انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 9 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

Shater Abbas Sabohi | شاطر عباس صبوحی


مرد

 
زلف تو


چو سوخت خال تو دل، عاشقان، یکدله را

به باغ لاله دگر خورد داغ باطله را

ز کاروان جنون دل گرفت و داد به زلف

شریک دزد ببین و رفیق قافله را

دلم به زلف تو، بر ابروی تو سجده کند

بلی، کنند دل شب، نماز نافله را

به سر کنم پس از این طی راه منزل عشق

دگر چه رنجه دهم پای پر آبله را
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
ناز کن


ناز کن، ناز، که نازت به جهان می‌ارزد

بوسه‌ای از لب لعلت بروان می‌ارزد

بگشا غنچهٔ لب را بنما بر همه کس

یک شکر خنده که با روح روان می‌ارزد

رخ و زلف و خط و خالت به گلستان ماند

چه گلستان که به صد باغ جنان می‌ارزد

ای صبوحی پس از این جای تو و میخانه

زانکه خاکش بهمه کون و مکان می‌ارزد
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
تعبیر خواب پریشان


آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند

شیر را گیرد و در زلف تو، بزنجیر کند

تکیه بر گوشهٔ ابرو زده چشمت، آری

ترک، چون مست شود، دست به شمشیر کند

بی سبب خون من آن ابروی پیوسته نریخت

رنگ را خواست که پاک از دم شمشیر کند

دیده‌ام خواب پریشانی و، هر کس شنود

بر سر زلف پریشان تو، تعبیر کند
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
تصویر


مصوّر آمد و روی تو را چو ماه کشید

قلم چو بر سر زُلفت رسید، آه کشید

چو دید چاه زنخدان دلفریب تو را

دوباره یوسف بیچاره را به چاه کشید

کمان ابروی ناز تو را به آن سختی

کشید گر چه به آسان ولی، دو ماه کشید
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
قند لعل


ره دلرا بتا زان شوخ چشم مست رهزن زن

بعیاری زُلفت خویش را غافل بمخزن زن

نقاب پرنیان را برفکن از چهر آذرگون

شرر از چشمه خورشیدوش بر مرد و بر زن زن

رقیب بوالهوس در بزم از روزن نظر دارد

کمان ابرو خدنگی برد و چشمانش ز روزن زن

اگر خواهی نما شیرین مذاق عاشقانت را

ز قند لعل خود کام صبوحی را یک ارزن زن



پایان
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  ویرایش شده توسط: Alijigartala   
مرد

 
دو بیتی ها


  • ب
  • شب: دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست خواب
  • ت
  • فال قهوه: چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
  • ناله: چشمان تو با فتنه بجنگ آمده است
  • د
  • ستمگر: هر قدر زلف تو ای سلسله مو سلسله دارد
  • خون سیاوش: ابروی تو رفته رفته تا گوش آمد
  • نقاش: کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید
  • ر
  • برزخ: دست برزخ گرفت و سوخت مرا
  • دود سیه: در آب پر غراب افتاده مگیر
  • ف
  • گهر: هر روز گرفت خانۀ کعبه شرف
  • م
  • بدر: نموده گوشۀ ابرو بمن مهی لب بام
  • ن
  • آهو: مردم از حسرت آهو روشان و رمشان
  • و
  • ماکو: خیّاط پسری بود به دستش ماکو
  • ی
  • عاقبت به خیر: ترسا پسرا مسیح سیرم کردی
  • اشک: چه شد که بر گل عارض گلاب می‌ریزی
  • سپیده دم: برداشت سپیده دم حجاب از طرفی
  • چشم تر: ای دلبر عیسی نفس ترسائی

"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
شب


دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست خواب

برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب

گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو

گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب



*****

فال قهوه


چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات

از عکس رُخش قهوه شود آب حیات

عکس رُخ او به قهوه دیدم گفتم

خورشید برون آمده است از ظلمات
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
ناله


چشمان تو با فتنه بجنگ آمده است

ابروی تو غارت فرنگ آمده است

هرگز به دل تو ناله تأثیر نکرد

اینجاست که تیر ما به سنگ آمده است


*****

ستمگر


هر قدر زلف تو ای سلسله مو سلسله دارد

به همان قدر دلم از تو ستمگر گله دارد

گفتیم صبر نما تا ز لبم کام بگیری

آخر ای سنگدل این دل چقدر حوصله دارد
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
خون سیاوش


ابروی تو رفته رفته تا گوش آمد

گیسوی تو حلقه حلقه تا دوش آمد

از لعل لبت خون سیاوش چکید

زان خون سیاوش دلم جوش آمد


*****

نقاش


کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید

به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید

به حسن حضرت یوسف کسی برابر نیست

به اوج سلطنت او را ز قعر چاه کشید
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
برزخ


دست برزخ گرفت و سوخت مرا

نیست این سوختن ز حکمت دور

هر کجا او فتد بسوزاند

عکس خورشید از پس بلور


*****

دود سیه


در آب پر غراب افتاده مگیر

یا تودهٔ مشک ناب افتاده مگیر

پیچیده به روی آب دود سیهی

آتش به میان آب افتاده مگیر
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
صفحه  صفحه 9 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
شعر و ادبیات

Shater Abbas Sabohi | شاطر عباس صبوحی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA