ارسالها: 23330
#511
Posted: 1 Feb 2014 23:27
اندیشههای ارسطو
ارسطو همچنین دلیل میآورد که کشتیها در هر جهت که از ساحل دور شوند، ابتدا دکل آنها ناپدید میشود و این نشانهای از کروی بودن زمین است.
در حدود سال ۳۵۰ پیش از میلاد ارسطو، دلیل قاطعی بر گرد بودن زمین ارائه کرد. موثرترین دلیل وی این بود که اگر کسی به طرف شمال یا به طرف جنوب مسافرت کند، در افق روبروی او ستارگان جدیدی ظاهر میشوند و در افق پشت سر او ستارگانی که قبلاً دیده میشدند، ناپدید میشوند. ارسطو همچنین دلیل میآورد که کشتیها در هر جهت که از ساحل دور شوند، ابتدا دکل آنها ناپدید میشود. همچنین مقطع سایه زمین بر ماه در هنگام خسوف، بدون در نظر گرفتن وضع ماه، همیشه به صورت یک دایره است. ارسطو میگوید همه این واقعیتها فقط هنگامی میتواند درست باشد که زمین کروی باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#512
Posted: 1 Feb 2014 23:29
محیط کروی زمین
اِردآپفِل (آلمانی: سیبزمینی) ساختهشده توسط مارتین بیهایم در ۱۴۹۲، قدیمیترین مدل کروی برجامانده از زمین است.
اولین فردی که محیط زمین را دقیق اندازه گرفت، اراتستن (۱۹۵-۲۷۶ قبل از میلاد) ریاضیدان یونانی بود. او میدانست که در ظهر اواسط تابستان، خورشید شهر سین، واقع در جنوب خانهاش در اسکندریه مصر، مستقیماً درون چاه عمیقی میتابد. او در همان روز زاویه تابش خورشید بر فراز اسکندریه را ۷٫۲ درجه اندازه گرفت. این زاویه برابر است با ۱٫۵۰ کمان یک دایره. او میدانست که فاصله سین تا اسکندریه ۷۷۲ کیلومتر است و بدین ترتیب محیط زمین را 50x772 یعنی ۳۸۶۰۰ کیلومتر محاسبه کرد. این رقم به عدد واقعی ۴۰۰۷۴ کیلومتر بسیار نزدیک است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#513
Posted: 1 Feb 2014 23:31
زمین بیضوی
تا قرن هفدهم زمین به شکل کره کامل فرض میشد. این تصور از ۲۰۰۰ سال پیش تا آن زمان بر افکار تسلط داشت. ولی اسحاق نیوتن با توجه به چرخش زمین به دور خودش (حرکت وضعی زمین)، نتیجه متفاوتی بدست آورد. اسحاق نیوتن به متفاوت بودن سرعت سطح زمین در عرضهای جغرافیایی مختلف پی برد. او با قوانین خود نشان داد که هرچه چرخش سریعتر باشد، اثر گریز از مرکز بیشتر است، یعنی گرایش مواد به دور شدن از مرکز دوران بیشتر میشود.
از آنجا که سرعت در قطبها صفر است، پس اثر گریز از مرکز در قطبها تا استوا پیوسته افزایش مییابد. این بدان معناست که زمین در اطراف کمربند استوایی خود با شدت بیشتر رانده میشود. زمین مانند یک نارنگی در استوا برآمده و در قطبها فرورفته است. اسحاق نیوتن حتی فرورفتگی قطبها را حساب کرد و نتیجه گرفت که میبایستی در حدود ۱٫۲۳۰ تمام قطر زمین باشد. این عدد به عدد واقعی نزدیک است. تفاوتها امروزه اندازه گیریهای دقیق نشان میدهد که قطر استوایی زمین ۴۳ کیلومتر از قطر قطبی آن بیشتر است. در واقع، قطر استوایی زمین ۱۲۷۵۶ کیلومتر و قطر قطبی آن ۱۲۷۱۳ کیلومتر است.
پایان زمین کروی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#514
Posted: 1 Feb 2014 23:34
فلک تدویر
مسیر حرکت سیاره در نظام زمین مرکزی بطلمیوس
فلک تدویر، در نظام بطلمیوسی به دایرهای فرضی گفته میشود که مرکزش روی مدار فرضی سیاره قرار دارد و سیاره روی آن نیز حرکت میکند. مفهوم فلک تدویر برای رفع اشکال مدل زمینمرکزی بطلمیوسی ابداع شد که در توضیح حرکات رجوعی سیارهها ناتوان بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#515
Posted: 1 Feb 2014 23:39
نظریه زمین مرکزی
نظریه زمین مرکزی توضیح حرکت سیارات را با دشواریهای بزرگی مواجه کرد. حرکت سیارات در واقع مانند حرکت خورشید و ماه در آسمان یکنواخت نیست و گاهی تندتر و گاهی کندتر انجام میشود. گاهی نیز این حرکات بازگشتی هستند. بطوری که مدار سیارات در آسمان به صورت منحنیهای پیچیده حلقوی نمایش میدهد. اینک چنین وضعی با طرح جا افتاده ارسطو مبنی بر حرکات دایرهای بطلمیوس را به یک نبوغ فکری وا داشت. او حرکت غیر یکنواخت سیارات را با آموزههای ارسطویی مبتنی بر حرکت دایرهای یکنواحت هماهنگ ساخت. وی معتقد بود: سیاره محیط دایرهای کوچک موسوم به اپی سیکل یا دایره مسیر را دور میزند. و مرکز این دایره روی دایرهٔ بزرگتر (دایرهٔ راهبر) قرار داشته و به گرد زمین میگردد. بطلمیوس بدین نحو کلیه حرکات را در آسمان توصیف کرد و در کتاب المجسطی به صورت زیر خلاصه نمود:
۱-زمین در مرکز عالم است و در برابر گنبد آسمان نقطهٔ کوچکی است.
۲-گنبد مستدیر آسمان با ستارگانی که بر آن چسبیدهاند در هر شبانه روز یک دور از مشرق به مغرب به دور زمین میچرخد. خورشید، ماه و سیارات حرکاتی مضاف بر این نیز انجام میدهند.
۳-خورشید در هر سال مضافاً دوری به دور زمین را طی میکند.
۴-سطح مدار خورشید منطقه البروج نامیده میشود و قایم بر آن با محور دوران گنبد آسمان زاویه ۲۳٫۵ درجه میسازد.
۵-ماه و سیارات در منطقه البروج در حرکتند.
۶-ماه در مداری دایرهای به گرد زمین میچرخد.
۷-سیارات بر دایرههای مسیر در حرکتند و دایره مسیر بر دایره راهبر به دور زمین در گردش است.
پایان ستارهشناسی یونان باستان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#516
Posted: 2 Feb 2014 17:27
تئاتر یونان باستان
تئاتر یونان باستان اشاره به آیینی دارد که در یونان باستان بین سالهای ۵۵۰ ق. م. م تا ۲۵۰ ق. م. م در جریان بودهاست. آتن، که در این دوره به وضوح یکی از تاثیرگذارترین مناطق در این آیین بود، پایتخت یونان باستان به حساب میآمد. در حقیقت این تیاتر بخشی از جشنوارهای به نام دیونیسوس بود که به افتخار خدای دیونیسوس برگزار میشد. تراژدی(اوخر شش قرن پیش از میلاد مسیح)، کمدی (۴۸۶ سال پیش از میلاد مسیح) و ساتیر سه گونه دراماتیکی بودند که از دل این جشنوارهها بیرون آمدند. آتن این جشنواره را به بسیاری از مستعمرات و همپیمانهای خود جهت ارتقای هویت فرهنگی مشترک صادر کرد.تیاتر غرب در آتن شکل گرفت و نمایش آن تاثیر مداوم و بسزایی در تمدن شمال داشتهاست.
کلمه τραγῳδία (تراژویدیا) که تراژدی از آن گرفته شدهاست خود واژه مرکبی است از دو کلمه یونانی: τράγος(تراژوس) یا «پوست بز» و ᾠδή (اُدِ) به معنای آواز که از ریشه ἀείδειν (آئِیْدِن) به معنای «آواز خواندن» میآید. این ریشهیابی اشاره به ارتباطی بین آداب مراسم دیونوسوس باستانی با کلمات یاد شده دارد. هر چند ناممکن است تا به صورت دقیق دانست که آیین حاصلخیزی چه ارتباطی با تراژدی و کمدی دارد.
بر اساس نظر مارتین لیچفیلد وست، مطالعات اولیه در آیین و تیاتر یونان، که به یکدیگر وابستهاند، به ویژه افسانه ارفی، به شدت تحت تاثیر مراسم شامان آسیای میانه است. از میان بسیاری از دیوارنوشتههای ارفی که در البیا از زیر زمین بیرون آورده شدهاست اینطور به نظر میرسد که این نکته که مستعمرات یکی از ارتباطات مهم بودهاست را تصدیق میکنند. الی روزیک از شامان بعنوان نمونه تاثیر گذار بازیگری آیین یونان قدیم نام میبرد.
تراژدی یونان در حدود ۵۳۲ ق. م به وجود آمدهاست، یعنی زمانی که تسپیش قدیمیترین بازیگر ثبت شده در تاریخ است. او برنده اولین مسابقه تیاتری که در آتن برگزار شد، بودهاست که در نقش سرخوان دیترامب در حوالی اتیکا علیالخصوص مراسم دیونیسوس روستایی بازی میکردهاست. از زمان تسپیس دیترامب بسیار گسترده تر از آنچه ریشه آیین و مراسمش بود میشود. این نمایش تحت تاثیر حماسههای قهرمانی، آوازهای همسرایان یونان باستان و نوآوریهای آریون شاعر، تبدیل به گونهای روایتگر و تصنیفی افسانهای میشود. از اینرو از تسپیس به عنوان «پدر تراژدی» یاد میشود. هر چند اهمیت او مورد بحث و مناقشهاست و گاهی حتا در ردیف شانزدهمین فرد در سلسله افراد تاثیرگذار در شکلگیری تراژدی ذکر میشود؛ به عنوان مثال نسبت داده شدهاست که سولون سیاستمدار با خلق اشعاری که در آن شخصیتها با صدای خودشان سخن میگفتند و نیز دوره گردهایی که حماسه هومر را نقالی میکردند، تا پیش از ۵۳۴ قبل از میلاد مرسوم و رایج بودهاست. ازاین رو سهم واقعی تسپیس در شکل گیری درام به صورت آشکاری روشن نیست اما نام او برای همیشه به عنوان عبارت رایج هنرپیشه(thespian) به عنوان ایفاگر نقش جاودان ماندهاست.
اجرا نمایش برای آتنیها از اهمیت بسیاری برخوردار بود- این نکته به سادگی از وجود مسابقه و جشنواره دیونیسوس در آن دوره آشکار میشود. شاید این اهمیت به خاطر پرورش وفاداری به قوم آتیکا بود. جشنواره تقریباً در حدود ۵۰۸ قبل از میلاد بوجود آمد. با توجه به موجود نبودن هیچ متنی از شش قرن پیش از میلاد مسیح تنها نام سه تن از دیگر رقبای تسپیس موجود است: کوئریلوس، پرانتیناس و فرینیکوس. که به هر یک، ابداع در زمینهای از تراژدی نسبت داده شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#517
Posted: 2 Feb 2014 17:34
مقدونیه
میزا
میزا روستایی واقع در مقدونیهٔ باستان بود. ارسطو مابین سالهای ۳۴۳ تا ۳۴۰ پیش از میلاد در این روستا به تعلیم و تربیت اسکندر کبیر و ملازمانش پرداخت. همچنین این روستا زادگاه یکی از ملازمان اسکندر به نام پئوکستاس بود.
فیلیپ دوم مقدونی، ارسطو را به عنوان مربی و آموزگار خصوصی پسرش انتخاب کرد و معبد نومفس را به محل تشکیل کلاسهای درس آنان اختصاص داد. در ازای آموزش اسکندر، فیلیپ متعهد شد که شهر استاگیرا، زادگاه ارسطو، را که روزگاری خود آن را ویران کرده بود از نو بسازد و شهروندانش را آزاد کند و دوباره در آنجا اسکان دهد.
میزا در نزدیکی شهر امروزی نائوسا واقع بوده و از سال ۱۹۵۴ تاکنون چندین بار مورد حفاریهای باستانشناسی قرار گرفتهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#518
Posted: 2 Feb 2014 17:40
مقدونیه باستان
مقدونیه باستان سرزمینی در شمال شبه جزیره یونان در بالکان متشکل از دو بخش مقدونیه بالا و مقدونیه پایین و به پایتختی پلا بود. مردمان این سرزمین را بیشتر دامداران تشکیل میدادند. نژاد آنها غیریونانی و ترکیبی از نژاد تراکی و مدیترانه و زبانشان نزدیک به زبان یونانی بود که از زمان اسکندر مقدونی کاملا با زبان یونانی (آتیکی) یکی شد.
در سده ششم و پنجم پیش از میلاد، مقدونیه پادشاهی مستقل خود را داشت که بر خلاف آتن و اسپارت در یونان، همپیمان هخامنشیان بود. این اتحاد به اندازهای بود که اسکندر، پادشاه مقدونیه در آنزمان، نقش سفیر ایران را در یونان ایفا میکرد. در سده چهارم پیش از میلاد مسیح، فیلیپ مقدونی سرزمین مقدونیه در شمال یونان را به زیر سلطه گرفت و با تاسیس یک ارتش نیرومند با سپاهیان فالانژ و آوردن فیلسوفان بزرگی چون ارسطو به آنجا، برای کشور خود به پایتختی پلا آوازهای فراهم کرد. با اینحال اقدامات به موقع پادشاه هخامنشی، اردشیر سوم، مانع از توسعه طلبی او شد. با مرگ شاهنشاه ایران، فیلیپ به شهرهای یونانی یورش برده و برخی از آنان را مجبور به اطاعت از خود کرد. او از ضعف سیاسی ایران پس از اردشیر سوم بهره برداری کرده و تلاش کرد با شعار آزادسازی شهرهای یونانی از یوغ ایرانیان، پشتیبانی یونانیان را بدست آورد. که در همین زمان در یک مراسم جشن در یونان (احتمالا با توطئه همسرش المپیا و پسرش اسکندر) به طرز مرموزی کشته شد. پس از او پسرش اسکندر مقدونی، کارهای ناتمام پدر را تکمیل کرده و چیرگی مقدونیان بر همه یونان اروپایی را محقق کرد. برخی شهرهای یونانی از ترس به مقدونیان پیوستند و بسیاری جنگیده و شکست خوردند. مثلا شهر تبس پس از شکست از اسکندر، به طور کامل به اسارت و بردگی گرفته شد. و آنگاه اسکندر در ۳۳۶ پیش از میلاد به داریوش سوم، واپسین شاهنشاه هخامنشیان، اعلام جنگ کرد. او پس از شش سال جنگ، موفق به فتح امپراتوری ایران شد. با درگذشت او در ۳۲۲ پ. م قلمرو جهانی اش میان سه سردار او تقسیم شد. در این زمان مقدونیه به زیر کنترل آنتیگونس رفت. پس از چندی شهرهای یونانی بر مقدونیان شوریده و یک به یک مستقل شدند.
در میانه سده دوم پیش از میلاد، رمیها با حمله به مقدونیه و شکست دادن فیلیپ پنجم، این کشور را به همراه شهرهای یونانی، به زیر پرچم خود کشیدند. از آنزمان برای حدود شش سده، این سرزمین در دست رمیها بود تا اینکه در سده پنجم میلادی با تجزیه شدن امپراتوری رم، مقدونیه به یکی از بخشهای امپراتوری بیزانس به پایتختی کنستانتینوپول تبدیل شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#519
Posted: 2 Feb 2014 17:43
پادشاهی مقدونیه
مقدونیه سرزمینی کوهستانی در شمال شبهجزیره یونان است. مردمان آن با اینکه از نظر نژادی یونانی به شمار نمیآمدند، ولی زیر تاثیر همسایه خود، از زبان و فرهنگ و دین یونانی بهره میگرفتند. از زمان داریوش بزرگ که برخورد میان هخامنشیان و اروپا آغاز شد، مقدونیه همواره همپیمان ایران بود و در هیچکدام از جنگهای موسوم به پارسی، شرکت نکرد و دشمن آتن بود. به گونهای که تمیستوکِلِس پس از برکناری از آتن به مقدونیه گریخت. در دوران اردشیر یکم و سپس داریوش دوم که جنگهای پلوپونِزی میان اتحادیه دلوس به رهبری آتن و اتحادیه لاکهدمونی به رهبری اسپارت آغاز شد و حدود ۳۰ سال به درازا انجامید، مقدونیه همپیمان اسپارت و نزدیک به ایران بود، بنابراین در یک جمله، در همه سده پنجم پ.م که آتن و ایران به دشمنی با هم میپرداختند، مقدونیه همسوی ایران بود. در دوران اردشیر دوم مقدونیه کشوری بیخطر بود و زمانیکه سرانجام پیمان سرشناس به صلح شاهانه برپا شد، مقدونیه نیز از دوستان ایران بود. این کشور وارون آتن دموکراتیک و اسپارت اولیگارشیک، سیستم پادشاهی داشت. همزمان با روی کار آمدن اردشیر سوم، در مقدونیه، پادشاهی به نام فیلیپ بر سر کار آمد که انقلابی در زمینه نظامی انجام داد و توانست برای نخستین بار ارتشی منظم و قدرتمند در مقدونیه برپا کند.
او سپس به سرزمینهای شمالی و شرقی خود یورش برده و آنها را به زیر کنترل خود گرفت. از ۳۵۹ تا ۳۴۶ پ.م، او ۱۳ سال را به جنگ برای سرکوبی آزادی شهرهای یونان پرداخت تا توانست کنترل اتحادیه آمفیکتون را به دست بگیرد. آتن و اسپارت سالها بود که توان جنگی خود را از دست داده بودند. همین باعث شد تا به اردشیر سوم پیغام دادند که حاضر به تمدید قرارداد صلح شاهانه اردشیر دوم هستند تا شاه نوین به آنان کمک کند. در این زمان اردشیر سوم سخت درگیر جنگ فینیقیه و مصر بود. پیروزیهای پرشتاب و رفتارهای تلافیجویانه شاه در این کشورها، فیلیپ را به شدت ترساند. پس او با شتاب هیئتی با هدایای فراوان به همراه ساتراپ فراری ایرانی ارتهباز را به شوش فرستاد. کارهای فیلیپ در اینجا پایان نیافت و یک یونانی به نام هِرمیاس که خواستار تشکیل یک پادشاهی فراگیر در همه سرزمینهای یونانینشین به رهبری فیلیپ شده بود را به چهارمیخ کشید و خبر آن را در همه جا پخش کرد تا هیچکس نگران مقدونیه نشود. یونانی دیگری که چنین اندیشهای در سر داشت ارستو فیلسوف سرشناس آتنی بود. او شاگرد افلاتون بوده و با مرگ افلاتون که همزمان با پایان آزادی یونان، ارستو بزرگترین فیلسوف به شمار میآمد. فیلیپ، ارستو را به مقدونیه آورد تا هم به مردم بیسواد و کمتمدن مقدونیه که به اقرار خود اسکندر جز پرورش گوسفند کاری بلد نبودند دانش بیاموزد و هم روحیه ناسیونالیستی آنان را بالا برد. اعدام هرمیاس باعث ترس ارستو گردید. پس او فرار را بر قرار ترجیح داده و به آتن بازگشت.
در آذرماه سال ۲۲۱ از پادشاهی کوروش، وزیر دربار بگهوئوش شاه را با سم از میان برد. دلیل این کار چندان روشن نیست. شاید او مقام خود را در خطر میدید و یا او به آرزوی همه بزرگان پارسی برای کنار رفتن شاهی خونریز و سختگیر به نام اردشیر سوم جامه عمل پوشاند. پس از درگذشت شاه، مخالفان او برای انتقام از خونهایی که ریخته بود، همه فرزندان او را کشتند. نخست ارشک خردسال را به جای پدر گذاردند ولی او نیز به زودی کشته شد. دو سال جنگ و خونریزی تاسفبار که همه آبرو و اعتبار شاهی را از میان برد باعث شد تا هیچ فرزندی از اردشیر سوم، برجای نماند. با کشته شدن ارشک پسر اردشیر سوم امکان به ارث رسیدن شاهی از اردشیر دوم یا سوم وجود نداشت. چنان قحطی رخ داده بود که بزرگان پارس ناچار یک بازمانده هخامنشی از نسل داریوش دوم به نام ارتشته یا کودمان که در ارمنستان فرمان میراند را به پارس آورده و بر سرش دیهیم شاهی نهادند.
شاید بتوان گفت دستاورد اردشیر سوم این بود که امپراتوری را به شکل واحد نگهداشت تا به طور کامل به دیگران ارث برسد. درحالیکه اگر او نبود، امپراتوری تکه تکه میشد و گرفتن آن برای جهانگیر بعدی کاری بود تقریبا محال. هرچند شاید با شیوهای درست میشد، ولی همچنان بر ایران فرمانروایی کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#520
Posted: 5 Feb 2014 00:35
فیلیپ مقدونی
سکهای با نقش فیلیپ دوم.
فیلیپ دوم مقدونی پدر اسکندر مقدونی است. وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و بهخصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد. برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ را رشوت میداد و با پول میان دشمنان نفاق میافکند. معروف است که یکی از متنفذان قلعهها گفته بود قلعهٔ ما به قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست، فیلیپ گفته بود «آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟».
آتنیها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند. دموستن، ناطق معروف، آتنیها را ملامت میکرد و میگفت: وظیفهٔ آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که در سال ۳۵۶ پیش از میلاد بر سر ادارهٔ معبد دلف (معبد آپولن، خدای آفتاب) درگرفت و فوسیدیها آن معبد را تصرف کردند. فیلیپ فوسیدیها را در شورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رأی به او داده شد. در این وقت نقشهٔ فرماندهی کل یونان را در سر میپروراند. سرانجام در ۳۳۸ پیش از میلاد فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا لشکری جمع کرد و از راه شبهجزیرهٔ آتیک ناگهان به آتن تاختند. بزرگان آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند. دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم «بهاُسی» از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنیها شکست خوردند.
در سال ۳۳۶ پیش از میلاد فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خود آتالوس و پارمنیون را به ایران روانه کرد. اینها مأمور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. فیلیپ برای حمله به ایران و گرفتن رأی خدایان شخصی را به معبد دلفی فرستاده بود تا از پیتی در این باب سؤالی کند و چون جواب مبهم پیتی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی بهپا کرد و مسابقهٔ موسیقی ترتیب داد. پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز میشد و در این بازیها صورت خدایان دوازدهگانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتختنشسته نشان میداد. هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پاوسانیاس قمهای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت.
آواز نیرومند شدن مقدونیه و پیشرفتهای فیلیپ در اطراف مقدونیه، در آسیا پیچید و چنانکه از نطقهای دموستن دیده میشود، آتن از ایران بر ضد مقدونیه کمک طلبید. دربار ایران در ابتدا پاسخ داد، که آتن همواره به مصر کمک میکرد، ولی بعد که اخبار مقدونیه مایه نگرانی دربار ایران شد، باگواس خواجه خطر را حس کرد و مراقب احوال مقدونیه گردید.
گفتگو بزرگ شدن پادشاه مقدونی تا آسیا منتشر شد و شاه پارسیها از قوت فیلیپ ظنین گشته بتمام وُلات ایالات کنارهای نوشت که با همه قوا به اهالی پرنت کمک کنند (پادشاه مقدونی با اینها در جنگ بود) و وُلات پس از رایزنی با یکدیگر عدهای از سپاهیان اجیر، پول بسیار، آذوقه، جنگ افزار و همه نوع مهمات برای اهالی پرنت فرستادند».
بعد بواسطه این قوه امدادی جهت کمک به اهالی بیزانس (استانبول کنونی) و تهدید آتنیها، که جنگ خواهند کرد، فیلیپ، با بودن مساعی بسیار که بکار برده بود، ناچار شد محاصره پرنت و بیزانس را موقوف داشته با یونانیهائی که آگهی جنگ به او کرده بودند، صلح کند، چنین بود توجه دربار ایران به امور مقدونی ولی این اوضاع دوامی نداشت، زیرا بزودی وقایعی روی داد که شاه و وزیر هر دو نابود شدند و زمینه برای فتوحات مقدونیها در ایران آماده گردید.
اگر چه این زمینه در سلطنت داریوش دوم و اردشیر دوم آماده شده بود، ولی قوت اراده اردشیر سوم و کفایت و کاردانی باگواس خواجه و منتور آرامشی بممالک تابعه ایران میداد و اگر دوام مییافت از بسیاری از چیزها، که برآمده از سستی حکومت مرکزی بود، جلوگیری میشد، زیرا چنانکه بیاید، به هنگام حملهٔ اسکندر به ایران وسایلی بسیار در حیطه اقتدار دربار ایران بود، که بواسطه بیتجربگی یا نداشتن مردان کافی، بکار نرفت و در آینده اسکندر و بعد مورخین او این اوضاع را انگیزه بخت بلند او دانستند.
دربارهٔ یونان این زمان باید علاوه کنیم، که در ابتدا یعنی در سال ۳۵۳ – ۳۵۲ پیش از میلاد شایعهای در یونان منتشر شد، که اردشیر در گمان حمله بیونان است و بنابراین اضطرابی در یونان پدید آمد و خواستند تدارکاتی ببینند، ولی دموستن نطاق سرشناس آتن به آتنیها فهماند که به این شایعات نباید اعتباری داده و نباید پارسیها را دشمنان خود پندارند.
در شاهنامهٔ فردوسی او با نام «فلیقوس» شناخته میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.