انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 1 از 6:  1  2  3  4  5  6  پسین »

نامه سعید ملک پور (مدیر سابق سایت آویزون)


زن

Princess
 
نامه تکان‌دهنده سعيد ملک‌پور از بند ۳۵۰ اوين/ شرح بازجويي، شکنجه و اخذ اعترافات اجباري از وي

چهارشنبه ۲۴ مارس ۲۰۱۰
کميته گزارشگران حقوق بشر - سعيد ملک‌پور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاريخ در زندان اوين به سر مي‌برد.
وي متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصيل رشته مهندسي متالورژي از دانش‌گاه صنعتي شريف با سابقه‌ي کار کارشناسي در شرکت ايران خودرو، مرکز تحقيقات رازي‌ و يکي‌ از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وي در سال گذشته موفق به اخذ پذيرش از دانش‌گاه ويکتوريا کانادا جهت ادامه تحصيل در مقطع کارشناسي ارشد شد.
ملک‌پور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ايران بازداشت شد. وي از سال ۲۰۰۵ ميلادي در کشور کانادا به طراحي‌ وب‌سايت اشتغال داشت.
اين زنداني سياسي در رابطه با پرونده‌ي موسوم به «مضلين ۲» مربوط به جرايم اينترنتي بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشي توسط گروهي که خود را از اعضاي سپاه پاسداران معرفي مي‌کرد منتشر شد. متن اين اطلاعيه در خصوص متهماني بود که عضو چندين «شبکه‌ي فساد اينترنتي» معرفي شده بودند.
مشابه اين برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ايران تکرار شد. اين‌بار گزارش‌هايي با عنوان «نبرد سايبري سپاه پاسداران با گروه‌هاي فعال در پروژه بي‌ثبات‌سازي» و بازداشت اعضاي «شبکه جنگ سايبري آمريکا» منتشر شد و رسانه‌هاي دولتي نيز در اين زمينه برنامه‌هايي را پخش کردند.
نامه‌‌ي زير، توسط سعيد ملک‌پور نوشته شده است. وي بيش از ۱۷ ماه است که در زندان اوين به سر مي‌برد و به خانواده وي اعلام شده است جلسه بعدي دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردين‌ماه برگزار خواهد شد.
نامه سعيد ملک‌پور
اينجانب سعيد ملک‌پور در تاريخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورين لباس شخصي سپاه، بدون حکم بازداشت و يا نشان دادن کارت شناسايي در اطراف ميدان ونک دستگير شدم. دستگيري به صورت آدم‌ ربايي بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايي صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصي در يک خودروي سواري بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلي عقب) قرار گرفتم. يک مامور با جثه بسيار بزرگ با آرنج وزن خود را روي گردن من انداخت و به زور سر مرا پايين نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومي که به آن دفتر فني مي‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندين مامور در حالي که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشي شديد قرار دادند و به زور مجبورم کردند يک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روي آن را پوشانيده بودند را امضا نمايم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فني و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندين روز درد مي‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سيلي، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوين منتقل شدم و در يک سلول انفرادي به ابعاد ۱.۷ در ۲ متري قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوري و چند بار در زمان‌هاي مشخص شده، آن هم با چشم بند امکان‌پذير بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.

به مدت ۳۲۰ روز تا تاريخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادي بدون دسترسي به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها يک مهر و يک جلد قرآن، يک بطري آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاريخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومي دو – الف زندان اوين به سر بردم. در دوران انفرادي و عمومي هيچ‌گاه ملاقات هفتگي نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامي ملاقات‌هايي که حداکثر به اندازه انگشت‌هاي يک دست بود، صحبت‌ها توسط يک مامور سپاه شنود مي‌شد و ملاقات‌ها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگي نيز در دوران انفرادي به من داده نشد و تمامي تلفن‌ها توسط کارکنان يا بازجوها شنود مستقيم مي‌شد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانواده‌ام صحبتي مي‌کردم تلفن را قطع مي‌کردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلايلي که ذيل عنوان مي‌کنم هيچگاه امنيت جاني نداشتم و دائما احساس خطر جاني کرده و مورد تهديد بودم.
در تاريخ ۸۸/۹/۳۰ بر ديگر به سلول انفرادي اين بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوين منتقل شدم و تا تاريخ ۸۸/۱۱/۱۹ يعني ۴۸ روز ديگر در انفرادي بدون حق تماس و به تنهايي به سر بردم. از آن تاريخ تا کنون در بند عمومي زندان اوين، ابتدا در بند قرنطينه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر برده‌ام. تا کنون بيش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلول‌هاي انفرادي سپري شده و تا کنون هيچگاه اجازه ملاقات با وکيل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماه‌هاي ابتدايي توسط گروه پدافند سايبري سپاه تحت انواع شکنجه‌هاي روحي رواني و جسمي قرار گرفته‌ام که برخي از اين شکنجه‌ها در حضور بازپرس پرونده، آقاي موسوي صورت گرفته است. بخش زيادي از اقارير من، در اثر فشار، شکنجه روحي، رواني و جسمي ، تهديد خود و خانواده ام و وعده آزادي سريع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و ديکته بازجوها انجام گرفته است.

توضيح اين که اقرارها در حضور بازپرس نيز با حضور بازجوها و تهديد به وخيم‌تر شدن شدت شکنجه‌ها، جهت جلوگيري از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت مي‌گرفت. گاهي هم تهديد مي‌کردند که همسرم را دستگير مي‌کنند و در حضور من شکنجه مي‌کنند. در چند ماه اول دستگيري بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجويي قرار مي‌گرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شديد همراه مي‌شد. شکنجه‌ها گاهي در دفتر فني که خارج از زندان است و گاهي در اتاق بازجويي بازداشتگاه دو – الف انجام مي‌شد.

اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهي انجام مي‌گرفت و در حالي که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهي شلاق ضرباتي به سر و گردن و ساير اعضاي بدنم مي‌زدند. اين کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجويان ديکته مي‌شد و اجبار به بازي کردن نقش در مقابل دوربين طبق سناريو دلخواه و نوشته شده توسط آنان مي‌بود. گاهي شکنجه‌ها توام با شوک الکتريکي بود که بسيار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. يک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالي که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهديد به استعمال بطري آب کردند. در همان روزها و در يکي از بازجويي‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده مي‌شد به قدري زياد بود که تمامي صورتم ورم کرده و چندين بار زير کتک بي‌هوش شدم که هر بار با پاشيدن آب به صورتم مرا به هوش مي‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشي احساس کردم که گوش من دچار خونريزي شده است. در سلول را کوبيدم کسي به سراغم نيامد. فرداي آن روز مرا در حاليکه نيمه چپ بدنم بي‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوين منتقل کردند. در درمانگاه اوين، دکتر پس از ديدن وضعيت من بر ضرورت انتقال من به بيمارستان تاکيد کرد ولي مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بيمارستان بقيه الله انتقال يافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بيمارستان نام خود را به زبان بياورم و دستور دادند که خود را محمد سعيدي معرفي کنم و تهديد کردند در صورت سرپيچي از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختي انتظارم را مي‌کشد.

يکي از نگهبانان قبل از من به ديدن پزشک کشيک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقيقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشيک بدون هيچ‌گونه معاينه، آزمايش و عکس راديوگرافي تنها عنوان کرد که ناراحتي من، ناراحتي اعصاب است و اين را در برگه گزارش پزشکي وارد کرد و چند قرص اعصاب تجويز کرد. حتي وقتي من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نيست و من با همان حال و گوشي که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نيمه چپ بدنم بي‌حس بود و کنترل کمي روي ماهيچه‌هاي دست و پاي چپم داشتم. بنابراين به سختي راه مي‌رفتم. علاوه بر اين شکنجه‌ها يک بار هم در تاريخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فني پس از ضرب و شتم جديد يکي از بازجوها با انبردست تهديد به کشيدن دندانم کرد که منجر به شکستن يکي از دندان‌هايم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجه‌هاي جسمي و بدني، در مقابل شکنجه‌هاي روحي و رواني ناچيز بود.

زندان‌هاي طويل المدت انفرادي (بيش از يک سال) بدون حق تماس تلفني و امکان ملاقات عزيزانم، تهديدات مکرر به دستگيري و شکنجه همسر و خانواده‌ام در صورت عدم همکاري، تهديد به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگير کردن همسرم و اين قبيل تهديدها باعث آشفتگي روحي و بحراني شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادي به هيچ کتاب يا رسانه‌اي دسترسي نداشتم و براي روزها با هيچ کس هم صحبت نبودم.

سخت گيري‌ها و فشارهاي روحي و رواني به من و خانواده‌ام تا حدي پيش رفت که پس از رحلت پدرم در تاريخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولين بازداشتگاه و دادسراي جرايم رايانه‌اي از فوت ايشان، مرا که هيچ تماس تلفني با خانواده‌ام نداشتم، از اين واقعه بي‌خبر نگه داشتند تا اين که تقريبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتي پس از چند ماه اجازه يک تماس ۵ دقيقه‌اي تلفني با حضور و شنود مستقيم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.

وقتي يکي از بازجوها به نام مسعود گريه و زاري مرا شاهد شد وقيحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نيز به من داده نشد. علاوه بر شکنجه‌هاي روحي و رواني، گروه بازجويي اطلاعات سپاه به طور غيرقانوني و غيرشرعي مبلغي از حساب کارت اعتباري من خرج کرده است که ادله قابل استنادي براي آن موجود است. همينطور حساب اينترنتي pay pal من نيز دست ايشان است که معلوم نيست چه بر سر آن آمده است. يکي ديگر از موارد شکنجه روحي، وادار کردن من به اجراي سناريوهاي ديکته‌شده توسط بازجويان سپاه در مقابل دوربين و فيلم‌برداري اجباري از من بود. با اين که تيم بازجويي به من قول داده بودند که فيلم‌ها هيچگاه از تلويزيون پخش نخواهد شد و اين فيلم‌ها تنها جهت نمايش براي مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه براي پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فيلم ها بدون پوشش صورت بارها در ايامي که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلويزيون سراسري به نمايش در آمده است. تيم بازجويي با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتي و تالم خانواده‌ام، دقيقاً در ايام برگزاري مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها اين فيلم‌ها را پخش کرده که منجر به شديدترين ضربات روحي به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونه‌اي که مادرم با ديدن تصاوير من در تلويزيون و آن اعترافات دروغين، دچار حمله قلبي گرديد. برخي از مواردي که مرا مجبور به بيان آن در مقابل دوربين کرده بودند، مضحک و به دور از واقعيت بود که از نظر فني اصلا امکان‌پذير نمي‌باشد. براي مثال از من خواستند که در مقابل دوربين از خريداري يک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روي وب‌سايت خودم صحبت کنم. بايد اضافه مي‌کردم، در صورت بازديد اشخاص از اين سايت، اين نرم افزار بدون آگاهي وي، بر روي کامپيوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپيوترش، حتي زماني که کامپيوتر خاموش است به دست من مي افتد! و به اين ترتيب من از طريق اينترنت از اتاق خواب افراد فيلم تهيه مي‌کردم! با اين که من به بازجوها گفته بودم، چنين مسئله‌اي از نظر فني امکان‌پذير نيست، آنها پاسخ دادند کاري به اين کارها نداشته باش!
شايان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجراي سناريوهاي کذايي مطابق خواست آنان در مقابل دوربين، علاوه بر تبديل قرار بازداشت به قرار کفالت يا وثيقه و آزادي من تا زمان دادرسي، حداکثر تخفيف در کيفرخواست برايم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کيفرخواست براي من در نظر گرفته مي شود و همچنين با چند برابر حساب شدن ايام حبس در سلول انفرادي، مي‌توانم از آزادي مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.

اين وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول هاي متعدد به من داده شد ولي بعد از پايان فيلم برداري هيچ کدام به اجرا نرسيد. با توجه به موارد فوق، اينجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهاي ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادي‌هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شوراي اسلامي، در معرض انواع شکنجه‌هاي روحي و رواني قرار داشته‌ام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقارير من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمايت از خانواده‌ام انجام گرفته است. هم اکنون ، يعني در تاريخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بيش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکليف بوده و تا کنون ملاقاتي با وکيل قانوني خود نداشته‌ام و اجازه ملاقات با ايشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لايحه دفاعيه نياز به استخدام کارشناس رايانه مورد وثوق قوه قضاييه و همچنين دسترسي کافي به کارشناس و وکيل قانوني خود در محيطي مجهز به امکانات فني مناسب، مانند دسترسي به اينترنت دارم.

لذا تقاضامندم يا با تبديل قرار من به کفالت يا وثيقه موافقت گردد و يا اين امکانات در زندان برايم فراهم گردد.
سعيد ملک پور
22 اسفند 88
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
سیاوش عزیز توی جامعه ای كه گریه كردن و عزاداری و نوحه خونی مرسوم روزگار بود گناه تو شاد كردن دل مردم و خندوندن اونها بود تو با سایتت شادی رو به مردم هدیه كردی و در كنار هم بودن رو بهمون یاد دادی ، بهمون نشون دادی كه چطور با هم دوست بشیم و به دوستیهامون پایبند باشیم ، بهمون یاد دادی كه میشه بهم اعتماد كنیم و راز دلمون رو بگیم تا یه كم از خفقان جامعه كه تموم زندگیمون رو محاصره كرده بود دور بشیم ، برامون بی هیچ منتی لحظه های شادی ساختی كه تا آخر عمر فراموش نشدنی میمونه .
سیاوش سایت تو تنها سایتی بود كه تونست همه اغشار رو در هر گروه سنی دور هم جمع كنه و جوی شاد رو بوجود بیاره طوری كه جدایی ازش برای همه سخت بود و هنوز هم كه هنوزه آویزون تنها و برترینه.
سیاوش عزیزم بدون كسایی كه عقده ها و كمبودهای زندگیشون رو با شكنجه و تهدید تو میخوان برطرف كنن در واقع خودشون رو دارن شكنجه میكنن چون هیچ وقت از بند عقده و كمبودشون نمیتونن نجات پیدا كنن و هر روز هم بدبخت تر میشن و بیشتر در لجن فرو میرن.
سیاوش بدون كه خدا دوستت داره و همیشه همراهته چرا كه اگر غیر از این بود بعد از دستگیری و شكنجه های تو ایران به اون روز نمیافتاد و رژیم بدنش ضربه نمیخورد.
توكل كن و بدون كه تمامی ما دوستت داریم و برات دعا میكنیم به امید روزی كه باز هم تو شادی رو به ایران برگردونی.
سیاوش با تمام وجودم منتظر روز آزادیت هستم
طاقت بیار رفیق

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

Prince
 
Princess: سیاوش با تمام وجودم منتظر روز آزادیت هستم
امیدوارم هرچی زودتر آزاد بشی و در کنار خونوادت برگردی سیاوش جان
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  ویرایش شده توسط: Prince   
مرد

 
یادش بخیر عجب محیط گرم و صمیمی بود اصلا یک درصد هم فکر نمی کردم یک روز قرار اینطوری بشه .... وقتی بعد از ظهر دیدم سایت اونطوری شده شوکه شده بودم ....................... همون صمیمیت بیش از حد باعث همه این مصیبتها شد

امیدوارم هر چه زودتر همه این دوستان آزاد بشن
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است

ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
     
  
مرد

Prince
 
پست های بچه ها که به دلیل مشکل فنی سایت حذف شدند:
پست های بچه ها
پست های بچه ها
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  
مرد

 
من دوباره نمینویسم. حرف مرد یکه.
     
  
مرد

 
شکواییه رسمی تعدادی از قربانیان سپاه پاسداران در سناریویی به نام گرداب یا مضلین است

خبرگزاری هرانا - آنچه که درپی می آید شکواییه رسمی تعدادی از قربانیان سپاه پاسداران در سناریویی به نام گرداب یا مضلین است.

این شکواییه که به مراجع رسمی و قانونی کشور نوشته شده است و خبرگزاری هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) به نسخه های اصلی آن دست پیدا کرده است، بعنوان سندی مهم در خصوص شکنجه و سناریوسازی برای بازداشت شدگان توسط نیروهای امنیتی محسوب می شود.



لازم به ذکر است مشابه این سناریو در حال حاضر در مورد دهها تن از فعالان حقوق بشر در بند۲ الف سپاه پاسداران مستقر در زندان اوین نیز جاری است که بررسی مستندات ذیل می تواند به روشن شدن افکار عمومی در خصوص وضعیت بحرانی زندانیان دیگر نیز موثر باشد.

این سند توسط سه تن از متهمین پرونده به نام های سعید ملک پور، شهروز وزیری، وحید اصغری به امضا رسیده است.

متن نامه بدین شرح است:

ارائه ی گزارش شکنجه وحشیانه من و بی اعتبار دانستن اعترافات و بازجویی ها و تحقیقات پرونده " شکوائیه "

به قاضی محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای صلواتی

رونوشت به دادسرای نظامی تهران

اینجانب که مدت بیش از 22 ماه است که به عنوان متهم در بازداشت موقت بسر می برم و این مدت بازداشت را که با شکنجه های جسمی و روحی و روانی ددمنشانه وحشتناک متعدد طویل المدت همراه بود و اثار عواقب بدی روی بنده داشت را با نوع موارد اتهامی تخصیص داده شد به بنده متانسب و همگون نمی دانم و خواستار توجه به موارد زیر هستم :

طی پرونده سازی و جرم سازی برای بنده پروژه بزرگ نمائی اتهامات در جهت اغفال دادگاه و قاضی توسط بازجویان پرونده دنبال شد که موجب اظهار شخص بنده که خاطی نیستم گردید و حالات سالم روحی و روانی بنده را عمیقا تغیر داد ( طبق گواهی پزشکی قانونی و روانپزشک بهداری اوین ) بازجویان مسبب تغییر حالات و جا به جایی و شکستگی جمجمه سر ، دماغ و مهره پشت کمر و گردن من و خونریزی بینی داخلی سطحی و خونریزی لثه و دست و پای بنده شد و ضربه های مغزی ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم و شیلنگ و ضربه های سنگین دست به سر و مغز و گوش ها و صورت بی دفاع من و لگد به پاها و شکم و سر و خونریزی لثه و دست و پای بنده زدند و ضربه های مغزی و ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم ساعت ها در طول شب و روز ادامه داشت و برای همه به کار می رفت و خودم در صحنه حاضر بودم که دیگران را آزار و اذیت می کردند بازجویان و کارشناسان خودسر قوه قضائیه و سپاهیان پدافند سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر آن تنبیه های بدون حکم قانونی و غیر شرعی، فحش های رکیک و توهین های ناموسی و جنسی به من و خانواده ام و حتی خانواده خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذبالله) و رهبرو غیره پشت سر هم می دادند

در حالی که شخصیت و شعور و موقعیت اجتماعی من بالا و محترم است و اتهامات وارده را قبول ندارم زیرا بازجویان با جعل و تزویر در عنصر معنوی جرم و دست کاری درسیات علمی و اهداف من در راه اندازی و اداره سایت ها توسط عناصر تلقین نیات و اهداف بدو وعده آزادی تبرئه و یا با زور و اجبار و اکراه و شکنجه باعث تحریف و دستبرد در نیات بنده شدند.

اگر مرا به پزشکی قانونی اعزام کنید، گواهی پزشکی قانونی را برای اثبات صدق گفتارم ارائه می نمایم و بازجویان و مسئولان شکنجه گر در دادگاه حاضر شوند {...} ابراز کنند خودشان که شکنجه ها را مرتکب نشدند اگر انکار کردند و خدا دروغگوان را دوست ندارد آنها ماه ها شبانه مرا به طور غیر قانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجه گاه مخفی سپاه به اسم رمز " شرکت" که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند با چشم بند و دست بند می بردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده }...} از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موزی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسه های هوا خفه کننده و زد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند ( دقیقا عین کیسه های مخصوص گوانتانامو و ابوغریب ) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی می زدند.

متناوبا تا غیر حقیقت و غیر واقع بود و خواست آنها بود را بنویسم و امضا کنم و در مقابل دوربین همکاران سانسور چیشان ( صدا و سیما ) اعترافات بزرگ و دروغین بکنم ( که به طور غیر قانونی در برنامه شوک برنامه ویژه سپاه شبکه یک و اخبار 20:30 و سایت غیر قانونی گرداب متعلق به سپاه پخش و توزیع شد بدون اجازه از ما و دادگاه در حالی که من محکوم نیستم و متهم و اتهامات را که ساخته و پرداخته پرورده خودشان است را قبول ندارم و دادگاه هم حکمی نداده است مبنی بر اینکه من مجرمم !) .

آنها با نشان دادن چسب قطره ای بزرگ و تیزی و ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند. اثبات مستند وقایع ذکر شده توسط گواهی و اعلام شکایت خودم و امضا و اثر انگشت شاهدان و متهمین دیگر هم بندی که خود نیز توسط آزار و اذیت این تیم بازجویی و شکنجه قرار گرفتند، صورت می پذیرد. بنده توان ارائه مشروح گزارش وقایع شکنجه ی چند ساعته و چندین ماهه را دارم و بدین وسیله با اعلام گواهی عدم رعایت و اجرای قوانین اساسی، آ.د.ک.ب.ق حفظ حقوق شهروندی و آیین نامه ی سازمان زندان ها (مواد آن مستندات موجود است) از قاضی تحقیق "قاسم زاده" بازپرس ویژه ی امنیت و بازپرس همکار و دستور دهنده ی شکنجه گران "محمد محمدی موسوی" و بازجویان شکنجه گر و سایر افراد و دخیل دیگر شکایت و تظلم خواهی می کنم و تمامی اعترافات و اثر انگشت ذیل آنان را فاقد اعتبار و وجاهت قانونی می دانم و بر علیه افراد ذکر شده اعلام جرم می نمایم. نزد خدا و قانون خدا آن ها "دورغ واهی" دشنام و اتهام {...} و زنا و دزدی و جاسوسی و غیره به بنده نسبت دادند. به اختیار خودشان که باید توسط مراجع صالحه پیگیری شده و مجازات گردند و چون در پرونده ی اینجانب دست برده شده است درخواست کارشناس رسمی دادگستری می کنم. گواهی می شود که تمام جرایم موضوع قانون "منع شکنجه" مصوب مجلس شورای اسلامی در سال 1381 توسط بازجویان و مسئولان قضایی روی من و شاهدان نیز اتفاق افتاده است:

1. اینجانب سعید ملک پور فرزند حسین راجع به رفتار بازجو ها، شکنجه، حبس های طویل المدت انفرادی بدون ملاقات و تلفن، گرفتن اعتراف و اغرار تحت فشار روحی و روانی و طبق دیکته ی بازجویان و هم چنین تهدید خود و خانواده، ضرب و شتم، فحاشی و توهین که از مورخ 13 مهرماه 1387 شروع و تا 19/11/1388 ادامه داشته حاضر به ادای شهادت در دادگاه محترم می باشم. با احترام سعید ملک پور 24/12/1388
2. بنده شهروز وزیری فرزند مظاهر در خصوص شکنجه ی روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اغرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل از تاریخ 24/12/1387 تا 19/11/1388 حاضر به شهادت در دادگاه محترم می باشم. شهروز وزیری 16/12/1388

درباره ی موارد اتهامی از قبیل راه اندازی سایت های غیر دینی و غیره نکته ی مهم این است که در راستای قوانین و مجاری جریان آزاد اطلاعات در محیط اینترنت بنده اقدام به اختصاص فضا و دامنه به فعالان حقوق بشری، زندانیان سیاسی و دانشجویان دستگیر شده که زیر شکنجه بودند از قبیل احمد باطبی، فعالان حقوق زنان و وبلاگ های نظیر زهرا.اچ.بی.دات.کام و پناهنده های اجتماعی و سیاسی مقیم خارج از ایران نمودم و سایت آنان را مدیریت و پشتیبانی فنی و مالی می نمودم که خلاف قوانین الهی که متضمن رعایت حقوق بشر و افراد است نبوده است و هرآنچه را از نوشته و محتویات درون سایت های ایشان بود با مسئولیت خود ایشان است نه بنده و ایراد جرم براندازی نرم و جنگ سایبری به بنده که یک اتهام سیاسی است موجب می شود تا من الزاما با حضور هیات منصفه محاکمه شوم. اگر قوانین بخواهد برای اولین بار در مورد من اجرا شود من خودم هیچ تولید و تهیه ای نداشتم از آن اوایل ورود به اینترنت تا به حال هیچ نوشته و مطلبی از خود ارائه نکردم و فقط حمایت کننده ی سایت هایی بودم که ضد نظام و ضد انقلاب و ضد دین شناخته شده اند.

جزئیات اتهامات من چنین است:

مدیریت سایت احمد باطبی – ارتباط با گروهک های ضد انقلاب هم چون کومله و عامل فراری دادن احمد باطبی از مسببان 18 تیر 78 در نتیجه ی این ارتباطات و شناخت، اخذ ماهیانه 1000 تا 3000 دلار از کنسولگری های آمریکا در راستای جنگ نرم علیه نظام مقدس ج.ا.ا، جاسوسی برای سی آی ای و منافقین و ارتباط مستقیم با منافقین تبلیغ استخدام کارمند برای سازمان در سایت های خود، ارتباط و همکاری و ساپورت مالی و خط دهی به سایت های علیرضا نوری زاده و سلطنت طلبان دیگر، سایت گویا نیوز و شرکت آمریکایی و ضد دین ایران گویا، ارائه پیشنهاد همکاری و ساپورت های فنی و مالی و تبلیغی گروه ها و سازمان ها و نشریات حقوق بشری از قبیل سازمان دیده بان حقوق بشر و نشریه لوموند فارسی و سایت تبلیغاتی علیه نظام mitras.org و غیره اداره ی شرکت های مختلف در آمریکا و بهره برداری از آن ها در راستای جنگ نرم علیه نظام ج.ا.ا و ... این ها در حالیست که دارند بنده را با قانون سمعی و بصری(قانون صدا و سیما و سینما!) در دادگاه انقلاب! و قاضی که تخصصش رسیدگی به جرایم رایانه ای نیست! محاکمه می کنند و پیشاپیش با پرونده سازی ها و بزرگ نمایی های خود طبق آیه ی 330 سوره ی مائده درخواست اعدام نیز کرده اند در کیفرخواست!!

بنده باید در دادگاه جرایم رایانه ای با قانون جرایم رایانه ای توسط قاضی جرایم رایانه ای و کارشناس فنی قوه ی قضائیه محاکمه شوم و این حق من است.

بنده اعترافات زیر شکنجه و آزار خود را فاقد وجاهت قانونی و شرعی می دانم تماما و قصد خود را در ایجاد و اداره ی سایت ها در جهت مقاصد علمی اعلام می کنم بنده به علت رشته ی تحصیلی ام "مهندسی کامپیوتر" و احاطه ام به اینترنت اقدام به واکاوی، پژوهش و روانشناسی و تجارت در محیط سایبر نموده ام چنانکه بازجویان و بازپرس پرونده به علت بی سوادی و کار نشناسی دست گذاشته اند روی اقدامات سخیفی چون معرفی من به قاضی بی اطلاع پرونده به عنوان گیرنده و دریافت کننده ی ایمیل های خبری از سایت رادیو آمریکا و بی بی سی فارسی و نیویورک تایمز و عضویت در سایت بالاترین و ایران پروکسی و تهیه ی خبر برای بی بی سی و گویا نیوز و بالاترین و ایرانیان دات کام و معرفی خوانندگان رپ هم چون خانم "آتش" برای اولین بار در رسانه هایی هم چون بی بی سی و برنامه ی بهزاد بلور و ترویج فرهنگ موسیقی رپ از این طریق، و اداره ی چندین سایت خبری ضد نظام و خبرگزاری آنلاین و جاسوسی از سپاه و نیروگاه های انرژی هسته ای از طریق دریافت اختصاصی خبر و عکس و فیلم به طور محرمانه از افراد متخصص، مرتبط و منافق و ارائه ی آن در سایت خبری خود و ترویج فرهنگ هالیوود و پشتیابی از پروژه های سیا و موساد در هالیوود از طریق سایت خبری انگلیسی- سینمایی خود و راه اندازی و اداره مخفیانه ی ده ها پروکسی و فیلتر شکن در جهت تسهیل افراد مقیم ایران برای دسترسی به سایت های ضد انقلاب و رادیو های آنلاین بیگانه و ضربه زدن به سپاه از طرق انتشار و عکس های کشتار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال کشور ایران و تبلیغ علیه نظام اسلامی و انتشار متن های "آموزش برپایی تظاهرات بدون خشونت و راه پیمایی های آرام و نافرمانی مدنی" در اینترنت و تبلیغ سایت های افراد ضد انقلاب و ایران در سایت های خود و در اخبار سایت های خبری- تحلیلی خود و راه اندازی سایت های لینکستان سیاسی- خبری ضدنظام و ضد دین، حتی خریداری دو پیراهن و تی شرت با آرم سیمرغ و ایران و از سایت پسر مسعود بهنود ضد انقلاب فراری، آقای"بینا بهنود" که مقیم نیویورک است نیز همراه با موارد بالا برای من جرم تلقی شده است در حالیکه جرم انگاری چنین مواردی خلاف قوانین نص صحیح قرآن کریم است.

تمام کارهایی که کرده ام و سبب ایراد اتهام از جانب قوه ی قضائیه شده است به من در جهت دفاع از حقوق اولیه و اساسی بشر و علم بوده است و با خرافات و ارتجاع مبارزه کرده ام (149 ال عمران) و مدافعان حقوق بشر از من و اعمالم و نیتم حمایت می کنند. وقتی حقیقت را می فهمند پس دستگاه عدالت ج.ا.ا پرونده ی مرا به سبب عقیده وطرز فکر و نوع فکر و نوع نگاهم سیاسی کرده اند و کارهایی روی من انجام داده اند که تماما جزء موارد نادر نقض حقوق بشر است. یعنی حتی آن ها از پاشیدن ادرار روی صورت بنده دریغ نکرده اند و اتهامات خود را به من نسبت دادند. چنین اتهاماتی که در اصل کوچک بودن هنگام بازجویی و دخالت کارشناسانه ی سپاه به یکباره هزاران بار و به اندازه ی 99% کل جرمی که مرتکب شده ام بزرگ نمایی و پرونده سازی شده اند برای دادگاه اسلامی!! و اغراض سیاسی و شخصی و دست های پنهان و آشکار و قوانین جاهلانه و ناقص و وجود کارشناسان در امر بررسی و بازجویی و کارشناسی پرونده و اعتراف گیری های دروغین از من به ضرب و زور شکنجه و... باعث شده تا کار من بزرگ جلوه داده شود و دروغ های ساخته شده را واقعی جلوه داده و با تغییر در عنصر معنوی جرم به ریا، وارد پرونده ام کنند وکذب ها را بی دانشی مسئولان قضایی و ضابطان قضایی که فرق کامپیوتر و اینترنت را نمی دانند(واقعا نمی دانند) و تعریف لغوی آن ها را نیز لااقل نمی دانند و نمی فهمند باعث خبط موضوع و درست درک نکردن آن شده است. مثلا در برگه های ابقاع و قرار و بازجویی از من ویا در قوانین "صمعی و بصری" مصوب مجلس شورای اسلامی و... حتی، چنین نوشته می شود که ایشان اقدام به راه اندازی و اداره سایت های کامپیوتری!!! می کند و بر علیه نظام که این یعنی راه اندازی و اداره ی کافی نت نه سایت های اینترنتی!! زیرا سایت اینترنتی در همه جا معنی کافی نت را می دهد و با سایت اینترنتی در وب گاه فرق می کند!! قابل ذکر است که اتهامات من در اروپا و امریکا و کانادا و اقیانوسیه نه تنها جرم و اتهام شمرده نمی شود بلکه جایزه و پاداش هم برای اداره کنندگان چنین سایت های اختصاص می یابد مانند جایزه های طراحی وب، وبلاگ نویسی، آزادی بیان، حقوق بشر و سلامت و پزشکی و روان پزشکی و غیره و اقدام من قانونی و شرعی بوده است طبق قوانین آن کشورها و قوانین بین المللی و سازمان ملل متحد وقوانین الهی قرآن کریم. امیدوارم ریاست قوه ی قضائیه که نگرانی خود را نسبت به پرونده سازی های کاذب همچون دیگر روسای قوه ی قضائیه نشان داده اند و اظهار کرده اند: دادسراها نباید اجازه ی پرونده سازی های خارج از دادسراها را به ضابطین قضایی بدهند. کار قضائی نیز رسیدگی به حق است. بنابراین نباید وظایف خود را به دستگاه های دیگر محول کند، اینکه قاضی اختیار کارهای قضائی را در دست این نیروها قرار دهد و آن ها نیز برگه ی سفیدی در اختیار داشته باشند و شروع به پرونده سازی کنند، خلاف قانون است. امروز استنطاق و بازجویی ها به گونه ای است که برخی از مراجع اطلاعاتی و امنیتی افراد را دستگیر و آن را در بازداشتگاه های خصوصی خود مورد بازجویی قرار می دهند و آنگاه آن را به سازمان زندان ها ربط می دهند بازجویی کار قاضی است. اقراری که در حضور قاضی نباشد اقرار نیست و وجهه ی قانونی ندارد. کدام حقوقدان و متفکر اسلامی چنین بازجویی هایی که در برخی بازداشتگاه های خصوصی می شود را اقرا می داند؟! اقرار؛ مبانی خاص خود را دارد. اقرار فرد باید علیه خود باشد نه علیه دیگران بنده این مطالب را تحت تاثیر حقوق بشری که برخی کشورها مدعی آن هستند نمی گویم. خود آن ها بزرگ ترین ظلم و نقض های حقوق بشری را مرتکب می شوند، ما داعیه دار علی هستیم و عدلی که او می گوید قاضی حق ندارد به یکی از دو طرف پرونده لبخند بزند و با طرف دیگر با اخم نگاه کند، علی این ها را ظلم شناخته است. باید اجازه داد که متهم از خود دفاع کند، قاضی نباید زود قضاوت کند و برآن مبنا مبادرت به صدور کیفرخواست کند، این خلاف قانون اساسی و اسلام است" (14/2/1386 به نقل از خبرگزاری ها)، (نقل از هاشمی شاهرودی، از هفته نامه "شهروند امروز" ویژه نوروز 1387)، رفع ظلم از من و بقیه کنند و صدای تظلم خواهی بشر را در بیدادگاه های ج.ا.ا بشنوند. حق پایدار است و آخرت پاینده تر است، آیا به تفکر درنمی آیید؟ الان هنوز که هنوز است هیچ وقت اجازه ی ملاقات با وکیل و بررسی پرونده را به من نمی دهند در حضور وکلایم آقای ذوالقدر و امین شرعی حتی در داخل صحن دادگاه اجازه ی حرف زدن و احوالپرسی نیز به من با وکیلم نمی دهند! این پرونده احتیاج به کارشناسی من از یک طرف و کارشناسان فنی قوه ی قضائیه (متخصصین در جرایم رایانه ای و فناوری اطلاعات) از یک طرف دیگر دارد و بدون کارشناسی و نبودن اجازه ی ملاقات با وکلایم این دادگاه و محاکمه فاقد وجاهت قانونی است و ظلم در حق متهم است. بارها آنان سایت هایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت داده اند درحالیکه که بنده در تولید و تهیه ی آن ها هیچ اختیار و دخالتی نداشته ام و در ویدئو های زیر شکنجه وادارم کرده اند تا باطبی را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکس های تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجویی ها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیل ها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهی های گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسه ی عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نا مشروع به بنده زده اند!! در حالی که چنین مواردی خنده دار است و آنها فعالیت غیر قانونی ندارند و موسسه ای تجاری اند. شدیدا اسرار دارند که من عضو منافقین هستم و در شاخه ی فرهنگی آنان فعالیت می کنم و اتهام بزرگم به کذب همین است! در حالی که هیچ ارتباطی با آنها نداشته ام و هیچ یک از آنها را ملاقات نکرده ام و شناختی ندارم از آنان! آیا این اغراض نیست؟!

به یک برادرم که شبانه او را مثل من از خانه اش ربوده و دزدیده بودند بدون نشان دادن حکم قضایی و غیره و به اوین منتقل کرده بودند، اتهام کذب تبلیغ علیه نظام زده اند در حالی که ایشان فعالیتی نداشته است و روحش هم خبردار نیست و از اینترنت و کامپیوتر هم چیزی نمی داند! برادر دیگرم نیز که در ترکیه به سازمان ملل پناهنده است و هیچ یار و یاوری ندارد و آواره اش کرده اند به اتهام اداره سایت های ضد دینی و ضد نظام و تبلیغ علیه نظام فشار آورده اند تا وبلاگش را تعطیل کند و تهدیدش کرده اند که او را به قتل می رسانند و اگر پایش به ایران برسد و یا دیپورتش کنند زیر شکنجه او را می کشند.

آنها را ترسانده اند شدیدا و گفته اند به آنها که تحت تعقیب سپاه هستند و تلفن هایشان در حال شنود است و حق فعالیت وبی ندارند. طبعا برای فشار بر من به آنها نیز فشار آورده اند و می آورند غافل از اینکه من فقط در حال انجام رسالت خویش بودم و هستم در حق ابنا بشر و مرا از شما ترس و گریزی نیست تا زمانی که هر دو تسلیم حق شویم و یا داوری را به روز "بازپرس" (قیامت) واگذار کنیم.

جز این نیست که خداوند بهترین داور است. دادستان و قاضی صلواتی از شکنجه های سپاه و بازجویان با خبرند در اوین ولی نه تنها آنها را انکار می کنند بلکه مرا که می گویم 60 سال است که در اوین شکنجه می کنند و آدم می کشند و به زندانیان سیاسی آزار می رسانند را دیوانه می خوانند زیرا گوشهایشان به حقیقت باز نیست و اینگونه خدا به دلها و گوش های آنان مهر می زند.

بعد از دکتر احمد باطبی، عکاس، وکیل و اینک مدیر سایت او هم به زندان افتاده اند و مردمانی سعی در خراب کردن آنان در اذهان دارند که خود خرابی برای مملکت و بشریت به بار آورده اند و اهل اصلاح نیستند.

همه اینها در حالی است که من نفر و رتبه سوم مسابقات احکام در کشورم و قرآن کریم را به زبان انگلیسی در اینترنت و آمریکای شمالی چاپ و انتشار دادم و بازجوها برای این مورد هم پاپوش مضحکی دوختند به خیال خودشان و آن قرآن را قران سنی ها دانسته اند!! در حالی که قرآن کریم یکی است و هیچ تغییری در آن قابل لحاظ نیست نه از طرف شیعیان ( که تفسیر های خود را در ترجمه قرآن وارد نموده اند) و چه از طرف سنی ها و افراد دیگر. ( که قرآن باید بدون تفسیر به رای باشد)

مطابق قوانین ذیل از کارشناسان و بازجویان و بازپرس و قاضی پرونده و سپاه ( پدافند سایبری ) اعلام شکایت و تظلم خواهی به عنوان شاکی ستم دیده می نمایم و از دادسرای محترم نظامی تهران و از دادسرای انتظامی قضات توقع رسیدگی به شکایت قانونی بنده و رفع ظلم و آثار ظلم می نمایم و در مقام احقاق حق خواستار توجه به مواد شمرده شده مستند و مستدل ذکر شده زیر هستم :

ماده های 124، 141، 143، 144، 145، 146، 151، 153، 271، 277، 446، 513، 514، 570، 574، 576، 578، 579، 580، 582، 583، 584، 587، 597، 608، 609، 617، 628، 668 و 669 قانون مجازات اسلامی.

ماده های 20 ، 23، 33، 34، 36، 37، 38، 39، 169، 173و 202 قانون اساسی ج.ا.ا

ماده های (( تبصره ماده 59))، 39، 129، 131، 190، 196، 205 و 210 قانون آئین دادرسی کیفری

و قانون حفظ حقوق متهمین، قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی، آئین نامه سازمان زندان ها، میثاق های بین المللی و ملی و قانون منع شکنجه و قانون آئین دادرسی کیفری بین المللی به همراه ماده های ذکر شده فوق هیچ یک روی من انجام نگرفت و انجام نگرفت و رعایت نشد و هم چنان افراد خود سر سپاه و قوه قضائیه و دخالت های بی جا و ظالمانه وزارت اطلاعات که بنده خود شاهد عینی اش بوده ام و به تجربه در نقض حقوق بشر و متهمین پیوسته دخیلند و این غده های سرطانی همچنان دارند به کار خویش تحت حمایت های دولت و مجلس و قوه قضائیه ادامه می دهند و از هیچ چیز حتی خدا ابایی ندارند و من آنها را ارشاد کرده و به ترس از خدا فرا می خوانم و روزی را به یاد می آورم که طومار ظلم و تعدی بر چیده شود در آینده. پس آیا گوش شنوایی هست؟

من از روزی ترساندمتان که قوانین خدا که روی زمین گذاشته شده است به درستی و با عدالت کامل به طور تام و فرا گیر روی همه اجرا شود در زمین. پس منتظر چنین روزی باشید که من هم با شما از منتظران (اوامر الهی). نیاز به یادآ
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است

ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
     
  
زن

Princess
 
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه، هرروز کم کم می خوریم

آب می خواهم سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟

خنجری بر قلب بیمارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدند

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شب داد آمد و بیداد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه اندیشه ام

عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب اگر این است من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است

در عیان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم

بعد از این با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم

من نمی گویم دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

نیستم از مردم خنجر به دست
بت برستم بت برستم بت برست

بت برستم بت برستی کار ماست
چشم مستی تحفه بازار ماست

درد می بارد چون لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم

من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام

قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن

من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن

من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غمخوار باش

آه ! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود

وای ! رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آ باد بود

از در و دیوارتان خون می چکد
خون من فرهاد مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان

این همه خنجر دل کس خون نشد
این همه لیلی کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهاد تان

کوه کندن گر نباشد بیشه ام
گویی از فرهاد دارد ریشه ام

عشق از من دورو پایم لنگ بود
قیمتش بسیارو دستم تنگ بود

گر نرفتم هر د و پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس فکر مرا کرد؟ نه
فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه

هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه
هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه

هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی است که حالم دیدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است

گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:

*ما ز یاران چشم یاری داشتیم*
*خود غلط بود آنچه می پنداشتیم*
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

Prince
 
ghulumi: والا شماهم خیلی دلتون خوشه با این همه بگیرببند اومدین بدتر از آویزون به این کار ادامه میدین از زندگی سیر شدین ؟
خوبه تاپیکم براشس زدین این همه شکنجه کردنشون جونشون درومده دیگه تا عمر دارن هوس مونیتورم نمیکنن چه رسد به آویزون اونوقت شما چه راحت ...
در هیچ جای دنیا داشتن یک انجمن سکسی و یا فعالیت در اون جرم نیست مگه اینکه خلاف قوانین بین المللی باشه.
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  
مرد

 
ghulumi: والا شماهم خیلی دلتون خوشه با این همه بگیرببند اومدین بدتر از آویزون به این کار ادامه میدین از زندگی سیر شدین ؟
خوبه تاپیکم براشس زدین این همه شکنجه کردنشون جونشون درومده دیگه تا عمر دارن هوس مونیتورم نمیکنن چه رسد به آویزون اونوقت شما چه راحت ...
تورو به خدا تو آیه یاس نخون هیچ جای دنیا ازادی بیان و آزادی انتخاب رو از آدم نمیگیرن فقط تو ایران با این حکومت لعنتیش اینجوری
این بار تو بگو "دوستت دارم "
نترس........من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید
     
  
صفحه  صفحه 1 از 6:  1  2  3  4  5  6  پسین » 
سیاست

نامه سعید ملک پور (مدیر سابق سایت آویزون)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA