انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 14:  « پیشین  1  2  3  ...  12  13  14

دلنوشته های امین


مرد

 
لب هایم تشنه بود تشنه بوسیدن از لب های لعل تو

گردنم کم دارد کبودی دردناک تو

دردم درمان بی وجود و چشمان تو

چشمانم و جسم رنجورم خواب ندارد مگر در آغوش تو

دست نوازش بر سر من کشیدی ولی من در توهم بودم و به خودم آمدم تو نبودی خالی بود جاتو

جای خالی های زندگی با تو پر می‌شود ای همه چیز من از آن تو

زیر باران در شبی بارانی برای تو جان دادن چه زیبا بود جانم رفت بر روی دستان تو

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
مرد

 
هنوز روی صندلی مترو دستم دور گردن کسی است که هیچ وقت نبوده و نیست

هنوز دستم دور گردن کسی است که کنارم روی نیمکت ننشست

هنوز دو لیوان دوتا سفارش کافی میدم یکی برا تو یکی برا نفر جلویی که جلو چشم نیست و لب نمیزنم تا اون نخوره و مات مبهوت همه به من که خشک شده اند نگاه می‌کنند به منی که با جای خالی کسی حرف میزنم و برای یه ادم خیالی کافی خریدم...

هنوز به گوشه مترو که یک مردی جلوی یک زن قرار می‌گیرد خیره میشوم و تو را در رویا خود میبینم و باز این جای خالی ها پر نمی‌شود...

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
مرد

 
مینویسم کتاب نانوشته ام کتاب اتاقک بی نور

با کلی حرف دل و مقدمه اش باشد عنصری خارج از جدول مندلیف اسمش باشد شعور

سطر اول دختریست که در هر داستان حضور دارد از سرزمین های دور
سطر دوم من را می‌دید ولی گویی مرد نامرئی بودم که گذر می‌کرد و از درونم می‌کرد عبور

سطر سوم نوشته هایم پیچیده است آری جوری که به ذهن هیچ کسی نمی‌کرد مفهومش خطور

سطر چهارم خطاهایم مثل اسلاید از جلو چشمانم عبور می‌کند که هر چند کم هست ولی مثل نیمه خالی لیوان به چشم آمده است به وفور

سطر پنجم انعکاس رفتار من با دیگران که سمت من برگشته و شده یک منشور

سطر ششم آدم هایی ناجور که بر خورده اند در بین افراد جور

سطر هفتم نبود من در مراسم معرفی کتابم که قرار گذاشته اند نباید داشته باشم حضور

سطر هشتم حرف هایی که پشتم بوده و هست از قلبی هایی بی رحم خود قاضی با نهایت قصور

سطر نهم اسمش را تقدیم کرده ام به پدر رپ دنیا توپاک شکور

سطر دهم از آنان که بی قراری محض دارند که تهش به کجا می‌رسد همان افراد بدون صبر بر عکس تشکر من برای افراد صبور

سطر یازدهم تشکر برا چشم هایی که بی وقفه مرا دنبال می‌کرد و خم به ابرو نیاورد و با وجود چشم هایی که زود شده اند کور

سطر دوازدهم دردناک است که تو را وادار کنند بر انجام کاری که هرگز دوست نداری انجام دهی که این یعنی قربانی شدی قربانی حرف های بی رحمانه و زور

سطر سیزدهم بدنش عشق وجودش را کشت و نابود ساخت و حمله ور شد به کتابی که از جنس آدم بود و خنج مینداخت به بدنی از جنس بلور

سطر چهاردهم انگار صدای فریاد من به جایی نمی‌رسید چون فقط خودم صدا خودم را می شنیدم درون این گور

سطر پانزدهم گوشه گیر و منزوی شده بودم و چیزی از سرباز قربانی تجاوز نمانده جز پسرکی درون اتاقی که شده بود همه جا برایش یک قبر نمور

سطر شانزدهم سالها گذشته ولی باز وقتی به تمام افرادی که کمک میخواست توجه نمی‌کردند فکر می‌کند روحش می‌سوزد درون تنور

سطر هفدهم فکر کن کلی استعداد به خرج بدهی و انبوهی از استعداد باشی ولی در خاکی که هنر شده وصله ناجور

سطر هجدهم دوست داشتن های آبکی که حتی اگرلباس و چهره زیبا و پول کافی در میام نباشد تورم به توقع ها می افزاید و از باتو بودن می‌شوند مورمور

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  ویرایش شده توسط: Amin19961376   
مرد

 
من از خونم خودم برایت نقشی ساختم که مرا پیدا کنی

ولی چه حیف و چه دیر که دیدار ما اول و آخرش یکی شد و تن بی جونم مرا باید می‌دیدی و لحظه جان دادن مرا باید مینگشتی...

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
مرد

 
همه میگفتن جذابیت تو برایش عادی خواهدشد از بین خواهد رفت و جای تو را بهتر از تو می‌گیرد و گرفته شد از من آن جذابیت و کاریزماتیک

وقتی فهمیدم حرف دیگران حقیقت است که برا من آرایش نمیکرد مثل قبل حتی نمیزد یک ماتیک

حال من احوال خوبی ندارم روزگارم شده لحظه های یه آدم سایکوتیک

الان که به او فکر میکنم با اینکه همدیگرا ترک کرده ایم درد می‌گیرد عصب هایم در مرکز سمپاتیک

هنر های نقاشی اش همیشه مرا به وجد می آورد و حتی رشته تحصیلی اش خاص بودن برایم هنر تجسمی دراماتیک

ولی او شطرنج بازی حرفه ای بود که کیش و مات کرد مرا با هوش و تاک تیک

#داستانی براساس ذهن نویسنده

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
مرد

 
این روز ها اینقدر حالم خنده داره که مثل یه بچه شدم و داعما بهانه میگیره وچشم میچرخونم کسی ببینه و دنبال کسی که هرگز نبود و دلم گرفته از دنیای مادی گرایی و ظاهر پسندی و دلم داعما می‌شکند مثل یه لیوان داخل یه فیلم که فیلم رو می‌زنند عقب که چجوری و چگونه می‌شکند و دوباره و دوباره می‌شکند و این ریپیت شکسته شدن قلبم ادامه دارد تا جایی که ادیتور بیاید و ویرایش کند فیلم را و کسی یا چیزی را قرار دهد که نگذارد دلم بشکند ....

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  ویرایش شده توسط: Amin19961376   
مرد

 
آنقدر بد شده ام که گویی نماد شیطانم و مردم می‌زنند بر من سنگ

منم آری خودم همان که با کلی مهربانی برایشان ولی نیمه خالی من به چشمشان آمده اینبار و الان تاریخ انقضا اش تمام شده و هر بلایی سرش می آورند بی درنگ

دلم بال پریدن می‌خواهد دلم جرات پرواز می خواهد ولی در این برزخ که نه راه پس داری نه پیش و بال هایم را با تیرکمانی زده اند که درونش بود سنگ

داستان جماعتی که در هیچ جا پشت هم نیستند حتی درون یک صف نانوایی می‌کنند باهم دعوا و جنگ

قلبم میان کلی حوادث ها تهدیدها و حرف ها زخم زبان ها و نرسیدن ها خیلی وقت اس که رنگش پریده و زده زنگ

عاقب حال شهوت آلود من همیشه حرکت های انسان دوستانه مرا برده به پشت ابر و فقط مانده بر من یک ننگ

دو چشم رنگی دوست دارند و راحت تو را به آن می‌فروشند و چشم های آن مدلی گویی برایشان شده شهر فرنگ

شهر من و سرزمینم با هزار جنایت و هزار پشت هم حرف زدن ها و تو روی هم دل شکستن ها و کلاه هم برداشتن ها شده به دیدگان برخی شهرقشنگ

راه عبور من به سوی آینده باریک و تاریک می‌شود مسیری پر پیچ خم و هر چی جلوتر میروم می‌شود تنگ

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  ویرایش شده توسط: Amin19961376   
مرد

 
تنهایم را در کوله باری از غم ها که پشت خویش دارم با خود به این طرف و آن طرف میکشم

جای خواب من یه سقفی دارد که در سیاه قلم که آن را به شکل قفس همیشه ترسیم میکنم

من خواب زده خواب هایش را هم مثل رویاهایش دزدیدن

گریه کردم ولی حتی کسی نیست که با اشک های من با من بگرین

ولی جایش انسان های زیادی هستن که از ناخوش بودن هایم خوشحال می‌شوند و می‌خندن

صدای کوبیدن در می آید نه درست نشنیدی این درهای امید هاست که به روی من بخت برگشته میبندن

هنوزم پلک هایم خاکیست و جسمم بوی مرگ می‌دهد و رنگ رویم زردن

حال که این را می‌نویسم جفتی نیست که باهاش مرغ عشق بشم و بال های مرده من جون بگیرن

رادیکال های قلبم نامنظم و اعصابم از دیوارهای زندان و چوب خط هاش خط خط ترن

خودکشی خواستم کنم ولی تیغ ها هم از من نا امید شدن و پوست کلفت رو نمیبرن

گاهی قدری غریبی برا خانواده ات جوری که اوناهم گردنت نمیگیرن

چشمای من هر روز و هر هفته از هوای شمال هم ابری ترن

ترس در تمام جان عصب هایم دیده می‌شود چون در هر راه میروم یه راه وجود ندارد و همه بن بستن


#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
مرد

 
خون گریه می‌کند در من میلیارد ها آدم

چون ساده بودم و پسند کسی نبودم

مهربونی دیدی از من ولی همه مهربون بودن هام از تو یه آدم بد ساخت جوری که نمک دستمو ندیدی و کارمو ساختی دردم

برای قلبی که خون ریزی می‌کرد چسب زخم بزنی نمیاد خونشم بندم

به خودم میگم شاید هرچی کردم خودم به خودم کردم

جهنم به دنیا اومدم و الانم که اینو مینویسم دارن به جهنم سوختن روحم میبرنم

#999
اگر پیام خصوصی دادین صندوق پر بود من ببینم پاک میکنم پیام های قدیمی روکه بتونید پیام بدین
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال کسی که تو داری و نداری و غم و شادی باهام باشه و بتونم بگم بهش عشق
     
  
صفحه  صفحه 14 از 14:  « پیشین  1  2  3  ...  12  13  14 
شعر و ادبیات

دلنوشته های امین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA