انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

Nastaran Khazaei | نسترن خزایی



 
تنها...

تنها

که باشی

خسته ازبودنی

روزها هفته میشود

وتودرانتظار

رفتنی
.
.
.


تنها مانده ایم...

در این جهنم سوزان


سرمابیداد می کند!!!


ازبس تنها مانده ایم




بپیچ...

از پیچ و خم زندگی گله نکن
جاده که پیچید
تو هم بپیچ
تا پیچ مسیر
آخرین پیچ زندگیت نباشد
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
جنگل سوخته...

شیر شیر است!!!

حتی

اگربرجنگل سوخته

حکمران باشد

غرشش

سبزمیکند

جنگل سوخته به کین را!!!
.
.
.


توهم...

چه حیرانم...حیران
دراین توهم
که نامش زندگیست !
درپناه کدامین دیوار آوار خواهم شد ؟!
نمی دانم...نمی دانم؟؟؟؟
.
.
.



حصار... شکستن...


حلقه های زنجیرچون میله های زندان

هارمونی

اسارتنددرحصارزندگی!!!

*************************

سالهاست

روزه دارندوصبور!!!

وای اگرعیوب بشکند

صبرشان را!!!
.
.
.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
حق...

زبان که سرخ شد

نمیبیند !!!

هیچ خط قرمزی را

وعبورمیکند

باسرعت

به سوی

آنچه

حق نامیده اند
.
.
.



خاطره...

شمعدانی که شکست

دل من هم

شکست !!!

خاطره ای بود

لب حوض

حال

خاطره ایست

برای ماهیها

از

گربه شوخ همسایه



خودکشی ازنوع هدفمند(طنز)...

یک دل سیر
نان و آب
درکنارلوله ی گاز
خودت را
به برق سه فار
نزدیک کن
!
!
!
قابل تشریح نیست !
پیکره ی سوخته درفردا !

.
.

Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
دوتمدن...

جنگ است..
جنگ گلادیاتورها
درباریان مینشینندومیبینند
زندگی دربرابر مرگ را
وچه وحشیانه
فریادشوق سرمیدهند
آنگاه که یکی دیگری رابه زانو درمی آورد
اف براین تمدن وحشیانه
حال بیاوببین تمدن ایران زمین را...
تمدن ماریشه دراعتقادات راستین ما
پندارت چون نیک گشت
گفتارت چون کردارت نیک گردد

سالهاست برده داری رابردارکرده ایم
آنچنان که منصور نفس خویش را
ومهر راستین را از دل آتش گرفتیم


خوش نشد...

پاره پاره پاره میشوم
چند پاره میشوم
همچون ابری سیاه
بعد از گریه های آسمان
ببخشید جناب خدا
آیا بعد از این شبهای سیاه
سپیده ما هم سرمیرسد ؟
هرچند دل ما به هیچ ماهی خوش نشد !



خویشتن خویش...

سالهاست

غوطه می خورد

یادم در باد خاطره هایش

و من بی نیاز از مهتاب

می جویم خویشتن خویش را

در بـــــــــــــــاد ...
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
زبان سرخ...


زن
.
.
.
مرد
.
.
.
نمیشناسد

زبان سرخ !!!

زبان که سرخ می شود

می تراود

عشق را
.
.
.



دیریست...

دیریست...
ازخانه خرابان جهانیم
چون تیربه مژگانیم و
خود نمیدانیم
زخمی ترازآنیم
که بیمار بمیریم
رنجورتر از آنیم
که هوشیاربمیریم



دهه ی شصت...
دهه ی شصت...
دهه ی درد وآه
آنان که آمدند به اجبار
سوختندوساختند
درپی یار وکار !
.
.
.


زخمه ی ساز...

ساز قانونشان

سخت

بدآهنگ است

چنان

زخمه ی درد

میکشند

صورت خلق را

که

قندیل میبندد

خون

برچهره ی

فسرده ی

دادرا!!!

Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
سرزمین برین...


خوشه های

گندم راچه شده است !؟

که

مردمان

هنوز گرسنه اند

درین

سرزمین برین !!!



سردار یا سر دار...


لحظه های زندگیش دربمباران
بی وفقه ی سرفه هایش
امانش راگرفته
ترکشهای وجودش
به شمار سردوشیهای افتخارش
آری اویک سردار بود
حال
سر دار زندگی آویخته!!!
.
.
.
ن.مهتاب

تقدیم به شیرمردانی که مردانه جنگیدند ولی جنگ هیچگاه برایشان تمام نشد!!!!




زنجیر...


رهایی ؟!

رهایی افسانه شد

آنگاه که زنجیرها راحلقه حلقه

پیوند دادیم بر دستان خویش

وپای بند برپاها

خود کرده را تدبیر نیست !



سرزمین سایه ها...

خورشید میمیرد...!
درسرزمین سایه ها
وسایه های سنگی
طلب میکنند ابراهیم را
وچه غروب خونین است
در وداع خورشید

Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  ویرایش شده توسط: rajkapoor   

 
سمفونی...



چندروزیست
کلاغها قار قار میکنند
هنوز تو نیامدی !
سمفونی نیامدنست
کلاغها هم کلاغهای قدیم...




سقف زندگی...


چشمهایمان رابخار گرفته
برف پاکن های قلبمان را روشن کنیم
چشمانی به سقف زندگیشان دوخته
خدایا امشب برف نبارد...



سروش...


درپشت کدامین پنجره
تورادرقلبم قاب گرفتم
صدایت سروش غیب است مرا
درین واپسین لحظات
صدایم کن
بی تو خواهم
شکست
.
.
.


سنگ مزار من...


سایه ها برقرارند
بر برجک خیال من
همیشه بتابد کاش
خورشید برمزارمن
میان سنگ مزارمن
وقلب دوســـــت
فاصله هاســــت
چه خوب بود
قبل ازآنکه
بشکنم
بودی به یاد من...!
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  ویرایش شده توسط: rajkapoor   

 
سوخته بود...


زمستان راسرکردم
به امیدبهار
بهار!
درعطش تابستان
نا آمده
سوخته بود...



سیاهه...


سیاهه

زندگیش

تنها

قالیچه ی موروثی بود

که

موریانه ها

با تاروپودش

یکی بود یکی نبود

بازی میکردند
.
.
.


سه گانه زرتشت امروز...



پندارها را کشتند!!!

تا

به گفتار نرسند

کردار

دیرزمانیست برداراست!!!


سنگسار شد...


شیطان با انسان همراه شد
آن سان شد
سنگسار شد !
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  ویرایش شده توسط: rajkapoor   

 
شکستم...



برای آنکه

تورا

فراموش کنم

تمام جناقهای

دنیارا

شکستم

اما

تنها

درخود

شکستم




سیه دل...



این خانه ی خلیل است
یا تجارت خانه ی جلیل
افسوس نامشان مسلم است
این سپیدپوشان سیه دل




سیاهه...



سیاهه

زندگیش

تنها

قالیچه ی موروثی بود

که

موریانه ها

با تاروپودش

یکی بود یکی نبود

بازی میکردند
.
.
.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  ویرایش شده توسط: rajkapoor   

 
فاصله...


دیگر فاصله ای بین ما نیست

تنها چند وجب خاک

ویک سنگ سیاه

ویک پل

به نام

صراط



علف هرز...


سالهاست
فراموش کرده ایم
ریشه مان را
تارویید
علف هرز
هر روز درهمه جا...




صاعقه...


صاعقه

خشم خداست

برسر ابری

که اطاعت نپذیرد

و

فریاد

آذرخشیست

ازخشم خدا

برسرآنکه

می آزارد

خلقش را



شنبه نارس...


غروب دلگیرجمع
!
!
!
سرمای تلخ تنهایی
.
.
.
نوید می دهد
.
.
.
شنبه ی نارس را
.
.
.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  ویرایش شده توسط: rajkapoor   
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
شعر و ادبیات

Nastaran Khazaei | نسترن خزایی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA