شبنمی را در هوایت آب می بینم

تو شمع جمع زیبا طلعتان نغمه بردازی
که گرد چهره ا ت بروانه ها بی تاب می بینم

برای خاطر عشق تو چون مجنون صحرایی
ملامت از رقیبان جور از احباب می بینم

نه تنها خون دل بیمانه گیران شد که از عشقت
دل بیر مغان را هم به خون غرقاب می بینم

نمود فرودین را بی تو همچون جلوه ی باییز
زلال چشمه ها را بی تو چون مرداب می بینم

مرا چشم نیازی جانب بیمانه نوشان نیست
که در چشم تو باشد گر شرابی ناب می بینم

مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن با ماه می گویم بری در خواب می بینم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
رویش

من رویش دوباره ی خود را
مدیون دستهای نسیمم
در غرفه های خانه ی ذهنم
گلواژه ها
بیام بهاری را
در غنچه غنچه غنچه ی زخمم
می کارند
فصل بزرگ سبز شدن را
میلاد هرجوانه
نوید ی ست
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
سلام گل

چشم نرگس دلبذیر و نوشخند گل خوش است
بر فراز شاخساران نغمه ی بلبل خوش است

ناز مریم را نیاز قمری شیدا نکوست
گوهر شبنم طراز گیسوی سنبل خوش است

از کنار جو رمیدنهای آهو دلرباست
خوش خرامیهای کبک و ناز قرقاول خوش است

رقص ماه و ماهیان را در دل آرام رود
گاه شب دیدن به هنگام گذار از پل خوش است

بامدادان سایه سار بید مجنون بای گل
عاشقان دست افشان را به ساغر مل وش است

ساغر می بر گرفتن سر خوشان را فرصتی ست

دسته ی گل مهوشان را زینت کاکل خوش است
« خوش عمل » بدرود باید گفت غمها را که باز

نوبهار آمد هزاران را سلام گل خوش است
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
ما

بی قدم در وادی اندیشه می بوییم ما
کعبه ی مقصود را در خویش می جوییم ما

گوشه ی ابروی جانان را به جان دل بسته ایم
دست از سجاده ی برهیز می شوییم ما

قایل عشقیم و چون منصور با بانگ رسا
حرف خود را بر فراز دار می گوییم ما

ساکنان گلشن رازیم کز اقبال نیک
گاه گاهی غنچه ی تجرید می بوییم ما

در دیار عشق کوس آفتابی می زنیم
ذره ای از برتو جانبرور اوییم ما

دیگران با دیده ی ظاهر اگر مو دیده اند
«خوش عمل» بینندگان بیچش موییم ما
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
دل هر جایی

چون هزار آوا به گلشن گرم بزم آرایی ام
صد خزان درد است پنهان در بهار آوایی ام

خنده آموز دهان غنچه ام همچون نسیم
باغبان را رشک می آید به گل پیرایی ام

سینه توفان خیز و دل آتشفشان و آه سرد
موج حسرت می تراود دیده ی دریایی ام

شمع عشقی نیست روشن ورنه چون پروانه بود
شعله ای همراز با پرواز بی پروایی ام

خوش عمل با جامی از می میتوان مشغول کرد
عقل را ... اما چه سازم با دل هرجایی ام ؟
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
دلتنگی

پاسی از شب رفته است
در کلنجار خوش اندیشه ام با واژه ها
مصرعی می سازم از دلتنگی ام
ماهتاب از بنجره
- با دلهره
رنگ می باشد به دنیای بد بی رنگی ام

****

در سکوت بی کسی
جز صدای خش خش کاغذ نمی آید صدا
رنگ می بازند در اندیشه ی من واژه ها
خسته از تکرار این شبهای خالی از سرود
شادیی باشد اگر
نیست با چیزی که هست
هست با یاد خوش چیزی که بود
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
سئوال

دستای مهربون کجاس ؟ غم داره آبم میکنه
وقتی که از را میرسه خونه خرابم میکنه

بشت حصار لحظه ها دیو سیاه قصه ها
میکشه خورشید منو باز داره خوابم میکنه

خاطره های کودکی اونچه برامه زندگی
خط میزنه تو دفترم پاره کتابم میکنه

پنجره ی امیدمو میشکنه در هم میریزه
مثل یه عکس تا شده اسیر قابم میکنه

زندگی ماتمه برام مثل جهنمه برام
وقتی بری مهربون میره جوابم میکنه
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
برف

برف مفهوم تبشهای دل چلچله هاست
که به فردای بهار
میرسند از سفر فاصله ها
می نشینند لب بنجره ها
و به ما میگویند
که صمیمیت را
پکی را
توی گلدانهامان بنشانیم
برف
آیینه ی شفاف نسیمی ست
که در این باغچه فردا غزلی خواهد گفت
سهره ای را به تماشای گلی خواهد خواند
و تمنای چناری را
تا برکه ی معصوم دهستانی خواهد برد
برف در حاشیه ی زندگی ما حرفی ست
که اگر دریابیم
معنی
رویش
خوبی
پاکی ست
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
غزل من

گفت از عشق مگویید که هر جا عسس است
اول و آخر هر نامه به نام هوس است

نظر مرحمت از عقل مگیرید سراغ
به جنونی بگرایید که در دسترس است

کس به سر منزل اسرار ازل راه نبرد
جز سبب سوز سبب ساز که خود هیچکس است

در سبزی اگر از باغ محبت دیدی
چهره از شوق میفروز همانا قفس است

تیز بین باش که در دورترین نقطه ی اوج
کو سویی اگر از نور خیال است بس است

گل لبخند به لبهای بهاری ننشاند
غزل من که شرر نامه ی آخر نفس است
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
ای مرگ

شبها و روزان ملال آور
با مردمانی مسخ و بی باور

دلها همه آیینه اما تار
تکرار در تکرار در تکرار

محبوس این زندان بی روزن
می سوزم از درد جدایی من

تا چند لولیدن در این مرداب
ای مرگ ای زیبا ! مرا دریاب
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 194 از 267:  « پیشین  1  ...  193  194  195  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA