ارسالها: 24522
#91
  Posted: 7 Sep 2018 20:08
 
 
 شماره ۱۰۱
   بی آنکه ز من بتو بدی گفت کسی
بر کشتن من چه تیز کردی هوسی؟
زین کار همی نیایدم باک بسی
صد کشته چو من به که تو غمگین نفسی
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۲
 تا بنده شد از هوا قرین هوسی
جز ناله ز بنده بر نیاید نفسی
فریاد رسم نیست بغیر از تو کسی
فریاد ز دست چون تو فریاد رسی
 
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۳
  دردا و دریغا که چنین در هوسی
کردیم تن عزیز خس بهر خسی
زهر غم رو گار خوردیم بسی
از دست دل خویش ، نه از دست کسی
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۴
 من عاشق تو ، نه بر توام دسترسی
وآنگه شب و روز بوده در دست خسی
کار من و تو چو بنگرد ژرف کسی
صد عالم محنتست در هر نفسی
 
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۵
  می کوشیدیم کز تو سازیم کسی
نتوانستیم و جهد کردیم بسی
سروی نتوان ساخت بحیلت ز خسی
تو در هوسی بدی و ما در هوسی
 
 
بی تو 
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
 
 ارسالها: 24522
#92
  Posted: 7 Sep 2018 20:09
 
 
 شماره ۱۰۶
   گر من ، صنما سوی تو ره یافتمی
بر دیده بدیدن تو بشتافتمی
گر خاطر من ز هجر غمگین نبدی
اندر غزل تو موی بشکافتمی
 
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۷
  آن قوم کجا نزد تو پویند همی
در جزء و ز کل زهر تو جویند همی
از دل همه مهرتو بشویند همی
تا می نکنی یقین چه گویند همی
 
 
 ***************************** 
 شماره ۱۰۸
  اقبال بر اندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
 
 
 پــــــــایــــــان 
بی تو 
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
   ویرایش شده توسط: andishmand