انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 196 از 267:  « پیشین  1  ...  195  196  197  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
قابل پیش بینی نبود

می خواهد از پشتِ بامِ دوست نبیند دشمن نشنود
گام برنداشته بردارد طوری که پرت و پخشِ زمین بشود
بعد عینکش اش را در صفحه ی حوادث پیدا کند روزنامه بخواند که چه شد چه نشد
و بگوید چرا روسری ام آب اناری شده
موسی بندری می گوید یا از بندر آمده این جن زیر دشداشه ی مردی خودش را به خواب زده تا تهران
یا از زنگبار که در شهرک غرب بیرون بپرد پریده رفته زیر پوست زنی که
عینکش در صفحه ی حوادث پیدا شده
جن که در پوست زن فرو برود یا به طوری عاشق می شود یا به طورِ به طوری که
و یا از لب بام گام برنداشته استخوان هایش زیر درخت انار کاشته می شود
گربه های کوچه ی ما کارشان شده لیسیدن استخوان هایی که در آینده مادربزرگ می شوند
زن های استخوانی بهتر است با پشت بام با عرش کاری نداشته باشند بنشینند روی فرش
البته از فردا شب با چراغ قوه می گردم گردِ شهر یا مولانا
از جنّ و جن معلولم و اجسادم آرزوست یا مولانا
به رفتگرها می گویم با سگ مرده گربه ی مرده پرنده ی مرده کاری نداشته باشند
منظور جسدهای تازه تازه ای ست که می توان دور تا دور سفره چید: گوجه فرنگی خیارشور
اهل تعارف نیستم چشم و بنا گوش لذیذتر است
آلفرد من این دو چشم سیاه را در حدقه دیده – پسندیده بوده ام
حال به هر حال نه غضبی در کار است نه میر غضبی
سرگیجه دل پیچه از عوارض عیاری است
تا صبح خیلی مانده این چراغ قوّه باید از رو ببَرد کرم شب تاب را
استخوان های من اگر استخوان های تو را دوست نداشت
و جن های منِ من با جن های تو وَ تو دوست نبودند
یا پاسبان سوت می کشید یا چراغ قرمز توت فرنگی تر می شد
عرضی دارم ای خدای دانایِ توانایِ عاشق هایِ مولانایِ زن هایِ پشت بام های
رفتگرهایِ آلفردهای میر غضب هایِ جسدهایِ اهل تعارف نیستم های از عوارض عیاری!
کاری بکن ای خدا که در اینجا لندن لندن باران ببارد
و جز دوری شما ملالی نیست.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
چطوری ؟

سُر مي خوري اول بعد
سر از برهوتي در مي آوري با شيشه هاي دو جداره
كه خنثي مي كنند گمب گمب و گرومب گرومب را
با گوش هاي باطل نشده از صف آهنگران مي گذري انگار
چكش هاي ريز و درشت هم كفش هاي كتاني پوشيده اند
تنهايي ات از اين دقيقه دقيقه تكميل مي شود .



ظاهر و باطن تن و تنهايي !
احتضار برود انتحار گم بشود
فلفلي كه تند نيست
لب و دهنِ دختر خوزستاني به چه دردش مي خورد ؟
شبي كه به تاريكي بي اعتناست نه فلفل است نه تند
گفتم شب و ديدم كه واقعا ---
حسِ ششمِ گلِ شب بو قوي تر از آن بود كه
زير بيني تو كبريتي روشن كند
نكرد ! نه ! بعد ولي
در مقايسه با --- مقايسه كردند مرا
سنگدل شده بودي ولِ لبِ رودخانه
قلوه سنگ ها پدر پدر مي كردند و تو نه انگار---
و بلبلاني كه فلزي نبودند---
پروانه هايي كه مقوايي نبودند ---
و ما كه خودمان بوديم
شما هم كه خودتان بوديد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
در حال قدم زدن

كاري به كارش ندارند
نه اَشكال هندسي كه مترصد فرصتي هستند
نه حجم هايي كه فضا را به تصرف خود در آورده اند
مي ايستد كنار جدولي درخت كهنسالي را بغل مي كند مي بوسد
چه دارد بگويد به مادر بزرگي كه دارد چه دارد بگويد ؟
قضاوت سختي ست نيست ؟
وقتي باران خيس ات نكند
و رودخانه نتواند آبي به سر و صورتت بزند
به مادر بزرگي كه داري چه داري بگويی
راه مي افتم از نو حركت از نو
گرفتن بچه گنجشك از نو بوسيدن نُكِ او از نو
و چند صحنه ي ساده ي ديگر
آرايش صحنه صحنه ي بي آرايش :
پياده رو منِ او اوي من
سگ اويِ سگ و رويِ سگ زبان دراز سگ
تُفِ خون خونِ تُف
اسفالت هُف هفِ اسفالت
شن شنِ كيسه كيسه ي شن
كفش ها كه پراكنده بود پوتين ها كه متحرك ---
خدا كند اين بچه اردك ها جان سالمي در ببرند از --- بنويس !
چند سنجاقِ سرِ پيدا شده از اين سر و آن سر را هم --- بنويس
قضاوت سختي ست نيست ؟
وقتي كه گوش هاي تو روي صحنه تير ! تير! فقط تير مي كشند
چه بگويم ؟ چطور بگويم ؟ چه دارم ؟ چه ندارم كه بگويم
راه رفتنش اما نه اداري ست
نه اجباري
راه مي روم نفس مي كشم نگاه مي كنم به دور وبرم
و كاملا آزادم
كه عينك بزنم
يا نزنم .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
آن که نه منم

صورت به صورت عاشق صورت ها می شد
در صورتی که صورتی که عاشقِ صورتِ او بود
صورتِ صورت ها بود
صورت ِدیگر قضیه چندان وهم آلود نیست:
تکثر صورت ها ممکن است آدم را حواله کند به صورت هایی
که در خواب هم ندیده
لازم است که بگویم بگو
سقراط به بقراط معرفی ام کرده بقراط میگوید
نه !زنجیری نیست!
هر گِردی را اما با پوست قورت می دهد
در حرمسرایی که در ِدیگش باز است.
گفتن ِاین نکته کار نگفتنی هایی ست که گفتنی هایی دارند
برای همیشه نگفتن
و صورت ها برای قایم کردنِ صورتی از صورت های خودشان
صورت های دیگری هم دارند
که متفرق اند و نامتمرکز!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
فاصله ممنوع

چخماق و کلمات سنگ شده بر دست و دهانم
دعا کنید!
جرقه ای زد و روشنایی بر ما نازل شد.
آلونک ما گنجایش این همه تاریکی را نداشت.
هیچ جنٌی دیگر بچه ی ما را با کِرم شب تاب عوض نمی کند
اسمت را گذاشته ای میخک که بچه را شیر ندهی
زال چطور بزرگ شد؟
پرده عوض شده دختر! سیمرغ و قاف عوض شده اند
تو ولی
قورت دادن ِ نوزاد لذت خاصی دارد اما
مِهر ِ به گهواره کجا می رود؟
خب ! مادر صدایم نزند
شب بو بزند بنفشه بزند بزند گل سرخ
نوزاد نباید دیواری از گُل ِ اطلسی بینمان بکشد
از نردبان بالا رفتم و باز کردن ِ این همه دگمه
هزار و سیصد و یک شب طول کشید
بچٌه ! بمِک !
کشتی را به اسکله سنجاق کن گفت کسی گفت!
مشاجره بر روی آب عشاق را به پرندگان چوبی
تبدیل می کند.
من برای غوطه خوردن در اعماق آفریده شده ام ناخدا!
امواج را فقط به فرزندی قبول می کنم
جنسیت شان اصلاً مطرح نیست.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اسمی برای این شعر پیدا نکردم

یادگاری های تراشیده شده از در و دیوار و

درخت

سایه های درخت

خواب زیر درخت

کوتوله های یک وجبی با اشاره و ایما چه بگویند به ما

زیر دار و درخت؟

شیخ شنگر نگاهی به صورتم انداخت گفت:

"زار" زمین اش زده

با شاخه های درخت به جانم افتادند

خون ِ بز ِ زرد هم افاقه نکرد.

عقل به چه دردم می خورد؟ چشم های تو سیاه پوشم کرده

مردمک ات به صورتم نُک زد و دکمه های پیرهنم متواری شدند

عریانی ام از قلوه سنگ هاي عصبی خون آلود شد:

آلت قتاله با خودش حمل می کند

ظلمتی ها دنبال کبریت گشتند و یافتند

پرتوی که بر نقطه ی خاصی از بدنم افتاده بود بی گناهی ام را

ثابت کرد

(دست نزنید لطفاً!



غرقی ها را بعداً می شمارند

صد سال بعد دختر از آب گرفته شد

از انشا از ابر

گیس سیاه به نمک تبدیل شد

آینه هیچوقت تنهایمان نگذاشته دعای بلدرچین هم

بی تاثیر نیست

عذاب کشیدنی نیست چشیدنی ست بچش!

طعم سه قطرۀ خون از درخت با شاخه های درخت

به جانم افتاده اند

فرار؟ خجالت نمی کشم از دیوار چین

دریا نمک گیرم کرده.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
حسادت به تابلوی نقاشی


سینه های او را که برید از ته فرار کرد به فرارستان
چشمش را که درآورد از حدقه به برگ انجیر گفت: لعنتیِ خائن!
با چشمِ چپ یار من چه کار داری؟
سبکسری ات گُل کرده یا چشم را از چاه‏های سرنپوشیده تشخیص نمی دهی؟
با سر و صورت و تن و بدن خونین به کلانتری می رود مقتولی که به قتل نرسیده
گاز گاز گاز وَ یکمرتبه ترمز!
عکس قاب را در می آورَد از بین سینه های از ته بریده اش
چشم راستش را در دست گرفته که شاهد عادلی باشد بر قتلی که –
نیمه تمام تمام شده
مأمورها اسلحه در دست ضارب پا به فرار و مستِ کار خلافی که نکرده است:
می خواستی نرگس نشوی و شیفته ی جمال و کمال خودت در آب رکناباد
و از خودت طاووسی درست نکنی که سرخ پوست ها کلاهشان را –
جا بگذارند در تهران
هر عاشقی قاتل بالقوه ای ست ضارب گفت
و ضرب گرفت روی پوست پرتقالی که عاشق نارنگی شده بود
این کوزه چو من قاتل بالقوه ای بوده است در نیشابور
دوستی خاله خرسه
راستیِ چوپانی که این دفعه دروغ نمی گوید:
سینه های بریده و چشم های درآمده از حدقه برای تو
به فرارستان برای من
تربچه های نقلیِ تهران برای تو
قارچ های سمّیِ خوزستان برای من
آخر عمرِ دور از چشم های تو می خواهم کاری کنم پسندپسندانه:
با گور پدرم
به گور پدرم
به گور گور پدرم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خلافی 2

تهدید نمی‏کند تو را دیگر خطری
ای پسری که گم کرده‏ای ایام خوش آن بود را
در ستیز با آب‏هایی که خلاف مسیر تو شنا می‏کردند
بهتر است به بازار ماهی‏فروش‏ها برگردی
پاره کنی شکم شیرماهی مشکوکی را
و خودت را پنهانکی برداری
ببری زیر دوش آب آبشار به آبشار
عصر که برمی‏گردی کنار اسکله پدر! خیلی پسرانه
دنده‏های خُرد و خمیرت را به محبوبه‏ی زمین‏گیرت نشان بده
و بگو در گوشه-کنار یکی از کهکشان‏های همین دور و بر
عصر به عصر
ستاره‏ی دریایی می‏فروشی
ستاره فروختن حوصله می‏خواهد
و خلاف آب شنا کردن کیفیت چشم تو
و کمی باباطاهر عریان.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شکار پروانه

هر پروانه ای که بر سر این شاخه بنشیند غنیمتی ست
به شکار پروانه رفتن فشنگ می خواهد تفنگ می خواهد
خرمگس اما از بوی اودکلن یالِ اسب هم غش می کند
هر عاشقی فقط یکبار به خواب می بیند چاه پر از پروانه را
تومرده ای تمام!
پروانه ها که چپ چپ نگاهت نکنند مرده ای تو!
از پشتِ گوش اسب نیفتاده ای به زمین
و گرنه قدر خرمگسی می دانستی که بر خلاف پروانه
به زخم سرِ زانویت عمیقاً نگاه می کند
هر خرمگسی که برسرِ این شاخه بنشیند غنیمتی ست
به شکار خرمگس رفتن فشنگ می خواهد تفنگ می خواهد
پروانه اما از بوی اودکلن یال اسب هم غش می کند
هر پروانه ای فقط یکبار به خواب می بیند چاه پر از خرمگس را
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شاید این طور باشد


كبريت اختراع مادرم بود
غروب پوست پلنگي گربهْ سياه آب جوش اجنّه دلتنگي اختراع مادرم بود
زنِ بورِ بور ارمني گل صد تومني كه عاشق فايز شد يا كه نشد اختراع مادرم بود
نوبت به من كه رسيد گنجشك‌هاي زير درختي هم به خانه‌ي بخت رفته بودند
زنبور نشده از اسب پياده شدم نيش زدم به لُپ سيبي كه قدري گندمگون بود
«زنبور شدم» «نيش زدم» اختراع مادرم بود
كلاه حصيري هميشه براي كله‌ي گنده‌ي من تنگِ تنگ بود
قرار بود عاشق يك دختر مكزيكي بشوم نشد و گفت:
نقل مطالب هم به شرط ذكر مأخذ اصلي ممنوع نيست!
برادرانم به فكر فانوس دريايي بودند
كه نفت نشت نكند دريا خراب‌تر نشود روي سرِمان
گفت با چراغ زنبوري‌ات چه پيدا كرده‌اي دختر ارمني يا گل صدتومني؟
و من در دمشق به ملخ‌هاي خام خام پخته – نپخته نجويده فكر مي‌كردم
عين شين قاف قاف قاف قاف قاف
كلاه حصيري كله‌ي گنده نشت نفت پخته – نپخته اختراع مادرم بود.
مي‌خواهد ديگر چه بشود؟
ساعت ديواري را مي‌گذارم رويِ اول شعبان و تلوتلو مي‌خورم تا –
آخر رمضان
دروغ‌هاي گنده گنده كله‌هاي گنده گنده!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 196 از 267:  « پیشین  1  ...  195  196  197  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA