انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 24 از 25:  « پیشین  1  ...  22  23  24  25  پسین »

Naked Lyrics | اشعار برهنه ( اروتیک )


زن

andishmand
 
می خواهمت !
در یک شب رویایی
آن هنگام که نفسهایمان
با هم در آمیخته شد !
و نبضِ تند دوست داشتن
در عمقِ جانم جاری شد !
و عشق را
که تنها می توانستم در آغوش تو بیابم !

شبیه یک قدیسه
که به رسالت دین اش دعوت شده باشد !
من مؤمنم، به لبانت
به شریعتِ تنت
و غمگین از این همه زیبایی !


"محدثه بلوکی"



ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

 

مرا مصلوب کن
درشایعه ترین مرز تنت
من از حبس نمی حراسم
با بزرگترین خطاها...!
بگذار
این بوسه..
این نگاه
واین هم خوابگی چرک آلود...
شیطآن را به سجده بیاورد...!


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 

در میان بازوان گرم من
فارغ از تمامی هراس ها
لابلای پرنیان خواب ِ ناز
مثل قصه های عاشقانه، پرنیاز
چشمهای تو بخواب می روند
.
در غبار سرزمین خوابها
فارغ از نبایدِ حصارها
بی بهانه از وجود عیبها و رنگ ها
آن طرف تر از تمام دورها ، عبور ها
قایقی به موج آب میشوی
کاشف خیال خواب میشوی
شاعری برای خاطر ِ دلم
یک قصیده پیچ و تاب میشوی
واژه ی گناه ناب میشوی


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

andishmand
 
شب‌ها می شود ازکناررودخانه به آغوش توآمد
می شود کناررودخانه را بوسید
آغوش تو را جاری کرد
می شود حتی آنقدر درون آغوش تو ماند
تا رودخانه ای جاری شود
شب‌ها می شود یک گره کور روی گردن خود زد
ودرون رودخانه افتاد
اما وقتی که افتادی تازه خواهی فهمید که آغوش توبوده
شب‌ها می شود ازکافه تا خانه را سوارقایقی شد
که روی آغوش تو روان است
وآنقدر خیس شوی که رودخانه را هم حتی خیس کنی
شب‌ها می شود
درون جریان تو پنهان شد
حتی اگر رودخانه ای خشک باشی


" مارک استرند "


ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
مرد

 
‍ قدﯾﺲ ﻣﻦ ! ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺒﻨﺪ ﺣﺘﯽ ﭘﻠﮏ ﻫﻢ ﻧﺰﻥ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﻬﻮﺕ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ، ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﯿﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ، ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺍﻣﯽ ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﻪ
ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻟﺬﺕ ﺑﺎﺭ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺣﺘﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ
ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩﯼ ﺟﺴﻢ ﺷﻼﻕ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﮔﻨﺠﯿﺪ
ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﮕﺮﺩ ﻗﺪﯾﺲ ﻣﻦ....M
من نه عاشق بودم.و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من نه عاشق بودم.و نه دلداده به گیسوی بلند.و نه الوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی م می‌فهمید
     
  
زن

andishmand
 
چگونه نخواهمت؟
تو آن نیمه سیلی نخورده منی
آن نیمه آفتابی
که می شود برکت را
از کشتزارهای زیر پیراهنت به زکات گرفت
مرا چنان در آغوشت بگیر
که در جنگل های بی تفنگ دراز بکشم
زیر درخت های بی دار
آسمان های بی شلیک
مرا که از انفجار توده های گوشت به خود می لرزم
در خودت بپیچ
و نترس
اگر جز زایش عجیب الخلقه این عشق
چیزی از من نمی دانی
تو هر چه را که با لحن متین اندوه صدا بزنی
من همان هستم.




ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
زمستان بود
من قالبی ازیخ
تنم راکه به تن ات سایدم
آن قالب یخ آب شد

آن روز کشف کردم
که خودبودگی چه زیباست.
ـ نه
تا آن لحظه اینگونه نبود؛
تو آنرا به من آموختی ـ

اما هنگامی که من از طریق تو یک زن شدم،
هنگامی که تو گفتی انسانها آزاد زاده شده اند
دانستم،
که ما می توانیم
دستهای همدیگر را بگیریم و یکی شویم،
بی آنکه یکدیگر را نفی کنیم.

اینگونه تو مرا،
پس از اتحادی کامل،
پیوستگی بدون زنجیر
و تفویضی بدون ترس
با اسپرم ها و بوسه هایت
به ارگانیسمی زنده،

به موجودی کامل بدل کردی.

آنا ماریا روداس


ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
عشقبازی ِ چنان
آنگونه که زمان بازایستد
و در عمق زمستان
گشودن رگهای شگوفه ها را بشنوی

عشقبازی ِ چنان
که تو را به 17 سالگی برگرداند
و سیاهی را به تارهای کنار ِ شقیقه ات


عشقبازی ِ چنان
که ذائقه ات را سرشار کند
و به یادت بیاورد
کیفیت ِ آفتاب و
خاک و
سیب را.


" الیاس علوی "





ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
مرد

 
آسمان سينه ام را چون شمايي مشتري است

باز كن دكان كه وقت عاشقي است
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
     
  
زن

andishmand
 
مرا ببوس
با تنی برهنه
و شهوتی سوزناک
زیر تگرگ هایی که
سوژه ای برای شاعران شده
مرا ببوس
با عشق شعر تازه ای شود
برای دوست داشتن
برای فرار از نقاش‌ها
نقاشی هایی که
بوی جنون را به تصویر می‌کشند
و یا از کتاب های ممنوعه‌ ای
که هرگز کلمات عشق را ننوشتند
مرا ببوس
با این که می دانم
پشت هر بوسه ایِ یک جای کار می لنگد...!


"هدا خاموش"


ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 24 از 25:  « پیشین  1  ...  22  23  24  25  پسین » 
شعر و ادبیات

Naked Lyrics | اشعار برهنه ( اروتیک )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA