انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 36 از 229:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  228  229  پسین »

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون


مرد

 
سنتلوس
سنتلوس (به انگلیسی: Sthenelus) در اسطوره‌های یونان، پسر پرسئوس و آندرومه است.
با نیکیپه دختر پلوپس ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نام‌های ائوروستئوس، آلکوئونه و مدوسا شد. پس از آن‌که برادرش آلکتروئون به دست آمفیتروئون کشته شد، حکومت موکنای را تصاحب کرد و آمفیتروئون را به تبعید فرستاد. سپس حکومت بخشی از قلمرو خود را به برادرهای همسرش، آترئوس و توئستس سپرد.



یونانی: سنتلوس
جنسیت: مذکر
پدر: پرسئوس
مادر: آندرومده
همسر: نیکیپه
فرزندان: ائوروستئوس، آلکوئونه و مدوسا
وابستگان: برادر آلکتروئون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سفیوس



سفیوس (Cepheus)، (کفیوس، کفئوس، سفئوس)، پسر آگنور، بنا به اساطیر یونانی پادشاه اتیوپیا، شوهر کاسیوپیا و پدرآندرومدا بوده است. البته یک سفیوس دیگر هم در اساطیر یونان وجود دارد و آن، پدربزرگ این سفیوس است، هر چند که نوه از جدش معروف تر است.

هنگامی که پرسئوس قهرمان یونانی از شکست دادن و کشتن مدوسا باز می‌گشت، در کشور اتیوپیا توقف کرد. کاسیوپیا، زن پادشاه به زیبایی خود و دخترش آندرومدا بسیار می‌بالید و در آن باره داد سخن می‌داد و می‌گفت: "ما حتی از نرئیدها(Nereids،پریان دریایی) هم زیباتریم.

وقتی این حرف به گوش پریان رسید، به مادر و دختر حسد بردند و به پوزئیدون خدای دریاها شکایت کردند و از او خواستند تا کاسیوپیا را ادب کند، پوزئیدون چون حس کینه توزی و انتقام جویی اش تحریک شده بود، با این درخواست آنها موافقت کرد و سیلی سهمگین بر پادشاهی اتیوپیا نازل کرد و کتوس (Cetus،Ketos)هیولای وحشتناک دریا را احضار نمود و به او گفت:به ساحل سرزمین کاسوپیا برو، آنجا را ویران کن و همهٔ مردم و احشام را بکش.

کتوس به شکل یک وال عظیم‌الجثه فوراً ماموریتش را آغاز کرد و ویرانی بسیاری به بارآورد. مردم وحشتزده جمع شدند و از پادشاهشان خواستند آنها را نجات دهد. شاه بناچار از غیبگوی آپولو چاره جویی کرد و وی به شاه و ملکه گفت که این بلا از شما و مردمتان دور نخواهد شد، مگر اینکه دختر زیبایتان آندرومدا را قربانی هیولای دریایی کنید.

به این ترتیب، آندرومدا را لخت به صخره‌های ساحل زنجیر و برای کتوس مهیا کردند. وقتی هیولا قربانی را دید، قتل و ویرانگری را رها کرد و به طرف قربانی رفت. پرسئوس که آنجا بود، هیولا را کشت و با آزاد کردن آندرومدا، ازدواج با وی را خواستار شد. در برخی از نسخه‌های داستان آمده که پرسئوس با صندل‌های پرندهٔ هرمس بر فراز دریا پرواز کرد. از ظاهر برخی دیگر از روایات هم چنین برمی آید که سوار بر پگاسوس شده باشد.

قبلاً آندرومدا را برای ازدواج با فینئوس(Phineus) برادر پادشاه در نظر گرفته بودند، اما علی‌رغم این وعده، پرسئوس و آندرومدا با هم ازدواج کردند. در مراسم عروسی، کشمکشی بین حریفان اتفاق افتاد و پرسئوس با استفاده از سر مدوسا (که آن را همراه خود نگه داشته بود)، فینئوس را به سنگ تبدیل کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سکولا



سکولا (به یونانی: Σκύλλα) در اسطوره‌های یونان، هیولای دریایی تنگه مسینا است.

او در واقع پری دریایی زیبایی بود. گلاوکوس عاشقش شد و او نپذیرفت. گلاوکوس برای چاره‌جویی نزد ساحره‌ای به نام کیرکه رفت. کیرکه به گلاوکوس دل بست اما چون جواب رد شنید. از سر انتقام سکولا را به هیولایی با دوازده پا و شش سر تبدیل کرد. که هر سر یک دهان و هر دهان یک ردیف دندان داشت. تنها راه رهایی از دست او پناه بردن به مادرش کرتائیس بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سمله
سمله (به انگلیسی: Semele) در اسطوره‌های یونان، دختر کادموس و هارمونیا است.

سمله معشوق زئوس بود. زئوس به صورت مردی زمینی با سمله در ارتباط بود. هرا فهمید و سمله را فریب داد که ادعای معشوقش مبنی بر این‌که زئوس است دروغی بیش نیست. سمله از زئوس خواست نشانه‌ای به او نشان دهد و با همه جلال و عظمت پیش او ظاهر شود. زمانی که زئوس این کار را کرد، سمله از شعله نور او سوخت. اما زئوس فرزند او را که در شکمش بود را پیش از سوختن نجات داد و در ران خود جای داد. این پسر بعدها دیونوسوس نامیده شد.



جنسیت: مونث
پدر: کادموس
مادر: هارمونیا
فرزندان: دیونوسوس
مرگ: از شعله نور زئوس سوخت
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سیزیف



سیزیف یا سیسیفوس (به یونانی: Σίσυφος) قهرمانی در اساطیر یونان است. او فرزند آئلوس و انارته و همچنین همسر مروپه است. سیزیف پایه گذار و پادشاه حکومت افیرا و مروج بازی‌های ایسمی (Isthmian Games بازی‌هایی که از لحاظ اهمیت در ردهٔ بازی‌های المپیک قرار داشتند و هر دو سال یکبار برگزار می‌شدند) به حساب می‌آید. علاوه بر آن از او به عنوان حیله‌گرترین انسان‌ها نام می‌برند چون نقشه‌های خدایان را فاش کرد. سیزیف همچنین به خاطر مجازاتش در هادس مشهور است. او می‌بایست سنگ بزرگی را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قله‌ای بغلتاند و همیشه لحظه‌ای پیش از آن که به انتهای مسیر برسد، سنگ از دستش خارج می‌شد و او باید کارش را از ابتدا شروع می‌کرد. امروزه به همین دلیل به کارهایی که علی‌رغم سعی و تلاش بسیار هرگز به آخر نمی‌رسند کاری سیزیف‌وار می‌گویند.

سیزیف نقشه‌های خدایان را فاش می‌کرد. او به آزوپوس خدای رود خبر داد که ربودن دختر وی کار زئوس بوده است، به همین دلیل زئوس تصمیم گرفت که او را مجازات کند و تاناتوس را نزد او فرستاد. اما سیزیف از پس او برآمد و به دست و پای تاناتوس زنجیرهای محکمی بست که قدرت مرگ را درهم شکست. آن گاه خدای نیرومند جنگ آرس مرگ را از چنگ سیزیف نجات داد و از آن پس تاناتوس توانست دوباره به انجام وظایف خود بپردازد.

سرانجام سیزیف توسط خدای جنگ به جهان سایه‌ها برده شد. اما پیش از این که آرس وظیفهٔ خود را در این مورد به انجام برساند، سیزیف قربانی کردن پس از مرگ خود را برای همسرش ممنوع کرد. سپس سیزیف حیله‌گر خدای جهان پایین هادس را فریب داد و به دروغ گفت که می‌خواهد برای مدتی کوتاه به دنیا برگردد و به همسرش دستور بدهد که پس از مرگش برای او قربانی کنند. وقتی که پای سیزیف دوباره به خانه‌اش رسید، با رضایت از زندگی در کنار همسرش لذت برد و هادس را به تمسخر گرفت. در همین زمان ناگهان تاناتوس در برابر او ظاهر شد و او را به زور به دنیای مردگان برد.

مجازات سیزیف در هادس این گونه بود که او می‌بایست صخره‌ای بزرگ را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قله‌ای بغلتاند. و همیشه لحظه‌ای پیش از آن که به انتهای مسیر برسد، سنگ از دستش خارج می‌شد و او باید کارش را از ابتدا شروع می‌کرد. امروزه به همین دلیل به کارهایی که علی‌رغم سعی و تلاش بسیار هرگز به آخر نمی‌رسند کاری سیزیف‌وار می‌گویند.

« و سیزیف را دیدم، از کوشش بسیار در عذاب بود سنگ سختی را با نیروی بسیار بلند می‌کرد و با دست‌ها و پاهایش آن را به جلو می‌راند آن را از دامنه تا قله می‌غلتاند و می پنداشت که به قله رسیده است ولی ناگهان وزن سنگ غلبه می‌کرد و با سر و صدایی بسیار از قدرت او خارج می‌شد و به پایین باز می‌گشت.» (از : ادیسه هومر -سرود ۱۱ ام. ۵۹۸-۵۹۳ )

یکی از فرزندان نامشروع سیزیف ادیسه بود که حیله گری پدرش را به ارث برده بود.

به سیستمی سیزیفوسیسم می‌گویند که در آن اقتصاددانها به کار تنها برای خود آن کار اهمیت می‌دهند و نه برای ثمرهٔ اقتصادی که به بار می‌آورد.

نقل قول - « کامو می‌گوید، سیزیف از این طریق که از همهٔ آن چه که ورای تجربهٔ مستقیم او قرار دارد چشم پوشی می‌کند و به دنبال علت و فایدهٔ عمیق تری نمی‌گردد، پیروز است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سیلا و کاریبد


نقاشی رمانس هنری فوسلی، که اودیسه را در مواجهه با انتخاب میان سیلا و کاریبدیس نشان می‌دهد.

سیلا و کاریبد یا اسکیلا و کاریبدس یا سیلا و شاریبدیس، دو هیولای دریایی از اساطیر یونان هستند که توسط هومر مورد اشاره قرار گرفته اند؛ بعد از سنت‌های یونانی، محل آنها را در دو طرف تنگه مسینا و مقابل یکدیگر، در نظر گرفته‌اند. این محل بین سیسیل و سرزمین اصلی گراسیا مگنا یا همان یونان بزرگ (در جنوب ایتالیا) واقع است. گفته می‌شود که سیلا و کاریبد، در واقع در کنار یکدیگر، تهدیدی جدی و غیر قابل اجتناب در مسیر عبور ملوانان به حساب می‌آمدند؛ بدین ترتیب، کاریبد و سیلا هر دو در خود معنای جلوگیری کننده از عبور را دارند. سیلا در واقع صخره‌ای در سواحل ایتالیاست که روبروی گرداب معروف به شاریبدیس یا همان کاریبد [که گاهی خاروبدیس نیز، ترجمه شده] و در سیسیل واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

سیلا و کاریبد دو هیولا به شمار می‌رفتند که در آغاز دختران زیبایی بودند، امّا برای توهین به خدایان مسخ شده و تغییرشکل داده شده بودند، آن دو روبروی هم در دو طرف تنگهٔ مسینا (مسین) اقامت داشتند.

کاریبد در زیر صخره‌ای می‌زیست و هر روز سه بار مقدار زیادی از آب دریا را با آنچه در آن بود بالا می‌کشید و گرداب وحشتناکی بوجود می‌آورد. سیلا شش سر و دوازده پا داشت و درون غاری در جزیره روبروی کاربید می‌زیست. برای کسانی که قصد عبور از تنگه را داشتند، کاربید بسیار خطرناکتر از سیلا بود و اسطوره آنها نشاندهندهٔ خطراتی است که تنگه مسینا یا مسین، برای دریانوردی داشته‌است.

گفته شده که سیلا، موجودی بود که در نقطه‌ای از اعماق اقیانوس مأوی داشت و مرتباً ملوانانی را که به او نزدیک می‌شدند، می‌خورد. درباره ظاهر این هیولا در ادبیات کلاسیک گزارشات متنوعی وجود دارد؛ از جمله هومر در اودیسه او را دارای شش سر که بر روی گردنی بلند واقع شده‌اند، توصیف کرده‌است که دارای دوازده پا می‌باشد. در حالی که اووید در کتاب متامورفیوس، او را به صورت موجودی به تصویر کشیده‌است، که قسمت بالای بدن او، به سان بدن یک حوری می‌باشد، و بخش میانی بدنش از سر سگ شکل گرفته‌است. کاریبد نیز، با یک دهان گشوده و در حال خمیازه به تصویر کشیده شده‌است که با هر بار مکش خود، مقادیر عظیمی از آب را به درون خویش فرو می‌کشد، و با بیرون فرستادن پرفشار آب، که در طول روز، سه مرتبه به انجام آن اقدام می‌کند، گرداب مخوفی ایجاد می‌کند.

بر اساس اسطوره‌ها، اودیسئوس (اولیسز)، در هنگام گذر از تنگه با هیولای سیلا مواجه گردید و برای عبور از تنگه مجبور شد تا میان از دست دادن تنها چند ملوان، یا خطر از دست دادن کل کشتی در گرداب مرگباری که سیلا پدید آوره بود، یکی را انتخاب کند. جیسون و ارگونات‌ها، به خاطر کمکی که هرا بدانها می‌کرد، توانستند بدون هرگونه حادثه‌ای از تنگه بگذرند، در حالی که آئنیاس برای آن که خود را از دسترس هیولا نجات بخشد، مجبور به دور زدن تنگه مرگبار گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سیلنوس
سیلنوس (به یونانی: Σειληνοί) در اسطوره‌های یونان، کهن‌سال‌ترین همراه ماینادها (زنان مرید دیونوسوس) است.

پسر پان یا هرمس بود. دماغی پهن و دم و گوشی شبیه اسب داشت و پاهایش شبیه بز بود. بسیار دانا و دارای نیروی پیش‌گویی بود. پسرانش همگی شبیه او بودند و سیلنوس‌ها خوانده می‌شدند.



جنسیت: مذکر
فرزندان: سیلنوس‌ها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سینیس
سینیس(به یونانی: Σίνις)، یکی از شخصیت‌های اساطیری یونان باستان است.

سینیس دست‌ها و پاهای قربانیان خود را به شاخه‌های دو درخت که از پیش به هم نزدیک کرده بود می‌بست و سپس این شاخه‌ها را رها می‌کرد. دور شدن ناگهانی دو شاخهٔ درخت، قربانی بینوا را دو پاره می‌کرد. تزه این راهزن را از پای درآورد و با دخترش پریگونه که در مزرعه مارچوبه پنهان شده بود درآمیخت. پریگونه از این آمیزش پسری به نام میلانیپوس زایید.




یونانی: Σίνις
فرانسوی: Sinis
جنسیت: مذکر
فرزندان: پریگونه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شکارچی (اسطوره)


شکارچی(به انگلیسی: Orion) (یونانی Ωρίων یا Ὠαρίων) یک اسطوره یونانی است که شکارچی بوده و اکنون صورت فلکی شکارچی به نام اوست.

داستان‌های متفاوتی درباره شکارچی وجود دارد. دو داستان متفاوت درباره تولد وی و چند داستان متفاوت درباره مرگ وی وجود دارد. در داستانی که بیش از بقیه مشهور است نام مادر او میروپ و نام استاد او در شکارچی گری آرتمیس بوده است. به نقل مشهور او توسط نیش یک عقرب کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شیر نیمیان


شیر نیمیان (به یونانی: Λέων της Νεμέας، به انگلیسی: Nemean Lion)، در اساطیر یونان هیولای بدسگالی است که در نیمیا می‌زیست و سرانجام به دست هرکول کشته شد. این جانور بزرگ جثه فرزند تایفون (دارای ۱۰۰ سر) و اکیدنا (هیولای مؤنث نیمه پری و نیمه مار) و برادر اسفینکس بود. در بعضی از تفسیرها گفته شده که شیر نیمیان زادهٔ سلنه الههٔ ماه و در تفاسیر دیگر او توسط هرا پرستاری می‌شود. به دلیل پوستی سختی که از جنس طلا بود هیچ سلاحی در آن نفوذ نمی‌کرد و دارای پنجه هایی تیزتر از هر شمشیری بود که از هر زرهی عبور می‌کرد.


اولین خان هرکول، خلاص شدن از دست جانوری بزرگ و بی نهایت وحشی به نام شیر نیمیان بود. هرکول مجهز به تیر و کمان (در برخی از تفاسیر معمولاً در دورهٔ کلاسیک او همچنین دارای یک شمشیر برنزی نیز بود) و گرز او (ساخته شده از چوب درخت زیتونی که او آن را از ریشه کنده بود) شروع به جستجوی هیولا کرد، که در سرزمین آرگولیس پرسه می‌زد. با جستجو در جنگل‌های نیمیا سعی در پیدا کردن لانهٔ شیر را داشت که ناگهان با شنیدن غرش ترسناکی جستجویش را متوقف کرد. هرکول برگشت و شیر بزرگی را دید که به سمت او در حال یورش است. مانند برق کمان خود را کشید و تیری رها کرد اما به شیر آسیبی نرسید. هیولا بر روی هرکول افتاد، او به سرعت تیر دیگری رها کرد و دوباره به شیر آسیبی نرسید، سر از جنس برنز آن را خم کرد تا بتواند با سنگ سفتی به او ضربه بزند؛ تیزترین سلاح قادر به نفوذ در پوست این جانور نبود. شیر با چنگال خود حمله کرد، اما هرکول با گرز سنگین خود ضربه‌ای به او وارد، و او را گیج کرد.

با دانستن اینکه هیچ سلاحی قادر به کشتن هیولا نیست، تمام سلاح‌های خود را کنار گذاشت و با دست‌های خالی به جنگ هیولا رفت. با قدرت باورنکردنی ای که داشت، بازوهایش را به دور گردن شیر پیچاند و گلویش را فشرد و او را کشت. بعداز اینکه هیولای بزرگ مرد، هرکول شروع به کندن پوستش کرد، اما پوست بسیار محکم بود و او نمی‌توانست آن را ببرد یا پاره کند. در این هنگام او پنجه‌های بزرگ که بسیار تیز بودند را امتحان کرد، و این بار به داخل پوست نفوذ کرد و هرکول غنیمت و نشان ظفر خود را برداشت. با دانستن اینکه پوست آن غیرقابل رسوخ است آن را به عنوان جامه‌ای بر تن کرد، سر آن را به عنوان کلاه خود بر روی سر خود انداخت و حتی از پوست آن به عنوان زرهی استفاده کرد که آن را قدرتمندتر ساخت. از آن موقع به بعد پوست شیر نیمیان به همراه گرز از جنس چوب زیتون یکی از نمادهای هرکول شدند.

در هنر معمولاً پهلوانان پوست شیر نیمیان را به تن می‌کنند، آروارهٔ او نوک کلاه خود را تشکیل می‌دهد، در حالی که چنگال‌های او بر روی سینه آمده و مانند روپوشی عمل می‌کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 36 از 229:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  228  229  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA