انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 11 از 229:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  228  229  پسین »

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون


مرد

 
الکمئون
الکمئون پزشک و فیلسوف پیشاسقراطی معاصر فیثاغورس بود. وی در اواخر قرن ششم پیش از میلاد در کروتون به دنیا آمد و در جوانی از شاگردان فیثاغورس گشت.


الکمئون نخستین کسی است که مغز را به عنوان جایگاه اصلی فعالیت فکر و ذهن، شناخت؛ و آن را جایگاه حواس معرفی کرد. به نظر او حواس ما از طریق راههایی به مغز ختم می‌شود، و مجموع حواس با مغز در ارتباط است. اگر راه بسته شود یا مغز تکان بخورد، باعث آشفتگی و اختلال در حواس می‌شود. او همچنین معتقد بود که فقط انسان می‌اندیشد و حیوانات دیگر فقط احساس می‌کنند و نمی‌اندیشند.

ارسطو می‌نویسد که یا فیثاغوریان گمنام بحث اضداد را از او گرفته‌اند یا الکمئون از آنها متاثر بوده‌است. الکمئون معتقد بود که در بدن انسان همچون جهان اطراف، عناصر متضاد بسیاری وجود دارد. لذا او تندرستی را ترکیب هم اندازهٔ کیفیات مواد موجود در تن می‌دانست؛ و بیماری حاصل تنازع عناصر مختلف موجود در بدن و یا ناشی از نسبت نامتناسب آنهاست. اگر یکی از اضداد تر یا خشک، گرم یا سرد.... بر بدن انسان غالب شود، انسان بیمار می‌شود. در صورت فرمانروایی کامل یکی از اضداد، انسان می‌میرد.

اما او نفس انسان را به عکس جسمش، جاودانه و فناناپذیر می‌داند. نفس را دارای یک حرکت دائمی دایره وار-چون ماه و خورشید و ستارگان- می‌دانست.

به باور الکمئون تن آدمی بدین جهت از میان می‌رود که نمی‌تواند آغاز را به پایان گره بزند؛ یعنی اینکه حرکت تن به صورت خط مستقیم بوده و لاجرم نمی‌شود پیری را به کودکی پیوند زد. اما روح که دایره وار حرکت می‌کند، می‌تواند پایان را به آغاز گره بزند؛ چراکه در محیط دایره نقطهٔ آغاز و پایان یکی است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
امپدوکلس



امپدوکلس یا انباذقلس فیلسوف پیشاسقراطی مکتب چندگانه‌گرایی بود.


امپدوکلس در آکراگاس واقع در سیسیل متولد گردید. حدود سال ۴۵۰. ق. م به شهرت رسید. پس از فیثاغورس، بارزترین نمایندهٔ التقاط‌گران علم و عرفان است. راسل به شوخی فیثاغورس و امپدوکلس را ترکیبی از فیلسوف و پیامبر و دانشمند و شارلاتان می‌خواند. سیاستمداری دموکرات بود که داعیهٔ خدایی هم داشت.

نقل است زنی را که به مدت ۳۰ روز مرده می‌پنداشته‌اند، زنده کرده‌است. مشهورترین افسانه‌ای که دربارهٔ امپدوکلس روایت کرده‌اند، این است که او در دهانهٔ آتشفشان اتنا پرید، به خیال آن که نمی‌میرد و جاودان می‌ماند.

کشف هوا به عنوان یک عنصر مادی منسوب به امپدوکلس است. وجود هوا را وی با این آزمایش ثابت کرد که اگر سطلی را وارونه در آب فرو بریم، آب وارد آن نمی‌شود.

همچنین لااقل یک نمونه از نیرویی را که بعداً نیروی گریز از مرکز خوانده شد، کشف کرده بود. فهمیده بود که هرگاه یک فنجان آب را به ریسمانی ببندیم و مانند آتشگردان بگردانیم، آب از فنجان نمی‌ریزد.

امپدوکلس در زمرهٔ فیلسوفانی بود که درصدد جمع دو نظام مابعدالطبیعی افسوسی و الئایی برآمدند. در متافیزیک امپدوکلس، عناصر اربعه، متمایز و متفاوت با هم بوده و جلوه‌های یک مادهٔ به خصوص نیستند.

امپدوکلس عناصر اربعه را «سرچشمهٔ» زندگی مادّی می‌خواند. عناصر اربعه جاویدانند، ولی ممکن است به نسبت‌های مختلفی با هم آمیخته شوند و مواد مرکبی را که ما در طبیعت می‌بینیم، به وجود آورند. تغییر، تجلّی درآمیختن و جداشدن مواد است. «مهر» عنصرها را به درآمیختن با هم، و «ستیزه» یا «کین» عنصرها را به گسستن دوباره از هم وا می‌دارد. مهر و کین نیز عنصرهایی مادی اند.

بر این اساس او هم ثبات و هم تغییر را در متافیزیکش گنجانده‌است. تغییر وجود دارد؛ اما عامل تغییر آنگونه که هراکلیتوس می‌گفت تنها ستیزه نیست؛ بلکه به نظر امپدوکلس «ستیزه» و «مهر» با هم تغییر را پدید می‌آورند.«ستیزه»، «مهر» و «عناصر اربعه» هم ارکان ثابت در متافیزیک او هستند، که تأثیر افکار پارمنیدس را نشان می‌دهند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
اودموس رودسی
اودموس رودسی(زادهٔ پیرامون ۳۷۰ پیش از میلاد- مرگ پیرامون ۳۰۰ پیش از میلاد) فیلسوف و تاریخِ علم‌نگار یونانی بود. وی را نخستین کسی می‌دانند که به نگارش تاریخ علم دست یازید. وی از برجسته‌ترین شاگردان ارسطو بود و ویراستار نوشته‌های استاد خویش.


او زادهٔ جزیرهٔ رودس بود. در آینده به آتن رفت و سالیان درازی از زندگیش را در آن شهر سپری نمود. در آتن در محضر ارسطو فلسفه آموخت. او رابطهٔ نزدیکی با ارطو برپا ساخت آنچنانکه بیش‌تز از آنکه شاگردش شناخته شود همکارش دانسته‌می‌شد.

اودموس به دلگرمی استادش تاریخ ریاضیات و ستاره‌شناسی را در یونان به رشتهٔ تحریر درآورد که جز پاره‌ای از آن چیز بیشتری به دست ما نرسیده‌است. او تاریخی هم دربارهٔ علم حساب نگاشت که بخش ناچیزی از آن از گذار سده‌ها به سلامت گذشت. او دربارهٔ هندسه نیز تاریخی داشته‌است.

با مرگ ارسطو اودموس به زادگاهش رودس بازگشت و در آنجا آموزشگاه فلسفه‌ای به راه انداخت و به ویراستن آثار استاد خویش پرداخت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
اودوکسوس
اودوکسوس از مردمان کنیدوس بود این شهر یکی از کوچ‌نشین‌های یونانی در آسیای صغیر بود. او اخترشمار و ریاضی‌دان زبده و از شاگردان افلاطون بود که به سال ۴۰۸ پیش از میلاد زاده و در سال ۳۵۵ زندگی را وداع گفته‌است. در ۳۲ سالگی به آتن رفته، خدمت افلاطون را دریافت و سپس چند سال در مصر به تحصیل نجوم پرداخت و در آتن مدرسه‌ای گشود و در آخر عمر در شهر زادگاهش به سمت قانون‌گذار برگزیده شد. مقام و منزلت او چنان بوده که در روزگار باستان او را اودوکسوس خداگونه و در زمان ما برتر از ارسطو نامیده‌اند.

اودوکسوس کتاب‌هایی به نام آینه و نمودها در نجوم و ستاره‌شناسی پرداخته بود ولی شهرت و والایی مقام علمی او به سبب مطالعات و بررسی‌های او در زمینهٔ ریاضیات و هیأت است. فرضیهٔ او دربارهٔ دایره‌های هم مرکز که مطابق این فرضیه بر آن بود که حرکت خورشید و ماه و ستارگان را از راه هندسه توضیح دهد، اهمّیّت فراوان دارد. شهرت او در هندسه به سبب ابداع اصل کلی تناسب است که در مورد حجم‌های پیمودنی و حجم‌های ناپیمودنی اشتمال دارد. از تألیفات دیگر او جغرافیا و رسالهٔ دوران هشت سال نام دارد.

اودوکسوس از جمله دانشمندان یونان باستان است که از طریق نوشته‌های دموکریت که خود در بابل بوده و از آراء علمای ریاضی و نجوم شرق آگاهی داشته، با باورهای رایج در خاور زمین و آیین‌های مغان آشنا بوده‌است و چنان می‌نماید که آشنایی افلاطون و حکمای دورهٔ آکادمی با تعلیمات زرتشتی و دانش ستاره‌شناسی خاوری از طریق اودوکسوس بوده و چنانکه بیدز در کتاب خود افلاطون و اودوکسوس یادآوری کرده، گفتار افلاطون در کتابش دربارهٔ دوازده ماه سال و دوازده ایزدان تحت تأثیر باورهای ایرانی است که افلاطون از اودوکسوس فرا گرفته بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
بلوس مندس
بلوس مندس یا بولوس مندس یا بولوس ماندایی (قرن سوم قبل از میلاد)؛ فیلسوف و متفکر برجسته اهل یونان باستان، و یکی از نویسندگان نئو فیثاغورسی فعال در زمینه علوم خفیه و همینطور در عرصهٔ علوم پزشکی بود. وی برای مدتها در دودمان بطلمیوسی (بطالسه) در مصر کار می‌کرد.

در کتاب سودا و و همینطور مجموعهٔ یودوشیا که بعد از دوران او تألیف شده‌اند، از یک فیلسوف ماندایی پیرو مکتب فیثاغوری در مصر یاد شده که تألیفات ارزنده‌ای در عرصهٔ نجوم و اخترشناسی داشته و پیرامون برخی پدیده‌های بغرنج و لاینحل نجومی، توجیهات معقول و راه حلهای قوی ارائه داده است. در عین حال، در کتاب سودا همچنین شرح داده شده که بولوس مندایی از فلاسفهٔ پیرو مکتب دموکریتوس بود که تحقیق و بررسی کاملی دربارهٔ مقوله‌ای که در بحث هنر پزشکی می‌گنجید، تحریر نمود و این نوشتهٔ بولوس مشتمل بر راههای طبیعی درمان بود که از برخی از منابع طبیعت قابل استحصال بودند. با این وجود بعدها لوسیوس جونیوس مودراتوس کولومللا نشان داده که بولوس مندس اخترشناس و بولوس مندایی پیرو دموکریت در اصل یک شخص واحد بوده است که به نظر می‌رسد پس از زمان تئوفراستوس حیات داشته و همانند او بر روی خواص دارویی و درمانی گیاهان و دیگر موضوعات شناخته شده مرتبط بدان تحقیق و تتبع می کرده است.

باید دانست که وجه علمی و پزشکی در تتبعات بولوس مندایی به مراتب قویتر از وجوه شبه علم در کارنامه تالیفاتی اوست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
بروسون
بروسون آخایی ( اهل آخا) از فیلسوفان یونان باستان است که حوالی سال های ۳۳۰ پیش از میلاد می زیست.

از زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست ، فقط گفته می شود که وی شاگرد استیلپو و کلینوماخوس بوده است ، اگر این گفته درست باشد باید وی را از فلاسفه مکتب مگارا به حساب آورد.

بروسون آخایی را نباید با بروسون هراکلیایی اشتباه گرفت. به احتمال فراوان این دو نام مربوط به دو فرد متفاوت می باشد که دومین آن ها یعنی بروسون هراکلیایی به احتمال فراوان یک سوفسطائی بود که همزمان با سقراط می زیست.



پورهو
پورهو فیلسوف یونانی از اهالی الیس در پلوپونز بود که در حدود ۳۶۰ ق م زاده شد. وی در الیس برآمد و در حدود ۲۷۰ ق م درگذشت.

او فیلسوف یونانی و بنیان‌گذار مدرسهٴ شکاکی (پورهونی) بود. وی همراه معلمش آناکسارخوس، از مدرسهٴ دموسیسیل کریتوس، به لشکرکشی اسکندر به هند پیوست.

از نظر او شادمانی در خودداری از قضاوت است، چون معرفت واقعی در هیچ موردی دست‌رس‌پذیر نیست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
تالِس



تالِس یا طالِس؛ فیلسوف مکتب مَلَطی بود. از او-که در نیمهٔ دوم سدهٔ ششم پیش از میلاد می‌زیست- به عنوان آغازگر فلسفه و نخستین چهرهٔ علم یاد می‌شود. یونانیان او را در شمار حکمای سبعه آورده‌اند.

تالس ملطی در حدود سال ۶۲۴ پیش از میلاد در شهر میلیتوس در ایونیه (غرب ترکیه امروزی) به دنیا آمد. پدر وی اکسامیس و مادرش کلئوبولینه نام داشتند. او بیشتر عمر خود را در سفر گذراند. مشهور است تالس در ۸۰ یا ۹۰ سالگی، هنگامی که نظاره‌گر یک مسابقه ورزشی بوده‌است، از فرط گرما و تشنگی و ناتوانی جان سپرده‌است.

تالس در سال ۵۸۵ قبل از میلاد، وقوع یک خورشیدگرفتگی را پیش بینی کرد. گروهی معتقدند که تالس دب اصغر را کشف کرده و گروهی نیز معتقدند وی اهمیت آن را در کشتیرانی شناخته‌است.

در ریاضیٌات، قضیهٔ تالس را به وی نسبت می‌دهند؛ و مورخی به نام پروکلوس گزارش می‌دهد که تالس توانسته بود با کشف این قضیه، فاصلهٔ کشتیها را از دریا تا ساحل، تعیین کند.

همچنین مورخ دیگری به نام دیوژنس می‌نویسد: «تالس در واقع ارتفاع اهرام مصر را به وسیله سایهٔ آنها اندازه‌گیری کرد و آن از راه مشاهدهٔ زمانی بود که سایه ما مساوی بلندی قامت ماست.»

زندگی سیاسی تالس بیشتر به درگیری ایونی‌ها در دفاع از آناتولی، در برابر قدرت فزایندهٔ ایرانیان که در آن زمان به تازگی به آن منطقه وارد شده بودند؛ بر می‌گردد. به این ترتیب، آژی دهاک و کورش کبیر از معاصران تالس در ایران بوده‌اند.

یونانیان باستان، طبیعت را در چهار عنصر خاک، آب، هوا و آتش خلاصه کرده بودند. تالس این فرضیه را مطرح کرد که همهٔ این اشکال را می‌توان در یک عنصر نخستین، وحدت بخشید. او این عنصر نخستین جهان یا آرخه را آب دانست. امروزه نمی‌دانیم که منظور دقیق وی از این گفته چه بوده‌است. شاید او بر این اعتقاد بوده باشد که همه چیز از آب پدید آمده‌است و دوباره به آب مبدٌل می‌گردد.

اما چرا او آب را به عنوان آرخه معرفی کرده است؟ به احتمال قوی، این خاصیت آب که به وضوح و در برابر چشمان تالس می‌توانسته به صور بخار و یخ درآید و مجدداً به صورت آب ظاهر گردد، در طرح این فرضیه موثر بوده‌است.

به علاوه وی در شهر ساحلی ملطیه زندگی می‌کرده، که آب برای اهالی آن اهمیت زیادی داشته‌است. همچنین زمانی که در مصر به سر می‌برده‌است، یقینآ به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانه نیل، توجه داشته و دیده‌است که چگونه پس از هر بارندگی، کرم‌ها پیدا می‌شده‌اند.

سیٌالیٌت، بی شکل بودن آب و جنبش و پیدایی آن در مظاهر حیات، می‌توانند از دیگر عللی باشند که تالس را به این اندیشه که بن هر چیز آب است، سوق داده‌اند.

تالس به روح نیز معتقد بود؛ اما نه به عنوان امری مجرد، بلکه به مثابه نیروی حرکت دهنده و جنبانندهٔ اشیا. وی روح را نیز خدا می‌داند. سرانجام تالس به این نتیجه رسید که «همه چیز پر از خدایان است». تالس تصور می‌کرد که جهان مملو از نیروهای محرک نامرئی است. مسلمآ منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده‌است و به خدایان یونانیان باستان، ارتباطی ندارد.

نظر تالس مبنی بر اینکه بن همه چیز آب است، بیش از حدس و گمان نبود؛ و نه او و نه بسیاری که پس از او آمدند، راهی برای آزمودن نظریاتشان نداشتند؛ با این وجود علت اهمیت وی به عنوان یک اندیشمند چیست؟

تالس، نخستین فیلسوفان به شمار می‌آید. این لقب را از آن رو به تالس اعطا کرده‌اند که او نخستین متفکر از سلسلهٔ متفکرانی است که کوشیدند تا به جای تفسیر اسطوره شناختی، جهان را به روشی عقلانی توصیف کنند.

به واقع مهم ترین مسائلی که تالس را از نظر فلسفی در تاریخ اندیشه ممتاز می‌کنند، کوشش وی برای شناختن جهان از راه مشاهده و تفکر و واقع بینی، دور انداختن افسانه‌های دینی و تفسیرهای اساطیری، و تلاش جهت فهم جهان بی‌توسل به خدایان و افسانه‌ها و نیروهای نامحدود آنان است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تئودوروس بی‌خدا


تئودوروس بی‌خدا، اهل سیرنه، فیلسوف مکتب کورنائیان بود. او در اسکندریه یونان، و شهر بومی خود سرینه زندگی می‌کرد. به عنوان یک فیلسوف کورنائی، او معتقد بود هدف زندگی دستیبابی لذت و اجتناب از اندوه است، و اولی حاصل دانش و دومی حاصل نادانی است. مهمترین دلیل شهرت او بی‌خدایی او بود. او اغلب توسط نویسندگان یونان باستان، آتئوس به معنی بی‌خدا نامیده شده‌است.



ثئوفراستوس
ثئوفراستوس در شهر اِرِسوس در جزیره­ی لسبوس متولد شد و در آتن نخست شاگرد افلاطون و سپس ارسطو بود. به علت نفوذ سخن و شیرینی گفتارش، ارسطو به وی لقب تئوفراستوس یعنی «سخنگوی خدایی» داد، در حالی که نام اصلی وی تورماتوس بوده‌است. ارسطو وی را سپرست فرزند خود و سپس وصی خویش کرد. وی از سال ۳۲۱، یعنی پس از مرگ استادش تا پایان عمر سرپرست مدرسه­ ی ارسطو ( بود.


وی بنیانگذار دانش گیاهشناسی و مؤلف «تاریخ طبیعی گیاهان» در ده کتاب است. کتاب ششم از هشت کتاب او (درباره­ ی اصل گیاهان) در دست است.

اثر دیگر وی «مشخصات اخلاقی» است. وی همچنین گردآورنده­ی کتابی به نام «عقاید طبیعیان» است در شانزده یا هجده کتاب، درباره­ی عقاید فیلسوفان پیش از افلاطون، که بعدها در دو جلد خلاصه شده بود. ­ آنچه ما از این اثر بزرگ که ثئوفراستوس آن را طی سی و چهار سال با در دسترس داشتن کتابخانه­های افلاطون و ارسطو که نوشته­های فیلسوفان پیشین همه در آنها یافت می‌شد، تالیف کرده بود در دست داریم، قطعات بیش و کم کوتاهی بیش نیست. اصل کتاب وی زیر عنوان­های کلی مانند: اصلهای نخستین، جهان، خدا، رویدادهای آسمانی، روانشناسی، فیزیولوژی و زمین­شناسی فیزیکی تنظیم شده بوده‌است.

بخش مهم و نسبتاً زیادی از آخرین کتاب مجموعه­ی وی نیز به نام «درباره­ی احساس» در دو دست­نوشته از سده­ی چهاردهم باقی‌مانده‌است. وی اثر بزرگ دیگری نیز داسته‌است به نام «درباره­ی اصل­های نخستین» که خلاصه­هایی از آن توسط سیمپلیکیوس حفظ شده‌است. اگرچه خود سیمپلیکیوس برخی از این خلاصه­ها را از کتاب گم شده­ای از اسکندر افرودیسی اقتباس کرده‌است. بخشی از نوشته­های او درباره­ی متافیزیک نیز باقی‌مانده‌است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
دِموکریت



دِموکریت، دِموکریتوس یا ذیمقراطیس؛ از آخرین فیلسوفان یونانی پیش از سقراط بود. وی مهم‌ترین شارح و بسط‌دهندهٔ افکار لئوکیپوس دربارهٔ اتم‌گرایی بود.



دموکریت در آبدرا در تراس یونان متولد شد.سال تولد دموکریت را از این جملهٔ خود او که گفته «در هنگام کهنسالی آناکساگوراس، من جوان بودم.»[؛ حدفاصل ۴۳۰ تا ۴۶۰ پیش از میلاد حدس زده‌اند.

دموکریت برای تحصیل دانش سفرهای بسیاری در سرزمین‌های شرقی و جنوبی کرد. مورخان احتمال می‌دهند که مدتی را در مصر به سر برده باشد، و مسلم است که به ایران نیز سفر کرده بوده‌است.

وی سپس به آبدرا بازگشت و با افکار لئوکیپوس آشنا شد. زمانی که مکتب اتم‌گرایی شهرت یافت، به آتن سفر کرد. از پروتاگوراس معاصر او، در آتن با شوق بسیار استقبال شده بود؛ امّا دموکریت می‌گوید که«من به آتن رفتم و هیچ کس مرا نشناخت.»

در آتن مدتها به فلسفهٔ دموکریت توجّهی نشد. برنت می‌نویسد:«روشن نیست که افلاطون از دموکریت اطّلاعی داشته باشد، لیکن ارسطو او را خوب می‌شناخت.» دیوگنس لائرتیوس می‌نویسد که افلاطون چنان از دموکریت بدش می‌آمده که می‌خواسته همهٔ کتابهای او را بسوزاند.
روحیات

دموکریت در یونان باستان به عنوان «فیلسوف خندان» معروف بوده‌است؛ زیرا بسیار بر ارزش شادمانی تاکید می‌کرده‌است. دموکریت همیشه آمادهٔ استقبال از زندگی، هوادار مثبت‌اندیشی و بهره‌گیری متعادل از لذائذ و دوری از ریاضت بود. از این رو، نظام اخلاقی اپیکوری در حقیقت همان اخلاق دموکریت است.


دموکریت از بزرگترین فیلسوفان پیش از سقراط و ریاضیدانی پرتوش و توان بود. آثار بسیاری در زیست‌شناسی و موسیقی خلق کرد. اصل آثار دموکریت به دست ما نرسیده‌است. از او صرفآ نقل قول‌هایی به جا مانده، و نیز دیوژن تنها عنوان چند اثر از آثار او را یاد کرده‌است: دربارهٔ آرامش روان، دربارهٔ طبیعت انسان، دوزخ‌ها، دربارهٔ سه نسل، علل زمینی هماهنگی و اعداد.

دموکریت نظامی فلسفی تأسیس کرده‌است که تبیینی مادی از جهان طبیعی به حساب می‌آید و در این راه البته وی از معلمش لئوکیپوس متأثر است. اتم‌گرایی وی و پیروانش در بین مکاتب مادی‌مسلک، از تأثیر گذارترین و معروفترین مکاتب به شمار می‌رود. حتی ارسطو که منتقد جدی این مکتب فلسفی به شمار می‌رفت، دموکریتوس را به جهت تاملات ژرف در فلسفهٔ طبیعی تحسین و ستایش می‌کرد. وی اولین ارائه دهنده ی نظریه ی اتمی بودن جهان بوده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
دیوژن
دیوژن اهل آپولونیا، فیلسوف پیشاسقراطی بود. وی در آپولونیا، شهری در آسیای صغیر، در نیمه دوم سدهٔ پنجم پیش از میلاد می‌زیست. دیوژن از ملطیان و به ویژه از آناکسیمنس بسیار تأثیر پذیرفته بود.

وی می‌گفت آدمی باید تحقیق خود را باچیزی که مسلم و بی‌چون و چراست آغاز کند و بیان او باید ساده و متین باشد.

او همچون ملطیان به وجود مادةالمواد معتقد بود و بر ضرورت آن اینگونه استدلال می‌کرد:«اگر اشیاء طبیعه مختلف بودند و در اساس ساختمان با خوی یکسان نبودند، نه می‌توانستند با یکدیگر مخلوط شوند، و نه بر یکدیگر به نحو مطلوب یا نامطلوب تأثیر کنند، و نه یک شیء می‌توانست از شیء دیگر رشد و نمو کند.»

مادةالمواد به نظر دیوژن، همانند نظر آناکسیمنس، هوا است که هوشمند، غایتمدار، نامتناهی، ازلی و پدیدارندهٔ جهانهاست. هوا، خداست. هوا، جان همهٔ جانداران است؛ زیرا وقتی آنها از نفس کشیدن باز ایستند، می‌میرند. هوا است که تمام احساسات را می‌آفریند. وقتی هوا با خون آمیخته شد، آن را سبک می‌کند و با نفوذ در سراسر بدن لذت را پدید می‌آورد. وقتی با خون آمیخته نشود، خون منقبض و بسته و منعقد می‌شود، و آنگاه درد به دنبال می‌آید.

دیوژن همچنین با بیانی دقیق به کالبدشناسی عروق آدمی پرداخته‌است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 11 از 229:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  228  229  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA