انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 137 از 229:  « پیشین  1  ...  136  137  138  ...  228  229  پسین »

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون


مرد

 
مروونژی‌ها
کلودیو را نخستین شاه فرانکها دانسته‌اند که آغاز به گرفتن سرزمین گل نمود.او کارش را با گشودن شهر کامبره اغاز کرد و مرزهایش را از جنوب تا سوم گسترد.می‌نماید که نزدیک سال ۴۳۱او از امپراتور روم آئتیوس شکست خورده باشد و عقبنشینی کرده باشد.در این دوران شمار فرانکها در سرزمین گل بسیار افزایش یافته بوده‌است.

در ۴۵۱ (میلادی) آئتیو از فرانکهای همپیمان خویش خواست تا به وی در نبرد با آتیلا سرکرده هون‌ها یاری برسانند.فرانکهای سالی خواهش او را پذیرفتند و هونها را از مرزهای امپراتوری دور نمودند.تاریخنویسان سرکرده فرانکها در این نبرد را مرووش دانسته و از او به نام پسر کلودیو نام برده‌اند.پس از مرووش پسرش شیلدریک یکم جانشین او شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
کارولنژی‌ها
پادشاهی کارولنژیها از عزل واپسین شاه مروونژیها با همداستانی پاپ و موافقت با پادشاهی پیپن کوتاه‌قد پدر شارلمانی در سال ۷۵۱آغاز شد. پپن به عنوان شهردار کاخها جانشین پدرش شارل مارتل شده بود و به عنوان یک پادشاه گزینشی بر تخت نشست. وی در سال ۷۵۴ با پاپ استفان سوم همپیمان شد و اینچنین جایگاه خویش را استوار نمود. پاپ در کلیسای سن دنی حاضر شد و جشنی به راه انداخت و پادشاه و خانواده‌اش را غسل تعمید داد و آنها را پشتیبانان روم خواند. او در سال پس از آن به قولش وفا کرد و راونا را که به تازگی به دست لومباردها افتاده بود آزاد ساخته و به پاپ سپرد.این منطقه پیشتر به دست بیزانس گردانده می‌شد. وی همچنین سرزمینهای گرداگرد رم را نیز به پاپ پیشکش کرد و اینچنین دولت پاپی را پدید آورد.اینچنین پاپ بر این چشمداشت بود که پادشاهی کارولنژی جهانی پدید آورد که پاپ کانون آن باشد.

با مرگ پپن در سال ۷۶۸ پسرانش شارل و کارلمان سرزمین پدرشان را میان خویش بخش نمودند ولی به زودی کارلمان به صومعه رفت و به عبادت پرداخت و کوتاه زمانی پس از آن مرد و کشورش به برادرش که اکنون وی را با نام شارلمانی می‌شناسیم رسید.

شارلمانی از ۷۷۲ ساکسون‌ها را شکست داد و سرزمینشان را بر مرزهای خویش افزود. در ۷۸۵ ویدوکیند یکی از رهبران ساکسونها غسل تعمید را پذیرفت و اینگونه تن به آشتی داد ولی دیگر ساکسونها همچنان به جنگ ادامه دادند. در ۷۸۷ شارلمانی پس از پیروزی بر ساکسونها در وردون هزاران تن از اسیران ساکسون را که به کیش مسیحیت نگرویده بودند کشت.

میان سالهای ۷۷۳ تا ۷۷۴ او لومباردها را شکست داد و مرزهایش را تا شمال ایتالیا گسترد و فرمانروایی پاپ را احیا نمود.

در ۷۷۸ تالاسیو دوک باواریا بر شارلمانی شورید ولی سرانجام از او شکست خورد و باواریا نیز به خاک شارلمانی پیوسته شد. تا سال ۷۹۶ شارلمانی بر خاک کشورش از سوی جنوب شرقی افزود تا اینکه مرزهایش را به اتریش و کرواسی کنونی رساند.

شارلمانی مرزهایش را از جنوب غربی تا پیرنه در شمال اسپانیای کنونی، همه فرانسه کنونی به جز بریتانی (که فرانکها هرگز بدان دست نیافتند)، از سوی شرقی تا آلمان کنونی و افزون بر آن شمال ایتالیا و اتریش کنونی گسترد. وی از کلیسا و آیین مسیح پشتیبانی نمود و جانشینانش نیز این پشتیبانی را پی گرفتند. وی بزرگ‌ترین پشتیبان مسیحیت در مغرب‌زمین بود و از این روی در ادب و فرهنگ سبب پدیدار گشتن تحولی بود که رنسانس کارولنژی خوانده می‌شود.

در روز کریسمس سال ۸۰۰ پاپ لئو سوم بر سر شارلمانی تاج امپراتوری روم را گذارد. ولی خود شارلمانی عنوان امپراتور، شاه فرانکها و لومباردها را ترجیح داد. بدین گونه او رقیب بیزانس بر سر جانشینی امپراتوری روم گشت چه که بیزانسیها خود را دنباله امپراتوری روم می‌دانستند. در ۸۱۲ میشل یکم امپراتور بیزانس حاضر نشد شارلمانی را به رسمیت بشناسد.

شارلمانی در ۲۸ ژانویه۸۱۴ در آخن درگذشت و او را در کاخ خودش در همین شهر به خاک سپردند.

شارلمانی چندین پسر داشت که از میان آنها لوئی پارسا جانشین پدر شد. لوئی در ۸۴۰ مرد. پس از او در ۸۴۳ امپراتوری کارولنژی به سه بخش فرانک غربی، فرانک شرقی و فرانک میانی تقسیم شد و هرکدام به یکی از پسران لوئی رسید.

در ۱۲ دسامبر۸۸۴ شارل فربه بسیاری از بخش‌های پیشین امپراتوری را به جز بورگوندی باز به هم پیوند زد. کمی پس از آن در ۸۸۷ خواهرزاده او آرنولف در فرانک غربی(آلمان کنونی) بر ضد او شورید و خود را پادشاه آن سرزمین خواند. شارل به زودی کناره گرفته و درگذشت(۱۳ ژانویه۸۸۸).اودوی یکم کنت پاریس کنترل بخش غربی(فرانسه کنونی) را در دست گرفت و یک ماه پس از آن تاجگذاری نمود. کارولنژیها ده سال پس از آن دوباره در فرانسه قدرت را در دست گرفتند و توانستند تا سال ۹۸۷ به پادشاهی ادامه دهند. پادشاهی اینان نیز در همین سال با مرگ لوئی چهارم به پایان رسید.


پایان فرانک ها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
وایکینگ‌ها


نمایی از کشتی وایکینگ‌ها در اسلو، نروژ

چنین بر می‌آید که نورس‌ها دسته‌ای از توتون‌هایی بودند که نیاکانشان از دانمارک و دریای میان نروژ و دانمارک یا سکاژراک و دریای میان سوئد و دانمارک یا کاتگات سفر کرده، خود را به سوئد و نروژ رسانیده و جانشین مردمان سلتی تباری شده بودند که آن‌ها نیز پیشتر خود یک تبار همخون با لاپلاندی‌ها و اسکیموها را بیرون رانده و جایگزینشان شده بودند.

نزدیک به سال ۸۰۰ تا ۱۰۵۰ برای سه سده، جنگجویان وایکینگ با کشتی‌های دراز و درخشان خود، اروپا را به ترس وامیداشتند. آنها از اسکاندیناوی برای جستجوی سیم، بردگان و زمین به دریا رفتند. برخی از آنها به بریتانیا و فرانسه یورش می‌بردند، و برخی دیگر به روسیه و رودهای دوردست آسیا. وایکینگ‌ها جویندگان دلیر و بی باکی بودند. آنها با بی باکی از میان امواج خروشان اقیانوس اطلس گذر کرده، ایسلند و گروئنلند را یافتند و به شمال آمریکا نیز گام نهادند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ایسلند
وایکینگ‌های نروژی، ایسلند را در نزدیک سال ۸۷۰ یافتند. نخستین کوچنده، اینگفر آرناسون، در خلیج آرام نزدیک دریا یک کشتزار ساخت. امروزه پایتخت ایسلند، ریکیاویک، در این بخش گسترده شده‌است. اگر باد همسو می‌وزید، دریانوردان می‌توانستند پس از یک سفر هفت روزه از نروژ به آنجا برسند. تا پیش از ۹۳۰ ۱۰۰۰۰ وایکینگ در ایسلند می‌زیستند و همه زمین‌های پربار خلیج، پوشیده از مردم بود.

گرینلند
بیشتر بخش‌های این آبخست(جزیره) بزرگ همواره با لایه‌ای از برف و یخ پوشیده شده‌است. این گستره به دست ملوان نروژی، گون بیورن، در زمانی که او راه خود را در توفان گم کرد، شناسایی شد. اریک سرخ، سرکرده‌ای که یک مرد را کشت و ناچار شد از ایسلند برود، در سال ۹۸۵- ۹۸۴ میلادی کرانه‌های گرینلند را یافت. او برای برانگیختن مردم ایسلند برای زندگی در آنجا، نام فریب دهنده «گروئنلند» (سرزمین سبز) را روی آن گذاشت. دو گروه کوچک وایکینگ‌ها برای زمانی نزدیک به ۴۰۰ سال از راه کشاورزی، شکار گوزن و خوک آبی، توانستند در آنجا پایدار بمانند. اما در یک بازه زمانی، پس از ۱۴۱۰ بیشترشان نابود شدند.


آمریکا
ایف اریکسون، نامور به ایف خوش شانس، پسر اریک سرخ بود. او در سال ۱۰۰۱ م، هنگامی که گرفتار توفان شده بود و کشتی او از راه خود بدر شد، به سوی گروئنلند رفت. او هنگامی که در سرزمینی به نام نیوفونداند، پا گذاشت، در جایگاه نخستین اروپایی که به آمریکا گام نهاده بود، نامور گشت. او آن سرزمین را برای انگور فراوان و توتهای بزرگ و خودرویی که در آنجا یافت می‌شد، وینلند نامید که به معنی سرزمین شراب است. او همچنان در درازای کنار دریا به پیش رفت و سرزمین‌های مارکند (سرزمین جنگلی) و هلولند (سرزمین سنگها) را یافت. چنین بر می‌آید که این دو سرزمین جزایر «لابرادور» و «بافین» بوده‌اند. در سالهای پسین، وایکینگ‌ها و کوچندگان دیگری به وینلند آمدند. اما برای زمان درازی در آنجا نماندند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
یورش نورمن‌ها
نورمن‌های بومی شمال یورش ناگهانی خود را به اروپا از سال ۸۰۰ میلادی آغاز کردند و تا ۹۸۷ میلادی به نام ویرانگرترین تبار شناخته می‌شدند که اروپا را در سایه‌ای از ترس فرو برده بودند. یورش‌های واگ‌ها و وایکینگ‌ها، که از تبار نورمن‌ها هستند تا کرانه‌های اقیانوس اطلس و بندرهای اسپانیا گسترش یافته بود.در زمان یورش‌های وایکینگ‌ها اروپاییان تهی دست و کشاورز نمی‌توانستند در برابر آنها پایداردی کنند؛ زیرا در آن زمان هنوز هیچ فرمانروایی نیرومند و یکپارچه‌ای پدید نیامده بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شهر آیین وایکینگ‌ها
ساختار همبودی (اجتماعی) در میان تبارهای نورس مانند دیگر جاها بر پایه بسامانی خانوادگی، همکاری بازرگانی، و باورهای آیینی استوار بود.در یکی از سروده‌های رزمنامه بئوولف چنین آمده‌است: «در نهاد آن کس که خوب می‌اندیشد، هیچ چیزی توان آن را ندارد که آتش خویشاوندی را فرو نشاند.» آنها کودکان ناخواسته را بر سر راه می‌نهادند، اما همینکه کودک از سوی پدر و مادری پذیرفته می‌شد از مهر و پشتیبانی سرشاری برخوردار می‌شد. نورسها نام خانوادگی نداشتند؛ هر پسری نام پدر را بر سر نام خود می‌افزود: اولاف هرالدسون (هرالدزاده)، مگنوس اولافسون، و هاکون مگنوسون. اسکاندیناویها، سال‌ها پیش از اینکه آیین مسیحیت بدانان برسد، هنگام نامگذاری یک نوزاد، به نشانه آمدن به جرگه خانواده، بر روی او آب می‌ریختند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به فراخور نیازهای همبودین(اجتماعی) آموزه‌هایی کاربردی داشت: دختران راه و روش خانه‌داری و کارهایی مانند فراوری آبجو را می‌آموختند؛ و پسران هم به فراگیری شناگری، اسکی‌بازی، درودگری و فلزکاری، کشتی گیری، کشتی رانی، اسکیت، بازی هاکی (hockey، از واژه دانمارکی hoek، «قلاب») شکار، جنگ با تیر و کمان، شمشیرزنی یا نیزه‌پرانی می‌پرداختند. پرش، آزمون بدنی ارزشمندی بود. برخی از نروژیها می‌توانستند با جوشن و کلاه خود از بلندایی بیشتر از از درازای خویش بپرند، یا تا چندین کیلومتر را شنا کنند؛ برخی می‌توانستند بر تیزروترین اسب‌ها پیشی بگیرند. بسیاری از کودکان خواندن و نوشتن می‌آموختند؛ برخی برای پزشکی یا دادگری آموزش داده می‌شدند. زن و مرد هر دو به آوازه‌خوانی می‌پرداختند؛ شمار کمی از زنان و مردان توان نواختن سازهایی مانند چنگ را داشتند چنانکه در افسانه ادای مهین می‌خوانیم، گونار پادشاه نورس می‌توانست با انگشتان پاهایش چنگ بنوازد و به کمک نوای آن مارها را افسون می‌کرد.


پیوند زناشویی
پیوندهای زناشویی بیشتر بدست پدر و مادرها و به سان خرید و فروش انجام می گرفت. آزاد زن می‌توانست این گونه پیوندها را نپذیرد، اما اگر در برابر رای پدر و مادرش می‌ایستاد و همسر کس دیگر می‌شد، از خانواده رانده می‌شد و از دارایی پدر چیزی به او نمیرسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
رده‌های اجتماعی (همبود)
وایکینگها چپیره(جامعه) خود را به سه رده دسته بندی می‌کردند:

  • یارلز (داراها)
  • بوندی (کشاورزان دارای کاشانه)
  • زرخریدها یا بردگان

و (مانند آموزگاران در جمهور افلاطون) به کودکان خود همواره می‌آموختند که رده هر کس فرمانی است از سوی خدایان که تنها بی‌ایمانان باک دگرگون کردن آن را دارند. فرمانروایان را از میان فرزندان شاهان پیشین، و سردمداران هر بخش از سرزمین را از میان یارلزها برمی‌گزیدند. پا به پای این پذیرش بیریای فرمانروایی پادشاه و همچنین پیامدهای آشکار جنگ و کشاورزی، مردمسالاری شایانی در کار بود که به سبب آن زمینداران در یک «هاس ثینگ» یا انجمن سران خانواده، انجمن روستا، انجمن استانی، یا یک «انجمن یکپارچه» ملی کار بنیان گذاران و دادگران کشور را انجام می‌دادند. در میان این تبارها، فرمانروا، پیاده کننده بنیان‌ها بود نه مردم. دادگری بر پایه بنیان نامه‌ها انجام می‌گرفت و کینخواهی یک پدیده ورای بنیان‌ها به شمار می‌رفت.خون خواهی گاهی نبردهای خونینی را در پی داشت و در آن زمان هم خون بها کم‌تر پرداخت میگردید که برای بزهکاران جانشین کینخواهی می‌شد.مردانی که از هیچ بنیانی پیروی نمی‌کردند و شکست را نمی‌پذیرفتند دریانوردانی بی باک بودند که به سردمدارای مردم دست می‌یافتند. آنها از پادافره های(مجازات) سنگینی بهره می‌گرفتند تا کسانی را که به سبب نبرد با طبیعت سخت جان شده بودند به پیروی از بنیان‌ها وآرامش وادارند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
افسانه‌های وایکینگ‌ها
افسانه‌های وایکینگ‌ها همواره جستاری شگفت انگیزی بوده‌است که از دید فریبندگی پس از افسانه‌های یونان جای داشته‌است. کهن‌ترین نگاشته‌ای که از این افسانه‌ها به دست ما رسیده‌است سروده‌های شگفت انگیزی می‌باشند که به نادرست آن را «اداً نامیده‌اند. در ۱۶۴۳ کشیشی در کتابخانه پادشاهی کپنهاگ به کتابی کهن برخورد که دربرگیرنده پاره‌ای سروده‌های کهن ایسلندی بود و به نادرست آنها را «ادا»ی سایمند خردمند ـ کشیش دانشور ایسلندی (حد ۱۰۵۶ - ۱۱۳۳) ـ خواند. امروزه بیشتر دانشپژوهان بر این باوراند که آن سروده‌ها به سالهای نا آشکاری در میان سده‌های هشتم و دوازدهم میلادی در نروژ، ایسلند، و گروئنلند باز می‌گردند و به دست برخی از شاعران (چامه سرایان) ناشناس نوشته شده‌اند، و این گمان می‌رود که» سایمند" تنها آنها را گردآوری کرده باشد و خودش آنها را نسروده باشد از این رو نام سروده‌ها «ادا» نبوده‌است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تندخویی وایکینگ


در زمان چیرگی وایکینگها بر اروپا بی گمان نویسندگان درباره تندخویی وایکینگ‌ها زیاده روی می‌کردند، همچنانکه تاریخ نگاری، با رهنمون کردن آدمی به شگفتی‌های زندگی، او را از درنگریستن به رخدادهای روزمرده زندگی مردمان باز می‌دارد. با اینهمه، به سبب دشواری‌های زندگی، در آغازه تاریخ اسکاندیناوی، نبرد برای زنده ماندن آنچنان بوده‌است که تنها سرسخت‌ترین کسان می‌توانستند پایدار بمانند؛ و از این رو کینخواهی و دشمنی و دریازنی افسارگسیخته‌ای که در دریاها انجام می‌گرفته گونه‌ای باور و نگرش نیچه‌ای پدید آورد که پایه آن دلاوری و بی باکی بود آن هم بدون درنگریستن به بنیان‌های آیینی سامیان. در این زمان بود که یک وایکینگ چون از دیگری می‌پرسید «بگو به کدام آیین باور داری»، در پاسخ می‌شنید که «من به توانایی‌های خودم ایمان دارم.» «هارال هورفاگر» خواهان بدست آوردن فرمانروایی نروژ بود و بر آن بود که آن را بزور بچنگ آورد. دوستش «هاکون» به وی اندرز داد که «از خودت بپرس که مردانگی انجام چنین کاری را داری؟ زیرا رسیدن به چنین فرنودی(هدف) مردی می‌خواهد دلیر و پایدار که در راه انجام کاری تا این اندازه بزرگ، نیک و بدش یکسان نماید.» پاره‌ای از این مردان در جنگ به چنان سرخوشی می‌رسیدند که از زخمی که برمی‌داشتند به دردی دچار نمیشدند. به برخی هنگام نبرد کنونه ای(حالت) دست می‌داد به نام «برسرکر» که جنگجو هوشیاری خود را از دست می‌داد و تنها از جنگیدن خشنود می‌شد؛ برسرکرها، یا به گفتاری دیگر «خرس جامگان»، پهلوانانی بودند که بدون جوشن پا به کارزار می‌گذاشتند، و مانند جانوران زوزه می‌کشیدند و می‌جنگیدند، سپرهای خود را از خشم گاز می‌گرفتند، و آنگاه، چون نبرد به پایان می‌رسید، به سبب کوفتگی و خستگی از هوش می رفتند. تنها دلیران به والهالا (جهان پس از مرگ در افسانه‌های اسکاندیناوی) می‌رفتند؛ و هر کس که در راه مردمان خود در میدان جنگ جان می‌داد همه گناهانش بخشیده می‌شد.

وایکینگها یا «مردان فیورد»ی که اینچنین در سختیها و دشواری‌ها بار آمده بودند بر کشتی‌های خود سوار می‌شدند و در روسیه، پومرانی، فریزیا، نورماندی، انگلستان، ایرلند، ایسلند، گروئنلند، ایتالیا، و سیسیل بر گستره سرزمین‌های خود می‌افزودند. این نبردهای جانگداز نه به سان جهادهای سپاهیان مسلمان بود، و نه به تازش‌های ایلغار مجارها می‌مانست، بلکه تاخت و تاز دسته‌ای از مردان بود که هر گونه سستی ای را گناهی نابخشودنی می پنداشتند و هر نیرو و توانی را نکویی؛ تشنه زمین، زن، دارایی، و نیرومندی بودند و بر این باور بودند که بهره مندی از فروزه‌های خداوند تنها از برای نیرومندان است. این مردمان در آغاز مانند دریازنان بودند و در پایان به سان دسته‌هایی از فرمانروایان درآمدند. رولو به نورماندی، ویلیام فاتح به انگلستان، و روژه دوم به سیسیل سر و سامانی بنیادین بخشید. پیروزمندانه، خون تازه شمالی خود را مانند دارویی نیروبخش با خون مردمانی که یکنواختی زندگی روستایی آنان را دچار سستی کرده بود در هم آمیختند. کمتر پیش می آمد که در گذر تاریخ چیزی را از میان ببرند که شایسته آن نباشد ـ درست به مانند سوزاندن گیاهان هرزه که زمین را برای بذرافشانی آینده پربارتر می‌سازد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 137 از 229:  « پیشین  1  ...  136  137  138  ...  228  229  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA