ارسالها: 23330
#581
Posted: 5 Feb 2014 19:05
سلوکوس یکم
سلوکوس یکم
سلوکوس یکم ملقب به نیکاتور (در یونانی: Σέλευκος Νικάτωρ، تلفظ: سِلِئوکُس نیکاتُر) از افسران مقدونی اسکندر مقدونی بود.
پس از مرگ اسکندر و در خلال جنگهای دیادوخوی، سلوکوس دودمان سلوکی و سپس امپراتوری سلوکی را بنیاد نهاد.
سلوکوس یکم نیکاتور، پس از اعلام پادشاهی خود در آسیا، به نیرومندترین پادشاه مقدونی در امپراتوری پیشین اسکندر تبدیل شد و نفوذ او حتی از بتلمیوس هم بیشتر بود. پس از فتوحات اولیه، بیشتر وقت سلوکوس به گسترش امپراتوری و تنظیم اداری گذشت. نظام ساتراپهای هخامنشی دست نخورده باقیماند و تنها ماموران مالیاتی از هرگونه پاسخگویی به شسبها آزاد شدند و تنها در برابر خزانهدار کل مسئول بودند. سیستم«پولیس» که در آن، شهرها به صورت واحدهای مستقل از شسبها اداره میشدند و خودمختاری داشتند، در سرزمینهای شرقی نیز پیاده شد. در این نظام، شهرها و زمینهای اطراف آنها، تنها در برابر شخص پادشاه پاسخگو بودند و طبقه حاکمه آنها که از اشراف تشکیل میشد، در امور داخلی شهر و اداره زمینهای کشاورزی اطرافشان استقلال داشتند. شسبها و حاکمان تحت اختیار آنها عامل اداره زمینهای کشاورزی در بقیه مملکت بودند و درآمد آنها را به خزانه مملکت میریختند. نظام پولیس در ایران بیسابقه نبود و شهرهایی مانند بابل و شوش عملاً از این سیستم بهره میبردند، اما رسمی شدن این نظام در زمان سلوکیان منجر به رشد طبقه اشرافی در شهرها شد و آنها را به عنوان مراکز فرهنگی، علمی، و اقتصادی مستقل از روستاها درآورد.
از سال ۲۹۴ تا ۲۸۶ پ.م. سلوکوس به جنگ با دمتریوس، پسر آنتیگون گذشت و پس از شکست دمتریوس در جنگ و اسیر شدن او به دست سلوکوس در کیلیکیا، دمتریوس تا دم مرگ شراب خورد! در همین زمان، مردم آناتولی از سلوکوس دعوت کردند که برای خلع لیسیماخوس به آنجا لشکرکشی کند. لیسیماخوس در سال ۲۸۱ پ م در جنگ کوروپدیون شکست خورد و کشته شد. سلوکوس به این ترتیب توانست تمام آناتولی را نیز تحت قدرت بگیرد. به نظر میآمد که سلوکوس قادر خواهد بود امپراتوری اسکندر را احیا کند.
اما دست سرنوشت از آستین بتلمیوس کرانوس، پسر مغضوب بتلمیوس یکم و برادر بتلمیوس دوم فیلادلفوس، که در دربار سلوکوس به سر میبرد، در آمد و در سواحل تراکیه، سلوکوس را به ضرب خنجر کشت(۲۸۱ پ م). بتلمیوس کرانوس برای مدت کمی تاج سلطنت را به سرگذاشت، اما بهزودی، پسر سلوکوس، آنتیوخوس یکم، جای پدر را گرفت.
آنتیوخوس یکم فرزند ارشد سلوکوس و آپامه، دختر یکی از اشراف سغد بود. آنتیوخوس در جنگهای اولیه پدرش به علیه دمتریوس و آنتیگون شرکت کرده بود، اما در زمان قتل سلوکوس، به عنوان حاکم شرق، در پایتخت خود در بلخ به سر میبرد. قتل سلوکوس ضربه سنگینی به امپراتور جوان بود و سالها وقت او را برای استحکام دوباره سلطنت سلوکی در غرب گرفت.
نقشهٔ سلوکیه، در زمان سلوکوس یکم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#582
Posted: 5 Feb 2014 19:09
کراتروس
اسکندر و کراتروس در حال شکار شیر، موزائیکی در پلا.
کراتروس (به یونانی: Κρατερός؛ ۳۷۰ تا ۳۲۱ ق م) سردار مقدونی اسکندر کبیر و از دیادوخوی (جانشینان) او بود.
او پسر اشرافزادهای مقدونی به نام اسکندر اورستیسی و برادر دریاسالار آمفوتروس بود. کراتروس فالانکس و همهٔ پیادهنظام سمت چپ را در نبرد ایسوس به سال ۳۳۳ ق م فرماندهی کرد. در هیرکانیه او مأمور شد مقابل تپوریان بایستد و این نخستین باری بود که مستقلانه بر ارتش مقدونیه فرمان راند. در نبرد رود هوداسپس (۳۲۶ ق م، در نزدیکی رود جهلم امروزی) او فرماندهی پسقراول را بر عهده داشت؛ سپاهیان او در کرانهٔ غربی رود ماندند و تنها در مراحل پایانی نبرد از رود گذشتند.
در ازدواج دستهجمعی شوش، کراتروس با آماستریس، دختر هخشتره و برادرزادهٔ داریوش سوم، ازدواج کرد. کراتروس و پولوپرخون موظف شدند تا ۱۱٬۵۰۰ کهنهسرباز را به مقدونیه بازگردانند. کراتروس در کیلیکیه در حال آمادهساختن ناوگان دریایی بود که اسکندر ناگهان در بابل درگذشت.
کراتروس در سال ۳۲۲ ق م در جنگ لامیاک علیه آتن به یاری آنتیپاتر شتافت. او با ناوگانی از کیلیکیه به یونان بادبان کشید و سربازانش را در نبرد کرانون به سال ۳۲۲ ق م فرماندهی کرد. وقتی آنتیگونوس بر ضد پردیکاس و ائومنس علم طغیان برکشید، کراتروس به همراه آنتیپاتر و بطلیمیوس بدو پیوستند. او با دختر آنتیپاتر، فیلا، پیمان زناشویی بست. در سال ۳۲۱ ق م، جایی در نزدیکی تنگهٔ داردانل، در نبردی علیه ائومنس، اسب کراتروس در حال تاختن بود که بر روی خود کراتروس فرود آمد و بدین ترتیب کراتروس درگذشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#583
Posted: 5 Feb 2014 19:10
کوینوس
کوینوس (به یونانی: Koῖνος؛ درگذشتهٔ ۳۲۶ ق م) پسر پولموکراتس و داماد پارمنیون و از توامندترین و وفادارترین سرداران اسکندر کبیر در لشکرکشی به سوی شرق بود. در پاییز ۳۳۴ ق م، که اسکندر در کاریه بود و سربازانی را که به تازگی ازدواج کرده بودند به مقدونیه فرستاد تا زمستان پیش رو را در کنار زنانشان بگذرانند، کوینوس از جمله فرماندهانی بود که سربازان را به سوی اروپا هدایت کردند. در بهار سال بعد (۳۳۳ ق م) کوینوس به همراه سربازان مقدونی بازگشت و در گردیوم به لشکر اسکندر پیوست. او فرماندهی بخشی از سپاه اسکندر را در دست گرفت و در چندین موقعیت، خودی نشان داد. در همهٔ نبردهای مهم اسکندر، کوینوس سمت راستترین گردان پیادهنظام را در فالانکس پرجمعیت مقدونیان رهبری میکرد. در سنت نبرد مقدونیان، در آرایش نظام هر کس بیشتر در سمت راست قرار میگرفت، از نظر مقام والاتر بود. رهبری بهترین گردان پیادهنظام در فالانکس حاکی از آن است که او از لحاظ تاکتیکی قابل اعتماد، احتمالاً در جنگاوری بسیار زیرک، و در نبرد بسیار دلیر بودهاست. او یحتمل نمونهٔ اعلای سرداران مقدونی بودهاست.
وقتی اسکندر به رود هوفاسیس رسید و دلواپس آن بود که همچنان بر فتوحاتش بیفزاید، کوینوس اولین نفری بود که جسارت به خرج داد و بر لزوم بازگشت اصرار کرد و اسکندر مجبور شد توصیهٔ او را بپذیرد. اما تنها اندکی بعد، وقتی که ارتش مقدونیه واقعاً شروع به بازگشت نمود، کوینوس بر اثر بیمار مرد (۳۲۶ ق م) و اسکندر به منظور ادای احترام به او مراسم تدفین باشکوهی برایش برگزار کرد. اسکندر در مرگ او به سوگ نشست اما گفته میشود که دربارهٔ او گفتهاست که کوینوس آنچنان بر لزوم بازگشت اصرار نمود که گویی او بهتنهایی مقدر به دیدن دوبارهٔ وطنش بودهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#584
Posted: 5 Feb 2014 19:15
هفستیون
تصویری نقاشی شده از ازدواج دستهجمعی شوش و ازدواج هفستیون با دریپهتیس
هفستیون یا هفایستیون (به انگلیسی: Hephaestion) اشرافزادهٔ مقدونی که از دوران کودکی دوست صمیمی اسکندر مقدونی بود و با او روابط عاطفی داشت. وی در فاصلهٔ سالهای ۳۲۴ تا ۳۵۶ پیش از میلاد میزیست. او همچنین از سرداران برجستهٔ یونان بود که بر ساخت و احداث شهرها و مهاجرنشینها در باختر، آسیای میانه و هند نظارت داشت. اسکندر او را پاتروکلوس من (دوست آشیل قهرمان یونانی) میخواند.هفستیون در ۳۲۴ پیش از میلاد با دختر کوچکتر داریوش سوم، دریپهتیس خواهرزن اسکندر وصلت کرد.
او در همان سال در هگمتانه، پایتخت تازه متصرفشدهٔ مادها در مجلسی که به مناسبت پیروزیهای اسکندر برپا شده بود، بطور ناگهانی درگذشت. پس از این واقعه اسکندر سرزمینهای اطراف همدان را به باد غارت گرفت و مردم آن سامان را به انتقام مرگ محبوبش از دم تیغ گذراند و نام این کار را قربانی برای هفستیون گذاشت. پس از آن دستور داد تا مقبرهای عالی برای آن دوست گرانقدرش بسازند و برای این کار دههزار تالان مقرر فرمود.
پایان سرداران اسکندر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#585
Posted: 4 Apr 2014 14:24
جانشینان اسکندر
سلوکیان
پایتخت:سلوکیه(۳۰۵-۲۴۰ پیش از میلاد)
انطاکیه(۲۴۰-۶۴ پیش از میلاد)
زبان(ها):یونانی
دین:آیین یونانی
تأسیس:۳۱۲ پیش از میلاد
سقوط:۶۳ پیش از میلاد
سلوکیان یا اسالکه نام دولتی یونانی بود که در میان سالهای ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد (۳۴۹ سال) بر آسیای غربی فرمان میراند. پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمینهای او میان سردارانش تقسیمشدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ به قدرت رسید. مصر باستان نیز به دودمان بطلمیوسی(یا بطالسه) و یونان و بخشهای اروپایی امپراتوری اسکندر نیز به مقدونیان رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#586
Posted: 4 Apr 2014 14:26
پیدایش
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان در آمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.
از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲-۶۴ (پیش از میلاد)) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲-۲۴۷ (پیش از میلاد)) به تمامی در تحت فرمان آنان باقیماند.
یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب میشد، افتاد (۳۱۲ق. م.). سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سوارهنظام سازمانیافته از بزرگان ایرانی شد و بیدرنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگانهای ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان ایلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد (به استثنای آذربایجان) را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او دولت سلوکی (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبداء تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳۳۰ -۱۵۰ ق. م.)
سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.
سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان میراند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#587
Posted: 4 Apr 2014 14:28
سلوکیان پس از سلوکوس یکم
فرمانروایی جانشینان سلوکوس برپایهٔ گونهای ائتلاف سرداران و نظامیان مقدونی شکلگرفتهبود. با گذشت زمان بخش باختری پادشاهی سلوکی به میدان نبرد و درگیری پیوسته بدلگشت زیرا که دولت آنتیگون یکم در یونانی و دولت بطلمیوسی مصر به سوریه چشم طمع دوختهبودند. پس سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیادنهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند تا به کانون درگیری نزدیک باشند.
سلوکیان در نزدیک ۲٬۵ سده پادشاهی نتوانستند کشورشان را از تشنج بازدارند. آنان نزدیک به ۱۷۰ سال را بر سرزمینها باختری و ۷۰ سال را بر بخشهای خاوری ایران فرمان راندند. در آینده عاملهایی چون برپایی دودمان اشکانی در خاور و شمال خاوری ایران و فشارشان بر سلوکیها، شکست از روم در سال ۱۹۰ در مگنزیا، برپایی دولت یونانی باختر به دست دیودوتوس و سرانجام چیرگی روم بر دولت کوچک آنها در ۶۴ (پیش از میلاد) در سوریه سلوکیان را به نابودی کشاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#588
Posted: 4 Apr 2014 14:32
سلوکیان و اشکانیان
در میانهٔ سدهٔ سوم پیش از میلاد سلوکیان در استانهای باختری سرزمینشان درگیر جنگ با مصر بودند. در همین زمان در مرزهای شمال خاوری امپراتوری سلوکی نیز آشفتگی فرمانروا بود. با این همه ساتراپهای بخشهای خاوری ناچار بودند نیروهای خود را برای یاری به دولت مرکزی در جنگ با بطلمیوسیان روانه کنند. از دیگر سو میان مقدونیان و یونانیان نیز رشک و همچشمی فرمانروا بود و این عامل گاه سبب شورش ساتراپان میشد. این درگیریهای درونی کار را بر پارتیان نیمه بیابانگرد آسانتر میکرد. در این زمان اشک یکم به فرمانروایی پارتیان رسید و برای انجام اقداماتی بر ضد سلوکیان آمادهشد. در ۲۴۵ (پیش از میلاد) سلوکیان گرفتار جنگ داخلی شدند و در این زمان ساتراپ پارت به نام آندروگوراس از فرصت استفادهکرد و بر دولت مرکزی شورید. اندکی پس از آن در حدود ۲۳۹ (پیش از میلاد) نیز دیودوت ساتراپ بلخ بر سلوکیان شورید. با زمانی نزدیک به این رویدادها سلوکوس دوم به سال ۲۳۸ (پیش از میلاد) در آنقره از سلتیان شکست خورد. ارشک از این بخت پدیدآمده بهره برد و آندروگوراس را راند و بر پارت چیرهشد.
از قبیله پارنی -یکی از سه قبیلهٔ داهه- بود که گویا پس از زمان اسکندر مقدونی و در پی درگیریهایی قبیلهای در جنوب روسیه به بخش خاوری دریای مازندران کوچیده بودند. ارشک در ۲۴۷ (پیش از میلاد) به پادشاهی رسید و پیروانش پس از او خود را به نام وی اشک خواندند و سال تاجگذاری وی را مبدا گاهشماری خود گذاردند. نخستین سالهای فرمانروایی پارتیان به جنگ و چیرگی بر هیرکانیا گذشت. با مرگ ارشک برادرش تیرداد یکم با نام اشک دوم جانشین او شد. او پایتخت اشکانیان را در نزدیک ابیورد کنونی بنیادنهاد. پس از آن وی با دولت یونانی باختر پیمان اتحاد بست. در ۲۲۸ (پیش از میلاد) سلوکوس دوم برای سرکوب اشکانیان لشکرکشید. تیرداد به ناچار تا استپهای آپاسکا در آسیای میانه پسنشست. در همین زمان انطاکیه دچار شورش شد پس سلوکوس به ناچار اشکانیان را رهاکرد و به انطاکیه بازگشت.
در ۲۱۷ (پیش از میلاد) باز تیرداد بر هیرکانیا و کومس و کرانههای جنوب خاوری دریای مازندران دستیافت. سپس شهر سلوکی صددروازه را پایتخت خویش نهاد. در ۲۲۱ (پیش از میلاد) او مرد و پسرش اردوان یکم جای پدر را گرفت. تا نزدیک ۲۰۹ (پیش از میلاد) مرزهای اشکانیان تا همدان در ماد میرسید. در این زمان آنتیوخوس سوم که جانشین سلوکوس شدهبود در جنگی پردامنه همدان را پسگرفت و با شکست اشکانیان بر شهر صددروازه نیز دستیافت. سپس تپورستان و هیرکانیا را هم با جنگی سخت گرفت و سرانجام با اردوان پیمان یگانگی بست. آنتیوخوس همچنین با فرمانروای باختر اوتیدم نیز پیمان اتحاد بست. آنگاه به سوی هندوکش پیش راند و از تنگه خیبر گذشت و تا پنجاب پیشروی کرد و آنگاه از راه سیستان و کرمان به سلوکیه بازگشت. اقدامات آنتیوخوس مرزهای اشکانی را محدود کرد ولی دولت کوچک ایشان همچنان پایدار ماند.
از چندی اشکانیان گرفتار جنگ با باختر شدند و بخشهایی دیگر از سرزمین خود را از دست دادند. اردوان در نزدیک به ۱۹۱ (پیش از میلاد) مرد و پسرش فریپاپت جای او را گرفت، او نیز پنجاه سال پادشاهی کرد و پس از او پسرش فرهاد یکم به پادشاهی رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم به تازگی در ماگنزی از رومیان شکستخورده و ناتوان شدهبود. فرهاد بر آماردیان و دیگر سرزمینهای گرداگرد البرز تاخت و بر هیرکانیا چیره شد. او مرزهای اشکانیان را تا دربند خزر رساند و برخی از شکستخوردگان را به خوار در نزدیک دروازهٔ خزر کوچاند. اندکی پس از این زمان ارمنستان و ماد آتروپاتن بر فرمانبری از سلوکیان سرباززدند. پس از آنتیوخوس نیز جانشینانش رو به خوشگذرانی گذاردند و سرزمینشان گرفتار شورشهای بیشتری شد. در ایران نیز استانهای بسیاری شوریدند و حکومتی مستقل پدیدآوردند و فرهاد نیز از این بخت بهره برد و بر گسترهٔ مرزهایش افزود. پس از فرهاد برادرش مهرداد یکم به جانشینیش رسید.
با مرگ آنتیوخوس چهارم در ۱۶۳ (پیش از میلاد) مهرداد در اندیشهٔ گسترش بیشتر سرزمینهای اشکانی افتاد. در این زمان دمتریوس فرمانروای باختر پنجاب را گشوده و بر افغانستان کنونی و هندوستان فرمانمیراند. اندکی پس از آن باختر به دست اوکراتید افتاد و گرفتار جنگ درونی گشت. مهرداد از این رویداد بهرهبرد و در حدود ۱۶۰ (پیش از میلاد) بر تپورستان و تراکسیان دستیازید. آنگاه با شتاب به سوی مغرب راند و بر ماد که زیر فرمان ساتراپ شوشی تیمارخوس بود چیرهگشت. سپس باز به سوی خاور رفت و پس از دستیابی به آراخوزی تا مرزهای هندوستان پیشروی کرد. مرزهای پادشاهی مهرداد در غرب اکنون تا به میانرودان و بابل میرسید. در این زمان دیمتریوس دوم جوان به پادشاهی سلوکی رسیدهبود و او نیز درگیر با تروفون بود. مهرداد از این گرفتاری بهرهبرداری کرد و تا ژوئیه ۱۴۱ (پیش از میلاد) تا سلوکیه پیشروی کرد و بر این شهر چیرهشد. این پیشروی تند و تیز دیمتریوس و دربار سلوکی را سخت سراسیمه ساخت. برپای فرضیاتی تاریخی میان دیمتریوس و هلیاکل یکم فرمانروای دولت یونانی باختر تبانی پیشآمد، چرا که در گرماگرم پیشرویهای مهرداد دولت باختر به مرزهای خاوری اشکانی دستدرازی کرد و مهرداد به ناچار سلوکیان را رهاکرده و به سوی خاور شتافت. در این زمان دیمتریوس به یاری عناصر یونانی در غرب ایران به بابل تاخت. ولی مهرداد اندکی پس از آن دولت باختر را سرکوب کرده و باز به جنگ با دیمتریوس پرداخت. دیمتریوس به بند مهرداد افتاد. وی را با احترام به هیرکانیا بردند و مهرداد دخترش روذگونگ را به همسری وی درآورد. سپس به استواری فرمانرواییش بر میانرودان پرداخت. ضرابخانههای دیمتریوس در سلوکیه برای وی سکه زدند. مهرداد تا ۱۴۰ یا ۱۳۹ (پیش از میلاد) بر پارس و عیلام نیز چیره شدهبود.
در ۱۳۸ (پیش از میلاد) مرد و پسر جوانش فرهاد دوم جایش را گرفت و مادرش با عنوان نایبالسلطنه به گرداندن کشور پرداخت. در این زمان دیمتریوس دوم دوبار کوشید تا از هیرکانیا بگریزد و هر دو بار ناکام ماند. نخستین بار که او را باز به بند کشیدند فرهاد او را سرزنش نمود و بار دوم که دستگیر شد فرهاد برای خوارداشتش قاپهای زرینی را که بازیچهٔ کودکان بود بدو پیشکش کرد تا نشان دهد که کار بچگانهای را انجام دادهاست. در ۱۳۰ (پیش از میلاد) فرهاد از دو سو گرفتار جنگ شد؛ آنتیوخوس هفتم که تروفون را سرکوبکرده و بر یهودیه چیرهگشتهبود با سپاهی پرشکوه و افسانهای رو به سوی میانرودان نهاد و سه بار پی در پی سرداران اشکانی را شکست داد و تا ماد پیشروی کرد و شرطهای سنگینی برای آشتی با فرهاد گذارد. در زمستان آنتیوخوس در کنار همدان اردوزد، ولی سپاهیانش آنچنان با مردمان آن سامان به بدی برخورد کردند که مردمان بر سپاهیان شوریدند. در بهار فرهاد دیمتریوس را آزاد کرد، میان سلوکیان که شاه پیشنشان را از بند رهیده میدیدند چنددستگی پیش آمد و از دیگر سو مردم ماد نیز بر ایشان شوریدهبودند و لشکریان فرهاد نیز بر سلوکیان تاختند، پس آنتیوخوس شکست خورد و کشته شد. پیکر بیجانش را در تابوتی سیمین به سوریه فرستادند و پسرش سلوکوس نیز به همراه برادرزادهٔ آنتیوخوس به بند افتاده و به مشکوی(حرم) فرهاد فرستادهشدند. این واپسین کوشش سلوکیان برای بازگرداندن ایران به زیر فرمان خود بود.
در ۱۲۸ (پیش از میلاد) در پی شورش سربازان مزدور یونانی در سپاه اشکانی فرهاد کشته شد و عمویش اردوان دوم جانشینش شد. در این زمان ایران گرفتار پیشروی سکاها بود. اردوان نیز در ۱۲۴ (پیش از میلاد) در مرزهای خاوری پارت کشتهشد. در این زمان عربها بر بابل چیرهشدند. مهرداد دوم پسر اردوان جانشین او شد. در آغاز بابل را بازپسگرفت. آنگاه بر ارمنستان چیرهشد. سپس هرات و پارت را بازپسگرفت و سیستان را به زیر فرمان خود درآورد و با پدیدآوردن آرامش بر قدرت خویش افزود. در ۸۸ (پیش از میلاد) که درگیری در خاندان سلوکی رو به افزایش گذارد مهرداد در این درگیری مداخله کرد و دیمتریوس سوم پادشاه سلوکی را گروگان گرفت و دیمتریوس نیز تا پایان زندگیش در بند مهرداد بود. پس از مهرداد در روزگار فرهاد سوم بود که واپسین بازماندهها از پادشاهی سلوکی از هم گسست و رومیان جای ایشان را گرفتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#589
Posted: 4 Apr 2014 14:33
پایان کار سلوکیان
با بر سر کار آمدن آنتیوخوس سوم دولت سلوکی جانی دوباره یافت. وی یک رشته جنگها در بخشهای خاوری مرزهایش میان سالهای ۲۰۹-۲۰۴ پیش از میلاد انجام داد. همچنین ازحدود ۲۰۰ پیش از میلاد پادشاهان سلوکی درگیر جنگهای دامنهدار سوری با بطلمیوسیان چیره بر مصر باستان شدند. هوده آنکه مصر یهودیه را به آنتیوخوس سوم واگذاشت. در این زمان دوباره نیروی سلوکیان به بالاترین اندازهٔ خود رسیده بود ولی به گواهی تاریخ این نقطهٔ اوج نقطهٔ سراشیب دودمان سلوکی -به ویژه پس از مرگ آنتیوخوس سوم- هم بود.
در ۱۹۶ (پیش از میلاد) آنتیوخوس سوم از برای دست یازیدن به تراکیه از هلسپونت گذشت و توانست در ۱۹۴ پیش از میلاد آن سرزمین را به مرزهای خود بپیوندد. نفوذ سلوکیان بر اروپا برای روم تحملناپذیر بود پس در ۱۹۲ (پیش از میلاد) میان این دو ابرنیروی آن زمان جهان درگیری آغاز شد. با اینکه آنتیوخوس از پشتیبانی شهرهای یونانی و یاری جنگسالار کارتاژی هانیبال برخوردار بود ولی سرانجام شکست خورد و ناگزیر به پرداخت پولی هنگفت شد. همچنین سلوکیان چیرگیشان بر آسیای کوچک را نیز از دست دادند.
اندکی پس از آن کار بر سلوکیان تنگتر شد، از یکسو روم نیرومند به دشمنی با ایشان برخاسته بود؛ از دیگر سو شورش مکابی در پس از سال ۱۶۵ پیش از میلاد در یهودیه-که از پشتگرمی روم هم بهرهمند بود- کار را بر ایشان سختتر نمود. از دیگرسو اشکانیان هم نیروگرفتهبودند و تا بابل پیشروی کردند و بر شهر بابل و سلوکیه دستیازیدند (۱۴۱ (پیش از میلاد)). به این رشته از ناکامیها جنگهای درونی سلوکی بر سر تاج و تخت و چنددستگی ایشان نیز افزودهشد. پس سرانجام فرماندهان رومی لوکولوس و پومپه در یکچهارم دوم سده یکم پیش از میلاد بر تاریخ سلوکی خط پایان کشیدند. واپسین شاه سلوکی در ۶۴ پیش از میلاد از تخت به زیر کشیدهشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#590
Posted: 4 Apr 2014 14:37
شیوهٔ کشورداری
سلوکیان قلمرو خود را به ۷۲ ساتراپی بخش کردند و بر هر ساتراپی یک ساتراپ گماردند. هر ساتراپی به چند اپارخیا و هر اپارخیا به چند هیپارخیا و هیپارخیا نیز به چند استاتما بخشمیشد. مرکز هر ساتراپی استراتگ مینامیدندو گرداندن امور مالی ساتراپی نیز بر اکوتوم بود.
زمینهای قلمرو سلوکی به دو دستهٔ زمینهای شاهی و زمینهای شهری بخش میشد. بخشی از زمینهای شاهی در اختیار کشاورزان بود. اگرچه پادشاه سلوکی به ظاهر بر همه زمینهای شاهی نظارت داشت، ولی در واقع نظارت و دلبستگی این شاهان متمرکز بر زمینهای سوریه و میانرودان و شاهراههای میان پایتخت تا بلخ بود و بر دیگر سرزمینها یا نظارت چندانی نداشتند یا اصلاً نظارتی نداشتند. مالیات زمین به صورت نقدی یا جنس دریافت میشد. مالیاتهای دیگری هم به عنوانهای دیگری ستانده میشد؛ برای نمونه یکی هم عوارض ویژهٔ جنگ بود.
به مهاجران یونانی نیز که در واقع مهاجران نظامی بودند و کاتوئیکیا نامداشتند نیز زمین واگذار میشد و این زمین کلروس نامیده میشد و آنان در برابر آن میبایست خدمات جنگی انجام دهند. در بسیاری از شهرهای یونانینشین دژی جنگی بر شهر مسلط بود که پادگانی فرماندهی آن دژ را داشت. گرداگرد شهر را نیز دیوار و برج و بارو میکشیدند. شبکهای از این شهرهای یونانینشین از سیردریا تا خلیج فارس را به هم پیوسته و پاسدار قلمرو سلوکی بود. در زمان جنگ بخشی از سپاه سلوکی از این شهرها به دست میآمد. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس یکم با مصر در آدار۲۷۴ (پیش از میلاد) ساتراپهای نزدیک به میدان جنگ به ویژه بابل و میانرودان یگانهای نظامی این شهرها را احظار و به جبههها گسیلداشتند.
روی هم رفته سلوکیان شیوهٔ دیوانی هخامنشی را پیگرفتند. برپایی ساتراپیها به مانند روزگار هخامنشی بود. خراج را بر همان پایه پیشین میگرفتند. سامانههای وزنی را تغییر ندادند ولی در کنار آن از شیوه آتنی هم بهرهبردند. چون هخامنشان راه تساهل دینی را پیش گرفتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.