قصه من و کنیزکم
مشغول راندن به سمت خانه بودم..تازه لنا رو به خوته شون رسونده بودم. خسته ولی راضی از یک روز شلوغ و مفرح در کنار دوست صمیمی ام, آهی از سر رضایت کشیدم. پای راستمو که روی گاز گذاشتم درد و کوفتگی ملایمی در کف پام احساس کردم. از بس که تو تنیس بدو بدو کردم تا روی لنا رو کم کنم و ببرمش , آخرشم باختم و سونا استخر و کافی شاپ افتاد گردن من. وقتی به خانه رسیدم سوسن طبق معمول با شنیدن صدای ماشین منتظر من بود. در ماشین باز کرد وسلام کرد. بهش گفتم وسایلو سریع از تو ماشین در بیارو با یه لیوان شربت سریع بیا تو نشیمن. سوسن با یک چشم خانوم سریع, رفت سراغ وسایل و اونارو برد تو. روی مبل محبوبم تو نشیمن ولو شده بودم و به کتونی هام خیره شده بودم که پاهام توش زوق زوق میکرد. سوسن با سینی شربت اومد جلوم و رو دو تا زانو هاش نشست و سینی شربت رو تعارف کرد. بعد خم شد و شروع به باز کردن بند کتونیام کرد و اونها رو از پام در آورد. جوراب هام رو هم در آورد و با حالت احترام کامل اونها رو به کناری گذاشت. بعد خم شد و لبهاش رو روی انگشت شست پای چپم گذاشت و مطیعانه شروع به بوسیدن کرد. بدون اینکه لبهاش از پای من جدا بشه شروع به حرکت دادن اونها کرد و نقطه نقطه پاهایم رو غرق بوسه کرد. به کف پاهام که رسید فقط گفتم : همراه با ماساژ. پاهام رو رو چهار پایه کوچکی گذاشتم تا کاملا به کف پام دسترسی داشته باشه. همونجور که رو زانوهاش نشسته بود کف دستاش رو جلوی چهار پایه گذاشت زمین و صورتش رو چسبوند به کف پاهام. در حین بوسیدن با فشار گونه هاش و پیشونی و چونه اش کف پام رو ماساژ می داد. فاصله سوراخ بینی اش با کف پاهام رو در حد نیم سانت حفظ میکرد و با دم و باز دم عمیق گردش هوای مطبوعی رو روی کف پای خسته و نمناک من ایجاد میکرد. در خلسه کامل از ماساژ و بوسه و خنک شدن کف پاهام بهش گفتم خوبه آموزش هام داره اثر میکنه. بالاخره داری یاد میگیری. با چند بوسه سریع وکمی محکمتر روی قوس کف پاهام از تعریفم تشکر کرد و به کارش ادامه داد.
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you
