انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 99 از 119:  « پیشین  1  ...  98  99  100  ...  118  119  پسین »

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو


مرد

 
هر وقت تو جامعه ایی دیدید
زندانی های سیاسی بخشیده میشن
و بهشون تریبون میدن
بدونید دوره حکومت اونها
داره تموم میشه
اندکی صبر سحر نزدیک است
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  

Streetwalker
 
امروز بعد از شیفت نرفتم خونه.گفتم برم پارک بزرگی که نزدیک بیمارستانه یکم از بهار و هوا لذت ببرم.
هرچند که پارک مثلا بسته بود ولی تو این صبح بهاری با آفتاب گرم و هوای مطبوع کی میتونه پارک رو ببنده؟
واییییی!
یک ملیون تا پیرمرد تو پارک نشسته بودند و من گرفتار یک لشکر پیرمرد شدم!
.بعضی هاشون شطرنج بازی میکردند بعضی ها ورق بازی و بعضی ها تخته نرد. تعارف کردند برم باشون بازی کنم ولی ابدا حال و حوصله بازی نداشتم.
یه جا هم پیرمردها ساعت و انگشتر میفروختند! ساعتهای عتیقه سیکو پنج! فکر نمیکردیم دیگه از اینا باشه! یادمه بابا یکی ازاینا رو داشت که یه صفحه طلایی به اندازه یک سینی داشت! همیشه هم دستش رو تکون میداد و گوشش رو می‌چسباند به صفحه و میگفت داره کوک میشه! اما مادرم یه سیکو نقره ای داشت که صفحه اینقدر کوچیک بود که با ذره بین باید عقربه ها رو میدیدی و این اواخر مادرم ساعتش رو می‌چسباند به چشمش تا بتونه ساعت رو بخونه!بگذریم،ساعت مادرم رو دارم ولی حیفم میاد دست کنم.یادگاری مادره...
هوووووو چقدر هم پیرمرد شاعر دیدم! هزار تا شعر برام خوندند! شعرهایی خوبی هم بود پر از پند و اندرز و نصیحت.نمیدونم مردا چرا تا پیر میشند شاعر میشند؟
یه پیرمرد هم بود که میخواست ببرتم خونش! این جدی جدی دستم رو محکم گرفته بود و میکشید که یالا زنم دیزی با ترشی لیته خونگی درست کرده و حالا که روزه نیستی الان و بلا که باید بخوری! و چقدر هم زبون چرب و نرمی هم که داشت!
یه چرخ قدیمی هم داشت از اینها که مثل فرغون هستند و 200 کیلو وزنشونه! میگفت اگه خسته میشی با چرخ میبرمت!!! خلاصه با چرخ صدساله پیشی داشت بلندمون میکرد...
یه عکسم داشت با دوچرخه که دو تا نون سنگک دستش بود قد خودش!
ازم قول گرفت که برم خونش.نمیدونم چطور از زنش نمیترسید؟
هی هم زین دوچرخه هه رو نشونم میداد و نمیدونم میگفت این پوست کرگدن هست یا فیل!
منهم که اصلا نمیفهمیدم این چی میگه! بسکه این دندونای مصنوعیش تو دهنش میومد و میرفت! چند بار هم نزدیک بود دندوناش شوت بشه تو صورتم! خلاصه حالم سرجاش نبود بسکه هار هار تیر تیر بش میخندیدم...
راستی دبیرستان قدیمی مون رو هم دیدم و از دور باش سلام علیک کردم!
دوست داشتم برم رو درختای کاج پیرش مثل اونا دختره که سال 1311 اسمش رو نوشته بود منم اسمم رو بنویسم! شاید سال 1511 یه دختره اسمم رو ببینه و بگه این چه خری بوده! اما خوب در دبیرستان بسته بود و از پشت در زیارتش کردم...
هر مردی در درونش یک دیوث درون و هر زنی در درونش یک جنده درون دارد چرا که خیانت قوی ترین مسکن دنیاست.
     
  ویرایش شده توسط: Streetwalker   
مرد

 
۱۰ سال پیش که موهام شروع به ریزش کردن افسردگی بدی گرفتم حتی از خونه بیرون نمیزدم همیشه به این امید زندگی می کردم که میرم مو میکارم الان ۲ مرتبه در ۲سال کاشت مو انجام دادمو موهام کم پشت دراومدن حداقل ۲۰ ملیون هزینه کردم بیشتر از همه هزینه کردمو کمتر از همه دراومدن الانم دیگه بانک مو ندارم که بخوام کاشت انجام بدم دنیا همینه چی میشه کرد واقعا تو این ۳۰ سال هیچ وقت زندگی نکردم الان که به خودم اومدن میبینم که این تعصبات دلیلش بودن واقعا حالم گرفتس
تو قشنگ ترین دختر دنیا رو به من نشون بده تا من مردی رو نشونت بدم که از کردنش خسته شده
     
  
زن

 
کاش زندگی دنده عقب داشت.برمیگشتم به دوران مجردی و هیچ وقت ازدواج نمی کردم و مثل مازیار که اهل ازدواج نیست یه زندگی پارتنری برا خودم داشتم
ولی حیف که جوونی رفت موند ی دنیا حسرت
     
  
زن

 
دلم میخواد همی الان مازیار پیشم بود و برام میخوند
اون آهنگ همیشگی رو که برام میخونه

(ای آنکه بجز تو هوای به سرم نیست کسی در نظرم نیست جز یاد عزیزت کسی همسفرم نیست مرا یار دگر نیست... )و با موهام بازی کنه و مثل همیشه تو بغلش خوابم ببره
     
  
مرد

 
کلا چقدر آیدی جدید و پیگیر
موندم اینجا فقط برای قدیمیا
میتونه ی مقدار جذاب باشه اونم
کسایی که مال دوره یاهو مسنجر بودن
برای اینجا کلی بی خوابی کشیدنو پست
میزاشتن دیگه الان با اینهمه تنوع مجازی
موندم این آیدی های جدید یا قدیمی های
جدیدن یا جدیدی های قدیمی
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
برای ی نفر تمام خودمو خرج کردم
حتی خود واقعی مو حتی اعتقادمو
و حتی دلمو
و اون بهم یاد داد .....
گند زدن به زندگی و روحیه آدما
کار زیاد پیچیده ای نیست
کافیه بهش بگی دوست دارم
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
mereng
چیه ی بارم من ی متن احساسی بنویسم چیه خب
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
زن

 
انصراف
sh_05
     
  ویرایش شده توسط: shabnam_05   
زن

 
سلام
امروز مورخ 1400/04/14 روز دوشنبه هوا وحشتناک گرمه یه شعر ی داریم که شاعرش مهدی اخوان ثالث که میگه هوا بس ناجوانمردانه سرد است ولی زبان حال ما الان این شعر هست که هوا

بس ناجوانمردانه گرم است .شهر ما بالغ بر40 درجه گرما داشت و قطع برق واداهای اینترنت (ایرانسل دزد ) که پول بسته روکامل میگیره ولی از حجم ها میدزده .
sh_05
     
  
صفحه  صفحه 99 از 119:  « پیشین  1  ...  98  99  100  ...  118  119  پسین » 
گفتگوی آزاد

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA