LouisDeFunes:
نه تقریبا همشهری منه، منم یه رگم کرمانشاهیه دیگه.

LouisDeFunes:
درود رفیق عزیز
مانوک یه شخصیتی داشت که مال فرداها بود، مثل فریدون فرخزاد و خواهرش و ...
راستش اون موقع که نه، ولی بعدا کم کم همین حس توی من به وجود اومد کسی داره توی اون ماهواره با نایاکی ها معامله میکنه، و شاید این معامله روی جان مانوک عزیز بوده. جمشیدخان هم اول به خاطر لُِر بودن و بی پروا و ساده و صادق بودنش دوستش داشتم، ولی کم کم دیدم نه، تحلیل هاش از مهمانانش قویتره، اینو قشنگ از سوالهاش از مهموناش میشه فهمید و البته برنامه پنجشنبه شبهاش که معمولا مونولوگ و طنزهای گزنده هست هم قشنگه.
من خیلی بهش علاقه من بودم ..تفاسیرشو دوست داشتم و قبل از انقلاب باهاش آشنایی داشتم یعنی قبل از شورش 57
LouisDeFunes:
نه رفیق اینجور آدم نماها باید با عذاب کشته بشن، نه ظرف چند یک اعدام کوتاه. طی یک دادگاه علنی و مردمی و مدنی. منم سعی میکنم به کسی یا مخلوقی آسیب نرسونم، ولی این به قول خودت، بنده ی شیطانه، نه بنده ی خدا. این نباید راحت بمیره
شاید حق با شما باشه به شرطی که بعدا شر نشن
LouisDeFunes:
منم شنیدم که نمراتش در همه مدارج عالی بوده. نوروز (نمیتونم اشاره کنم کدوم سال) سعادت داشتم که بار از حدود 50 متری ببینمش. اصلا ترس از حضور در بین مردم یا خط مقدم توی غزه نداشت. با یونیفرم اومده بود پایگاه رامون. بسیار سختگیر و جسور ولی بسیار مهربان و دلنشین. برای ایرانی های پایگاه، یه نوروزی تدارک دید که فقط توی تاجیکستان نمونه ش رو توی فیلم دیدم.
شاید به خاطر عشق و علاقه و احساس خودش هم بود که این مراسم رو با شکوه برگزارکرد