ارسالها: 455
#1,011
Posted: 19 Mar 2020 17:54
ریشه مثل « چی فکر میکردیم و چی شد »
میگن قدیما یه پسر مجرد بوده که خیلی تو کف بوده و بیکار هم بوده ؛ باباش هم براش خرج نمیکرده که زن بگیره .... هی نماز میخونده و آخر نماز دعا میکرده که خدایا چی میشه مادر من بمیره ، بابام بره یه زن خوشگل و هیکلی بگیره ، هم بابام بکندش هم من ! همیشه ورد زبونش همین بوده و هی دعا میکرده که مادرم بمیره و بابام یه زن خوشگل و هیکلی بگیره و هم بابام بکندش هم من بتونم بکنمش !
میزنه و چند سال بعد باباش میمیره ! مامانش هم با یه مرد قد بلند هیکل درشت گردن کلفت ازدواج میکنه ! ناپدریه هم مامان پسره رو میکرده هم خود پسره رو !
چند وقت بعد یه روز پسره با خودش میگه « چی فکر میکردیم و چی شد »
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,012
Posted: 26 Mar 2020 17:40
بچههه از باباش میپرسه بابا ، فرق تپانچه با مسلسل چیه ؟
باباش میگه وقتی من و مادرت داریم با هم جر و بحث میکنیم بیا ببین فرقش چیه !!
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,013
Posted: 28 Mar 2020 22:23
ژاپنیه میاد ایران میره قزوین ؛ یه سال اونجا میمونه بعد برمیگرده همون ژاپن خودشون
دوستاش ازش تو ژاپن میپرسن قزوین چه طوری بود ؟
میگه ناشی باشی تاشی توشه
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,014
Posted: 30 Mar 2020 23:47
توی اتاق عمل همه تیم آماده بودن و منتظر پزشک جراح که بیاد تا جراحی رو شروع کنن
دکتره تا میرسه تو اتاق مریضه میمیره
به بقیه تیم میگه بیمار قبل از مرگش چیزی هم میگفت ؟
میگن آره ، میگفت الان عزرائیل میاد ! الان عزرائیل میاد !
خواستم الان که همه عرض ارادت میکنن به کادر درمانی(!) من هم عرض ارادتی کرده باشم !
فقط حیف که نمیخوام چاک دهنمو باز کنم و اونچه که لایقشن رو خدمتشون عارض بشم .....
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,015
Posted: 9 Apr 2020 02:33
این جوک خیلی قدیمیه و الان که پروژههای Open Source خــــیــــلــــی زیاد شدن و برای تمام برنامههایی که بخواد نوشته بشه کتابخونهها و کدهای آماده فک و فراوون ریخته معنی نداره ..... ولی یه زمانی جوک تاپی بود .......
یه مرده بعد از دو سال بالأخره موفق میشه مرخصی ۲۴ ساعته بگیره و میره جنگل ؛ همین جوری که میرفته یهو یه صدایی میشنوه ! دنبال صدا میگرده که یه وزغ رو میبینه که داره صداش میکنه !
میره طرفش وزغه میگه به خدا من یه پرنسسم ، یه جادوگر بدجنس منو طلسم کرد و تبدیلم کرد به یه وزغ ، اگه منو ببوسی طلسم شکسته میشه و من برای ۲۴ ساعت زنت میشم !
مرده وزغه رو ورمیداره و به چشماش نگاه میکنه ، یه لبخند میزنه و وزغه رو میذاره توی جیبش !
وزغه هی میگفته منو بیار بیرون ، من یه پرنسسم !
بعد از چند دقیقه وزغه میگه به خدا من یه پرنسسم ، یه جادوگر بدجنس منو طلسم کرد و تبدیلم کرد به یه وزغ ، اگه منو ببوسی طلسم میشکنه و من قول میدم یه سال زنت بشم !
مرده وزغه رو از توی جیبش میاره بیرون ، یه نگاه به چشماش میندازه و یه لبخند میزنه و دوباره میذاردش توی جیبش !
وزغه دوباره حرف میزده و حرف میزده !
بعد از چند دقیقه وزغه میگه مردیکه احمق بیشعور ! دارم میگم به خدا من یه پرنسسم ، یه جادوگر بدجنس منو طلسم کرد و تبدیلم کرد به یه وزغ ، اصلاً به جهنم ضرر ! اگه منو ببوسی طلسم میشکنه و من قول میدم که تا آخر عمرم زنت بشم !
مرده وزغه رو از توی جیبش در میاره بیرون ، یه نگاه به چشماش میندازه و یه لبخند میزنه و میگه ببین ، من یه برنامهنویسم ، روزی حداقل ۱۵ ساعت باید کد بزنم و برنامه بنویسم ! حتی روزای تعطیل ... هیچ وقتی برای یه شریک جنسی ندارم ! بعد از دو سال آزگار تازه بهم مرخصی دادن ... ولی اگه یه وزغ داشته باشم که بذارم روی مانیتورم و حرف بزنه ، سرگرمی بزرگیه و من حالم خیلی بهتر میشه !
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,016
Posted: 12 Apr 2020 11:34
آیت الله ملکوتی ، مدتها امام جمعه تبریز بود و مرتب مثل حجت الاسلام حسنی دری وری میگفت و سوتی میداد !
چند تا از سوتیهای خندهدارش رو اینجا مینویسم :
یه بار که خطبه میخوند و وسط زمستون بود و هوا هم خیلی سرد ، گفت باید به شما امت اسلامی احسنت گفت ؛ توی این سرمای زمستون که سگ از لونهش بیرون نمیاد ، شما اومدین به خطبه من گوش میدید !
یه بار در حین جنگ ایران و عراق ، بچههای نیرو هوایی یکی از جنگندههای عراقو زدن ؛ توی خطبهش گفت ما نه ۱ هواپیمای دشمن ، نه ۲ هواپیمای دشمن ، نه ۱۰ هواپیمای دشمن ؛ بلکه یک فروند از هواپیماهای دشمن رو زدیم !!
این یکی از همهشون بدتره !
تو بحبوحه جنگ که کلی تلفات داده بودیم برگشت گفت من میترسم این جنگ آخرش به دعوا بکشه !!
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,017
Posted: 30 Apr 2020 03:54
غضنفر میره آزمون رانندگی ، افسر راهنمایی و رانندگی میگه اون تابلو رو بخون
غضنفر میگه : باد نده ! سنگین حرکت کن !!
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,018
Posted: 15 May 2020 01:08
قابل توجه اون دسته از خانمهایی که دارای مدرک کاردانی هستن ؛ اگه با دوست پسراتون چت میکنید و از قضای روزگار دوست پسرتون ازتون پرسید مدرکتون چیه ؟
حتماً کاردانی رو به فارسی بنویسید ، لطفاً ننویسید :
man kardani hastam !
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,019
Posted: 15 May 2020 09:23
یه سری دیوونه رو با چند تا پرستار و روانپزشکشون با هواپیما سوار میکنن که منتقل کنن به یه بیمارستان روانپزشکی دیگه !
دیوونهها هی اذیت میکردن و از سر و کول هم بالا میرفتن و سر و صدایی به پا کرده بودن و خلاصه کادر درمانی کلافه شده بود !
وسط پرواز ، روانپزشک در هواپیما رو باز میکنه به دیوونهها میگه بچهها بیاین برین تو حیاط بازی کنید !
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
ارسالها: 455
#1,020
Posted: 15 May 2020 12:39
تهرانیه داشته توی اتوبان با سرعت صد و هشتاد تا میرفته که مأمور راهنمایی و رانندگی میبینه و بهش فرمان ایست میده
تهرانیه میزنه بغل ، مأموره میاد بالای سرش میگه کارت ماشین ، گواهینامه . تهرانیه میگه شرمندهم سرکار ، ماشین مال من نیست ، مال اون بنده خداییه که جسدش توی صندوق عقبه !
مأموره کب میکنه ، سریع میره اون ور بیسیم میزنه به افسر مافوقش و قضیه رو گزارش میده !
افسره خودشو سریع با گشت میرسونه محل ، میره بالای سر تهرانیه میگه کارت ماشین ، گواهینامه ؛ تهرانیه میگه بفرمائید سرکار ، کارت ماشین ، گواهینامه !
افسره چک میکنه میبینه کارت ماشین و گواهینامه مال خود تهرانیهست ! میگه ببخشید ، میتونم داخل صندوق عقبتون رو ببینم ؟
تهرانیه میگه بله ، چه اشکالی داره ؟ پیاده میشه صندوق عقب رو باز میکنه و افسره میبینه توش خالیه و هیچی نیست !
افسره کلی پکر میشه ، میگه ببخشید قربان ، واقعاً شرمندهام ؛ مأمور زیر دست من گزارش داده بود که شما کارت ماشین و گواهینامه ندارید و یه جسد هم توی صندوق عقبتونه !
تهرانیه میگه ای بابا ، عجب آدمیه ! لابد گفته هم که من داشتم با سرعت صد و هشتاد تا میرفتم !
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ---- آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند