انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 64 از 200:  « پیشین  1  ...  63  64  65  ...  199  200  پسین »

بحث سیاسی روز بی تعارف


مرد

 
روحانی: ٢٠٠ هزارمیلیارد از ٣۶٠ هزارمیلیاردتومان بودجه عملا در اختیار دولت نیست / نمی خواهم وارد بحث بشوم که ریشه این حوادث از کجا شروع شد و چه بود

????گزیده سخنان رییس جمهور در جلسه با روسای کمیسیون‌های تخصصی مجلس:

▫️نمی خواهم وارد بحث بشوم که این حوادث از کجا شروع شد و چه بود، امروز باید متحد باشیم. بحث، بحث خود نظام و انقلاب و منافع و امنیت و مصالح ملی و ثبات ما و منطقه است.

▫️همیشه نمی‌شود مریض را با قرص خوب کرد و گاهی جراحی می‌خواهد.مثلاً مساله مؤسسات اعتباری غیرمجاز را اگر جراحی نمی‌کردیم، چه می‌شد؟ غده‌ای بود که همه بدن اقتصاد ایران را می‌گرفت.

▫️آنچه که این چند روز واقع شده ظاهرش یک نوع تهدید بوده که باید آن را به فرصت تبدیل کنیم و ببینیم مشکل چیست. چراکه همه اینها کسانی نیستند که از خارج دستور گرفته باشند بلکه عده‌ای از آنها مردمی هستند که به خاطر احساسات و مشکلات‌شان به خیابان ها آمدند.

▫️مردم تنها به خاطر مشکلات اقتصادی به خیابان نیامده اند و فقط پول و نان و آب نمی خواهند، یکی از خواسته های مردم این است که فضا را بازتر کنیم.

▫️شما می‌گویید بودجه اشتغال را از جای دیگری بیاورید. اهلا و سهلا، شما نمایندگان مجلس هستید. شما می‌گویید این بودجه را از اینجا نبریم، خوب بگویید از کجا بیاوریم، هر جا بگویید ما حرفی نداریم.این برنامه ششم توسعه مصوبه مجلس است.

▫️من برنامه دادم و مردم به این برنامه رأی دادند. به مردم قول دادم و گفتم فقر مطلق را می‌خواهم از بین ببرم. به مردم چه بگویم؟ بگویم من برای اشتغال برنامه ندارم. باید بگویم برنامه دارم، برای اینکه برنامه داشتم و در بودجه دادم به مجلس، اما مجلس به هر دلیلی آمد گفت من رأی نمی‌دهم. باید به مردم شفاف بگوییم.

▫️از ۳۶۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمومی، ۶۰ هزار میلیارد تومان برای صندوق های بازنشستگی و بیشتر از ۴۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه نقدی تخصیص پیدا می‌کند؛ ۶۰ هزار میلیارد تومان نیز به صندوق توسعه ملی و ۱۰الی ۱۱ هزار میلیارد تومان هم به عنوان پاداش بازنشستگی می‌دهیم؛ علاوه بر آن برای توسعه کشاورزی نیز یارانه هایی ارائه می‌کنیم که در مجموع نزدیک به ۲۰۰هزار میلیارد تومان از این ۳۶۰هزار میلیارد تومان بخاطر مسایلی که در اختیار دولت نیست، از دست ما می‌رود. (

▫️دولت خدماتی انجام داده یا نه؟ اگر انجام داده، چرا همه با هم نمی‌گوییم؟اگر نقصی هم دارد و از دولت داریم را هم بگوییم، چنانچه اشکالی وجود دارد را باید دولت ، مجلس و قوه قضائیه همه با هم باید حل کنیم چرا که مشکل هم برای همه ما است.
همه از آدمای عوضی بیزارن غافل ازاینکه خودشون آدم عوضی قصه زندگی یکی دیگه ن.
     
  
مرد

 
نامه سرگشاده به دبیر شورای‌عالی امنیت ملی، در پی اظهارات وی درباره نقش عربستان در اعتراضات اخیر


امیر دریادار علی شمخانی
دبیر شورای‌عالی امنیت ملی شیدالله ارکانه

با سلام و تحیات؛ اظهارنظر حضرت‌عالی مبنی بر اینکه ناآرامی‌های اخیر را به عربستان نسبت داده بودید شگفت‌زده‌ام نمود. نمی دانستم عربستان از چنین توانمندی برخوردار است که می‌تواند هزاران تن از جوانانمان را در شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان به خیابان‌ها بکشاند. البته بیش از آن‌ که از قدرت عربستان شگفت‌زده شوم، از اظهارنظر حضرت‌عالی متاسف شدم.

این البته نه نخستین‌باری است که مسئولین در مواجهه با اعتراضات مردمی آن‌ها را به توطئه‌های دشمن حوالت داده اند و نه آخرین آن خواهد بود. به یاد نمی‌آورم حتی یک‌بار در طی این قریب به چهل سال مسئولین ما بجز این، واکنش دیگری نشان داده باشند. اعتراضات سال۸۸ به سفارت انگلستان، به آمریکایی‌ها و جورج سوروس نسبت داده شدند و اعتراضات امروز هم به داعش و عربستان. البته اسرائیل، مجاهدین، سلطنت‌طلبها، بهایی‌ها و عناصر نفوذی دشمن هم بی‌تقصیر نبوده‌اند. از عالم گرفته تا آدم، همه دستی در اعتراضات مردم ایران دارند الّا خود مردم ایران و عملکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نظام.

ای‌کاش برای یک‌بار هم که شده بود، بجای متوسل شدن به شهر فرنگ و پادشاه جن‌ها و پناه‌بردن به توهمات توطئه و فرضیه‌های دایی‌جان‌ناپلئونی، از برج عاج‌ خود فرود می‌آمدید و از مردمی که از سیاست‌های شما به جان آمده‌اند، می‌پرسیدید دردتان چیست؟ به چه چیزی اعتراض دارید؟ چرا عصیان کرده‌اید؟ دراین‌صورت دیگر خیلی نیازی نمی‌رفت که پای آمریکا، اسرائیل، انگلستان، صهیونیست‌ها، جورج سوروس، عربستان، داعش و مجاهدین را به میان می‌کشیدید.

اگر بجای تهدید و ارعاب و نشان دادن قدرت، حاضر می‌شدید به دردشان گوش بدهید متوجه می‌شدید اکثرا جوانان دهه هفتادی هستند که سال‌هاست بیکارند؛ نه گذشته تابناکی داشته‌اند و نه امیدی به آینده. بیست و چند ساله و سی و چند ساله‌هایی هستند که سال‌هاست لیسانس و فوق‌لیسانس گرفته‌اند اما همچنان بر سر سفره پدر و مادر نشسته‌اند. سرخورده از اصول‌گرایان و شریعتمداری‌شان، ناامید از اصلاح‌طلبان و لیبرالیسم‌شان و منزجر از روحانی و وعده‌های توخالی‌اش. دست‌کم عدالتشان از من و شما خیلی بیشتر است، چرا که نسبت به همه ما به یک اندازه بی‌اعتمادند و متنفر.



ایام به کام باد

صادق زیباکلام
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
استمرارطلبان و فریبی‌ بزرگ بنام سوریه‌هراسی
(ناصر کرمی؛ استاد دانشگاه برگن نروژ)



سوریه هراسی ظاهرا تنها برگ باقی مانده در دست دوم خردادی هاست. الآن تقریبا از همه مدافعان وضع موجود جز این حرفی نمی شنوی. اما آیا ایران واقعا زمینه و ظرفیت سوری شدن را دارد؟ قطعا ما آسیب پذیری های گسترده ای داریم. اما اگر فرصت کنم در یک رشته توییت می نویسم که جنس آسیب پذیری های ما با سوریه متفاوت است. ما شاید نیجریه و هاییتی هم بشویم، اما سوریه نه، اصلا. دلایلش را می نویسم.


۱- گذشته از بحران ساختار سیاسی (مرزهای غیر واقعی، حاکمیت اقلیت بر اکثریت و نبود حس همبستگی ملی) سوریه همچون دیگر کشورهای عربی منطقه دچار سندروم بنیادگرایی مذهبی است. اینکه دین ناب اگر حاکم بشود چنین و چنان می شود. خوشبختانه با تجربه جمهوری اسلامی، ایران این سندروم را پشت سر گذاشته است. از این جهت با همه کشورهای خاورمیانه فرق دارد. حتی با ترکیه و مصر که به ظاهر مدرن تر هستند.


۲- سالهاست که از سوی هر دو جناح نظام تلاش می شود ایران کشوری مستعد تنش های قومی معرفی شود. با این هدف که غرب از سودای تضعیف حاکمیت مرکزی ایران دست بردارد و جمهوری اسلامی را به خاطر ثبات و امنیت عمومی ایران تحمل کند. اما همه آن تلاشها منحصر شده به شعار چند جوان در ورزشگاه. آیا واقعا شما حرکت جدی قومگرایانه در توده مردم مثلا آذربایجان یا کردستان دیده اید؟


۳- در تاکید بر گزاره بالا، اتفاقا اگر ایران مستعد تنش قومی بود الان وقتش بود و باید بروز می کرد. یعنی زمانی که نظام به شدت تمنای چنین تنشی را دارد برای فریفتن افکار عمومی جهان. مردم هم همه جا توی خیابان بوده اند در این یک هفته با تندترین و رادیکال ترین شعارها. اما آیا شما شعار و حرکت قومگرایانه پر رنگی دیده اید؟


۴- هرگز نمی توان فقط با دو مولفه دین و جغرافیا دو چشم انداز مختلف جغرافیایی را با هم مقایسه کرد. فقط برای برساختن مفهوم ملیت افزون بر دین و جغرافیا ده مولفه دیگر هم لازم است. آنها که می گویند صرفا به واسطه شباهت های مذهبی و سیاسی ایران مستعد سوریه شدن است ژئوپلتیک بخوانند. من ندیدم یک ژئوپلتیسین مطلقا چنین ادعایی بکند. فقط سیاستمداران و روزنامه نگاران جریان دوم خرداد بر طبل چنین ادعایی می کوبند.


۵- اصلا فرض کنیم واقعا همان آسیب پذیری ها را داریم که سوریه، آیا این یعنی اینکه نباید تغییر کنیم؟ یا اتفاقا یعنی اینکه باید حتما تغییر کنیم؟ کدام روند ما را به این آسیب پذیری کشانده؟ آیا نشانه ای از توقف آن روند هست؟ بعد از سوریه ای شدن کدام مرحله هست؟ سودانی یا سومالیایی شدن؟


۶- آقای تاجزاده و دوستان او که ما را از سوریه شدن میترسانند آیا صادقانه حاضرند مسئولیت خود در تبدیل ایران به کشوری با وضعیتی مشابه سوریه را بپذیرند؟ اگر نه، چرا باید به حرف آنها اعتماد کرد؟ چرا نباید تصور کرد تداوم اعتماد به آنها ما را به وضعیتی بدتر از سوریه هم دچار خواهد کرد؟


۷- آیا اینکه ایران توی خاورمیانه است یعنی همه مسائل آن شبیه دیگر کشورهای این منطقه است؟ پس تجربه چهل سال حکومت مذهبی در ایران چه می شود؟ دستاورد گرانقدری که مردم ایران دارند و هیچ کدام از دیگر کشورهای منطقه ندارند.


۸- اگر کسی ادعا کند شرایط عمومی ایران به کشورهای شرق اروپا شبیه تر از کشورهای غرب خاورمیانه است آیا نباید در ادعای او تامل کرد؟ مرز واقعی، ملت-دولت تاریخی، باور عمومی به سکولاریسم به واسطه تجربه سی و هشت سال حکومت مذهبی و البته همبستگی ملی بسنده و عمیق می تواند تمایز اصلی ما بادیگر کشورهای خاورمیانه و شباهت ما با کشورهای شرق اروپا در واپسین سال های بلوک شرق باشد.


۹- البته به فرض تضعیف یا سقوط حکومت مرکزی گسترش ناامنی و فروپاشی ساختارهای اداری و بحران اقتصادی در ایران قابل پیش بینی است. مشابه همه آنچه که غالبا کشورهای اروپای شرقی در سالهای نخستین فروپاشی بلوک شرق تجربه کردند. اما نسل‌کشی قومی و مذهبی مشابه سوریه و عراق... نه، واقعا بعید است. جنس آسیب‌پذیری‌های ما خیلی متفاوت است.


۱۰- برای شناختن ماهیت واقعی آسیب پذیری ها می شود به مطالبات عمومی توجه کرد. در سوریه سالها بود که اکثریت غیر علوی به دنبال راهی برای رهایی از اقلیت علوی بودند. اما جنس مطالبات معترضان ایرانی غالبا یا اقتصادی است و یا سیاسی. دیده نشده که مذهبی و قومی باشد. همین یک دلیل کافی است که بگوییم هراس از سوری شدن ایران یا توهم است و یا فریبکاری.


پی نوشت: یکی از بهترین مطالبی که در روزهای اخیر خوانده ام
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
سندی بر تدلیس مقام رهبری و مجلس خبرگان

در فایل تصویری ۱۹ دقیقه آخر اجلاسیه سه ساعتی بعد از ظهر ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان که منجر به انتخاب آقای خامنه‌ای به عنوان «رهبر موقت» شده است منتشر شد، این عبرتها وجود دارد:


اول.
آقای خامنه‌ای در این جلسه خبرگان صادقانه اقرار میکند که شرع و قانون اساسی به او اجازه رهبری نمی‌دهد. صندلی قدرت این اعترافات واقع‌بینانه را در همان جلسه دفن می‌کند و خامنه‌ای جدیدی متولد می‌شود ۱۸۰ درجه بر خلاف این اعترافات که خود را مجتهد، ولی فقیه و مرجع تقلید معرفی می‌کند. آیا او فراموش کرده درباره خود چه گفته بود؟!

دوم.
کسی که در فقاهت او این‌قدر اما و اگر است و به فقدان مرجعیت فعلیه و شأنیه خود اقرار دارد، چگونه در نخستین ماههای رهبری بساط مرجعیت تقلید پهن می‌کند و فتوی می دهد و در وجوهات شرعیه تصرف می‌کند؟ آیا این همان «ابتذال مرجعیت شیعه» نیست؟

سوم.
رهبر منتخب خبرگان به اقرار خود و تصریح برخی خبرگان، فقیه نبود تا ولایت فقیه داشته باشد. آن‌چنان‌که خود پذیرفت رهبری او از باب ولایت عدول مؤمنین است، یعنی ولایت مؤمن مقلد که ولایت مطلقه و مرجعیت تقلید ندارد. آیا آنچه در ناحیه رهبری و مرجعیت مرتکب شده تعبیری جز تدلیس دارد؟ (در تدلیس حقیقت امر رامی پوشانند تا غیر از آنچه هست بنمایانند)

چهارم.
اعضای مجلس خبرگان خصوصا کارگردان زرنگ آن اکبر هاشمی رفسنجانی در تدلیس رهبری نقش عمده داشته‌اند. آنها ولایت مومن مقلد را به عنوان ولایت فقیه به مردم قالب کردند.

پنج.
تدلیس دیگر مجلس خبرگان، هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه‌ای کتمان «رهبری موقت» از ۱۴ خرداد تا ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ است. آنها رهبر موقت منتخب خبرگان را «رهبر دائم» کشور معرفی کردند.

شش.
هاشمی رفسنجانی دنیا و آخرت خود را برای رهبری آقای خامنه‌ای فدا کرد. او فرد فاقد صلاحیت شرعی و قانونی را به رهبری رساند. خدا در آخرت به دادش برسد! اما دنیایش را هم فدا کرد. چرا که آقای خامنه‌ای از او مکارتر بود. وقتی از نردبان رفسنجانی و خبرگان بالا رفت نردبان را پرت کرد و دوست پنجاه ساله خود را که رهبریش را مدیون او بود حذف کرد.

هفت.
اعضای مجلس خبرگان با تصمیم تاریخی خود سیاست را بر دیانت، مصلحت را بر حقیقت و تدلیس را بر صداقت ترجیح دادند. آیا کسانی که این‌گونه با ملت تزویر کرده‌اند قابل اعتمادند



محسن کدیور
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
در پاسخ به این مطلب:

https://www.looti.net/10_6403_65.html#msg143701581

اقای تاج زاده جوابی داده اند:


اخیرا در یادداشتی که با تیتر "استمرارطلبان و رواج یک دروغ منتهی به سوریه هراسی" منتشر کردید، پرسیده اید: «چرا نباید تصور کرد که تداوم اعتماد ما به آقای تاجزاده و دوستان او ما را به وضعیتی بدتر از سوریه دچار نخواهد کرد»؟

من البته وضعیتی بدتر از سوریه نمی شناسم، اما برای اینکه ایران سوریه نشود نکاتی را برای تنویر افکار به استحضار می‌رسانم. موجب تشکر است که طبق موازین قانونی و اخلاقی نسبت به انتشار کامل پاسخ زیر اقدام فرمایید.

یکم
پیامدهای فاجعه ۱۱ سپتامبر چنان گسترده و ژرف بود که تحلیل روابط بین‌المللی را به قبل و بعد از آن تقسیم می‌کنند. به دلیل مشابه می‌توان مناسبات در خاورمیانه را نیز به پیش و پس از بهار عربی تقسیم کرد. در چنین چارچوبی "سوریزاسیون" مطرح می‌شود و زمانی رخ می‌دهد که در جامعه‌ای پر از تنوع و تفاوت و شکاف‌های دینی، مذهبی، قومی، زبانی، طبقاتی، سیاسی و فرهنگی جریانی بکوشد فکر و سلیقه و اراده خود را به زور بر بقیه حاکم کند. چنین اقدامی چه از سوی حاکمیت دنبال شود و چه از طرف مخالفانش، جز رودررویی مردم با یکدیگر و نزاعی خونین فرجامی ندارد. لازم به یادآوری است که تنوعات و تکثرهای پیشگفته در شرایط متعارف و زیر چتر قانون اساسی می‌تواند به سرمایه و نیروی محرکه دموکراسی و توسعه کشور تبدیل شود. روشن است که متهم ردیف اول سوریه/لیبی شدن هر کشوری حاکمانش هستند که با وجود زندگی در عصر ارتباطات و میل شهروندان به "دیده شدن" و "مشارکت کردن"، می‌کوشند با محروم کردن منتقدان و مخالفان از حقوق سیاسی و مدنی خویش، همه قدرت را همچنان منحصرا در دستان خود نگه دارند. اما این همه مساله نیست. روی دیگر سکه باخت - باخت سوریه سازی، مخالفان تمامیت‌خواهی هستند که با توسل به خشونت‌ به جنگ حکومت می‌روند تا خود جایگزینش شوند‌.

دوم
ایران پتانسیل سوریه/لیبی شدن دارد زیرا :

۱. هم جمهوری اسلامی و هم مخالفانش از حمایت بخش‌های مهمی از جامعه برخوردارند و هیچیک توان نادیده‌گرفتن دیگری را ندارد. در چنین شرایطی تلاش برای حذف یک طرف معنایی جز سوریه سازی ندارد، همچنان که کوشش برای گفتگو و توافق و سازش گذار به دموکراسی ارزیابی می‌شود. این وضع برخلاف آرایش نیروها در سال ۱۳۵۷ است که ملت، درست یا غلط، یکپارچه علیه شاه قیام کرد.

۲. حتی اگر ادعای اپوزیسیون را بپذیریم و موافقان جمهوری اسلامی را اقلیت بخوانیم که البته روند و نتایج انتخابات تاکنون چنین فرضی را رد می‌کند، اختلاف های عمیق فکری و سیاسی مخالفان مزیت ادعایی آنها را درباره اکثریت بودن خنثی و چشم اندازی پر از درگیری‌های خشونت بار بعدی ترسیم می‌کند.

۳. در صورت تداوم ناآرامی ها و گسترش آنها احتمال تبدیل تنوع ها و تفاوت های قومی به گسل‌های فعال و خطرناک در استان‌های عرب، ترک، بلوچ ، کردنشین و ... بالا ارزیابی می‌شود. توضیح آنکه قرن‌ها ترک و کرد و عرب و نیز مسلمان و مسیحی و یهودی در خاورمیانه با هم زندگی کرده‌اند. درست است که مناسبات آنان همواره گل و بلبلی نبود اما حتی در بدترین حالت‌هاکه مثلا سنی‌ها خانه شیعیان را غارت می کردند یا برعکس، نزاع دیرپا نبود و رئیس قبیله یا روحانی مردمداری از این طرف و نیز آن طرف دعوا می‌نشستند و به درگیری فیصله می‌دادند. آن چه خاورمیانه را وحشتناک ساخته است تفاوت های دینی، مذهبی، قومی، زبانی و ... نیست. بلکه رژیم های مستبد و فاسد از یک طرف و سیاست‌های توسعه‌طلبانه و تحریک‌آمیز اسرائیل و مداخله نظامی آمریکا از طرف دیگر است که کینه و نفرت ایجاد کرده و می کند. داعش نیز بر همین شکاف سرمایه گذاری می‌کند و بر دامنه نفرت و کینه می‌افزاید.

۴. تداوم اعتراضات بر اوضاع اقتصادی میهن و مردم آثار منفی می‌گذارد و با وارد آوردن فشار بیشتر به قشرهای محروم، آنان را برای پیوستن به اعتراضاتی ترغیب می‌کند که رهبری، سازمان، شعار و مطالبات واحد ندارد و تنها وجه مشترک شرکت‌کنندگانش نفی وضع موجود است، بدون آنکه هیچ وفاقی درمورد نظم جایگزین داشته باشند یا اساسا در دسترس باشد.

۵. ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان در حال حاضر انگیزه و منافع زیادی برای دخالت در امور داخلی ایران دارند و مترصد فرصتند.

سوم
۱. تشکیل اجتماعات اعتراضی حق مسلم مردم است و قانون اساسی بر آن تصریح دارد. باوجود این شخصا وقتی در تظاهرات سراسری شرکت می‌کنم که حکمیت و حاکمیت صندوق رای هدف قرار گیرد. علت آن است که من تنها راه زندگی مسالمت‌آمیز و نیز خروج از بحران را در ایران، برگزاری انتخابات آزاد با حضور نامزدهایی از تمام طیف‌ها و گرایش‌ها می‌دانم و بر این باورم که حل مشکلات متعدد کشور فقط با جلب مشارکت و همدلی و همکاری آحاد ایرانیان ممکن است. با انتخابات آزاد هر فرد و حزب و جناحی می‌تواند متناسب با پایگاه اجتماعی خود در مدیریت میهن نقش ایفا کند. مردم نیز می‌توانند از اندیشه، دانش، تجربه و توان همه نیروها و جریان‌ها بهره ببرند.

۲. در جوامعی مانند ایران که داشتن دولت مرکزی قدرتمند بدلایل تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی اجتناب‌ناپذیر است، برای خودکامه نشدن حکومت، باید جامعه مدنی را تقویت کرد. چنین امری مستلزم بهره‌مندی همه شهروندان از حقوق اساسی و مدنی است. تحقق "حکومت قدرتمند" و "جامعه مدنی مقتدر" در ایران فقط با برپایی انتخابات آزاد ممکن است، چرا که هر زمان حاکمیت به انتخابات آزاد تن می‌دهد، پیشاپیش می‌پذیرد که به سایر حقوق ایرانیان تمکین کند. بر این اساس تلاش برای برپایی انتخابات آزاد در ایران به معنای کوشش برای تامین حقوق ایرانیان از آزادی اندیشه و بیان و قلم و رسانه تا آزادی تحزب و تجمع و تشکل نیز هست. به همین علت از صدر مشروطه تاکنون هر بار ابتدا انتخابات آزاد برگزار شده و به دنبال آن بهار احزاب و مطبوعات و اتحادیه‌ها و تجمعات شکل گرفته است و نه برعکس، آنچنان که در برخی جوامع دیگر دیده‌ایم.

۳.انتخابات آزاد راه بر توسعه همه جانبه کشور و شفاف شدن کامل درآمدها و مخارج میهن می‌گشاید. حضور نمایندگانی از همه گرایش‌ها و سلیقه های متفاوت و گاه متضاد در کابینه، پارلمان و شوراهای شهر و روستا اجازه نمی‌دهد که هیچ بنیادی از دادن مالیات فرار کند یا هزینه‌های کمرشکن فرامرزی به ملت تحمیل شود. صداوسیما ناکارآمد و زیانده‌ترین سازمان دولتی نخواهد بود و سالانه ۱۵۰۰ میلیارد تومان هدر نخواهد داد. نهادهای فرهنگی و دینی بودجه‌های نجومی و بدون پاسخگویی دریافت نخواهند کرد. کوتاه آنکه انتخابات آزاد مانع جولان دادن دولت پنهان خواهد شد و جلوی "سپاهیزه" شدن اقتصاد میهن را خواهد گرفت و نیروهای مسلح را به پایگاه اصلی خود یعنی پادگانها برخواهد گرداند.

چهارم
۱. انتخابات آزاد تنها موضوع و محوری است که صاحبان علائق و سلائق متضاد می‌توانند درباره آن به توافق و حتی به اجماع برسند و با بسیج افکار عمومی حکومت را به انجام آن مجبور کنند. در آن صورت همه سیاست‌ورزان درحد پایگاه مردمی خود سخن می‌گویند و به همان میزان انتظار مشارکت در قدرت دارند.

۲. از کسانی که می‌گویند نظام زیر بار انتخابات آزاد نمی‌رود و به همین علت شعار برگزاری رفراندم سر می‌دهند، می‌پرسم که آیا احتمال انجام رفراندم برای تغییر نظام بیشتر است و کم هزینه‌تر، یا وادار کردن حاکمیت به برگزاری انتخابات آزاد؟ اگر با همیاری همه نتوان به انتخابات آزاد رسید، با کدام نیرو می‌توان رفراندم را به نظام تحمیل کرد و آن را تغییر داد؟! پس طرح این شعار در اجتماعات اعتراضی چه فایده ای دارد جز بهانه دادن به تنگ نظران و دادن ضایعات و تلفات بی‌نتیجه و بسته‌تر شدن فضا ؟ مگر تا اینجا برجام تضعیف و تلگرام فیلتر نشده است؟

پنجم
۱. مخالفان غیرمسلح اسد مجبور بودند که از صفر شروع کنند. زیرا سوریه سرمایه و سنت دموکراتیک ولو به شکل نسبی و محدود نداشت که مخالفانش بخواهند آن را ادامه دهند و تقویت کنند. اما پروژه "آغاز از صفر" در ایران نیمه دموکراتیک - نیمه استبدادی فاقد توجیه است و پرهزینه و بی‌حاصل.

۲. انتخابات آزاد که من از آن سخن می‌گویم بر ویرانه‌های انتخابات موجود برپا نمی‌شود، بلکه باید با تکمیل و تکامل مسیر پیموده شده، هر مرحله به‌سوی انتخابات آزاد نزدیک‌تر شد. متأسفم که سرنگونی‌طلبان بویژه در خارج از کشور دقیقا همین دستاورد را هدف گرفته‌اند و می‌کوشند از اعتراضات اخیر مردم، آگاه یا ناآگاه، نقبی به سوریه‌سازی ایران بزنند. از این منظر سوریزاسیون بر تفسیری تکیه دارد که اعتراضات جوانان ناراضی را در درجه نخست "عبور از انتخابات" معرفی می‌کند. نحوه انعکاس اخبار و گزارش‌های اعتراضات در رسانه‌های فارسی زبان خارج نیز غالبا در جهت سوریه‌سازی کشورمان پخش می‌شد. آنها اگر نمی‌خواستند ایران سوریه شود، می‌بایست شیوه‌های مسالمت آمیز و غیرسوریه‌ای بیان اعتراضات را ترویج و خشونت‌ورزی را در هر شکل آن در هر دو سوی ماجرا محکوم می‌کردند. حال آن که عملکردشان عملا در جهت دامن زدن به رویارویی بخش‌هایی از مردم با بخش‌های دیگر بود.

۳. شش ماه پیش ایرانیان مقیم خارج با مشارکت باشکوه و بی سابقه در انتخابات اردیبهشت ۹۶ مرز میان داخل و خارج را برداشتند و چهره دیگری از ایران و ایرانی در جهان به نمایش گذاشتند. نباید اجازه دهیم خشونت‌ستایان چهره‌ای سوری و خشونت بار از ایران ترسیم کنند.


ششم

۱. آنجا که مردم رویای مشترکی برای کشور خود نداشته باشند؛ انتخابات ولو به طور نسبی آزاد برگزار نشود؛ فاقد نهادها و مناسباتی باشند که تفاوت ها را به تنوع و زیبایی تبدیل کند، و اصلاح‌طلبانی حایل حکومت و مردم نباشند تا از یک‌سو به حاکمان درباره نقض حاکمیت قانون و تجاوز به حقوق شهروندان هشدار دهند و از سوی دیگر مخالفان حکومت را به پرهیز خشونت فرا خوانند، و همگان را به انتخابات آزاد و نه استصوابی و پذیرش حق اعتراض و حکمیت صندوق رای و نه درگیری‌های خشونت‌بار خیابانی دعوت کنند، اپوزیسیون مستظهر به پشتیبانی امثال ترامپ و نتانیاهو و بن‌سلمان میدان مساعدی برای ایجاد درگیری‌های داخلی پیدا می‌کند.

۲. اعتراض خشم‌آلود جوانان ایران را سوریه نمی‌کند، بلکه پاسخ بشار اسدی به مخالفت‌ها و نیز سرمایه‌گذاری داعشی بر تفاوت‌ها و اختلاف‌ها سوریه‌ساز است. جوانان خشمگین و معترض هرگز خواهان سوریه شدن ایران نیستند ولی آن دسته از مخالفان بهره‌مند از دلارهای آل‌سعود و متکی به حمایت ترامپ و نتانیاهو در جهت سوریه‌سازی اقدام می‌کنند زیرا نان آنان در گل آلود شدن آب در ایران است.

۳. خوشبختانه ایران با اسد و داعش فرق بزرگی دارد. امروز همه ما میان حق اعتراض خیابانی و خشونت‌ورزی تفکیک قائل می‌شویم. ظرفیتی که سوریه نداشت. روشن تر بگویم یکی از سرمایه‌های سوریه نشدن ایران اذعان رهبر و رییس جمهور و نیز اجماع همه احزاب و جناح‌ها از نهضت آزادی تا مؤتلفه اسلامی در این‌باره است که تظاهرات اعتراضی حق مردم است ولی باید بین اعتراض و خشونت تمایز قایل شد. این اجماع ملی را نباید دست کم گرفت.این دارایی ارزشمندی است که یک نظام مردم-بنیاد را از دیکتاتوری متمایز می‌کند و از سوریزاسیون مصون و ایمن می‌دارد. البته که اجماع حول حقوق شهروندی باید جنبه اجرایی پیدا کند.در این صورت ما در نقطه‌ای متفاوت از قبل از دی‌ماه ۹۶ قرار خواهیم گرفت که در عین حال به گوهر سه‌گانه "جمهوری، اسلامی وایرانی" نزدیک‌تر است و جمهوریت نظام را در تراز نوینی قرار خواهد داد. به این ترتیب ما به عقب و به هیچ سیستم استبدادی که به بهای یک انقلاب باشکوه از آن عبور کرده ایم بر نخواهیم گشت. بلکه تجربه انتخاباتی ومردم‌سالار را یک گام جلوتر خواهیم برد.

هفتم
۱. اگر کامنت‌های جهان عرب را درباره اعتراضات اخیر ایران تحلیل کنیم، معلوم می‌شود که در چه زمانی و در کدام منطقه زندگی می‌کنیم. وجه غالب کامنت‌ها ابراز خوشحالی کاربران بود که چه خوب که ایران دارد سوریه‌ای می‌شود که پیش از این خود ساخته بود.

۲. من به تز «‌ایران برای همه ایرانیان» معتقدم و معترضان را بخش تجزیه‌ناپذیر همین ملت می‌دانم و تلاش خواهم کرد به روایت آنها از خودشان گوش بسپارم و رنجی را که می‌برند، بفهمم. درعین حال سرنوشت مردم سوریه را مد نظر دارم که نمایندگانشان این روزها در جایی دوراز سوریه در سوچی یا در ژنو گرد می‌آیند تا به «گفتگوی سوری - سوری» بپردازند. ما ایرانیان باید از خود بپرسیم آیا نمی‌شد همان روز اول به جای سرکوب دیکتاتورمنشانه حکومت و به جای اینکه اپوزیسیون حزب بعث پاسخ گلوله را با گلوله و بمب‌گذاری و عملیات انتحاری بدهد، دو طرف در خاک میهن و بدون حضور بیگانگان کنار هم می‌نشستند و گفتگو می‌کردند؟

۳. تفاوت مشی اصلاح‌طلبانه با افراطگری در این است که ما می‌گوییم نه در انتهای یک سلسله درگیری‌های خونین، در زمین سوخته و زیر نظر نمایندگان امریکا و اروپا و روسیه و چین، بلکه در فضای امن ایران خودمان و بی حضور خارجی و قبل از رویارویی‌های حاد و خشن به گفتگوی ایرانی-ایرانی بنشینیم، آنهم نه در زیر برق سرنیزه های نشانه رفته به سوی یکدیگر که زیر نور رسانه‌های آزاد و مردم با فرهنگ.

۴. تجربه "مارتین لوترکینگ" پیش روی ماست. چه بسیار رهبران تندرو سیاه‌پوست که در زمان او پاسخی جز خشونت در مقابل خشونت سفیدپوستان نداشتند. اگر شیوه آنها تبدیل به مشی مسلط سیاه‌پوستان آمریکا شده بود، آیا جنبش مدنی در آن کشور شکل می‌گرفت و پیروز می‌شد؟ این تجربه و دیگر تجارب جنبش‌های مدنی به ما می‌آموزد که هیچ راه میانبری برای دور زدن آن چه ماندلا «مسیر دشوار و طولانی آزادی» نامید، وجود ندارد. همه کسانی که سعی کرده‌اند این مسیر را دور بزنند، در عمل بر عمر استبداد و افراطی‌گری و خشونت‌ورزی افزوده‌اند.

کلام آخر
ایران سوریه نخواهد شد، اگر همه ما بر انتخابات آزاد تاکید کنیم و ضمن استفاده از حق اعتراض، برای حل و فصل منازعات از مناسبات و نهادهای دموکراتیک بهره بگیریم.
ایران سوریه نخواهد شد اگر همه کاربرد خشونت را در هر شکل و توسط هر دو طرف محکوم کنیم .
ایران سوریه نخواهد شد اگر همه از خودانتقاد و روش‌های خود را تصحیح کنیم.
ایران سوریه نخواهد شد اگر فرهیختگان و نیز رسانه‌های ایرانی هوشمندانه، صریح و شجاعانه هر رفتار سوریه‌ساز را چه از سوی حاکمیت و چه از طرف معترضان و مخالفانش نقد کنند.

با احترام
سید مصطفی تاجزاده
۲۲ دیماه ۱۳۹۶
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
زن

 
به بهانه سی دی سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان

این نام را به خاطر بسپارید :" مهدی بازرگان"


اصلاح طلبی به سبک بازرگان یعنی اینکه در میانه آتش و خونِ انقلاب از انتخابات آزاد و آزادی بیان گفتن.

✅یعنی در دالان شعارهای مرگ ودشنام و ناسزاهای نمایندگان مخالف خود را به صحن مجلس رساندن و از آزادی دفاع کردن، در دورانی که خشونت و انتقام جایی برای مدارا و تساهل نگذاشته بود.

✅ یعنی به صراحت اعلام انحرف یک انقلاب را بدون هراس از هزینه های سنگین اعلام کردن " اگر قرار بود من هویدا باشم آیت الله شاه، چه نیازی به انقلاب بود ؟"

✅ بدون هیچ هراسی اعلام اینکه اسلام انحصار هیچ طبقه ای و هیچ صنفی را نمی پذیرد. (رد ولایت فقیه)

✅ اصلاح طلبی به سبک بازرگان یعنی اینکه با مشی و عقیده بسیاری از اعدامیان مرزبندی داشته باشی اما از حقوق انسانیشان دفاع کنی:" از دست بی‌قانونی‌ها، ‌بی‌عدالتی‌ها و بی‌رحمی‌ها ، خدایا به تو پناه می‌بریم ».

✅ یعنی اینکه آنجا که نقض منافع ملی در میان باشد به صراحت از پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر دفاع کردن.

✅ از موضع اصولگرایانه با اشغال سفارت آمریکا مخالفت کردن برای پاسداری از دیپلماسی مبتنی بر موازنه منفی، یعنی "نه شرقی نه غربی" واقعی و نه بر مبنای آمریکا ستیزی.

✅ اصلاح طلبی بازرگان یعنی هر جا فرصتی بود بنیان گذار نهادی شوی، چراغی بر افروزی و جمعیتی شکل دهی.

✅ اصلح طلبی بازرگان تنها مخاطبش قدرت نیست مردم هم هستند. جایی که از تحقق اسلام واقعی درغرب انتقاد می کند و نظم گریزی ایرانی را به باد انتقاد می گیرد.

✅ اصلاح طلبی بازرگان نهادگراست. به فکر برافروختن چراغهایی برای روشنایی پایدار است. تنها به نوشتن و انتقاد کردن مشغول نمی شود رویکرد ایجابی هم دارد . او به فکر ساختن خانه های مستحکم ِکار جمعی در عرصه عمومی هم بود.

✅اصلاح طلبی بازرگان عاری از هر گونه رانت و آقازادگی است. با حقوق شخصی اش هزینه سفر خود به مشهد را در مقام نخست وزیر می پردازد بدون اینکه تصویر شیک کراواتی اش را با کاپشن مندرس عوض کند. نان تخصصش را خورد بدون اینکه دست در جیب مردم کند.

✅ اصلاح طلبی بازرگان استقلال را در کنار آزادی می خواهد. به همان اندازه که نسبت به آزادی بیان و قلم به عنوان چهره ای مشروطه خواه حساسیت دارد به استقلال کشورش هم تعهدّ دارد.

✅ ملی گرایی بازرگان، "مصدقی" است. عاری از هر گونه نژادپرستی و مبتنی بر ارزش های انسانی.به استقلال و هویت ایرانی پای میفشارد با احترام به هویّت ها و ملیّت های دیگر.

✅ بازرگان برای من یک مشروطه خواه تمام عیّار است. حتی در آستانه انقلاب و بعد از انقلاب هم بر مرام مشروطه خوهی اش ایستاد. مثل مصدق به همان میزان که به دخالت خارجی و تحقیر استعمار حسّاس بود نقض آزادی بیان و قلم را در مقام خیانت به کشورش می دانست.

✅ اصلاح طلبی بازرگان از منظر سیاسی شکست خورد. او در دوران "آتش و خون" زمانی که رقبا حرص قدرت و اقتدارگراریی داشتند مجبور به استعفا شد. اما از منظر راهبردی پیروز شد. چرا که پرچمِ حکومت قانون، انتخابات آزاد، رعایت حقوق انسان ها ، سیاست خارجی مبتنی بر عقلانیت سالیان بعد از مرگش در جامعه ایرانی برافراشته شد.

✅ بازرگان از میانه روی اعاده حیثیت کرد. میانه روی نه به معنای فرصت طلبی مرموزانه و عافیت طلبی متکی به رانت. میانه روی یعنی استقامت ورزیدن بر اصول، پایفشاری بر آزادی بدون خشونت، مستمّر و پیوسته با زبان صریح مطالبه گری و رعایت اصل گفتگو.

✅ املای بازرگان بی غلط نیست: نشناحتن زبان دوران شاید. گاهی زبان تند بیش از حد با طیفی از مخالفان. شاید ماندن و ادامه دادن به جای استعفا برای ممانعت از یکدست شدن قدرت. انسان بی خطا "می نشود یافت". اما فانوس اصلاح طلبی اش روشن است. چه آنجا که در دوران حوادث خونین انقلاب اعلام کرد": نهضت آزادی نخستین گروهی خواهد بود که با رجعت استبداد دینی مخالفت خواهد کرد"، چه در آخرین روزهای زندگی اش که مخاطبش را به عبرت گرفتن از سرگذشتش و ایستادن بر اصول دعوت کرد.

✅ هر گاه خواستید اصلاح طلب بمانید اما مطالبه گر،مسالمت جو باشید اما مقاوم، به قدرت بی تفاوت نباشید اما جامعه محور، ملی گرا باشید عاری از هر گونه تنفر نژادی و پان پرستی، توسعه گرا باشید اما دموکرات ، استقلال را بخواهید همراه با آزادی از هر گونه سلطه داخلی و خارجی، این نام را به خاطر بسپارید :" مهدی بازرگان"
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  
مرد

 
چرا مردم ایران را از لولوی سوریه می‌ترسانند؟


هم در میان حکومت،هم در میان بخشی از مخالفان، ترساندن مردم از اینکه شورش دیماه ۹۶‌ می‌توانست به "سوریه‌ای" شدن ایران منتهی شود رواج بسیار پیدا کرد. بنظر‌ می‌رسد بر اساس این نگاه هر نوع آمدن مردم به خیابان و اعتراض کردن نشان و نشانه‌ای از خطر سوریه‌ای شدن است. بنابراین باید دید که سوریه خود چگونه سوریه شد؟ تا برسیم به آنجا که ایران چگونه‌ می‌تواند سوریه شود؟

از آغاز دهه ۹۰ دولت سوریه مانند ایران و بسیاری کشورهای دیگر مسیر تجارت آزاد را در پیش گرفت. خدمات عمومی محدود و پولی شد. مدارس،بیمارستان‌ها،کارخانه‌ها به‌ تدریج "خصوصی" یعنی به محل شکل‌گیری یک قشر تازه به دوران رسیده از میان سرمایه‌داران و گروه‌بندی‌های حکومتی تبدیل شد. حاصل این وضع بروز فساد گسترده حکومتی از یکسو و فقر و نارضایتی مردم از سوی دیگر بود.شرایطی که زمینه تظاهرات مردم سوریه را فراهم کرد، تظاهراتی که با خواست آزادی و دموکراسی و پایان وضع اضطراری نظامی در کشور و یک سلسله خواست‌های اقتصادی و رفاهی آغاز شد. اما این تظاهرات‌ ناگهان در شهر سنی نشین درعا با شعار "نه ایران، نه لبنان" وارد مرحله‌ای دیگر شد (لوموند دیپلماتیک مارس ۲۰۱۱) شعاری که هرچند شبیه "نه غزه، نه لبنان" است که در ایران گفته‌ می‌شود ولی دو تفاوت مهم با آن داشت.

تفاوت اول آن بود که در ایران اشاره به کمک‌هایی است که ایران به سوریه و حزب‌الله لبنان‌ می‌کند در حالیکه در آنجا اعتراض به وابستگی است که ادعا‌ می‌شود دولت اسد به ایران و حزب‌الله دارد ولی تفاوت بسیار مهمتر در آن بود که اشاره به ایران وحزب‌الله در واقع دارای بار مذهبی بود. اعتراض به حکومتی که گویا علوی و نزدیک به شیعه است در کشوری که اکثریت آن سنی هستند. همزمان، درست یا نادرست، شایع شد که گروه‌های علوی برای حمایت از حکومت، تشکیل و مسلح شده و به مناطق سنی نشین معترض حمله‌ می‌کنند. از اینجا بود که اوضاع در سوریه چرخشی هولناک کرد. خواست استقلال و دموکراسی و آزادی و عدالت تبدیل شد به تقابل سنی و شیعه یا سنی و علوی. اکثریت مردم سوریه، اعم از سنی یا علوی، که خواهان جنگ مذهبی در کشور خود نبودند، بجای آنکه در خیابان‌ها با خواست‌های دموکراتیک و عدالت‌خواهانه خود باقی بمانند، از وحشت جنگ داخلی از صحنه کناره گرفتند و اوضاع بدست گروه‌های مسلح افتاد. بنابراین، فاجعه سوریه بدلیل حضور مردم آن کشور در خیابان‌ها نبود، بدلیل کناره گرفتن آنها از خیابان‌ها بود.

در همین حال دولت سوریه ضمن اینکه خود را ضامن وحدت ملی و "عراقی نشدن" سوریه وانمود‌ می‌کرد، امیدوار بود که جنبه مذهبی که به اعتراض مردم داده شده، موجب حمایت بیشتر علوی‌ها از حکومت شود و این رویکردی بسیار خطرناک بود. از سوی دیگر قدرتهای جهانی و آمریکا و عربستان که برنامه‌ریزی سرنگونی اسد و تضعیف ایران و حزب‌الله را‌ تدارک می‌دیدند وارد میدان شدند و کشور به دام یک جنگ خونین کشیده شد که همچنان ادامه دارد.

این مرور کوتاه لازم بود برای اینکه ببینیم که هشدار خطر سوریه‌ای شدن ایران از کجاست؟ آیا در تظاهرات و اعتراض مردم است؟ حتی اگر تقابل حکومت آن را در اینجا و آنجا به خشونت بکشاند، چگونه‌ می‌توان از آن اجتناب کرد؟ واقعیت آن است که ما نیمی از مسیر سوریه‌ای شدن را قبلاً پیموده‌ایم. ایران به همان مسیر اقتصادی کشیده شد که دولت سوریه رفت با همان پیامدها: فقر و فساد و تبعیض و خشونت و حکومتی که پیوند خود با جامعه و مردم کشورش را از دست داده و در خدمت فساد و غارتگری قرار گرفته است. آن نیمی که نپیمودیم بخاطر آن بود که مردم ما یک انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشتند و در مبارزه‌ها و انتخابات‌ پیاپی کوشیدند امور را اصلاح کنند و در این کوشش درک عمیق‌تری هم نسبت به خطرها و مشکلات کشور پیدا کردند.

حکومت ایران با تبعیض مذهبی و قومی، با ایجاد گروه‌های بسیجی، با تلاش برای حامی پروری مدام در حال تقسیم کردن جامعه و بردن ایران به سمت سوریه‌ای شدن است، بخصوص که برخی در حکومت دچار این خیال خام و خطرناک هستند که اگر فضایی برای جلوه‌گری محدود و کنترل شده امثال داعش در ایران فراهم شود موجب ترس مردم و جمع شدن آنها در پشت حکومت‌ می‌شود. در این شرایط تظاهرات و اعتراض اخیر مردم نه ابزار سوریه‌ای شدن که اتفاقاً وسیله‌ای دیگر برای اصلاح، برای تغییر و جلوگیری از پیمودن مسیر سوریه‌ای شدن بود.

یکی از بزرگترین دستاوردهای شورش دیماه ۹۶ که‌ می‌تواند ما را در برابر خطر سوریه‌ای شدن محافظت کند گسترش آن به سراسر ایران بود. از شرق و غرب و از شمال تا جنوب، از کردستان و بلوچستان و آذربایجان گرفته تا تهران و اصفهان و خراسان و خوزستان با شعارهای واحدی در این تظاهرات شرکت کردند.بنابراین شورش دیماه ۹۶نه تنها ایران را به سمت سوریه‌ای شدن نبردبلکه به مقابله با تفرقه‌افکنی مذهبی وقومی سوق داد!
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  ویرایش شده توسط: mahdi75   
مرد

 
طرفداران حکومت هم خجالت می‌کشند



تبرئه سعید طوسی همزمان شد با محکومیت یکصدوهفتادوپنج ساله پزشک یک تیم ورزشی در آمریکا قاضی به او گفت: چون نمی‌توانم اعدامت کنم در زندان نگاه می دارم.

خواهی نخواهی در ذهن حتی حزب اللهی‌ترین طرفداران حکومت نیز این مقایسه اتفاق می‌افتد: مای منادی دین و اخلاق و آنهای سمبل زور و فساد؛ مای ام القرای جهان اسلام و تشیع و آن‌ها آمریکای شیطان بزرگ؛ متهمی که به بیت رهبری در لباس پیامبر اکرم و اعظم منتسب است و نه تنها به اخلاق عمومی لطمه زده بلکه باعث بدنامی دین و خدا و پیغمبر می‌شود و متهمی که تنها به امنیت و اخلاق عمومی آسیب می‌زند؛ متهمی که در جایگاه آموزش قرآن و اسلام است و متهمی که فقط پزشک یک تیم ورزشی بوده است؛ حکم تبرئه کامل و حکمی برای همه عمر و بسیاری مقایسه‌های دیگر.

سال ۸۲ در انفرادی‌های زندان دو الف اطلاعات سپاه نگهبان پاک دل و خوشرویی بود که در روزهای تعطیل صدای رادیو را بلند می‌کرد و حالی به زندانیان می‌داد! معمولا مسابقه ورزشی و عمدتا والیبال. تازه تیم والیبال ایران در مسابقات بین المللی گل کرده بود. روزی که تولد امام علی بود (۱۳ رجب) صدای یک سخنرانی را بلند کرده بود که سخنران به همین مناسبت به منبر رفته بود. در اواسط کار سخنان سخنران به حکومت علی کشیده شد و این که در حکومت علی چقدر آزادی وجود داشت و ایشان از حقوق مخالفان پاسداری می‌کرد و... اما ناگهان صدای رادیو قطع شد. اولین چیزی که به ذهن می‌رسید این بود که نگهبان از اینکه ما این سخنان را می‌شنویم، خجالت می‌کشد. دفاع از حقوق مخالفان در برابر انبوهی از زندانیانی که در سلول‌های انفرادی انباشته شده‌اند! عمدتا دانشجو و فعال سیاسی و روزنامه‌نگار و همه قربانی ابراز عقیده!

حال که پیچ رادیو بستنی نیست و صدای حکم تبرئه سعید طوسی به پهنای ایران و جهان پخش می‌شود می‌دانم که پاسداران حکومت نیز چه خجالتی می‌کشند و زجری می‌برند از این خبر شرم آور.

اما ناعدالتی عظیم و غیرقابل دفاعی که در این حکم و امثال آن وجود دارد تا عمق استخوان مردم را می‌سوزاند. «حس ناعدالتی» و ظلم آشکار و قلدرمنشانه در عمق جان مردم رسوب می‌کند و انباشته می‌شود. وقتی که دزد گوسفند دست بریده می‌شود و دزدان میلیاردی از اموال ملت فقیر یا به سادگی می‌گریزند و یا راست راست در برابر چشمان ملت رژه می‌روند.

اصلا قابل دفاع نیست اما قابل فهم است که چرا فلان نوجوان و جوان عاصی شده به نمادهای روحانیت (همچون حوزه علمیه) که سر منشأ این ظلم عظیم می‌داند حمله می‌کند و آتش می‌زند تا خشمش را فرو نشاند. به جای اینکه انگشت اتهام را به سمت بن سلمان و نتانیاهو و ترامپ بگیرید جلوی آینه بروید و در چهره اعمال و رفتار زشت خود بنگرید.

علما و روحانیون چرا ساکتند؟ وقت آن نیست که به یک مُنکر آشکار و ظلم عظیم اعتراض کنند؟ آیا از تاثیر و انعکاس این‌گونه دهن کجی‌های به مردم برای آینده دین خود نمی‌ترسید؟ اگر می‌دانستید که انباشته شدن این ظلم‌ها چه با روح و روان مردم می‌کند به عنوان اعتراض، داوطلبانه خودتان را خلع لباس می‌کردید تا خرج‌تان را از کارهای شرم آوری که به نام شما و دین‌تان در کشور انجام می شود جدا کنید.

آیا حکومت عدل علی که به مردم وعده داده می‌شد همین بود؟ علی که بر برادرش نیز سخت می‌گرفت. علی که از خبر ستم بر یک زن گمنام در گوشه‌ای از حکومتش به خود سیلی می‌زد. و حکومتی که یک قاری قرآن چون با مقامات مرتبط است از مجازات می‌گریزد، در حالی که پرونده‌اش بارها بالا و پایین و اعمال نفوذ شده تا حکم‌های قبلی لغو و به تبرئه کامل منجر شود. فاین تذهبون؟ به کجا می‌روید؟ ایران را شما ویران و لیبی و لبنان می‌کنید. آیا گوش شنوایی هست؟ دلسوز ملت و مملکت نیستید، دلسوز حکومت خودتان هم نیستید؟ از طرفداران خجالت زده خودتان هم شرم نمی‌کنید؟ بترسید از حس ناعدالتی که در عمق جان و روان ملت رسوخ کند!


رضا خلجی
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
پخش شب‌نامه‌ها توسط مردم در منازل




این الگو در سال ۵۷ نیز مورد استفاده قرار گرفت/ مگر در سال ۵۷ اینترنت بود که مردم نگران قطع آن هستند؟!!




رهبر موقت!
روباه بنفش!!
وزیـــر ارتلاعات!!
تا ۱۴۰۰ با روحانی!!
ما همه با هم هستیم!!
روحانی مــــوچـــکـــــریــــم!!!
بــه عـقــب بــر نـــمـــیـــگـــردیـــم!!!


     
  
مرد

 
جبهه ملی ایران خواهان برگزاری یک گردهمایی عمومی در تهران شد




جبهه ملی ایران ضمن حمایت از خیزش مردم معترض ایران در اعتراض به فساد ساختاری در حاکمیت، طی نامه‌ای به ریاست جمهوری از رئیس دولتی که مدعی آزادی بیان در کشور و تحمل اعتراض قانونمند مردم است درخواست کرد که با برگزاری یک گردهمایی عمومی از طرف این سازمان در تهران موافقت کند.

متن کامل نامه درخواست به شرح زیر است:

جناب آقای دکتر حسن روحانی، ریاست محترم جمهوری
باسلام و ادای احترام،

پس از حوادث اعتراضی اخیر، جنابعالی و وزیر محترم کشور و سایر مقامات جمهوری اسلامی کراراً اعلام نمودید که دولت با تجمعات قانونمند مردم مخالف نیست و مردم حق آزادی بیان دارند و می‌توانند پیشنهادات و نظرات خود را در امور کشور مطرح نمایند.

بر اساس این گفته‌ها و بر طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، جبهه ملی ایران تصمیم دارد که به‌منظور اعلام نظرات خود در این برهه حساس از تاریخ کشور، از مردم تهران دعوت نماید که برای استماع نظرات و پیشنهادات جبهه ملی در یک تجمع عمومی شرکت نمایند.

از آن‌جا که جنابعالی به‌عنوان ریاست جمهوری سوگند یاد کرده‌اید که عهده‌دار اجرای قانون اساسی و صیانت از حقوق ملت باشید از شما می‌خواهیم که به وزارت کشور دستور فرمایید موافقت با برگزاری این گردهمایی و تقبل حفظ امنیت آن را اعلام نمایند.

زمان این گردهمایی در عصر روز ۱۴ اسفند ۹۶ و مکان آن در هر یک از میادین تهران پیشنهاد می‌گردد.

بهمن‌ماه ۱۳۹۶
تهران – هیئت رهبری و هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران




و پاسخ احتمالی روباه بنفش!
یه بار دیگه اینکارو تَکرار کنید آنچنان آشی برایتان بپزم که علی برکت الله!!!
     
  
صفحه  صفحه 64 از 200:  « پیشین  1  ...  63  64  65  ...  199  200  پسین » 
سیاست

بحث سیاسی روز بی تعارف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA