ارسالها: 24537
#73
Posted: 19 Feb 2015 20:37
دستور اعدام خیلی ها رو صادر میکردم
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
ارسالها: 10767
#76
Posted: 19 Feb 2015 21:23
SexyBoy: یبار دیگه ببینم تو تالار عمومی ا کلمه رکیک استفاده کردی میری تو لیست
در ضمن عنوان تاپیکم بخون دری وری نگی
چشم ما بلخره نفهمیدیم شما تو کدوم جبهه هستی
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 1139
#77
Posted: 19 Feb 2015 21:49
اول ملا ها میکشتم میگم میکشتم خودت دیگه تصور کن سلاخی میکردم یه کاری میکردم تا هزار سال دیگه هم کسی به فکر ملا شدن نباشه
سعی میکردم همچی رو روال کنم سعی میکردم بازور همچی روال کنم روال میشد میسپردم دیگه دست خودشون ذوباره شروع کنن گند کاری
اگه درست شد شد نشد همه رو میکشتم
مثل گارد تو زندان
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 268
#78
Posted: 27 Feb 2015 04:38
یه بار به حالت طنز به دوستم می گفتم من اگر رئیس جمهور بودم به رفتگر ها می گفتم زباله هایی که مردم به زمین می ریزند را جمع نکنند
تا این مردم بفهمند که همین زباله های کوچک و همین خطاهای کوچک ما هستند که اندک اندک جمع می شوند و همین خطاها می تونه جامعه رو به گند و کثافت بکشه . شاید بگید گناه اونایی که آشغال نمی ریزن چیه؟ گناه اونا اینه که ساده از کنار این بدی ها گذشتن و برای اصلاح تلاش کافی نکردن
البته دوستم گفت خوب شد رئیس جمهور نشدی 
منم شاید حرفم طنز بود ولی پایه اش واقعی بود
پست قبلی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
صفحه 8 از 15