انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 50 از 55:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  55  پسین »

Stable Sentences | جمله هاى ماندگار


مرد

 
[Forwarded from گردانه تاریخ]
‍ (https://attach.fahares.com/pb7I/JInQWGn8QFWt7lakg==) "من نه بعنوان یک فرانسوی به شاه ایران احترام میگذارم که فراتر او بعنوان یک انسان برایم بسیار قابل احترام است."

(مارشال دوگل، نخست وزیر فرانسه)

"من امروز دست یک مرد را در دستم فشردم"

( آدنائر، صدر اعظم آلمان)

"احساس میکنم برادرم به کشور من آمده است"

(ذوالفقارعلی بوتو، رهبر فقید پاکستان )

"ایستادن در کنار شما پادشاه ایران، یک افتخار بزرگی برای من است..."

(خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا)

"هر وقت از او پرسیدم، با غرور از وطنش گفت"

(اوریانا فلاچی، روزنامه نگار بین المللی)

"برای اولین بار ملتی در جهان انقلاب کرد تا به 1400 سال قبل برگردد!"

(پرنس رینر پادشاه موناکو)

"ایران با پادشاه جوانش به جمع کشورهای باقدرت خواهد رسید"

(آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا)

"من و مردم کشورم مدیون پادشاه ایران هستیم و خواهیم بود"

(ملک حسین پادشاه اردن)

"آمریکا میزبان یکی از مردان جاودانه تاریخ است"

(جان اف کندی، رئیس جمهور آمریکا)

"بزرگترین افتخار کشور من میزبانی از پادشاه ایران است"

(ملک حسن دوم پادشاه مراکش)

"من معتقدم و ايمان دارم که محمدرضا شاه يکی از قابل ترين رهبران خاورميانه بود. شاه برای ميهنش زندگی می کرد. هستی و هويت او با ايران همخوان، يکپارچه و يکسان بود."

(ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا)

"تاریخ در باره شاه با عدالت قضاوت خواهد کرد. او برای وطنش زندگی کرد و برای وطنش مرد.."

( انور سادات، رئیس جمهور فقید مصر)

"مرگ بر شاه، مرگ بر شاه!!"
"دیو چو بیرون رود فرشته در آید!"

(ملت بسیار فهیم و باشعور ایران!!!!!!)

"به یزدان اگر ما خرد داشتیم، کجا این سرانجام بد داشتیم"

بیایید تاریخ ایران را بخوانیم
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است.
اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است.
اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند.
اگر جمع گرا باشد، می‌گویند بخیل است.
اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است.
اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست.
اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکار است.
و اگر نکند میگویند کافر است و بی‌دین.

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد.
و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید...

(شیخ بهائی )
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  ویرایش شده توسط: aliazad77   
مرد

 
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومهٔ برف
تشنهٔ زمزمه‌ام

مانده تا مرغ سرِ چینهٔ هذیانیِ اسفند صدا بردارد

پس چه باید بکنیم
من که در لخت‌ترین موسم بی‌چهچهٔ سال
تشنهٔ زمزمه‌ام؟...

#سهراب_سپهری
     
  
مرد

 
نظر دکتر شروین وکیلی درمورد دین حکیم فردوسی بزرگ👇👇👇👇

۱٫ از آن هنگام که فردوسی توسی کار سترگِ به نظم در آوردن تاریخ باستانی ایرانیان را به انجام رساند، تا امروز که هزار سالی سپری شده است، همواره بحث از آیین و دینِ خودِ فردوسی نقل محافل ادبی بوده است. در عصرِ خود شاعر، او را رافضی می دانستند، که با انکارِ خودِش، روبرو شد. بعد از آن، در عصر سلجوقیانِ سنی مذهب او را سنی سست دینی می دانستند، و در عصر صفویان از او شیعه ی دوازده امامی تمام عیاری ساختند، تا آن که در دوران جدید، نولدکه و مستشرقان اروپایی که آیین کهنسالتر زرتشتی را بیش از اسلام می ستودند، وی را زرتشتی دانستند.

 

در نهایت، آنچه که روشن است آن که تاثیر فردوسی بر زبان و فرهنگ ایرانی چنان ژرف، و ردپای وی بر اندیشه و هویت مردمان ایران زمین چندان پایدار و برجسته بوده است که تمام نظامهای فکری مستقر ناگزیر شده اند فردوسی را از خویش و نیای خود بدانند و این خود نشانه ایست از قدرت و شوکت فردوسی در قلمرو معنا. چرا که در این عرصه، تاسیس گرانیگاه هایی که آیندگان خویشتن را بدان بیاویزند و خود را بنا به آن تعریف کنند، برترین پیروزی هاست.
بهانه ی نگاشتن این نوشتار، مطالعه ی برداشت نولدکه در مورد زرتشتی بودنِ فردوسی یا دست کم نامسلمان بودنِ وی بود، و پاسخی که محیط طباطبایی و زریاب خویی در دفاع از مسلمان و زیدی یا اسماعیلی بودنش پیش کشیده بودند.

۲٫ برای آغاز به سنجیدنِ دین فردوسی، ابتدا باید ببینیم مورخان در این مورد چه گفته اند و سخنهایشان تا چه پایه از محک نقد سربلند بیرون می¬آید؟
نخستین تذکره در باب فردوسی را نظامی عروضی سمرقندی در چهارمقاله اش به دست داده است، در آن هنگام که ماجرای سفر خویش به توس را بازگو می کند و نشان می دهد که اطلاعات خویش درباره ی حکیم فردوسی را در شهر زادگاهش و از منابعی دست اول برگرفته است. تقریبا تمام داستانی که امروزه ما درباره ی زندگی و مرگ فردوسی می دانیم، از این منبع برآمده است. نظامی این کتاب را در ۴۹۵ هجری خورشیدی (برابر با ۵۱۰ هجری قمری و ۱۱۱۶ میلادی) نگاشته است. از آنجا که فردوسی به روایت دولتشاه سمرقندی در سال ۴۱۱ ه.ق. و به روایت دیگری در ۴۱۶ ه.ق درگذشته، بنابراین نظامی حدود ۹۵ سال پس از مرگ شاعر از زادگاهش دیدن کرده و از کسانی که مادرانشان همسایه و پدرانشان دوست فردوسی بوده اند، درباره¬اش اطلاعات به دست آورده است. 
بر مبنای گزارش نظامی، فردوسی پس از به پایان رساندن شاهنامه آن را به غرنه برد و پیشکشِ سلطان محمود غزنوی نمود تا صله¬ای گران دریافت کند. اما محمود که خود را بر مبنای اساطیر ایرانی، متعلق به نژاد تورانی می دانست، از ستایشهای فردوسی از پهلوانان ایرانی خوشش نیامد و به خصوص زیر تاثیر بدگویی های درباریانش که فردوسی را رافضی می دانستند، به او مرحمتی نکرد و به جای زری که قرار بود بپردازد، سیم داد و فردوسی هم این پول را به حمامی و آبجوفروشی بخشید و غزنه را ترک کرد. در حالی که خبر بذل و بخشش او و خشمگین شدنش را برای محمود برده بودند و به این ترتیب او را مغضوب دربار غزنوی ساخته بودند. در نتیجه فردوسی دل شکسته در شهرهای گوناگون سرگردان شد و صد بیتِ مشهورش را در هجو محمود غزنوی سرود. آنگاه به دربار اسپهبد شهریار پسر شروین پناه برد، که از نوادگان نجیب زادگان عصر ساسانی بود و در طبرستان حکومتی برای خود داشت. 
اسپهبد که از عواقب انتشار این هجونامه برای شاعر دل نگران بود، به صد هزار درهم این ابیات را خرید و باز شست و به این ترتیب خطر را از شاعر برگرداند. به طوری که فردوسی توانست پس از مدتی به زادگاه خویش توس بازگردد. اما سالهای آخر عمرش را با تنگدستی به سر آورد و در همانجا درگذشت. در این هنگام محمود که با شنیدن بیتِ "اگر جز به کام من آید جواب/ من و گرز و میدان و افراسیاب"، از کرده ی خویش پشیمان شده بود، شصت هزار دینار برای شاعر به توس فرستاد، اما کاروان حامل پولها هنگامی از دروازه ی توس وارد شد که گروه تشییع کننده ی جسد فردوسی را از دروازه ی مقابلش بیرون می بردند. با وجود احترام زیادی که فردوسی در شهر خویش داشت، از آنجا که به کفر و رفض متهم بود، با دخالت یکی از رهبران دینی شهر توس، از تدفین او در گورستان مسلمانان ممانعت به عمل آوردند و به این ترتیب او را در باغ خویش به خاک سپردند. 
چنان که آشکار است، استخوان بندی تمام روایتهای دیگری که درباره ی فردوسی در دست است، از اثر نظامی و روایتی که نقل شد وام گرفته شده است. روایتی که نظامی عرضه داشته، با توجه به زمان اندکی که بین او و مرگ شاعر فاصله بوده، نزدیکترین نسخه به واقعیت می نماید. با این وجود عناصر اساطیری و داستانی چندی در آن راه یافته اند که بعدها شاخ و برگ هم یافته اند. امروز این چند نکته که در زندگینامه ی فردوسی وجود داشته و از زمان نظامی عروضی به بعد مورد تاکید قرار گرفته، نادرست می نماید. 

در شکایتهای فردوسی از این ماجرا روشن است که هویت بدگویان را نمی دانسته و همه جا با ضمایری مبهم ایشان را مورد اشاره قرار می دهد.
ت) در مورد برخی از ریزه کاریهای تاریخی دیگر هم می¬دانیم که جعل و تحریفهایی صورت گرفته است. مثلا این روایت نظامی که فردوسی به اسپهبد شهریار بن شروین پناه برد، نادرست است، چون شهریار در ۳۵۵ ه.ق. درگذشت و بنابراین در زمان رنجش فردوسی پسرش بر سریر حکومت طبرستان نشسته بوده است، و گویا فردوسی به دربار او رفته و کمکی مالی دریافت کرده و بعدها ماجرا به نام پدرِ نامدارتر اسپهبد طبری تمام شده است. همچنین قضیه ی پشیمانی محمود و فرستاده شدن کاروانی پر از سیم که درست همزمان با تدفین فردوسی به دروازه های توسط برسد، هرچند داستانی زیبا و صحنه ای دلکش است، اما به احتمال زیاد هرگز رخ نداده و محصول تخیل مردم توس است که دوستدار شاعر شهرشان بوده اند. در مورد این داستان که فردوسی پس از سفر به طبرستان به خان لنجان در نزدیکی اصفهان سفر کرد و از مهمان نوازی احمد بن محمد بن ابی بکر خان لنجانی برخوردار شد، شواهدی در خودِ شاهنامه وجود دارد. با این وجود، بیتهایی که افتادن فردوسی در زاینده رود و نجات یافتنش به دست پسر خان لنجانی را روایت می کنند، شاید افزوده باشند.

۳٫ با توجه به آنچه که گذشت، در روایتهای مربوط به فردوسی قطعیت چندانی وجود ندارد و نباید بدون نقد، عنصری از زندگینامه ی وی را پذیرفت. با این وجود، ماجرای بددینی او عنصری است که در همه جا تکرار می شود و نه تنها بر اساس منابع تاریخی و تذکره ها، که با ارجاع به منبعِ غایی ما در این مورد –یعنی خود شاهنامه- نیز می توان در این مورد داوری کرد. برای بررسی دقیقتر این موضوع، بد نیست نخست به روایتهای مربوط به دین فردوسی بپردازیم:
نظامی عروضی سمرقندی، چنان که گفتیم، فردوسی را به رافضی بودن مشهور می دانست و این نامی بود که در آن زمان به اسماعیلیه یا زیدیه اطلاق می شد. عبدالجلیل قزوینی که مدتی پس از نظامی دست به نوشتن درباره ی فردوسی برده، او را شاعری شاعی می نامد، که منظورش شیعه است که باز در آن هنگام لقب مشهور برای اسماعیلیه یا زیدیه بوده است. عطار، در الاهی نامه ی خود از زبان شیخی که مانع تدفین او در گورستان مسلمانان می شد، فردوسی را کافر می داند، و چنین می گوید که:
چنین گفت او که فردوسی بسی گفت همه در مدح گبران چون کسی گفت
به مدح گبرکان عمری به سر برد چو وقت مردم آمد بی خبر مرد
مرا در کار این برگ ریا نیست نمازم بر چنین شاعر روا نیست 
به این ترتیب فردوسی تا زمان عطار به تدریج شهرتی یافته بود که با گبری و زرتشتی گری پیوند خورده بود. 
در مورد کسی که مانع تدفین فردوسی شده بود هم روایتها بسیار است. احتمالا دقیقترین گزارش، همان است که نظامی عروضی در چهار مقاله آورده و او را "متذکری متعصب از اهل طوس" می داند. پس از او، نویسندگان و مورخانی که زرق و برقی بیشتر برای شاعر حماسه سرای ایرانی می پسندیده اند، هویتهایی گوناگون را به این متذکرِ طوسی نسبت داده اند. ذکریای قزوینی در آثار البلاد خود او را قطب الدین شافعی می داند که فقیهی شافعی مذهب و استاد معشوق عارف توسی بوده است. این هویت بی تردید نادرست است چون زمان حیات قطب الدین با زمان مرگ فردوسی همخوانی ندارد. عطار در همان بخشی که از الاهی نامه که بیتهایی از آن را بازگو کردیم، او را شیخ ابوالقاسم علی بن عبدالله گرگانی می داند که عارفی نامدار و بزرگ بوده است و ارتباطش با این ماجرا هم بی تردید نادرست است. چون صوفی ای وارسته بوده و تساهل و مدارایش شهرت داشته است و رفتاری شبیه به این از او بعید است. گذشته از این که از نظر زمانی هم پذیرش دخالت او هنگام فردوسی بعید می نماید. چرا که او در ۴۶۹ ه.ق درگذشته، و بنابراین هنگام مرگ فردوسی کودک یا نوجوانی بیش نبوده است. 
در میان نویسندگان متاخرتر، و به ویژه در عصر صفوی تلاشی شدید برای شیعه ی دوازده امامی نمودن فردوسی انجام شده است. قاضی نورالله شوشتری در مجالس المومنین خود با زحمتی بسیار کوشیده تا ابیاتی از شاهنامه را که با شیعه بودن فردوسی در تعارض است، از منظری شیعی تفسیر کند، و نسخه ی شاهنامه ی مسکو هم که از عصر صفوی باقی مانده، آشکارا دچار تحریف شده و روی اسامی خلفای ثلاثه را تراشیده اند و واژگانی دیگر را روی آن نوشته اند تا تهمت سنی بودن را از فردوسی بردارند. 
در قرن یازدهم هجری، موبد انوشیروان از پارسیان هند داستانی منظوم را در دویست بیت درباره ی روند مغضوب شدنِ فردوسی سرود و دشمنی درباریان محمود با زرتشتیان را دلیل این موضوع دانست، بی آن که در آن بر زرتشتی بودنِ خود فردوسی پافشاری ای داشته باشد، و این همان متنی بود که بعدها به دست شرق شناسان اروپایی افتاد و همچون سندی دال بر زرتشتی بودنِ فردوسی تلقی شد.

اگر تمام این شواهد را با هم ترکیب کنیم، به این جمع بندی دست می یابیم:
الف) ستایشی که فردوسی از پهلوانان و شاهان غیرمسلمان کرده از همان ابتدا تهمت بددینی را متوجه او ساخته است. 
ب) فردوسی به رافضی بودن متهم بوده و به همین دلیل با دربار غزنوی دچار مشکل شده است.
پ) فردوسی پس از سرخوردگی از غزنه، به طبرستان گریخت که در آن هنگام پادشاهانی زرتشتی یا تازه مسلمان شده مانند اسپهبدان و پادوسبانیان بر آن حکومت می¬کردند و واپسین دژ فرهنگ ساسانی در برابر موج تمدن اسلامی بود. 
ت) متعصبان توس پس از مرگ فردوسی از دفن شدنش در گورستان مسلمانان جلوگیری کردند.

این مقاله پیش از این در تارنمای شروین وکیلی به چاپ رسیده است

فدای همه لوتی های انجمن
     
  
مرد

 
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، باعث می شود .‌
پس از مدت کوتاهی آن آهن به "آهنرُبا" تبدیل شود ، آن آهن بارهای مثبت و منفی آهن ربا را جذب و همانند آهن ربا عمل می کند .

با توجه به این نکته علمی
قراردادن ذهن در هر میدان مغناطیسی ،
که ما در پیرامون خود ایجاد می کنیم .
ما را با آن میدان همسو و شبیه خواهد کرد .
و همان ارتعاشات را در ما پدید می آورده و از
ما متساعد میشود .

به قول حضرت مولانا :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

بنگر در چه میدانی قرار داری
     
  
مرد

 
‏نه!
رفقا! نباید افسرد...
شکست نمی‌خوریم
نه! ما تنها نیستیم در این نبرد
دنیایی با ماست
دنیایی از گرسنگان
بردگان
سیاهان تاریخ
استثمارشدگان...

📝 داریو فو
     
  
مرد

 
نه خودت را با کسی مقایسه کن، نه کسی را با خودت،
نه اهدافت را از روی دست دیگران بردار، نه مسیر موفقیتت را از کسی ایده بگیر.
یک دنیاست و میلیاردها آدم و میلیاردها مسیر...
یک دنیاست و میلیاردها استعداد، میلیاردها علاقه و میلیاردها مقصد.
چرا فکر می‌کنی فقط راه فلان بازیگر و فلان خواننده و فلان نویسنده و فلان فوتبالیست و فلان ثروتمند بهترین راه است؟
یک بار برای همیشه خودت را از چرخه‌ی باطل مقایسه بکش بیرون و مطابق توان و استعداد و علاقه‌ی خود‌ت هدف‌گذاری کن.
هرکس با روش متفاوت و منحصر به خودش رشد می‌کند.

که سکوی صعود دیگران شاید پرتگاه سقوطِ تو باشد!
که هرس، برای درخت، رشد است و برای شاخه، ویرانی...

👤نرگس صرافیان طوفان
     
  
مرد

 
یارانه مردم عربستان اگر به واحد تومان حساب کنید در هر روز مقدار
289,600 تومان به حساب یک شهروند عربستان واریز می‌شود که در ماه می‌شود : 8,688,000 تومان

چه به حساب کسی که گدا هست چه کسی که چند رستوران داشته باشد فرقی ندارد فقط باید شناسنامه عربستان را داشته باشد و عرب باشد

حال هم اکنون یارانه مردم ایران را در روز حساب می‌کنیم می‌شود روزی 1,500
تومان و در ماه 45,000 تومان

در واقع به طور کلی یعنی هر یک نفر از شهروندان عربستان در ماه تقریبا یارانه 173 شهروند ایرانی را از دولت می‌گیرد

هر روز هم دولت
می خواهد آن را قطع کند

عربستان نفت دارد ،
ایران هم نفت و گاز دارد

عربستان برای مردمان خودش هزینه می‌کند ، ایران هم برای مردمان ؟

برای همین است که تمام کارگران ساختمانی ، رستورانی ،
فاضلابی و ... در دبی ، امارات و عربستان ، یا ایرانی هستند یا فیلیپینی

ولی حتی یک کارگر عربی در ایران وجود ندارد

برای همین در عربستان هیچ گدایی وجود ندارد

با این حال ، دولت عربستان تاکید کرده که ( یارانه‌ها را از ماه رمضان سال بعد ، 20 درصد افزایش خواهد داد )

منتشر کنید تا همه به حال خودمون بخندیم یا ...

فرق ترکیه ای ها با
ایرانی ها اینه که :
اونها حریم سلطان
می سازند که با جعل ، تاریخ گند مملکتشون را درست کنند

ما معمای شاه می سازیم که با جعل ، گند بزنیم به تاریخ پر افتخار مملکتمون

فرق ایران و امریکا :
امریکا به کشورهای دیگه ظلم می کند تا مردم خودش در رفاه باشند ،

ایران به مردم خودش ظلم می کند تا ملت عربی اسلامی در رفاه باشند

به همین سادگی و خوشمزگی

اگه ایرانی هستی پخش کن

تاکید می کنم اگه 👈 ( ایرانی ) 👉 هستی این مطلب رو پخش کن🍀

اگه راست میگین بیائید اینارا پخش کنید نمیخاد پست نخریدن آجیل را بذارید ومدیون زن وبچهاتون بشید واشخاص مفاصد اقتصادی بما بخندن🍀
     
  
مرد

 
به همه کسانی که می‌توانند صدای من را بشنوند می‌گویم که ناامید نباشید...!
تنفر در انسان‌ها از بین خواهد رفت و دیکتاتورها خواهند مُرد و قدرتی که آن‌ها از مردم گرفته‌اند به مردم باز خواهد گشت...
تا مادامی که انسانیت نمرده است، آزادی از بین نخواهد رفت...
یک دیکتاتور کلاً برای مردمش ترسناک است، و دیکتاتور تنها از یک چیز مردم می‌ترسد: آگاهی!

📝 چارلی چاپلين
     
  
مرد

 

هرکسی یک وقتی، با یک چیزی باورش می‌شود که بهار دارد می‌آید. یکی با دیدن بنفشه‌ها. یکی با خرید عید. یکی با بو کشیدن هوا. یکی با ورق زدن تقویم. یکی با اولین بوسه‌ی بعد از سال‌تحویل.

خب، کو بنفشه‌هامان؟ کو خنده‌هامان؟ کو بوسه‌هامان؟ کو روزهامان اصلن؟ امسال که خیلی‌هامان هیچ نشانی از نوروز سراغ نداریم، کو نوروزمان؟ از کجا بفهمیم بهار شده است؟

بگذارید بگویم‌تان: باید پناه ببریم به پنجره‌ها. باید ایمان بیاوریم به این‌که روزی باز می‌شوند. باید باور کنیم که پشت پنجره، آسمانی هست؛ و آسمان، تنها جایی‌ست که برای باورِ بهار، دلیل نمی‌خواهد.

پشت این پنجره پرواز است. و این پنجره بزرگ‌ترین سهم ماست از دنیا. دنیا یک پنجره‌ی باز، یک پرواز، آن بالابالاها به ما بدهکار است، رفیق.

پنجره،
پرواز،
آزادی،
سهم من و تو باشد امسال.

#حسین_وحدانی


     
  
صفحه  صفحه 50 از 55:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  55  پسین » 
شعر و ادبیات

Stable Sentences | جمله هاى ماندگار

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA