انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 135 از 229:  « پیشین  1  ...  134  135  136  ...  228  229  پسین »

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون


مرد

 
خود اصطلاح «بربر» (از ریشه barbaroi یونانی) که از ابداعات یونانیان باستان بود، در آغاز، خطاب به هر انسان غیریونانی و غیرمتکلم به زبان یونانی، فاقد رفتار و کردار یونانی و ساکن در سرزمینی غیر از یونان- به ویژه ایرانیان و مصریان - به کار برده می‌شد. به سادگی نمی‌توان ریشه‌های این اصطلاح را شناسایی کرد؛ اما یکی از نظریه‌های پذیرفته شده‌تر این است که می‌گوید اصطلاح یاد شده اصطلاحی نام‌آوایی است: «bar-bar-bar» برای کسانی که گوش تشخیص‌دهنده ندارند می‌تواند مانند همان زبان‌های بیگانه باشد، و به همین دلیل بوده که متکلمین به زبان‌های غیریونانی، کم‌کم در اشاره به «دیگران» از اصطلاحات نام‌آوایی استفاده کردند.

وقتی رمی‌ها این اصطلاح را برگزیدند و پذیرفتند، مانند یونانی‌ها آن را در خطاب به دشمنانشان - قبایل اروپای شمالی - به کار گرفتند. حتی معروف بود که یونانی‌ها و رمی‌ها وقتی می‌خواستند با لحنی حقارت‌آمیز به یکدیگر اشاره کنند این اصطلاح را به کار می‌بردند.

تاسیت (۱۱۷-۵۶ میلادی) مورخ رمی در رساله خود با عنوان آلمان و قبایلش، توصیفی موشکافانه از دشمنان رم در شمال به عمل می‌آورد. این مقاله به عنوان شاخصی گویا از چگونگی نگرش رمیان به همسایگان شمالی خود بربرهای آلمانی را به شکل گونه‌ای وحشی اصیل و بزرگ‌منش مجسم می‌کند: جسور در پیکار؛ اما تماماً ناسپاس در برابر چیزهای ظریف‌تری که در زندگی دارند، مذهب‌گرا در رعایت سنت‌ها و رسوم ولی ناتوان از اندیشیدن در سطوح عالی‌تر؛ کثیف و بدبو اما مهمان‌نواز و روراست. مورخی از عصر جدید، دیگاه رمیان در خصوص بربرها را به شکل مردمی بیان می‌کند که «تاریخی برای خود ندارند اما فقط جزئی از جریان تاریخ طبیعی هستند.» این به آن معنی است که بربرها برخلاف یونانیان و رمیان متمدن تاریخ نیافریدند. تاریخ برای آنان رخ می‌داد؛ همچنان که مثلاً برای میمون‌ها و انسان‌نماها رخ می‌دهد. این تجسم بربرها به طور کلی در طول دو هزار و اندی سال گذشته کم و بیش ثابت مانده است.

واژه «بربر» امروزه دقیقاً به همان معنی رایج در نزد رمیان به کار برده می‌شود؛ در توصیف هر فرد در حد فاصل بین بی‌فرهنگ (صدا درآوردن از دهان به هنگام خوردن و نوشیدن، رفتارهای زننده داشتن به هنگام سفر و مانند اینها) تا افراد وحشی (هر کسی در حد فاصل بین کیف‌قاپ‌ها و تروریست‌ها) مشهورترین فرد بربر در فرهنگ عامیانه غربی، کونن از آفریده‌های رابرت اروین هاورد نویسنده رومان‌های مبتذل نام دارد.

هاورد که رومان‌نویسی مبتذل را در دهه ۳۰ میلادی به اوج رسانده بود، شخصیت آثارش را نه فقط به شکل جنگاوری وحشی و ماهر بلکه به شکل رهبری تیزهوش و بااستعداد نشان می‌داد و مجسم می‌کرد که بر حسب نوع رمانش با زن‌ها بسیار محترمانه رفتار می‌کرد و جنگ را شرارتی ضروری می‌پنداشت.

اما از آن دهه به بعد، کونن انسان جای خود را به کونن بربر داده است که در انواع فیلم، کتاب‌های فکاهی، تلویزیون و بازی‌های ویدئویی حضور دارد. او یک جنایتکار روانی یک بعدی و آدمکش، شمشیرزنی ماهر، همیشه بی‌قرار و تشنه جنگیدن است. یک بانک آمریکایی اخیراً مجموعه‌ای از آگهی‌های تلویزیونی پخش کرده است که در آنها دشمن مرگ‌آفرین مشتریان آینده خود – بانک‌هایی که نرخ‌های بالا از مردم می‌گیرند – را به شکل بربرهایی با لباس چرمین نشان می‌دهد که عنان اختیار از دست داده و به خیابان‌های حومه و حیاط‌های خلوت خانه‌های مردم یورش می‌آورند.

یک اشتباه دیگر درباره بربرهای ژرمن که در طول سده‌های گذشته رواج یافت‌تمایل به دسته‌بندی یکجای تمام قبایل ژرمن بر اساس این فرض بود که بربر ها هیچ فرقی با هم ندارند.

تاسیست مورخ و پژوهندگان معاصرش - و البته پژوهندگان در روزگار ما - معمولاً از بربرها به عنوان یگ گروه واحد سخن می‌گویند؛ آن هم در زمانی که قبایل ساکن در اروپای شمالی با وجود تشابهات بسیاری که با هم داشتند، از دیدگاه رسوم و اعمال مذهبی و سنت‌های اجتماعی،آیین‌های تدفین مردگان و روش‌های اداری و سیاسی، بسیار گوناگون و با هم متفاوت بودند.

در آستانه دوره مهاجرت‌ها (۷۰۰-۳۰۰ میلادی) و حتی در سراسر آن دوره که با اوج‌گیری یورش قبایل شمالی به درون امپراتوری رم و سرزمین‌های مجاور آن مقارن است، شکاف بین آن قبایل ژرف‌تر شد. قبایل مختلف هدف‌هایی متفاوت در برخورد با امپراتوری رم داشتند ولی گوت‌ها به علت اشتیاقی که به آشتی با رمیان و پذیرفته شدن نزد آن امپراتوری داشتند، با قبایل دیگر فرق می‌کردند.


پایان گوت ها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
اوستروگوت‌ها
اوستروگوت‌ها یکی از دو شاخه قومیتی گوت ها در کنار ویزیگوت‌ها بودند که از اقوام ژرمن بشمار رفته و به زبان گوتیک تکلم می‌نمودند. آن‌ها نقش تعیین کننده‌ای در وقایع دوران امپراتوری روم ایفا می‌کردند. بزرگترین و شناخته شده‌ترین شاه اوستروگوتی تئودوریک بزرگ می‌باشد.

ویزیگوت‌ها


نقشه کوچ ویزیگوت‌ها

ویزیگوت‌ها یا باختَرگُت‌ها یا (به لاتین:Visigothi) (به فرانسوی: Wisigoths) یکی از دو شاخه اصلی گوتها -از ژرمن‌های خاوری- بودند. شاخه دیگر اوستروگوت‌ها (خاورگت‌ها) بودند. اینان امپراتوری روم را در دوره کوچ آشفته ساختند.

نامدارترین نیروهای ویزیگوت زیر فرمان آلاریک یکم در سال ۴۱۰ میلادی به رم تاختند. پس از فروپاشی روم غربی ویزیگوت‌ها تا دو سده و نیم دیگر در اروپا نقش بزرگی را بازی کردند. آنها کم‌کم در آغاز سده پنجم پس از میلاد مسیح به شبه‌جزیره ایبری کوچیدند و پادشاهی‌هایی را در تولوز و تولدو برپا نمودند و نوادگانشان تا سده هشتم هم بر آن سامان فرمان می‌راندند.

این قوم ژرمن در سدهٔ چهار و پنج میلادی از آن‌سوی رودخانه راین به سمت جنوب فرانسه امروزی آمده و یک پادشاهی را در نواحی شهر «تولوز» تأسیس کردند که بعدها توسط «کلوویس» پادشاه فرانک‌ها از این منطقه بیرون رانده شده و به سمت اسپانیا عقب‌نشینی کردند. با گذشت زمان، ویزیگوت‌ها در این شبه جزیره یک پادشاهی اشرافی و فئودالی ایجاد می‌کنند. در حقیقت ویزیگوت‌ها الگوی حکومت رومی را برای فرمانروایی برگزیده بودند. آنها از فرهنگ یا تمدن مشخصی برخوردار نبودند و قدرت آنها در سایه شمشیر و تاخت‌وتاز سرداران و سربازان معنا می‌یافت. در روزگار ویزیگوت‌ها، کشاورزان وابسته به زمین بودند و حق آزادی برای رفتن به جای دیگری را نداشتند.

در یک شب تابستانی در سال ۴۱۰ میلادی، ویزیگوت‌ها به شهر رم حمله کردند و به مدت سه روز بربرهای گرسنه، خانه‌های ثرومندان را چپاول نمودند. در طول ۸۰۰ سال، این اولین باری بود که رم مورد مورد حمله قرار گرفته بود.

در سال ۵۸۷ میلادی «ریکارد» پادشاه ویزیگوت به مسیحیت گروید و پس از آن در توسعه این دین در میان مردم اسپانیا و در شهرها و روستاها کوشید. پادشاهان بعدی اسپانیا در ترویج مسیحیت تعصب زیادی از خود به خرج دادند. آن‌ها با هر گونه آزادی دینی مخالف بودند و برای پیروان سایر ادیان کیفرهای سختی در نظر می‌گرفتند.



پایان گوت ها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
وندال‌ها


خط آبی‌رنگ، خط سیر مهاجرت وندال‌ها را نشان می‌دهد.

وَندال‌ها یکی از قبیله‌های ژرمنی شرقی بودند که در سده پنجم میلادی به سرزمین امپراتوری روم وارد شدند.

وندال‌ها در همان سده به مناطق گل‌ها، اسپانیا، رم و شمال آفریقا تاختند و بخشی از تمدن‌های آن سامان‌ها را نابود ساختند.

وندال‌ها پیش از ورود به آفریقا چندی در جنوب اسپانیا نشیمن گزیدند و گفته شده که نام اندلس در اسپانیا برگرفته از نام وندلوسیا (سرزمین وندال‌ها) است.

از آنجا که وندال‌ها در سال ۴۵۵ تحت فرمانروایی شاه گایسریک، شهر رم را ویران کردند، به هنگام انقلاب فرانسه که رم را مکانی آرمانی ترسیم می‌کردند، واژه وندالیسم هم‌معنی با «ویرانگری» گرفته شد و وارد زبان فرانسه و دیگر زبان‌های اروپایی شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
شاهان وندال
  • گودیگیسل (—۴۰۷)
  • گوندریک (۴۰۷–۴۲۸)
  • گایسریک (۴۲۸–۴۷۷)
  • هونریک (۴۷۷–۴۸۴)
  • گونتهاموند (۴۸۴–۴۹۶)
  • تراساموند (۴۹۶–۵۲۳)
  • هیلدریک (۵۲۳–۵۳۰)
  • گلیمر (۵۳۰–۵۳۴)

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
گایسریک


پادشاه وندال‌ها و آلان‌ها

گایسریک (به لاتین: Gaiseric) یا گنسریک (به لاتین: Genseric) (زادهٔ در حدود ۳۹۰ - درگذشتهٔ ۴۷۷) پادشاه وندال‌ها و آلان‌ها از ۴۲۸ تا هنگام مرگش در ۴۷۷ بود. او در دوران حکومتش گل را مورد تهاجم قرار داد، در ۴۳۰ هیپو رگیوس را غارت کرد، پس از آن در ۴۳۹ کارتاژ را تصرف نموده آن را پایتخت قلمروهای جدید خود قرار داد و سرانجام در ۴۵۵ و طی بزرگترین تهاجم خود رم را فتح و آنجا غارت نمود.

گایسریک برادر گوندریک، شاه وندال‌ها بود که پس از مرگ برادرش جانشنی او شد. وندال‌ها در این زمان در بائتیکا (آندلس امروزی در اسپانیا) سکنی گزیده بودند، اما گایسریک در ۴۲۸ تمامی آنها را که به تخمین او بالغ بر ۸۰ هزار نفر می‌شدند به آفریقا برد. او در اصل به دعوت بونیفاسیوس، فرماندار آفریقای روم به آنجا می‌رفت زیرا بونیفاسیوس می‌خواست از قدرت نظامی وندال‌ها به نفع خود در درگیریش با حکومت امپراتوری سود جوید.

گایسریک از تنگهٔ جبل‌الطارق گذشت، به سمت شرق آفریقا حرکت کرد و هر آنچه که در مسیرش قرار داشت را ویران نمود. پس از بروز اختلاف بین بونیفاسیوس و وندال‌ها، گایسریک علیه فرماندار آفریقا وارد جنگ شد و توانست ارتش او را در ۴۳۰ شکست دهد، او سپس قوای متحد امپراتوری‌های روم شرقی و روم غربی را که برای مقابله با او فرستاده شده بودند را در هم کوبید. گایسریک در ۴۳۵ عهدنامه‌ای را با رومیان منعقد ساخت که به موجب آن موریتانی و بخش‌هایی از نومیدیا به او واگذار شد و در مقابل او نیز فوئدراتی (متحد بر اساس پیمان‌نامه‌ای ویژه) رم شد.

با این حال گایسریک در اقدامی غیر منتظره در ۱۹ اکتبر ۴۳۹ کارتاژ را تصرف نمود. او با این کار به سلطهٔ رومیان بر آن منطقه پایان داد و ضربه‌ای مهلک به قدرت امپراتوری وارد ساخت. در ۴۲۲ پیمان‌نامهٔ دیگری بین وندال‌ها و رومیان منعقد گردید و حکومت وندال‌ها بر آفریقا، بیزاسِنا و بخش‌هایی از نومدیا به رسمیت شناخته شد. دیری نگذشت که ناوگان گایسریک بیشتر سواحل غربی دریای مدیترانه را در کنترل خود گرفتند و او جزایر بالریک، ساردینا، کورسیکا و سیسیل را ضمیمهٔ قلمرو خود کرد.

اما بزرگترین و مشهورترین تهاجم گایسریک، لشکرکشی او به رم، فتح شهر و غارت آنجا در ژوئن ۴۵۵ بود. در آن سال والنتینیان سوم با دسیسهٔ پترونیوس ماکسیموس به قتل رسیده بود و اودوکسیا، بیوهٔ امپراتور که به اجبار به ازدواج پترونیوس، امپراتور جدید روم غربی درآمده بود و می‌دید که او از مجازات عاملان قتل همسرش خودداری می‌کند، به‌ناچار نامه‌ای به گایسریک، کسی که قرار بود پسرش با دختر او ازدواج نماید اما با دخالت پترونیوس ماکسیموس این قرار برهم خورده بود نوشت و از او درخواست کمک نمود.

در مه ۴۵۵ خبر حرکت ناوگان گیسریک به سوی ایتالیا به رم رسید و بسیاری از مردم وحشت‌زده از آنجا گریختند. حتی امپراتور پترونیوس نیز به‌جای انجام تمهیدات لازم برای دفاع از شهر دست به فرار زد اما به‌دست گروهی از مردم عصبانی کشته شد. گایسریک در دوم ژوئن ۴۵۵ رم را فتح نمود و به غارت کامل آنجا پرداخت که تا دو هفته ادامه یافت. او سپس آنجا را همراه با غنایم جنگی فراوان و اودوکسیا و دختران او پلاچیدیا و اودوچیا ترک نمود. اودوچیا در ۴۵۶ با هونریک، پسر گیسریک ازدواج کرد.


رومیان پس از این اتفاق در سال‌های آتی تلاش فراوانی برای بیرون راندن گایسریک از منطقه انجام دادند که مهمترینشان لشکرکشی‌های امپراتور ماژوریان در ۴۶۰ و امپراتور آنتمیوس (با فرماندهی باسیلیسکوس) در ۴۶۸ بود که هر دویشان با شکست مواجه شد.
گایسریک سرانجام پس از حدود ۵۰ سال حکومت در ۴۷۷ درگذشت و پسرش هونریک جانشین او شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
هونریک
  • دوران ۴۷۷ - ۴۸۴
  • مرگ ۲۳ دسامبر ۴۸۴
  • پیش از گونتاموند
  • پس از گایسریک
  • همسر اودوچیا
  • فرزندان هیلدریک
  • دین آریانیسم

هونریک با دیکتهٔ Huneric یا Honeric (درگذشتهٔ ۲۳ دسامبر ۴۸۴) پادشاه وندال‌ها و آلان‌ها از ۴۷۷ تا ۴۸۴ بود.


هونریک بزرگترین پسر گایسریک، پادشاه وندال‌ها بود که پس از مرگ پدر در سال ۴۷۷ میلادی به پادشاهی رسید. او با چشم‌پوشیدن از سیاست‌های سلطه‌گرایانهٔ پدرش بیشتر توجه خود را معطوف مسائل داخلی نمود. هونریک در حدود سال ۴۶۰ میلادی با اودوچیا، دختر والنتینیان سوم، امپراتور روم غربی و لیچینیا ائودوکسیا ازدواج کرد و آندو صاحب فرزند پسری به‌نام هیلدریک شدند. با وجود این احتمالاً اودوچیا، هونریک را در سال ۴۷۲ میلادی ترک نمود.


هونریک یکی از پیروان پرشور مذهب آریانیسم بود، با وجود این او در آغاز سلطنتش کارهای مثبت چندی در ارتباط با جمعیت رومیان منطقه انجام داد. او به‌دنبال ملاقات با هیأت دیپلماتیک امپراتوری روم شرقی، آنچه را که پدرش از بازرگان کارتاژی به‌غنیمت گرفته‌بود به آنان پس داد. هونریک همچنین با کنارگذاردن سیاست اذیت و آزار مردمان کاتولیک‌مذهب منطقه، به آنان اجازهٔ برگزاری شورایی کلیسایی را داد که در این شورا پس از ۲۴ سال وقفه، اوجنیوس به‌عنوان اسقف کاتولیک جدید کارتاژ انتخاب شد. اما چندی از انتخاب اوجنیوس نگذشته بود که هونریک تغییر موضع داده و آزار و اذیت کاتولیک‌ها را بار دیگر از سر گرفت. او حتی تا آنجا پیش رفت که بتواند اموال کاتولیک‌ها را به‌نفع دولت مصادره نماید، اما وقتی با اعتراض شدید امپراتور روم شرقی مواجه شد تصمیم گرفت تا به‌جای آن، شماری از کاتولیک‌ها را به استان‌های دوردست تبعید کند. او در ۱ فوریهٔ ۴۸۴ ترتیب ملاقات اسقف‌های کاتولیک با اسقف‌های آریان را داد اما در ۲۴ فوریهٔ همان سال، او اسقف‌های کاتولیک را از مقام خود خلع و به کورسیکا تبعید نمود. در این بین تنی چند نیز همچون ویکتوریان (فرماندار سابق)، فرومنتیوس و دیگر بازرگانان ثروتمندی که از پذیرش آریانیسم سر باززده‌بودند در هادرومنتوم به‌قتل رسیدند. او علاوه بر این شماری از اعضای دودمان هاسدینگی، از قبایل جنوبی وندال را نیز کشت و به آزار مانویان پرداخت.
با وجود این در اواخر حکومت هونریک، مورهای ساکن در کوه‌های اورس (در الجزایر امروزی) علیه وندال‌ها شوریدند و توانستند خود را از سلطهٔ آنان خارج سازند.
هونریک در دسامبر ۴۸۴ مرد و چون فردی ستمکار بود، اندک کسانی از چه وندال‌ها و چه دیگر اقوام زیردست او بر مرگش گریستند. پس از او برادرزاده‌اش گونتاموند به پادشاهی وندال‌ها رسید و تا ۴۹۶ حکومت کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ترازاموند
  • دوران ۴۹۶ - ۵۲۳
  • زادروز ۴۵۰
  • مرگ ۵۲۳
  • پیش از هیلدریک
  • پس از گونتاموند
  • همسر آمالافریدا
  • پدر گنتو

ترازاموند یا تراساموند (زادهٔ ۴۵۰ – درگذشتهٔ ۵۲۳) پادشاه وندال‌ها و آلان‌ها از ۴۹۶ تا ۵۲۳ و چهارمین فرمانروای پادشاهی وندال در شمال آفریقا بود. مدت زمان حکومت او در آفریقا پس از پدربزرگش گایسریک، از دیگر پادشاهان وندال بیشتر بود.

ترازاموند سومین نوهٔ مذکر گایسریک از چهارمین پسرش گنتو بود که در ۴۹۶، پس از آنکه تمامی پسران گایسریک و حتی برادر خودش گونتاموند درگذشتند به پادشاهی وندال‌ها رسید. در واقع او در زمان مرگ گونتاموند، یکی از تنها دو نوهٔ زندهٔ مذکر گایسریک بود که بنا بر قانون وضع‌شده توسط پدربزرگش مبنی بر رسیدن پادشاهی به بزرگترین فرد مذکر از خاندان پادشاه درگذشته، قدرت را در دست گرفت.

ترازاموند سپس با آمالافریدا، خواهر بیوه‌شدهٔ تئودوریک بزرگ ، پادشاه اوستروگوت‌ها ازدواج کرد. جهیزیهٔ آمالافریدا لیلیبیوم در جزیرهٔ سیسیل و حشمی شامل ۱۰۰۰ سرباز نخبه و ۵۰۰۰ ملازم مسلح بود. بنا به باور هرویگ ولفرم این ازدواج در سال ۵۰۰، درست پس از جنگ‌های ۳۰ سالهٔ تئودوریک با روم شرقی اتفاق افتاد. اما علی‌رغم این اتحاد، ترازاموند در کمک به تئودوریک درماند و نتوانست به‌هنگام حملهٔ فرانک‌ها به ویزیگوت‌ها در نبرد ووییه، آلاریک دوم، داماد تئودوریک بزرگ را یاری رساند زیرا ناوگان امپراتوری بیزانس که کرانه‌های جنوبی ایتالیا را مورد حمله قرار داده بود مانع عبور وندال‌ها می‌شد. این نبرد با کشته‌شدن آلاریک و پیروزی فرانک‌ها به پایان رسید.

پروکوپیوس، تاریخ‌نگار بیزانسی در نوشته‌های خود به توصیف نبردهایی بین بربرهای طرابلس و وندال‌ها می‌پردازد و به تاکتیک‌های غیر معمول بربرها در شکست سواره‌نظام وندال‌ها اشاره می‌کند. بربرها همچنین در آخرین سال حکومت ترازاموند، شهر بندری مهم لپتیس مانیا (لبده امروزی) را غارت کردند.

ترازاموند در دوران حکومتش به سال‌ها آزار و اذیت کاتولیک‌ها که از زمان حکومت عمویش هونریک آغاز شده‌بود پایان داد و در نتیجهٔ آن، باعث بهبود روابط بین وندال‌ها و امپراتوری بیزانس شد. چنانکه پروکوپیوس می‌نویسد ترازاموند، دوست ویژهٔ آناستاسیوس یکم، امپراتور وقت بیزانس بود."

ترازاموند در سال ۵۲۳ درگذشت و پس از او هیلدریک، نخستین پسر هونریک به پادشاهی رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
هیلدریک


سکه‌ای منقوش به نگارهٔ هیلدریک، شاه وندال

  • دوران ۵۲۳ - ۵۳۰
  • زادروز دههٔ ۴۶۰ میلادی
  • مرگ ۵۳۳ میلادی
  • پیش از گلیمر
  • پس از ترازاموند
  • پدر هونریک
  • مادر اودوچیا

هیلدریک (زادهٔ دههٔ ۴۶۰ – درگذشتهٔ ۵۳۳) پادشاه ماقبل آخر وندال‌ها و آلان‌ها در شمال آفریقا از ۵۲۳ تا ۵۳۰ بود. او گرچه پیش از آنکه پادشاهی وندال‌ها در سال ۵۳۴ سرنگون شود کشته شده‌بود اما نقشی مهم در بروز این اتفاق داشت.


هیلدریک نوهٔ گایسریک، بنیان‌گذار و پادشاه پادشاهی وندال در آفریقا بود. پدرش هونریک، پسر گایسریک و مادرش اودوچیا، دختر امپراتور روم والنتینیان سوم بود. او پس از مرگ ترازاموند در ۵۲۳ میلادی به پادشاهی رسید و در اولین اقدام خود آمالافریدا، همسر ترازاموند را که علیهش شوریده‌بود، به زندان انداخت. این کار خشم تئودوریک کبیر، برادر آمالافریدا را برانگیخت و بر آن شد تا به وندال‌ها حمله کند. اما او در سال ۵۲۶ درگذشت و هیلدریک از رویارویی با تئودوریک رهایی یافت.

هیلدریک روابط دوستانه‌ای با امپراتوری روم شرقی داشت و بنا بر نوشته‌های پروکوپیوس، او دوست و مهمانی ویژه برای ژوستینیان بود. پروکوپیوس همچنین به این نکته اشاره می‌کند که هیلدریک و ژوستینیان به یکدیگر مبالغ بسیاری پول هدیه می‌دادند.

بیشتر وندال‌ها آریان‌مذهب بودند و به آزار و اذیت کاتولیک‌ها می‌پرداختند. اما هیلدریک به کاتولیک‌مذهبان روی خوش نشان داد و اجازه داد تا اسقف جدید آنها در کارتاژ، پایتخت پادشاهی وندال‌ها بر سر کار آید. پس از آن بسیاری از وندال‌ها به کاتولیسیزم گرویدند و این زنگ خطری بود برای نجیب‌زادگان وندال. پروکوپیوس همچنین می‌نویسد از آنجا که هیلدریک در کهولت سن به قدرت رسیده بود، علاقه‌ای به عملیات نظامی وندال‌ها نداشت و این مهم را به دیگر اعضای خانواده‌اش، به‌ویژه برادرزاده‌اش هوامر واگذار کرده بود.


در هفتمین سال از سلطنت هیلدریک، عموزاده‌اش گلیمر که فردی آریان‌مذهب بود، با بهانه‌قراردادن مذهب با موفقیت علیه او شورید و توانست به‌عنوان پادشاه جدید وندال‌ها و آلان‌ها بر تخت نشیند. او پس از رسیدن به قدرت آریانیسم را مذهب اصلی کشور قرار داد و هیلدریک را همراه با هوامر و برادرش اویاگیس به زندان انداخت، اما آنها را نکشت. در مقابل ژوستینیان که اینک با عنوان ژوستینیان یکم بر تخت امپراتوری بیزانس نشسته بود به کارهای گلیمر اعتراض کرد و خواستار بازگرداندن قدرت به هیلدریک شد. اما گلیمر نمایندگان او را بازگرداند، هوامر را کور کرد و هیلدریک و اویاگیس را به بهانهٔ طراحی کودتایی علیه او تحت بازدداشت شدیدتر قرار داد.

ژوستینیان بار دیگر هیأتی را به پیش وندال‌ها فرستاد اما وقتی پاسخ شنید که او هیچ حقی برای انجام چنین درخواست‌هایی ندارد سخت برآشفت. او که در آن زمان درگیر جنگ با ایرانیان بود به‌سرعت آن‌را پایان داد و در سال ۵۳۳ آمادهٔ لشگرکشی به سرزمین وندال‌ها شد. هنگامی که گلیمر از این موضوع آگاهی یافت فرمان مرگ هیلدریک و اویاگیس را به‌همراه دیگر زندانیان حامی هیلدریک صادر نمود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
گلیمر


سکه‌ای منقوش به شمایل گلیمر

گلیمر (زادهٔ ۴۸۰ – درگذشتهٔ ۵۵۳) پادشاه وندال‌ها و آلان‌ها از ۵۳۰ تا ۵۳۴ و آخرین فرمانروای پادشاهی وندال‌ها در شمال آفریقا بود.

گلیمر که همچون بیشتر وندال‌ها فردی آریان‌مذهب بود در سال ۵۳۰ میلادی علیه عموزادهٔ خود هیلدریک، پادشاه وقت وندال‌ها که تمایلات کاتولیکی داشت و باعث خشم نجبای وندال شده‌بود شورید. او هیلدریک را از قدرت برکنار و زندانی ساخت و خود به‌عنوان پادشاه جدید وندال‌ها و آلان‌ها در همان سال بر تخت نشست.

ژوستینین یکم، امپراتور وقت بیزانس که روابط دوستانه‌ای با هیلدریک داشت به این رفتار گلیمر اعتراض کرده و خواهان بازگشت هیلدریک به قدرت شد. بی‌اعتنایی گلیمر به این درخواست خشم ژوستینین را برانگیخت و دیری نپایید که او - در ظاهر برای بازگرداندن هیلدریک به قدرت - علیه وندال‌ها اعلان جنگ نمود.


ژوستینین در ژوئن ۵۳۳ لشکری را به فرماندهی بلیساریوس به‌سوی سرزمین وندال‌ها روانه ساخت که این سپاه در اوایل ماه سپتامبر به آفریقا رسید. همزمان در ساردینیا که بخشی از قلمرو وندال‌ها را تشکیل می‌داد، گوداس، فرماندار ویزیگوت‌تبار آنجا علیه گلیمر سر به‌شورش برداشته خود را حاکم ساردینیا خواند و با ژوستینین ارتباط برقرار نمود. گلیمر در مقابل، ارتش عظیمی متشکل از بیشتر نیروهای حاضر در آفریقا را به فرماندهی برادرش تزازو به ساردینیا فرستاد تا این شورش را سرکوب نماید. درنتیجه بلیساریوس تقریباً بدون هیچ مقاومتی توانست در آفریقا پیاده شود.

بلیساریوس سپس ارتشش را به‌سرعت به‌سوی کارتاژ حرکت داد و سرانجام در ۱۳ سپتامبر با نیروهای گلیمر در اد دسیموم در ۱۰ مایلی کارتاژ روبه‌رو شد. علی‌رغم آنکه شمار سربازان وندال ۱۱ هزار نفر و کمتر از سپاه ۱۷ هزار نفری بیزانس بود، اما نبرد به‌طور مساوی پیش می‌رفت تا آنکه آماتاس، برادر گلیمر کشته‌شد. این اتفاق سبب شد تا گلیمر از میدان نبرد بگریزد. بلیساریوس در ۱۴ سپتامبر وارد کارتاژ شد اما نتوانست هیلدریک را نجات دهد زیرا او پیشتر به‌فرمان گلیمر، پس از اطلاع از پیاده‌شدن ارتش امپراتوری در آفریقا، به‌قتل رسیده‌بود.

با بازگشت تزازو از ساردینیا، گلیمر که توانسته بود از تعقیب رومیان بگریزد بار دیگر ارتش وندال‌ها را آمادهٔ رویارویی با بلیساریوس ساخت. دو سپاه در دسامبر ۵۳۳ و این بار در تیکامرون، در حدود ۲۰ مایلی کارتاژ با یکدیگر روبه‌رو شدند. علی‌رغم مقاومت سرسختانهٔ هر دو طرف در نهایت ارتش وندال‌ها تار و مار شد. گلیمر بار دیگر از میدان نبرد گریخت و در کوه پاپوا در نزدیکی مرز نومیدیه پناه گرفت. اما دیری نپایید که نیروهای بیزانسی به‌فرماندهی فاراس او را محاصره کردند. بنا بر نوشته‌های پروکوپیوس، هنگامی که از گلیمر خواسته‌شد تا خود را تسلیم نماید او در مقابل از فاراس خواست تا به او قرصی نان، اسفنج و یک چنگ بدهد تا گذراندن زمستان در کوهستان برایش قابل تحمل‌تر باشد.

سرانجام در مارس سال ۵۳۴ میلادی، گلیمر که دیگر امیدی به بازگشت به قدرت نداشت خود را تسلیم بلیساریوس کرد و پیشنهاد رومیان برای دریافت املاکی وسیع در گالاتیا را پذیرفت. او باقی عمرش را در آنجا گذراند و در سال ۵۵۳ میلادی درگذشت.


پایان شاهان وندال
پایان وندال ها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
آوارهای اوراسیایی


یک سرباز آوار

آوارهای اوراسیایی مردمانی کوچ نشین با ترکیبی از نژادهای گوناگون بودند.بر پایه پژوهش‌های آندراس رونا تاس قوم آوار در آسیای میانه در قرون باستان از ادغام چند قبیله شکل گرفته‌است. در قرن ششم میلادی تاریخشناس مناندر پروتکتور اشاره کرد که زبان آوارها شبیه به زبان هون‌ها بوده‌است. این نظریه باعث تقویت نظریه‌ای می‌شود که زبان آوارها را از شاخه اوغور زبان‌های ترکی می‌داند. به تازگی برخی پژوهش‌ها اشاره کرده‌اند که آوارها به یکی از زبان‌های ایرانی سخن می‌گفته‌اند. همچنین با کشف برخی اسکلت‌های مغولی در گورهای قدیمی آوارها برخی پژوهشگران ابراز داشته‌اند که ریشه آوارهای اروپا به مغولها برمی‌گردد.هرچند این تئوری توسط دیگران مورد مناقشه قرار گرفته است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 135 از 229:  « پیشین  1  ...  134  135  136  ...  228  229  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA