انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 72 از 130:  « پیشین  1  ...  71  72  73  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
داستان باورنکردنی یک مرد در قتل خاموش همسر

شرق: مردی میان‌سال در حالی به قتل همسرش متهم شده است که ادعا می‌کند در این جنایت نقشی نداشته است. به گزارش خبرنگار ما، مرگ مشکوک زنی ٣٠ساله به‌نام لعیا، ١٢ خرداد سال گذشته از طریق بیمارستان حضرت رسول اکرم به کلانتری نصر اعلام و با حضور مأموران در محل و انجام بررسی‌های اولیه، مشخص شد این زن ساعت ٨:٣٠ صبح روز قبل توسط اورژانس از محل سکونت خود واقع در خیابان جمال‌زاده شمالی، به بیمارستان منتقل شده‌ است، اما تیم پزشکی بیمارستان پیش از هرگونه اقدام درمانی، مرگ او را اعلام کرده است.
کارآگاهان ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی تهران به دستور شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ٢٧، مأموریت یافتند درباره علت مرگ لعیا تحقیق کنند. شوهر این زن در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «ساعت ٨:٣٠ روز حادثه با صدای زنگ تلفن همراهم از خواب بیدار و متوجه شدم همسرم جلوی آشپزخانه افتاده و در آپارتمان نیز باز است. از زنان همسایه‌ کمک خواستم و آنها با اورژانس تماس گرفتند. سپس لعیا را به بیمارستان منتقل کردیم». هم‌زمان با آغاز تحقیق از همسر لعیا، نظریه پزشکیِ قانونی درباره علت مرگ او اعلام و مشخص شد این زن به‌علت نارسایی تنفسی و متعاقب آن خفگی ناشی از انسداد مجاری هوایی، جان باخته است. کارآگاهان در پی اعلام نظریه پزشکیِ قانونی که بر وقوع جنایت دلالت داشت، تحقیقات ویژه از همسایگان، اعضای خانواده مقتول، بررسی محل زندگی لعیا و...، را در دستور کار قرار دادند. آنها در بررسی‌های محلی متوجه شدند، درِ منزل مقتول و همسرش از نوع ضدِسرقت است و هیچ‌گونه اثری از تخریب یا فشار بر آن برای ورود به خانه وجود ندارد. ضمن آنکه با توجه به اینکه همسایگان گفتند جسد مقتول را با لباسِ خانه مشاهده کرده‌اند و هیچ‌یک از آنها هنگام حادثه به درِ منزل او نرفته‎اند تا بازبودن در را ببینند، این یافته‌ها ثابت می‌کرد ادعای شوهر مقتول درباره بازبودن در ورودی صحت ندارد.
تحقیقات کارآگاهان همچنین نشان داد همسر مقتول، هر روز صبح ساعت ٦:٣٠، برای رفتن به محل کارش، واقع در جاده قدیم تهران-کرج، از خانه خارج می‌شد، در‌حالی‌که او ادعا می‌کرد روز حادثه خواب مانده و ساعت ٨:٣٠ با زنگ تلفن همراه خود بیدار شده است. این مرد ٤٢ساله که سعید نام دارد در تحقیقات اولیه، منکر پاسخ‌گویی به تلفن همراه خود شده بود، اما در ادامه تحقیقات اظهارات ضدونقیضی در‌این‌باره بیان کرد. سرهنگ آریا حاجی‌زاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اشاره به اینکه دلایل و مدارک دیگری نیز در طول تحقیقات تخصصی به‌دست‌ آمده است، درباره این پرونده گفت: با وجود ادعای همسر مقتول مبنی‌بر بی‌گناهی و با توجه به دلایل، شواهد و مستندات و همچنین اظهارات متناقض ارائه‌شده از سوی این شخص، دستور بازداشت موقت توسط مقام قضائی برای سعید، به‌عنوان متهم اصلی پرونده، صادر شد و متهم به‌همراه کیفرخواست صادره از سوی بازپرس پرونده در اختیار مرجع قضائی قرار گرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
تاوان عشق ممنوع : قصـاص و شـلاق برای قاتل شوهر به بهانه شروع زندگی پنهانی با پسرعمو

دخترعمو و پسرعمو با وجود 13 سال اختلاف سنی عاشق هم شده بودند. اما این همه ماجرا نبود. دختر عموی 33 ساله متاهل بود. این شد که دست‌شان به خون آلوده شد. حالا حسام می‌گوید فریب خورده بود و طاهره می‌گوید از ازدواجش راضی نبوده است. هیات قضایی پسر جوان را به قصاص و شلاق و زن جوان را نیز به اتهام معاونت در قتل به 15 سال زندان و شلاق محکوم کرد.
در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. او گفت: «حسام 20 ساله متهم است شامگاه دوازدهم اسفند 90 با همدستی طاهره 33 ساله شوهر او به نام بهمن را در خانه‌شان کشته و سپس جنازه‌اش را در بیابان‌های قرچک ورامین رها کرده است. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده برای حسام به جرم قتل و برای طاهره به اتهام معاونت در جنایت اشد مجازات می‌خواهم.»
سپس وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و به نمایندگی از مادر قربانی که به خاطر کهولت سن در دادگاه حاضر نشده بود برای متهمان درخواست کیفر کرد.
وقتی حسام در جایگاه ویژه ایستاد طاهره را عامل قتل بهمن معرفی کرد و گفت: «دختر عمویم با حرف‌هایش مرا فریب داد. من که تحت تاثیر حرف‌های او قرار گرفته بودم از آمل به تهران آمدم تا در سر به نیست کردن بهمن به او کمک کنم.»
او ادامه داد: «طاهره می‌گفت دل خوشی از شوهرش ندارد و به من علاقه‌مند شده است. او نقشه قتل شوهرش را کشید و قرص‌های خواب‌آور را در دوغ ریخت و به شوهرش داد. قرار بود وقتی بهمن گیج شد طاهره به بهانه درست کردن دیش ماهواره او را به بالکن ساختمان ببرد و به پایین پرت کند. اما گفت که به تنهایی قادر به این کار نیست. به همین خاطر من که در پارک مقابل خانه طاهره مشروب خورده بودم و به انتظار افتادن بهمن نشسته بودم به اصرار طاهره وارد خانه آنها شدم. طاهره با التماس از من خواست تا کار را تمام کنم. من هم در حالی که بهمن در خواب عمیق بود با یک ظرف مسی به سر او کوبیدم. طاهره هم چند ضربه به او زد و سپس گلویش را گرفت. من دست و پاهای بهمن را نگه داشته بودم که طاهره از من خواست گلوی بهمن را بگیرم. وقتی گلوی بهمن را گرفتم او جان سپرده بود.»
حسام ادامه داد: «باور کنید طاهره خودش بهمن را کشت و من به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم قتل را گردن گرفتم.»
نوبت دفاع به طاهره که رسید گفت: «حسام خودش نقشه کشتن شوهرم را مطرح کرد و به همین خاطر هم از آمل به تهران آمد. من فقط قرص‌های خواب را به شوهرم خوراندم و چند ضربه با ظرف مسی به سر او زدم. اما حسام خودش او را خفه کرد. سپس با هم جنازه را در قسمت بار وانت شوهرم جاساز کردیم و به قرچک رفتیم و جنازه را آنجا رها کردیم. من صبح روز بعد برای گمراه کردن پلیس به اداره آگاهی رفتم و ادعا کردم شوهرم ناپدید شده است.»
این زن در حالی که اشک می‌ریخت گفت: «قبول دارم اشتباه کردم. من زندگی خودم و بچه‌ام را نابود کردم و حالا حرفی جز پشیمانی برای گفتن ندارم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و حسام را به قصاص و 179 ضربه شلاق محکوم کرد. طاهره نیز به اتهام معاونت در قتل به 15سال زندان و 99ضربه شلاق محکوم شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
سرقت از ۶ مغازه بازار در شب فوتبالی

وقتی داور بازی پرسپولیس و بنیادکار ازبکستان شامگاه چهارشنبه سوت شروع بازی را زد، ‌۶ دزد مسلح دست به‌کار شدند تا نقشه سرقت از مغازه‌های بازار تهران را عملی کنند.
اعضای این باند که در یک شب به 6مغازه دستبرد زدند در کمتر از 36ساعت دستگیر شدند و روز گذشته به بازسازی صحنه سرقت پرداختند.چهارشنبه شب کارگرانی که در پاساژ پله نوروز خان در بازار بزرگ تهران مشغول تماشای فوتبال بودند سر و صداهای مرموزی شنیدند. آنها نگاهی به اطراف انداختند اما مورد مشکوکی ندیدند برای همین برای ادامه تماشای بازی به داخل پاساژ رفتند.
این کارگران که اهل شهرستان بودند معمولا بیشتر شب‌ها در مغازه می‌‌خوابیدند. آنها آن شب باز هم سر و صدایی مرموز را شنیدند و این بار وقتی از پاساژ بیرون آمدند چند سارق مسلح که قمه به‌دست داشتند را در حال فرار دیدند. آنجا بود که متوجه شدند سارقان با تخریب قفل و کرکره برقی دست به سرقت چندین مغازه در آن راسته از بازار زده‌اند.
با گزارش ماجرا به پلیس تیمی از مأموران کلانتری بازار به همراه مأموران پایگاه هفتم پلیس آگاهی به ریاست سرهنگ میرزکی (رئیس پایگاه هفتم) در محل حاضر شدند و در تحقیقات معلوم شد که دزدان مسلح به 6مغازه دستبرد زده‌اند. از همان زمان بررسی‌های تخصصی کارآگاهان برای ردگیری دزدان شروع شد تا اینکه تجسس‌های آنها جمعه شب به دستگیری متهمان انجامید.
سردار ساجدی نیا فرمانده انتظامی تهران روز گذشته در حاشیه بازسازی صحنه سرقت توسط دزدان گفت: به‌دنبال تلاش مأموران پلیس آگاهی و پایگاه هفتم متهمان بامداد جمعه در کمتر از 36ساعت دستگیر شدند.وی افزود: در این عملیات، درگیری مسلحانه بین مأموران و اعضای باند سرقت رخ داد که در جریان این درگیری، یکی از متهمان زخمی شد و در حال حاضر در بیمارستان بستری است.
فرمانده انتظامی تهران ادامه داد: در تحقیقات مشخص شد سارقان که در پوشش کارگر مدتی را در بازار فعالیت می‌کردند، موفق شده بودند تعداد 6مغازه‌ای که گاوصندوق داشتند را شناسایی و نقشه سرقت از آنها را طراحی کنند. آنها در این سرقت از 3مغازه محتویات 3گاو صندوق را خالی کردند و از 3مغازه دیگر مقداری از اجناس را دزدیدند که سرانجام دستگیر شدند.
بر اساس این گزارش، ظهر دیروز زمانی که متهمان برای بازسازی صحنه به محل سرقت منتقل شده بودند، یکی از مالباخته‌ها که صاحب مغازه لوازم تحریری در بازار است به همشهری گفت: شب حادثه یکی از کارگرانی که در پاساژ است ماجرای سرقت را به من گزارش داد که فورا خود را به بازار رساندم. وقتی رسیدم متوجه شدم که دزدان با دیلم گاوصندوق را باز کرده و از داخل آن 16میلیون تومان پول و چندین چک در وجه حامل که حدود 30میلیون تومان بود، دزدیده‌اند. آنها همچنین از مغازه‌های دیگر چند میلیون تومان پول نقد و لوازم دیگر دزدیدند که خوشبختانه با سرعت عمل پلیس دستگیر شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
مامور پاسگاه کوهسار با اسلحه به سر «بابی» شلیک کرد/سگ ۷ساله مقابل صاحبش جان داد

ایران وایر : پنج شنبه شب گذشته ۱۷ اردیبهشت مامور پاسگاه کوهسار شهران با شلیک یک گلوله از اسلحه کمری، «بابی»، سگ هفت ساله را در برابر صاحبش کشت.
صاحب بابی در گفت‌وگو با «انجمن حمایت از حیوانات»، جزییات این اتفاق را این گونه شرح داد:«روز پنج شنبه غروب بنا به توصیه دام‌پزشک به خاطر دچار شدن بابی به کبد چرب، او را برای پیاده روی به کوهسار بردیم. هنگام بازگشت، حدود ساعت ۸ یک مامور از ماشین نیروی انتظامی پیاده شد و با آمدن به سمت بابی، در برابر چشمان ما اسلحه کمری خود را خارج و از فاصله یک متری به سر بابی شلیک کرد. بابی در برابر پای ما افتاد و جان داد.»
وی افزود:«بعد که در پاسگاه کوهسار از این استوار نیروی انتظامی با گریه پرسیدم که چرا حیوان را کشتی، با خنده و تمسخر گفت کشتم که کشتم، 10 تای دیگر را هم می کشم؛ آدمش را هم باشه می کشم!
البته او در حضور ماموران بازرسی نیروی انتظامی به دروغ ادعا کرد که بابی به او حمله ور شده و او از ترس شلیک کرده و او را کشته است.»
براساس این گزارش، جسد بی‌جان بابی امروز در بیمارستان دام‌پزشکی پایتخت توسط دکتر «آل داود» معاینه و مرگ در اثر شلیک گلوله تشخیص داده شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
نجات پدر به قیمت جان ۳ پسرش تمام شد

سه مرد جوان که برای نجات جان پدر میانسال خود وارد چاه فاضلاب خانه‌شان شده بودند، همراه پدرشان فوت کردند.
این حادثه ظهر روز جمعه هنگامی رخ داد که پدر خانواده در حال گذر از حیاط خانه‌اش ناگهان دهانه چاه فرو ریخته و او به داخل چاه سقوط کرد. بنا بر این گزارش، ساعت 1/5 ظهر جمعه 18 اردیبهشت ماه امسال بود که فریاد‌های کمک‌خواهی اعضای خانواده‌ای در روستای طوله کلای آمل همسایگان را به محوطه حیاط این خانه ویلایی کشاند. آنان متوجه شـــــدند که 4 عضو خانواده در داخل چاه فاضلاب سقوط کرده و صدایی از آنها شنیده نمی‌شود.
دقایقی بعد مأموران امداد و نجات آتش‌نشانی آمل که با تماس تلفنی روستائیان در جریان ماجرا قرار گرفته بودند، عملیات نجات آغاز شد.
لحظات دلهره‌آور و پر از استرس بود. هر ثانیه که می‌گذشت ممکن بود دیگر برای نجات و بازگرداندن 4 مرد گرفتار در درون چاه لحظاتی همراه با مرگ یا زندگی باشد.
هنگامی که آتش‌نشانان با تجهیزات مخصوص وارد چاه شدند آنها تنها توانستند اجساد قربانیان حادثه را یکی پس از دیگری بیرون بکشند.
سرانجام با خارج کردن چهارمین جسد از عمق چاه فاضلاب، پدر و سه پسرش برای همیشه آرمیدند.
یکی از همسایه‌ها در باره چگونگی وقوع حادثه گفت: پدر خانواده در حال قدم زدن در حیاط بود که ناگهان دهانه چاه فرو ریخته و او به داخل افتاد. پسران خانواده که شاهد این حادثه بودند یکی پس از دیگری خود را به داخل چاه رساندند تا دیگران را نجات دهند اما به نظر می‌رسد که همگی آنها گرفتار گاز داخل چاه شده و زندگی خود را باختند.
«حمزه قاسمی» رئیس شبکه بهداشت آمل نیز درباره این حادثه گفت: براساس گزارش اورژانس 115 ساعت 13 و 47 دقیقه ظهر جمعه مردی 60 ساله در روستای طوله‌کلای آمل هنگام خارج کردن در چاه فاضلاب حیاط خانه خود به داخل چاه سقوط کرد.
پسران این خانواده به نوبت برای نجات پدر و سپس برادران خود به درون چاه رفتند اما گاز متان متصاعد شده از این چاه و گرفتار شدن در فاضلاب، جان هر چهار عضو یک خانواده را گرفت؛ پسران این خانواده 23، 25 و 27 سال سن داشتند. رئیس شبکه بهداشت آمل در پایان گفت: چاه فاضلاب دارای گاز متان شدیدی بوده، تا حدی که وقتی مأموران آتش‌نشانی با کپسول اکسیژن به درون چاه رفتند، از شهروندان خواستند درصورت بروز حادثه از نیروهای امدادی یاری بخواهند.
همچنین دکترعلی عباسی مدیرکل پزشکی قانونی مازندران درباره مشخصات قربانیان حادثه چاه فاضلاب در آمل گفت: چهار عضو یک خانواده از اهالی یکی از روستاهای آمل در این حادثه جان سپردند که در این بین غلامحسن مقدم 56 ساله پدر خانواده، بهروز 28 ساله، بهزاد 25 ساله و رضا 21 ساله دیگر جان‌باختگان این حادثه ناگوار بودند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پلاکی به نام معلولان، به کام ثروتمندان

5 سال قبل زمانی که سازمان بهزیستی و راهور ناجا برای تحویل پلاک ویژه معلولان به تفاهم رسیدند، تصور نمی‌کردند پس از چند سال این پلاک، بستر سوءاستفاده برخی افراد از معلولین می‌شود. مدت‌هاست خودروهای گران‌قیمت با پلاک معلولان در خیابان‌های شهر بخصوص محدوده طرح ترافیک جولان می‌دهند، در حالی که وقتی به راننده یا سرنشین آن توجه می‌کنی هیچ خبری از فرد معلول نیست.
کافی است گشتی در محدوده طرح ترافیک بزنید تا با خودروهای چند صد میلیونی روبه رو شوید که رانندگان آنها نه تنها جزو معلولان نیستند بلکه خودرو نیز به نام فرد دیگری است. مالکانی که کنج خانه یا اتاقک های نگهبانی و آبدارخانه نشسته اند و برای گذران زندگی امتیاز پلاک خود را به افرادی دادند که بدون دغدغه طرح ترافیک یا جای پارک در خیابان های پایتخت تردد کنند.
پلاک خودروی معلولان مجوز ورود به محدوده طرح ترافیک است و برای راحتی معلولان جای پارک های خاصی برایشان در نظر گرفته شده که همین موضوع باعث سوءاستفاده عده ای سودجو از آنها شده است.
در خیابان های شهر بی شک با پلاک های ویژه جانبازان و معلولان روبه رو شده اید؛ پلاک هایی که از سال 89 به منظور تردد راحت معلولان جسمی حرکتی شدید در محدوده طرح ترافیک صادر شد تا برای درمان و کارهای روزانه خود با مشکل محدودیت روبه رو نشوند، اما با گذشت زمان و افزایش کارایی این پلاک ها و آسان تر شدن واگذاری، عده ای سودجو به فکر سوءاستفاده از پلاک معلولان افتادند.
اکنون بسیاری از افراد دارای سرمایه با خرید پلاک معلولان براحتی در سطح شهر تردد می کنند و هیچ مشکلی برای جای پارک ندارند.
در همین زمینه ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی پایتخت هفته گذشته در حالی با اجرای طرحی در ورودی های محدوده طرح ترافیک در مرکز شهر با سوءاستفاده کنندگان از پلاک معلولان برخورد کردند که رانندگان این خودروها نظرات متفاوتی داشتند.
جمال که آبدارچی یک شرکت خصوصی و معلول از ناحیه پا است، می گوید: خیلی دنبال کار گشتم. به دلیل مشکل جسمی، هیچ جا به من کار نمی دادند. سرانجام به عنوان آبدارچی در شرکتی خصوصی استخدام شدم. مدیر بخش اداری شرکت شرط استخدام مرا گرفتن پلاک معلولان برای صاحب شرکت اعلام کرد صاحب شرکت خودروی خود را به نام من کرد و از من سفته گرفت تا در آینده ادعایی درخصوص خودرو نداشته باشم.البته همه خودروها، پلاک فروشی نشده و تعدادی از آنها در اختیار معلولان و بستگان درجه یک آنهاست. مهرداد، جوان 26 ساله ای که خودرویش پلاک معلولان دارد، نیز می گوید: مادرم معلولیت شدید جسمی دارد و پلاک خودرو به نام اوست. برای رفت و آمد به بیمارستان و مراکز بازتوانی مجبورم به محدوده طرح ترافیک بیایم که خوشبختانه این پلاک مشکل مرا حل کرده است.
پسر جوان دیگری که راننده خودروی سانتافه با پلاک معلولان است، می گوید: پدرم جانباز است و به دلیل این که نمی تواند سوار خودرو شود من از خودرو او استفاده می کنم. ورود به طرح با این پلاک جریمه ندارد.
راننده یک خودروی تیبا، مردی 50 ساله است که در آژانس کار می کند، محمود می گوید: با مستمری بهزیستی و حقوق بازنشستگی 700 هزار تومانی نمی شود خرج زندگی را درآورد. معلول جسمی هستم و با گرفتن پلاک معلولان در یک آژانس در محدوده طرح ترافیک کار می کنم تا خرج زندگی را دربیاورم. راننده دیگری که در میدان فاطمی مشغول بردن غذا با خودروی پلاک معلولان است، گفت: خودرو متعلق به برادر معلولم است. خودرو را از او با پلاک اجاره کرده ام. رستوران دارم و با استفاده از پلاک معلولان در محدوده طرح تردد و غذای ادارات را پخش می کنم. راننده خودروی بنز وقتی از خودرو پیاده شد نشانی از معلولیت نداشت و وقتی در مورد پلاک از او سوال کردم مدعی شد برای این که هر سال پول طرح و جریمه ندهم و دنبال کارهای اداری اش نروم، پلاک معلولان را 20 میلیون تومان خریدم و برای تردد راحت هزینه میلیونی دادم.
زن راننده ای که معلولیت دارد، می گوید بارها به او پیشنهاد شده خودرویش را به قیمتی بالا و به صورت قولنامه ای واگذار کند. موضوعی که از سوی او رد شده، اما برخی معلولان برای هرینه درمان مجبور می شوند این کار را انجام دهند.
افسر پلیس مسئول اجرای طرح، درباره برخورد با سوءاستفاده کنندگان از پلاک ویژه معلولان، می گوید: تنها امتیاز ویژه پلاک معلولان ورود به محدوده طرح ترافیک و پارک در نقاط مخصوص از جمله مقابل برخی ادارات است. پلیس براساس وظیفه با تخلفات صاحبان این خودروها از جمله توقف دوبل و توقف در محل مطلقا ممنوع برخورد می کند.


صدور تنها یک پلاک برای هرمعلول واجد شرایط
پلیس برای اختصاص پلاک ویژه معلولان شرایط قانونی و خاص خودش را دارد. سرهنگ سعید روحی، رئیس مرکز شماره گذاری پلیس راهور ناجا در این باره به جام جم گفت: براساس قانون پلاک ویژه معلولان فقط برای افرادی صادر می شود که معرفی نامه معتبر از سازمان بهزیستی داشته باشند و اسامی آنها در فهرست ارسالی سازمان بهزیستی باشد. افراد دارای شرایط تنها برای یک خودرو می توانند پلاک ویژه دریافت کنند و پس از آن پلاک دیگری صادر نمی شود. وی تاکید کرد: قانونی مبنی بر این که به رانندگانی که گواهینامه دارند این پلاک ها تعلق گیرد نداریم و اکنون این پلاک ها تنها به معرفی شدگان از سوی بهزیستی واگذار می شود.


دریافت گزارش سوءاستفاده از پلاک معلولان
یحیی سخنگویی، معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی نیز با اعلام این که معلولان حق سوءاستفاده از پلاک ها و واگذاری آن به افراد دیگر را ندارند، به جام جم می گوید: این پلاک ویژه برای معلولان جسمی شدید، متوسط نابینایان و معلولان ذهنی که نیاز به دریافت خدمات در بیمارستان ها و مراکز بازتوانی دارند، صادر می شود. پلاک معلولان جسمی به نام خودشان صادر می شود و به هیچ وجه پلاک به نام قیم یا اعضای درجه یک خانواده صادر نمی شود. البته این موضوع درباره معلولان ذهنی متفاوت است و پلاک خودرو به نام قیم آنها صادر می شود که این قیم پدر یا مادر است.به گفته وی، دریافت کنندگان پلاک ویژه معلولان باید دارای شرایط باشند تا پلاک به آنها واگذار شود. این شرایط در بهزیستی بررسی و در صورت صلاحیت، فرد معلول به پلیس راهور معرفی می شود.
سخنگویی ادامه داد: ممکن است راننده خودروی معلولان جسمی فرد دیگری باشد، اما باید معلول در خودرو حضور داشته باشد. شخص معلول جزء لاینفک خودرو محسوب می شود و باید هنگام تردد خودرو در خیابان ها جزو سرنشینان باشد.
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی از دریافت گزارش هایی مبنی بر سوءاستفاده از خودروی معلولان خبر داد و افزود: منکر ارتکاب تخلف در این باره نیستیم و گزارش هایی از سوءاستفاده از پلاک معلولان به دستمان رسیده که با متخلفان برخورد می کنیم. نباید اعتماد مردم به این قشر خدشه دار شود.
وی تاکید کرد: سال گذشته 3000 پلاک ویژه معلولان در کشور صادر شد، اکنون 12 هزار معلول دارای پلاک ویژه خودرو شده اند.


مجازات متخلفان
پلیس برای سوءاستفاده کنندگان از پلاک معلولان مجازات سنگینی در نظر گرفته و در طرح های موردی در محدوده طرح ترافیک با این رانندگان برخورد می کند.به طوری که هفته گذشته در محدوده ورود به طرح ترافیک 30 خودروی متخلف اعمال قانون شدند.
سردار تیمور حسینی، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران در گفت وگو با جام جم، از اجرای طرح برخورد با سوءاستفاده کنندگان از پلاک معلولان خبر داد و افزود: استفاده بدون اجازه از پلاک این خودروها تخلفی محرز است که به دلیل استفاده از پلاک غیر، خودرو توقیف می شود.
وی ادامه داد: در هیچ جای قانون استفاده معلولان و جانبازان از خودروهای لوکس وگران قیمت ایرادی ندارد، اما وقتی این خودروها از سوی افراد سالم مورد استفاده قرار گیرد، تخلف محسوب می شود. البته به علت معلولیت شدید ممکن است فرد قادر به رانندگی نباشد که در این صورت بستگان درجه یک می توانند تنها با حضور فرد معلول در خودرو از آن استفاده کنند.
به گفته حسینی، صدور این پلاک ها برای ارائه خدمات ویژه به اقشار خاص جامعه است و پلیس در صورت مشاهده مظاهر سوءاستفاده از تردد خودرو جلوگیری می کند.
رئیس پلیس راهور تهران با رد خرید و فروش پلاک گفت: با توجه به شخص محور بودن پلاک ها امکان خرید و فروش پلاک نیست و هرگونه اقدام از جمله خرید پلاک در قبال سفته و چک و ضمانت، غیرقانونی است. ماموران پلیس در سطح شهر با سوءاستفاده کنندگان از این پلاک برخورد می کنند و علاوه بر فک پلاک، فرد معلول و جانباز از حق قانونی اش محروم می شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
اعتراف به شوهرکشی بعد از ٨ سال

شرق: زنی که شوهرش را هشت سال قبل به قتل رسانده و توانسته بود راز جنایت را پنهان کند، سرانجام با اظهارات دخترش گرفتار شد و اعتراف کرد همسرش را کشته است. مردی مسن خرداد سال ٨٦ با مراجعه به پلیس آگاهی استان خراسان اعلام کرد پسر ٣٥ ساله‌اش به نام داریوش مفقود شده است. این مرد توضیح داد: «من با پسرم رابطه‌ای نداشتم و مدتی قبل از او به اتهام سرقت گوسفندانم شکایت کرده بودم، به همین دلیل داریوش فراری بود و اصلا نمی‌دانستم کجا زندگی می‌کند. اما چند روز قبل، همسر او با من تماس گرفت و گفت: قصد دارند به شمال کشور بروند. او از من نیز دعوت کرد همراه‌شان بروم، این کار عروسم بسیار عجیب بود ولی من آن موقع واکنش خاصی نشان ندادم و فقط دعوت را رد کردم. چند روز بعد عروسم با من تماس گرفت و گفت داریوش در دریا غرق شده است. سریع خودم را به شمال رساندم و در آنجا فهمیدم، جست‌وجوها برای پیداکردن جنازه به جایی نرسیده است و می‌گویند احتمالا ته دریا رفته است. عروسم لباس‌های داریوش را به من داد و گفت او قبل از رفتن به دریا اینها را پوشیده بود».این مرد ادامه داد: «من هنوز قانع نشده‌ام و به‌نظرم این موضوع عجیب است».کارآگاهان بعد از طرح شکایت توسط مرد مسن به بازجویی از زن جوان که هدی نام دارد پرداختند. او بار دیگر ادعا کرد شوهرش در دریا غرق شده است. پلیس از دختر این زوج که آن زمان ١٠سال بیشتر نداشت نیز تحقیق کرد. کودک در بازجویی‌ها همان حرف‌های مادرش را تکرار کرد و به‌این‌ترتیب مدرکی علیه هدی به دست نیامد و جسد داریوش هم پیدا نشد. چندی قبل پدر داریوش بار دیگر به پلیس آگاهی خراسان‌رضوی رفت و باز هم علیه عروسش شکایت کرد و گفت شک ندارد هدی مرتکب جنایت شده است. این مرد گفت: «نوه‌ام که اکنون بزرگ شده و ازدواج کرده، چند روز پیش نزد من آمد و گفت حرف‌هایی که هشت سال پیش زده دروغ است و پدرش اصلا همراه آنها به شمال نرفته و کسی که در این سفر با آنها بود، باجناق داریوش بود. بعد از شنیدن حرف‌های نوه‌ام مطمئن شدم هدی دروغ می‌گوید و او پسرم را کشته است».به‌این‌ترتیب کارآگاهان بار دیگر این زن را بازداشت کردند و از او سؤالاتی درباره مرگ شوهرش پرسیدند.
قاضی «سیدهادی سبحانی» ، از کارآگاهان پلیس آگاهی خواست تا بررسی های دقیقی را در این باره انجام دهند. در همین حال و به دستور سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) این پرونده به دایره قتل عمد ارجاع شد و توسط کارآگاه نریمانی مورد رسیدگی قرار گرفت. کارآگاه که با دستور قضایی همسر ۴۰ ساله فرد گم شده را دوباره مورد بازجویی قرار داده بود از پدر و مادر مرد گم شده نیز خواست لوازم به جا مانده از او را مورد بازبینی قرار دهند. پدر این مرد در حالی که ساک دستی را می گشود گفت: این کمربند، پیراهن و شلوار را عروسم چند روز بعد از ماجرای غرق شدن او در دریا به ما داد و مدعی شد که این ها لباس های پسرم است که قبل از رفتن داخل آب از تنش بیرون آورده بود! در همین حال چشم های کارآگاه به سوراخ های کمربند خیره ماند چرا که کمربند نو بود و با در نظر گرفتن آخرین سوراخ روی کمربند، مشخص شد که نه تنها از آن استفاده نشده بلکه اندازه آن بسیار بزرگ تر از کمر یک انسان معمولی است.
هدی همچنان سعی داشت وانمود کند داریوش در دریا غرق شده است، اما این‌بار پرسش‌های پی‌درپی پلیس او را در بن‌بست قرار داد و این زن چاره‌ای جز اعتراف به واقعیت پیش روی خود ندید به همین دلیل مسئولیت مرگ شوهرش را پذیرفت.
هدی در اعترافاتش گفت: «داریوش معتاد بود. او مدتی به زندان افتاد و بعد از آن نیز به جرم سرقت تحت تعقیب قرار داشت و ما مجبور بودیم مخفیانه زندگی کنیم؛ این شرایط مرا کلافه کرده بود و دیگر نمی‌توانستم همسرم را تحمل کنم به همین دلیل به‌تدریج با شوهر خواهرم رابطه‌ای صمیمانه برقرار کردم بعد از آن تصمیم گرفتم شوهرم را از بین ببرم، به همین دلیل یک شب در چای او تعداد زیادی داروی خواب‌آور حل کردم. داریوش بعد از خوردن آن از حال رفت و من فهمیدم مرده است. بعد از این اتفاق به‌شدت ترسیده بودم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم، به همین دلیل با شوهر خواهرم تماس گرفتم. او سریع به خانه ما آمد و جسد را با خودرواش برد، اما نمی‌دانم با آن چه کار کرد. شوهر خواهرم هیچ نقشی در این قتل نداشت و من به‌تنهایی مرتکب جنایت شدم».
کارآگاهان در ادامه با بررسی پرونده‌های مربوط به سال ٨٦ متوجه شدند آن زمان جنازه‌ای پیدا شده بود که با مشخصات داریوش مطابقت داشت، ولی آن زمان هویت متوفی شناسایی نشد و آن را دفن کردند. به‌این‌ترتیب تمام قطعات این پازل کنار هم قرار گرفتند و زن جوان از سوی مقام قضائی با صدور قرار بازداشت روانه زندان شد تا تحقیقات از او ادامه یابد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
رویارویی عامل ۳ جنایت در تجریش با اولیای دم

تحقیقات بازپرس جنایی پایتخت از مردی که در جنایتی هولناک همسر، مادر و پسر ۶ ساله دوستش را به قتل رسانده بود همچنان ادامه دارد و در تازه‌ترین اقدام متهم در برابر خانواده مقتولان جزئیات جنایت را شرح داد.
این مرد متهم است روز 20بهمن‌ماه سال گذشته با ورود به خانه دوستش در منطقه گلابدره همسر او را به قتل رسانده و در ادامه جان مادر و پسر دوستش را نیز گرفته است. وی صبح دیروز به دستور سیدمجتبی حسین پور، بازپرس دادسرای امور جنایی از زندان به دادسرا منتقل شد تا در برابر خانواده‌های داغدار بار دیگر جزئیات جنایت را بازگو کند. اولیای دم از صبح زود در دادسرا منتظر بودند تا قاتل عزیزانشان را ببینند و از او بپرسند چرا جان آنها را گرفته است. متهم به قتل سال‌ها با خانواده مقتول رابطه نزدیک خانوادگی داشت و هیچ‌کس باورش نمی‌شد وی دست به چنین جنایتی بزند. این روابط آنچنان صمیمی و نزدیک بود که حتی پسر 6ساله‌ای که به قتل رسید متهم را عمو خطاب می‌کرد.
سرانجام حدود ساعت 10صبح دیروز خودروی حامل زندانیان به دادسرای امور جنایی رسید اما وقتی عامل جنایت در تجریش پیاده شد نظم دادسرا برای دقایقی برهم خورد. با وجود مأموران بدرقه زندان، خانواده‌های داغدار دور متهم را گرفته بودند و به او ناسزا می‌گفتند. سرانجام مأموران توانستند زندانی را به‌سختی به شعبه پنجم بازپرسی برسانند و متهم بار دیگر جزئیات جنایت را شرح داد. او گفت: شب قبل از حادثه قرص دراگون مصرف کرده بودم و وضعیت طبیعی نداشتم.
وقتی به خانه دوستم رفتم و همسرش دید حالت عادی ندارم می‌خواست مرا از خانه‌اش بیرون کند. تحت‌تأثیر قرص‌هایی که خورده بودم عصبانی شدم و او را خفه کردم. خواستم با صحنه‌سازی‌ وانمود کنم یک سارق این جنایت را مرتکب شده است. وقتی می‌خواستم از آنجا بیرون بروم مادر دوستم را جلوی در دیدم.
او چون من را می‌شناخت به خانه‌اش دعوتم کرد. او انگار بو برده بود که بلایی بر سر عروسش آمده است. به همین دلیل با یک گلدان بر سرش کوبیدم و او را هم به قتل رساندم. باز هم می‌خواستم فرار کنم اما پسر 6ساله دوستم سر رسید و مجبور شدم او را هم به قتل برسانم.
در نهایت شیلنگ گاز را پاره کردم تا خانه به آتش کشیده شود و از آنجا فرار کردم اما یک ساعت بعد وقتی برای پاک کردن اثر انگشتم از روی گلدان به آنجا برگشتم مأموران دستگیرم کردند. در این جلسه درحالی‌که اولیای دم اشک می‌ریختند و بی‌قراری می‌کردند گفتند خواسته‌شان قصاص متهم در ملأعام است. براساس این گزارش، قرار است به‌زودی با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست پرونده این جنایت به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
کودک‌ربایی شبانه برای گدایی‌های زن شیشه‌ای

زن کریستالی معروف به «سیاه» که کودک سه ساله‌ای را در مشهد ربوده و سه شبانه روز از او در گدایی‌هایش استفاده می‌کرد دستگیر شد.
به گزارش شوک، شب چهارشنبه گذشته کودکی به نام «سبحان برزی» از خانه‌شان در منطقه شهرک شهید رجایی مشهد بیرون رفت. آن شب آنها میهمان داشتند و پدر و مادرش پس از نیم ساعت متوجه غیبت پسر کوچولوی خود شدند. آنها که دچار ترس و وحشت شده بودند کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف را زیر و رو کردند. اما اثری از پسر بچه نبود. زوج جوان با دلهره و اضطراب ساعت 11 شب موضوع را به پلیس 110 اعلام کردند و خواستار پیگیری سریع موضوع شدند.


3 روز نگرانی
رئیس پلیس مشهد در این باره به شوک گفت: با گزارش موضوع به پلیس هماهنگی‌های ویژه‌ای صورت گرفت و مشخصات ظاهری کودک ربوده شده به همه تیم‌های گشت سرکلانتری شرق مشهد اعلام شد.
سرهنگ حجت نیک مرام افزود: اضطراب و نگرانی خانواده کودک پلیس را برای پی‌گیری جدی این پرونده مصمم‌تر می‌کرد و اکیپ ویژه‌ای از پلیس آگاهی کلانتری شهید رجایی مشهد تحقیقات گسترده خود را آغاز و خانواده این کودک با چاپ آگهی در روزنامه‌های نیز از شهروندان درخواست کمک کردند.
وی گفت: پس از گذشت سه شبانه روز، مأموران کلانتری شهید رجایی به حرکات و رفتار زنی جوان که همراه کودکی در یکی از چهارراه‌ها گدایی می‌کرد، مظنون شدند.
این زن با مشاهده پلیس به کوچه‌ای رفت و کودک را رها کرد و گریخت. رئیس پلیس مشهد افزود: مأموران با دستگیری زن جوان و بررسی مشخصات کودک دریافتند این پسر بچه، همان سبحان گمشده است. زن جوان که معروف به «سیاه» است در اعترافات اولیه خود اظهار داشت به کراک اعتیاد دارد و بچه را سه شب پیش ربوده و همراه او به گدایی در خیابان‌ها می‌پرداخت.
وی با اشاره به این مطلب که کودک 3 ساله سالم و صحیح به آغوش خانواده‌اش بازگشت گفت: زن شیشه‌ای روانه زندان شده است و بررسی‌ها برای افشای جرایم دیگر این زن ادامه دارد.


مصاحبه با پدربزرگ سبحان
«علیرضا برزی» پدربزرگ سبحان کوچولو به شوک گفت: ساعت 11 شب چهارشنبه 16 اردیبهشت به گفته پسرم سبحان در حیاط خانه مشغول بازی بوده و در حیاط هم باز بود که به بیرون از خانه رفته است. پسرم و عروسم بعد از چند دقیقه متوجه نبودن سبحان می‌شوند. وقتی همه جا را می‌گردند و سبحان پیدا نمی‌شود فوراً به کلانتری مراجعه می‌کنند و گم شدن را گزارش می‌دهند. چند روز هیچ خبری نداشتیم حتی عکس وی را به عنوان گمشده منتشر کردیم تا اینکه ساعت هشت شب جمعه از کلانتری سجاد مشهد با ما تماس گرفتند و گفتند سبحان در مسجد جامع منطقه شیخ محله شهرک رجایی رها شده است.
بلافاصله به محل مراجعه کردیم و سبحان را تحویل گرفتیم بعد به کلانتری مراجعه کردیم مشخص شد در خصوص این موضوع زن جوانی دستگیر شده است و سبحان از همان زمان گم شدن نزد این زن بوده است.
در این مدت هیچ کس با ما تماس نگرفت که حتی در خواست پولی بکند همین موضوع باعث نگران شدن ما شده بود.
روز دادگاه که زن جوان را دیدیم حتی او را نمی‌شناختیم که فقط می‌گفت من پسر بچه را پیدا کردم که مأموران می‌گفتند اگر پیدا کردید چرا تحویل کلانتری ندادید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
قربانیان اسیدپاشی؛ زیور چشمش و دخترش را از دست داد

ایران وایر : چهارسال از آن روز می‌گذرد، روزی که زیور کنار دست یثری، دختر هجده ساله‌اش با رویای خانه جدید به خواب رفت و دم صبح احساس کرد صورتش را به آتش کشیده‌اند. هم خودش می‌سوخت و هم دختری که قرار بود تا چند وقت دیگر راهی خانه بخت شود. سطل اسید را آدم‌های غریبه روی او و یثری خالی نکردند. عمو و زن‌عموی یثری آنها را با ریختن اسید روی صورت شان، از خواب بیدار کردند.
همه چیز از بعد از فوت شوهر زیور آغاز می‌شود. از زمانی که او اثاثیه‌اش را جمع می‌کند و پیش خانواده همسرش می‌رود. بعد از فوت همسرش، خانواده شوهرش می‌گویند: «خوب نیست زن بعد از فوت شوهرش تنها و بی‌سرپرست بماند.» تهدیدش می‌کنند که سرپرستی بچه‌ها را می‌گیرند. همین ها باعث می‌شود زیور اثاثیه‌اش را جمع کند واز کرمانشاه به سرابله ایلام برود. مدتی دریکی از اتاق‌های خانه برادرشوهرش زندگی می‌کنند. برادرشوهر دیگرش هم مدام به آنها سر می‌زند و از چند وقت بعد با این‌که همسر دارد، چندین‌بار از زیور خواستگاری می‌کند. جواب زیور یک کلمه است؛ نه. چند وقت بعد دخترش نامزد می‌شود و بعد از نامزدی، داماد از خانواده یثری می‌خواهد که وسایلشان را جمع کنند و به خانه جدیدی که برایشان گرفته بروند.
زیور و یثری تمام وسایل شان را جمع کرده‌اند. ظرف ها و لباس ها را شسته‌اند و با دقت و وسواس بسته بندی کرده‌اند. قرار است فردا صبح به خانه جدید بروند. زیور و یثری کنار هم دراز کشیده‌اند که یثری می‌گوید: «رفتار عمو و زن‌عمو مشکوک است، دائم بالا سر ما می‌آیند تا ببینند ما خوابیدیمم یا نه.» مادر حرف های دختر را جدی نمی‌گیرد تا اینکه ساعت چهار صبح با سوزش شدید از خواب بیدار می‌شوند. یثری عمو و زن‌عمویش را با سطل اسید بالای سر خودشان می‌بیند. عموی یثری با همدستی عموی دیگر و همسرش سطلی از اسید را بر سر تا پای زیور ریخته و مقدار کمتری از ان را بر قفسه سینه و قلب یثری پاشیده بود.
مادر و دختر هجده روز در کنار یکدیگر روی تخت بیمارستان بستری بودند. اما یثری بیشتر از این دوام نیاورد و در گذشت. چند ماه مرگ یثری را از زیور پنهان می‌کنند و هر بار سراغ دخترش را می‌گیرد، اطرافیان آدرس اتاق ای سی یوی بیمارستان را می‌دهند.
زیور تا حالا هر کدام از قربانیان اسیدپاشی اصفهان را دیده، یک دل سیر به یاد دختر جوانش گریه کرده است. دختری که در همان هجده روز بارها با گریه از مادرش پرسیده بود: «حالا با این صورت چطور عروس شوم؟»
در این چهار سال زیور بارها زیر تیغ جراحی رفته است. در بیمارستان های مختلف، مطهری و لبافی‌نژاد و فارابی پرونده دارد. یک چشمش تخلیه شده و روی پلک هایش بارها جراحی صورت گرفته. بینی‌اش کامل از بین رفته و پزشکان برای ترمیم بینی از گوشت پایش استفاده کرده‌اند. جراحی‌ها و درمان های او همچنان ادامه دارد و هزینه‌ درمانش رو ز به روز سنگین تر می‌شود. زیور تا الان از هیچ نهادی کمک نگرفته است. او حالا در تهران زندگی می‌کند. یک خانه کوچک حوالی شهرک ولی عصر اجاره کرده به همراه دو پسرش و خانواده خودش زندگی می‌کند. مادر زیور، تر و خشکش می‌کند. زیور چشم هایش را از دست داده و صورت و همه اندام هایش اسیب جدی دیده‌اند. زیور و یثری تنها قربانیان این اسید پاشی نیستند خانواده زیورهمگی زجر کشیده‌اند. از خواهر و مادر تا پسران زیور که نمی‌دانند داغ خواهر را تحمل کنند یا صورت مادرشان را. پسر بزرگ زیور سوم دبیرستان است و پسر کوچکش دبستانی است. هر دو تنها به انتقام فکر می‌کنند. زیور چندباری ان ها را پیش روانپزشک برده اما تاثیری نداشته. مهدی پسر کوچک زیور مثل خیلی از پسر بچه‌های هم سن و سالش آرزو دارد خلبان شود اما مثل بچه‌های دیگر دوست ندارد خلبان هواپیماهای مسافربری شود و دور دنیا بگردد. او به زیور می‌گوید می خواهم خلبان هواپیماهای جنگی شوم و خانه عمو را بمباران کنم.
برادر شوهر زیور که خواستگارش بوده به قید وثیقه آزاد شده و برادر شوهر دیگرش همراه همسر برادرشوهرش در زندان به سر می‌برند. از وقتی برادر شوهر زیور آزاد شده، پسر بزرگ زیور ارام ندارد او به زیور گفته: خواهرم جلوی چشمانم است و من انتقام او و شما را می گیرم. زیور نگران است. نگران فکرهایی که توی سر بچه‌ها می‌گذرد. نگران کنکور پسرش است، نگران اجاره خانه‌ و خرج جراحی‌هایی که هنوز مانده‌اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 72 از 130:  « پیشین  1  ...  71  72  73  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA