ارسالها: 23330
#1,151
Posted: 17 May 2014 18:06
سِرِس
سِرِس، در اساطیر رومی و دین روم باستان، الهه کشاورزی و رستنیها و همینطور الهه زراعت غلات و نباتات بود، و از سویی الهه باروری و روابط مادرانه به شمار میآمد. آیینهای پرستش او، دارای اشکال مختلفی بود. او خدای مرکزی در تریاد یا سه گانه رومی که اصطلاحاً تریاد پلبیان یا سه گانه آونتین خوانده میشد، به شمار میآمد، و بعلاوه همراه با دخترش پروسرپینا، جفتی را تشکیل میدادند که رومیان آن را به عنوان «آیینهای یونانی مربوط به الهه زراعت و رستنی» توصیف میکردند. او در ازدواجهای رومیان و همینطور در مراسم مربوط به تشییع جنازه آنان نقش اساسی را ایفا میکرد. هفت روز از روزهای ماه آوریل، به وی تعلق داشت که در آن جشنواره معروف به سرآلیا برگزار میشد که شامل مراسم محبوب لودی سری آلیز (بازیهای خاص سرس) بود. او در ماه مه، و در جریان جشن یا جشنواره آمباروالیا، که در زمان برداشت محصولات کشاورزی برگزار میشد نیز، گرامی داشته میشد. اعمال و وظایف او و همینطور آیینهای پرستشش، شبیه معادل یونانی او، دمتر میباشد و این الهه یونانی، در بسیاری از جنبههای اساطیری با سرس، مشترک است.
سرس، خدابانوی کهن لاتین، خدابانوی رُستنیها محسوب میشد و همچون همتای یونانی خود دمتر، در پیوند با دیونیزوس بود.
در سال ۴۹۶ قبل از میلاد، سرس در قحطسالی که پیش آمد با دمتر یگانه شد، چراکه با اتکای بر پیشگوئیهای کتابهای یونانی، رم ناچار شد کیش دمتر و دیونیزوس را بپذیرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,152
Posted: 17 May 2014 18:09
سول اینویکتوس
سول اینویکتوس یا خورشید شکستناپذیر، ایزد خورشید در اساطیر روم و مذهب روم باستان بود. در قرن سوم میلادی آیین پرستش این ایزد، توسط امپراتور اورلیان دین رسمی روم شد و تا زمان کنستانتین کبیر نقش آن در سکههای امپراتورهای بعدی به چشم میخورد.
در نتیجه بررسیها و مطالعات جدید، مفاهیم قطعی پنداشته شدهٔ قدیمیتر در مورد نقش و جایگاه خدای خورشید در پیدایش کریسمس، به چالش کشیده شده است. در آیین میترائیسم رومی نیز سول اینویکتوس جایگاه ویژهای دارد.
سول اینویکتوس به معنای خورشید شکستناپذیر، یکی از خدایان روم بود، که نمودی دیگر از سول محسوب میشد، که یکی از نخستین خدایان خورشید بوده و در امپراتوری متأخر روم پدیدار شده بود. این ایزد رومی اگرچه بر حسب ظاهر، مظهر و نشانهای از خدای سنتی خورشید در روم به نظر میرسید، امّا آیینها و مناسکی که بعدها در امپراتوری روم به عنوان آیینهای نیایش سول اینویکتوس شهرت یافتند، به میزان زیادی از آیینهای خاص خدایان شرقی، و بهویژه از میترا وام گرفته شده بودند. اصطلاح اینویکتوس به معنای شکست ناپذیر، البته از صفتهایی بود که از زمانهای دور گذشته به خدایان مختلف روم و از جمله سول اطلاق شده بود، اما محبوبیت گسترده سول اینویکتوس از دوران اصلاحات آئورلیان در اواخر قرن سوم میلادی آغاز شد.
سول اینویکتوس در واقع از ایزد میترا سرچشمه میگیرد که در ارتش روم و میان نظامیان و سپاهیان رومی محبوبیت یافته بود. بعد از آن نیز، سول اینویکتوس همراهی خویش با میترا و رازها و اسرار آیین مهرپرستی را ادامه داد. به عنوان نمونه، یک محراب یا درب بزرگ، در نزدیکی اس اس. پیترو. ای. مارچلینو واقع در اسکوئیلین در رم قرار گرفته که بر روی آن یک کتیبه دو زبانه وجود دارد که توسط یکی از آزادمردان وابسته به سلطنت به نام تی. فلاویوس هیجینوس، و احتمالاً در حد فاصل سالهای ۸۰ تا ۱۰۰ میلادی، ثبت شده و بر روی آن جملاتی است که نشان میدهند این معبد، به سول اینویکتوس میترا اختصاص داشتهاست.
در طول قرنهای دوم و سوم میلادی مهرپرستی به اوج محبوبیت خود دست یافته بود، و در همین دوره زمانی آیینهای نیایش سول اینویکتوس نیز گسترشی شگفت انگیز پیدا کرد و به بخشی از آیینهای پرستشی متداول در روم تبدیل شد. در این دوران یک پالاس مخصوص، یک نوشتار خود را به میترا اختصاص داد، و کمی بعد ائوبولوس نیز تاریخچهای برای میترا به رشته نگارش درآورد، هرچند که هر دوی این نسخهها امروزه از دست رفتهاند و ناپدید شدهاند. بر اساس برخی احتمالات، در تاریخ جعلی آگوستا که مربوط به سده چهارم میلادی است، امپراتور کومودوس در اسرار و رموز مربوط بدان شرکت داشتهاست. اما آیینهای مربوط به آن، هرگز به یکی از آیینهای متداول تبدیل نشدند. در منابع منتشر شده طی سالهای اخیر، این دیدگاه قدیمیتر، به طور قطعی رد شدهاست، و امروزه به نظر میرسد که رومیان، به طور خاص خورشید را (با صفات یا القاب مختلف، از جمله با لقب: اینویکتوس، به معنای شکست ناپذیر)، بعنوان خدای خورشید یا آفتاب، احترام میکردند و او را میپرستیدند. روند پرستش سول به عنوان خدا، به گونهای بدون وقفه، از دورترین دورانهایی که در آنها امکان ردیابی دین و مذهب روم وجود دارد، تا پایان دوران باستان تداوم یافتهاست.
معروف است که امپراتور هلیوگابال در زمان فرمانرواییاش از اهمیت ژوپیتر کاست و سول اینویکتوس را که گرچه ایزدی کماهمیتتر از ژوپیتر بود، اما خود وی بدو باور داشت، بالا کشید و رومیان را نیز وادار ساخت تا خدای او را بپرستند.
هنگامیکه تکخدایی مورد توجه دولت روم قرار گرفت، این تک خدایی نه یکتاپرستی آیین یهود بود و نه یگانهپرستی شبیه آیین مسیح، بلکه این تکخدایی مبتنی بر نیایش سول اینویکتوس بود. سول اینویکتوس خدایی بود که در گذر زمان، خدای فرمانروای پانتئون یا مجموعهٔ خدایان رومی شد.
اگوستوس خورشید را نیایش میکرد و با انتقال میلسنگ از مصر، آنها را به عنوان هدایای خورشید در میدانهای رم نصب کرد (این میلسنگ و کتیبههای آن، هنوز هم در رم پابرجاست)، اما در آن زمان، هنوز خورشید خدا [یا خدای خورشید]، خورشید شکست ناپذیر یا سول اینویکتوس نامیده نمیشد.
امپراتوران اعقاب اگوستوس، کیش خورشید خدا را حمایت، و آن را تعالی دادند. در ۳۰۶ میلادی، امپراطور کنستانتین که فرزند و جانشین امپراطور ِمُصلح، دیوکلسین و هلنا، با آن که خود از نظر آیینی نیایشگر سول اینویکتوس بود، از طریقی که خود آن را مکاشفهٔ خدایی میدانست، به حمایت مسیحیان برخاست و نهایتاً با غلبه بر ماکانس در کنار دیوارهای شهر رم، طی فرمان میلان، دین مسیح را [به جای آیین نیایش سول اینویکتوس]، آیین رسمی امپراتوری رم قرار داد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,153
Posted: 17 May 2014 18:12
سیلوانوس
سیلوانوس (به لاتین: «of the woods») از ارواح یا ایزدان رومی بود که دارای قیمومت یا سرپرستی شمرده میشدند. وی روح و یا خدای درختان (جنگلها) و کشتزارها بهشمار میآمد. به عنوان روح محافظت کننده از جنگلها، وی دئوس سیلوستریس(deus sylvestris)، خوانده میشد و به ویژه بر روی گیاهان و روئیدنیهای جنگلی ریاست داشت و بیش از هرچیز از رویش و رشد درختانی که بصورت وحشی و خودرو میروئیدند و رشد میکردند، لذت میبرد. وی همچنین به عنوان ایزدی معرفی و توصیف شدهاست که نظارهگر و مراقب کشاورزان و مزارع کشاورزی بود و بخصوص آنان را در حفظ مرزهای مزارع [و جلوگیری از تخطی کشاورزان به حقوق و کِشتگاههای یکدیگر]، یاری میرساند. ظاهرا وی این ویژگیهای خود را از سلوانس که یک خدای اتروسکی بود، به ارث برده بود.
سیلوانوس به عنوان خدایی که از گلههای گاو حفاظت میکند، گرگهای درنده را از آنها دفع مینماید و قدرت باروریشان را فزونی میبخشد نیز، شرح داده شدهاست. ایالات هیگینوس، نخستین ایالتی محسوب میشود که سیلوانوس، از طریق نشانهگذاری با سنگ، مرز و محدوده کشتزارها آن را مشخص نمود. هر ملک یا کشتزار، برای خود سه سیلوانی داشت:
- یک سیلوانوس دومستیکوس (در کتیبهها با نام سیلوانوس لاروم و یا سیلوانوس سانکتوس ساکر لاروم، نامیده میشود)
- یک سیلوانوس آگرستیس (همچنین با عنوان سالوتاریس نیز نامیده میشود)، که توسط چوپانان پرستش میشد، و
- یک سیلوانوس اورینتالیس، که خداییست که بر آن نقطهای ریاست میکند که در آن نقطه، ملک و دارایی آغاز میشود.
از این روست که کلمه سیلوانی اغلب به مجموع این خدایان اطلاق میگردد.
سیلوانوس، خدای درختان و ناظر تبرتراشی یا تمیز کردن مزارع و حامی گلهها بود. سیلوانوس از خدایان معدود روستایی رومی بود که موقعیت خود را [در اعصار بعدی] حفظ کرد. در تندیس معروف او که در بریتیش میوزیوم لندن موجود است، ویژگیهای پیش گفته مشاهده میشوند و چنین است که در این تندیس، درختی در دست چپ و قلابی در دست راست دارد و این دو با سرشت دوگانه او پیوند دارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,154
Posted: 17 May 2014 18:14
فاستی
فاستی، که در فارسی گاهی به جشن ها نیز ترجمه شدهاست، مجموعهای مشتمل بر ۶ کتاب شعر به زبان لاتین میباشد که توسط اووید، شاعر نامدار رومی به نظم کشیده شده بود. اعتقاد بر این است که شاعر این اثر(اووید)، بدلیل آنکه در سال ۸ میلادی توسط امپراتور آگوستوس به تومیس تبعید شد، این اثر خویش را ناتمام گذاشتهاست.
فاستی به صورت ابیاتی مرثیه گونه و قصیده وار نوشته شده و طی آن عهد و پیمانها و آیینهای رسمی یونانی و لاتین با لحنی شاعرانه و در عین حا آموزگار منش(تعلیمی)، ارائه گردیدهاند. فاستی بر مبنای مجموعهای از گزارشها و مصاحبههای یک شاهد عینی با خدایان مختلف بنا شدهاست که به صورت اول شخص بیان میشوند، و ریشههای تعطیلات و جشنهای رومی را به همراه آداب و رسوم و آیینهای مربوط بدان، اغلب با ساختاری علت شناسانه تشریح مینمایند. بر این اساس، فاستی منبع مهمی برای مطالعه پیرامون مذهب روم باستان به شمار میآید. ترجمه مفصل و ارزنده این اثر به زبان انگلیسی همراه با حاشیه نویسی و توضیحات مربوط بدان، توسط انسان شناس و پژوهشگر برجسته و با نفوذ در عرصه دین شناسی، ج.جی.فریزر صورت گرفتهاست. هر یک از کتابهای شش گانه فاستی، یکی از ماههای سال از ژانویه تا ژوئن را، بر طبق تقویم رومی تحت پوشش قرار میدهد. تقویم رومی، همان تقویمی است که توسط ژولیوس سزار اصلاح گردید و به شکل تقویم معروفی درآمد که امروزه به نام تقویم ژولیان یا همان تقویم شناخته شده میلادی شناخته میشود.
فاستی در لغت به معنی روزهای بارعام پرایتور و نیز نام تقویم مشروح رومی میباشد. این لغت در فارسی گاهی با عنوان «جشنها» ترجمه شدهاست.
فاستی اثر اووید، سند گرانبهایی است که اطلاعات ما را درباره تقویم رومی بیشتر میکند. این اثر اووید، شعری است به زبان لاتین در ۴۷۷۲ بیت و شش کتاب که شاعر در آن، روز به روز و ماه به ماه از جشنهای نیمه اول سال سخن میگوید. از آنجا که اووید [بدلیل تبعید ناگهانیش بنا به دستور امپراطور آگوستوس]، نتوانست این اثر خویش را تمام کند، جشنها و مراسم آیینی نیمه دوم سال در این اثر نانوشته باقیماندهاند.
نمونه اشعار
ویل دورانت در کتاب مشهور خود، تاریخ تمدن، در تایید این موضوع که: «در روم[باستان]، تقریباً همه کس پول را با تمنایی دیوانه وار میپرستید، و در عین حال همه جز بانکداران از پول بد میگفتند...»، این شعر از کتاب اول فاستی (جشنها) را نقل کردهاست:
اگر میپنداری عسل از پول نقد در دست شیرینتر است، چقدر از عصری که در آن زندگی میکنی، بی خبری!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,155
Posted: 17 May 2014 18:17
فان
فانها در اسطورهشناسی رومی روحهای جنگل رامنشدنی هستند. فانها شاخ دارند و نیمتنه بالایی شبیه انسان داشته و از کمر به پایین مانند بز هستند. فانها وجوه مشترکی نیز با ساتیرها (روحهایی در در اسطورهشناسی یونانی) دارند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,156
Posted: 17 May 2014 18:19
فانوس
در دین روم باستان و اسطورههای رومی، فانوس یا فائنوس، خدای شاخدار جنگلها، دشت هاو مزارع کشاورزی بود؛ هنگامی که او به عنوان بارور کننده دامها (گاوها) شناخته شد، اینوس نیز نامیده شد. او در ادبیات با ایزد یونانی، پان معادل و برابر دانسته شدهاست.
فانوس یکی از قدیمی ترین خدایان رومی بود، که با نام دی ایندیگِتِز شهرت داشت. به گفته شاعر حماسه سرای رومی، ویرژیل، او پادشاه افسانهای در سرزمینهای لاتینها بود که با مردم خود، از آرکادیا [به روم] آمده بود. سایهای از او، به عنوان ایزد نبوت و پیامبری، تحت نام فاتووس شناخته میشد و با اوراکل [معبدی در شهر دلفی که یونانیان از کاهنان آنجا پاسخهای غیبی میگرفتند] یا بر اساس الهامات و پیشگویی ها[معنای مجازی اوراکل]، وی در بیشه مقدس تیبور، و در حوالی آلبونئای نیک، و همینطور در تپه آونتیمن در روم باستان با خودش همراه بود[یا در این مکانها، وحی بر او نازل میگشت].
مارکوس ترنتیوس واررو، در همین ارتباط اظهار داشتهاست که پاسخهای وحیانی (وابسته به وحی) در آیات مربوط به ساتورن داده شدهاست. فانوس آینده را در رویاها نشان میداد و با صداهایی با آنان که به حوزه او میآمدند و بر روی پشم برههای مقدس دراز میکشیدند، همراهی و راهنمایی میکرد. دبلیو وارد فولر پیشنهاد کردهاست که فانوس با فاوونیوس که یکی از ایزدان باد در روم باستان میباشد، یکسان است (مقایسه با آنموی).
فانوس یا فانئوس در اصل از خدایان ایتالیایی باستان است. نام او از ریشه فاوره به معنای «فرد خوب و مهربان» گرفته شدهاست. فانوس خدای باروری و ثمربخشی زمینهای کشاورزی و حیوانات اهلی بود. او خصوصاً مورد پرستش گله داران و گاوچرانان بود و به جنگلها تعلق داشت.
او را پسر پیکوس (که یک خدای درجه دوم بود)، و نوه ساتورن میدانستند و گفته میشد که وی از پادشاهان اولیه رم بودهاست. او قدرت پیشگویی داشت و آیین پرستش او، با تهذیب و تطهیر همراه بود و حیوانات را برای بزرگداشت او قربانی میکردند.
او با فانا یا فائنا، دختر یا همسرش که منحصراً توسط زنان پرستش میشد، پیوند نزدیکی داشت و همینطور هم با اوپس که یک ایزدبانوی کهن باروری و حاصیخیزی زمین کشاورزی در میان سابینها بود. [سابینها از اقوام ماقبل رومیها بودند.]
فانوس یا پان، خدایی بسیار کهن از خدایان آرکادیا است. تندیسی از پان یا همان فانوس در بریتیش میوزیوم لندن وجود دارد که او را در حال نواختن سیرینکس نشان میدهد. سیرینکس که به اعتبار نواخته شدن توسط پان یا همان فانوس، گاهی فلوت پان (فلوت پانوس) نیز خوانده شدهاست، نوعی وسیله موسیقیایی است که هنوز هم شبانان آرکادیا آن را مینوازند. تندیس مذکور از جنس مفرغ میباشد و مربوط به اتروسک بوده و قدمت آن به حدود ۴۳۰ پیش از میلاد میرسد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,157
Posted: 17 May 2014 18:23
فلورا
در اساطیر رومی، فلورا الهه یا ایزدبانوی گلها و همچنین ایزدبانوی فصل بهار بود. اگرچه این الهه یکی از چهرههای نسبتاً جزئی و نه چندان با اهمیت در اساطیر رومی به نظر میآید، اما با این وجود نام او، همواره در میان الهه گان باروری و بعنوان یکی از چند الهه وفور و برکت و فراوانی ذکر میشود، و ارتباط او با گلها و بهار، به وی در آستانه آمدن این فصل اهمیتی خاص میبخشد. جشنواره مربوط به فلورا، که به فلورالیا مشهور است، در ماه آوریل و یا اوایل ماه مه برگزار میشد و نماد تجدید چرخه زندگی، نوشیدن و شادخواری، و گلها بود. معادل فلورا در اساطیر یونانی، چلوریس بود. فلورا با فاوونیوس، ایزد باد ازدواج کرده بود، و با هرکول نیز همراه و همدم بود. نام او از کلمه لاتینی "flos" مشتق شدهاست، که به معنی «گل» میباشد. در انگلیسی مدرن نیز، فلورا به معنای گلها و گیاهان موجود در یک منطقه یا دوره خاص به کار برده میشود[همان: گیاگان در فارسی].
فلورا، بیشتر از میزانی که در روم باستان مورد بهره و توجه قرار داشت، در میان نقاشیها و مجسمهها و طرحهای برجستهای که توسط اومانیستهای عصر رنسانس خلق شدهاند، و بخصوص در آثار مربوط به سبک نئوپاگانیسم که نهضتی در جهت احیای دوران باستان بود، به طرز برجسته و شاخصی به چشم میخورد.
به جز او و پس از او، یکی از پریان افسانهای در داستان مشهور زیبای خفته، همنام با این الهه، به نام فلورا خوانده شدهاست [یکی از سه پری در افسانه زیبای خفته].
فلورا، خدابانویی شگفت انگیز بود که کاهنی ویژه داشت. کاهن ویژه فلورا یکی از دوازده فلامن بود. وی به همراه کاهنانی دیگر، مراسم ویژه فلورا را برگزار میکردند. جشن آئینی خاص فلورا، فلورالیا نام داشت.
روسپیان نیز در جشن فلورا (فلورالیا) شرکت میجستند و فلورا نزد فواحش از محبوبیت خاصی برخوردار بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,158
Posted: 17 May 2014 18:29
فورتونا
فورتونا و پونتوس
فورتونا (معادل الهه یونانی موسوم به توخه)، در اساطیر روم و دین رم باستان، الهه ثروت و نیکبختی، و تجسم خوشبختی و شانس و اقبال به صورت یک شخصیت بود. بواسطه این ایزدبانو، ممکن بود خوبی و موفقیت و یا برعکس شر و بدبختی، نصیب آدمی شود: در توصیف مدرن و امروزی از عدالت، فورتونا را به صورت زنی محجوب و محجبه و در عین حال کور و نابینا، بعنوان نماد و نماینده عدالت (بانوی عدالت) در نظر گرفتهاند. وی همچنین، نماد و نمایندهای از زندگی توام با پرهیز از هوسرانی و هوسبازی نیز هست. فورتونا همچنین با عنوان آتروکس فورتونا، الهه یا ایزدبانوی سرنوشت نیز در نظر گرفته میشد و در همین ارتباط او مدعی زندگی گایوس و لوسیوس، نوادگان شاهزاده آگوستوس، و وارثان آینده امپراتوری شده بود.
گفته شده که پدر او ژوپیتر بود و وی نیز میتوانست همانند او بخشنده (کوپیا) باشد. به عنوان آنوناریا، او الهه محافظت کننده از غلات و حبوبات و حامی جمع آوری آنها بود [ویل دورانت، وی را آنونا و الهه ذخیره غذا خواندهاست (به بخش نکات در پایین توجه شود)]. روز یازدهم از ماه ژوئن به افتخار او گرامی داشته میشد و فستیوال یا جشنواره مخصوص او، که فورس فورتونا نام داشت، در تاریخ ۲۴ ژوئن با آیینها و مراسم ویژه مربوط به وی، برگزار میشد.
فورتونا، از خدابانوان روم باستان و نخستین فرزند ژوپیتر بود. وی همتای توخه در یونان محسوب میشد. فورتونا زنان را در زادن نوزاد یاری میکرد و در کیش خود فورتونا پرمیگِنیا یا مادر آغازین نام داشت. معبد فورتونا در پالسترینا، یا پرانست کهن، مشهور بود و پیشگوئی خاص برای خود داشت.
در مجموع فورتونا، خدابانویی مهم و قدرتمند بود، اما با این همه، اندیشه رومیان درباره کار او مبهم بود.
اصل و منشاء اولیه ایزدبانوی فورتونا یا فورچونا، به زمانهای بسیار کهن بازمی گردد. این ایزدبانو در بیشتر مناطق ایتالیا پرستش میشد. او یک الوهیت حمایت کننده و محافظ بود و با شاخی پر از میوه و گل و غله که نماد فراوانی است، نمایانده میشد. با وی یک سکان کشتی نشان داده میشد که نشاندهندهٔ تسلط او بر تقدیر و سرنوشت بود و همچنین یک توپ، که شاید نمایانگر عدم قطعیت و در چرخش بودن بخت و اقبال به شمار میآمد.
تندیسی از فورتونا که در اوستیا یافت شده و امروزه جزو آثار موزه واتیکان میباشد، بعنوان فورتونای نیکبختی شناخته میشود. وی که جایگزین توخه یونانی شده در این تندیس شاخ فراوانی را در یک دست و یک سکان کشتی را در دست دیگر خویش دارد. در این نقش فورتونا همانا [ایزدبانوی] نیکبختی و راهنمای زندگی مردان[کذا، صحیح: مردمان؟] شناخته میشود. بزرگترین معبد فورتونا در پالسترینا قرار داشت و پیشگوی معبد، همانا کاهن اعظم بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,159
Posted: 17 May 2014 18:31
فیدس
سکه پومپئیا پلوتینا و تصویر جشن فیدس بر پشت آن.
فیدِس یا فیدِس پوبلیکا، در اساطیر روم و دین رومی، الهه اعتماد بود.
فیدس، یا فیدس پوبلیکا، تجسم تعهد و وفاداری در اساطیر روم باستان به شمار میآمد. کیش این خدابانو، بسیار کهن بود و گفته میشود که بنیانگذار این کیش، نوما بود که دومین فرمانروای روم محسوب میشد. تصویر فیدس، از جمله بر سکههای دومینیتی مربوط به سالهای ۸۱ تا ۹۶ میلادی درج شده که نمونههایی از آن در موزه ناسیونال رومانو واقع در رم نگهداری میشود.
معبد او در کاپیتول، مکانی بود که در آن سنای روم عهد و پیمانهای دولتی این کشور با کشورهای خارجی را نگهداری میکرد، چراکه معروف بود که فیدس در این مکان(معبد خویش) آنها را محافظت خواهد کرد. فیدس همچنین با نام فیدس پابلیکا پوپولی رومانی، به معنای: نماد اعتماد مشترک مردم روم، یا: نماد اعتماد عموم مردم روم، نیز مورد پرستش قرار میگرفت. او را به صورت زن جوانی توصیف کردهاند که تاجی از جنس شاخههای زیتون بر سر گذاشته، و با یک فنجان یا یک لاک پشت همراه است، یا پرچم نظامی در دست گرفتهاست. وی همچنین پوشش یا حجاب یا چادر سفید رنگی در بر دارد؛ و کشیش یا کاهن مخصوص [معبد] او نیز، همین جامه سفید را در بر میکند، تا پیوند و اتصال خود را به بالاترین خدای بهشت یا آسمان، یعنی ژوپیتر و دیوس فیدوس نشان دهد.
دومین شهریار رم، نوما پومپیلیوس، جشنوارهای سالانه را که به فیدس اختصاص داشت، برپا مینمود و طی این جشن، مقرر کرده بود که کشیشها یا کاهنان بزرگ (سه نفر کاهنی که فلامینز مایورس خوانده میشدند)، در ارابهای ویژه که با کمان پوشانیده شده و توسط دو اسب کشانیده میشود بنشینند و به نیایشگاه او ملحق شوند. آنان برای آن که نشان دهند که بطور مطلق به ایزدبانو فیدس تعلق دارند، ناگزیر بودند که سر خود را پوشانیده و همچنین دست راست خویش را دو پوششی بپیچند و اینگونه به معبد خدمت نمایند.
معبد فیدس در تپه کاپیتولین قرار داشت.
معادل یونانی او پیستیس نامیده میشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,160
Posted: 17 May 2014 18:36
ققنوس
در فرهنگ انگلیسی زبان، ققنوس Phoenix پرندهای است افسانهای و بسیار زیبا و منحصربهفرد در نوع خود، که بنا بر افسانهها ۵۰۰ یا ۶۰۰ سال در صحاری غرب عمر میکند، خود را بر تلی از خاشاک میسوزاند، و از خاکستر حاصل، خود او دگر بار با طراوت جوانی سر برمیآورد و دور دیگری از زندگی را آغاز میکند و میگذراند. ققنوس در فرهنگ اروپایی غالباً تمثیلی از فناناپذیری و حیات جاودان است. ققنوس در اصل از ایران باستان به فرهنگ اروپا راه یافته است.
طی هشت قرن قبل از میلاد مسیح، روی هم در نُه مرجع از پرنده ققنوس نام برده شده که هشت مورد آن از طریق نقل قول مولفان بعدی به ما رسیده و فقط یک مورد اثر هردوت مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۴ قبل از میلاد با شرح کامل محفوظ ماندهاست. یونانی دیگری به نام کلودیوس آلیانوس Claudius Aelianus مشهور به آلیان Aelian نیز، ۲۰۰ سال بعد از میلاد مسیح در مورد ققنوس نوشتهاست:
«ققنوس بدون کمک از علم حساب یا شمردن با انگشت، حساب ۵۰۰ سال را درست نگه میدارد زیرا او از طبیعتی که عقل کل است همه چیز را میآموزد. با آن که اطلاع در مورد ققنوس لازم به نظر میرسد معهذا گمان نمیرود در میان مصریان - شاید جز انگشت شماری از کشیشان - کسی بداند که ۵۰۰ سال چه وقت به سر میرسد، ولی دست کم ما باید بدانیم که مصر کجاست و هلیوپولیس که مقصد ققنوس است، در کجا قرار دارد و این پرنده پدرش را درون چه نوع تابوت میگذارد و در کجا دفن میکند.»
این مورخ، بر اساس متن انگلیسی، والد ققنوس را پدر میخواند ولی از ققنوس به صیغه خنثی (it) نام میبرد. مولفان بعدی برای ققنوس غالباً از صیغه تأنیث استفاده کردهاند، اما از آن جا که این پرنده افسانهای تک و منحصربهفرد بوده و زاد و ولد آن از جفتگیری ناشی نمیشده، بنا بر این بحث در مورد جنسیت آن چندان مهم به نظر نمیرسیدهاست.
مورخی رومی به نام پوبلیوس اوویدیوس ناسو، مشهور به اووید، نخستین رومی است که دربارهٔ ققنوس به زبان لاتین مطلب نوشتهاست، در نوشتهٔ او آمدهاست:
«چه بسیار مخلوقاتی که امروزه بر روی زمین راه میروند، امّا در ابتدا به شکل دیگری بودهاند. فقط یک موجود هست که تا ابد همان طوری که از نخست بوده، باقی خواهد ماند، یعنی طی سالیان مدید، بی آن که تغییری کرده باشد، باقی میماند و سرانجام نیز، پس از نابودی، دگربار به همان شکل اولیهٔ خویش متولد میشود. این پرنده، پرندهای است که آشوریها یا به تعبیر برخی منابع احتمالاً سوریها یا فنیقیها آن را ققنوس مینامند. این پرنده، دانه و علف معمولی نمیخورد، ولی از عصارهٔ میوهها و از ادویه خوشبوی کمیاب میخورد. وقتی ۵۰۰ ساله شد، بر بالای نخل بلندی آشیان میسازد و با چنگالش از مرغوبترین مواد، از پوست درخت گرفته تا دارچین و دیگر ادویه و صمغ برای خود بستری میسازد و بعد میمیرد و روحش با دود و بخار معطر به دوردست سفر میکند، و داستان چنین ادامه مییابد که سپس از سینه بدن بی جان او ققنوس کوچکی سر بر میکشد تا آن طور که میگویند ۵۰۰ سال دیگر زندگی کند و در آن زمان که پس از سن و سالی شهامت لازم را پیدا کرد تخت و آشیانش را که مدفن پدرش هست بر فراز نخلی رفیع به حرکت در میآورد و سفر به شهر آفتاب را شروع میکند، همان جایی که در معبد آفتاب آشیان ققنوس خوش میدرخشد.»
از مجموع آنچه در فرهنگ اروپایی پیرامون ققنوس آمدهاست، میتوان دو روایت کلی در مورد ققنوس ارائه داد:
اول اینکه ققنوس از بدن بی جان پدرش به وجود میآید و جسد پدرش را به شهر هلیوپولیس میبرد و در قربانگاه معبد آفتاب میسوزاند. و روایت دیگر اینکه ققنوس در تلی از چوب و خاشاک خوشبو آتش میافکند، بال میزند و شعله میافروزد، خود در آتش میسوزد و از خاکسترش ققنوسی دیگر زاده میشود. پس بطور خلاصه میتوان در مورد این اسطوره در فرهنگ اروپایی گفت: «ققنوس در آتش میسوزد و دیگر بار از خاکستر خود زاده میشود». در همین ارتباط در زبان انگلیسی مثلی بدین مضمون رایج است که: «هر آتشی ممکن است ققنوسی در بر داشته باشد»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.