انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

ماه و پلنگ


مرد

 
آدم عاقل حرفای دهنش رو مزه مزه میکنه و میزنه. مدیریت ازم خواسته اجازه بدم که کلا حذفت کنند از حضورت در تاپیک. اما از اونجایی که بشدت معتقد به آزادی بیان هستم گفتم چنین کاری نکنند.
چنانچه به این نوع حرفزدنت توی تاپیک های من ادامه بدی، چون رنگ و بوی توهین داره اونوقت از مدیریت میخوام که کلا آی پیت رو بن کنند. سعی کن دست از لوده گی برداری.
کجای نوع صحبت و یا نوشته هام لوده گی دیدی و یا خوندی که به خودت اجازه میدی اینقدر وقاحت بخرج بدی؟ عجیب!
داروک
     
  
مرد

 
Darkknight66

آدم عاقل حرفای دهنش رو مزه مزه میکنه و میزنه. مدیریت ازم خواسته اجازه بدم که کلا حذفت کنند از حضورت در تاپیک. اما از اونجایی که بشدت معتقد به آزادی بیان هستم گفتم چنین کاری نکنند.
چنانچه به این نوع حرفزدنت توی تاپیک های من ادامه بدی، چون رنگ و بوی توهین داره اونوقت از مدیریت میخوام که کلا آی پیت رو بن کنند. سعی کن دست از لوده گی برداری.
کجای نوع صحبت و یا نوشته هام لوده گی دیدی و یا خوندی که به خودت اجازه میدی اینقدر وقاحت بخرج بدی؟ عجیب!
داروک
     
  
مرد

 
darvack
برای اینکه متوجه نشدم دارم زیاده روی میکنم متاسفم ولی من این عادتو دارم که تعریفامو تو قالب شوخی استفاده میکنم و فقطم همینن.شوخی
و من فقط با کسایی که ازشون خوشم میاد شوخی میکنم.پس امیدوارم به دل نگیری منم سعی میکنم خوشمزگیو بزارم کنار.
نگو تمام.تورو جون امام!
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
با سلام داروک عزیز
من یکی از دوستدار های داستانت هستم مثل داستان کامل آرا هستش برام پر از تراژدی و خاص هستش، میدونم این داستان هم آخر داره و امیدوارم عمرم کفاف بده بتونم بخونم.
مرسی که هستی بینمون
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
درود دوست عزیز چند وقتیه که دیر میای امیدوارم مشکلاتت بر طرف بشه و بتونی زود‌ترادامه داستان رو بارگذاری کننی متشکرم
Nima63mn
     
  
مرد

 
ماه و پلنگ (قسمت چهارم)

تو مطب مریم نشسته ایم و اون داره جواب سونوگرافی رو میبینه.. با تاسف سری تکون میده و برگه ی جواب رو تقریبا پرت میکنه روی میزش و خطاب به سارا میگه:
چقدر وقت شیشه مصرف میکردی؟
سارا شرمگین نگاهش رو به زمین میدوزه و زیر لب جواب میده: چهار ماه..
مریم بازم با تاسف سرش رو به چپ و راست حرکت میده و بعد شروع میکنه روی برگه نسخه چیزی نوشتن و بعد مهرش میکنه و میگه:
شهروز باید این دوتا آمپول رو بگیری و بعد بیاری تا براش بزنم..
-چیه؟
آمپول هورمون. باید ببینم میتونم پریودش کنم.. اگه با این آمپول ها بچه بیفته کار راحت میشه..
نسخه رو از دستش میگیرم و نگاهی روش میندازم.. مریم ادامه میده:
برو داروخونه ی هلال احمر.. حتما گیرت میاد..
سارا رو میسپارم دست مریم و میرم داروخونه.. خوشبختانه آمپولها رو گیر میارم و برمیگردم مطب..
مریم به سارا میگه بره روی تخت و خودشم به دنبالش میره.. تلفنم شروع میکنه زنگ خوردن.. نگاه میکنم میبینم فرخی..
-سلام آقا..
سلام پسرم.. چی شد؟ این دختره حالش بهتره؟
حرفایی که میخوام بهش بزنم رو مرور میکنم.. به فرخی گفته بودم، که سارا فقط از نظر روحی بهم ریخته س.. برا همین حالا هم باید حواسم رو جمع کنم که سوتی ندم.. از اتاق مریم میام بیرون و میرم تو سالن انتظار و در جواب فرخی میگم:
-نگران نباشید.. خودم حواسم بهش هست.. پیش مادرم.. حالش داره بهتر میشه.. تا یکهفته ی دیگه روبه راه..
باشه پسرم.. هر جا تو باشی من خیالم راحت..
-قربونتون برم آقا.. نظر لطفتونه..
نه بابا من تعارف نمیکنم.. بی خود نبود که نادیای من اونجوری وابسته ت بود..
با این حرفش بازم بغض گلوم رو پر میکنه و حس میکنم فرخی هم حالش بهتر از من نیست.. ادامه میده:
به هر حال حواستو جمعش کن شهروز.. نذار دیگه دردسر درست کنه..
-چشم.. به روی چشمم.. نگران نباشید..
برمیگردم تو اتاق.. میبینم سارا از تخت پایین اومده و داره باسنش رو آروم دست میماله و اخماش از درد تزریق توهم دیگه س.. خنده م میگیره..
-ههههه.. چیه دختر بچه؟
اووووف میسوزه..
مریم به سارا میگه: چند دقیقه از اتاق برو بیرون..
وقتی سارا با سوءظن اتاق رو ترک میکنه، مریم همونطور که داره سرنگ و شیشه ی آمپول رو میندازه تو سطل زباله، من رو خطاب قرار میده..
باید مرتب بدوه و به شکمش فشار بیاره.. اگه از پله بالا بدوه و پایین بیاد خیلی بهتره.. احتمال داره حالش بهم بخوره.. عصبی میشه.. ممکنه پرخاشگر بشه و بی جهت نا آرومی کنه.. حساس میشه.. باید هواشو داشته باشی.. ممکنه این آمپول افسردگیشو تشدید کنه و مرتب گریه کنه.. تحملش کن و بهش محبت کن.. تشویقش کن که بیکار نشینه و تموم تلاشش رو بکنه.. اگه پریود نشد، فردا بیارش تا اون یکی رو بهش تزریق کنم..
-واگه بازم پریود نشد؟
بذار یه حقیقتی رو بهت بگم.. خیلی بعید که پریود بشه.. چون از یک دوره گذشته.. اما سنگ مفت گنجشکم مفت..
-و آخرش؟
اگه پریود نشد اونوقت باید کورتاژ کنه..
-اونوقت خودت اینکارو میکنی خانوم دکتر؟
نه.. من امکانتش رو ندارم..
-اوه.. به سلامتی..
نگران نباش یه فکری براش میکنم..
-خدا شما رو از ما نگیره خانوم دکتر.. هههه.
مرض.. مسخره..
-راستی خانوم دکتر یکی طلب من..
منظورت چیه؟
-هیچی میخواستم یه چیزی بگم، اما یباره یادم اومد که شما متاهلید و من باید حرفام رو بپام..
مریم آهی میکشه و مینشینه پشت میزش و میگه:
نه بابا.. کدوم تاهل؟ سه سال جدا شدم..
-واقعا؟!
آره..
-به به.. پس میشه یه کارایی کرد..
اخمای مریم میره در هم و با یه لبخند معنی دار میگه: چه کاری؟
-راستش حالا که فکر میکنم، میبینم اونوقتا که دختر بودی از دستم سر خوردی.. هههه..
خاک برسرت شهروز.. بخدا همون وقتا که مهشید رو اذیت میکردی دلم میخواست خفه ت کنم.. حالا تازه پرو پرو میگی من از دستت سر خوردم؟ خیلی پستی!
-خب بابا حالا تو هم.. پیره زن.. کی با تو کار داره؟
خب بسه دیگه برو به داد این دختره برس.. حالا التهاب داخلی میگیره.. کم زبون بریز.. از من به تو چیزی نمیماسته..
-دنیا رو چه دیدی؟ شایدم تونستم مخت رو بزنم و تلافی سالهای گذشته رو سرت دربیارم.. اما جدی بعد اینکه چلوندمت میتونم همه جا جار بزنم.. آی من خانوم دکتر این مملکت رو به سه سوت چلوندم.. هههه..
خفه شو برو گورتو گم کن بیشرف بیشرم هههه..
-ههه.. خارج از شوخی.. سپاسگزارم ازت مریم جان.. نمیدونم محبتت رو چطوری جبران کنم..
هاهاها.. اگه تونستی بچلونیم یه جوری بچلونم که خوشم بیاد.. اونوقت تلافیش در میاد..
-واقعا؟ یعنی من بابت دستمزد میتونم بچلونمت؟ چه خوب..
برو پسربچه.. بزرگتر ازتو هم نتونسته همچین غلطی بکنه..
دستم رو دراز میکنم دستش رو میگیرم توی دستم و میبوسم و میگم:
-نمک به حرومی منو ببخش.. فقط شوخی بود..
برو گمشو زبون باز.. منکه میدونم اگه بهت رو بدم همین حالا تا آخرش میری جلو..
-باور کن دیگه از اون شهروز پر شر و شور فقط یه خاطره مونده.. دیگه جایی خبری نیست.. روح و ذهنم داغونه مریم.. با اجازه ت رفع زحمت میکنم و سپس برمیگردم تا از اتاق خارج بشم.. مریم بازم خطاب بهم میگه:
یادت نره، نباید بیتحرک باشه..
لبخندی بهش تحویل میدم و از اتاق خارج میشم..

ساعت حدود سه بعد از ظهره و من روی ایوون خونه م نشستم و سارا رو مجبور کردم دور حیاط بدوه و به کیسه ی بکسم مشت و لگد بپرونه و من محزون و خسته دارم نگاهش میکنم.. بعد دقایقی سارا نفس نفس زنون خودش رو میرسونه به من و تنش رو میندازه تو بغلم و شروع میکنه با صدای بلند گریه کردن..
شهروز دلم درد میکنه.. حس میکنم همه چیم میخواد از اونجام بیاد بیرون.. حالم خوب نیست..
میگیرمش بغلم و سعی میکنم آرومش کنم..
-عزیزم باید تحرک داشته باشی.. باید تا اونجا که میشه از این راه بندازیش..
همونطور که زار میزنه ادامه میده:
کاش میمردم.. این چه بلایی بود سر خودم آوردم..
حالا دیگه منم اونقدر از حزن پر شدم که نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم.. اونقدر از اینهمه بالا پایین شدن زندگیم قلبم لهیده شده که انگار منم دنبال یه بهونه برای بغض ترکوندنم! نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم و آروم اشک از چشمام سرازیر میشه و سارا رو بیشتر به خودم فشار میدم..
-بسه عزیزم گریه نکن.. به جای گریه باید بدوی.. پاشو قربونت بشم..
به سختی از خودم جداش میکنم و تشویقش میکنم، تا شروع به فعالیت کنه.. همونجور که مثه ابر بهار اشک میریزه به سختی خودش رو از آغوشم میکنه و باز شروع میکنه به دویدن.. گریه میکنه و دور حیاط میدوه و منم به همراهش.. بعد از دقایقی بازم کم میاره و دوباره خودش رو میندازه توی بغلم و همون رفتار غم انگیز رو تکرار میکنه! به خاطر مصرف شیشه و ضعف جسمیش، خیلی زود بدنش کم میاره و از نفس میافته.. همونطور که داره زار میزنه میگه:
وای حس میکنم رحمم میخواد بیاد بیرون و به سرعت خودش رو به دستشویی میرسونه..
نور امیدی تو قلبم روشن میشه.. میرم پشت در دستشویی.. میبینم صدای نفسهای بریده بریده ش و فشاری که داره به خودش میاره به وضوح شنیده میشه..
-سارا عزیزم چطوری؟
همونطور که داره فشار رو تحمل میکنه، با صدای بلند میزنه زیر گریه..
شهروز دارم میمیرم.. کاش بمیرم.. حالم خیلی بده..
-سارا خبری شده؟ خونریزی داری؟
نه.. فقط دارم میمیرم..
دقایقی بعد از دستشویی بیرون میاد.. رنگ چهره ش چنان پریده، که شوکه میشم! دیگه توانی نداره و میافته توی بغلم.. روی دستام بلندش میکنم و میبرمش تو اتاق و میذارمش روی تخت.. از روی عجز و ناتوانی گریه میکنه.. مینشینم کنارش و دست میکنم توی موهاش و نوازشش میکنم..
-نترس عزیز دلم.. تموم میشه.. این روزای سخت تموم میشه.. به من تکیه کن.. تنهات نمیذارم.. تا آخرش باهاتم..
یباره دست من رو میگیره و میچسبونه به لباش و شروع به بوسیدن میکنه..
یه آرام بخش بهش میدم و اونقدر نوازشش میکنم، تا خوابش میبره.. بعد با مریم تماس میگیرم..
جونم شهروز؟
-مریم حال این بچه خیلی بده..
خونریزی نداشته؟
-نه..
هیچی؟ حتی یه قطره؟
-خب منکه ندیدم.. اما خودش میگه هیچ خبری نبوده..
چاره نیست باید بسازه.. فردا هم بیارش تا اون یکی رو تزریق کنم.. این بهترین کاره.. اگه پریود نشد، میریم سر اونکار..
ارتباط رو با مریم قطع میکنم و میرم لپ تاپم رو راه میندازم تا از پرتو خبر بگیرم..
هیچ پیامی ازش ندارم.. براش پیام میدم و عرض ارادت خدمت صبا خانوم عرض میکنم.. اما هیچ جوابی نمیاد.. شروع میکنم ادامه ی عصیان رو نوشتن.. و همینطور هم چشمم به آی دی صبا توی مسنجر.. اما تا آخر شب هیچ خبری نمیشه و من از فرط خستگی به خواب میرم..

********************************************

امروز هم بار دیگه مریم همون آمپول رو به سارا تزریق کرده و اون بار دیگه داره رنج دیروز رو تحمل میکنه و من هم پا به پاش دارم همراهیش میکنم.. امروز از دیروز هم داغونتره و دیگه هیچ توانی تو اون بدن نحیفش نمونده و آخر روز که میشه، به این نتیجه میرسم، که آمپولها تاثیری نداره و این خبر رو به مریم هم میدم و مریم میگه: چند روز بهش استراحت بدم و تا میتونم از نظر غذایی بهش برسم، تا وضعیت جسمیش بهتر بشه و آماده ی کورتاژ بشه..

ادامه دارد..
داروک
     
  
مرد

 
درود بر داروک عزیز
داداش چند وقته دیر به دیر میای اگه لطف کنی زود تر زحمت بکشی بارگذاری کنی سپاس
Nima63mn
     
  
مرد

 
Nima63mn:
درود بر داروک عزیز
داداش چند وقته دیر به دیر میای اگه لطف کنی زود تر زحمت بکشی بارگذاری کنی سپاس

سلام چشم انتظار و منتظریم
     
  

 
سلام و درود و دست مریزاد امیدوارم زودتر قسمت بعدی رو بخونیم
     
  
زن

 
داستان خوبیه. منتظر خواندن بقیه قسمتها هستم.
     
  
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماه و پلنگ

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA