ارسالها: 12930
#701
Posted: 9 May 2015 11:40
اقدام به خودکشی یکی از پرسنل پروژه پدیده شاندیز
یکی از پرسنل پروژه پدیده شاندیز که قصد خودکشی داشت با تلاش امدادگران و قول مساعدت مسئولان پدیده شاندیز از این اقدام خطرناک منصرف شد.
امروز یکی از پرسنل پروژه پدیده شاندیز در شهر مشهد در حالی که مطالباتش را از سوی مسئولان درخواست می کرد در ارتفاع 40 متری بالای یک تاور کرین قصد خودکشی داشت.
یک منبع آگاه در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با تایید این خبر افزود، این جوان مهندس ناظر یکی از پروژه های پدیده شاندیز بوده است که به علت پرداخت نشدن مطالباتش در مدت حدود 6 ماه از سوی مدیران این مجموعه که نزدیک به 200میلیون ریال بوده است دراقدامی خطرناک دست به چنین کاری زده بود.
در نهایت با حضور گروه های امدادی اورژانس اجتماعی، پلیس شهرستان طرقبه شاندیز ، آتش نشانی شهر شاندیز و بیش از 3 ساعت مذاکره تلفنی مددکاران و روانکاوان اورژانس و آتش نشانی و همچنین با قول مساعدت مسئولان پدیده شاندیز این فرد که جوانی حدودا 30 ساله بود از اقدام خطرناک خود منصرف و توسط امدادگران نجات یافت .
شایان ذکر است مجموعه پدیده شاندیز چند ماهی است در پی خرید و فروش غیر قانونی سهام دچار مشکلات مالی و اقتصادی شده و نتوانسته است پاسخگوی سهام داران اش باشد و در پی این اتفاقات برخی از دفاتر فروش سهام پدیده شاندیز با دستور مقام قضایی تعطیل شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#702
Posted: 9 May 2015 11:41
راننده زیاندیده تاکسی مطهری در ماجرای شیراز: میگویند خسارت تاکسی را از مهاجمان بگیر
تقاطع: دو ماه بعد از حمله فیزیکی نیروهای لباسشخصی به علی مطهری در شیراز، رانندهی تاکسی حامل او میگوید بر خلاف وعدههای داده شده، خسارت واردشده به اتومبیلش پرداخت نشده و تاکسی همچنان در تعمیرگاه است.
سعید باغبانی، راننده تاکسی فرودگاه شیراز، در گفتگویی با روزنامهی دولتی "ایران" چاپ تهران گفته که خودروی صفرکیلومترش که تنها سه روز بود برایش کار میکرد، با خسارت نزدیک به سه میلیون تومانی مواجه شده که این خسارت به جز افت قیمت خودرو است.
آقای باغبانی همچنین با رد اخبار منتشرشده در رسانهها مبنی بر پرداخت خسارت به او نیز میگوید: «به وعدههای خود عمل نکردند. میگویند برو از مهاجمان شکایت کن؛ بعد از حکم، خسارت را از همان مهاجمان بگیر.»
این در حالی است که به گفتهی وی، در روز حادثه وقتی به همراه علی مطهری در "کلانتری ۲۰ گلسرخ" شیراز پناه گرفته بودند، احمدزاده، معاون استاندار فارس، به او قول داده بود که «خسارت تاکسی را پرداخت و آسیبهای واردشده به خودرو را جبران میکنند».
این رانندهی زیاندیده ماجرای حمله به مطهری را نیز اینگونه شرح داده است: «حدوداً ساعت چهار عصر بود که آقای مطهری را سوار کردم. جلو در ترمینال فرودگاه شلوغ بود و نزدیک به ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر تجمع کرده بودند. چماق نداشتند، فقط موتور سنگین داشتند و سنگ و آجر هم با خودشان آورده بودند. وقتی به در اصلی فرودگاه رسیدیم، شعار دادنها شروع شد و به ما حمله کردند، شیشههای ماشین را شکستند و گاز اسپری به صورت ما پاشیدند. مجبور بودیم، فرار کنیم. اگر میایستادیم، تکه پارهمان میکردند. حدود ۲۰ دقیقه در حال فرار بودیم و مهاجمان هم ما را تعقیب میکردند.»
علی مطهری روز ۱۸ اسفندماه سال گذشته به دعوت "دفتر فرهنگ و سیاست" دانشگاه شیراز و برای سخنرانی با موضوع "اسلام و آزادی" به شیراز رفته بود که بعد از این حمله، جلسه سخنرانیاش لغو شد و وی به تهران بازگشت.
این عضو مجلس شورای اسلامی بعدتر در شرح اتفاقات آن روز، از وابستگی مهاجمان به نهادهای "خاص" خبر داد و با انتقاد از نمایندگان دولت روحانی در استان فارس، گفت که آنها به جای آنکه به فکر برخورد با مهاجمان باشند، به دنبال لغو جلسهی سخنرانیاش در دانشگاه این شهر بودند.
در آخرین خبر مربوط به این اتفاق، مصطفی ترک همدانی وکیل علی مطهری که شکایتی را در این خصوص در دادگستری شیراز به جریان انداخته، به خبرگزاری "آنا" گفت که «پرونده آماده صدور قرار مجرمیت برای مهاجمان است و بعد از تایید قرار و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال میشود».
او همچنین از پاسخ دادن به سوالی دربارهی تعداد متهمان و ماهیت آنها به دلیل محدودیتهای حقوقی خودداری کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#703
Posted: 9 May 2015 11:43
همه چیز بهخاطر چشم و همچشمی
«شوهرم چند روز پیش برایم یک دستبند خرید و تا دختر خالهام فهمید بازار را زیر پایشگذاشت تا یکی مثل آن را برای خودش بخرد.
دستبندش قشنگ است ولی وزن کمی دارد.» این تنها نمونه ای از چشم و همچشمی هایی است که برخی افراد مبتلا هستند و البته این مساله خاص زنان نیست و عده ای از مردان هم برای این که از قافله عقب نمانند، چشم و همچشمی هایی در خرید خودرو و خانه گران تر و... با سایرین دارند. زندگی ترانه هم بازیچه همین چشم و همچشمی ها با خواهرش شد و آن قدر این کار را ادامه داد تا بالاخره صبر شوهر تمام شد و برای رهایی از این وضعیت همسرش را به دادگاه خانواده کشاند.
به خاطر چشم و همچشمی زنم سکته قلبی کردم
علی: 8 سال است که ازدواج کرده ایم و حاصل آن یک بچه است. در طول مدت زندگی مان حتی یک روز هم آب خوش از گلویم پایین نرفته است. از بس که زنم زیاده خواه است و پرتوقع. چشمش همیشه به زندگی دیگران است و خودش را با آنان مقایسه می کند. اگر بقیه کاری انجام بدهند یا چیز تازه ای بخرند، او هم همان را می خواهد. چشم و همچشمی زنم از همان روزی که به خواستگاری اش رفتم، شروع شد.
پایش را در یک کفش کرد و گفت مهریه من نباید کمتر از خواهرم باشد. با این که پدر و مادرم راضی نمی شدند، اما با هر بدبختی بود، آنها را با این حرف که ترانه دوستم دارد و مهریه اش را نخواهد گرفت، راضی به این وصلت کردم. اما این تازه اول بیچارگی هایم بود. باجناق من تاجر فرش است و اصلا شرایط زندگی و درآمدش با من زمین تا آسمان فرق می کند. او روز عروسی برای همسرش سرویس طلای گرانقیمت خرید. اما برای من که یک کارمند ساده بودم، تهیه چنین سرویسی بسیار سخت بود. اما زنم شروع به گریه کرد و گفت پیش فک و فامیلش آبرو دارد و نمی خواهد پیش خواهرش کم بیاورد و من هم باید همان سرویس طلایی را بخرم که شوهر خواهرش خریده است.
آن قدر مرا زیر فشارگذاشت تا این که مجبور شدم برای خرید سرویس طلای جواهرنشان از بانک وام بگیرم و هنوز هم دارم بابت وامی که گرفته ام قسط پرداخت می کنم. بعد از عروسی فکر می کردم همه چیز تمام شده اما این بار دست گذاشت روی اسباب و اثاثیه ای که خواهرش خریده بود. خانه آنها بزرگ بود و طبیعی بود وسایلی بخرد که مناسب خانه باشد. اما خانه ما کوچک بود و نمی توانستیم از مبلمان، تلویزیون، سرویس خواب و... خیلی چیزهای لوکس و بزرگ دیگر استفاده کنیم. اما آن قدر پافشاری کرد و دوباره به دعوا و گریه متوسل شد تا مجبور شدم باغ کوچکی را که از پدرم به من ارث رسیده بود بفروشم و با نیمی از پول آن وسایلی که همسرم می خواهد بخرم. یک ال سی دی خرید که اصلا قد و قواره خانه مان نبود و هرکسی که می آمد می گفت برای چه تلویزیون به این بزرگی خریده اید؟ بچه دار هم که شدیم باز هم همین داستان بود و گفت چون خواهرش در یکی از بیمارستان های خصوصی بالای شهر زایمان کرده، او هم باید در بیمارستان خصوصی بچه را به دنیا بیاورد. فرزندم که به دنیا آمد این بار گفت باید خانه را بزرگ تر کنیم و به شمال شهر برویم چون خواهرم خانه بزرگ تر خریده است. با باقیمانده پول ارثیه ام رفتیم و خانه ای در شمال تهران اجاره کردیم و حالا در پرداخت اجاره خانه مانده ایم و همین روزهاست که صاحبخانه اسباب و اثاثیه مان را بیرون بریزد. تمام زندگی ام شده چشم و همچشمی زنم با خواهرش. با پدر و مادرش حرف زدم و گفتم با او صحبت کنید دست از این کارهایش بردارد و به زندگی اش بچسبد. اما گوش زنم به این حرف ها بدهکار نیست و تمام فکر و ذکرش این شده که جلوی خواهر و فامیلش کم نیاورد. این اواخر هم گفت ماشین برایم بخر. دست روی ماشینی گذاشت که خریدش در توان من نبود. این را که گفت دیگر نفهمیدم چه شد یکدفعه از حال رفتم و چشم که باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و دکترها گفتند که سکته قلبی کرده ام و نباید هیچ استرسی به من وارد شود. دیگر تحمل این وضعیت برایم بسیار سخت است و همین الان هم کلی مقروض هستم و با حقوق کارمندی ام تا آخر عمرم باید قسط بپردازم. دیگر نمی خوام به زندگی با این زن ادامه دهم و می خواهم از او جدا شوم. مگر این که قول بدهد دیگر کاری به زندگی مردم و این که چه خریده اند و چه کاری می خواهند انجام بدهند، نداشته باشد. در غیر این صورت از او جدا خواهم شد.
دوست دارم همسرم سربلند باشد
ترانه: همیشه دوست داشتم در زندگی از همه اطرافیان بالاتر باشم و دوست نداشتم خواهرم زندگی خوبش را به رخ من بکشد. ما اگر زندگی خوبی داشته باشیم، باعث سربلندی همسرم است و حالا حاضرم دست از این رفتارم بکشم تا همسرم دیگر دچار حمله قلبی نشود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#704
Posted: 9 May 2015 11:46
میخواهم زندگی را از نو بسازم
اتهامش مشارکت در قتل مادر مرد مورد علاقهاش است، اما خودش قبول ندارد و میگوید «رضا عشقی» مادرش را کشته و او در زمان قتل هیچ نقشی نداشته و نمیدانسته پیرزن در آن خانه است. فریده 39 ساله که گرد سختیهای روزگار از او زنی 50 ساله ساخته است از تیرهروزیها و 50 روز بازداشت میگوید.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
مشارکت در قتل اما باور کنید من فقط با رضا عشقی هم خانه بودم و نمی دانستم او مادرش را به قتل رسانده است. وقتی دستگیر شدم متوجه موضوع شدم.
سابقه کیفری داری؟
سه بار به جرم رابطه نامشروع و اعتیاد دستگیر شدم.
چگونه معتاد شدی؟
بعد از این که از همسرم جدا شدم جایی برای زندگی نداشتم. او آدم خوشگذرانی بود و دوباره ازدواج کرد. من چند روزی را کنار خیابان و پشت وانت می خوابیدم تا این که با مردی آشنا شدم و او مرا به خانه اش برد تا برایش کار کنم. او فروشنده مواد مخدر بود و کم کم من را معتاد کرد و مجبور شدم با افراد ناباب ارتباط برقرار کنم. هر بار هم که ماموران آن محله را پاکسازی می کردند من درمیان دستگیرشدگان بودم.
چرا پیش خانواده ات نرفتی؟
خانواده خوبی داشتم، اما به آنها دسترسی ندارم. برادرم در تورنتو و خواهرم در فنلاند است. پدر خدابیامرزم هنرمند و جزو ارکستر... بود و اکنون در قطعه هنرمندان دفن شده است. من سختی زیاد کشیدم.
از آشنایی با رضا بگو.
او یک مواد فروش بود که بعد از آزادی از زندان مجبور شدم با او زندگی کنم. آدم بدی نبود و سرش تو کار خودش بود، اهل خلاف بود و مواد می فروخت، اما به من کاری نداشت. من هم مجبور بودم برای این که سرپناهی داشته باشم و شب در خیابان نخوابم به حرفش گوش بدهم.
چرا مادرش را کشت؟
باورکنید من در جریان قتل مادرش نیستم، اما شنیدم او مادرش را به قتل رسانده و من را هم به خاطر هم خانه بودن با او دستگیر کرده اند. من هیچ اطلاعی از قتل ندارم و دخالتی در قتل نداشتم.
فرزند داری؟
بله. 2 بچه دارم که یکی از آنها دانشجوی پزشکی است و مدت هاست از آنها بی خبرم. نمی دانم کجا هستند چراکه خودم آواره بودم.
حرف آخر...
آزاد شوم در یک شرکت کار می کنم و به خانه دوستم در ملارد می روم و سعی می کنم اعتیاد را کنار بگذارم. من اگر درخانه افراد معتاد و ایدزی بودم به این دلیل بود که سرپناهی نداشتم اما تصمیم دارم به زندگی ام سر و سامانی بدهم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#705
Posted: 9 May 2015 11:47
متهم: گذشته را جبران میکنم
مرد جوان که در غیاب همسرش زن معتادی را کشته و سپس جنازه سوخته او را در یک چمدان در حاشیه خیابان رها کرده بود، با جلب رضایت اولیایدم از حکم قصاص رهایی یافت و از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. حکم آزادی این مرد دیروز از سوی قضات دادگاه صادر شد.
مرتضی 35 ساله عصر سیام شهریور 89 در غیاب همسرش یک زن معتاد به نام مریم را به خانهاش دعوت کرد و پس از مصرف شیشه او را کشت. این مرد که پیشتر حکم قصاصش صادر و در دیوان عالی کشور تایید شده بود، با پرداخت دیه توانست رضایت اولیایدم را جلب کند و از حکم مرگ رهایی یابد.
او دیروز در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
او در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «مدتی بود که به اصرار همسرم به یک کمپ ترک اعتیاد رفته و شیشه را ترک کرده بودم. آن روز همسرم به خانه پدرش رفته بود و من تنها بودم که هوس کشیدن مواد به سرم زد. به چند نفر از دوستانم زنگ زدم اما آنها شیشه نداشتند. به همین خاطر مریم را که از قبل میشناختم به خانه دعوت کردم تا با هم شیشه بکشیم. بعد از کشیدن شیشه از او خواستم خانهام را ترک کند اما قبول نکرد. او شروع به داد و فریاد کرد که از ترس آبروریزی سرش را به دیوار کوبیدم که بیحال روی زمین افتاد. من به خیابان رفتم تا حال و هوایم عوض شود اما وقتی برگشتم متوجه شدم مریم مرده است. از ترس جنازه را به پشت بام خانه بردم و آنجا جنازه را به آتش کشیدم. سپس بقایای جنازه را داخل یک چمدان آبی گذاشتم و آژانس گرفتم و چمدان را در حوالی فرودگاه امام رها کردم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به اعلام رضایت اولیایدم حکم آزادی مرتضی را صادر کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#706
Posted: 9 May 2015 14:44
شکنجههای هولناک برای باجگیری از پدر خسیس
زن میانسال که تصور میکرد شوهرش خسیس است و حق و حقوق او و دخترانش را به آنها نمیدهد نقشه باجگیری کشید.
این زن که معصومه نام دارد از مدتها قبل با همسرش دچار اختلاف شده بود. این اختلافات آنقدر شدید شده بود که در نهایت معصومه تصمیم گرفت به دادگاه خانواده برود و درخواست نفقه کند. این درخواست اما باعث درگیری دوباره آنها شد تا جایی که زن نقشه کشید هر طوری شده خواستهاش را عملی کند. او نقشهاش را با خواهر و دخترانش درمیان گذاشت و آنها نقشه شکنجه و باجگیری از مرد میانسال را عملی کردند غافل از اینکه با شکایت او دستگیر خواهند شد. نخستین برگ این پرونده همزمان با شکایت مرد میانسال ورق خورد.
او وقتی نزد مأموران پلیس رفت، ماجرا را اینطور شرح داد: من و همسرم حدود 35سال پیش با هم ازدواج کردیم و در این مدت سعی کردم هرچه خانوادهام میخواهد برایشان فراهم کنم اما این اواخر با آنها دچار اختلاف شدم. مدتی قبل همسرم به دادگاه رفت و درخواست نفقه کرد. او مدعی شده بود که من خسیسم و به او خرجی نمیدهم.
با شکایت او درگیری ما بیشتر شد تا اینکه چند روز پیش وقتی از سرکار به خانه آمدم، متوجه شدم که خواهرزنم به خانه ما آمده است. آن روز همسرم برایم چای ریخت که بعد از نوشیدن آن دچار سرگیجه و بیحالی شدم اما هوشیار بودم و صدای اطرافیانم را میشنیدم. در همین هنگام همسرم به همراه فرزندان و خواهرزنم دستانم را بستند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و بهشدت شکنجهام کردند.
پس از آن با تهدید از من خواستند تا یک برگ چک به مبلغ 200میلیون تومان برایشان بنویسم. ابتدا مقاومت کردم اما آنها بازهم مرا شکنجه کردند و آنجا بود که مجبور شدم چک میلیونی را بنویسم. وی گفت: در این ماجرا همسر، خواهرزنم و 2دخترجوانم حضور داشتند. آنها حتی به زور رمز کیف سامسونت مرا گرفتند و حدود 2هزار دلاری که در کیفم بود به همراه یک مجسمه عتیقه که میراث پدربزرگم بود را سرقت کردند.
این شکایت کافی بود تا بازپرس دادسرای ناحیه 5تهران دستور احضار مادر و دخترانش را صادرکند. آنها که حسابی از شکایت پدر خانواده شوکه شده بودند وقتی در برابر قاضی قرار گرفتند ادعا کردند که مجبور شدند حق و حقوقشان را با تهدید از شاکی بگیرند.
زن میانسال گفت: همسرم مرد خسیسی بود و خرجی نمیداد. مرتب ما را اذیت میکرد و واقعا زندگی را برای من و دخترانم تلخ کرده بود. وقتی میدید که فرزندانم از من حمایت میکنند آنها را تهدید به مرگ میکرد. من که از اذیتهای او به ستوه آمده بودم نقشه کشیدم برای انتقامجویی از وی باجگیری کنم.
وی ادامه داد: موضوع را با خواهر و دخترانم در میان گذاشتم و آنها هم پذیرفتند. شب حادثه ابتدا مقداری قرص خوابآور در چای همسرم ریختم و او بعد از نوشیدن چای کمی بیحال شد. بعد از آن نقشه باجگیری را اجرا کردیم چرا که خوب میدانستیم شوهرم پول زیادی در حسابش دارد. وی گفت: حتی دخترانم نیز میدانستند که او داخل کیفش مقدار زیادی دلار دارد که تصمیم گرفتیم دلارهایش را هم از چنگش درآوریم. همه اینها حق و حقوقمان بود. همسرم مدتها بود که به من و دخترانم خرجی نمیداد. آنها خودشان در این مدت خرج دانشگاه و جهیزیه خودشان را تأمین کردند.
در ادامه جلسه، قاضی از متهم درخصوص نقش خواهرش در این توطئه خانوادگی پرسید که زن میانسال چنین پاسخ داد: من هر وقت مشکلی داشتم با خواهرم درددل میکردم و وقتی گفتم چنین نقشهای کشیدم او قبول کرد که با من و دخترانم همکاری کند و من قول داده بودم 10میلیون تومان پول هم به او بدهم.به گزارش همشهری، پس از اعترافات متهمان قرار قانونی برای عاملان این توطئه خانوادگی صادر شده است و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#707
Posted: 9 May 2015 14:45
قصه هولناک مخفیگاه پادشاه گدایان
مرد افغان به سبک فیلم الیورتوئیست کودکان خیابانی را در خانه مخروبهای گرد آورده و از آنان برای گدایی استفاده میکرد.این مرد که فاگین پیر آمل است در یکی از محلههای آمل خانه مخربهای را تهیه کرده و همه کودکان خیابانی و زنان بدسرپرست و بیسرپرست را در این مکان دور هم جمع کرده بود تا برای اقدامات خلافکارانه خود مورد استفاده قرار دهد.
راز اقدامات این مرد هنگامی فاش شد که مأموران پلیس در راستای اجرای طرح مقابله با جرایم و آسیبهای اجتماعی در جریان مخفیگاه این مرد قرار گرفتند.
پلیس برای به دست آوردن ردی از این مرد، پاتوق وی را به صورت نامحسوس تحت مراقبتهای خود قرار داد تا اینکه رد او را در یک خانه مخروبه شناسایی کرد. پلیس با اطمینان از اینکه فاگین و سایر کودکان و زنان در خانه مخروبه هستند وارد عمل شده و اقدام به بازداشت مرد افغان کردند. در جریان بازرسی از این خانه مخروبه 15 کودک یک تا پنج سال بیسرپرست و بیخانمان که نسبتی با فاگین پیر و زنان دستگیر شده نداشتهاند پیدا شدند.در جریان بازجوییهای انجام گرفته از این باند و متهم اصلی پرونده مشخص شد که وی با پرسهزدن در خیابانهای شهر کودکان بیخانمان را شناسایی و برای استفاده از آنها در گدایی به مخفیگاه خود میبرد.براساس اعلام فرمانده پلیس آمل در میان اعضای این گروه به جز کودکان خیابانی پنج زن وجود داشتند.همچنین تحقیقات درباره مخفیگاه این تبهکار مشخص کرد که وی خانه مخروبه مورد نظررا اجاره کرده و صاحب ساختمان از جزئیات نحوه استفاده وی از خانهاش بیاطلاع بوده است.سرهنگ «ولیالله گنجیان مقدم» فرمانده پلیس آمل، در این باره گفت: در راستای مقابله با جرایم و آسیبهای اجتماعی، مأموران پلیس با انجام یک سری اقدامات اطلاعاتی و تحقیقات پلیسی موفق شدند، مرد تبهکار را به اتهام سوءاستفاده از کودکان و زنان بیسرپرست برای گدایی دستگیر کنند.سرهنگ گنجیان مقدم افزود: این مرد به دستگاه قضایی معرفی و کودکان نیز به مرکز اقامتی بهزیستی تحویل داده شدند.
فرمانده پلیس آمل در پایان با اشاره به پدیده کودکان خیابانی، که پدیدهای جهانی و هشدار دهنده است، گفت: تقریباً هیچ شهر و کشوری در دنیا نیست که کودک خیابانی نداشته باشد. این مشکل هم معضل کشورهای پیشرفته است و هم در کشورهای در حال توسعه میتوان آن را دید.وی افزود: فقر، از هم پاشیدگی خانوادگی، بیماری و مرگ والدین، کودک آزاری و مسامحه کاری یا ترک کردن خانواده و عدم رشد اجتماعی عوامل رایجی برای زندگی کودک در خیابان هستند که در نهایت در دام اشخاص فرصتطلب قرار گرفته و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.سرهنگ گنجیان مقدم گفت: در واقع این کودکان بخشی از جامعه بشری هستند، که پرداختن به آنها، جلوگیری از شروع آسیبهای اجتماعی است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#708
Posted: 9 May 2015 14:46
قاتل قدیمی، مظنون اصلی قتل پسربچه ۴ ساله
آزمایشهای متخصصان پزشکی قانونی ثابت خواهد کرد مردی که سالها پیش پسربچهای را در منطقه مرزی اینچهبرون به قتل رسانده بود، قاتل محمدجواد ۴ ساله در تعطیلات نوروز امسال است یا نه.
این مرد که گفته میشود دچار مشکلات روانی است، به قتل محمدجواد اعتراف کرده اما پلیس برای کشف حقیقت در انتظار نتایج آزمایشهای پزشکی قانونی است.فروردین امسال یک خانواده دزفولی تصمیم گرفتند برای سفر و دیدن اقوام عازم استان گلستان شوند. آنها راهی شهرستان گنبد شدند و چند روزی را در کنار اقوام گذراندند و در آخر تصمیم گرفتند سری نیز به بازارچه مرزی اینچهبرون بزنند. گشتن در بازارچه مرزی چند ساعتی طول کشید و حدود ساعت 14، زمانی که محمدجواد 4ساله پشت سر مادرش در بازارچه راه میرفت، ناگهان ناپدید شد.
زن جوان وقتی دید از پسرش خبری نیست سراسیمه اطراف را گشت و پس از اینکه ردی از او بهدست نیاورد، ماجرا را به دیگر اعضای خانواده نیز خبر داد. در چشم بر هم زدنی، همه اعضای خانواده برای پیدا کردن محمدجواد بسیج شدند اما او ناپدید شده بود. در این میان چند نفر از فروشندهها میگفتند که صدای گریه کودکی را شنیده اما چهره او را ندیدهاند.
وقتی خبر گم شدن محمدجواد به پاسگاه مرزی رسید، عملیات جستوجو وارد مرحلهای تازه شد. مردم محلی، نیروهای بسیج و مأموران پلیس جستوجوی گستردهای را برای یافتن محمدجواد شروع کردند اما این جستوجوها نتیجهای نداشت. در این میان پدر و مادر پسربچه که چشمبهراه پسرشان بودند با انتشار گسترده آگهی از مردم برای پیدا کردن پسرشان کمک خواستند.
حتی پدر محمدجواد قول داد که هرکس پسرش را پیدا کند، همه دارایی خود را به او تقدیم خواهد کرد تا اینکه حدود 8روز بعد، آنچه خانواده پسربچه از آن وحشت داشتند، اتفاق افتاد. مرد چوپانی که هنگام چرای گوسفندان جسد پسربچهای را آنسوی خط مرزی و زیر یک پل پیدا کرده بود، سراسیمه خودش را به مأموران رساند تا آنها را در جریان قرار دهد.
جسد متعلق به محمدجواد 4ساله بود که ظاهرا بر اثر خفگی به قتل رسیده بود. طبق گفته پزشکی قانونی حدود 6روز از مرگ او میگذشت و جسد چند روز پس از جنایت به این منطقه منتقل شده بود.با پیدا شدن جسد محمدجواد، تحقیقات گسترده مأموران برای کشف راز این جنایت شروع شد و از آنجا که احتمال میرفت عامل جنایت یکی از افراد محلی باشد، مأموران به پرسوجو از اهالی پرداختند. طولی نکشید که سرنخهایی از مرد جوانی که بهنظر میرسید در این جنایت نقش دارد بهدست آمد. عدهای میگفتند که پسربچه را همراه این مرد دیده بودند و عدهای نیز مدعی بودند که عامل جنایت اوست.
در این میان بررسیهای پلیسی نیز نشان میداد که مرد جوان که دچار مشکلات روانی است، در حدود 16سال پیش نیز به اتهام قتل پسربچهای دستگیر شده بود. در آن زمان او پس از ربودن پسربچهای از اهالی منطقه او را به دشت برده و با ضربات سنگ به قتل رسانده بود اما پس از دستگیری و با توجه به گزارش پزشکی قانونی مبنی بر بیماری روانی وی، این مرد از مجازات گریخته و مدتی بعد نیز آزاد شده بود.
با این اطلاعات مأموران به سراغ مرد جوان رفتند و او را دستگیر کردند. او در بازجوییها به قتل محمدجواد اعتراف کرد و گفت که پس از ربودن او دست به قتل وی زده است. با توجه به وضعیت روانی وی، مرد جوان در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت تا بررسیهای آثار به جامانده در محل پیدا شدن جسد و تطبیق آن با دیانای مرد جوان، راز این جنایت را فاش کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#709
Posted: 9 May 2015 20:43
متهم ماجرای هتل مهاباد 'به جرم خود اعتراف کرده است'
سعید منتظرالمهدی، معاون اجتماعی پلیس ایران، درباره ماجرای خودکشی دختری در هتلی در مهاباد به خبرگزاری تسنیم گفت که فرد بازداشتشده به "جرم خود معترف است."
آقای منتظرالمهدی در توضیح آنچه در هتل اتفاق افتاده گفت: "این اتفاق در حالی رخ داد که خانم جوان فوتشده از اطلاع یافتن خانواده خود و رئیس هتل محل کارش از موضوع مطلع شد و قصد داشت از بالکن اتاق به بالکن دیگری برود که متأسفانه سقوط کرد و جان باخت."
دیروز هم علیرضا رادفر، معاون سیاسی استاندار آذربایجان غربی گفت: "یک آشنایی قبلی بین این دو وجود داشت اما بر اساس معاینات پزشکی قانونی بر روی جسد متوفی، هیچ رابطه غیر اخلاقی بین این دو نفر شکل نگرفته است."
آقای رادفر گفت که مدیر هتل به مادر این دختر جوان درباره رابطه ادعایی اطلاع داده و این دختر برای روبرو نشدن با مادر خود سعی کرده از بالکن اتاقی به اتاق دیگر برود که سقوط میکند.
انتشار خبر تاییدنشدهای درباره خودکشی مهماندار هتل برای فرار از دست فردی امنیتی که ادعا میشد قصد تجاوز به این دختر را داشته، روز پنجشنبه به ناآرامی در مهاباد منجر شد.
مقامهای رسمی ادعای تجاوز و دخالت فردی امنیتی در ماجرا را تکذیب میکنند.
معاون اجتماعی پلیس ایران امروز گفت: "در این پرونده هیچ ردپایی از مظنون امنیتی موجود نیست و مظنون اصلی که یکی از اهالی همین استان بوده دستگیر و تحویل مقام قضایی شده است که به جرم خود نیز معترف است."
آقای منتظرالمهدی همچنین گفته است که عدهای در رابطه با آتشسوزی هتل مهاباد دستگیر شدهاند. در جریان اعتراضات روز پنجشنبه ۲۵ نفر از جمله هفت مامور نیروی انتظامی زخمی شدهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#710
Posted: 9 May 2015 20:46
خودسوزی یک دانشجوی دختر در مجاورت دانشگاه آزاد شیراز
تقاطع: روابط عمومی "دانشگاه آزاد اسلامی" واحد شیراز با انتشار اطلاعیهای خبر خودسوزی یک دانشجوی دختر رشته حسابداری این دانشگاه را تایید و اعلام کرد که این دانشجو روز پنجشنبه (١٧ اریبهشت-٧ می) در پارکینگ خصوصی مجاورت این واحد دانشگاهی اقدام به خودسوزی کرده است.
این اطلاعیه بدون اشاره به دلایل این حادثه نوشته که شاهدان، آتش را خاموش کردند و پس از آن، دانشجوی آسیبدیده به بیمارستان منتقل شد و در حال حاضر تحت درمان قرار دارد.
در همین ارتباط، خبرگزاری "مهر" از بستری شدن این دانشجو در "بیمارستان قطبالدین" شیراز خبر داده و درصد سوختگی او را بالا گزارش کرده است.
این چندمین مورد خودسوزی در هفتههای گذشته است که خبر آن در رسانههای ایران منتشر میشود.
چهار روز پیشتر در روز یکشنبه (۱۳ اردیبهشت) یک جوان ۲۸ ساله در "پارک ساحلی" شهر یاسوج و در مقابل چشمان شهروندان این شهر دست به خودسوزی زد و پس از ساعاتی در اثر شدت سوختگی جان باخت.
وبسایت محلی "بویرنیوز" در همین خصوص نوشت که این جوان در زمان مرخصی از زندان، خودش را سوزانده بود.
یونس عساکره و حمید فرخی، دو دستفروش اهل شهرهای خرمشهر و تبریز نیز از جمله دیگر افرادی هستند که در سال جاری خورشیدی به دنبال خودسوزی اعتراضی جان خود را از دست دادهاند.
از سوی دیگر، روز دوشنبه (۱۴ اردیبهشت) نیز خبر دو مورد خودکشی از طریق پریدن از پل در شهرهای تهران و مشهد در رسانههای ایران منتشر شد.
در مورد تهران، یک دانشجوی دانشگاه تهران خود را از "پل مدیریت" به پایین پرت کرد و در مورد مشهد نیز یک زن جوان با پریدن از بالای پل "استقلال" به وسط خیابان "آزادی" این شهر، اقدام به خودکشی کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟