ارسالها: 23330
#431
Posted: 31 Jan 2014 00:31
آریون
آریون (Arion) نوازندهای در اسطورههای یونان است.
بیشترین سالهای عمرش در دربار پریاندروس گذشت. سفری به سیسیل کرد و در راه بازگشت خدمه کشتی قصد جانش را کردند و او با خواندن آوازی دلفینها را به کنار کشتی جمع کرد و به دریا پرید و توسط یکی از دلفینها نجات یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#432
Posted: 31 Jan 2014 00:33
آگاتون
آگاتون(به یونانی: Ἀγάθων)،(به فرانسوی: Agathon) (۴۴۸-۴۰۰ (پیش از میلاد)) شاعر تراژدیپرداز آتنی یونان باستان بود. وی دوست افلاطون و اوریپیدس بود. او بیشتر از برای نمودش در تزموفوری آریستوفان و ضیافت افلاطون -که آن ضیافت به شادی دریافت نخستین جایزه ادبی یونان به آگاتون در ۴۱۶ گرفتهشدهبود- شناختهشدهاست.
آگاثیاس
آگاثیاس (زندگی پیرامون ۵۳۶ تا ۵۸۲ یا ۵۹۴ میلادی) شاعر و تاریخنگار یونانی اهل مورینه بود. نوشتههای او منبع اصلی دربارهٔ روزگار ژوستینین یکم در تاریخ است.
او که در کنستانتینوپول به وکالت میپرداخت دلبستهٔ ادبیات بود. او شعرهای کوتاهی در زمینهٔ حماسی به نام دافنیاکا دارد. همچنین نوشتههای تاریخی او تاریخ میان سالهای ۵۵۲-۵۵۸ میلادی را به خوبی پوشش دادهاست. او در نبردهای ارتش بیزانس با گتها، وندالها، فرانکها و ایرانیان همراه بودهاست. او شرح بیرونراندن نوافلاطونیان از قلمرو روم و پناهجستنشان به ایران و کوچشان به تیسفون را آوردهاست.
همچنین نوشتههای آگاثیاس منبع مهمی در تاریخ ایران پیش از اسلام میباشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#433
Posted: 31 Jan 2014 00:34
آلکایوس
آلکایوس و سافو.
آلکایوس موتیلنهای (به یونانی: Ἀλκαῖος) (حدود ۶۲۰ - سده ششم پیش از میلاد) از شاعران غنایی یونان باستان و از اهالی جزیره لسبوس بود. او به خاطر ابداع وزن چهاروتدی چهارخطی که به نام او وزن آلکایی نامیده میشود معروف است.
آلکایوس در فهرست دانشوران هلنی اسکندریه به عنوان یکی از ۹ شاعر غِنایی نامیده شده است. آلکایوس از معاصران پیرتر سافو بود و سرودههایی را با او رد و بدل میکرد. گفته شده که آلکایوس و سافو او رابطه عاشق و معشوقی داشتهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#434
Posted: 31 Jan 2014 00:36
آیسخولوس
آیسخولوس (به یونانی: Αἰσχύλος) یا اشیل دومین تراژدی نویس یونان باستان پس از تسپیس است و آثار او باعث تکامل زبان تراژدی در یونان باستان شد.
هفت نمایشنامه تراژدی پارسیان، پرومته در زنجیر، هفت تن علیه تبس، استغاثهکنندگان، آگاممنون، الاهگان انتقام و اورستیا از وی به جا مانده است و البته فقرههایی از آثار ناپدید شده او نیز بر جای مانده که به فارسی ترجمه نشدهاند.
از ابداعات اصلی او در نمایش یونان باستان، ورود بازیگر دوم به صحنهٔ نمایش است. البته زمانی که سوفوکلس دیگر تراژدینویس صاحبنام یونانی، بازیگر سوم را وارد تئاتر کرد، اسخیلوس هم از او تبعیت کرد. موضوع بسیاری از نمایشهای اسخیلوس، مبارزه خدایان با یکدیگر بوده است. خدایان و انسانها در این جدالها، تسلیم ارادهٔ تقدیر هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#435
Posted: 31 Jan 2014 00:37
اپیخارموس
اپیخارموس (به یونانی باستان:Ἐπίχαρμος) شاعر و نمایشنامه نویس یونانی و بنیانگذار کمدی یونان بود که مابین سال های ۵۴۰ تا ۴۵۰ قبل از میلاد مسیح می زیست و حدود ۹۰ سال عمر کرد.
او علاوه بر این که در ادبیات دستی داشت ، یک فیلسوف فیثاغوری و احتمالاً یک پزشک نیز بود. وی در جزیره کوس به دنیا آمد اما مدتی در مگارا و سیسیل زندگی کرد و از ۴۸۴ قبل از میلاد نیز در سیراکیوز اقامت داشت.
انیوس شاعر یونانی ، یکی از اشعار فلسفی خود را به او اختصاص داده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#436
Posted: 31 Jan 2014 00:39
اراتوستن
اِراتوستِن یا اراتوستنِس (به یونانی: Ἐρατοσθένης) (۲۷۶ تا ۱۹۵ پیش از میلاد) ریاضیدان، شاعر، ورزشکار، جغرافیدان و ستارهشناس یونانی دوران اسکندر بود.
او در قورینا (یا سیرن، در کشور لیبی امروزی) چشم بجهان گشود. اولین کسی بود که توانست محیط زمین را با استفاده از تفاوت زاویه تابش خورشید در اسکندریه و اسوان بدست آورد. منابع و کتابهای لازم را در اسکندریه، مرکز فراگیری علوم م و فنون آن روزگار، سراغ داشت لذا به آنجا رفت و سرکتابدار کتابخانهٔ (کتابخانه قدیم اسکندریه) آنجا شد. اراتوستن آثاری از خود بجای گذاشته که برای جغرافیای ایران قدیم هم گرانبهاست. استرابون در کتابهای خود نام او را بسیار آورده و گفتههای او را سند دانسته. اراتوستن نخستین نویسنده ٔخارجی است که نام ایران را یاد کرده است و قسمتی از ایران را آریانا نامیده.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#437
Posted: 31 Jan 2014 00:43
بابریوس
بابریوس (به یونانی: Βαβρίας) شاعر، نویسنده و گردآورندهٔ افسانههای یونانی سدهٔ دوم میلادی بود. اطلاعات زیادی در مورد بابریوس وجود ندارد به جز اینکه او به گردآوری داستانها و افسانههای ازوپی پرداخت و آنها را به نثر درآورد. تقریبا بیشتر این آثار از دست رفتهاند و تنها ۱۲۳ مورد از آنها در سال ۱۸۴۱ میلادی در نزدیکی کوه آثوس در یونان پیدا شد.
ترپاندر
ترپاندر(یونانی : Τέρπανδρος) (انگلیسی : Terpander) از اهالی آنتیسا در لسبوس بود که وی را پدر موسیقی یونانی می دانند. او بین سال های ۷۱۰ تا ۶۷۰ قبل از میلاد مسیح در آتن برآمد.
ترپاندر در اسپارت قدیمترین مدرسه موسیقی اروپا را بنیان نهاد و سیتار را، که قبلاً هفت سیم داشت با افزودن یک نت به بالای گام و حذف نت سوم از بالا به صورتی که یک هنگام (اکتاو) با حذف یک نت باقیماند اصلاح نمود. وی هنر آواز خواندن با سیتار را پروراند و ترانههایی برای آن نوشت. تاریخ تصنیفهای دوپاره را میتوان تا زمان او عقب برد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#438
Posted: 31 Jan 2014 00:44
پیندار
پیندار یا پندار (به یونانی باستان: Πίνδαρος)، (زاده حدود ۵۵۲ قبل از میلاد در تبس؛ درگذشت حدود ۴۴۳ قبل از میلاد) که گاهی پنداروس یا پینداروس (píndaros) و در لاتین پینداریوس Pindarus) خوانده شده، شاعر و سخنور برجسته یونان باستان بود.
در میان نُه نفر شاعران شناخته شدهٔ غرب در دنیای باستان، اشعار و منظومههای پندار بیش از دیگر شاعران یونان باستان، باقیمانده و حفظ شده است.
کوئنتیلی، ادیب و فیلسوف رومی درباره او نوشته است:
((در میان نه شاعر دنیای باستان، پندار بزرگترین آنها به شمار میرود و این بزرگی، و همینطور شکوه و عظمت شعر او از اندیشههای زیبا و سرزندگی کلام او و نیز از غنای زبان و فصاحت کلام او سرچشمه میگیرد. ویژگیهایی که نظیر آنها را در مورد دیگرانی چون هوراس نیز سراغ نداریم و از این جهت پندار بی نظیر است)).
برخی از پژوهشگران با توجه به مواردی همچون نام او که یک نام ایرانی (به معنای اندیشه) به نظر میرسد و همچنین با توجه به این که تمامی اشعار او بر خلاف دیگر شاعران یونانی معاصرش و همچون اشعار شاعران ایرانی از قافیه و ردیف برخوردار بوده و همچون مضامین رایج در شعر ایرانی حاوی مضامین ظریف و لطیف عاشقانه میباشد؛ حکیم و شاعری ایرانی یا ایرانی الاصل دانسته و وی را حکیم پندار خواندهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#439
Posted: 31 Jan 2014 00:47
سافو
سافو (به یونانی: Σαπφώ) از شاعران یونانی سده هفتم پیش از میلاد بود.
سافو از زمان باستان به عنوان بزرگترین شاعر ِ غنایی شناخته شدهاست. او نخستین زنی بود که کنار احساسات فردی، حتی خصوصیترین احساسات را در شعر بیان کرد. شعر او بر معاصراناش تأثیر بسیار گذاشت و در زمان زندگیاش نه تنها در زادگاهاش که در جایهای بس دور نیز خوانده و دکلمه میشد.
افلاطون او را ایزدبانوی دهم هنر نامیدهاست. کاتولوس از «سافوی ِ مَرد» نام برده و زاهد آسوری تاتیانوس او را «روسپی، دیوانهٔ عشق، کسی که هرزگیاش را آواز میداده» خواندهاست. بیشترین جنجال پیرامون او نیز به دلیل ِ گرایش ِ همجنسگرایانهش بودهاست. سافو در سرودههایش عشق بین زنان را ستایش کرده است. او از جزیرهٔ لزبوس است و برای همین، امروز زنان همجنسگرا را «لزبین» مینامند.
سافو در زمان ِ زندگیاش به خاطر شعرهایش- که بخش اندکی از آن به جا ماندهاست- بسیار ستوده شدهاست. وقتی به پیرسالی درگذشت، در بسیار جاها شعرهاش نقل و خوانده میشد. ایدهٔ خودکشی که ادیت مورای فرانسوی در تجزیهٔ روانکاوانهٔ شعرهای سافو مطرح کردهاست، شاید ایدهٔ خلاقانهای باشد، اما نشانهای از نقد جدی در بر ندارد.
سافو در سدهٔ ششم پیش از میلاد مسیح در جزیرهٔ لزبوس به فاصلهای نه چندان دور از سواحل آسیای صغیر زاده شد. در زمانهٔ سافو، که همعصر ِ سولون ، بختالنصر و جرمیا بود، لزبوس جزیرهای غنی از زیتون، انگور، کشتزارهای غله و تپههای جنگلی بود. آب و هوای مدیترانه و زمین غنی به جامعهای بس ثروتمند شکل داده بود.
لزبوس تا صد سال پیش از عصر طلایی پریکلس مرکز فرهنگی یونان باستان و چشمهٔ الهام شاعران غنایی چون آلکایوس و سافو بود.
داد و ستدی پربار با شهرهای ساحلی آسیای صغیر و جزیرههای دریای اژه و حتا با مصر در جریان بود، اما بازرگانان ِ دریانورد ِ این جزیره بیشتر نزدیک خانه میماندند و به راه دور نمیرفتند. اقتصاد لزبوس بر بازرگانی، صنعت و دریانوردی استوار بود. شراب، روغن زیتون، غله، چوب پنبه، خمره و قرابه و چراغ روغنسوز از عمده محصولات بازرگانی این جزیره به شمار میآمد. مهمترین بندر ِ لزبوس، مرکز آن میتیلن (Mytilene) بود.
سافو باید حدود سال ۵۲۶ پیش از میلاد در این بندر زاده شده باشد. شهر ارسوس (Eresos) در آن سوی جزیره در این مورد تردید دارد، زیرا سکههای با نقش چهرهٔ سافو در حوالی ِ این شهر یافته شدهاند. دربارهٔ سال زاده شدن سافو نیز اختلاف نظر بسیار است. آرتور ویگال(Arthur Weigall)، دیپلمات و تاریخنگار آمریکایی آن را سال ۲۶۱ پیش از میلاد دانستهاست. به رغم آن که بسیاری نویسندگان این تاریخ را پذیرفتهاند، تاریخ دانان بسیاری با آرتور ویگال موافق نیستند. زیرا هم او سبب ارائهٔ دادههای جعلی و بنای سنتی جعلی بودهاست.
سافو دو یا سه برادر داشت. کاراکسوس (Charaxos)، لاریکوس (Larichos) و شاید اوریگیوس. میگویند که دوریکا (Doricha)، زن ثروتمند با درآمد فروش شراب، برادر بزرگ – کاراکسوس- را از مصریان بازخرید. سافو در شعرهاش از برادر بزرگ به دلیل رابطهاش با دوریکا –که هرودوت ناماش را رودوپیس Rhodopis)) ثبت کردهاست- خرده گرفتهاست. این روایت در عهد باستان بسیار نقل شدهاست. استرابو(Strabo) نوشتهاست که در سدهٔ نخست پیش از میلاد روایتی وجود داشته که یکی از اهرام مصر را معشوق دوریکا ساختهاست. از برادر دیگر تنها این را میدانیم که او به دولت محلی میتیلن شراب میدادهاست و از نظر آتنئوس (Athenaeus) این حق ِ مردان جوان از خانوادههای ثروتمند بودهاست. از این جا میتوان برداشت کرد که سافو از خانوادهٔ ثروتمندی در لزبوس بودهاست که صاحب باغهای زیتون و انگور در حومهٔ شهر میتیلن بود. از اوریگیوس خبر و اطلاعی در دست نیست.
برخی عقیده دارند – و برخی نیز این را انکار میکنند- که سافو در نوجوانی با کرکولاس(Kerkolas) یا کرکیلاس (Kerkylas)، بازرگانی از جزیرهٔ آندروس (Andros) ازدواج کردهاست. حاصل این ازدواج دختری بوده به نام کلهئیس (Kleïs). در این نکته که سافو فرزند داشتهاست، تردید وجود دارد، اما وقتی خود سرودهاست که: «دختری دارم به نام ِ کلهایس...» دلیلی برای تردید نمیماند.
آلکایوس ِ شاعر یکی از دوستان سافو بود و او را بسیار ستودهاست. به نظر هرمسیاناکس (Hermesianax) او «چنگ مینواخنه و آواز میخوانده تا عشقاش را به سافو بیان کند». در یکی از شعرهاش میخوانیم که «سافو با گل ِ بنفش ِ گیسوان و لبخندی به شیرینی ِ شهد».
دربارهٔ نام سافو نیز اختلاف نظر وجود دارد. به زبان یونانی ِ آیولی (Aeoli) که زبان ِ مادری سافو بودهاست، نامش را سافا (Psappha) مینوشتند و در یونانی ِ آتن سافو (Psappho). در پاپیروس متعلق به پانصد سال پیش از میلاد و در دستنوشتههای باستانی همان سافا نوشته شدهاست، اما بر بسیاری از سکهها و تعدادی کاسه و گلدان سافو نیز دیده میشود. سنت اروپایی تلفظ و نوشتن نامها – جز فرانسویها که مینویسندSapho – آن را Sappho ثبت کردهاست. ویل دورانت هم در سرتاسر کتاب تاریخ تمدن این شاعره را با عنوان Sappho خوانده که در فارسی ساپفو ترجمه شده است.
هرودوت نام پدر سافو را اسکاماندرونیموس (Skamandronymos) یاد کرده، اما نویسندگان دیگر او را اسکاماندوس، اسکاموس، سموس (Semos)، سیمون، اکریتوس (Ekrytos)، اویارکوس(Euyarchos)، اونومینوس Eunominos))، اوریگیوس (Eurygios) و کامون (Kamon) نیز نامیدهاند. خوشبختانه هم بر سر نام مادرش کلهئیس (Kleïs) همنظرند.
در سدهٔ چهارم پس از میلاد اسطورهها و افسانههای بسیاری دربارهٔ سافو ساخته شد؛ که او روسپی بودهاست، که به دلیل ِ عشق با فائون دریانورد خود را از صخرهای به پایین پرت کرد، که دو سافو وجود داشته: یکی شاعر و دیگری زنی اشرافی؛ که او زنی زشت بودهاست.
ماکسیموس تیروسی مینویسد: «سافوی زیبارو، زیرا سقراط به خاطر زیبایی ِ شعرهاش و خودش دوست میداشت او را چنین بنامد، گرچه او خُرد و تیره پوست بود». نویسندهٔ باستانی دیگر ادعا کردهاست که «سافو نقص جسمانی داشت، بلبلی با بالهای از شکل افتاده و تنی بس خُرد». و.ی.ب. دوبوا روشنفکر آفرو-آمریکایی براساس نوشتهٔ اویدیوس این برداشت را دارد که سافو سیاهپوست بودهاست. او سافو را با آندرومدا، دختر سفئوس پادشاه اتیوپی مقایسه میکند. در این تردید نیست که مردم آئورلی دورگه بودند و در معیارهای آتنی ِ«درشت و بلوند» نمیگنجیدند، اما سیاهپوست نامیدن سافو اغراقی بیش از اندازهاست.
این که سافو خرد و کوتاه بودهاست باید برداشتی از یکی از پارهشعرهاش باشد که میگوید دستانش به آسمان نمیرسد زیرا که خرد است. پرسش اینجاست که او آیا اینجا از تن و جسم میگوید یا که در قیاس با کهکشان ِ بزرگ، خود را خرد و ناچیز میشمارد. چهرهٔ سافو بر سکهها و گلدانها به زیبایی ایزدبانوانهٔ آفرودیت نقش شدهاند. زیبایی درونی سافو هم به بیان ِ همعصرانش آمدهاست و هم در شعرهای خودش.
از دوستان زن ِ سافو، آناگورا(Anagora)، آناکتوریا(Anactoria)، آتیس(Atthis)، ارینا (Erinna)، گیرینا(Gyrinna) گونجیلا (Gongyla)، هرو (Hero)، مگارا(Megara)، پراکسینوآ (Parxinoa)، تلهسیپا (Telesippa)، تیماس (Timas)، دیکا (Dika) یا میکا (Mika) –مخفف مناسیدیکا(Mnasidika) - را میشناسیم. گورگو(Gorgo) و آندرومدا (Andromeda) از دشمنان او بودهاند.
سخنهای بسیار دربارهٔ شکل رابطهٔ سافو با دختران و زنان گفتهاند. میگویند او آموزشگاه آواز، رقص و موسیقی داشتهاست، یا پایهگذار مکتب تیاسوس به احترام آفرودیت، ایزدبانوی عشق بودهاست. برخی دیگر میگویند که این دخترانی که در شعرهاش نام بردهاست از شاگردان او بودهاند که در مراسم آیینی رقص زیبای میتیلن را اجرا میکردهاند.
علت اختلاف او با آندومدا و گورگو میتواند به این دلیل باشد که آنان از آموزگاران بلندپایهٔ مدارس و مراسم ِ آیینی ِ رقیب بودهاند. این نکته مهم است، زیرا میتواند بسیاری از نکات دربارهٔ رابطهش با دوستان ِ زناش را روشن کند.
آیا این رابطه حرفهای بوده یا همجنسگرایانه یا هر دو؟ از محتوای شعرها میتوان تاکید بر همجنسگرایی را درک کرد. زیرا در آن از رابطهٔ استاد و شاگرد – مرید و مراد- اثری نیست.
کمدی نویسان سدهچهارم پیش از میلاد، آمیپسیاس ، آمفیس ، آنتیپانس ، دیفیلوس ، افیپوس و تیموکلس ، سافو و شعرش را به سخره گرفتند. این که زنی بتواند احساست فردیش را عیان بیان کند، برای آتنیها مایهٔ خنده بود، بهخصوص که مردان نقش زنان را بازی میکردند. نویسندگان نه تنها شخص سافو را مسخره میکردند که زبان شعرش را نیز زبان ِ روسپیان مینامیدند. قصههایی دربارهٔ رابطهٔ همجنسگرایانهش، براساس برداشت از شعرهاش نیز توسط همین آقایان به صراحت نقل میشد. این نکته ما را به شکل جامعهٔ مردانهٔ آتن و مسخرهکنندگان سافو آشنا میکند. نظر اینان دربارهٔ سافو به تمامی از این انگاره میآمد که زن را باید از زندگی اجتماعی دور نگه داشت. شهرت و احترام سافو تهدیدی برای شخصیت قدرتمند ِ مرد بود. نتیجهگیری و پند کمدیها این بود که از جامعهای که به زن اجازهٔ بیان ِ احساسات میدهد، انتظار زیادی نمیتوان داشت.
محکومیت صریح و مستقیم ِ سافو در جهان مسیحیت پیش آمد. با این همه سدههای میانی و دوران ویکتوریا را از سرگذراند و اکنون پارهای از کارهاش در اختیارمان است. مسیحیت نخستین از همان آغاز کارهای سافو را رد کرد. تاتیانوس نوشتهاست که در سال ۰۳۸ پس از میلاد، اسقف ِِ کنستانتینوپل (قسطنطنیه)- سنت گرهگوریوس نازیانزوس - دستور داد تا همهٔ نسخه شعرهای سافو را بسوزانند که این کار انجام شد.
به سال ۳۹۱میلادی، مسیحیان همهٔ کتابخانهٔ آثار کلاسیک پتولهمائوس در اسکندریه را سوزاندند و این که در سال۷۳۰۱ بار دیگر بازماندهٔ نسخههای سافو به دستور پاپ گرهگوریوس هفتم در رم و قسطنطنیه به آتش کشیده شد، نشان آن است که شعر سافو هنوز در دسترس قرار داشت. در چهارمین مرحلهٔ جنگهای صلیبی -۴۱۲۰- سرداران ونیزی قسطنطنیه را غارت کردند و آن چه برجای ماند، در ۱۴۵۳پس از پیروزی ترکان به غنیمت گرفته شد. این گمان هست که هنوز نسخههایی از شعرها و پارهشعرهای سافو در ترکیه وجود داشته باشد.
مهمتر این که گمان قوی وجود دارد که هنوز در بایگانیهای کتابخانهٔ واتیکان دست کم نسخهای از نوشتههای سافو نگهداری شود. به عنوان سندی از گناه ِ شعر و شخصیت ِ شاعر. نمیتوان باور داشت که واتیکان همهٔ نسخههای آثار ممنوع یا ضاله را نابود کند. کلیساها حتا اسناد گنهکارانه را نگهداری میکنند. کتابداران همهٔ جهان کتاب، نسخه و کاغذ نمیسوزانند؛ آن را جایی پنهان میکنند.
سافو و نوشتههاش جز دشمنان رسمی، قربانی ِ سقوط ِ دانش در سدههای میانی و گذشت زمان نیز شدهاند. تا آنجا که میدانیم هیچ نسخهٔ کاملی از نوشتهها سالم نماندهاست. (در دوران رنسانس، دانشآموختگان ایتالیایی شعر کاملی از سافو را در مقالهای از لونگینوس یافتند).
آنچه که از سافو یافته شدهاست – پارهشعرها، واژه و سطر- توسط نویسندگان یونان و روم گردآوری شدهاست. بخش زیادی از نسخهها و پاپیروسها دیر یافته شدهاند، زیرا به دلیل گرمای آب و هوا از بین رفته و فرسوده شدهاند. از پانصد شعر، تنها پانصد سطر خواندنی بود. همهٔ این یافتهها در اینجا ترجمه شدهاند.
به هر حال نمیتوان سدهای را با سدهٔ دیگر مقایسه کرد. سافو متعلق به همهٔ زمان هاست. او در زمان زندگیش مورد احترام بسیاری بودهاست و چنان که خود در شعرش گفتهاست پس از مرگ نیز فراموش نخواهد شد. نویسندگان و شاعران بسیاری این ادعا را کردهاند، اما سافو این را اثبات کردهاست. او امروز نیز به اندازهٔ دوهزار و پانصد سال پیش مدرن است. همجنسگرا یا نه، کار اوست که اهمیت دارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#440
Posted: 31 Jan 2014 00:50
سوفوکل
سوفوکل(Sophocles) (زاده ۹۶-۴۹۷ - درگذشته زمستان ۰۵-۴۰۶ ق.م) یا سوفوکلس، یکی از سه تراژدی نویس یونان باستان است که نمایشنامههایش باقیمانده اند.
اولین نمایشنامههای او دیرتر از آیسخولوس و زودتر از اوریپید نوشته شده اند. با توجه به سودا (دائرةالمعارف قرن ۱۰) سوفوکل ۱۲۳ نمایشنامه در طول دوران زندگی خود نوشته که فقط ۷ عدد بطور کامل باقیمانده است: آژاکس، آنتیگونه، زنان تراخیس، ادیپ شهریار، فیلوکتتیس و ادیپ در کلنوس. سوفوکل تقریباً ۵۰ سال پر افتخارترین نمایشنامه نویس در رقابتهای نمایشی دولت-شهر آتن بوده که در جشنوارههای مذهبی لنایا و دیونیزا بر پا میشده است.او در ۳۰ رقابت شرکت کرد و حدود ۲۴ بار برنده شد، و هیچ گاه مقامی پایین تر از مقام دوم کسب نکرد. آیسخولوس ۱۴ بر برنده شد و گاهی از سوفوکل شکست میخورد، در حالیکه اوریپید فقط ۴ بار برنده شد.
مشهورترین تراژدیهای سوفوکل در مورد شخصیتهای ادیپ و آنتیگونه میباشند: این نمایشنامهها بطور کلی بنام نمایشنامههای تبای شناخته شده اند.، البته در واقع هر نمایشنامه بخشی از یک تریلوژی مجزاست که سایر اجزای آن هم اکنون از دست رفته اند. سوفوکل نمایشنامه نویسی را با ایجاد نقش سوم و در نتیجه کاهش نقش همسرایان تحت تاثیر قرار داد. او همچنین شخصیتهای داستان خود را نسبت به نمایشنامههای قبلی مثل نمایشنامههای آیسخولوس، در سطحی وسیع تر توسعه داد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.