انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 6 از 25:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  24  25  پسین »

Naked Lyrics | اشعار برهنه ( اروتیک )


زن

andishmand
 
کاش یک شب می شنیدم بوی آغوش تو را
خوابگاه از سینه می کردم بر و دوش تو را

در خیال من نمی گنجد وصال چون تویی
حیرتی دارم،چو می بینم هم آغوش تو را

از غرور حسن چون مهرت به قهر آمیخته است
لذت شهد است، هم نیش تو هم نوش تو را

جلوه ی صبح جوانی یاد می آید مرا
هر زمان در جلوه می بینم،بناگوش تو را

انتخاب عشق را نازم که چون من برگزید
از میان حُسن ها،حُسن سیه پوش تو را

تا ز یادم برده ای،از یاد عالم رفته ام
هیچ کس جز غم نمی پرسد فراموش تو را

بوسه ای زان لعل آتشناک می باید((امیر))
تا کند گرم سخن،لب های خاموش تو را



" امیری فیروز کوهی "





ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
چقدر چشم کشیدم خطوط پیرهنت را
رسیده بود و نچیدم انار‌های تنت را

خدا چه معجزه‌ای کرد در بلوغ تو و من
فقط نشستم و دیدم بزرگتر شدنت را

چقدر دست مرا روی گونه‌هات کشاندی
چقدر بوسه گرفتم حرارتِ بدنت را

چه عاشقانه نوشتی و عاشقانه نوشتی
زمانِ نامه نوشتن ، نفس نفس زدنت را

به شرم ، بوسه فرستادی و گرفتمش از دور
در امتدادِ نفس‌هات، غنچه‌ ی دهنت را



ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
یک بوسه می خواهم ، یک بوسه جاودانه
یک بوسه از لبان تو ، عاشق و مستانه
بوسه ای به رنگ باد
بوسه ای جاودان در یاد
من که این همه عاشقی کردم
هرگز نچشیدم طعم بوسه را در جان
من به این ایمان دارم
که عشق بی بوسه کامل نیست
می رود او روزی ، اما بر لبت اثری از حس گرم بوسه پیدا نیست
من از کرده خود پشیمانم
پس از من بشنو این سخن را
ببوس عاشقانه یارت را
به یاد دارم عشقم را
گفتگوی میان ما چه دردناک و سوزان بود
هرگز ز خاطرم نخواهد رفت

از این غرور کاذب
تا ابد مانده ام تنها
من به او گفتم
من برفم ، تو خورشیدی
اگر بوسه دهی مرا ، آب می شود جسمم
می رود زدست جانم
بوسه تو داغ و گرم
بوسه من اما سرد و یخ بسته
یخ آب می شود ، اما خورشید یخ نمی بندد
پس تا ابد بدرود تا ابد خداحافظ
چون بوسه از لبان داغ تو هستیم را می کند باطل


" پانیذ افشون "


ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
و من در یک شب سیاه و طوفانی
در کلبه ای حقیر و نمور
در زیر نور چراغی که سالها خاموش بود
بوسیدم لبهای گناه را
آنگاه که شهوت را گران می خرید
و
نفرت را ارزان می فروخت
و من بوسیدم لبهای پر گناهش را
آری ...
من لبهای شیرینش را به تلخی چشیدم
و بوسیدم لبهای گناه را
و چه ارزان سالها آزادی ام را
به یک لحظه ، بوسه پر گناه فروختم ....




ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
نگاهت می کنم
نه برای تحریک کردنت
تحریکت می کنم
تا نگاهم کنی
نه با شهوت
نه با پیچش نیلوفری جسم
بلکه با عشق
قلبم را ببوس
قبل از لبهایم
روحم را عریان کن
قبل از جسمم
عشقم را باور کن
قبل از مرگم







ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
معشوق من
توکه شهوت هم آغوشی را در من به رقص می آوری
که جان در طلب بدن عریان چنان مست و محتاج میشود
که عنان از دست داده...
و چشمانت را محرم چشمانم میبینم که باکره ترین معنای پاکی است
آرامشی که عشق بازی با تو به این خسته روح میدهد
را هیچ پیمانه ای مرهم نیست




ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
کاش می دانستی
زندگی سِحر قمار من و اوست
کاش می دانستی
بازی ها بهانه است
چشم ها محو نگاه تن توست

شیطتنت های مرا
چند برگ بزرگ انجیر پوشانده
اگر بوی عشق را از نگاه من نمی شنوی
دست کم این را تو بدان
که در رویاهای اروتیک من
جای تو هرگز خالی نیست..



آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
توهم زندگی برایش طعم شهوت داشت
و شهوت برای روحش بسان مطربی بی همتا
ذهن درون بود و چشم بیرون
چشم می دید و ذهن می جست
چشم می بایست همواره دیدبان خارج باشد و ذهن یابنده ای در خفا ؛
ناگهان او منقلب گشت:
"شاید شهوت درون اینچنین جسم آشنایی لانه گزیده!؟!"
سپس همگام با چشمانش وارد نهانگاه ذهن خود شد
و سراسر زبانی برای روایت قصه ی غریب خود
سرانجام در پستوی پنهانش آن را یافت
و تا غروب آفتاب عمرش به روسپیان جهان خندید...




آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
در من به دنبال چه می گردی؟
دلیل موجودیت من؛
گمراه شدن است
در کاوش نافرجام حقیقت آفرینش تو
من همان گمراه ظلمات، از جنس ضآلینم
و تو رستگار...نه! تو خودِ نوری! نور رستگاری..

***
گیس هایم در نفس های پی در پی ات
پیچ و تاب می خورد
چیزی شبیه رقص موج های سیاه زلال
در امتداد نگاه های کفر آمیزت
و لاله ی گوشم در حرارت لبهایت
عریانی تنم را خیس می کند ...




آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تو مرا در بر گیر
و به من عشق بورز
و بگو
که مرا می خواهی
دوش در قاب بلور رویا
... خواب آغوش ترا می دیدم
نور را در قلب می افروختم
خوشه های مهر را
شب تاریک ز خورشید دلم می چیدم
من و این محشر کبری
که دل و جان مرا می تابد
از عشق است
گر مرا بشناسی
و بدانی نفسم با نفست وابسته است
ذهن پر رمز تو را می کاود
و به یادم آری
هر دل و هر نفس و هر آهنگ
که منم آهوی وحشی که به تو رام شده
یا ققنوس جوانی که زخاکستر عشق
زاده شده
منم آن دخترنارنج و ترنج
که ترا میجوید
لب به رویا تر کن
آرزوهایت همه
داده شده
چه کنم اهلی این درد شوی
و بپیوندی با این خورشید
که به نور احساس
به جهانت روح خواهد بخشید




آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 6 از 25:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  24  25  پسین » 
شعر و ادبیات

Naked Lyrics | اشعار برهنه ( اروتیک )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA