گاییدن خاله حشری 48 ساله ام
روزهاي آخر خونه تكوني بود من هم كه از امد و رفت كارگر و به هم ريختگيه خونه كلافه شده بودم به مامانم گفتم ميرم خونه خاله چون مطمئن بودم خالم كاراش تموم شده (آخه از اون زنهاي تر وفرزه) وقتي رسيدم خونشون ديدم تنهاست(راستي اين خاله من يك زن تقريبا تپل و با قد متوسطه در ضمن كارمند بازنشسته شركت نفته وسه تا بچه داره) بعد از حال و احوال رفتيم سراغ ناهار .وسط ناهار خوردن از روي ميز شيشه ايه آشپزخونه چشمم به پاهاش افتاد كه در اثر نشستن دامنش يك كم از زانوش بالاتر رفته بود .من هم كه توي يك رشته ورزشي به صورت حرفه اي فعاليت ميكردم و به خاطر مسابقات سراسري كه قرار بود از روز پنجم سال جديد برگزار بشه حدود دو ماه بود غلطي نكرده بودم,كيرم شق شد و از اون لحظه ديگه آرزويي نداشتم جز كردن خالم طوري كه ديدم اگه فكرمو مشغول نكنم ,آبم مياد(آخه خيلي پر بودم). خيلي سريع ناهارم رو تموم كردم وتو اولين فرصت كه خاله كير راست شدمو نبينه رفتم تو اتاق پذيراييو بعدم يه ملافه و بالش پيدا كردم و جلوي تلويزيون ولو شدم. ده دقيقه بعد خالم چايي اورد و خورديم وبعد رفت دنبال خورده كاري هاي خونه تكوني ومن موندم و فكر كردن اون كس و كون. بعد از كلي فكر كردن و اينكه ديدم نميتونم بيخيال بشم, تصميم به جق زدن گرفتم كه همين موقع خالم گفت: من ميرم حموم. منم از خدا خواسته كه موقعيت جق زدن فراهم شده ,چند تا دستمال ور داشتم و شروع كردم به ور رفتن با كيرم و تو ذهنم سوراخاي خالمو مجسم مي كردم. بعدش كه ديدم آبم به زودي مياد به كيرم تف زدم و تند تند شروع كردم به جق زدن ولي توي لحظات آخر ش يهو مخم هنگ كرد و تي شرتمو كندم و با همون وضعيت و به قصد كس خالم به سمت حموم دويدم(كير درازم هم محكم تو دستم بود) و در حموم رو باز كردم و كيرم رو سريع و در همون حالت ايستاده( البته با يه كم دولا شدن) از پشت فشار دادم لاي پاي اون(آخه زير دوش پشتش بهم بود) ومحكم با دو دستم دور سينه اش حلقه زدم وگفتم :خاله تو رو خدا تكون نخور و همزمان با اون آبم شروع به فوران كرد وچون كيرم زير كسش ولاي اون رون هاي تپلش گير كرده بود برگشت آب غليظ و داغم رو ,روي كله كيرم حس ميكردم و مدام كس شعرهايي ميگفتم مثل: جون چه حالي ميدي,قربونت برم,الان تموم ميشه,يه كم ديگه,اووووووف و... خلاصه بعد از تخليه كامل با بي حالي عقب عقب رفتم وبه ديوار چسبيدم و به آب كيرم زردم كه با قطره هاي آب دوش از پر و پاي خالم روي زمين مي ريخت نگاه ميكردم و كم كم حس پشيموني سراغم اومد . تو همين لحظه خالم همونطور كه پشتش بهم بود, دست راستش رو به ديوار تكيه داد وگفت :چي كار كردي؟ منم با ناراحتي گفتم :خاله به خدا دست خودم نبود, تو رو خدا منو ببخش, گه خوردم, غلط كردم, بيا بزن تو گوشم و... وچون جوابي نشنيدم غير ارادي به سمتش رفتم و دوباره همون جملات رو تكرار كردم در همين حين پشت سرش و شونه هااش رو مرتب ميبوسيدمكه يهو اتفاق عجيبي افتاد... خالم همينجوري كه پشتش بهم بود سر كيرم رو كه يه كم شل شده بود تو مشتش گرفت و فشار داد من هم در اثر سورپريز شدن و اينكه سر كيرم هنوز حساس بود يك لحظه چشمام سياهي رفت و توي دلم خالي شد,طوريكه نفسم به مدت چند ثانيه بند اومد و تا به خودم اومدم كيرم راسته راست شده بود. واي خدا باورم نميشد... يعني چي ؟ يعني ميتونم بكنمش؟ من كه تا يه دقيقه قبل به گه خوردن افتاده بودم و آينده كاري كه كرده بودم , به بدترين حالت هاي ممكن جلوي چشمام رژه مي رفت, حالا خودمو تو بهترين وضعيت مي ديدم بدون معطلي شروع به كار كردم و بهش گفتم دستات رو بزار رو ديوار و كونتو بده عقب. اونم عين يه بره رام, سريع اطاعت كرد. منم كه تجربه كس كردن تو استخر رو داشتم ومي دونستم آب تمام مايع ليز كس رو تو خودش حل مي كنه و مي بره و براي همين كس خانوم به اين راحتي ها گاييده نمي شه , با هوله كس و كونش رو خشك كردم و يه تف گنده انداختم روش و كيرمم با دستم تفي كردم و با يه فشار تا خايه هام كردم توش(آخه من سكس رو با خشونت زياد دوست دارم و تو لحظه گاييدن يه ببر وحشي مي شم) طوريكه جيغش رفت هوا و سعي كرد از زير كيرم فرار كنه. منم كه خيلي خر زور تشريف دارم ,بلافاصله جفت دستام رو از زير بغلاش رد و پشت گردنش به هم قفل كردم و مچ پاهام رو هم توي پاهاش انداختم و لنگاش رو از هم وا كردم و شروع كردم به وحشيانه تلمبه زدن. طوري كه سر خالم روي ديوار روبرو , تمام وزن خودش و ضربات منو تحمل مي كرد.حالا نكن كي بكن,اونم پشت سر هم جيغ مي زد ومن هم هرچي فحش بود بهش مي دادم: جنده خانوم درد داره هان؟ حال كن پتياره, زير كيرم مي كشمت جنده,اون شوهر كس كشت كجاست ببينه سوراخ زنش چه جوري پاره مي شه, هان؟ كجاست اون كوني؟ دختراتو بكنم كس پاره, بايد كس اونهارم واسم جور كني لاشي. زود باش جيغ بزن, داد بزن, عوضي ,آشغال, جنده ,كوني , الان پارت مي كنم تا هوس كس دادن نكني ديگه, كير تو دهن ,لجن ... تا اينكه با همون جيغ و داد به التماس افتاد و داد زد(البته با لكنت چون ضربه هاي من باعث مي شد سرش مدام تو ديوار بخوره و دهنش بسته شه): واااااااييي تورو خدا بسه. گه خوردم .غلط كردم خاله. آآآآآآآآآآآآخخخخ ببخشيد ,ديگه جندگي نمي كنم تو رو خدا يواشتر آآآآآآآييي دارم مي ميرم ,كمك, پاره شدم, جون خاله ولم كن,نامرد ولم كن, اييييي خدااااااااا ديگه نمي تونم, به پات ميافتم, جون هركي دوست داري بهم رحم كن... منم كه طبق معمول از شنيدن جيغ وداد و التماس و حقارت زير خوابم, خيلي تحريك مي شم ,آبم خيلي زود ,دوباره اومد و همشو تا ته تو كسش خالي كردم بعد كه آخرين قطره آبم رو ريختم توش , بازور زدن زياد همونجا تو كسش شاشيدم(آخه بعد از اومدن آب, شاشيدن براي ما مردا خيلي سخته(جهت اطلاع خانمها!)) بعدش هم ولش كردم تا بيافته رو زمين, بعد هم كيرم رو با دستم فشار و تكون دادم تا آخرين قطره هاي شاشم هم ريخت رو تنش و همونطوري كه خاله ام خوار و ذليل كفحموم ولو بود ,يه دوش سريع گرفتم و يه تف غليظ روش انداختم و اومدم بيرون و سريع خودمو خشك كردم ولباسامو پوشيدم و رفتم دم در حموم (واسه اينكه ببينم نمرده باشه). ديدم نشسته رو توالت فرنگي و با سر پايين, داره زور مي زنه تا آب و شاشا رو ازكسش بياره بيرون,خيالم كه راحت شد, گفتم: خيلي حال دادي خاله جون اگه دخمل خوبي باشي دفعه بعد آرومتر مي كنمت. اونم سرش رو بلند كرد و با عصبانيت گفت:خفه شو. منم ژست در آوردن شلوارمو گرفتم و گفتم: جنده خانوم الان همچين از كون بكنمت كه خايه هام رو هم ليس بزني كه سريع بلند شد و رفت چسبيد ته حموم و گفت : نه,باشه باشه, هر چي تو مي گي, تو رو خدا ديگه اذيتم نكن. منم كه خندم گرفته بود با يه اخم مصنوعي راهمو كشيدم و از خونشون زدم بيرون. دو سه روزي نگران بودم كه خر شه و قضيه رو لو بده تا اينكه چند روز بعد, تو عيد كه همديگه رو ديديم,از رفتار عاديش خيالم راحت شد ( آخه اصلا" به روم نياورد و خيلي عادي برخورد كرد.) .ولي تا وقتي كه تو ايران بودم و همين پارسال كه اونا اومدن آمريكا تو تنهايي و بعدا" تلفني, يك كلمه با هم حرف نزديم. كه بالاخره چند ماه پيش ,خودش پيشقدم شد و تو جريان يه پيك نيك كه با فاميلا و دوستا توي غربت, دور هم جمع شده بوديم, توي كلبه مخصوص شكارچي هاي فصلي منطقه و روي يه ميز چوبي , يه حال اساسي از عقب و جلو بهم داد(البته بدنش ديگه خيلي افت كرده.) و اونجا اعتراف كرد كه هميشه با خاطره اون سكس خشن, زير شوهرخاله ام مي خوابيده و درجواب من كه گفتم : پس چرا بعدش تحويلم نمي گرفتي, گفت: آخه برام سخت بود ,آخه من به جاي مادرت بودم,تازه با اون همه فحش و خشونت و بي احترامي و دست آخر شاشيدنت. ولي با اين همه نتونستم از عشق اون كيرت دووم بيارم خاله جون و ديدي كه بالاخره اومدم سراغت خلاصه تو اين مدت چند ماه هم, تقريبآ ده باري كردمش و جديدا" هم با يكي از دوستام كه از اون خر كيراي كلمبياييه و عاشق زناي مسنه, به اتفاق از خجالتش در ميايم كه حسن ختام برنامه هم,شاشيدن روي كس و كون و سر و كله خاله جونه!
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سرپائی نکنیم