انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

زندگی نامه نقاشان ایران و جهان


زن

 
زندگینامه ژرژ روئو


ژرژ روئو از نقاشان دوران مدرن و اوایل قرن بیستم است که به دلیل سبک خاص خود و تاثیراتی که از هنر ویترای (شیشه نگاری) گرفت در جهان هنر شاخص است.
ژرژ روئو
ژرژ روئو در سال 1871میلادی در خانواده ای فقیر در پاریس به دنیا آمد. در چهاره سالگی به عنوان شاگرد نزد یک نقاش شیشه های منقوش به کار پرداخت. در 1891 میلادی، به کارگاه گوستاو مُرو راه یافت و به زودی شاگرد مورد علاقه استاد شد.
روئو در محفل سمبولیستی مرو در یلک کسانی در آمد که مفاهیم"فراسو" ، "رمز" ، " عرفان" و از این دست مفاهیم را مبهم یافتند و در نتیجه به کلیسای کاتولیک جذب شدند. روئو با لئون بلوا (نویسنده) طرح دوستی ریخت و با کاتولیک گرایی بدبینانه اش آشنا شد. روئو همچون بلوا نفرت خویش از جامعه بورژوایی را تعمیم داد و جهان راقلمرو شیطان و وادی هرزگی و تباهی انگاشت.
او بر خلاف ماتیس ( سردمدار جنبش فوویسم) از تلاش برای بیان شادی چشم پوشید و به تلخکامی گرایید. هنر وی نه به حل مسئله بلکه به "طرح" مسئله می گرداخت. هنرش قلمرو زیبایی شناسی را وانهاد و به هنری پیکارجو و به نوعی کیفرخواست بدل گشت.
او در بیان هنری خود می کوشید مفهوم " هنر برای هنر" را به شیوه خاص خود تحقق بخشد.
به همین دلیل اگرچه ابتدا با جنبش سمبولیسم آغاز به کار کرد و بعد از شکل گیری تفکرش به فوویسم گرایید ولی در پایان از فوویسم نیز کناره گرفت و در خیل هنرمندان اکپرسیونیسم جای داده شد.
در "سالن پاییز" 1905 میلادی، وی پرده هایی تیره و تلخ از چهره ای فاحشه ها و دلقکان به نمایش گذاشت که بیشتر از اینکه به لحاظ رنگی فوو باشند به پرده های دمیه می ماند ولی بدون آنکه ریشخند آثار او را داشته باشند. شدت بیان در آنها به سرحد کاریکاتور می رسید و رنگهایشان از لابلای خطهای درهم خاکستری تیره، درخشش مالیخولیایی شیشه بندی منقوش کلیساهای گوتیک را دارا بود.
از همین جابود که وی عملا دیگر به عنوان یک نقاشی که فوویسم نبود شناخته شد، نقاشی که در بیان هیجانات درونیش از مرز فوویسم گذشته و به اکپرسیونیسم رسیده بود.
روئو در سالهای نخست هنرمند شدنش، موضوعات مذهبی ، اخلاقی و اجتماعی را به شیوه کاریکاتورگونه می کشید ولی همین آثار نیز از لخی و تیرگی سرشارند.
او در بیان هنری خود می کوشید مفهوم " هنر برای هنر" را به شیوه خاص خود تحقق بخشد.به همین دلیل اگرچه ابتدا با جنبش سمبولیسم آغاز به کار کرد و بعد از شکل گیری تفکرش به فوویسم گرایید ولی در پایان از فوویسم نیز کناره گرفت و در خیل هنرمندان اکپرسیونیسم جای داده شد.
روئو در سرتاسر فعالیت هنریش به بخش تاریک و اندوهناک جهان جذب شد. او عمدتا چهره ها و پیکرهای تیره و دلتنگ کننده و چشم انداز های دهشتناک را نقاشی می کند.
با اینحال در توصیف عذاب و مرثیه جهان ، کورسویی از نجاتِ ممکن و امید بزرگ را نشان میدهد.
وی در یال 1918 میلادی، نقاشی کردن را وانهاد و ده سالی را صرف تجربیات طراحی و چاپ دستی کرد. این آثار در مجموعه ای تحت عنوان " دادخواهی" به سال 1948 میلادی به چاپ رسید. سیاهقلمهای تیزابی و باسمه های آبرنگنمای او به لحاظ مضمون کلی و حتی اسلوب کار، ادامه نقاشیهایش محسوب می شوند.
وی از سال 1929 میلادی به کندی و به زحمت ، نقاشی کردن را مجدد از سر گرفت و بارها به تصاویر و مضامین گذشته باز گشت تا شدت بیان آنها را بیفزاید. رفته رفته به شیوه ای خاص دست یافت و کاربست خطهای مرزی ضخیم و رنگهای شدید را به کمال سادگی و گویایی رسانید.
ژرژ روئو
با رویکردی اینچنین بود که توانست در نقاشی های مذهبیش ، خود را به عنوان یک شمایل نگار راستین معرفی کند.
شاید بهترین و معروفترین اثر ژرژ روئو، پرده " پادشاه پیر" باشد که به خوبی می توان در آن شیوه تکامل یافته وی را مشاهده کرد.
در باسمه ها و نقاشی های روئو ، خط های مرزی ضخیم که یادآور شبکه سربی شیشه بندی منقوش اند، اشیا را با قاطعیت محصورمی کنند و درخشش رنگها را موجب می شوند.
از طرفی درخشندگی رنگها نیز شیشه های منقوش را به یاد می آورند و از لحاظ صوری به قلمرو مقدس که آرزوی قلبی روئو بود اشاره می کنند. در غنای خط و بافت این آثار که بر تلاش و ممارست طولانی هنرمند پاگرفته ، شکوه ناخوش واپسین دوره هنری رامبراند را می توان مشاهده کرد. در حقیقت، رامبراند و دومیه جزو منابع هنر روئو بودند و همچنین او به گوستاو مرو بسیار مدیون بود. بی شک، مرو حساسیت به بارقه گناه آلود و شکوه تیره گلهای شر را در روئو بیدار کرد. بدینگونه است که تلقی زاهدانه اش در باره خود پر معنی می شود:
" من همچون پیچک بی نواییِ ابدی بر دیوار جذام زده ای چسبیده ام که در پس آن، بشریت عاصی گناهان و پرهیزگاریهای خود را پنهان می دارد."
     
  
زن

 
زندگینامه گوستاو کلیمت

همه هنرمندان بزرگ دستخطی ویژه دارند که کمابیش شناختنی است، اما اگر هنرمندی باشد که آثار او را بتوان به راستی یکه و تقلیدناپذیر دانست، گوستاو کلیمت، هنرمند اتریشی اوایل قرن بیستم است.
کلیمت، هنرمند زرنگار
تقلید و کپی‌برداری از کلیمت، در روزگار اشباع شده از "تکثیر مکانیکی" (به تعبیر والتر بنیامین) سخت رواج دارد، اما هرگز کسی نتوانسته با آن تمرکز خیره‌کننده، توازن و تعادل هارمونیک کار این هنرمند را تکرار کند.
هنر کلیمت وجهی دوگانه و گاه متناقض دارد: او از سویی از هنرمندان پیشگام و آوانگارد زمان خود بود که با نوآوری‌های چشمگیر و تجربه‌های جسورانه بر نسلی از هنرمندان مدرنیست تأثیر گذاشت، اما از سوی دیگر هنر خود را بر دستمایه‌‌هایی ساده و آشنا استوار کرد که برای هر چشمی زیبا و نوازشگر هستند.
تابلوهای کلیمت به راحتی با هر نگاهی انس می‌گیرند و به دیوار هر اتاق خواب، سالن نشیمن یا دفتر کاری "می‌خورند". نباید فراموش کرد که این حسن و کمال با عمری تلاش و تقلا به دست آمده است.
انقلاب در هنر تزئینی
وین در آغاز قرن بیستم و دوره‌ای که به "پایان قرن" یا مرحله "انحطاط" شناخته شده است، از پایگاه‌های اصلی هنر مدرن بود. گوستاو کلیمت با شورش بر نقاشی آکادمیک یکی از نمایندگان اصلی سبک "هنر نو" است که در کنار گروهی از هنرمندان نوگرای وابسته به نمایشگاه "سسسیون" (گسست) جنبش "یوگند استیل" (سبک جوان) را به وجود آوردند.
نقاشان کلاسیک و "مکتبی" کار کلیمت را بیشتر آرایش و دکور می‌دانستند که از "مقاصد والای هنر" دور می‌شود. در برابر کلیمت و دوستان او عقیده داشتند که هنرمند باید در آفرینندگی و ذوق‌آزمایی آزادی کامل داشته باشد و هیچ مرجعی حق ندارد برای او راه و رسم تعیین کند.
گوستاو کلیمت برخلاف بسیاری از دوستان هنرمندش نه در آموزشکده هنری وین، بلکه در آموزشگاه هنرهای صنعتی و کاربردی تحصیل کرد.
در نخستین مرحله از فعالیت کلیمت که او در کارگاهی با برادر جوانترش همکاری داشت، از آمیزش آفرینش هنری و مهارت صنعتگری ترکیبی فشرده شکل می‌گیرد که هم زیباست و هم "سودمند". در مکتب "گسست" به این کارهای ترکیبی که می‌توانستند آمیزه‌ای از نقاشی و پیکره و معماری باشند، "مجموعه هنری" نام داده شده بود.
هدف این "هنرمندان صنعت‌گر" خلق فرم‌‌های هارمونیک و ترکیب‌های چشم‌نواز بود که هم در صنایع کاربردی مانند وسایل مصرفی و استیل مبل و نقش پارچه و هم در آرایش سالن‌ها، دکورهای داخلی و سبک معماری نماها قابل مصرف باشند.
کلیمت، هنرمند زرنگار
شعری از جنس خط و رنگ
کلیمت طراحی زبردست بود. از او بیش از سه هزار طراحی باقی مانده، که از نگاه دقیق و دست پرقدرت او خبر می‌دهند. قلم جسور و چابک او در رسم پیکرها و حالت‌های انسانی، به ویژه زنان برهنه، به گروهی از هنرمندان جوان‌تر مانند اگون شیله درس بسیار داد.
کلیمت با رشته‌ای از طرح‌ها به عنوان "استعاره" نام‌آور شد که بسیاری از آنها "سیاه مشق" برای کارهای بزرگتر و تابلوهای رنگی او هستند.
این آثار او معمولا زمینه‌ای یا مرجعی دراماتیک دارند، در اساطیر باستانی یا قهرمانان تراژیک، مانند سالومه، یودیت، دانائه و آتنه. کلیمت با صحنه نمایشی دوران خود پیوند نزدیک داشت.
در بسیاری از این کارها او به سمبولیسم گرایش دارد که از گرایش‌های اصلی در هنر روزگار بود. او تلاش می‌کند بسان شاعری پراحساس، مفاهیم کلی و انتزاعی مانند زندگی، مرگ، فلسفه، موسیقی، شهوت و حسادت را با خطوط و اشکال ظریف و نمادین مجسم کند.
در سری طرح‌ها و تابلوی رنگین "امید" زنی باردار است که به شکم برآمده خود خیره شده است.
با وجود چیره‌دستی کلیمت در طراحی، او در تابلوهای رنگین از بازنمایی دقیق دنیای واقعی دوری می‌کند. پیکرهای انسانی او همراه با موج خط‌ها و رقص فرمها شکل عوض می‌کنند. کلیمت همیشه جای موتیف "طبیعی" را با طرح‌هایی ریز و فشرده پر می‌کند، به گونه‌ای که بافت اصلی فیگورها و پیرامون آنها از روح و حرکت سرشار باشد.
کلیمت طراحی زبردست بود. از او بیش از سه هزار طراحی باقی مانده، که از نگاه دقیق و دست پرقدرت او خبر می‌دهند. قلم جسور و چابک او در رسم پیکرها و حالت‌های انسانی، به ویژه زنان برهنه، به گروهی از هنرمندان جوان‌تر مانند اگون شیله درس بسیار داد.
کلیمت این آزادی را به بیننده می‌دهد که کار را به شیوه خود ببیند و با حس و حال خود بسنجد و تفسیر کند. در هنر او چیزی پنهان با معنایی شگرف بیابد که قابل بیان نیست؛ یا تنها نگاه کند و چشم را در زوایای خط‌ها و طرح‌ها و رنگ‌ها گردش دهد و از هماهنگی آنها لذت ببرد. کلیمت برای هر دید و سلیقه چیزی دارد و نزدیک شدن به هنر او به کارشناس و متخصص نیاز ندارد.
نقاشی‌های زرنگار
بیشترین شهرت کلیمت با کارهایی است که به "دوره طلایی" معروف هستند و کمابیش در دوره بلوغ هنری او، در حوالی 40 سالگی، خلق شده‌اند.
پدر کلیمت گراورسازی باذوق بود و با طلا کار می‌کرد. می‌توان گفت که او عشق به طلا را از پدر به ارث برده بود، اما آشنایی او با کاشی‌ها و نگاره‌های بیزانسی نیز بی‌تردید در علاقه او به نقوش زرین مۆثر بود.
از شمایل‌نگاری و نقش قدیسان که بگذریم، زرنگاری یا استفاده از آب طلا ابداعی است که در هنر مدرن با کارهای کلیمت مشخص می‌شود. کلیمت شمایل بیزانسی را با دستمایه‌های زمینی آشتی داد. در کارهای او معمولا زنان زیبا و برهنه و دلفریب به جای قدیسان قرار گرفته‌اند. او شاید به پیروی از سنت پدر، هر پیکره را به سان یک "تکه جواهر" نشان داد.
کلیمت، هنرمند زرنگار
شاید معروفترین این کارها تابلوی "بوسه" باشد. در این تابلو همه چیز بر گرد یک بوسه عاشقانه شکل گرفته است. مرد و زن در فضایی زرنگار و اثیری در برابر هم زانو زده‌اند. مرد هم بر زن مسلط است و هم با بازوانی قوی او را در پناه گرفته است. روپوش مرد از نقش‌های گوشه‌دار و "سخت" است، درحالیکه جامه زن از نقش‌های مدور و "نرم" پوشیده شده است.
فضای تابلو یکسره لخت و مجرد است و هیچ چیز از شرایط و موقعیت زن و مرد را روشن نمی‌کند. آنها تنها دو انسان عادی هستند که با دو اندام متفاوت در هم فرو رفته‌اند و می‌توانند به هر زمانه و فرهنگی متعلق باشند. منتقدی این موقعیت را "تصویر بشریت" لقب داده است.
در دوره پایانی زندگی کلیمت، افسون سرد و عبوس اکسپرسیونیسم فضا را پر کرده بود، اما کلیمت بیشتر به ستایش لذت زندگی، کامرانی از عشق و نوشخواری گرایش داشت.
طبع سرزنده و زیباپسند او را بهتر از هر جا در چشم‌اندازهای طبیعت و پرتره‌های زنانه او دیده می‌شود که در دهه آخر زندگی، از حوالی 1908 تا 1918 با کمالی خیره‌کننده به روی بوم آورده است.
در این آثار کلیمت به سبکی آرام و موزون دست یافته که می‌توان آن را مثل ترنم موسیقی حس کرد. اما گاه در این ترنم لطیف و نوازشگر، حس و حال زمانه پرآشوب محسوس است، حتی در تابلوهای تغزلی مانند بوسه یا "هماغوشی"، اضطرابی پنهان حس می‌شود که به زوج عاشق نهیب می‌زند که هرگز به این لحظه بیکران پایان ندهند. اگر به پشت بنگرند مصیبتی بزرگ در انتظار آنهاست.
امروزه برخی از کارهای کلیمت در همه جا حضور دارند. بسیاری از مردم کارهای او را در خانه دارند، از هارمونی رنگ‌ها و از تعادل موزون طرح‌ها لذت می‌برند، بی‌آنکه نام او را شنیده باشند. امسال که 150 سال از تولد کلیمت می‌گذرد، نام او بیشتر به گوش‌ها خواهد رسید.
     
  
زن

 
زندگینامه استاد مهدی ویشکایی
بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه استاد مهدی ویشکایی

باری، پیغام دادند که بیا نوشهر و پرتره بساز. مرا بردند هتل چالوس، روز معین من آماده شدم فکر می‌کردم مرا می‌برند کاخ و جلسه رسمی است، در هوای گرم تابستان به اجبار لباس رسمی پوشیدم کت و کراوات و این حرف‌ها. جعبه رنگ و سه پایه و بوم را برداشتم و راه افتادیم، زیر بار این وسایل سنگین دست‌وپا گیر خسته شدم. مرا صاف بردند اسکله و شاه با مایو روی صندلی زیر چتر آفتابی نشسته بودم. ژستی که برای ساختن پرتره در مراسم تاجگذاری اصلاً‌ مناسبتی ندارد. عده‌ای نشسته بودند پشت میزها و رامی بازی می‌کردند مثل آتابای و هاشمی‌نژاد و مشیری. شاه هم با ایادی تخته بازی می‌کرد. حالا وضع مرا تصور کنید که با لباس رسمی زیر آن وسایل سنگین ایستاده‌ام بین آن عده و نمی‌دانم که چه کار کنم.

داشتم به شاه نگاه می‌کردم که متوجه من بشود و اجازه بدهد که کارم را شروع کنم. اما او اصلاً متوجه حضور من نشده بود و سخت سرگرم بازی بود. یک‌دفعه عصبانی شد و بازی را بهم زد و تخته را بست. معلوم شد که سه می‌خواسته و نیامده است.

این اولین دیدار من برای تهیه پرتره حضوری بود. فرح در فاصله‌ای دورتر در آفتاب کتاب می‌خواند. ایادی رفت پیش او و خبر داد که نقاش آمده، چه کار باید بکند. فرح رفت شاه را در جریان قرار داد و او گفت بیاید. من هم جلو رفتم، احترام به‌جا آوردم، سری تکان داد و پرسید شما هستید می‌خواهید اسکچ تهیه کنید؟ گفتم بله. اجازه داد سه پایه را در محل مناسب استوار کردم و رنگ‌ها را آماده کردم. شاه همچنان با مایو نشسته و روزنامه مهر ایران می‌خواند و سگ گنده‌ای هم جلوی پایش خوابیده بود. حالا شاه روزنامه را از جلو صورتش نمی‌برد کنار که من چهره‌اش را ببینم و کارم را شروع کنم. مستاصل در آن هوای گرم توی آفتاب ایستاده‌ام. دو تا دست می‌بینم و یک روزنامه و جرات ندارم بگویم روزنامه را کنار بکشید! حالا وزرا هم رسیده‌اند و کار دارند و منتظر شرفیابی‌اند. فرح آمد جلو، وقتی دید بیکار ایستاده‌ام رفت به شاه گفت شما روزنامه می‌خوانید. نقاش صورتتان را نمی‌بیند اگر ممکن است به نقاش نگاه کنید. شاه همان‌طور که روزنامه را اندکی پایین آورده بود گفت باشد گاهی نگاه می‌کنم.

تیک لب داشت، کله‌اش کوچک بود، شبیه عکس‌هایش نبود. دماغش آن‌قدر گنده نبود، برنزه شده بود، ورزشکار ماب به نظر می‌آمد. سرش را اصطلاح کرده بود و آراسته بود. کار می‌کردم گاهی نگاه می‌کرد اما این پز کافی نبود. البته چون برای وزارت‌خانه‌ها از روی عکسش کار کرده بودم تناسبات دستم بود و خیلی سریع کار می‌کردم. تا این که ولیعهد آمد و گفت می‌خواهم اسکی کنم.

گفت بگو حاضر کنند، پس از سه ربع، نیم ساعتی که به عنوان مدل نشسته بود بلند شد آمد، کار را دید. گفت شما خیلی سریع کار می‌کنید. فردا هم همین موقع بیایید و رفت.

فرح گفت: «نقاشان خارجی زیاد آمده‌اند که پرتره تهیه کنند. وسط کار ایشان گفته است نمی‌خواهم. معلوم است که از کار شما خوشش آمده.» از شدت گرما و خستگی نمی‌دانستم چه بگویم عرق چشم‌هایم را می‌سوزاند. نگاه نمی‌توانستم بکنم. به من گفتند اعلیحضرت گفته‌اند فردا لباس آزاد.

روز دیگر با پیرهن رفتم. این بار شاه ننشست می‌رفت و می‌آمد با وزرا صحبت می‌کرد گاهی هم می‌آمد و نگاهی به تابلو می‌کرد. او را با لباس کرم ساخته بودم در بک گراند سفید. در آخر گفت صورت که خوب شده، گفتم می‌خواستم از چهره برای تابلوی بزرگ تاج‌گذاری استفاده کنم. تابلو را آوردم تهران و تابلوی دو نفری آن‌ها را ساختم با لباس‌های مخصوص. اما برای تاج آن‌ها جا نبود. تاج برای‌شان نگذاشتم. اردشیر زاهدی گفت من این تابلو را می‌خواهم برای تولد شاه هدیه بدهم. تابلو را بردند پیش شاه، شاه گفته بود چرا تاج مرا بریده است؟ تابلو را پس آوردند که تاجش را هم بساز!‌ اما تابلو جا نداشت و تعادلش به هم می‌خورد و نمی‌توانستم بوم را بزرگ‌تر کنم. نمی‌دانستم چه کنم. یکتایی آمد کار را دید گفت چهارچوب بزرگ‌تری سفارش بده، همان‌قدر که لازم داری،‌ من با چسبی که دارم بوم را برایت بزرگتر می‌کنم طوری که وصله آن معلوم نباشد این کار را کردیم و تاج‌، آن‌جا جا گرفت. گفتم یکتایی ممکن است این تابلو از آن‌جا که وصله کرده‌ایم ور بیاید، گفت خاطرت جمع باشد آن موقعی که ور بیاید این‌ها هم نیستند.
     
  
زن

 
زندگینامه امیل ماتیس
بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه امیل ماتیس


هنری، بعد از اتمام تحصیلات مقدماتیتصمیم گرفت که در پستیدولتیمشغول به کار شود و برایهمین منظور به پاریس رفت و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. بیماریناگهانیکه برایش به وجود آمد او را برایطیدوران نقاهت یکسال خانه نشین کرد. نقاشیدر ابتدا تنها وسیله ایبرایگذران وقت و فرار از یکنواختیمحیط خانه بود. بازیرنگها در صفحه و چرخش قلمو، میل نهفته ویبه هنر را که در دوران طفولیت با جمع آوریپارچه آغاز شده بود را بار دیگر آشکار کرد و بدین شکل نقاشیمهم ترین دغدغه زندگیاش گردید. خود از این کشف به «بازگشت به بهشت» یاد میکرد.

سال هایطولانیآموزش نقاشیبرایماتیس جوان آغاز شد. ابتدا به آکادمیهنر ژولین رفت و بعد در استودیو بکس آرت زیر نظر گوستاو مورئو آموزش دید. همزمان در کلاس هایطراحیمبلمان داخلینیز شرکت میکرد. در سال هایآغازین فعالیتش تحت تاثیر نقاشان امپرسیونیست: پل سزان،گوگن، ونگوگ و پل سیگناگ قرار گرفت.در سال ۱۸۹۶ اولین نمایشگاه آثارش را برپا کرد. یکسال بعد تابلویبزرگ و معروف او «ناهار خوران» به نمایش درآمد و نام ماتیس را بر سر زبان ها انداخت. در فاصله سالهای۱۸۹۹ تا ۱۹۰۴ در نمایشگاه هایگروهیگالریویس شرکت جست و مناظر بسیاریرا ازچشم اندازهایشهر به تصویر کشید. علیرغم موفقیت هنریاش در زندگیخصوصیبا بحران مالیروبه رو شد و مجبور گشت مدتیرا در خانه پدریسپریکند.

ماتیس از جمله هنرمندانیبود که موفق شد زبان خاص خود در نقاشیرا کشف کند و آن را با ابزار رنگ و نور بیان نماید. در سال ۱۹۰۵ ماتیس به همراه مارکه، درن، رویو و مانگن نمایشگاهیرا برپا کرد که نویددهنده یک جنبش هنریبود. وجه مشخص آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه استفاده از رنگ هایخام، دفرماسیون اشیا و اشکال و سطوح تخت رنگیبود. این نقاشیها خشم بازدیدکنندگان را برانگیخت تا جاییکه منتقد فرانسوی؛ لوییوکسل؛ بعد از تماشایآنها با غیض فریاد زد: «این ها چیزیجز وحشیگرینیست!»
رهبریاین حرکت را ماتیس بر عهده داشت و برایهمین ویرا پایه گذار مکتب فوویسم (وحشیگری) میدانند. ویعقیده داشت که هنرجویان نقاشیباید تقلید محض از کار نقاشان پیشین را کنار بگذارند. انقلابیکه فوویسم در عرصه استفاده از رنگ پدید آورد در جریان تکوین و تکامل هنر مدرن بسیار مهم بود. برجسته ترین دستاورد این جنبش، رسیدن به استقلال در رنگ و فرم بود به گونه ایکه رنگ به عنصر اصلینقاشیمبدل شد تا جاییکه از موضوع کار نیز اهمیت بیشترییافت.

ماتیس در جایینگرشش به نقاشیرا اینگونه مطرح ساخته« رنگ باید در خدمت بیان هنریبه بهترین نحو ممکن باشد. من رنگ ها را بدون هیچ پیش شرط ذهنیبر رویکاغذ میگذارم... من کیفیت رنگ ها را به طور غریزیکشف میکنم. براینقاشیکردن از یک منظره پاییزی، سعینمیکنم رنگ هاییرا که مناسب این فصل هستند را به یاد آورم، تنها از حسیکه این فصل به من میدهد الهام میگیرم؛ حتیحسیکه نسبت به مثلاً یک فصل دارم ثابت نیست و پاییز ممکن است مثل تابستان گرم و کشدار باشد.» هر چند ماتیس اینگونه به هنر مینگریست ولیجنبشیکه او پایه گذارش بود آنچنان که باید پیام آور ذهنیت خالقش نشد و گروه فووها خیلیزود از هم پاشید.

ویمدتیرا تحت تاثیر کوبیست ها گذراند ولیهیچ گاه مشخصاً یک نقاش کوبیست نشد. سالهایطولانیدوستیاو و پیکاسو سبب نشد تا تفکر هیچ یک از آن دو بر دیگریچیره شود. نکته کلیدیتفاوت ماتیس و پیکاسو در تفاوت نگرش آن دو به موضوع بود. ماتیس از رویطبیعت نقش میزد در حالیکه پیکاسو تخیلش را بر آنچه در طبیعت وجود داشت برتریمیداد.

کلکسیون ماتیس که طیف وسیعیاز پارچه هایفرانسویتا فرش هایایرانی، آویزهایدیواریآفریقا و ژاکت هایمراکشیرا شامل میشد به شکل طرح هایاسلیمیو دیگر عناصر هنر شرقیدر آثارش متجلیشد. میتوان در بسیاریاز طرح ها و چاپ هاییکه از ویبه جا مانده اند این تاثیرپذیریرا به خوبیمشاهده نمود.

سرانجام این هنرمند نقاش، مجسمه ساز و طراح فرانسویدر سوم نوامبر سال ۱۹۵۴ دیده از جهان فرو بست. از یاد نبریم که ویعقیده داشت: «در رویایهنریهستم سرشار از تعادل، خلوص، آرامش و عاریاز موضوعات مشوش کننده و یاس آور. هنریکه برایآنان که مشغله فکریدارند، تاثیریلذت بخش داشته باشد، مثل یک آرامش بخش ذهنی، چیزیشبیه یک مبل راحتینرم و گرم که تن خسته ات را رویآن رها میکنی.»
     
  
زن

 
زندگینامه استاد اسفندیار احمدیه
استاد اسفندیار احمدیهاسفندیار احمدیه متولد ۱۳۰۷ در محله پامنار تهران است. او به مدت ۲ سال از ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۶ در نزد استاد علی اصغر پتگر به تعلیم نقاشی پرداخت. سپس در سال ۱۳۲۶ به هنرستان کمال الملک رفت و از حضور بزرگانی چون اسماعیل آشتیانی، محمود اولیا و حسین شیخ بهره ها گرفت.



علی چیت ساز، عباس کاتوزیان و صادق پور از جمله همدوره ای های وی در دوران تحصیل در هنرستان بودند.

اسفندیار احمدیه به علت شاگردی در نزد شاگردان کمال الملک و نیز به علت همفکری با این جریان مهم نقاشی معاصر ایران، در امتداد منطقی مکتب کمال الملک قرار گرفته است.

مضامین تابلوهای اسفندیار احمدیه نیز همان حال و هوای آثار کمال الملک و شاگردان بلافصلش را دارد که از جمله می توان به تصاویری از طبیعت ، زندگی، کار، آداب و سنن مردم عادی، تکچهره سازی ، طبیعت بی جان (ترکیبات هنرمندانه ای از بطری و ساعت و لیوان و گلدان و میز و ظروف سفالی و شیشه ای و انواع اشیای مختلف بنا به سلیقه نقاش که آن را اصطلاحاً طبیعت بی جان یا Still Life می گویند)، مصور کردن قصص دینی، حماسی و فولکلوریک اشاره کرد. این همه را او در تجربه گری های متنوعی با ابزارهای مختلفی همچون رنگ روغن، آبرنگ، مدادرنگی و ... به نمایش درآورده است. روح کنجکاو احمدیه همواره او را در معرض آزمون و خطا و کسب تجارب بیشتر قرار داده است. وی برای تکمیل دانسته های خود به کشورهای مختلفی سفر کرده و از هر دیاری ، چیزی به داشته های بسیار خود افزوده است.

او در بخش نقاشی روی سفال و سرامیک در اداره کل هنرهای زیبا و نیز در بخش گرافیک همان اداره چندسالی کار و فعالیت داشته است. همکاری با توفیق حاصل آن سال هاست (اوایل دهه ۳۰).

اسفندیار احمدیه در واقع بانی انیمیشن در ایران و پدر پویانمایی ایرانی است. وی در سال ۱۳۳۶ با ساخت دو فیلم «ملانصرالدین » و «قمر مصنوعی » نام خود را به عنوان بنیانگذار نقاشی متحرک در ایران به ثبت رسانید. احمدیه این دو فیلم را با مداد طراحی کرده و به مدت ۲ دقیقه به حرکت در آورده بود! کارگردان فیلم «قمر مصنوعی» یک ارمنی به نام پطروس پالیان بود.

احمدیه در سال های پایانی دهه ۳۰ و سال های آغازین دهه ۴۰ آثار زیادی در زمینه نقاشی متحرک به وجود آورد که از آن جمله است:
طراحی و نقاشی و کارگردانی فیلم «اردک حسود» در سال ،۱۳۴۱ طراحی و نقاشی و کارگردانی فیلم «خوشه گندم» در سال ،۱۳۴۲ نقاشی فیلم «خروس بی محل » و نقاشی فیلم «بادبادک به کجا می روی؟» به کارگردانی افخم ماکویی.

وی علاوه بر کار در عرصه انیمیشن ، به طراحی عنوان بندی فیلم برای آثار سینمایی بسیاری نیز اقدام کرد.

ورود اسفندیار احمدیه به دنیای انیمیشن و تیتراژ فیلم در اثر کنجکاوی و کوشش های تجربی اش بود و دراین حیطه هیچ آموزشی ندیده بود. اما در زمینه هنر نقاشی، وی را باید در زمره پیروان مکتب کمال الملک به حساب آورد.

مهمترین تفاوت میان آثار احمدیه با آثار استادانی همچون علی محمد حیدریان، حسین شیخ و اغلب نقاشان آن دوره، در خلق آثار خیالی است. اهتمام به مضامین مذهبی نیز از دیگر ویژگی های آثار وی است. به عنوان مثال، می توان به تابلوهایی چون شهادت امام حسین (ع) ، روایت اصحاب فیل، علی (ع)، ضامن آهو و صحنه خیالی او از روز قیامت را نام برد.
اسفندیار احمدیه در گروه دیگری از تابلوهایش به ثبت مناظر طبیعی متعدد از چشم اندازهای اطراف تهران و سایر نقاط ایران پرداخته است. او مناظری را برای همیشه در قاب تابلوهایش ثبت کرده که دیگر نشانی از آنها در حومه تهران و حتی سایر نقاط دورتر وجود ندارد. از چنین دیدگاهی ، منظره نگاری های وی اسناد معتبری در ثبت چشم اندازهای ایرانی محسوب می شوند.

نکته جالب در آثار احمدیه، ثبت لحظات روزمره زندگی ، کار، معیشت، آداب و سنن و فرهنگ جامعه ایرانی دهه های ۳۰ و ۴۰ است. آثار او، همچون پنجره ای به اعماق زندگی، اسناد کم نظیری در مطالعه و شناخت جامعه ایرانی در طول یک سده گذشته است.

وی با ثبت تصاویری روشن و صادقانه از محله های تهران، از قنات حاجی علی رضا در سرچشمه گرفته تا تصویر سقا در سبزه میدان، از کوچه پس کوچه های پس قلعه گرفته تا معابر آشنای سرچشمه و از میدان مخبرالدوله گرفته تا آب انبار قدیمی نوعی حس نوستالوژیک را نیز به سایر ویژگی های بارز آثارش می افزاید.

در عبور از مقابل آثار استاد اسفندیار احمدیه می توان تنوعی کم نظیر از احساسات متنوع همچون:
▪ طراوت طبیعت (حس طبیعت گرایانه)
▪ درک معنای زندگی (حس زندگی شهرنشینی)
▪ اشاره به کار و معیشت (حس واقع نمایانه)
▪ روایات مذهبی (حس فراطبیعی و الهی)
▪ ماجراهای حماسی(حس وطن دوستانه)
▪ ثبت مکانها و محله های مختلف (حس نوستالوژیک)
را از این تابلو به آن تابلو تجربه کرد.

بی درنگ باید به خاطر بیاوریم که استاد در سال ۱۳۸۴ از سوی انجمن سینمایی فیلم سازان انیمیشن ایران (آسیفا ) به عنوان پایه گذار انیمیشن (پویانمایی) درایران شناخته شد و در سال ۱۳۷۰ نیز از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان کل کشور نشان درجه یک هنری را دریافت کرد.

آثار استاد احمدیه پیوند میان هنر، طبیعت، انسان و زندگی و رابطه ارگانیک میان آنها را به نمایش می گذارد. او که از پیروان مکتب کمال الملک است ، هنوز از پس یک قرن، وفادارانه سبک و سیاق و راه درخشان او را حفظ و حراست می کند.

سالم ترین و معتبرترین جریانی که پس از کمال الملک به جذب و فهم هنر اروپایی پرداخت، همین جریان واقع گرایی است. کافی است نگاهی دوباره به آثار کمال الملک ، صنیع السلطان، حیدریان، رسام ارژنگی، جعفر پتگر و ... بیندازیم؛ هنوز هم دست نایافتنی به نظر می رسند و اگر چنین است (که چنین است )، البته به معنای عدم توانایی نسل های بعدی نیست، بلکه بیشتر به معنای ورود جریانات بی ریشه، حرامزاده و عاریتی به ساحت پاک هنر ایرانی است که دراین میان، سهم «شارحان» ناآشنا با رمز و راز نقاشی بسیار بیشتر از هر عامل دیگری بوده است. در اینجا اگر از لفظ «شارح» استفاده می شود، از آن رو است که شارح همواره از پس «رویداد» می آید و این رویداد است که او را به شرح دادن وا می دارد. آنان با تکیه بر نوعی پردازش های لفظی و کلامی که از معنا تهی و از تکلف و تعارف انباشته بود، کار را به جایی کشاندند که هر تازه از راه رسیده ای ، کمال الملک را نکوهش کرد و از این که او «امپرسیونیست» نشده و به «کلاسیک »های اروپا بسنده کرده است، بر او خرده گرفت.

ظاهر چنین تحلیل هایی (!) آنقدر مجاب کننده بود که فرصت تعمق و تعقل را از مخاطب محروم از سنت نقد هنری می گرفت.

علاوه براین، در ۷۰سال گذشته و در سطوح آموزش های دانشگاهی در عرصه هنر ، دانشجوی ایرانی بیش از آن که با کمال الملک و اهمیت حضور او آشنا شود، با مارسل دوشان آشنا شده و بیش از آن که «میرعلی تبریزی» را شناسد، هرب لوبالین را شناخته است.

در همین مدت، تهران از داشتن یک سالن دائمی که آثار کمال الملک و شاگردان نام آورش را به نمایش بگذارد، محروم بوده است. بسیار تأسفبار است که آثار بزرگان هنر خود را در انبارها و مخزن ها پنهان می کنیم تا ذهن و نگاه و هوش و حواس جوان هنرمند ما در پی جذب و کسب هر باد مسمومی از هر منشأ و منبع ناشناخته و مشکوکی ، به بیراهه کشانده شود. این معضل در زمانه ای که دسترسی به هر نوع تصویر بادآورده ای به سهولت فراهم شده و تصاویر متنوع در مجاری بی صاحب اینترنت در مقابل نگاه کنجکاو جوانان رژه می روند، بیشتر خود را نمایان می سازد؛ چرا که پیشاپیش ذهن و زبان و اندیشه او در تماس با سرچشمه های معتبر و ریشه های اصیل فرهنگ خودی صیقل نخورده است.

در دیدار از آثار استاد اسفندیار احمدیه، با دنیایی از رنگ، شور، تنوع، حرکت، زندگی ، ایمان، شعف و مهر آشنا می شویم و بار دیگر به خاطر می آوریم که پاکیزگی و ایمان مبنای هنر والای ایرانی بوده است. این شور و شعف، وجد و سرزندگی و شفقت و مهر تنها جلوه ای مادی از آن مبنای لایزال است.
     
  
زن

 
زندگینامه کاظم چلیپا
بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه کاظم چلیپا
این هنرمند نقاش آثارش را در تعداد بسیاری نمایشگاه گروهی و بی ینال های نقاشی در داخل وخارج از کشور به نمایش گذاشته و کسب مقام اول نمایشگاه بین‌المللی هنرهای ظریفه ژاپن در سال 1371 را در کارنامه هنری‌اش ثبت کرده است.
همچنین برنده جایزه دست خط زرین امام (ره) در سالگرد هشت سال دفاع مقدس و برنده قلم موی زرین جایزه ویژه و دیپلم افتخار شده است.
تدریس در رشته هنر دانشگاه های کشور و داوری نمایشگاه های مختلف تجسمی نیز از دیگر فعالیت های این هنرمند محسوب می شوند.
او همچنین عضو افتخاری انجمن نقاشان آذربایجان (باکو) است
     
  
زن

 
زندگینامه یعقوب امدادیان
بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه یعقوب امدادیان
او دارای مدرک کارشناسی نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای تهران و کارشناسی ارشد گرافیک از دانشکده هنرهای تزئینی است.
آثار امدادیان در دهها نمایشگاه داخلی و خارجی در قالب نمایشگاه انفرادی و گروهی به نمایش در آمده اند.
نگارخانه"هور" با مدیریت یعقوب امدادیان با بیش از 30 سال سابقه کارشناسی هنری، سازماندهی و اجرای بی ینال ها و نمایشگاهای بزرگ در داخل و خارج از کشور اداره می شود
     
  
زن

 
زندگینامه صادق بریرانی

بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه صادق بریرانی
در آن زمان با معلم عارف مسلکی به نام امیرهوشنگ زرین‌کلک که در جوانی از مریدان میرزاکوچک خان جنگلی بوده ، آشنا می‌شود.
او که تجربه نقاشی را از قبل داشت در اثر آشنایی با معلم و مرادش در کار نقاشی جدی‌تر شده و آب‌رنگ و رنگ‌روغن را از زرین‌کلک فرامی‌گیرد.
او پس از پایان دوره دانشگاه در 1331 لیسانس نقاشی را دریافت می‌کند و بعد از آن به عنوان رییس اداره هنر گرافیک، در وزارت فرهنگ و هنر،فعالیتش را ادامه می‌دهد.
صادق بریرانی برای ادامه تحصیل به آمریکا می‌رود که در 1338 مدرک فوق لیسانس گرافیک را از دانشگاه ایندیانا دریافت می‌کند و به کشور بازمی‌گردد.
پس از بازگشت و با مرور آثارش ، متوجه می‌شود که ناخواسته ، با قلم دست‌ساز ویژه‌اش فیگوراتیو و طبیعت‌‌گرایانه کار می‌کند.
این قلم ، رنگ را در خود نگه نمی‌‌داشت و او مجبور بود تاس رنگ را در دست بگیرد، با قلم حرکت کند و سریع بنویسد و طرح کند.
بریرانی در طی سال‌ها ، با این قلم آثار فراوانی خلق کرد و به ‌نوشته‌ها،‌ کلمات، شعرها و جملات قصار ، روحیه عرفانی و آسمانی بخشید.
در 1339 برای تکمیل مطالعات هنری‌اش عازم اروپا می‌شود و در پاریس ، لندن ، رم و مونیخ هدفش را پی‌می‌جوید. او در سال 1360 بازنشسته و پس از آن برای تدریس به دانشکده هنرهای زیبا،دانشگاه آزاد و الزهرا دعوت می‌شود.
آثار استاد در نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های فراوانی به نمایش درآمده و منتقدان و هنرمندان را به تحسین واداشته است.
استاد بریرانی در چند بی‌ینال جهانی گرافیک ، عضو هیات داوران بوده از جمله بی‌ینال برونو (1355 )و بی‌ینال گرافیک ایران (1371).
این هنرمند اکنون مقیم آمریکا است.
     
  
زن

 
زندگینامه بیتا وکیلی

بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه بیتا وکیلی
این نقاش عضو انجمن نقاشان ایران و عضو موسسه توسعه هنرهای تجسمی است.
وکیلی در بیش از 40 نمایشگاه گروهی در ایران، دوبی، کانادا، ارمنستان و فرانسه آثارش را شرکت داده است.
این نقاش جوان در چند سال اخیر روند رو به رشدی را داشته و آثارش در حراج های کریستی اخیر به رکوردهای 25 و 32 هزار دلار دست یافته اند.
برای وکیلی پس از مدتی تصویر کردن اتفاقات طبیعی، کافی نبود و به گفته خودش به دنبال عطر و طعم فضا می گشت.
در این پروسه اتفاقات طبیعی به مرور به شکل های مشخص در طبیعت غالب شدند و کارهایش به سمت انتزاع پیش رفتند
     
  
زن

 
ندگینامه هادی ضیاءالدینی

بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه هادی ضیاءالدینی
این هنرمند قبل از دبستان به نقاشی پرداخت و بعد از دوره ابتدائی اولین گامها را در مجسمه سازی برداشت و این دو را با رنج فراوان و بدون آموزش و کلاسی آکادمیک همزمان پیش برد.
او در سال 1356 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد.
اولین استادش هانیبال الخاص او را با ارزش های طراحی آشنا ساخت و به او آموخت که پیمودن راه هنر جز با کار فراوان میسر نیست.
ضیاء الدینی نمایشگاه های بسیاری از آثارش را در داخل و خارج از کشور برپا داشته است و در زمره نقاشان و مجسمه سازان پرکار کشور محسوب می شود.
او از کسانی است که بنیادهای آُکادمیک هنر طراحی، نقاشی و مجسمه سازی را در کردستان پایه ریزی کرده است.
این مجسمه ساز و نقاش تالیفاتی در حوزه طراحی دارد و پیکره های بسیاری را در داخل و خارج از کشور ساخته و نصب کرده است.
     
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
علم و دانش

زندگی نامه نقاشان ایران و جهان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA