انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 582 از 718:  « پیشین  1  ...  581  582  583  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۱

از خویش می رویم و ترا یاد می کنیم
در کوه قاف صید پریزاد می کنیم

هر قسم بندگی که برآید ز دست ما
نسبت به سرو و سوسن آزاد می کنیم

از اشتیاق بحر چو سیلاب نوبهار
در کوه و دشت ناله و فریاد می کنیم

در شادمانی دل خصم است فتح ما
با خلق در شکست خود امداد می کنیم

از دشمنان دریغ نداریم آب خویش
زهاد را به میکده ارشاد می کنیم

لذت نمانده است در آینده حیات
از عیشهای رفته دلی شاد می کنیم

محسود عالمیم، اگر چه دهان تلخ
شیرین به خون چو تیشه فرهاد می کنیم

چون سایه هما نظر التفات ما
صائب به هر زمین فتد آباد می کنیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۲

ما روی دل به هر کس و ناکس نمی کنیم
چون شعله التفات به هر خس نمی کنیم

خلق ملایم است قبای حریر ما
ما زیب تن ز جامه اطلس نمی کنیم

درگردشیم ما به سر خود چو آفتاب
مانند سایه پیروی کس نمی کنیم

پشت هزار سخت کمان را شکسته ایم
اندیشه از سپهر مقوس نمی کنیم

ما چون سبو ز خانه بدوشان مشربیم
در میکشی ملاحظه از کس نمی کنیم

سیل ار رسد به خانه ما، کوچه می دهیم
ما پیش طاق خانه مقرنس نمی کنیم

ما چون کمان ز خانه بدوشان جرأتیم
چون تیر ازان ز سیر و سفر بس نمی کنیم

بر طعمه خسان که پر از موی منت است
آلوده چنگ حرص چو کرکس نمی کنیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۳

برخیز تا به عالم بی چند و چون رویم
از خود به تازیانه آهی برون رویم

بیرون کنیم رخت گل آلود جسم را
سر پا برهنه بر فلک آبگون رویم

از فیل بند چرخ برآییم، تا به کی
کج کج بر این بساط چو اسب حرون رویم؟

بر صفحه جهان رقم نیستی کشیم
زان پیش کز قلمرو هستی برون رویم

از آفتاب کی سر ما گرم می شود؟
از دست، کی به این قدح واژگون رویم؟

با عشق جان شکار دلیری ز عقل نیست
در کام شیر، چند پی آزمون رویم؟

در آتش است شبنم گل از حضور ما
از بس که آرمیده در ین بحر خون رویم

در اشک گرم غوطه زند چشم آهوان
روزی که ما ز دامن دشت جنون رویم

صائب ز تنگ خلقی ابنای روزگار
وقت است کز قلمرو هستی برون رویم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۴

بی آبرو حیات ابد زهر قاتل است
ما آبرو به چشمه حیوان نمی دهیم

هر چند دست ما چو حباب از گهر تهی است
ما این صدف به گوهر غلطان نمی دهیم

از مفلسی کفایت ما چون ده خراب
این بس که باج و خرج به سلطان نمی دهیم

عریان تنی است جامه احرام شوق ما
دامن به دست خار مغیلان نمی دهیم

یوسف به سیم قلب فروشی نه کار ماست
از دست، نقد وقت خود آسان نمی دهیم

باشد سبکتر از همه ایام درد ما
روزی که درد سر به طبیبان نمی دهیم

بی پرده عیبهای خود اظهار می کنیم
فرصت به عیبجویی یاران نمی دهیم

جزو تن گداخته ما نمی شود
از رزق خویش هر چه به مهمان نمی دهیم

در کاروان ما جرس قال و قیل نیست
راه سخن به هرزه در ایان نمی دهیم

در بزم اهل حال لب از حرف بسته ایم
جام تهی به باده پرستان نمی دهیم

صائب گهر به سنگ زدن بی بصیرتی است
عرض سخن به مردم نادان نمی دهیم

ما کنج دل به روضه رضوان نمی دهیم
این گوشه را به ملک سلیمان نمی دهیم

خاک مراد ماست دل خاکسار ما
تصدیع آستان بزرگان نمی دهیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۵

ما داغ خود به تاج فریدون نمی دهیم
عریان تنی به اطلس گردون نمی دهیم

در سینه می کنیم گره شور عشق را
عرض جنون به دامن هامون نمی دهیم

قانع به کوه درد ز سنگ ملامتیم
تصدیع اهل شهر چو مجنون نمی دهیم

دریا اگر به ساغر ما می کند سپهر
نم چون گهر ز حوصله بیرون نمی دهیم

از سیم و زر به چهره زرین خود خوشیم
زین گنج، خاک تیره به قارون نمی دهیم

ظلم است هر چه در خم می غیر می کنند
جای شراب را به فلاطون نمی دهیم

ما از گزیده است ز بس تلخی خمار
از ترس بوسه بر لب میگون نمی دهیم

خون خورده ایم تا دل پر خون گرفته ایم
آسان ز دست این قدح خون نمی دهیم

وحشی تر از فروغ تجلی است صید ما
دست از دل رمیده به گردون نمی دهیم

برگرد خویش سیر چو گرداب می کنیم
چون موج بوسه بر لب جیحون نمی دهیم

هر چند زیر خرقه بود خون غذای ما
صائب چو نافه رنگ به بیرون نمی دهیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۶

افزود گرانباری غفلت ز شتابم
شد آبله پای طلب پرده خوابم

آن سوخته جانم که به هر سوی دواند
مانند سگ هرزه مرس موج سرابم

خونابه اشک است مرا باده گلرنگ
هر چند جهان مست شد از بوی کبابم

در مشرب من تلخ می آب حیات است
از چشمه کوثر نتوان راند به آبم

افسوس بودحاصل تخمی که مرا هست
در شوره زمین صرف شود اشک سحابم

نومید نیم از کرم پیر خرابات
در بحر شکسته است سبو همچو حبابم

چون صبح شمرده است نفس در جگر من
نقدست ز روشن گهری روز حسابم

طول املم بسته به زنجیر اقامت
هر چند چو اوراق خزان پا به رکابم

صائب دگر از هوش و خرد طرف نبندد
هر کس دهنی تلخ کند از می نابم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۷

روشن ز فروغ می ناب است حیاتم
چون آتش یاقوت ز آب است حیاتم

از کسب هوا نقش بر آب است حیاتم
یک چشم زدن همچو حباب است حیاتم

از رعشه عنان رگ جان رفته ز دستم
وز قامت خم پا به رکاب است حیاتم

از شور جزا شد جگر خاک نمکسود
وز جهل همان مست و خراب است حیاتم

با آن که سیه کرده در او نامه اعمال
در حسرت ایام شباب است حیاتم

مشکل که دهد فرصت برداشتن زاد
زین گونه که سرگرم شتاب است حیاتم

هر چند شوم پیر، شود غفلت من بیش
افسانه شیرینی خواب است حیاتم

از کهنگی افزون شودش مستی غفلت
در شیشه تن همچو شراب است حیاتم

از گریه من چون جگر سنگ نسوزد؟
کز گرمی رفتار کباب است حیاتم

از ساده دلی ریشه کند در جگر خاک
هر چند که چون نقش بر آب است حیاتم

در دیده کوته نظران گر چه بلندست
کوتاهتر از مد شهاب است حیاتم

فریاد که در رفتن ازین پیکر خاکی
بیتاب تر از موج سراب است حیاتم

جایی که بود عمر خضر نقش بر آبی
صائب چو شرر درچه حساب است حیاتم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۸

آن حال ندارم که به فکر دگر افتم
کو قوت پا تا به خیال سفر افتم

من کز جگر شیر بود توشه راهم
تا کی پی این قافله بیجگر افتم؟

پرسند اگر از حاصل سرگشتگی من
برگرد سرش گردم و از پای در افتم

چون نگسلم از خضر، که در راه توکل
هر گه به عصا راه روم پیشتر افتم

چون گل سر پیوند به بیگانه ندارم
در پای برآرنده خود چون ثمر افتم

آن مشت خسم در کف این قلزم خونین
کز جنبش هر موج به دام دگر افتم

صد نامه حسرت کنم ارسال و ز غیرت
شهباز شوم در عقب نامه برافتم

ای ابر مرا رزق جگر سوخته ای کن
مپسند که در دست بخیل گهر افتم

صائب اگر از گوشه عزلت بدر آیم
چون روزی ارباب هنر در بدر افتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۹۹

تلخی ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم
خوش باش که ناکام دعا گفتم و رفتم

کردم سفر از خویش به آوازه یوسف
بانگ جرس از قافله نشنفتم و رفتم

چون سیل سبکسیر به رخساره پر گرد
خار و خس این بادیه را رفتم و رفتم

غافل نگذشتم ز سر خار ملامت
از آبله هر گام گهر سفتم و رفتم

چون عود ز خامی نزدم جوش شکایت
بوی جگر سوخته بنهفتم و رفتم

نعل سفرم جای دگر بود در آتش
در سایه دنیا مژه ای خفتم و رفتم

دادند به من عرض متاع دو جهان را
جز عبرت از آنها نپذیرفتم و رفتم

چون غنچه زباغی که نسیمش دم عیسی است
از همت من بود که نشکفتم و رفتم

دود از جگر حوصله طور برآورد
این داغ جگر سوز که بنهفتم و رفتم

هر کس گهری سفت درین بزم چو صائب
من نیز ز مژگان گهری سفتم و رفتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۰۰

پیش از گل رخسار تو افروخته بودم
چون لاله به داغ تو جگر سوخته بودم

شد مشت شراری و مرا در جگرافتاد
چون غنچه اگر خرده ای اندوخته بودم

چون شمع درین انجمن از ساده دلیها
رفتم که نفس راست کنم، سوخته بودم

بی برگ نمی کرد مرا سردی ایام
گر زان که به کنج قفس آموخته بودم

تا صبحدم از خرمن من دود برآورد
شمعی که به راه تو برافروخته بودم

از من خبر خوبی این باغ مپرسید
چون لاله گرفتار دل سوخته بودم

شد سوخته از گرمروی منزل اول
هر توشه که بهر سفر اندوخته بودم

چون لاله ازو داغ جگر سوز به من ماند
شمعی که به صد خون دل افروخته بودم

بر آتش من حیرت رخسار تو زد آب
ورنه ز پریشان نظری سوخته بودم

شد پرده بیگانگی از جان مجرد
هر پاره که بر خرقه تن دوخته بودم

صائب جگرم داغ شد از ناله بلبل
هر چند درین کار نفس سوخته بودم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 582 از 718:  « پیشین  1  ...  581  582  583  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA