ارسالها: 24522
#2,081
Posted: 18 Jun 2016 19:53
روبان قرمز

- کارگردان ابراهیم حاتمیکیا
- نویسنده ابراهیم حاتمیکیا
- بازیگران پرویز پرستویی
- رضا کیانیان
- آزیتا حاجیان
- جمشید هاشمپور
- موسیقی محمدرضا علیقلی
- فیلمبرداری حسن پویا
- تدوین هایده صفییاری
- توزیعکننده وراهنر
- مدت زمان
- ۱۱۸ دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
روبان قرمز فیلمی به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمیکیا ساخته سال ۱۳۷۷ است. این فیلم در دی ماه ۱۳۷۸ بر روی پرده سینما رفت است
محبوبه دختر جنگ زده ي جنوبي كه خانواده اش را در جنگ از دست داده، پس از مدت ها به خانه ي پدري كه اكنون بيش تر به ويرانه اي شبيه است بازمي گردد تا آنجا زندگي كند. او در بدو ورودش به منطقه، با مردي به نام داوود روبرو مي شود كه از پايان جنگ تاكنون مشغول پاكسازي منطقه از مين هاي زمين است. محبوبه به طور تصادفي در خانه اش تانكي را زير آوار پيدا مي كند و تصميم مي گيرد آن را بفروشد. او به مردي افغاني و تنها به نام جمعه كه نگهبان گورستان تانك است پيشنهاد فروش تانك خود را مي دهد. جمعه به او علاقمند مي شود و داوود هم همينطور، اما داوود عشق خود را بروز نمي دهد. روزي بر اثر انفجار مين داوود زخمي مي شود و جمعه او را به بيمارستان مي برد و در برگشت محبوبه به عشق او نسبت به خودش پي مي برد و زماني كه محبوبه و جمعه درگير مي شوند و تانك بدون سرنشين با خيمه ي داوود برخورد مي كند، ناگهان چشمه از زمين مي جوشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,082
Posted: 18 Jun 2016 19:53
زشت و زیبا


- کارگردان احمدرضا معتمدی
- نویسنده احمدرضا معتمدی
- بازیگران سعید پورصمیمی
- گلچهره سجادیه
- مهدی فتحی
- اصغر همت
- بهمن زرین پور
- موسیقی حسین علیزاده
- فیلمبرداری محمد آلادپوش
- تدوین بهرام دهقان
- تاریخهای انتشار
- ۱۳۷۷
- مدت زمان
- ۱۰۲دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
زشت و زیبا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی ساختهٔ سال ۱۳۷۷ است.
خلاصه داستان :
ترخان باي به منظور گذراندن گنجينه خود از كوير سردار تاتار خود را مأمور اين كار مي كند، سردار كه قصد ربودن گنجينه را داشت موضوع را با سارق در ميان مي گذارد ولي سارق نيز به تنهايي گنجينه را ربوده و پس از پناه بردن به قلعه، مورد استقبال خاتون دختر صاحب قلعه قرار مي گيرد. روز بعد سارق در صدد فرار برمي آيد ولي پس از مواجهه با تاتارها از رفتن بازمانده و همزاد مجنون خاتون با انداختن خرقه يك صوفي بر دوش سارق او را به هيأت مردي مقدس در مي آورد. سارق سكه ها (گنجينه) را بين مردم تقسيم مي كند و مردم براي طلب شفاعت نزد او مي آيند. ايلچي بيگ و سركرده تاتار پي به يك ماجرا برده و از پير فرزانه شهر درخواست مي كنند تا هويت واقعي سارق را برملا سازد. از طرفي ايلچي عاشق خاتون مي شود ولي خاتون به او توجهي نمي كند ايلچي به سارق دشنه اي مي دهد تا همزاد مجنون را اسير كرده و نقاب از چهره او برمي دارد و متوجه مي شود كه او همان خاتون است سرانجام پير فرزانه سارق را متواري ساخته و خود را به جاي او به سركرده تاتار تسليم مي كند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,083
Posted: 18 Jun 2016 19:54
سرزمین پدربزرگ
- کارگردان : پرویز شیخ طادی
- نویسنده : پرویز شیخ طادی
- تهیه کننده : سعید سعدی ، پرویز شیخ طادی
- بازیگران : علی سلیمانی ، مهدی قلی پور ،
- سیاوش سرمدی
- فیلمبردار : قاسم بخشی
- تدوین : حمید سیفی
- سال ساخت: ۱۳۷۷
- مدت : ۶۱ دقیقه
سرزمین پدربزرگ فیلمی به کارگردانی و نویسندگی پرویز شیخ طادی به سال ۱۳۷۷ میباشد .
بچه های چند سال آینده از پدر بزرگشان که روزی در جنگ حضور داشته می خواهند که خاطره ای ازآن زمان برایشان تعریف کند ، بیان خاطرات از طرف پدربزرگ عکس العمل های متفاوتی را برمی انگیزد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,084
Posted: 18 Jun 2016 19:54
سکوت


- کارگردان محسن مخملباف
- تهیهکننده Marin Karmitz
- نویسنده Mohsen Makhmalbaf
- بازیگران Tahmineh Normatova
- فیلمبرداری Ebrahim Ghafori
- تدوین Mohsen Makhmalbaf
- تاریخ (های) انتشار
- ۱۹۹۸
- مدت
- ۷۶ دقیقه
- کشور ایران
- تاجیکستان
- فرانسه
- زبان زبان فارسی
سکوت، فیلمی ایرانی به کارگردانی محسن مخملباف و محصول سال ۱۹۹۸ میلادی است.
این فیلم در تاجیکستان فیلمبرداری شده است.
این فیلم به زندگی پر فراز و نشیب یک کودک نابینای علاقهمند به موسیقی میپردازد و به نوعی روایتگر سختیهای فقر و نداری توده مردم در تاجیکستان نیز هست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,085
Posted: 18 Jun 2016 19:55
سیاوش

- کارگردان سامان مقدم
- تهیهکننده مرتضی شایسته
- نویسنده سامان مقدم
- بازیگران هدیه تهرانی
- علی قربانزاده
- مهدی خیامی
- رحمان باقریان
- پوراندخت مهیمن
- رامین راستاد
- الهام جعفرنژاد
- حسین بخشیپور
- بابک مبشر
- حمید بیانی
- موسیقی کارن همایونفر
- فیلمبرداری محمود کلاری
- تدوین ژیلا ایپکچی
- توزیعکننده هدایت فیلم
- مدت زمان
- ۹۰ دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
سیاوش فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سامان مقدم و تهیهکنندگی مرتضی شایسته ساخته سال ۱۳۷۷ است.این فیلم در مهر ۱۳۷۸ بر روی پرده سینما رفت و ۱۸۳ میلیون تومان در سینماهای تهران فروش کرد
«سياوش امين» نوازنده ي معروف كه پدر خود را در جنگ از دست داده است، پس از ازدواج مجدد مادرش دچار اختلالات عاطفي شده، و با دختري بنام هديه آشنا مي شود. غلامرضا امين پدر سياوش كه همگان تصور كردند به شهادت رسيده، با آزادي اسراي ايراني به كشور باز مي گردد ولي خود را به خانواده معرفي نمي كند. مادر سياوش در جريان آزادي اسراي ايراني، از زنده بودن غلامرضا مطلع شده و سياوش را آگاه مي سازد ولي سياوش كه با شرايط روحي سابق خود خو گرفته بود پس از شنيدن خبر زنده بودن پدرش دچار مشكلات روحي مي شود. پدر سياوش با پي بردن به مشكل عاطفي فرزندش و خطري كه او را تهديد مي كند، پس از ملاقات با سياوش خود را دوست غلامرضا معرفي كرده و خبر شهادت غلامرضا امين را به سياوش مي دهد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,086
Posted: 18 Jun 2016 19:55
سیب سرخ حوا

- کارگردان سعید اسدی
- تهیهکننده امیرحسین شریفی
- نویسنده محمدهادی کریمی
- بازیگران امین حیایی
- نیکی کریمی
- محمود پاکنیت
- عزتالله مهرآوران
- فریبا متخصص
- هاشم روحانی
- محمدرضا حقگو
- محسن ترکیان
- بیژن گنجعلی
- مرضیه برومند
- موسیقی حمیدرضا دیبازر
- فیلمبرداری مهرداد فخیمی
- تدوین بهرام دهقان
- توزیعکننده آفاق فیلم
- مدت زمان
- ۸۱ دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
سیب سرخ حوا فیلمی به کارگردانی سعید اسدی، نویسندگی محمدهادی کریمی و تهیهکنندگی امیرحسین شریفی محصول سال ۱۳۷۷ است . این فیلم در خرداد ۱۳۷۹ بر روی پرده سینما رفت.
خلاصه داستان :
ندا حكيمي معتقد است كه در زندگي فقط عشق كافي نيست بلكه بايد به مسائل مالي نيز توجه كرد. به همين دليل، نامزدي چهار ساله اش را با فرهاد به هم مي زند و با مردي مسن و پولدار به نام محمود فروزش كه يك شركت خصوصي دارد ازدواج مي كند، به شرطي كه مرد، دارايي اش را به نام او كند. مرد نيز مي پذيرد و براي ماه عسل به كيش مي روند. آقاي فروزش كه طلبكاران بسياري دارد ناپديد مي شود و ندا به تنهايي به اصفهان، شهر محل سكونتشان، برمي گردد. در مراجعه به شركت همسرش درمي يابد كه اموال شركت به دليل بدهي هاي بسيار توسط مأموران ضبط شده است. حكم جلب ندا نيز صادر مي شود و او به زندان مي افتد. فرهاد كه به تازگي وكيل شده، وكالت نامزد سابقش را بر عهده مي گيرد. فرهاد به ندا مي گويد كه سهيلي طلبكار اصلي شوهرش ـ كه در ضمن وكيل فروزش نيز هست ـ قول مساعدت براي آزادي ندا را داده است. با سپردن وثيقه از سوي سهيلي، ندا از زندان آزاد مي شود. ضمن ملاقاتي بين سهيلي و ندا، سهيلي به دروغ به ندا مي گويد كه فروزش در يك حادثه رانندگي كشته شده و اگر ندا با او ازدواج كند، از شكايتش صرف نظر خواهد كرد. ندا به او جواب منفي مي دهد. جسد سهيلي در شركت پيدا مي شود و ندا متهم به قتل او مي شود. در دادگاه، فرهاد به عنوان وكيل ندا از او دفاع مي كند و شادي محتشمي، منشي شركت، كه در ابتدا اتهام ندا را تأييد كرده، اعتراف مي كند كه ندا بي گناه است و قتل توسط فروزش انجام گرفته است. مأموران فروزش را دستيگر مي كنند. پس از پايان آخرين جلسه دادگاه، زماني كه حكم برائت ندا صادر مي شود، ندا به دنبال نامزد سابقش مي رود ولي فرهاد خود را از او پنهان مي كند و ندا درمي يابد كه براي بازگشت به نقطه شروع، خيلي دير شده است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,087
Posted: 18 Jun 2016 19:56
شور زندگی
- کارگردان فریال بهزاد
- تهیهکننده غلامرضا آزادی
- نویسنده فرزانه شبانی
- بازیگران داریوش ارجمند
- مهرانه مهین ترابی
- فرهاد جم
- زهرا اویسی
- رؤیا خلیلی
- موسیقی کامبیز روشن روان
- فیلمبرداری غلامرضا آزادی
- تاریخهای انتشار
- ۱۳۷۷
- مدت زمان
- ۸۵دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
شور زندگی فیلمی به کارگردانی فریال بهزاد و نویسندگی فرزانه شبانی ساختهٔ سال ۱۳۷۷ است. دراین فیلم نیاز با پدرش زندگی میکند و مادرش برای تحصیل به خارج از کشور رفته و پس از سالها مادرش به وطن برمیگردد...
همسر دكتر موحد استاد دانشگاه، وقتي بورس تحصيلي خارج از كشور دريافت مي كند، استاد حاضر به همراهي او براي خروج از كشور نمي شود. همين موضوع باعث بروز اختلاف بين آن ها مي شود و زن تنها مي رود. بعد از چند سال مادر برمي گردد، اما قبل از اينكه بتواند دخترش را ببيند؛ دختر در يك تصادف دچار مرگ مغزي مي شود. مادر سعي مي كند مقدمات لازم را براي انتقال نياز به كشوري ديگر را فراهم كند، اما پدر موافقت نكرده و پزشكان هم اينكار را بي فايده مي دانند. پزشكان از پدر مي خواهند كه با اهداء اعضاء دخترش موافقت كند. سرانجام دكتر موحد بعد از يك كشمكش طولاني با خود و همسرش بالاخره با اهداء اعضاء موافقت مي كند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,088
Posted: 20 Jun 2016 00:11
شوکران

- کارگردان بهروز افخمی
- تهیهکننده ضیاء هاشمی
- نویسنده بهروز افخمی
- مینو فرشچی
- بازیگران فریبرز عربنیا
- هدیه تهرانی
- محمدصالح علا
- رزیتا غفاری
- حمیدرضا افشار
- آرش مجیدی
- منوچهر صادقپور
- اکبر معززی
- نیلا خرم
- فرامرز روشنایی
- آیدین افخمی
- امین افخمی
- موسیقی محمد میرزمانی
- فیلمبرداری نعمت حقیقی
- تدوین مهرزاد مینویی
- توزیعکننده مؤسسه توسعه سینمایی سوره
- مدت زمان
- ۱۰۱ دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
شوکران فیلمی به کارگردانی بهروز افخمی، نویسندگی افخمی و مینو فرشچی و تهیهکنندگی ضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۷۷ است. این فیلم در فروردین ۱۳۷۹ بر روی پرده سینما رفت و ۳۸۵ میلیون تومان در سینماهای تهران فروش کرد
خلاصه داستان :
مهندس خاکپور که قرار است معاون وزیر شود، طی حادثهای ساختگی مصدوم و به بیمارستان دی در تهران منتقل میشود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقات وی به تهران میآید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا میشود. مرد که زندگی خانوادگی آرامی را در کنار همسرش ترانه و دو فرزندش دارد به سیما علاقهمند شده و او را صیغهٔ خود میکند اما به مرور زمان رابطه آنها دستخوش تغییر شده و اتفاقات ناخوشایندی را برای هر دویشان ایجاد میکند. محمود دچار عذاب وجدان میشود و به علاوه سرزنش مهندس خاک پور روی او اثر میگذارد و از این رو در صدد اتمام رابطه با سیما بر میآید؛ این در حالی اتفاق میافتد که سیما به محمود علاقهمند شده و برای جلب عشق او چادر سر میکند، غذای خانگی میپزد و حتی از محمود درخواست میکند که به او نماز خواندن یاد دهد. اما محمود در ترک سیما مصمم است و وقتی سیما به خانه میآید تا با او شام بخورد با دسته گلی از محمود درکنار سکههای معهود در مهریه اش مواجه میشود و در نهایت پیغام تلفنی محمود مبنی بر این که دیگر تمایلی به ادامه ارتباط با او را ندارد او را از ماجرا آگاه میکند. محمود که پیشتر به دلیل مصدومیت مهندس خاکپور مدیر عامل کارخانه شده، پس از انتخاب خاکپور به معاونت وزارتخانه جای پایش در کارخانه محکم میشود و حتی مذاکراتی را با خارج نشینانی که پیشتر قصد خرید کارخانه را داشتند انجام میدهد. در این اثنا سیما پیوسته در تلاش است تا دوباره او را به سمت خود جلب کند و در نهایت در پارکینگ بیمارستان به محمود دربارهٔ بارداری اش خبر میدهد. واکنش محموداین است که بچه باید سقط شود ولی این در حالی است که سیما میگوید می خواهد بچه را به دنیا بیاورد و از محمود برای او شناسنامه میخواهد... محمود با خشم بدون پاسخ روشنی به سیما محل را ترک میکند و در ادامه با تعقیب سیما متوجه میشود محل زندگی او نه آن آپارتمان مرفه که یکدیگدر را در آن ملاقات میکردند، بلکه خانهای در میدان خراسان است که سیما آن جا با پیرمردی که پدرش است زندگی میکند. .. سیما باتلفن به خانه محمود و معرفی کردن خودش به عنوان کسی که مهندس بصیرت قرار است برای او ویزای آلمان جور کند فشار بر محمود را افزایش میدهد و کار را به جایی میرساند که هنگامی که محمود در تهران است به همین بهانه به منزل او در شهرستان میرود و با همسر او هم کلام شده وضمن آن محمود را با جملاتی دو پهلو نزد همسرش پشت تلفن تهدید میکند... محمود نیز اعلام میکند که رابطه شان را برای پدر سیما فاش خواهد کرد. سیما با شنیدن این تهدید هراسان از منزل محمود خارج میشود و به سمت تهران حرکت میکند اما پیش از رسیدن او محمود پدر سیما که کاملاً از ماجرا بی خبر بوده را آگاه میکند و پیرمرد دل شکسته که از قضا غیرت هم در او جوشیده است به سیما اجازه ورود به خانه را نمیدهد و او را تهدید به قتل میکند... سیما به قصد انتقام دوباره به سمت منزل محمود حرکت میکند و در میانه راه از یک پمپ بنزین مقداری بنزین برای آتش افروزی تهیه میکند در همین بین محمود بی خبر از این مسئله برای جبران عذاب وجدان و دادن خبر مدیرعاملی اش در کارخانه همسرش را بدون بچهها به صرف شام در تهران میبرد و شب خوشی را با هم سپری میکنند سیما که در منزل محمود مورد پذیرایی برادر شوهر او قرار گرفته از آتش افروزی منصرف شده و با دلی پر از درد آن جا را ترک میکند. محمود در راه بازگشت در حالی که ظاهراً قصد دارد ماجرا را برای همسرش تعریف کند متوجه تصادف خودرویی در جاده میشود که سرنشین آن (به احتمال قریب به یقین سیما) جان داده است محمود سوار بر خودرویش میشود و با حواس پرتی و چهرهای حاکی از شکست با همسرش به راه ادامه میدهد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,089
Posted: 20 Jun 2016 00:11
شهر زنان

- کارگردان عطاالله حیاتی
- تهیهکننده هارون یشایائی
- نویسنده عطاالله حیاتی
- بازیگران چکامه چمن ماه
- رامین راستاد
- پری امیرحمزه
- مریم سعادت
- باقر صحرارودی
- موسیقی کامبیز روشن روان
- فیلمبرداری رضا رضی
- تدوین عباس گنجوی
- تاریخهای انتشار
- ۱۳۷۷
- مدت زمان
- ۹۰دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
شهر زنان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی عطاالله حیاتی ساختهٔ سال ۱۳۷۷ است.
خان جان وصيت مي كند كه تا وقتي فرزندان دو طايفه كشتگر و شوان با هم وصلت مي كنند، مي توانند از باغ و عمارت آن در آب اسك به صورت مشاع استفاده كنند و در صورت عدم رعايت اين مسئله طايفه ي كشتگر هيچ حقي در برابر متعلقات خان جان ندارد و تمام ملك مزبور در تصرف خانواده شوان قرار مي گيرد. اما در اين بين مهتاب فرزند طايفه ي كشتگر با قبولي در دانشگاه تصميم مي گيرد با اين قانون به مبارزه بپردازد. او قانون تعيين شده را مردود مي داند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#2,090
Posted: 20 Jun 2016 00:14
شیدا


- کارگردان کمال تبریزی
- نویسنده رضا مقصودی
- بازیگران لیلا حاتمی
- پارسا پیروزفر
- بهزاد فراهانی
- محمدرضا شریفی نیا
- نادیا دلدارگلچین
- موسیقی بابک بیات
- فیلمبرداری محمد آلادپوش
- تدوین حسین زندباف
- تاریخهای انتشار
- ۱۳۷۷
- مدت زمان
- ۱۰۰دقیقه
- کشور ایران
- زبان فارسی
شیدا فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی و نویسندگی رضا مقصودی محصول سال ۱۳۷۷ است.
خلاصه داستان :
شیدا فاطمی (لیلا حاتمی) و مادرش (زهرا سعیدی) به یک مراسم عروسی میروند. شیدا در حال بهت و ناباوری است. در محل برگزاری مراسم، شیدا با شنیدن نام داماد (فرهاد) بیاختیار خود را روی صندلی رها میکند. دوربین طی چند فلش بک به گذشته ماجرا را روایت میکند:
فرهاد هرندی (با بازی پارسا پیروزفر)، پسر منحصر به فرد خانوادهای مرفه، در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق مشمول سربازی شدهاست. پدرش (بهزاد فراهانی) با تلاش فراوان او را به پادگانی امن و حاشیهای منتقل میکند تا از خط مقدم دور بماند. اما فرهاد پس از پایان دوره آموزشی، بدون اطلاع خانواده، داوطلب پست پیامرسانی میشود که مستلزم رفت و آمدهای فراوان به خط مقدم است. او در یکی از این رفت و آمدها از ناحیه دست، چشم و سینه مجروح میشود و در بیمارستانی جنگی بستری میشود.
در بیمارستان، پرستاری به نام شیدا فاطمی به سفارش مجروحی به نام رضا امانی (محمدرضا شریفی نیا) برای تسکین درد شدید فرهاد، برایش قرآن میخواند. قرائت شیدا ساده و بدون رعایت اصول ترتیل است با این حال درد فرهاد را تسکین میدهد. فرهاد که چشمهایش به دلیل جراحت بستهاند، به مرور به شیدا دل میبازد و برای باز شدن پانسمان چشمهایش و دیدن او لحظهشماری میکند. فرهاد عشقش را از طریق یادداشتی در صفحهٔ اول قرآنش به شیدا اعتراف میکند و از او میخواهد که اگر احساس مشابهی دارد، قرآن را به یادگار بردارد.
سرانجام پانسمان چشمان فرهاد باز میشود اما شیدا ناچار برای سرزدن به مادر بیمارش به شهر برگشته و قرآن را نیز با خود برده است. فرهاد مرخص میشود و چند روز بعد، هنگامی که برای یافتن شیدا مراجعه میکند با بیمارستانی مخروبه مواجه میشود. پرونده شیدا نیمهسوختهاست و فرهاد نمیتواند آدرس او را بخواند یا عکسش را ببیند. تلاشهای فرهاد برای یافتن شیدا در سایر بیمارستانهای جنگی به جایی نمیرسد. در همین حین پذیرش قطعنامه اعلام میشود و او ناچار به شهر برمیگردد.
در شهر، خانواده فرهاد اصرار دارند که او را به عقد دختر تاجری ثروتمند دربیاورند تا از این طریق به مشکلات مالی پدر خانواده پایان بدهند. فرهاد ابتدا مقاومت میکند اما پس از مدتی، هنگامی که از یافتن شیدا ناامید میشود و پدر را در خطر جلب میبیند، با اکراه میپذیرد. جشن عروسی او و سیما (کمند امیرسلیمانی) برگزار میشود و شیدا نیز همراه با مادرش که از دوستان مادر فرهاد است در این جشن شرکت دارد. او که از بیوفایی فرهاد بهتزده است خودش را معرفی نمیکند.
فرهاد به زودی برای یافتن کار دچار مشکل میشود. او حاضر نیست از مجروحیتش در جنگ به عنوان امتیازی برای شغلیابی استفاده کند. از سویی خانواده همسرش برای مهاجرت به کانادا به او فشار میآورند. او با آنها دچار اختلاف میشود. در همین حین، عوارض مجروحیتش عود میکند. فرهاد به طور تصادفی رضا امانی را میبیند و از او سراغ شیدا را میگیرد. رضا آدرس بیمارستان محل کار شیدا را میدهد و فرهاد به آنجا میرود اما جلوی در بیمارستان به دلیل عوارض مجروحیت بیهوش میشود.
در بیمارستان بیماری فرهاد را پیشرفته و کشنده تشخیص میدهند. او به سیما که برای ملاقاتش آمده توصیه میکند که به تنهایی به کانادا برود. او ازدواجشان را اشتباه میخواند و سیما با گریه بیمارستان را ترک میکند. فرهاد از مادرش میخواهد که پرستاری به نام فاطمی را پیدا کند. مادر قول میدهد از طریق دختر دوستش این موضوع را پیگیری کند. او نمیداند که دختر دوستش همان شیداست. شیدا که از فرهاد رنجیدهاست حاضر به دیدار او نیست. فرهاد چند بار صدای او را از دور میشنود ولی موفق به دیدارش نمیشود. سرانجام رضا امانی به خواهش فرهاد به نزد شیدا میرود و به او میگوید که ازدواج فرهاد اجباری بوده. امانی تأکید میکند که چیزی به پایان عمر فرهاد نمانده و خواهش میکند که شیدا به دیدار او برود.
شیدا همچنان تعلل میکند. حال فرهاد بدتر میشود. دستگاههای پزشکی متصل به او بوق میزنند و عدم وجود علائم حیاتی را نشان میدهند. دکتر دستگاهها را خاموش میکند. سرانجام شیدا با قرآن فرهاد به بالین او میآید و سوره مزمل را برایش قرائت میکند. دوربین نشان میدهد که انگشت کوچک فرهاد تکان مختصری میخورد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند