ارسالها: 23330
#1,311
Posted: 27 May 2014 14:30
آغاز پيدايش نقد ادبي در روم باستان
ادبیات رومی از انتشار و گسترش تمدن, فرهنگ و ادبیات یونانی در میان رومیان پدید آمد. رومیان پیش از آشنایی با یونانیان, آشنایی چندانی با شعر و ادبیات نداشتند و حتی واژه ای ویژه برای نامگذاری شعر و ادبیات در زبان آن ها موجود نبود. رومیان پیش و بیش از آن که اهل ذوق و ادب و هنر باشند, مردان رزم و مبارزه و سیاست بودند و از فنون جنگ آوری و رقابت سیاسی بیشتر از فنون ادبی سر در می آوردند. به قول ویرژیل:
رومیان برای هنر آفریده نشده بودند, بلکه جهت سلطه و حکومت ساخته شده بودند.
از نظر آن ها هرگونه فعالیت فکری و ذوقی , تلف کردن وقت و هدر دادن عمر با ارزش بود. آن ها مردان کار و مکر و پیکار بودند و کسانی را که شعر می گفتند, خیال می بافتند,یا به اندیشه های فلسفی و حکمت آمیز می پرداختند, افرادی بیکاره, لاابالی, مفتخور و ولگرد می شمردند.آن ها حتی خواندن و نوشتن را به معنای سر باز زدن از کار و تلاش و سازندگی و به عنوان نمودهایی از تن پروری و بیکارگی می دانستند, و به همین دلیل ارزش چندانی برای هنر و ادبیات قائل نبودند.
به عنوان نمونه ای تاریخی, می توان به این واقعه اشاره کرد:
هنگامی که در تماشاخانه ی رم, نمایشنامه ی هکورا , اثر ترنتیوس( مشهور به ترانس) در حال اجرا بود, ناگهان خبر رسید که رقاص بندبازی همراه با یک خرس, در میدان مجاور سالن تئاتر, بساط بندبازی و رقصاندن خرس برپا کرده است. با شنیدن این خبر, تماشاگران به هیجان آمده, با شتاب زیاد, سالن نمایش را ترک کردند و مشتاقانه به تماشای بند بازی و رقص خرس رفتند. به این ترتیب نمایش نیمه کاره متوقف ماند و با شکست روبرو گردید.
نمونه ی تاریخی دیگر مربوط به دوران کنسولی آنیسیوس است. آنیسیوس گروهی از مشهورترین خنیاگران و موسیقیدانان یونانی را به روم دعوت کرده بود تا برای رومیان هنرنمایی کنند و آن ها را با موسیقی دلنشین یونان زمین آشنا کنند. هنگامی که گروه نوازندگان , همسرایان و تک خوانان سرگرم سرایش و ترنم شدند, کنسول خیلی زود حوصله اش سر رفت و نوای موسیقی دلنواز یونانیان هنرمند خسته و کسلش کرد. بنابراین دستور داد که به جای نواختن و سرودن, نوازندگان و خوانندگان با یکدیگر کشتی بگیرند و وانمود کنند دارند با هم می جنگند. وقتی آن ها دست از سرایش و نوازش برداشتند و به سر و کول هم پریدند, با هم دست به یقه شدند, وعربده و غریو وحشیانه جنگ سر دادند, تماشاگران و از جمله , کنسول سر ذوق آ مدند و چنان لذت بردند و به وجد آمدند که بی سابقه بود.
ادبیات در حدود سال ۲۷۲ پیش از میلاد به وسیله ی لیویوس آندرونیکوس که در آن سال در جنگی در ناحیه ی تارنتوم اسیر رومیان شده بود, به روم راه یافت. او زبان های لاتینی و یونانی را به فرزندان مالک خود و گروهی دیگر آموخت, و برای رومیان اودیسه را به نظم ساتورنی لاتینی ترجمه کرد و آن نظمی بود با بیت هایی که دارای وزن های نامنظم و گسسته بود و بر مبنای تکیه ی حروف تقطیع می شد.
آندرونیکوس, به پاس خودمات فرهنگی و ادبی اش از بندگی آزاد شد و در قبال این آزادی ماًموریت یافت که برای مسابقات جشنواره ی روم یک تراژدی و یک کمدی بنویسد و در جشنواره, آن ها را به نمایش بگذارد. او این نمایش ها را مطابق نمونه های اصیل یونانی ساخت و بر روی صحنه آورد و خودش در مقام بازیگر نقش اصلی به ایفای نقش پرداخت و شعر های نمایش را همراه با نوای فلوت به آواز خواند.
نمایش های ادبی آندرونیکوس مورد توجه فراوان مقامات دولتی قرار گرفت و سبب شد تا آن ها به او و سایر شاعران اجازه ی تشکیل انجمن های ادبی بدهند و به این ترتیب انجمن ادبی مهمی به وجود امد که نشست ها و همایش های ادبی خود را در معبد مینروا بر پا می کرد و از آن پس رسم شد که از این گونه نمایش های صحنه ای در جشن های همگانی اجرا شود.
چند سال پس از این نخستین نمایش تاریخی, کنایوس نایویوس با نوشتن کمدی جالبی به سبک کمدی های آریستو فانس, دغلکاری های سیاسی متداول در پایتخت را بی پروا هجو کرد که خشم سنت پرستان را بر انگیخت و با شکایت از او, وی را به محاکمه کشیدند و به زندان انداختند. او پس از عذر خواهی رسمی و اعتراف به خطاکاری و طلب بخشش, آزاد شد, اما دیری نگذشت که با سرودن هجویه ی تند و تیزتر از اولی, از روم تبعید و طرد شد. در دوران تبعید, حماسه ای در تشریح چگونگی بنیان گذاری دولت روم سرود که بعدها الهام بخش ویرژیل, بزرگترین شاعر روم, در بخش های گوناگونی از آثارش شد. نایویوس, هم چنین , نمایشنامه ای به شعر, بر اساس تاریخ روم نوشت. از او با نهایت افسوس بیش از چند قطعه ی ادبی کوتاه باقی نمانده که همین قطعات کوتاه نشان دهنده ی طبع روان و ذوق سرشار و نبوغ آمیز اوست.
یکی از مهم ترین ادیبان این دوران روم, کوینتوس انیوس بود که در یونان زاده شد و به وسیله ی کاتو به روم آورده شد. او در تارنتوم درس خوانده بود و روح پر شورش از درام های یونانی که در تماشاخانه های تارنتوم دیده بود, اثری ژرف پذیرفته یود.هنگامی که او به روم آمد, از راه تدریس زبان های لاتینی و یونانی و خواندن سروده هایش برای دوستانش, به گذرانن روزگار پرداخت. سرانجام به عضویت در انجمن سکیپیوییان که حلقه ای بود از دوستداران فرهنگ هلنیسم, پذیرفته شد. این انجمن, کانونی بود برای تشویق و گسترش ادبیات و فلسفه ی رومی ـ یونانی, تبدیل زبان لاتینی به زبانی ساخته و پرداخته و روان و رسا, رهنمون شدنشاعران رومی به سرچشمه های الهام بخش شعر یونانی, و فراهم آوردن خواننده و شنونده برای شاعران یا نویسندگان صاحب قریحه آما گمنام ودارای آینده ی درخشان.
انیوس بر این باور بود که جانشین بر حق هومر است و روان هومر پس از گذر کردن از کالبدهای بسیار, در مسیر تناسخ, و از جمله گذر کردن از کالبد فیثاغورس, و هم چنین از کالبد یک طاووس, به او رسیده و در بدن او حلول کرده است. او چندین کمدی و دست کم بیست تراژدی نوشت و هیچ شکلی از شعر و ادب نبود که انیوس در آن عرصه طبع آزمایی نکرده باشد.
انیوس تاریخ حماسی روم را به گونه ای بسیار دلنشین و جذاب به نظم درآورد و سالنامه هایش تا زمان ویرژیل چکامه ی ملی روم به شمار می آمد, افسوس که از آن ها جز چند قطعه ی پراکنده به جا نمانده است. این کلام مشهور از اوست:
دولت روم بر پایه ی اخلاقیات کهن و مردان بزرگش استوار است.
حماسه ی منظوم انیوس انقلابی عظیم در وزن شعر رومی پدید آورد و شعر روان و نرمش پذیر شش وتدی یونان را جانشین اسلوب سست ساتورنی نایویوس نمود.
انیوس زبان لاتینی را استحکام, جلا و صیقل بخشید و آن را خوش ساخت و نکوپرداخت کرد. برای شعر رومی قالب های نوین ایجاد کرد و برای شاعران بزرگ آینده, چون لوکرتیوس , هوراس, و ویرژیل روش بیان و موضوع ادبی و ماده ی خام اندیشه فراهم کرد.
او در هفتاد سالگی پس از سرودن این بیت غرور آمیز برای سنگ مزارش, در گذشت:
برای من اشک مریز و به ماتم منشین
که من روی لبان مردمان, برای ابد, پاینده و زنده ام.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#1,312
Posted: 27 May 2014 14:34
ادیب مشهور دیگر این دوره تیتوس ماکیوس پلاوتوس ـ مشهور به دلقک بی چاک و دهن ـ بود. او مدتی به عنوان کارگر صحنه ی نمایش زندگی گذراند و پولی اندوخت, بعد پولش را وارد بازار سوداگری و معاملات تجاری کرد و چون همه ی آن را از دست داد, ناچار برای امرار معاش به نمایشنامه نویسی روی آورد و به اقتباس از آثار نمایشی یونانی پرداخت. او این اقتباس ها را باآداب و رسوم متداول روم و گوشه کنایه ها و اصطلاحات عامیانه و هجوآمیز این سرزمین در هم آمیخت و از این مجموعه, نمایش های جذاب عامه پسندی خلق کرد که مورد استقبال شدیدمردم عوام کوچه و بازار قرار گرفت و از این راه دوباره توانست ثروت از دست داده اش در تجارت را از راه هنرش به دست آورد و ثروت کلانی بیندوزد.
او بیش از صد و سی نمایشنامه نوشت یا تصحیح و ویرایش کرد که از آن ها حدود بیست تا باقی مانده است.
در نمایشنامه ی میلس گلوریوسوس یک نظامی خودستا را که مستخدمش برای این که امیدوارش نگه دارد,تا می تواند به او دروغ می گوید و او را می فریبد, به طرز مضحک و ریشخند آمیزی هجو کرد. در نمایشنامه ی آمفیتروئون ژوپیتر بزرگ را به مسخره گرفت و دست انداخت. نمایشنامه ی آولولاریا داستان ثروت اندوز خسیسی ست که حتی دلش نمی آید ریزه های ناخنش را بریزد دور و آن ها را جمع می کند, و هم چنین بر هدر رفتن اشک هایش افسوس می خورد. نمایشنامه ی منایکمی داستان دو برادر همزاد است که پس از سالها گم کردن یکدیگر و بی خبری از هم, سرانجام یکدیگر را باز می یابند و به هم می رسند. این نمایشنامه یکی از سرچشمه های الهام کمدی اشتباهات شکسپیر بوده است.
راز توفیق کمدی های پلاوتوس, وقوع پشت سر هم و بی وقفه ی وقایع مطایبه آمیز و مضحک, جناس های سبکسرانه, بازنمودن صحنه هایی از زندگی خصوصی مردم کوچه و بازار روم با همه ی زشتی ها, وقاحت ها , قباحت ها و جنبه های زننده و هرزه اش, بازنمودن حال و روز زنانبی پروا, و تشریح عواطف شگفت انگیز و لجام گسیخته ی آنان, و نمایش حوادت روزمره ی زندگی به طرزی خنده دار و مسخره بود.
نمایشنامه نویس و ادیب دیگر این دوره پوبلیوس ترنتیوس آفر , مشهور به ترانس است که بردهای بربر و از نژاد سامی بود. اربابش, ترنتیوس لوکانوس, که سناتوری رومی بود, چون متوجه قریحه و استعداد شگفت انگیز این غلام نوجوان شد, او را به وجهی نیکو و شایسته تربیت کرد و سرانجام نیز آزادش کرد. جوانک به نشانه ی سپاس نسبت به صاحبش, نام او را بر خود گذاشت, و شروع به نوشتن نمایشنامه های دل انگیزی کرد که به زودی شهرت و محبوبیتی بی نظیر و استثنایی یافتند. از نخستین نمایشنامه هایش, آندریا و
هکورا چیزی به جا نمانده است. فقط می دانیم که هکورا توفیقی نیافت و در نخستین اجرا با شکست سنگینی مواجه شد که به آن پیش از این اشاره شد.
مشهورترین نمایشنامه اش خویشتن آزار نام داشت و با نوشتن و اجرای آن بخت و اقبال به سراغش آمد و نمایش با استقبالی بی نظیر روبرو شد. این نمایش داستان پدری است که پسرش را از ازدواج با دختر محبوبش منع می کند و چون پسر با وجود منع اکید پدر , با محبوبه اش ازدواج می کند, و از دستور پدر سر پیچی می کند, پدر خشمگین می شود و در اوج خشم و غضب , پسرش را از خانه می راند و او را طرد و از فرزندی خود محروم می کند. مدتی بعد, پدر از رفتار زشت خود پشیمان می شود و برای آن که خود را به خاطر این تصمیم عجولانه و نا بخردانه تنبیه و مجازات کند, تمام ثروت فراوان خود را به جا می گذارد و می رود در گوشه ای, بقیه ی عمر را به تنگدستی و مشقت می گذراند. چون یکی از همسایگانش به قصد شفاعت و وساطت نزد او می آید و می کوشد او را از تصمیم هایی که گرفته منصرف کند, پدر از او می پرسد, چرا این چنین در مورد مشکلات دیگران احساس مسئولیت و دلسوزی می کند؟ همسایه در پاسخ, این جمله ی مشهور را که بعد ها در طول تاریخ ادبیات و فرهنگ بارها به آن استناد شد و اندیشمندانی چون مارکس آن را بسیار دوست می داشتند و به مناسبت های گوناگون بر زبان می اوردند, بیان می کند:
انسانم, و به هیچ چیز انسانی بی اعتنا نمی توانم بود.
نمایشنامه ی بعدی او به نام خواجه چنان با اقبال و استقبال همگانی روبرو شد که در عرض یک روز دو بار روی صحنه رفت و در آن زمان چنین امری بی سابقه و استثنایی بود. نمایشنامه ی بعدی اش فورمیو نام داشت که داستان
برده ی زنده دلی بود که اربابش را از خشم پدرش نجات داد. این نمایشنامه الگویی شد برای فیگاروی بومارشه. آخرین نمایشنامه اش به نام آدلفی در مراسم خاکسپاری آیمیلیوس پاولوس به اجرا در آمد. چند ماه بعد از آن , ترنتیوس, در بازگشت از سفر یونان, در سن ۲۵ سالگی در آرکادیا درگذشت.
نمایشنامه های ترنتیوس سرشار بودند از روح یونانی. اغلب این نمایشنامه ها عنوان یونانی داشتند و در آن ها زندگی یونانیان و آداب و رسوم آن ها مورد توجه قرار گرفته و از اشاره ی مستقیم به زندگی رومیان به دلایل مختلف پرهیز شده بود.
آثار ترنتیوس سرزندگی و شوخ طبعی سرشار آثار پلاوتوس را نداشت و هرگز نشانی از توجه به زندگی رومیان در آن ها دیده نمی شود. در کمدی های او از اراذل سرزنده و روسپیان بی پروا نشانی نیست. قهرمانانش, حتی زنان روسپی و مردان لا ابالی اش, انسان هایی با سرشتی پاک و عفیفند و روح سالمی دارند. جملات نغز و دلنشین و عبارات زیبای فراموش نشدنی در آثار او فراوانند, مانند:
بخت یار دلیران است. یا به شماره ی آدمیان عقیده هست.
نمایشنامه هایش سرشار از اندیشه های بلند و عمیقند و فهم آن ها نیازمند به چنان هوش فلسفی و نکته سنجی ادبی است که نزد توده های عوام یافت نمی شد. به همین دلیل آثارش به درستی در زمان خودش درک نشدند.
کمدی هایش نیمه تراژیک بودند و ماجراهای خوش ساختی داشتند که اگر چه خیلی کند و آرام پیش می رفتند, اما نغز و پر مغز و عمیق بودند. سبکش بیش از اندازه هموار و گفتگوهایش به نهایت آرام و کند بودند و دنبال کردن آن ها حوصله و شکیبایی بسیار می طلبید که نزد رومیان آن زمان نادر و کمیاب بود.
سیسرون( کیکرو) او را بهترین شاعر عصر جمهوری روم می شناخت. ژولیوس سزار( قیصر) او را شیفته ی سخن ناب نامید و تنها ضعف آثارش را فقدان نیروی خنده و خنداندن دانست.
با این همه ترنتیوس, خدمتی بس بزرگ به ادبیات رومی کرد, و خدمت بزرگش این بود که با الهام از زبان و ادبیات یونان, سرانجام زبان لاتینی را به صورت چنان ابزار بیان ادبی پر قدرت و نرمش پذیری درآورد که یک قرن بعد, نثر سیسرون و نظم ویرژیل را امکان بروز و ظهور بخشید.
مارکوس پورکیوس کاتو را شاید بتوان نخستین نظریه پرداز و منتقد ادبی رومی شمرد. او از دلبستگان به سنت های اصیل رومی بود و هجوم ادبی, فلسفی, علمی, هنری و فرهنگی یونان به روم و ایجاد دگرگونی های عمیق و گسترده در آداب و سنن و روحیات و تلقیات و نگرشرومی در اثر این هجوم و نفوذ باعث نگرانی و تشویش خاطرش بود. کاتو در رشته ی حقوقتحصیل کرده بود و وکیل مدافعی زبر دست با بیانی گرم و پر شور و قانع کننده بود که با فصاحت و بلاغت بسیار سخن می گفت, و سخنانش هیجان و شور بسیار بر می انگیخت. در جوانی به رم رفت و در ۳۰ سالگی به مقام خزانه داری رسید, سپس مقامات عالیتر دولتی از شهربانی و پرایتوری تا کنسولی و در نهایت سنسوری را یکی پس از دیگری به دست آورد. او ۲۶ سال تمام در مقام سربازی سلحشور و سرداری لایق در جنگ ها شرکت کرد و در پیروزی ها و فتوحات بسیاری , پا به پای سربازانش شرکت کرد. در دوران های کوتاه صلح و آرامش به سخنوری و سخن پردازی می پرداخت و بزرگترین سخنور زمان خود بود, اگر چه در خطابه های خود هر جا فرصت یافته, سخنوران و سخن پردازان را نکوهیده و سرزنش کرده است. رومیان با شیفتگی شوق آمیزی دور او جمع می شدند و به خطابه های شورانگیز او گوش جان می سپردند, زیرا هیچ کسی تا آن زمان , چون او با چنان صداقت و لطفی, و با چنان جملات نیشدار و گزنده ای با ایشان سخن نگفته بود.
کاتو نخستین نثر نویس بزرگ زبان لاتین بود. رساله ی مشهوری در باره ی فن خطابه نوشت و شیوه ی ناهموار و پر دست انداز خطابت رومی را بر روانی سبک آموزگاران فن بلاغت یونانی ترجیح داد.
مهم ترین اثر کاتو , کتاب اصول اوست که اکنون در دست نیست و در آن نویسنده, به طور مفصل و با شهامت کم نظیری به شرح حوادث تاریخ ایتالیا از آغاز تا زمان خود پرداخته و در باره ی همه ی نهادهای سیاسی و حکومتی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین خود, از آغاز تا دوران خود به بحث و توصیف پرداخته است. کاتو این اثر را به عنوان بخشی از دائره المعارفی نوشت که قصد داشت آن را به طور کامل در همه ی امور برای تربیت پسرش تدوین کند. او با نگارش این دائره المعارف به زبان لاتینی امیدوار بود که جانشین مناسبی برای متون یونانی بیافریند, زیرا بر این باور بود که آموختن ادب و فلسفه ی یونانی, ذوق طبیعی و سالم جوانان رومی را به انحراف می کشد و آن ها را گمراه می کند. او به پسرش در این باره چنین نوشت:
یونانیان مردمی سرکش و تبهکارند. از من بپذیر که چون ادبیات خویش را بر روم ارزانی دارند, همه چیز را تباه خواهند کرد.
کاتو به سبب داشتن چنین عقایدی با حلقه ی سکیپیوییان که نشر فرهنگ و ادبیات یونانی را در روم, شرط رشد و نضج ادبیات لاتینی و اندیشه ی رومی می شمرد مخالف بود و با تمام قوا تلاش کرد که جلو چنین نفوذ و رسوخی را بگیرد.
کاتو را باید اصیل ترین نماینده ی فرهنگ و ادبیات خالص و ناب رومی دانست, اندیشه ها و نظریات ادبی او درباره ی معیارها و موازین درست شعر, نظم, نثر و خطابه مکتب و آموزشگاهی بزرگ شد برای آموزش و پرورش خطیبانی چون سیسرون و شاعرانی چون تاسیت و هوراس, که در دهه های پس از او به عنوان شاخه های بارور و شکوفای درخت اندیشه و پویش فکری و فرهنگی او سر بر کردند و پا به عرصه ی وجود گذاشتند.
آغاز پيدايش نقد ادبي در روم باستان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,313
Posted: 27 May 2014 14:40
مبارزات گلادياتوري در طول تاريخ
گلادیاتورها (گلادیاتور به معنای شمشیرزن است) جنگجویان حرفه ای روم باستانبودند که با یکدیگر، حیوانات وحشی و مجرمین و جنایتکاران می جنگیدند که گاهی به مرگ می انجامید و اینکار را برای سرگرم کردن تماشاگران انجام می دادند. این پیکارها در میدانگاه های ویژه ای در بسیاری از شهرهای امپراطوری روم انجام می شد.
پیدایش: منشأ پیدایش بازیهای گلادیاتوری کاملاً مشخص نیست و در این باره دو تئوری وجود دارد: اول اینکه رومی ها جنگهای گلادیاتوری را از قوم اتروسک فراگرفتند و دوم تئوری است که منشأ بازی ها را منطقه کامپانیا و لوکانیا در ایتالیامی داند.
ابتدایی ترین بازیهای گلادیاتوری در ۳۱۰ قبل از میلاد در کامپانیا و برای بزرگداشتپیروزی ارتش کامپانیا در برابر دشمنان جنوبی شان بود ، اما اولین نبرد ثبت شده در ۲۶۴ قبل میلاد در رم و در اولین نبرد سه گانه با کارتاژها انجام شد. یکی از جلادان سزار این بازی را برای بزرگداشت پدرش برگزار کرد ، و در آن سه زوج برده از بین ۲۲ اسیر جنگ شرکت کردند.
این مبارزات کم کم در کل امپراطوری بخصوص یونان محبوب شد. این محبوبیت بقدری شد که اسناد زیادی مبنی بر کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان در این بازی ها وجود دارد. اشراف زاده ها شروع به رقابت در برگزاری بهترین بازی ها کردند بطوریکه در اولین بازی همانطور که گفته شد سه مسابقه و یک قرن بعد ۷۴ نبرد گلادیاتوری به مدت سه روز برای مراسم تدفین پدر تیتوس فلامینینوس برگزار شد. و اما یک قرن بعد ژولیوس سزار بخاطر دخترش جولیا وعده برگزاری ۳۲۰ مسابقه را داد.
بتدریج بازیهای گلادیاتوری عمومی شد و در اواخر قرن دوم قبل از میلاد، ژولیوس سزار تعداد زیادی گلادیاتور را در اختیار گرفت بطوری که مجلس سنا از ترس تشکیل یک ارتش اختصاصی، قاونی وضع کرد که کسی حق ندارد بیش از ۶۴۰ گلادیاتور در اختیار داشته باشد. بعد از مرگ سزار، به دستور آگوستوس محدودیتهای زیادی برای بازیهای گلادیاتوری گذاشته شد . از آن جمله کاهش تعداد گلادیاتورها به ۱۲۰ نفر و محدود شدن برگزاری بازیها به روزهای خاصی از سال است.
آمفی تئاترها:محبوبیت بازی ها به قدری بود که بسیاری از فضاهای عمومی مانند میدان ها تبدیل به محل مبارزه و نمایش شد.رزم های گلادیاتوری در آمفی تئاترها و در طول بعدازظهر برگزار می شد. آمفی تئاترها از چوب ساخته شده بودند و یکی از معروفترین آنها که در دهه ۸۰ بعد از میلاد ساخته شد، کولوسئوم نام دارد.
بازی ها: بازی ها با دقت بسیاری بوسیله شخصی از سوی امپراطور طرح ریزی و مدیریت می شد. حیوانات و گلادیاتورها با حساسیت زیادی انتخاب می شدند. گلادیاتورها از یک یا دو روز قبل به تمام جمعیت نشان داده می شدند ، وقتی زمان بازی می رسید، در ابتدا مبارزه حیوانات با هم و شکنجه جنایتکاران در طول ظهر انجام می شد و چون این صحنه ها خوشایند نبود، اشراف زادگان استادیوم را ترک می کردند و بعد از ناهار بر میگشتند. کلادیوس یکی از امپراطورها، همواره به دلیل اینکه در استادیوم می ماند و شکنجه ها را تماشا می کرد، مورد انتقاد قرار می گرفت. برنده باید با حریف دیگری رقابت می کرد و بازی همینطور ادامه می یافت تا تنها یک نفر زنده بماند. بعد از نرون رسم بر این شد که جنایتکاران را با الهام ازاسطوره ها و اجرای نمایش مجازات کنند.
مانند امروز، مردم برای تماشای مسابقه باید بلیط می خریدند و در طول برگزاری مسابقه نیز نوازندگان همگام با سرعت و ضرباهنگ نبرد، می نواختند. در طول نبرد، ترجیح داده می شد که گلادیاتورها همدیگر را نکشند، آنها برده بودند و سالها برای گلادیاتوری آموزش داده شده و بنابراین با ارزش بودند. گلادیاتورها طوری تعلیم می دیدند که زخمهای کشنده ای برهم وارد نکنند و اغلب عمر طولانی می کردند، علاوه بر این بعد از سه سال موفقیت در نبردها قادر بودند آزادی خود را بخرند. تصادفاً بعضی از آنها کشته می شدند و گلادیاتورهایی که شجاعت کافی از خودنشان نداده بودند، طبق دستور امپراطور شکنجه می شدند. بدن این گلادیاتورها بسته به درجه و مقامشان طی مراسمی دفن می شدند.
زندگی یک گلادیاتور:گلادیاتور می توانست یک زندانی جنگی، برده، متهم یا آموخته مدرسه گلادیاتوری باشد. البته تعدادی گلادیاتور داوطلب نیز وجود داشت و خیلی ها نیز بخاطر فقر و اهداف مالی به گلادیاتوری روی می آوردند. بیش از ۱۰۰ مدرسه گلادیاتوری در امپراطوری روم وجود داشت، و در آنجا حتی به آنها آموخته می شد که چطور باید درست بمیرند! گفته می شود تنها ۱۰ درصد از گلادیاتورها در نبرد کشته می شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,314
Posted: 27 May 2014 14:53
بررسي «تئاتر در روم باستان»
تئاتر در روم باستان، به نمایشهایی در روم اشاره میکند که در عهد عتیق (بین قرون 7 و 8 قبل از میلاد تا سالهای 300-600 بعد از میلاد) اجرا میشده است و این نمایشها، ریشه در مراسم و آیینهای مذهبی و علیالخصوص ریشه در نمایشهای یونانی دارد.
در مقایسهای بین تئاتر روم و تئاتر یونان، بهراحتی میتوان گفت که نمایش در روم، کمتر تحت تأثیر «مذهب» قرار داشت. همچنین رومیها بیشتر به زیباییهای ظاهری اهمیت میدادند. جنگ و نزاع یکی از رایجترین اجراها بر روی صحنه بود، بر خلاف یونانیان که دیالوگهای کمتری داشتند یا گفتگوها بسیار تکرار میشد. بازیگران نوعی سمبل را در بازیهایشان گسترش دادند که مخاطب تنها با نگاه کردن به بازیگر، نوع شخصیت او را تشخیص دهند.
برای مثال:
- - جامه ارغوانی به نشانه اینکه شخصیت نمایش، مردی جوان است.
- - جامه زرد به نشانه اینکه شخصیت یک زن است. (در دورههای ابتدایی تئاتر روم، مردان نقش زنان را بازی میکردند، بعدها که روم پیشرفت کرد، زنان برده نقش زن را بهعهده گرفتند.)
- - آویز زرد، به نشانه که شخصیت نمایش، یکی از خدایان است.
ویژگیهای نمایش دوره جمهوری این بود که بیشتر آثار مکتوب در زمینهی کمدی و تراژدی در این دوره تهیه شده و آنهم بیشتر تحت تاثیر آثار یونانی بود و اجراهای نمایش توجه چندانی مبذول نمیشد. اما نمایشهای دوران امپراطوری را بیشتر از جهت تماشاخانههای باعظمتی که در آن ساخته شد میشناسند. چه تماشاخانههایی که در این دوره در روم و سایر نقاط امپراطوری آن ساخته شدند از لحاظ معماری شاهکارهایی بهشمار میروند (که در این تابلو کندهکاری روی دیوار –صحنهای از یک نمایش رومی را نشان میدهد)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#1,315
Posted: 27 May 2014 14:55
پانتومیم ومیم
البته در دوران امپراطوری، پانتومیم یا «فابیولا سالتیکا» نیز موردتوجه زیادی بود. پانتومیم رومی را در حقیقت باید طلایهدار باله شناخت، زیرا این نمایش اساساً یک رقص روایی است. پانتومیم، بهعنوان یک شکل نمایشی، از سده پنجم پیش از میلاد در یونان وجود داشته است. این نمایش در روم، ابتدا بهصورت رقص یکنفره بود و بهعنوان برنامهای کمکی بهکار گرفته میشد و همواره تابع برنامههای دیگر بود. داستان پانتومیم معمولاً از اساطیر اخذ میشد و بازی توسط گروه همسرایان که داستان را با آواز توضیح میداد و یک ارکستر متشکل از فلوت، نی و سنج همراهی میشد. این شکل پانتومیم ظاهراً در 22 پیش از میلاد در روم، توسط «پیلادس» و «باتیلوس» معرفی شد.
پانتومیم نمایشی جدی بود که گاه جنبه کمدی هم پیدا میکرد. جنبه کمدی در پانتومیم بزودی از محبوبیت افتاد و جنبه جدی آن بهتدریج جای تراژدی را گرفت. اما داستان پیدایش پانتومیم را اینگونه روایت میکنند که «آندرونیکوس» نمایشنامه نویس و بازیگر مشهور در حوالی سالهای 240 قبل از میلاد، بتدریج صدای خود را از دست داده به همین سبب کسی را وامیدارد تا در کنار صحنه بایستد و هنگامیکه او مشغول اجرای رقص بوده، گفتارهای را با صدای بلند بخواند که به این وسیله پانتومیم هم آغاز شد.
در این نمایش لباسهای رنگارنگ، وسایل گوناگون صحنه، گروه همسرایی و موسیقی از جمله عوامل نمایش پانتومیم میشوند؛ با موضوعاتی اساطیری و تاریخی.
میم، اساساً یک شکل دراماتیک تئاتری، گاه کوتاه و گاه بلند و مفصل بود که بازیگران زیادی در آن ایفای نقش میکردند. احتمالاً میم بههر نوع موضوع جدی یا شوخی میپرداخت، اما عموماً سروکارش با جنبههای روزمره زندگی بود، که با دیدی کمیک یا ساتیر نگریسته شده باشند. گروههای میم، علاوه بر نمایشهای دراماتیک، برنامههای متنوع سرگرمی بیشماری نیز داشتند. از جمله عملیات خارقالعادهای که توسط بندبازان، آتش پاشان، شمشیرخواران، تردستان، خنجربازان و غیره انجام میشد. راه رفتن با دیرکهای بلند، بازی با حیوانات دستآموز، آواز خوانی، رقص و برنامههای دیگر نیز جز نمایش گروههای میم بوده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,316
Posted: 27 May 2014 14:56
بازیگری و شخصیتها
اصطلاح معمول برای بازیگر در روم «هیستوریون» بود، و اصطلاح کانتور (بهمعنای سخنور، تحریرکننده) نیز بهکار برده میشد. در آغاز بین بازیگر درام جدی و اجراکننده میم (میموس یا سالتاتور) تمایز آشکاری وجود داشت و بازیگر میم منزلت کمتری داشت. اما در اواخر سلطه روم، اصطلاح هیستوریون به همه انواع بازیگران اطلاق میشد. غالب اجراکنندگان نمایشها مرد بودند و تنها در میم بازیگر زن وجود داشت.
بطوریکه در فابیولا آتلانا همواره چهار تیپ شخصیت وجود دارد:
«باکو»: لافزنی سرزنده و پر حرارت؛ «پاپوس»: پیرمردی مضحک؛ «ماکوس»: ابلهی شکمپرست؛ و «دوسنوس»: گوژپشتی ترسناک. بسیاری از مورخان خاستگاه قراردادهای کمدیا دلارته، نمایش رایج در سده شانزدهم ایتالیا را در فارسهای آتلان یافتهاند. اوج محبوبیت فابیولا آتلانا در سده اول پیش از میلاد بود و پس از آن میم جای آنرا گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,317
Posted: 27 May 2014 14:59
صورتک و لباس
صورتکها از پارچه کتانی ساخته میشدند و با موهای مصنوعی، همه سر و صورت بازیگر را میپوشاندند؛ همینطور صورتکهای پانتومیم دهان بسته بودند. «لوسیان» در سده دوم میلادی درباره صورتکهای پانتومیم مینویسد که بسیار طبیعیتر از صورتکهای اغراقشده تراژدی بودهاند. «کینتیلیان» نویسنده سده اول میلادی درباره صورتکها مینویسد که این صورتکها دوطرف داشتند، یک طرف حالتی شاد و طرف دیگر حالتی جدی داشت تا بتوان بدون تغییر صورتک حالت چهره را تغییر داد.
لباس نمایش در روم، از جامههای سنتی یونان برگرفته شده بود. بازیگران معمولاً جامه بلندی میپوشیدند که کیتن نام داشت. رنگ کیتن بیانگر این بود که شخصیت نمایشی، به کدام طبقه اجتماعی تعلق دارد. طول اجرای نمایش، 2 ساعت بود و اغلب نمایشها کمدی بودند. در بیشتر کمدیها نیز شخصیتها بهعمد عوض میشدند. مانند خدایانی که به انسان تغییر قیافه داده بودند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,318
Posted: 27 May 2014 15:05
موسیقی
موسیقی در نمایشنامههای رومی توسط نوازنده فلوت در هر گروه ساخته میشد، او در طول اجرا به تنهایی نوای زمینه را مینواخت. این فلوت به گردن نوازنده آویخته میشد تا دستهای وی را برای رهبری ارکستر آزاد بگذارد. که شامل دو لوله 50 سانتیمتری است.
البته عناصر موسیقی در پانتومیم پیچیدهتر از درامهای معمولی بود، زیرا در پانتومیم یکدسته ارکستر شامل فلوت، نی، سنج و سازهای ضربی دیگر شرکت میکرد. (در این تصویر قدیمی – دستهای از موزیک رومی را نشان میدهد)
پایان بررسي «تئاتر در روم باستان»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,319
Posted: 28 May 2014 22:19
از رم تا روم
در همان زماني كه يونان دوران شكوفايي خود را مي گذراند، در شمال غربي آن ـ يعني در شبه جزيره ي ايتاليا ـ اقوامي مي زيستند كه از حيث فرهنگ و تمدن بسيار عقب تر از آنان بودند. از شهرهاي مهم اين اقوام، شهر رم بود. رمي ها حكومت جمهوري داشتند. آنان به طور دايم با همسايگان خود در جنگ بودند. به همين دليل، جنگاوري در ميسان رمي ها اهميت زيادي داشت و پسران خود را پس از دوران كودكي به آموزش هاي سخت نظامي مشغول مي كردند.
در قرن سوم قبل از ميلاد، توسعه ي فتوحات رمي ها موجب شد كه با حكومت كارتاژ همسايه شوند و بر سر منافع اقتصادي و راه هاي دريايي، با يك ديگر بجنگند.
كارتاژي ها عنوان خود را از پايتخت خود، شهر كارتاژ ( در تونس فعلي)، گرفته بودند. آنان قسمت هاي زيادي از سواحل شمال آفريقا و جزاير درياي مديترانه را در اختيار داشتند. جنگ هايي روميان با كارتاژي ها بيش از نيم قرن طول كشيد. سرانجام، با وجود رشادت هاي هانيبال،2 سردار كارتاژي، روميان پيروز شدند و به عمر دولت كارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ هاي روميان و كارتاژي ها به جنگ هاي پونيك3 معروف است.
روميان به تدريج بر پيروزي هاي خود افزودند و با فتح مصر و آسياي صغير كشوري پديد آوردند. بدين ترتيب، حكومت رم به امپراطوري روم تبديل شد. گستردگي بيش از حد قلمرو روم براي آن امپراتوري مشكلاتي در پي داشت. همسايگي روميان با دولت ايران، سرآغاز مسائل بسياري در سرنوشت دو كشور بود. تا اين زمان رومي ها آشنايي زيادي با حكومت ايران آن زمان ـ يعني اشكانيان ـ نداشتند. همسايگي آنان با اشكانيان موجب برخورد منافع و در نتيجه، جنگ هاي بسياري شد كه تا اواخر دوره ي ساساني ادامه يافت. اين جنگ ها در نهايت موجبات ضعف هر دو كشور را فراهم كرد.
امپراتوري روم از قرن سوم ميلادي دچار مشكلاتي شد كه به تدريج قدرت آن را به تحليل مي برد.
يكي از علل اين مشكلات وسعت بيش از حد قلمرو امپراتوري بود. امپراتور كنسانتين شهر بيزانتيوم ( قسطنطنيه) را كه در شرق امپراتوري بود به پايتختي انتخاب كرد. اين اقدام مقدمه ي تقسيم روم به دو قسمت شرقي و غربي گرديد.(395 م.)
از آن پس، روم غربي به دليل حملات مداوم اقوام بيابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عكس، روم شرقي به دليل برخورداري از سرزمين هاي ثروتمند امپراتوري و راه هاي بازرگاني تا مدت ها به حيات خود ادامه داد تا آن كه در 1453 م. پايتخت آن توسط تركان مسلمان فتح شد و بدين ترتيب، يكي ديگر از امپراتوري هاي بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترين حوادث تاريخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمي بيابانگرد و با زندگي شهري بيگانه بودند. آنان پس از كش مكش هاي بسيار توانستند شهر رم را تسخير كنند و خرابي هاي بسيار به بار آوردند. يكي از مورخان در اين باره نوشته است:« هزار سال پيش از مسيح، متجاوزان شمالي وارد ايتاليا شده و ساكنان آن را مطيع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را كسب كرده و با خود آنان، تمدن نويني را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسيح همان واقعه تكرار شد . . . »
پایان روم باستان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,320
Posted: 28 May 2014 22:35
دوران باستان متأخر
مجسمهٔ کنستانتین یکم در یورک، جایی که او در سال ۳۰۶ میلادی امپراتوری خود را اعلام کرد.
دوران باستان متأخر یا دوران اواخر باستان (به انگلیسی: Late Antiquity) دوران تاریخی بین عصر باستان و قرون وسطی در اروپا و مدیترانه است. مرز زمانی دقیق این دوره مورد بحث است، ولی معمولاً بازهٔ زمانی بین سدههای ۲ تا ۸ میلادی برای این دورهٔ تاریخی در نظر گرفته میشود. این دوره، از پایان بحران قرن سوم امپراتوری روم آغاز شده و تا سازماندهی دوبارهٔ امپراتوری روم شرقی تحت رهبری هراکلیوس و فتوحات مسلمانان در اواسط سدهٔ ۷ میلادی ادامه مییابد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.