یمن برای تعطیلات کریسمس امسال مدتی ایران بودم . مادرم هم طبق معمول گیر داده بود که حتماً باید ازدواج کنی و کلی خواستگار داری و نمیشه که ندیده به همشون جواب رد بدی . بگذریم . من برای تفریح و شوخی هم شده و کمی شیطنت بالاخره قبول کردم که یکیشون که از قبل آشنایی دوری هم باهاش داشتم و میدونسدم که از اون بچه مثبت هاست و پسر خوب و جنتلن منیه و مدنها عاشق من بود را قبول کردم که به خواستگاریم بیاد (من هر جقدر از مردهای هیز و جشم چرون و هرزه بدم میاد به پسرهای نجیب و جنتلمن احترام میزارم) . اون هم با کلی شوق و علاقه خوشحال از اینکه بالاحره شانس این را پیدا کرده که به خواستگاری معشقوش بیاد اومد خونه ما ) . من از اونجایی گه خیلی معتقد به اخلافیات هستم و در هیچ شرایطی حاضر نیستم کسی را فریب بدم همون اول رک و راست بهش گفتم که اگرچه که ازش خوشم میام ولی به دلیل شخصیت متفاوتی که دارم و کلاً به درد ازدواج نمیخورم به هیچ عنوان قصد ازدواج را ندارم ولی دوست دارم که تو این مدتی که ایرانم باهاش رابطه نزدیک تری را برقرار کنم . اون خیلی تلاش کرد که من رو قانع کنه که ازدواج باهاش برام محدودتی را ایجاد نمیکنه و نه گذشته من بهش مربوطه و نه در آینده کوچکترین محدودیتی را برای من ایجاد میکنه ولی من بهش پیشنهاد دادم که در این چند هفته ای که باهاش هستم از رابطه ای که با هم خواهیم داشت بیشترین لذت را ببره . ( قابل توجه کاربرانی که اینقدر به بکارت دخترهای بیچاره در ایران گیر میدهند. این شخصی که میگم چه از لحاط مالی و چه اجتماعی در سطح بسیار بالایی در جامعه قرار داره با این به وجود همه جوره عشقش را به من ابراز کرد و نشون داد که مردهایی هم هستند که واقعیت عشق را درک کرده اند ) . من بعد از اون مراسم رسمی چند بار با اون پسر را ملاقات کردم که چند باری هم به پیشنهاد خود من به سکس انجامید) . دفعه اول با هم رفتیم شرکتشون و بعد از ساعت کاری من بهش گفتم که همه جوره در اختبارش هستم و هر کاری که بعد ازدواج میخواد انجام بده را االان میتونه با من بکنه . برای اینکه خجالتش بریزه همه خودم شروع کردم با کیرش از روی لباس ور رفتن و بعد هم زیپ شلوارش را باز کردم و براش ساک زدم . بعد از اون خودش هم در درآوردن کامل لباس هام باهام همکاری کرد و بعد از کلی عشق بازی که میتونم بگم با با وجب به وجب بدن من انجام داد من رو میز خوابوند و خودش را درون من کرد (هیچ زمانی از اشغال شدن توسط یک مرد تا این اندازه لذت نبرده بودم). بعد از اون هم یک بار دیگه تو شرکتش با هم ملافات کردیم و اون نقشه برده برای شاهزاده حانوم را برام بازی کرد . من کفش و جواربم را براش درآوردم و بهش نشون دادم که چطور دوست دارم که تو این زمینه مثل یک شاهزاده خانوم باهام رفتار بشه . اون هم با تمام وجود با پاهام عشق بازی کرد و در نهایت هم با مالیدن کیرش کف پاهام خودش را ارضا کرد ( در این جلسه هیچ کاری به حز لذت جویی از پاهام باهام انجام نداد و مثل یک فوت فتیش واقعی عمل کرد) . دفعه آخر هم قبل از برگشتن من با هم یک قرار برای خدااجافظی تو شرکتشون گذاشتیم . تو اون جلسه خیلی گریه کرد و گفت که من تنها عشق واقعی تو زندگیش هستم و بدون من همیشه یه چیزی براش کمه . من هم بهعش گفتم که عشقش دوطرفه هست و من اگر آدم ازدواج گردن بودم حتماً او را به عنوان همسر آینده خود انتخاب میکردم . ولی واقعاً نمیتونم به عنوان همسر باهاش باشم . در پایان هم رابطه ای را باهاش داشتم که تا حالا با هیچ مردی نداشدم . پستون هام را گذاشتم دهنش و گفتم که فکر کنه که من مادرش هستم و همانطور که مادر عشق و مهر را با شیر دادن به بچه منتقل میکنه من هم تلاش میکنم تمام عشقم را از سینه خود به او جاری کنم تا در آعوش من آرامش مطلق . بعد هم نوبت به لب و لب بازی شد و عمیق ترین بوسه ها را به لب های هم زدیم و خداحافظی کردیم .
I am leaving this website because of discrimination agaist trans genders by admin sites