انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 586 از 718:  « پیشین  1  ...  585  586  587  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۴

ما فکر لباس و غم دستار نداریم
اندیشه سامان چو سر دار نداریم

سر در ره آرایش ظاهر نتوان کرد
چون گل سر آرایش دستار نداریم

ای سایه اقبال هما رو سر خود گیر
ما شکوه ای از سایه دیوار نداریم

هر جا نبود سوخته ای رو ننماییم
آیینه به پیش رخ زنگار نداریم

داریم هوای سفر عالم بالا
چون شبنم گل چشم به گلزار نداریم

دنباله رو قبله نمای دل خویشیم
چون کعبه روان روی به دیوار نداریم

در جیب صدف گوهر ما چشم گشوده است
ما طاقت رسوایی بازار نداریم

شد مخزن گوهر صدف از آبله دست
ما جز گره دل ثمر از کار نداریم

بگذار که در چاه مذلت بسر آریم
ما حوصله ناز خریدار نداریم

ما بیخبران قافله ریگ روانیم
یک ذره ز سرگشتگی آزار نداریم

هر چند که در گردن ما دست فکنده است
از بیخبریها خبر از یار نداریم

صائب نفس شعله ما تشنه خارست
با مردم کوتاه زبان کار نداریم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۵

بر دل غم سیم و زر دنیا نگذاریم
بار خر دجال به عیس نگذاریم

خضر ره ما گرمروان عزم درست است
سر در پی هر بادیه پیما نگذاریم

پیداست که از موج سرابی چه گشاید
ما دل به تماشاگه دنیا نگذاریم

محتاج به زینت نبود حسن خداداد
آن به که حنا بر ید بیضا نگذاریم

تا دامن اطفال سبکبار نگردد
ما روی ز معموره به صحرا نگذاریم

دیوانگی ما همه از رنج خمارست
از تاک چرا سلسله برپا نگذاریم؟

ما را به ملامت نتوان توبه ز می داد
گر سر برود گردن مینا نگذاریم

صائب به رخ ما در دولت نگشاید
تا رو به نهانخانه عنقا نگذاریم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۶

ما فرق به تردستی حاتم نفروشیم
این گوهر سیراب به شبنم نفروشیم

مشکل بود از حسن گلوسوز گذشتن
ما تشنگی خویش به زمزم نفروشیم

قانع نتوان شد به صباحت ز ملاحت
ما زخم نمکسود به مرهم نفروشیم

صحرای جنون نیست کم از ملک سلیمان
ما حلقه زنجیر به خاتم نفروشیم

ما سوختگان دولت پاینده غم را
چون صبح به خوشحالی یک دم نفروشیم

یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خود به دو عالم نفروشیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۷

اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم
آه است درین باغ نهالی که رسانیم

گرد سفر از جبهه ما شسته نگردد
تا رخت چو سیلاب به دریا نکشانیم

از ما گله بی ثمری کس نشنیده است
هر چند که چون بید سراپای زبانیم

در باغ چناری به کهنسالی ما نیست
چون سرو اگر در نظر خلق جوانیم

بر گوهر سیراب نباشد نظر ما
ما حلقه بگوش صدف پاک دهانیم

بیداری دولت به سبکروحی ما نیست
هر چند که چون خواب بر احباب گرانیم

از ما مگذر زود کز اندیشه نازک
شیرازه یاقوت لبان چون رگ کانیم

چون تیر مدارید ز ما چشم اقامت
کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم

موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
آماده پرواز چو اوراق خزانیم

گر صاف بود سینه ما هیچ عجب نیست
عمری است درین میکده از درد کشانیم

با تازه خطانیم نظر باز ز خوبان
صد شکر که از جمله بالغ نظرانیم

پیری نتوان یافت به دل زندگی ما
باقامت خم صیقل آیینه جانیم

از ما خبر کعبه مقصود مپرسید
ما بیخبران قافله ریگ روانیم

باشد زر گل راز فلک در نظر ما
هر چند چو نرگس به ته پا نگرانیم

چندین رمه را برگ و نواییم ز کوشش
هر چند که بی برگ تر از چوب شبانیم

عمری است که در خرقه پرهیز چو صائب
سر حلقه رندان خرابات جهانیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۸

تا در خم این کارگه شیشه گرانیم
چون طفل در آیینه به حیرت نگرانیم

از رهگذر گوش، صدف کان گهر شد
ما هرزه در ایان همه چون موج زبانیم

در بتکده بیگانه تر از قبله نماییم
در کعبه سبک قدرتر از سنگ نشانیم

تا ترکش افلاک پر از تیر شهاب است
ما بی سر و پایان همه نارنج نشانیم

ما اخگر عشقیم که تا دامن محشر
در توده خاکستر افلاک نهانیم

بسیار سبکروح تر از شبنم صبحیم
هر چند که در چشم تو چون خواب گرانیم

گوشی نخراشیده صدای جرس ما
ما نرم روان قافله ریگ روانیم

چون مور اگر امروز به خاکیم فتاده
فرداست که در دست سلیمان زمانیم

نقش پی ما خضر ره پیشروان است
هر چند که چون گرد ز دنباله روانیم

خونابه دل آتش یاقوت گدازست
مگذار به این آبله ناخن برسانیم

در دیده کامل نظران نور یقینیم
هر چند که در چشم خسان خار گمانیم

رحمت ز سیه کاری ما روی سفیدست
ما سوختگان خال رخ لاله ستانیم

این آن غزل مرشد روم است که فرمود
ما پیله عشقیم که بی برگ جهانیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۳۹

آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
از آب همین گریه تلخی است به جویم

حاشا که پر از می نکند پیر خرابات
روزی که شود خالی ازین مغز کدویم

چون صفحه مسطر زده آید به نظرها
از سیلی بیرحمی اخوان بر رویم

از دایره عشق تو بیرون ننهم پای
گر مه کند از هاله خود طوق گلویم

چون صبح گذشته است ازان چاک دل من
کز رشته تدبیر توان کرد رفویم

آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق
در سنگ گریزم بتوان یافت به بویم

صائب به دلم باد مرادی نوزیده است
چون غنچه ازان روز که دلبسته اویم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۴۰

برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم
نقاب دولت بیدار نیست پرده خوابم

جگر گداز محیط است داغ تشنگی من
کلاه گوشه به دریا شکسته موج سرابم

به خوان چرخ نکردم دراز دست تهی را
نداشت کاسه در یوزه پیش بحر حبابم

اگر چه روی مرا داشت روزگار بر آتش
چه خون که در دل آتش نکرد اشک کبابم

نیم چو آینه مه رهین پرتو منت
چو مهر باهمه آفاق روشن است حسابم

چو ماه عید نشد راست قامتم ز تواضع
همان سپهر دهد خاکمال همچو رکابم

ز بی تهی نرسیدم به غور بحر حقیقت
به فکر پوچ بسر رفت روزگار حبابم

ز خشک مغزی میناچه خون که در جگرم نیست
خوش آن زمان که به مینای غنچه بود گلابم

خم سپهر برین می کند تلاش شکستن
مگر به خانه زور آمده است باده نابم؟

همان ز طعن خطا نیستم خلاص چو صائب
گرفت روی زمین را اگر چه فکر صوابم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۴۱

دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم
کدام روز سیه بود کز شراب گذشتم؟

چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصل
که چون قلم به سراپای هر کتاب گذشتم

دلم فرود نیامد به هر چه چشم گشودم
چو آفتاب براین عالم خراب گذشتم

کدام کار که آسان نشد به همت عشقم؟
اگر بر آتش سوزان زدم ز آب گذشتم

زمین مپرس کز این بحر بیکنار چه دیدی
که چشم بسته ازین بحر چون حباب گذشتم

نگشت روزی من مفت صائب اینهمه معنی
چو اشک گر مرو از پرده های خواب گذشتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۴۲

قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم
زباده شفقی همچو آفتاب گذشتم

حجاب چهره مقصود بود شیشه و ساغر
نظر بلند شد، ازعالم حجاب گذشتم

کشیده بود به دام فریب، عالم آبم
صفای دل مددی کرد، همچو آب گذشتم

ز هر چه داشت رگ تلخیی، امید بریدم
چه جای باده گلگون، که از گلاب گذشتم

به خون شرم و حیا می پرید چشم حبابش
هزار شکر کز این خونی حجاب گذشتم

اگر چه موج سراب است شیشه خانه مشرب
رسید جان به لبم تا ازین سراب گذشتم

ز شیشه چون گذرد رنگ می به گرم عنانی؟
ز شیشه خانه مشرب به آن شتاب گذشتم

به زور جذبه توفیق و پایمردی همت
چو برق و باد ز رطل گران رکاب گذشتم

شراب، خون روان و کباب، خون فسرده است
هم از کباب بریدم، هم از شراب گذشتم

عجب که پیرخرابات نگذرد ز گناهم
که من ز باده گلرنگ در شباب گذشتم

امید هست که در حشر زرد روی نگردم
چو من به موسم گل صائب از شراب گذشتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۹۴۳

ازان گشاده جبین جام پر شراب گرفتم
عجب هلال تمامی ز آفتاب گرفتم

به خواب دامن آن زلف بی حجاب گرفتم
عنان دولت بیدار را به خواب گرفتم

به چشم بندی شرم و حجاب عشق چه سازم؟
گرفتم این که ز رخسار او نقاب گرفتم

نشد ز دولت بیدار رزق اهل سعادت
تمتعی که ازان چشم نیمخواب گرفتم

به من چگونه رسد پیچ و تاب موی در آتش؟
که من ز موی میان مشق پیچ و تاب گرفتم

ز گریه عاقبت کار گل فتاد به چشمم
ز گل گلاب کشیدم، گل از گلاب گرفتم

به نبض چشمه حیوان رسید دست امیدم
اگر ز صدق طلب دامن سراب گرفتم

نشد چو تیر خطا، آفرین نصیب غزالم
زنافه گر چه زمین را به مشک ناب گرفتم

به روی من در امید هر که بست ز مردم
من از گشایش توفیق فتح باب گرفتم

گزیدن لب افسوس بود نقل شرابم
ز دست هر که درین انجمن شراب گرفتم

به نارسایی من رهرو این بساط ندارد
فتاد پیش زمن، هر که را به خواب گرفتم

هزار غوطه زدم چون صدف به بحر خجالت
به یک دو قطره که من صائب از سحاب گرفتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 586 از 718:  « پیشین  1  ...  585  586  587  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA