ارسالها: 12930
#591
Posted: 12 Apr 2015 20:42
مراقب کلاهبرداران نیجریهای باشید
خود را شاهزاده یا شرکت طرف قرارداد شما معرفی میکنند و با استفاده از یک اشتباه و سهلانگاری شما، دست به کلاهبرداری بزرگ میزنند و هیچ ردی از خود باقی نمیگذارند.
شاهزاده کلاهبردار
شاهرخ مثل همه روزها به محض اتصال به اینترنت، وارد ایمیلش شد. چک کردن ایمیل ها کار همیشگی اش بود. ایمیل هایی از دوستانش رسیده بود و او در حال مطالعه بود که ناگهان چشمش به ایمیلی خورد که نام و آدرس فرستنده آن برای شاهرخ ناآشنا بود، اما حس کنجکاوی باعث شد تا آن را باز کند.
ایمیل به زبان انگلیسی بود و به ترجمه نیاز داشت. پسر جوان دست به کار شد و سراغ دیکشنری رفت و با هر زحمتی بود توانست متن را ترجمه کند. با آن که نتوانسته بود به طور کامل متن ایمیل را ترجمه کند، اما از محتوای آن فهمیده بود که این ایمیل از سوی دختر ناشناسی است؛ دختر ثروتمندی که با مرگ پدر، اموالش به دست اقوام افتاده بود و برای زنده کردن این ارثیه میلیاردی نیازمند کمک بود. دختر جوان که از لحاظ ثروت کم از ملکه یک کشور نداشت، از شاهرخ درخواست کمک مالی کرده بود تا بتواند کارهای اداری را انجام دهد و به حق خود برسد. در ازای این درخواست او درصدی از اموالش را به شاهرخ اختصاص می داد. رسیدن به آن همه ثروت، پیشنهاد وسوسه کننده ای بود.
درست بود که شاهرخ باید ابتدا پولی را به او می داد تا دختر جوان به ارثیه میلیاردی اش برسد، اما پولی که شاهرخ به دختر جوان می داد در برابر ثروتی که به نامش می شد، مبلغی ناچیز بود. شاهرخ که با دریافت این ایمیل تصور می کرد همای سعادت به سراغش آمده است و بالاخره یک بار هم که شده شانس در خانه اش را زده است، درصدد آن شد تا مبلغی را که دختر ثروتمند از او خواسته، تهیه کند.
پول درخواست شده برای شاهرخ خیلی زیاد بود و به سراغ دوستان و آشنایان رفت و به هر زحمتی بود پول را فراهم کرد. شاهرخ به بانک مراجعه کرد و پول را به حساب دختر ثروتمند ریخت و منتظر ماند تا او مشکلاتش را حل کند و به وعده ای که داده بود، عمل کند. زمان می گذشت و از دختر ثروتمند خبری نبود. شاهرخ چند ایمیل به او زد، اما بی فایده بود، هیچ پاسخی از او دریافت نکرد. با گذشت زمان، شاهرخ مطمئن شده بود که دیگر خبری از دختر ثروتمند نخواهد شد و او قربانی یک کلاهبرداری شده است. به همین دلیل تصمیم گرفت با مراجعه به پلیس و شکایت از فرد ناشناس، از آنها کمک بخواهد.
زمانی که شاهرخ به پلیس فتا مراجعه و شکایت کرد متوجه شد او تنها قربانی این کلاهبرداری نیست و فرد ناشناس به این شیوه از ده ها نفر کلاهبرداری کرده است. او قربانی کلاهبرداری به شیوه کلاهبردار نیجریه ای شده بود. با شکایت شاهرخ تحقیقات در این رابطه آغاز شد و پلیس فتا رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار داد.
پولی که بر باد می رود
سرهنگ علی نیک نفس، سرپرست معاونت تشخیص و پیشگیری پلیس فتا در این رابطه هشدار می دهد: «کاربران اینترنت مراقب کلاهبرداران نیجریه ای باشند. یکی از روش های رایج کلاهبرداری در فضای سایبر، اقدامات مجرمانه از طریق ایمیل است که طی آن بزهکار با ارسال ایمیل ها و درخواست هایی که در آن مطرح می کند، کاربر را فریب می دهد. اکنون یکی از ترفندهای رایج کلاهبرداری از طریق ایمیل، روشی تحت عنوان کلاهبرداری نیجریه ای است. کلاهبردار با ارسال ایمیل و معرفی خود به عنوان تاجری ورشکسته، شاهزاده ای مخلوع یا وکیل خانواده ای که بزرگ آن خانواده فوت کرده، از طرف مقابل برای آزاد کردن پول بلوکه شده ای کمک می خواهد. در ادامه این روش کلاهبرداری، ارسال کننده ایمیل به کاربر پیشنهاد سهمی از آن مبلغی که در دست دارد، می دهد و در این راستا پس از فریب مخاطب وی را متقاعد می کند مبلغ قابل توجهی پول که البته در مقابل مبلغی که به کاربر وعده داده اند، به حساب فرد فرستنده منتقل کند. پس از واریز وجه به حساب فرد فرستنده، کلاهبرداری صورت گرفته و دیگر فرستنده در دسترس نیست. متاسفانه به این دلیل که بیشتر این ایمیل ها از خارج از کشور ارسال می شود، پیگیری این کلاهبرداری سخت است.»
این مقام انتظامی توضیح می دهد: «در روش دیگر کلاهبرداران نیجریه ای، هکرها یا مجرمان سایبری، تاجران، صرافان و شرکت های صادرات و واردات را هدف قرار می دهند و ابتدا با شناسایی تاجران یا شرکت ها اقدام به هک ایمیل آنها می کنند. هکرها یا مجرمان خود را هنگام یکی از معاملات به جای طرف فروشنده جا زده و به طرف خریدار اعلام می کنند شماره حساب شرکت تغییر یافته است و از این پس مبلغ مورد معامله را باید به حساب جدید واریز کنند. خریداران یا واردکنندگان کالا نیز بدون این که موضوع را تلفنی از شرکت فروشنده بررسی کنند اقدام به واریز وجه به حساب جدید می کنند؛ غافل از این که این حساب مربوط به فروشنده نیست. خریداران به دنبال دریافت نکردن محصولات خریداری شده، موضوع را از فروشنده پیگیری می کنند و فروشنده اعلام می کند وجه مورد معامله واریز نشده و در نهایت به جعلی بودن حساب ها پی می برند. تاکنون چند میلیون دلار به این شیوه از واردکنندگان و صرافان ایرانی کلاهبرداری شده است. به علت این که وجه واریز در کشور مقصد بلافاصله برداشت و در چند حساب گردانده و به مقاصد نامعلومی منتقل می شود به همین دلیل پی جویی های بین المللی این گونه جرایم بسیار مشکل و در برخی مواقع نیز بازگشت وجوه کلاهبرداری شده امکان پذیر نیست.
چه باید کرد؟
سرهنگ نیک نفس در ادامه به کاربران بخصوص صرافان و مدیران شرکت ها هشدار می دهد: به ایمیل های مشکوک به هیچ عنوان پاسخ ندهید و تبادلات ارزی خود را از راه های مختلف همچون تلفن و مکاتبات غیراینترنتی مختلف کنترل کنید. یک راه دیگر مقابله با این گونه جرایم این است که پس از واریز پول تائیدیه نامه الکترونیکی را از طرف قرارداد خارجی اخذ کنند و پاسخ ایمیل را با گزینه ریپلای (Replay) ندهند بلکه دوباره به باکس خود مراجعه کنند و با استفاده از آدرس ایمیل اولیه پاسخ طرف خارجی را بدهند. در صورتی که صورتحساب دریافت و پرداخت از طریق ایمیل صورت می پذیرد، آدرس ایمیل طرف معامله را در ایمیل خود با نام و مشخصات ذخیره کنند تا در صورتی که ایمیل جعلی ارسال شود قابل تشخیص باشد. افراد در صورت دریافت ایمیل در خصوص تغییر شماره حساب به موضوع مشکوک شوند و موضوع را تلفنی با شرکت فروشنده هماهنگ کنند، همچنین آدرس ایمیلی که معاملات توسط آن صورت می گیرد فقط روی سیستم مطمئن باز شود. واردکنندگان در صورت ارسال حواله های ارزی به خارج از کشور، حواله را با نام خود ارسال کنند تا در صورت وجود مشکل، امکان پیگیری قضایی وجود داشته باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#592
Posted: 12 Apr 2015 20:43
قتل همسر دوم برای ازدواج سوم!
فرزانه هستم و 37 سال دارم. دو بار ازدواج کردم ولی زندگی شادی نداشتم. هر دو بار شکست خوردم. در ازدواج سومم باید خوشبخت میشدم؛ ولی مهریهام خونبهای همسر دومم شد.
قاتل نیستم؛ ولی در زندانم آن هم به جرم معاونت در قتل همسر دومم، یعنی طراح قتل نه اجراکننده آن. قاتل هم قرار بود به عنوان همسر سومم پای سفره عقد بنشیند که حالا باید پای چوبه دار برود.
هجده ساله بودم که با داوود ازدواج کردم، خیلی زود فهمیدم الکلی و معتاد است. ادامه زندگی با داوود برایم راحت نبود و با وجود پسرمان سینا از هم جدا شدیم. همه حق و حقوقم را بخشیدم تا سینا را از داوود بگیرم، او هم که آدم بی مسئولیتی بود، قبول کرد و سه سال بعد از ازدواج از هم جدا شدیم.
من یک زن جوان بودم با پسری دو ساله. هیچ پشتوانه مالی هم نداشتیم. یکی از دوستانم سعید را به من معرفی کرد. سعید یک آتلیه عکاسی داشت و من برای کار به آنجا رفتم، در مدت کوتاهی عکاسی را یاد گرفتم تا از خانم ها عکس بگیرم.
سعید که از ماجرای طلاقم باخبر بود، سعی کرد در همان روز های اول به من نزدیک شود. کم کم با هم صمیمی شدیم و ازدواج کردیم. بعد از مدتی پوریا و دو سال بعد از آن هم کوشا به دنیا آمد.
با گذشت زمان، رفتار سعید هر روز سردتر می شد و هیچ پولی برای خرج و مخارج زندگی نمی داد. زندگی کردن بدون هیچ عاطفه و پولی با سه بچه خیلی سخت بود، این سختی وقتی غیرقابل تحمل شد که فهمیدم همسر دوم سعید هستم.
من و همسر اول سعید هیچ اطلاعی از وجود هم نداشتیم و در مدت کوتاهی همدیگر را دیدیم.
بعد از این جریان می خواستم طلاق بگیرم چون دیگر نمی توانستم با این اوضاع زندگی کنم. از سعید به اتهام ضرب و جرح شکایت کردم و برایش قرار مجرمیت صادر شد، پزشکی قانونی هم تائید کرده بود که مدت هاست کتک می خورم، اما سعید به شکایت من توجه نکرد.
دعوا ها و کتک ها بیشتر شده بود. آخرین بار با هم به خارج از شهر رفته بودیم و او طبق معمول بهانه ای پیدا کرد تا جر و بحث را شروع کند، جر و بحث بالا گرفت و ماشین را کنار اتوبان پارک کرد و تا می توانست کتکم زد. سر و صورتم خونی شده بود و او همچنان مرا می زد تا بالاخره یک ماشین با دیدن ما کنار اتوبان نگه داشت. راننده ماشین پسر جوانی بود که با قفل فرمان سراغ سعید آمد و با هم درگیر شدند. پلیس از راه رسید و هر سه به پاسگاه رفتیم، من به شرطی به سعید رضایت دادم که او هم برای ضرباتی که پسر جوان با قفل فرمان به او وارد کرده بود، رضایت دهد؛ چون می دانستم راننده جوان برای کمک به من با سعید درگیر شده بود.
آشنایی من با فرهاد از همان جا شروع شد. شماره اش را به من داده بود و طی تماس هایی که با هم داشتیم بیشتر آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. فرهاد این موضوع را با خانواده اش در میان گذاشته بود و خانواده اش نسبت به من محبت زیادی داشتند؛ ولی مشکل جای دیگری بود. سعید حاضر به طلاق نبود. می خواست تمام حق و حقوقم را ببخشم و بچه ها را به او بدهم و با سینا از زندگی اش خارج شوم، در غیر این صورت بدون طلاق در همان وضعیت زندگی کنم و او فقط گاهی به ما سر بزند.
موضوع را با فرهاد در میان گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که تنها راه ازدواج ما کشتن سعید است.
فرهاد که تصمیمش برای ازدواج جدی بود، در این مورد با دوستانش حرف زد. قرار گذاشته بودند تا با هم او را بکشند. بعد از قتل سعید و دستگیری در آگاهی، فهمیدم که دو دوست فرهاد دست و پاهای سعید را گرفته و فرهاد با چاقو سه ضربه به سینه و گردنش زده است.
در همان روزی که سعید کشته شد، به او زنگ زده بودم. بعد از ردیابی سیمکارت به سراغم آمدند و دستگیر شدم. فرهاد را هم به زندان بردند؛ ولی دوستانش فراری هستند.
برای من معاونت در قتل نوشته شده، ولی فرهاد خودش قتل را به گردن گرفته و محکوم به قصاص است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#593
Posted: 13 Apr 2015 14:32
معمای قتل پسر ۴ ساله در مرز اینچهبرون
پرونده ناپدید شدن مرموز پسر چهار ساله در مرز اینچهبرون، پس از گذشت یک هفته با کشف جسد این کودک پیچیدهتر شد. قاتل پس از کشتن کودک، جسد را زیر پلی رها کرده بود.
به گزارش جام جم، محمدجواد چهار ساله، 14 فروردین امسال همراه مادرش در بازارچه مرزی اینچه برون استان گلستان بود که پسربچه از مادر خواست برای او بستنی بخرد. مادر وقتی اصرارهای تنها بچه اش را دید خواست برایش بستنی بخرد. پس از خرید متوجه غیبت ناگهانی محمدجواد شد.
بازار را به دنبال او گشت اما هیچ اثری از کودک نبود. فقط چند نفر از فروشنده ها مدعی شدند صدای گریه کودکی را شنیده اند. خانواده محمدجواد وقتی از یافتن او ناامید شدند، با مراجعه به پاسگاه مرزی شکایتی را مطرح کردند و باتوجه به حساسیت موضوع پرونده به اداره آگاهی استان گلستان ارسال شد.
ماموران، تجسس در منطقه را آغاز کردند، اما تمام مسیرها به بن بست رسید و احتمال مرگ پسربچه مهم ترین فرضیه بود. پدر و مادر محمدجواد، چشم انتظار تنها فرزند خود بودند و با پخش اطلاعیه ای در سطح منطقه اعلام کردند اگر فردی فرزند آنها را پیدا کند تمام دارایی خود را به او می دهند. این کار هم بی نتیجه بود و کسی از پسرک خبر نداشت.
پس از گذشت یک هفته، مرد چوپانی هراسان خود را به ماموران پلیس رساند و از کشف جسد پسربچه ای خبر داد. او به ماموران گفت: امروز گوسفندان را برای چرا به دشت برده بودم که زیر یک پل با جسد پسر بچه ای رو به رو شدم.
در ادامه تیمی از ماموران راهی محل مورد نظر شده و در بررسی های خود دریافتند، جسد کشف شده متعلق به محمدجواد است. با اطلاع موضوع به بازپرس ویژه قتل، جسد برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
پزشک جنایی پس از معاینات اولیه علت مرگ را خفگی اعلام کرده و کارآگاهان یک مظنون را در این زمینه دستگیر کردند که او پس از تحقیقات مقدماتی با قرار قانونی آزاد شد.
پدر محمدجواد ماجرا را به جام جم می گوید: پسرم را در مدت کمی که مادرش برای خرید بستنی رفته بود، ربودند. پس از ناپدید شدن محمدجواد اطراف بازارچه را جستجو کردیم، اما هیچ ردی از او به دست نیامد. حتی درخواست سگ زنده یاب کردیم که با آن موافقت نشد.
وی افزود: پنجشنبه جسد پسرم در فاصله حدود سه کیلومتری محل ناپدید شدنش پیدا شده که این موضوع نشان می دهد او را ربوده اند. شنبه جسد را تحویل گرفتیم و پلیس در حال تحقیق در این زمینه است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#594
Posted: 13 Apr 2015 14:35
زن مورد علاقهام را کشتم تا به آرامش برسد
فرهیختگان : پسر معتاد که زن مورد علاقهاش را کشته بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد و ادعا کرد به خواسته قربانی دست به جنایت زده است. این پسر با حکم قضایی به قصاص محکوم شد.
در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «عزیز 23 ساله متهم است که شانزدهم اسفند90 زن 29 سالهای به نام غزل را در خانهاش در مهرآباد جنوبی خفه کرده است. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده و درخواست اولیایدم، برای او اشد مجازات میخواهم.»
سپس عزیز پشت تریبون دفاع ایستاد و درباره نحوه آشناییاش با مقتول گفت: «مدتی پیش با غزل که همسایهمان بود آشنا شدم. او میگفت شوهرش پنج سال پیش فوت کرده و با پسر خردسالش زندگی میکند. من و غزل به هم علاقهمند شده بودیم و میخواستیم با هم ازدواج کنیم اما مادرم مخالف این ازدواج بود.»
وی ادامه داد: «از غزل خواستگاری کرده و از او خواسته بودم تا شناسنامهاش را بیاورد و با هم به محضر برویم اما او چون به دروغ به من گفته بود 23 سال دارد حاضر نبود شناسنامهاش را بیاورد تا با هم عقد کنیم. شبی که غزل را به خانهمان دعوت کردم برای آخرین بار از او خواستم تا شناسنامهاش را بیاورد اما قبول نکرد. او میگفت از این زندگی خسته شده و قصد خودکشی دارد. او با اصرار از من خواست تا او را از این زندگی خلاص کنم. به همین خاطر من هم که تحت تاثیر مصرف مواد مخدر بودم او را خفه کردم اما وقتی دیدم نفس نمیکشد پشیمان شدم و خودزنی کردم. سپس با اورژانس تماس گرفتم.»
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: «باور کنید من به غزل علاقهمند بودم و قصد کشتن او را نداشتم. من به خواسته خودش او را خفه کردم تا به آرامش برسد.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و عزیز را به قصاص محکوم کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#595
Posted: 13 Apr 2015 14:36
سناریوی جدید داماد در دادگاه قتل مادرزن : خودکشی کرد
دامادی که به دنبال اختلاف با همسرش، مادرزنش را به طرز فجیعی کشته بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد و سناریوی تازهای مطرح کرد.
رضا 31 ساله ششم فروردین 93 مادرزن 50 سالهاش به نام مریم را به طرز فجیعی در خانهاش در شهرستان بهارستان کشت و سه روز بعد در اداره آگاهی به جنایت اعتراف کرد.
این مرد دیروز در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستاد و وقتی با درخواست اولیای دم مبنیبر قصاص روبهرو شد ادعا کرد، مادرزنش خودکشی کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#596
Posted: 13 Apr 2015 14:39
جنایت اوباش مخوف شرق پایتخت در نیمههای شب
در ساعت 01:30 بامداد مورخه 93/12/20 وقوع یک فقره قتل ناشی از اصابت جسم تیز به ناحیه گردن و مرگ جوانی بنام میثم ( متولد 1363 ) از طریق بیمارستان به کلانتری 136 فرجام اعلام شد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
اظهارات شاهد جنایت:
دوست مقتول که شاهد صحنه قتل وی بود، پس از حضور در اداره دهم پلیس آگاهی به کارآگاهان گفت: "پس از خوردن شام ، بهمراه مقتول از منطقه فشم در حال بازگشت به منزل بودیم که در منطقه تهرانپارس – خیابان 196 غربی – نرسیده به خیابان سراج ، برای خرید شارژ تلفن همراه و همچنین نوشیدن چای توقف کردیم؛ میثم با جوانی تنومند که بر روی صورتش آثار متعدد جراحت ناشی از چاقو وجود داشت چشم به چشم شد و همین موضوع انگیزه آغاز درگیری آنها با یکدیگر شد. ناگهان آن جوان تنومند ضربهای را با جسم برنده به سمت میثم پرتاب کرد که ضربه به گلوی میثم خورد و میثم بر روی زمین افتاد ".
دوست مقتول در ادامه اظهارات خود با بیان این مطلب که ضارب قصد داشته تا او را نیز مجروح کند، در ادامه ی اظهاراتش به کارآگاهان گفت: "زمانیکه میثم بر روی زمین افتاد، من از ماشین پیاده شده تا به او کمک کنم که در همین زمان، جوان ضارب به سمت من حمله ور شد و قصد داشت تا مرا نیز مجروح کند که من با خواهش از او خواستم اجازه دهد تا من میثم را به بیمارستان برسانم و فرد ضارب نیز به سرعت از محل متواری شد ".
تحقیقات پلیسی و شناسایی قاتل:
با توجه به اظهارات شاهد صحنه جنایت (دوست مقتول)، بلافاصله اقدامات جهت شناسایی و دستگیری متهم آغاز و سرانجام با انجام اقدامات پلیسی، شناسایی دیگر شهود صحنه جنایت، انجام چهره نگاری و بهره گیری از بانک اطلاعات مجرمین سابقه دار ، یکی از مجرمین سابقه دار و اراذل و اوباش سطح یک بنام مصطفی . ب ( متولد 1366) مورد شناسایی قرار گرفت و دوست مقتول نیز با مشاهده تصویر وی، بلافاصله مصطفی را مورد شناسایی قرار داد.
بررسی سوابق "مصطفی . ب" نشان داد که وی از اراذل و اوباش سطح یک منطقه شرق تهران بوده و دارای سوابق متعدد دستگیری در پایگاه چهارم پلیس امنیت عمومی و همچنین پلیس آگاهی است که بارها به اتهام ارتکاب جرایم مختلف مشارکت در آدم ربایی، ایجاد ضرب و جرح عمدی و درگیری با مأمورین دستگیر و روانه زندان شده است.
با شناسایی مخفیگاه مصطفی در منطقه سراج – خیابان شهید والائیان، وی در مورخه 94/1/20 دستگیر و پس از مواجه حضوری با شاهد اصلی صحنه جنایت (دوست مقتول ) به صورت کامل مورد شناسایی قرار گرفت .
سرهنگ کارآگاه آریا حاج زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: "در حال حاضر تحقیقات در این پرونده در مراحل اولیه و مقدماتی است و متهم نیز با قرار بازداشت موقت، جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است".
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#597
Posted: 13 Apr 2015 18:46
آزار و اذیت ناموفق متجاوز/دختر بچه ۱۰ساله جان سالم به در برد
به گزارش تهران پرس جوان شیطان صفتی که با ربودن دختربچه 10ساله قصد تجاوز به او را داشت با کمک مردم پیش از هرکاری دستگیر شد.
روز9فروردین ماه فردی با مراجعه به کلانتری 177 خاور شهر مراجعه و عنوان کرد جوانی حدودا 18 ساله قصد ربایش و آزار و اذیت دختر وی را داشته است که هنگام ربایش دختر وی ، بستگان متوجه موضوع شده و این شخص را دستگیر و دختر را نجات داده اند .
پدر دختر 10 ساله پس از حضور در پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت : " امروز قصد رفتن به مراسم جشن عروسی یکی از بستگان خود داشتیم ؛ به همین علت دخترم بنام مریم را در ساعت 5عصر روانه خانه مادربزرگش کرده تا آنها نیز آماده رفتن به عروسی شوند ؛ زمانی که از دخترم خبری نشد به در منزل مادرم رفته اما او عنوان داشت که مریم به آنجا نرفته است !! در همین زمان برادرم با من تماس گرفت و موضوع ربایش دخترم توسط جوانی حدودا 18 ساله را به من اطلاع داد که بلافاصله به کلانتری رفته و در آنجا متوجه شدم که دخترم توسط دو نفر از بستگانم بنام های "اسدالله" و "امیر" نجات پیدا کرده و آنها فرد آدم ربا را به کلانتری انتقال داده اند " .
"اسدالله" و "امیر" نیز در خصوص نحوه اطلاع از موضوع ربایش دختر 10 ساله به کارآگاهان گفتند : "در حال خارج شدن از داخل روستا بودیم که متوجه شدیم جوانی حدودا 18 ساله ، مریم را بغل کرده و در حالی که او گریه می کند قصد دارد تا او را به سمت بیابان های اطراف روستا ببرد که بلافاصله دخالت کرده ، مریم را نجات داده و موضوع را به عموی مریم اطلاع دادیم ؛ عموی مریم نیز بلافاصله در محل حاضر شد و بهمراه وی جوان آدم ربا را به کلانتری بردیم " .
در حالی که متهم در زمان دستگیری و در داخل کلانتری خود را بنام "محمدرسولی" و تبعه ایران معرفی کرده بود ، اما در ادامه رسیدگی به پرونده مشخص شد که وی تبعه افغانستان بوده و هویت واقعی او نیز "محمد . م" ( 19 ساله ) است و دارای سه فقره سابقه کیفری به اتهام ارتکاب جرایم مرتبط با "کودک ربایی منجر به آزار و اذیت" است که دو بار روانه ی کانون اصلاح و تربیت و آخرین بار نیز به زندان رجایی شهر اعزام شده است .
متهم که در زمان دستگیری مدعی بود به علت مصرف مشروبات الکلی و در حالت غیر طبیعی اقدام به ربایش دختربچه 10 ساله نموده ، در پایگاه پلیس آگاهی اعتراف کرد که هیچگونه مصرف مشروبات الکلی نداشته و تنها به قصد آزار و اذیت ، اقدام به ربایش دختربچه 10 ساله کرده که خوشبختانه قبل از هرگونه اقدامی دستگیر و به کلانتری منتقل شده است .
در ادامه ی تحقیقات متهم اعتراف کرد که در زمستان سال گذشته و در منطقه کهریزک اقدام به ربایش طلا و جواهرات یک دختربچه 4 ساله نموده که با تحقیقات بعمل آمده ، شاکی این پرونده (سرقت طلا و جواهرات ) نیز شناسایی و دختربچه 4 ساله پس از حضور در پایگاه نهم پلیس آگاهی ، متهم را مورد شناسایی قرار داد .
سرهنگ کارآگاه حسین زارع ، رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : با توجه به اعتراف صریح متهم به کودک ربایی و سوابق وی در این خصوص و به جهت شناسایی دیگر جرایم احتمالی ، متهم جهت ادامه تحقیقات در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است .
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#598
Posted: 13 Apr 2015 18:48
کمین ۲ زورگیر در برابر آسانسورهای اعیانی
دو مرد خطرناک در برابر آسانسورهای ساختمانهای اعیانی کمین میکردند تا به زورگیریهای وحشتآور دست بزنند.
ساعت 12 نیمه شب 18 فروردین ماه سال جاری مأموران کلانتری 118 ستارخان هنگام گشتزنی در خیابان لطفعلیخان به دو جوان موتورسوار که رفتار مرموزی داشتند، برخوردند و دستور ایست دادند. وقتی دو جوان چارهای جز توقف ندیدند، مأموران خیلی زود پی بردند پلاک نصب شده روی موتور سیاهرنگ سرقتی است و از سوی دیگر با پیدا شدن گوشیهای تلفن سرقتی و چاقو از آنان شکی نماند که پلیس با دو تبهکار روبهرو است. هر دو پسر در همان لحظات نخست تحقیقات ادعا کردند گوشیها را همان شب زورگیری کردهاند و پلیس با راهنماییهای آنان توانست زن جوانی را که در دام زورگیران افتاده بود، شناسایی کند.
این زن به مأموران گفت: «ساعت 5/10 شب وقتی داخل مجتمع مسکونی خود همراه مادرم قصد سوار شدن به آسانسور را داشتم ناگهان دو مرد جلوی در آسانسور به سمت ما حمله کردند و با تهدید چاقو کیف دستیام که دو گوشی تلفن همراه، مدارک شناسایی و پولهایم داخل آن بود را سرقت کرده و دیدیم سوار بر موتور سیاهرنگی گریختند.
این زن که وحشتزده بود، گفت: «از همان ساعت مادرم به خاطر اینکه ناراحتی قلبی داشت در بیمارستان بستری شد و در بخش مراقبتهای ویژه تحت درمان است و من وقتی پلیس تماس گرفت، در بیمارستان بودم.» با توجه به شگرد عجیب این زورگیرها، بازپرس شعبه 6 دادسرای ناحیه 34 تهران از مأموران پایگاه دوم پلیس آگاهی خواست تا پرده از دیگر جرایم دو مرد تبهکار بردارند.
بدینترتیب تجسسها نشان داد «حسین» 27 ساله و «رضا» 28 ساله هر دو از مجرمان قدیمی هستند که بارها به خاطر جعل، سرقت، درگیری با پلیس، تخریب اموال عمومی، سرقت خودرو و مواد مخدر دستگیر و زندانی شدهاند.
هر دو دزد که چارهای جز اعتراف نداشتند، پذیرفتند با همین شگرد پس از داخل شدن به مجتمعهای مسکونی در برابر آسانسورها به کمین مینشستند و به زورگیری از ساکنان ساختمانها دست میزدند. حسین گفت: «بیشتر به شمال غرب تهران بویژه گیشا، سعادتآباد، آریاشهر، پونک، باغ فیض و ستارخان میرفتیم و با وحشتآفرینی در برابر آسانسورها به سرقت دست میزدیم.»
وی افزود: «بیشتر طعمههایمان به اندازهای میترسیدند که هیچ اقدامی برای دفاع و مقاومت نمیکردند. من و همدستم گاهی نیز در پرسهزنیهای خیابانی به کیفقاپی و زورگیری تلفن همراه از رهگذران دست میزدیم.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#599
Posted: 13 Apr 2015 18:50
نقشه ۳ زن برای باجگیری میلیونی از مرد بنز سوار
مرد بنزسوار وقتی مقابل ۳ زن جوان توقف کرد تا آنها را به مقصدشان برساند، خبر نداشت در دام عجیبی گرفتار شده که برای سرکیسه کردن او پهن شده است.
یکی از شبهای دیماه سال گذشته مدیرعامل یک شرکت تبلیغاتی از محل کار خود بیرون آمد تا به خانهاش برود. وی وقتی به یکی از خیابانهای غرب پایتخت رسید 3زن را دید که کنار خیابان ایستاده بودند. آنها با تکان دادن دست از مرد بنزسوار خواستند توقف کند و او هم پایش را روی ترمز گذاشت.
هر 3زن جوان سوار ماشین او شدند و در بین راه سر صحبت را باز کردند و از راننده خواستند تا آنها را به یکی از محلههای غرب تهران ببرد. راننده بنز هم هرجا آنها گفتند رفت و وقتی به خیابانی خلوت رسید ایستاد. همان لحظه 3زن نقشهای که از پیش کشیده بودند را عملی کردند. آنها با تهدید چاقو و ضرب و شتم راننده، از او خواستند کیف پول و کارتهای عابربانکش را به همراه رمزشان در اختیار آنها قرار دهد.
آن شب 3زن موفق شدند حدود 5میلیون تومان پول نقد، انگشتر طلا و ساعت مچی گرانقیمت از طعمهشان سرقت کنند اما این همه نقشه آنها نبود. سارقان پیش از آن مکالماتی را که بین آنها و مرد راننده رد و بدل شده بود ضبط کرده و برایش پخش کردند و به او گفتند چنانچه شکایت کند آبرویش را نزد خانوادهاش میبرند. راننده بنز که حسابی شوکه شده بود از ترس آبروریزی از شکایت گذشت غافل از اینکه به دردسر بزرگی افتاده است.
باج گیری
هنوز چند روزی از ماجرای دزدی نگذشته بود که موبایل مدیرعامل زنگ خورد. پشت خط یکی از همان زنانی بود که از او سرقت کرده بودند. زن سارق اینبار نقشه باجگیری در سر داشت. او با تهدید از راننده بنز خواست که 30میلیون تومان پول به حسابش واریز کند تا آنها بین خودشان تقسیم کنند؛ یعنی نفری 10میلیون تومان. وی باز هم تهدید کرد که اگر این پول واریز نشود صدای ضبطشده را برای خانواده مدیرعامل میفرستد. راننده بنز اینبار هم از ترس آبروریزی شماره حساب زن جوان را گرفت و 30میلیون تومان بهحساب زن جوان واریز کرد با این تصور که ماجرا تمامشده اما اشتباه میکرد.
من شاکیام
باجگیریهای زنان جوان انگار تمامی نداشت چراکه چند روز بعد زن دیگری با راننده بنز گرانقیمت تماس گرفت. او گفت که همدستش دروغ گفته و پس از اینکه 30میلیون تومان را گرفته، چیزی به بقیه نداده است. وی حتی گفت که بر سر این ماجرا با همدستش درگیر شده اما او حاضر نشده سهم آنها را بدهد. برای همین با تهدید راننده بنز از او خواست 20میلیون تومان پول به حسابش واریز کند. مرد میانسال دیگر طاقت نیاورد و راهی اداره پلیس شد تا از زنان باجگیر شکایت کند.
این مرد به کارآگاهان گفت: 3زن سارق و فریبکار زندگی مرا مختل کردهاند. آنها آرامش را از من گرفتهاند و مرتب تهدیدم میکنند. شب اول همه کارتهای عابربانکم را گرفتند و علاوه بر 5میلیون تومان پول نقدی که همراهم بود، در حدود 10میلیون هم از حسابهایم برداشت کردند اما باز هم دست بردار نیستند و تنها با داشتن مکالمات ضبط شده آن شب مرتب از من اخاذی میکنند.
با این شکایت تیمی از مأموران پلیس با دستور قاضی دادسرای ناحیه 5تهران جست و جوی خود را برای شناسایی 3زن سارق آغاز کردند. کارآگاهان در بررسی شماره حساب آنها و اقدامات اطلاعاتی سرانجام موفق شدند مخفیگاه آنها را شناسایی کنند. هر 3زن اسفندماه سال گذشته در عملیاتی ضربتی و غافلگیرانه دستگیر شدند.
این 3زن که 2ازدواج ناموفق داشتند در بازجوییها به سرقت و اخاذی میلیونی اعتراف کردند.طراح نقشه سرقت در بازجوییها گفت:طعمه ما مدیر شرکتی بود که یکی از بستگانم در آنجا کار میکرد و میدانستم وضع مالی خیلی خوبی دارد. برای همین موضوع سرقت و اخاذی از او را با 2نفر از دوستانم که مدتی قبل در باشگاه ورزشی با آنها آشنا شده بودم در میان گذاشتم و آنها نیز قبول کردند.
برای همین شب حادثه تصمیم گرفتم صدای او را ضبط کنیم تا با این مکالمات ضبط شده به تهدید مدیر شرکت و اخاذی از وی بپردازیم. وی ادامه داد: بعد از سرقت، یکی از همدستانم نقشه اخاذی کشید. با اینکه من و دوست دیگرم مخالف بودیم با طعمه ما تماس گرفت. قرار بود 30میلیون تومان پول را بین ما تقسیم کند اما مدعی شد که این پول را نگرفته.
بعد از چند روز وقتی متوجه شدیم که حقیقت را از ما پنهان کرده با هم درگیر شدیم. با وجود این او حاضر نشد سهممان را بپردازد. من هم طمع کردم و باردیگر تصمیم داشتم از طعمه مان پول بگیرم و اصلا فکرش را نمیکردم از ترس آبرویش شکایت کند و ما گیر بیفتیم.به گزارش همشهری، این 3زن باجگیر با قرار قانونی روانه زندان شدند و تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد تا زوایای پنهان آشکار شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#600
Posted: 13 Apr 2015 18:53
قاتل پسر ۲ ساله آزاد شد
به دنبال پذیرفتن درخواست اعسار مرد جوانی که به دنبال رابطه پنهانی با یک زن، پسر خردسال او را زنده به گور کرده بود، از سوی قضات دادگاه کیفری استان تهران، حکم آزادی این مرد پس از پنج سال صادر شد. این مرد 37 ساله که مجتبی نام دارد پیشتر محاکمه و به اتهام قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم شده بود، اما چون توان پرداخت آن را نداشت در زندان ماند. او دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد و درخواست اعسار از پرداخت دیه را مطرح کرد. او گفت: «من توان پرداخت دیه را به صورت یکجا ندارم. میتوانم مبلغ پنج میلیون تومان به اولیایدم بپردازم و بقیه مبلغ دیه را پس از آزادی به صورت قسطی پرداخت میکنم.» او ادامه داد: «بیش از پنج سال است که در زندانم و در این مدت به اندازه کافی تنبیه شدهام. حالا از هیات قضایی تقاضا دارم با درخواست تقسیط دیه موافقت کنند.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و درخواست اعسار «مجتبی» را پذیرفت. به این ترتیب حکم آزادی این مرد پس از پنج سال صادر شد.
ادعای دروغین مادر قربانی
شانزدهم مهر 89 بود که یک زن جوان به نام بلقیس به پلیس شهریار مراجعه کرد و گفت: «چند روز پیش به همراه پسر دو سالهام ابوالفضل سوار یک پیکان شدم. راننده که قصد آزار من را داشت تغییر مسیر داد و ما را با تهدید به داخل یک گاوداری کشاند. او پس از ضرب و شتم من، پسرم را کشت.» به دنبال این شکایت، پرونده در اختیار اداره آگاهی شهریار قرار گرفت و متهم 32 ساله به نام مجتبی دستگیر شد. این مرد اما منکر ضرب و جرح بلقیس و کشتن ابوالفضل شد و گفت: «او با میل خودش به گاوداری آمد و چون فرزندش بیتابی میکرد به او چندین قرص خوابآور خوراند. پسربچه بهخاطر مصرف قرصها جانش را از دست داد و من از ترسم جنازه را در گاوداری دفن کردم.»
نظر پزشکیقانونی رازگشای جنایت
به دنبال اظهارات این مرد، پیکر کودک خردسال از زیر خاک بیرون کشیده و به پزشکی قانونی منتقل شد. وقتی پزشکی قانونی در گزارشی با توجه به وجود خاک در دهان کودک، علت مرگ را زنده به گور شدن اعلام کرد، مجتبی لب به اعتراف گشود و گفت: «آن شب، پسربچه بهشدت بیتابی میکرد که مادرش از من خواست او را آرام کنم. من هم ابوالفضل را کتک زدم و در شرایطی که احساس میکردم جانش را از دست داده، او را دفن کردم اما نمیدانستم پسر بچه هنوز زنده است.»
تبرئه از قتل عمدی
به دنبال اعترافهای این مرد، وی در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که پدر ابوالفضل برای او حکم قصاص خواست. در پایان آن جلسه، هیات قضایی مجتبی را به اتهام قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم کرد.
نگاه قانونی
اصطلاح حقوقی اعسار به معنی ناتوانی در دسترسی به مال خویش است. وقتی یک متهم درخواست اعسار را مطرح میکند یعنی توانایی دسترسی به مال خویش را برای پرداخت دیه یا هزینههای مختلفی را که از طریق دادگستری تعیین شده است، ندارد. در این حالت فرد میتواند ادعای اعسار را مطرح کند. اعسار امتیازی است که قانونگذار برای بدهکاران پیشبینی کرده است. در صورتی که درخواست اعسار متهم از سوی قضات پذیرفته شود، وی با وثیقه آزاد میشود و دادگاه با توجه به وضعیت مالی متهم تعیین میکند که مبلغ مورد نظر را در چند قسط پرداخت کند. اما چنانچه متهم اقساط را پرداخت نکند دوباره بازداشت خواهد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟