ارسالها: 23330
#551
Posted: 5 Feb 2014 02:13
تأثیر بر روم
رومیان بسیاری، بالاخص سرداران، اسکندر و دلاوریهایش را تحسین کردند. آنها میخواستند خود را به نحوی به دستاوردهای اسکندر مربوط سازند. پولوبیوس کتابش تواریخ را با متذکر شدن دستاوردهای اسکندر به رومیان آغاز کرد و بنابراین رهبران روم او را به مثابه الگوی خویش دیدند. پومپه لقب «مگنوس» به معنی «کبیر» را بر خود نهاد و حتی از مدل موی اسکندر تقلید کرد و سرزمینهای فتحشدهٔ شرق را جست تا ردای ۲۶۰ سالهٔ او را بیابد و آن را به نشانهٔ بزرگی به تن کرد. ژولیوس سزار از سواردیس برنزی اسکندر ساختهٔ لوسیپوس در محل اجتماعات شهر پردهبرداری کرد اما سر خود را به جای سر اسکندر گذاشت. اوکتاویان از مقبرهٔ اسکندر در اسکندریه بازدید کرد و موقتاً تصویر مهرش را از ابوالهول به چهرهٔ اسکندر تغییر داد. تراژان، نرون، و کاراکالا اسکندر را تحسین کردند. خاندان ماکریانی، خاندانی رومی که به توسط ماکرینوس برای مدتی کوتاه به قدرت رسید، تصاویر اسکندر را همواره همراه خود داشتند، یا بر روی جواهراتشان و یا به صورت گلدوزیشده بر روی لباسهایشان.
از سوی دیگر، برخی از نویسندگان رومی، بهویژه شخصیتهای جمهوریخواه، از داستان اسکندر به عنوان حکایتی عبرتانگیز برای تبیین این موضوع که چگونه میتوان یکهسالاری را با ارزشهای جمهوریخواهی تعدیل کرد، استفاده کردهاند. این نویسندگان از اسکندر به عنوان مثالی از یک حکمران با فضایلی چون amicita (دوستی) و clementia (رأفت)، و رذایلی چون iracundia (خشم) و cupiditas gloriae (تمایل بیش از حد به عزت و افتخار) استفاده کردهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#552
Posted: 5 Feb 2014 02:15
افسانه
روایتهای افسانهای فراوانی پیرامون زندگی اسکندر وجود دارد که بسیاری از آنها ریشه در زمان حیات خود او دارند و احتمالاً به توسط خودش ترویج شدهاند. کالیستنس، تاریخنگار درباری اسکندر، دریای کیلیکیه را به گونهای ترسیم کرد که در حال انجام پروسکونسیس از اسکندر پس میکشد. اونسیکریتوس چند صباحی پس از مرگ اسکندر قراری عاشقانه بین او و تالستریس، ملکهٔ اسطورهای آمازونها، از خود سر هم کرد و وقتی داستان را برای لوسیماخوس، سردار اسکندر و پادشاه آتی مقدونیه، خواند گفته میشود لوسیماخوس به شوخی گفتهاست «متعجبم که من آن موقع کجا بودم».
در نخستین سدههای پس از مرگ اسکندر، احتمالاً در اسکندریه، چندین داستان افسانهای مختلف در هم آمیخته شدند و متن واحدی را به نام رمانس اسکندر شکل دادند. رمانس اسکندر بعدها بهاشتباه به کالیستنس نسبت داده شد و از این رو به کالیستنس-نما معروف است. این متن که در دوران باستان و قرون وسطی چندین مرتبه مورد بسط و بازنگری قرار گرفت، حاوی داستانهای مشکوک فراوانی است و به چندین زبان ترجمه شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#553
Posted: 5 Feb 2014 02:17
در فرهنگ نوین و باستان
مینیاتور ایرانی متعلق به قرون پس از اسلام. خضر و اسکندر در حال مشاهدهٔ آب حیات که به ماهی مرده جان دوباره بخشیدهاست.
موفقیتها و میراث اسکندر در بسیاری از جوامع و فرهنگها توصیف و تشریح شدهاست. نام او در فرهنگ عوام و خواص از عصر خودش تا به امروز مطرح بودهاست. رمانس اسکندر، به طور خاص، تأثیر قابل توجهی بر تصویرپردازیها از اسکندر در جوامع آتی، از ایران گرفته تا اروپای قرون وسطی تا یونان امروزی، گذاشتهاست.
اسکندر در فولکلور یونان امروزی بیش از هر شخصیت باستانی دیگر، به نحو بارزی برجسته است. شکل محاورهای نام او در زبان یونانی نوین («او مگالکساندروس») نامی بسیار رایج است و او تنها قهرمان باستانی است که در سایهبازی کاراگیوزیس ایفای نقش میکند. قصهای مشهور بین دریانوردان یونانی وجود دارد که در آن یک پری دریایی گوشهگیر در حین طوفان، سینهٔ کشتی را در چنگ میگیرد و میپرسد «آیا شاه اسکندر زنده است؟». جواب صحیح «او زنده و سرحال است و بر جهان فرمان میراند» است و دادن پاسخ صحیح منجر به ناپدید شدن پری دریایی و آرام گرفتن دریا میشود. هر جواب دیگری داده شود، پری دریایی به یک گورگون وحشتناک تبدیل میشود و کشتی را به اعماق دریا میکشاند و غرق میکند.
در ادبیات فارسی میانه (پیش از اسلام) از اسکندر با لقب «گجستک» به معنی «ملعون» یاد شدهاست و او متهم به ویران کردن معابد و سوزاندن متون مقدس زرتشتیان است. در ایران پس از اسلام تحت تأثیر اسکندرنامه چهرهای خوشبینانهتر از اسکندر شکل میگیرد. اسکندرنامهٔ فردوسی، اسکندر را در خط شاهان مشروع ایران جای میدهد و از او چهرهای اسطورهای ترسیم میکند که در طلب آب حیات دورادور جهان را جست. بعدها نویسندگان ایرانی اسکندر را به فلسفه مربوط میسازند و او را همنشین اشخاصی چون سقراط و افلاطون و ارسطو در جستجوی جاودانگی به تصویر میکشند.
نسخهٔ سوری رمانس اسکندر، او را در هیئت کشورگشایی مسیحی و آرمانی به تصویر میکشد که به درگاه «خدای احد و راستین» دعا کرد. در مصر، اسکندر به عنوان پسر نکنتانبوی دوم، آخرین فرعون پیش از استیلای ایرانیان، به تصویر کشیده شد. پیروزی او بر داریوش، رستگاری مصر دانسته شد و ثابت کرد که همچنان یک مصری بر مصر فرمانروایی خواهد کرد.
برخی از محققین عقیده دارند شخصیت ذوالقرنین که در قرآن ذکر آن رفتهاست، همان اسکندر کبیر میباشد و دلیل آن را وجود قرائنی در رمانس اسکندر ذکر کردهاند. ذوالقرنین قهرمانی است که سدی بنا میکند تا گروهی مستضعف را در برابر ستم قوم یأجوج و مأجوج یاری رساند. سپس در دنیای شناختهشدهٔ آن روز لشکر میکشد تا آب حیات و جاودانگی را بیابد و در نهایت پیامبر میشود.
در هند و پاکستان، به طور دقیقتر در پنجاب، نام «سکندر» که از زبان فارسی برگرفته شدهاست، بیانگر جوان مستعد نوخاسته است. در اروپای قرون وسطی، اسکندر از اعضای نه دلاور به شمار میآمد؛ نه دلاور گروهی از قهرمانان بودند که همهٔ خصوصیتهای آرمانی شوالیهگری را داشتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#554
Posted: 5 Feb 2014 02:18
تاریخنگاری
به جز چند کتیبه و قطعهٔ بازمانده، نوشتههای کسانی که اسکندر را از نزدیک میشناختند یا از خادمان او اطلاعاتی را جمعآوری کرده بودند، همه از میان رفتهاست. کالیستنس، تاریخنگار اسکندر؛ بطلمیوس و نئارخوس، سرداران اسکندر؛ آریستوبولوس، افسر جزء سپاه اسکندر؛ و اونسیکریتوس، سکاندار ارشد اسکندر، از جمله همعصران اسکندر بودند که شرح حال او را نوشتند. این آثار همه از بین رفتهاند اما آثار بعدی که بر پایهٔ آن آثار اولیه نوشته شدهاند باقی ماندهاند. قدیمیترین آنها دیودور سیسیلی (قرن اول ق م) است. بعد از آن کوئینتوس کورتیوس روفوس (اواسط تا اواخر قرن اول میلادی) است و بعدی آریان (قرن اول تا دوم میلادی) و بعدی پلوتارک (قرن اول تا دوم میلادی) و در نهایت یوستین است که آثار او متعلق به قرن چهارم میلادی میباشد. از میان این آثار، آریان را موثقترین دانستهاند زیرا که او از آثار بطلمیوس و آریستوبولوس به عنوان منبع بهره بردهاست. اثر دیودور از لحاظ توثیق در ردهٔ دوم قرار میگیرد.
پایان اسکندر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#555
Posted: 5 Feb 2014 14:59
نبرد های اسکندر
محاصره صور
محاصره غزه
محاصره ملط
محاصره هالیکارناس
نبرد ایسوس
نبرد دربند پارس
نبرد گرانیک
نبرد گوگمل
نبرد هوداسپس
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#556
Posted: 5 Feb 2014 15:04
محاصره صور
محاصرهٔ صور
محاصرهٔ صور بخشی از کشورگشاییهای اسکندر کبیر در آسیا بود که در سال ۳۳۲ پیش از میلاد به وقوع پیوست. صور پایگاه ساحلی مهم و استراتژیکی در دریای مدیترانه محسوب میشد. ارتش مقدونیه نمیتوانست شهر را به روشهای معمول مسخر کند زیرا که شهر در جزیرهای واقع شده بود و دیوارهای شهر در خط ساحلی کشیده شده بودند. اسکندر برای فائق آمدن بر مشکلات، ابتدا هفت ماه شهر را محاصره و مسدود کرد و سپس میانگذری احداث و به کمک آن استحکامات شهر را فتح کرد.
گفته میشود اسکندر آنقدر از دفاع و مقاومت اهالی صور و کشتهشدن سربازانش خشمگین شده بود که پس از فتح آن، نیمی از شهر را ویران کرد. بنا به گفتهٔ آریان، مقدونیان پس از مستولی شدن بر شهر ۸٬۰۰۰ از اهالی آن را از دم تیغ گذراندند. اسکندر، شاه صور و خانوادهاش را امان داد اما ۳۰٬۰۰۰ نفر از ساکنان شهر را به بردگی فروخت.
تاریخ :ژانویه–ژوئیه ۳۳۲ پیش از میلاد
مکان :صور، فنیقیه (امروزه لبنان)
نتیجه:پیروزی مقدونیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#557
Posted: 5 Feb 2014 15:08
محاصره غزه
نقاشی از غزه اثر دیوید رابرتس
در طول محاصرهٔ غزه، اسکندر کبیر با استفاده از تجهیزاتی که در محاصرهٔ صور به کار بسته بود، پس از سه بار حملهٔ نافرجام، سرانجام موفق به تسخیر غزه شد.
باتیس، فرمانده دژ غزه، درصدد آن بود که تا هنگامی که شاهنشاه هخامنشی ارتشی دیگر فراهم آورد مصر را در انقیاد خود نگه دارد و پس از آن از شهر غزه به مقابله با اسکندر برخیزد. غزه روی تپهای مرتفع و در حاشیهٔ صحرا قرار داشت و از آنجا میشد بهراحتی بر اطراف و اکناف نظاره کرد و از همین رو بود که جادهٔ مواصلاتی سوریه و مصر به توسط غزه کنترل میشد. باتیس میدانست که اسکندر به سوی ساحل پیشروی خواهد کرد زیرا که بهتازگی صور را مسخر کرده بود فلذا آذوقهٔ بسیار تدارک دید تا شهر را برای حصری طولانیمدت آماده کند. نامحتمل نیست اگر بینگاریم که باتیس از طرح اسکندر مبنی بر مسلط شدن بر تمامی کرانههای مدیترانه پیش از حرکت به سوی سرزمینهای داخلی ایران آگاه بودهاست.
اسکندر پس از رسیدن به غزه، دیوارهای جنوبی شهر را ضعیفتر دید پس در حاشیهٔ جنوبی شهر اردو زد. در نزدیکی دیوارهای متزلزل، اسکندر پشتههای به پا کرد که عاقبت برای ورود به شهر مورد استفاده قرار گرفتند. گفته میشود که پشتهها را خیلی سریع ساختند هرچند مهندسین گمان میکردند بنا بر ماهیت استحکامات غزه، ساخت پشتهها ممکن نیست.
به هنگام محاصره، اهالی غزه قصد تخریب تجهیزاتی را که مقدونیان در محل ساخته بودند کردند و اسکندر از فرصت استفاده کرد و ضدحملهای ترتیب داد. در کشاکش همین نبرد بود که شانهٔ اسکندر بهسختی زخم برداشت. بنا به گفتهٔ آریان، مقدونیان در اندک زمانی به دور سرتاسر غزه پشتههایی ساختند. پس از گذشت زمان نامشخصی، تجهیزات به کار گرفته شده برای محاصرهٔ صور نیز به غزه رسید و برای شدت بخشیدن به حصر مورد استعمال قرار گرفتند. تنها در این هنگام بود که قسمتهای اعظم دیوار دژ تخریب شد. پس از سه حملهٔ ناموفق به شهر، در نهایت مقدونیان توانستند شهر را مسخر کنند.
وقتی غزه مسخر شد، مردان را از دم تیغ گذراندند و زنان و کودکان را به بردگی فروختند. اسکندر که شجاعت دشمنانش را تحسین میکرد و مایل بود به سردار دلیر هخامنشی رحم کند، از زانو نزدن باتیس در برابر او و سکوت مغرورانه و رفتار متکبرانهٔ باتیس خشمگین شد. بنا به گفتهٔ کوینت کورس، مورخ رومی، اسکندر باتیس را به همان شکلی از پا درآورد که آشیل با هکتور رفتار نموده بود. طنابی از میان قوزک پای باتیس، احتمالاً بین استخوان قوزک و تاندون آشیل، رد کرد و او را با ارابهای به دنبال خود بر روی زمین کشید.
اسکندر با تسخیر غزه، با خیال آسوده و بدون نگرانی از آنکه سپاهش از جانب شمال احساس خطر کنند، به سوی جنوب و به مصر پیش رفت.
تاریخ:اکتبر ۳۳۲ پیش از میلاد
مکان: غزه
نتیجه:پیروزی مقدونیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#558
Posted: 5 Feb 2014 15:11
محاصره ملط
تسخیر ملط اثر آندره کاستاین
محاصرهٔ ملط اولین رویارویی دریایی اسکندر کبیر با شاهنشاهی هخامنشی بود. این محاصره بر ضد ساکنان شهر ملط واقع در جنوب ایونیا در کاریه صورت گرفت. شهر ملط امروزه در استان آیدین ترکیه قرار دارد. ملط را یکی از سرداران اسکندر به نام نیکانور، پسر پارمنیون، در سال ۳۳۴ پیش از میلاد تسخیر کرد.
تاریخ :۳۳۴ پیش از میلاد
مکان:ملط، کاریه
نتیجه:پیروزی مقدونیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#559
Posted: 5 Feb 2014 15:15
محاصره هالیکارناس
خرابههای استحکامات اطراف هالیکارناس، سدهٔ چهارم پیش از میلاد
محاصرهٔ هالیکارناس، نبردی بین اسکندر کبیر و شاهنشاهی هخامنشی بود که در سال ۳۳۴ پیش از میلاد رخ داد. ارتش اسکندر که فاقد نیروی دریایی بود، پیوسته از جانب نیروی دریایی هخامنشیان احساس خطر میکرد. نیروی دریایی هخامنشیان یکسره در پی برانگیختن اسکندر به نزاع بود حال آنکه اسکندر ناوگان دریایی نداشت. مآلاً ناوگان دریایی ایرانیان به سوی هالیکارناس بادبان کشید تا پایگاه دفاعی تازهای را در آنجا ایجاد کند. آدا، ملکهٔ سابق هالیکارناس، به توسط برادر جوانترش، پیکسوداروس، از تخت سلطنت به زیر کشیده و رانده شده بود. داریوش پس از مرگ پیکسوداروس، اورونتوباتس را به حکمرانی کاریه—که هالیکارناس نیز در حوزهٔ قلمرو آن محسوب میشد—گماشته بود. با ورود اسکندر به منطقه در سال ۳۳۴ پیش از میلاد، آدا که دژ آلیندا را در تملک داشت، آن را به اسکندر تسلیم کرد.
اورونتوباتس و ممنون رودسی در هالیکارناس سنگر گرفته بودند. اسکندر جاسوسانی فرستاد تا با معاندان سیاسی داخل شهر دیدار کنند. معاندان پیشتر متعهد شده بودند که دروازههای شهر را به روی اسکندر بگشایند و اجازهٔ دخول را بدو بدهند. جاسوسان که به شهر رسیدند خبری از معاندان نیافتند. متعاقب آن، درگیری مختصری روی داد و ارتش اسکندر توانست با گذر از دیوارهای شهر، وارد هالیکارناس شود. ممنون رودسی منجنیقهایش را به کار گرفت و ارتش اسکندر عقب نشست. ممنون سپس از پیادهنظامش بهره جست، اما تنها اندکی پیش از آنکه اسکندر متحمل شکست شود، پیادهنظام مقدونیه از دیوارهای شهر با موفقیت عبور کرد و سربازان هخامنشی را غافلگیر ساخت. ممنون که از سقوط شهر متنبه شده بود، آن را به آتش کشید و با سپاهش عقبنشینی کرد. باد شدیدی وزیدن گرفت و موجب شد که اکثر شهر طعمهٔ حریق شود.
اسکندر حکومت کاریه را به آدا سپرد و در عوض، آدا رسماً اسکندر را به فرزندخواندگی پذیرفت تا پس از مرگش مُلک کاریه، بی هیچ قید و شرطی به اسکندر برسد. آدا در میان مردم کاریه محبوب بود و اسکندر با نشاندن او به تخت سلطنت کاریه، از وفادری حاکم و مردم کاریه به خود اطمینان حاصل کرد.
تاریخ :۳۳۴ پیش از میلاد
مکان:هالیکارناسوس، امروزه بودروم
نتیجه :پیروزی مقدونیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#560
Posted: 5 Feb 2014 15:18
نبرد ایسوس
اسکندر در نبرد با داریوش، جنگ ایسوس
نبرد ایسوس (۳۳۳ پ. م.) اولین نبرد مستقیم اسکندر با سپاه داریوش سوم است. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند. ایسوس در کنار خلیج اسکندرون قرار داشت و دشتی که در همسایگی این شهر قرار گرفته بود محل نبرد دو حریف واقع شد. این دشت از سوی شمال به تپههایی محدود بود واز طرف جنوب به دریا میپیوست. پهنای دشت مزبور را در حدود ۲۵۰۰ متر نوشتهاند و بدیهیست که جنگیدن در وسعتی بدین کمی برای سپاه عظیم داریوش آسان نبود.
در این جنگ نخست سپاهیان ایران خود را به پشت سپاه اسکندر رسانده راه را بر آن بستند و چیزی نمانده بود تا نیروی جنگی مقدونی محاصره و نابود شود ولی اسکندر از این وضع نهراسید و به جنگ پرداخت. بسیاری از افراد دو طرف کشته شدند. اسکندر خود به ارابه داریوش حمله برد اما سرداران داریوش برای حفظ جان او از جان خود گذشته و بسیاری از فرماندهان سپاه دشمن را به خاک افکندند و خود اسکندر نیز مجروح گردید ولی در پایان اسب های ارابه داریوش به سبب زخمهایی که برداشته بود رمیدند. داریوش نیز به همین دلیل هراسان شده و ارابه ای دیگر نشست و زمانی که دستهای از سپاهیانش گریختند وی نیز از معرکه جان بدر برد. پس از فرار داریوش ایرانیان شکست خوردند و اردویشان به غارت رفت و مادر، زن، پسر و دختر داریوش نیز بدست اسکندر گرفتار شدند.
این پیشامد داریوش را بر آن داشت تا از اسکندر درخواست صلح کند ولی اسکندر درخواست او را قبول نکرد و چون در همان زمان سوریه را نیز بسبب خیانت حکمرانش به آسانی گرفته بود، به طرف فینیقیه حرکت کرد. مردم شهر صیدا ورود اسکندر به شهر را پذیرا شده و پیروزیش را به رسمیت شناختند ولی شهر صور مقاومت کرد و بسیاری از سپاهیان اسکندر را بر خاک افکند. سرانجام اسکندر پس از هفت ماه نبرد آن شهر را بتصرف در آورد و به قتلعام مردم آن پرداخت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.