ارسالها: 24534
#51
Posted: 23 Dec 2013 11:16
خواب مردگان پر از خاک است
و خواب خاک
پر از مرده
زندگی در بیداری است .
خواب های
پاره پاره شده
یک شعر بی نام
چه فرقی می کند
زمین کروی بادشد یا مستطیلی
وقتی سفری در کار نیست!؟
چه فرقی می کند لحاف در چه اندازه ای باشد
وقتی پایی نداری
که دراز کنی!؟
این خورشید
چه بتابد چه نتابد
چه فرقی به حال مردگان دارد!؟
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24534
#52
Posted: 23 Dec 2013 11:20
دل شکسته
تکه های آسمان
آینه ای شکسته
بر سنگفرش خیابان
کودی خم شده
تکه های آسمان را
از روی زمین جمع می کند
چه دل شکسته می گذرد ظهر
با ترامواهای رنگ و رفته .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24534
#53
Posted: 23 Dec 2013 11:24
درباره مرگ
مرگ در نمی زند
کلید می اندازد
مرگ اگر در بزند
که مرگ نیست
حتما" مأمور مالیات است
و یا پستچی و یا میهمان
او چهره ای محو دارد
و در گلویش
مردگان سرفه می کنند ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ارسالها: 24534
#54
Posted: 23 Dec 2013 11:26
منظره
بازارهای شلوغ
جایی مطمئن
برای گم شدن .
هی ! تو؟
دوست چاق من !
نمی خواهی گم شوی !؟
در بازارهای شلوغ
کسی ، کسی را نمی شناسد.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24534
#55
Posted: 23 Dec 2013 11:28
پل شکسته
روزگاری
کوه ها را به هم وصل می کردی
آدم ها را
قلب ها را
اما حالا ...
آه ای پل شکسته !
حالا دیگر
فقط ابرها می توانند
از روی تو بگذرند !
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ارسالها: 24534
#56
Posted: 23 Dec 2013 11:33
جشن
تا صبح در خیابان ها قدم زدیم
قدم زدیم تا صبح
در خیابان
اما نه خیابان به پایان رسید
نه شب
رقصیدیم در نور ماه
" خب ، ما دیوانه بودیم "
در نور ماه رقصیدیم
و شهر دور سرمان چرخید
ناگهان
سوت پاسبان ها
جشن فقیرانه ما را نقطه چین کرد
ترسیدیم
گوشه ای کز کردیم
کمی بعد ، سوپورها آمدند
ما را همراه برگهای خشک و
ته مانده های شب جارو کردند
ما چهار آشغال بودیم
ما را دور ریختند
اما شهر تمیز نشد .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ارسالها: 24534
#57
Posted: 23 Dec 2013 11:42
راه ها
راه راه
همه چیز راه راه
راهها ، راه راه می گذرند
از چهره تو
از ماه
از شعر ها و رویاها....
و دنیا راه راه است
از پشت میله ها
راهها ، همیشه از راه ها نمی گذرند .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ارسالها: 24534
#58
Posted: 23 Dec 2013 11:47
آینه
تکه های آینه شکسته انسان بودیم
بر سنگفرش خیابان ها
می درخشیدیم
اما شما ، ما را نمی دیدید
آنچه زیر پایتان خرد می شد
ما بودیم
نه استخوان های زمین .
خانم ها و آقایان!
اگر دست های خود را
دراز می کردید
ما در اشک های خود غرق نمی شدیم
خوب یا بد
زشت یا زیبا
ما پسران شما بودیم
ما شما بودیم .
پایان
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24534
#59
Posted: 23 Dec 2013 11:53
چکامه سرای دو
زندگینامه شهاب مقربین
شهاب مقربین (زاده ۱۳۳۳ خورشیدی) شاعر معاصر ایرانی است . او به همراه حافظ موسوی و شمس لنگرودی مدیر انتشارات آهنگ دیگر میباشد . در سال ۱۳۳۳ در اصفهان متولد شد و سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد . از او پنج مجموعه شعر چاپ شده و دو مجموعه نیز آماده چاپ دارد . کتاب رویاهای کاغذی ام نیز در برگیرنده گزیده شعرهای اوست . کتاب کنار جاده بنفش کودکی ام را دیدم جایزه شعر کارنامه را از آن خود کرد
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24534
#60
Posted: 23 Dec 2013 15:11
دفتر یک
کنار جاده ی بنفش
کودکی ام را
دیدم
آدمیان و جاده ها ...
آدمیان و جاده ها
عهدی کهن دارند
همواره جاده ها
می برند و رهاشان می کنند
و آدمیان باز می گردند
آنجا که جاده ها
می برند و رهاشان می کنند .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!