ارسالها: 2890
#91
Posted: 30 Aug 2015 21:56
مذاکره با همسر طردکننده
سارا یک زن متاهل چهل ساله است که مدتی است احساس می کند همسرش نسبت به او کم توجه شده است. چند ماهی است که همسر به دلیل خستگی و بی حوصلگی تمایلی به رابطه جنسی نشان نمی دهد به تبع آن برای برقراری رابطه عاطفی هم قدمی بر نمی دارد و به تلاش های سارا نیز پاسخ مناسبی نمی دهد.
احساس سارا از وضعیت پیش آمده این است :
«همسرم مرا طردد می کند».
آیا برای شما هم اتفاق افتاده که همسرتان با نگاهی، کلامی یا حرکتی شما را از خود براند؟ یا از ابراز صمیمیت به شما اجتناب کند؟ برای مثال وقتی می خواهید او را ببوسید رویش را برگرداند؟ یا به طور معناداری قبل یا بعد از شما به رختخواب بیاید؟ و یا شب را روی کاناپه و کنار بچه ها به صبح برساند؟
اگر هم هرگز برایتان اتفاق نیفتاده (که البته بعید به نظر می رسد)، تصور کنید که برای مدتی همسرتان نسبت به شما رفتاری طرد کننده را پیش بگیرد. حتی تصور آن هم تلخ است چه رسد به تجربه اش. اما خب چه می شود کرد، این آفتی است که هر رابطه بلند مدتی را دست کم یک بار گرفتار خواهد کرد، زندگی مشترک که دیگر جای خود دارد.
هر چند طرد شدن از سوی همسر معمولاً ناگهانی و کامل اتفاق نمی افتد اما همین روند آهسته و پیوسته آن نیز آنقدر موذی و آزارنده هست که جسم و روان زوج طرد شده را بیمار کرده و اساس رابطه را با خطر مواجه نماید.
انسان وقتی از جانب افراد مهم زندگی خود طرد می شود تصورش از خود به هم می ریزد، احساس می کند جذابیتش را برای فرد طرد کننده از دست داده و دیگر مثل سابق برای او ارزشمند نیست. بدیهی است دیری نمی پاید که شادی و نشاط از زندگی چنین فردی رخت بر بسته و او در چنگال دیو هفت سر رنجش، خودخوری، احساس رهاشدگی، خشم، افسردگی، اضطراب و کنار مگیری متقابل از فرد طردکننده گرفتار خواهد شد.
بهترین راه برای خلاصی از این وضعیت، گفتگو کردن با همسر است. گفتگو با همسر طرد کننده برای اغلب زن یا شوهرهای طرد شده کار آسانی نیست. برخی می ترسند مطرح کردن این مسئله مسبب آغاز جنگ انفعالی جدیدی از سوی همسر باشد مثلاً او طرد کننده تر شود. برخی دیگر چون از صحبت های قبلی نتیجه نگرفته اند ترجیح می دهند با سکوت و سکوت و سکوت روز را شب و شب را روز کنند.
در این مقاله هفت نکته که رعایت آن ها در اثر بخشی گفتگو با همسر طرد کننده مفید است مطرح می شود :
1- به همسرتان بگویید نیاز دارید ساعتی را در خلوت و بدون مزاحم به گفتگو بنشینید.
در باره گام های مشترکی که هر دوی شما باید برای بهبود بخشیدن به رابطه تان برمی دارید گفتگو کنید. گمان نکنید که همه تغییرات باید از جانب همسر باشد. سعی کنید درباره تغییرات کوچکی که انجام آن همین حالا برای هر دوی شما مقدور و ممکن است به توافق برسید و بعد گام به گام به سمت جلو حرکت کنید.
2- به محض اینکه در جریان گفتگو توجه همسر را به خود جلب کردید، رفتار وی را همان طور که هست، تا حد ممکن شفاف و بدون قضاوت به خودش منعکس کنید. به خاطر داشته باشید میزان آگاهی انسان ها از رفتارشان متفاوت است. ممکن است همسر شما جزء افرادی باشد که آگاهی زیادی نسبت به رفتارشان ندارند. پس قبل از این که در دادگاه ذهنتان او را به عنوان فردی که از رفتارش آگاه و نسبت به تأثیر آسیب زای آن بی تفاوت است متهم کنید با او وارد صحبت شوید و فواید گفتگو را به او نشان دهید.
مثال :
* «در چند ماه گذشته من خیلی سعی کردم رابطه جنسی داشته باشیم حتی خواستم شروع کننده باشم اما تو تمایلی نشان ندادی».
* «قبلاً وقتی دستانم را می گرفتی و مرا در آغوش می کشیدی خیلی خوشم می آمد».
3- با استفاده از عباراتی که با «من» شروع می شوند تأثیر عاطفی رفتار همسر را برای او بازگو کنید. باز هم مهم است به او فرصت بدهید تا میزان آگاهی خود نسبت به رفتارش را مورد بررسی قرار دهد.
مثال:
* «من احساس می کنم مانند سابق برای تو جذاب نیستم. به خاطر این احساس، عزت نفس من واقعاً آسیب دیده است».
* «من احساس رنجش، خشم و ناامنی می کنم».
4- روشن و واضح به او بگویید که می خواهید چه چیزی تغییر کند.
مثال:
* «من نمی خواهم این احساس ناامنی در من ادامه داشته باشد».
* «ما قبلاً هم در این باره صحبت کرده ایم، تو تلاش هایی کردی اما احساس من هنوز همان طور است».
* «دلم می خواهد درباره موضوع X صادقانه با همدیگر صحبت کنیم و راه حل هایی پیدا کنیم».
5- اگر نحوه برخورد همسر شما نسبت به پیشنهاد و یا درخواست تغییر، دفاعی است ببینید آیا هستند چیزهایی که ناراحتی از آنها رفتار دفاعی یا احساس کراهت از تغییر را در او تشدید کرده باشد؟
ممکن است او احساساتی را در خود سرکوب کرده باشد که منشأ اصلی رفتارهای طرد کننده وی باشند. از او بخواهید تا نحوه نگرش خود را نسبت به مسئله پیش آمده توضیح دهد، یا برای بهتر کردن وضعیت پیشنهاد بدهد.
6- در باره گام های مشترکی که هر دوی شما باید برای بهبود بخشیدن به رابطه تان برمی دارید گفتگو کنید. گمان نکنید که همه تغییرات باید از جانب همسر باشد. سعی کنید درباره تغییرات کوچکی که انجام آن همین حالا برای هر دوی شما مقدور و ممکن است به توافق برسید و بعد گام به گام به سمت جلو حرکت کنید.
7- برای اینکه مطمئن شوید تلاش مشترک تان برای تغییر ادامه دار است با همسرتان بر سر داشتن یک دوره چک کردن متفاوت و منظم توافق حاصل کنید.
مثال:
* «بیا هر چند هفته یک بار این مسئله را چک کنیم تا از روند تغییر آن بیشتر مطلع شویم. من دلم می خواهد تو شروع کننده این کار باشی، این طوری احساس می کنم برای تو مهم هستم».
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#92
Posted: 30 Aug 2015 21:59
6 دلیل جدایی زوج ها
زوج های بی شماری شکایت می کنند که شعله عشقی که در آغاز رابطه شان بوده، فروکش کرده و خاموش شده است. خیلی ها آن را به گردن تفاوتهای بین دو طرف می اندازند که به مرور زمان و با شناخت بیشتر آنها را از هم دور میکند.
واقعاً چه چیز باعث می شود آن شور و اشتیاق اولیه به بی علاقگی و بی تفاوتی تبدیل شود؟ زوج هایی که کارشان به جدایی کشیده معمولا دچار یکی از این حالت ها شده اند و تصمیم گرفته اند پیوند خیالی شان را از هم بگسلند. اگر شما هم در ابتدای راه هستید بهتر است از این موارد درس بگیرید و راه رفته آنها را ادامه ندهید.
پیوند خیالی
پیوند خیالی به نوعی ارتباط اطلاق می شود که بعنوان جایگزینی برای یک رابطه عاشقانه واقعی عمل میکند. این توهم ارتباط و نزدیکی به زوج این امکان را می دهد که با وجود فاصله احساسی، خیالی از عشق و دوست داشتن برای خود داشته باشند.
نزدیکی جسمی و فاصله احساسی از مشخصه های پیوند خیالی است. این پیوند زمانی شکل میگیرد که حس واقعی و جدی عشق، احترام و جاذبه با خیالات امنیت، ارتباط و محافظت جایگزین میشود. با اینکه همه اینها به نظر خصوصیاتی مثبت را یک ارتباط صمیمی میرساند اما جایگزین کردن یک اولویت فیزیکی می تواند هر رابطه صمیمی را خراب کند.
افرادی که پیوند خیالی دارند، سعی می کنند که با هم باشند اما بدون انرژی، استقلال و محبتی که روزی به زندگیشان رنگ میداد. وقتی زوجها این حسهای واقعی را به هم از دست میدهند، به جای اینکه با این روند مخرب مبارزه کنند، یا رابطه را دور می اندازند یا عمیقتر در خیال ترس از دست دادن همدیگر و تنها ماندن فرو میروند. خوشبختانه این احساسات و هیجانات قابل برگشت هستند.
پیوندهای خیالی به صورت دائم وجود دارند. بعضی زوجها در این خیالات عمیقتر میشوند. بیشتر افراد بین لحظاتی که واقعاً صمیمی و نزدیک هستند و لحظاتی که خیال را جایگزین عشق واقعی میکنند، در نوسانند. با تشخیص میزان درگیر کردن خودتان در پیوند خیالی میتوانید با عادات و رفتارهای منفی مبارزه کرده و مراحلی جدید و هیجان انگیز از رابطه تان را تجربه کنید.
از دست دادن جاذبه جنسی
وقتی در پیوند خیالی باشیم، به مرور زمان مقداری جاذبه جنسیمان به او را از دست میدهیم. تکیه کردن به کسی برای اینکه از ما مراقبت کند یا ما از او مراقبت کنیم، فشار سنگینی بر رابطه مان وارد میکند. کمکم آن فرد را جزئی از خودمان میبینیم و در آن چارچوب، شعله آن عشق که ما را به سمت هم کشیده بود، کمتر میشود. وقتی به طرفمان بعنوان فردی مستقل با شخصیتی جذاب نگاه کنیم، هیجان همیشه در رابطه مان خواهد ماند.
تلفیق هویتها
آیا وقتی به رابطه تان نگاه میکنید، میتوانید راههایی که شما و همسرتان پا روی مرزهای همدیگر میگذارید را تشخیص دهید؟ آیا به جای اینکه بگویید، «او» یا «من»، میگویید «ما»؟ حفظ استقلال شخصیتهایمان در رابطه، بهترین راه برای حفظ جذابیت طرف مقابلمان است، این جدا کردن شخصیتها از هم نه تنها شما را از هم دورتر نکرده بلکه باعث میشود همسرتان جذابیت بیشتری برایتان داشته باشد. موقعیتی که برای بار اول عاشق میشوید را در نظر بگیرید. براساس همان خصوصیات و ویژگیهای خاص و منحصر به فرد است که جذب طرف مقابلتان میشوید. استقلال شخصیت اوست که علاقه و احترام در شما ایجاد کرده و شما را به سمت او میکشاند.
این دگر من نیستم ...
وقتی به درجه ای از آسایش و راحتی در رابطه میرسیم، کمتر به ظاهر خودمان توجه میکنیم. دیگر بدون توجه و ملاحظه رفتار کرده و خیلی اوقات ممکن است موجب آزرده خاطر شدن همسرمان شویم. ممکن است وزنمان بالا رود، عادتهایی ناسالم پیدا کنیم، کمتر ورزش کنیم و بیشتر تنقلات بخوریم. این عادتها فقط از روی راحتی و آسایش نیست. اینها روشهایی برای محافظت از خودمان از نزدیکی مداوم است. این عادتها معمولاً اعتمادبه نفس ما را از بین برده طرفمان را از ما دور میکند.
نداشتن فعالیتهای اشتراکی
معمولاً در ابتدای رابطه همه ما هیجان داریم که چیزهای جدید را با هم امتحان کنیم و ماجراهای جدید را تجربه کنیم. وقتی رابطه به شکل عادت درمی آید، درمقابل تجربیات جدید مقاومت میکنیم. بدگمان تر و انتقادی تر میشویم و تمایل کمتری برای انجام فعالیتهای مشترک با همسرمان نشان میدهیم. خیلی مهم است که علایق همسرتان را در نظر داشته و فعالیتهایی که هر دو از آن لذت میبرید را در کنار هم انجام دهید. عشق در خلاء نمیتواند وجود داشته باشد. کمی سرعت زندگیتان را پایینتر بیاورید و برای حرفزدن و ارتباط برقرار کردن با هم وقت بگذارید تا بتوانید صمیمیتتان را حفظ کنید. انجام کارهایی که به همسرتان نشان دهد دوستش دارید، به روشن نگه داشتن شعله عشقتان کمک میکند.
ارتباط شخصی کمتر
خیلی مهم است که زندگیهایمان را با کسانی که دوست داریم تقسیم کنیم. با این کار میتوانیم خیلی بیشتر آنها را بشناسیم. با این روش آنها را به صورت افرادی مستقل از خودمان میبینیم. این کمکمان میکند آنها را نه به اجبار بلکه به اندازه های واقعی دوست داشته باشیم. کمک میکند دوستی بین خودمان ایجاد کنیم که وقتی میخواهیم حرفی به همسرمان بزنیم، کمتر انتقادی رفتار کرده و وقتی طرفمان نظر خودش را به ما میگوید، حالت دفاعی به خودمان نگیریم. همه این تلاشها، عشق را در رابطه مان تقویت کرده و جاذبه میانمان را بالا میبرد.
فرو خوردن خشم
اگر انتقادی به همسرتان دارید یا کینه و خشمی را در خودتان احساس میکنید، سعی کنید بفهمید آیا به طریقی ملایم آن را بیرون می ریزید؟ کنار آمدن با مشکلات از جایگاهی عاقلانه باعث میشود حس محبت و دوست داشتنتان را از بین نبرید. شاید ارتباط و گفتگوی صادقانه سخت باشد اما کمکتان میکند همسرتان را بهتر بشناسید تااینکه بخواهید با عینک بدبینی به او نگاه کنید. وقتی عادت کنیم احساساتمان را در خودمان بریزیم و به جای مطرح کردن آنها با همسرمان، بر علیه او جبهه بگیریم، روی یخ اسکیت کرده ایم. حتی وقتی کمکم احساس نزدیکی کنیم، به محض اینکه همسرمان کاری کند که دوست نداریم، دوباره حالت انتقادی میگیریم. وقتی بتوانیم آزادانه چیزهایی که اذیتمان میکند را به همسرمان بگوییم، خیلی راحت تر میتوانیم آن مسائل را فراموش کرده و از دلمان بیرون بریزیم. هرچه توانایی خودمان برای چنین رفتاری را تقویت کنیم، احساس نزدیکی احساسی بیشتری به همسرمان خواهیم کرد. مزیت انعکاس دادن افکار و احساساتمان این است که دیگر به بدگمانی به همسرمان نگاه نمیکنیم.
وقتی نتوانیم این کار را بکنیم، ارتباط احساسی ما با او کمکم از بین رفته و تنها چیزی که برایمان باقی میماند همان پیوند خیالی است. برای برگرداندن شور و عشق به رابطه مان فقط کافی است کارهای کوچکی انجام دهیم که به همسرمان نشان دهیم برای کسی که هست دوستش داریم. اگر هر روز برای مقابله با این رفتارهای عادتی قدم برداریم، به سمت ارتباطی رضایت بخش تر و توام با دوست داشتن خواهیم رفت.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#93
Posted: 30 Aug 2015 22:02
زن و شوهرها از هم چه می خواهند ؟
می خواهم این را بدانی که هر شوهری به تحسین و احترام مدام نیاز دارد. هر چند می تواند بخشی از آن را در محل کار و از دیگران کسب کند؛ اما بیشتر خواهان تحسین و احترام همسرش است.
مردان از همسر خود چه می خواهند ؟
* می خواهم این را بدانی که هر شوهری به تحسین و احترام مدام نیاز دارد. هر چند می تواند بخشی از آن را در محل کار و از دیگران کسب کند؛ اما بیشتر خواهان تحسین و احترام همسرش است.
* می خواهم درک کنی که ممکن است زمان بندی تو با زمان بندی من فرق داشته باشد. وقتی فکر می کنی الان وقت انجام کاری است، نباید انتظار داشته باشی من هم درست در همان زمان آمادگی انجامش را داشته باشم.
* می خواهم به حق من برای این که روی مبل لم بدهم و با خیالی آسوده بازی فوتبال را تماشا کنم، احترام بگذاری. سطل زباله را بعده هم می توانم بیرون ببرم، به سوالات تو زمانی دیگر هم می توانم پاسخ دهم، هر کار دیگری را هم در فرصتی دیگر می توانم انجام دهم.
* می خواهم به یاد داشته باشی بیشتر مسائلی که من و تو درباره اش بحث می کنیم، جنبه محرمانه دارد و تو نباید برای دیگران مطرح کنی؛ هر چند موضوعی کم اهمیت و بی ارزش به نظر برسد.
* می خواهم به حرف هایم گوش کنی؛ حتی اگر به نظرت کسل کننده است. به هرحال برای من کسل کننده نیست و برای گفتن آنها به تو دلیلی دارم.
* می خواهم درست قبل از خواب درباره صورت حساب ها و مسائل مالی با من صحبت نکنی، چون خوابم را آشفته می کند. لطفا آن را به زمان دیگری موکول کن. من به آرامش شبانه و خوابی بی دغدغه نیاز دارم.
زنان از همسر خود چه می خواهند؟
* می خواهم وقتی درباره روز بدی که داشته ام با تو حرف می زنم و می گویم: «لطفا فقط گوش کن»، نصیحت و توصیه را کنار بگذاری. فقط گوش بدهی، مرا در آغوش بگیری و بگویی: «دوستت دارم!»
* می خواهم این را بدانی که ازدواج، نزدیک شدن رابطه دو نفر است؛ پس چرا من هرگز روز تولد تو را فراموش نمی کنم؛ اما تو هیچ وقت روز تولد من را به خاطرت نمی سپاری. سعی کن همیشه روز تولدم یادت باشد؛ این یعنی به من اهمیت می دهی.
* می خواهم بدانی وقتی در حال صحبت با من، به من نگاه نمی کنی یا به صفحه تلویزیون چشم دوخته ای، احساس تنهایی می کنم. به من نگاه کن، درست در چشمانم نگاه کن. نگاه کردن چندان اهمیتی ندارد، مهم ارتباطم با تو و دریافت توجه توست.
* می خواهم وقتی در آینه نگاه می کنم و از چین و چروک صورت یا بزرگی بینی ام شکایت می کنم، عمل جراحی را پیشنهاد نکنی؛ من فقط نیاز دارم به من بگویی: «عزیزم، من صورت زیبایت را دوست دارم!»
* می خواهم به خانواده ات توجه بیشتری داشته باشی. وقتی مدام روزنامه می خوانی، من احساس می کنم طرد شده ام و مسئولیت مراقبت از بچه ها و خانه داری بر دوشم سنگینی می کند.
* می خواهم وقتی از من یا بچه ها ناراحتی، کنارم بنشینی و برایم توضیح بدهی چه عاملی موجب ناراحتی ات شده است. هیجانات و ناراحتی هایت را پنهان نکن و آنها را در دلت نگه ندار. با من درباره حل مشکلات حرف بزن.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#94
Posted: 30 Aug 2015 23:18
زوج هایی که لباس اند، زوج هایی که سمباده
بعضی از ما با این که جایی طبابت نمی کنیم اما فوق تخصص داریم. با یک نگاه زیرچشمی، فردی را از بالا تا پایین سی تی اسکن می کنیم و زودتر از هر آزمایشگاهی در دنیا جواب آزمایش را آماده می کنیم. بعضی از ما یک مرکز پیشرفته سیار عیب شناسی هستیم و فرق نمی کند در مهمانی باشیم یا بیرون، زیر سقف باشیم یا بیرون از سقف، در خشکی باشیم یا در هوا یا آب، می توانیم در هر موقعیتی چنان وجود یک فرد را در عیب های داشته و نداشته اش خلاصه کنیم که آن فرد در کم تر از دو دقیقه از وجودش متنفر و از زندگی اش سیر شود.
نمی دانم شما هم جزو آن دسته از آدم هایی هستید که وقتی چشم تان به دوست و فامیل و آشنایانتان می افتد، رادار مخفی تان شروع می کند به چرخیدن و اولین چیزی که بر ذهن و زبان تان جاری می شود عیوب فرد مقابل است یا نه؟
مثلا وقتی یک سیب قرمز خوشرنگ را می بینید آیا رادارتان فقط روی آن لک کوچک متمرکز می شود و تمام وجود سیب را در آن لک کوچک خلاصه می کنید؟ گاهی این خصلت در ما به چشم می آید که وجود کسی را فقط در کاستی هایش خلاصه می کنیم و به خاطر یک لک کوچک، یک سیب قرمز را دور می اندازیم. همچنان که این رفتار در برخی از زوج ها هم دیده می شود. بعضی از ما به جای اینکه عیوب هم را تا حد امکان نادیده بگیریم، عیب را مثل یک بادکنک دست مان می گیریم و تا آنجا که می توانیم زیر جلد عیب می دمیم و آن قدر این بادکنک را فوت می کنیم تا زندگی مان در دست مان کاملا بترکد.
در قرآن حکیم روی این حقیقت انگشت گذاشته شده که: همسران لباس یکدیگرند و یکدیگر را می پوشانند. این کلام وحی، نکات دلنشینی را در زمینه پوشاندن عیوب همسران بازگو می کند، که عمل به آن بسیاری از زندگی ها را دگرگون و شیرین می نماید. از آن جایی که لباس برای پوشاندن عیوب بدن نیز مورد استفاده قرار می گیرد، همسران فهیم در جهت پوشاندن عیوب همسر خود دقت لازم را دارند.هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من یگانه و بدون نقصم. همه ما در عین حال که دارای توانایی و استعداد ویژه ای هستیم، کاستی ها و نقایصی در بسیاری از مهارت های دیگر داریم. برخی از این کاستی ها خود را در زندگی زناشویی نشان می دهد و زن و شوهر متوجه این نقص در همسر خود می شوند.
حال اگرما همین نقیصه را دستاویزی برای خندیدن، مسخره کردن یا گرفتن امتیازی خاص قرار دهیم، یکی از بزرگترین اشتباهات را در زندگی زناشویی خود مرتکب شده ایم. اشتباهی که به قیمت از دست دادن اعتماد و مهر همسر، نسبت به ما تمام می شود. در چنین شرایطی است که همسر ما حاضر نیست تمام رازها و درد دل هایش را با ما در میان بگذارد. چرا که از فاش شدن آن ها از طرف شما پیش دیگران نامطمئن است.
نوعروسی که در پختن غذاهای مختلف مهارت لازم را ندارد، ممکن است در حضور جمع از طرف شوهر مورد تمسخر قرار گیرد. مثلا شوهر بگوید:"ای بابا ما تا وقتی خانه پدری بودیم، می فهمیدیم غذا یعنی چه، حالا شدیم یک پوست و استخوان." ما باید یاد بگیریم که فرصت بهتر شدن و بهتر عمل کردن را به یکدیگر بدهیم. این بهتر شدن می تواند در رفتار، خصوصیات اخلاقی و عادات یا یادگیری یکسری از هنر و مهارت های زندگی تجلی پیدا کند. همسران موفق همسرانی هستند که نه تنها این فرصت را از طرف مقابلشان سلب نمی کنند، بلکه شرایطی را مهیا می سازند که همسرشان بتواند در آن محیط رشد کند. چرا که معتقدند رشد همسرشان در همه ابعاد و زمینه ها می تواند مایه افتخار و مباهات آن ها نیز باشد. چنین همسرانی مایه آرامش ذهن و روان یکدیگرند. در غیر این صورت مانند سمباده ای می مانند که هر روز روح همسرانشان را سمباده کشیده و خراش می دهند.
همسران فهیم ,پوشاندن عیوب همسران,نقص در همسر
به اسم همسرتان تخفیف ندهید
همان گونه که لباس می تواند زینت بخش بدن انسان باشد و او را آراسته و زیبا نشان دهد، همسران برتر نیز زینت بخش و زیبا کننده یکدیگرند. یکی از مصادیق زینت بخشی، صدا زدن نام همدیگر به بهترین شکل ممکن است. زوجی که عادت کرده چه در جمع و چه در محیط خصوصی همسرش را با نامی خوشایند و محترم صدا بزند، ناخوداگاه حد و مرز خانواده خود را مشخص می کند. همسرانی که با پیشوند یا پسوند آقا و خانم همدیگر را صدا می زنند از آن جمله اند. وقتی من همسرم را علی آقا، حسن آقا، فاطمه خانم، باران جان صدا می زنم، به دیگران غیر مستقیم گوشزد می کنم که همسر من و خانواده من دارای حرمت و بزرگی اند و ناخودآگاه دیگران هم با آن ها به بزرگی رفتار می کنند.
برخی متأسفانه بر حسب عادت یاد گرفته اند که مخفف اسم همسرشان را صدا بزنند و همین نوع حرف زدن باعث شده دیگران نیز اجازه پیدا کنند تا وارد حریم ها و مرزهای خصوصی شده و خیلی راحت و حتی به شکل تمسخر آمیز با فرد مقابل رفتار نمایند. انعکاس زیبا صدا کردن یکدیگر نه تنها در محیط بیرون از خانه، بلکه در محیط داخلی خانه هم نمود پیدا می کند. وقتی همسرم را با لفظ عزیزم و جانم صدا می زنم، به فرزندانم نیز می آموزم که در آینده با همسران خود چگونه رفتار کنند. کوچک شمردن یکدیگر به هر طریقی شاید برای لحظه ای خنده آور باشد، اما در طولانی مدت نه تنها خنده آور نیست، بلکه مایه تأسف خواهد بود.
زوج های رازدار و زوج های سیر تا پیازی
یکی دیگر از ویژگی های همسران برتر، راز داری آن ها نسبت به اتفاقات درون خانه و مسائل بین فردی یکدیگر است. برخی از زوج های جوان به این موضوع دقت نمی کنند و هنوز خود را وابسته خانواده می دانند و از محیط قبلی خود جدا نشده اند. این جدا شدن به معنای جدایی عاطفی نیست. بلکه جدا شدن به معنای حفظ حریم شخصی خانواده و حل و فصل یکسری از مشکلات خواه یا ناخواهی است. در هر زندگی و مخصوصا سال های اولیه تشکیل آن تنش هایی به وجود می آید که هنر زن و مرد، حل آن ها به شکل صحیح است. یک دختر و پسر موفق باید این مهارت را کسب کرده باشند و به این موضوع اشراف داشته باشند که هر مسئله ای را به محیط بیرون از خانه انتقال ندهند. برخی با کوچکترین مشکلی که به وجود می آید سریع به خانه پدری خود رفته و از سیر تا پیاز موضوع را با پدر و مادر خود مطرح می کنند. این می شود که ما باید منتظر یک جنگ جهانی طولانی مدت و ناخوشایند بین افراد باشیم.زوج موفق زوجی است که رازهای خانه را هر چقدر هم گزنده و تلخ باشد، تا حد امکان در حد راز باقی گذارد و مانند لباسی که مشکلات اعضای بدن هر شخصی را می پوشاند، عمل نماید. گاه همین راز نداری ها خانواده ای را از هم می پاشد. در صورتی که با کمی مشورت زوج ها با یکدیگر و یا حتی المقدور استفاده از یک مشاور خبره می شد به این چالش دامن نزد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#95
Posted: 30 Aug 2015 23:24
آخر سالی، دعواتون نشه !
هر چند کارهای خانه بیشتر بر عهده ی خانم هاست اما خانه تکانی کاری است که نیاز دارد تا همه ی اعضای خانواده باهم همکاری کنند. در چنین مواقعی اگر زن و شوهر حواس شان به نوع حرف ها و برخوردشان نباشد ، ممکن است کار به مشاجره هم بکشد.
یکضرب کار کردن
بسیاری از زوجها دوست دارند سریعتر و در کوتاهترین زمان ممکن، کار خانهتکانیشان را به پایان برسانند، به همین دلیل تصمیم میگیرند یکضرب و بدون هیچ استراحتی کار کنند. گرچه در ظاهر این روش بسیار عالی به نظر میرسد و باعث میشود این زوجها در مقایسه با آنهایی که آرامآرام پیش میروند و کار یکروزه را در چند روز انجام میدهند و در طول خانهتکانی نیز سعی میکنند به بدنشان احترام بگذارند و استراحت کردن را فدای عجله نکنند، پیش بیفتند، اما معمولا سرانجام داستان این مدل از خانهتکانی، به جر و بحث و مشاجره ختم میشود و اینچنین است که باز هم از بقیه عقبتر میمانند؛ درست مثل حکایت خرگوشی که با لاکپشت مسابقه داد، زمانی که در چند قدمی موفقیت و برنده شدن بود از فرط خستگی در گوشه جاده برای خواب ایستاد و لاکپشت از او جلو زد و برنده مسابقه شد.
گرچه میتوان با کار بیشتر، در روزهای کمتری به نتیجه رسید، اما نادیده گرفتن یا حذف استراحت و تفریح از برنامه روزانه، فقط به هوای زودتر به نتیجه رسیدن، هرگز مصلحت نیست. بیوقفه کار کردن باعث میشود شما از نظر روانی و جسمی خسته و فرسوده شوید و آستانه تحملتان کاهش یابد و به همین علت ساده، ممکن است با نخستین تحریک، هرچند مسالهای کوچک و جزئی، به جوش بیایید و عصبی شوید و با همسرتان درگیری و مشاجره داشته باشید. بله، درست متوجه شدهاید؛ خستگی مفرط از مهمترین دلایل دعوای زوجها در روزهای خانهتکانی است.
نکته اول :
اختصاص زمانهایی برای استراحت و خستگی رفع کردن، هرچند شاید، یکی دو ساعت یا چند روزی به زمان کاریتان اضافه کند، اما بسیار به نفعتان است. بهتر است متناسب با نوع و سختی کارتان، برای هر یکی دو ساعت کار کردن، استراحتی یک ربع تا نیم ساعتی در نظر بگیرید و این زمان را با خوردن چای و میوه، گفتوگو و خنده با همسرتان بگذرانید.
بدون برنامهریزی حرکت کردن
زن و شوهرها گاهی با هم دعوا و مشاجره میکنند، چون شیوه صحیح برنامهریزی را نمیدانند و نمیتوانند کارها را بین هم تقسیم کنند، به همین دلیل ناگهان احساس سردرگمی و حیرانی میکنند و ممکن است کار را به جر و بحث و دعوا بکشانند. شرایط زمانی بدتر میشود که آنها تصمیم میگیرند چند کار غیرمرتبط با هم را در یک زمان انجام دهند. برای مثال در حالی که پردهها را از میل پرده درمیآورند و گوشه اتاق قرار میدهند، چینیها و کریستالهای داخل ویترین را روی میز ناهارخوری و زمین پهن میکنند، همزمان با آن نیز سعی میکنند فرشها را لول کنند، چون باید آنها را به قالیشویی بفرستند، از سوی دیگر محتویات کابینت آشپرخانه را با هم بیرون میریزند، چون تصمیم دارند شیشهها را هم دستمال بکشند آب و کف حاضر میکنند، اما ناگهان به ذهنشان میرسد لوسترها فراموش شده است باید آنها را پایین بیاورند و گردگیریشان کنند...
در چنین آشفتهبازار بلبشو، حتی آرامترین و خونسردترین افراد هم احساس سردرگمی و نگرانی میکنند، چه برسد به کسانی که بالقوه عصبی هستند و مدام تلاش میکنند خودشان را کنترل کنند و... قطعا چنین شرایطی، دیر یا زود، بهانه دستشان میدهد تا روی اژدهاییشان را نشان دهند و صدا و فریادی بلند کنند!
بسیاری از زوجها، فارغ از چند سال سابقه زندگی هنوز بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با مشارکت یکدیگر فعالیتی را انجام دهند، اما در عوض یاد گرفتهاند و جالبتر آن که بخوبی خبره این کار شدهاند؛ کاری را با تحمل تمام سختیهایش به تنهایی انجام دهند
نکته دوم :
پیش از شروع خانهتکانی، فهرستی از کارهای خانهتکانیتان تهیه کنید، از کلیترین تا جزئیترین کارها را یادداشت کنید. سعی کنید مکان به مکان خانه را در برنامهریزیتان مورد توجه کنید و کارهای مرتبط با آنجا را بنویسید. آشپزخانه، اتاقهای خواب، اتاق پذیرایی، سرویس بهداشتی و... در نهایت این که هر روز را فقط به انجام بخشی از برنامه تنظیمشدهتان بپردازید که صرفا آن روز را به تمیز کردن و انجام کارهای آن بخش اختصاص دادهاید.
خانه تکانی,کار خانهتکانی,روزهای خانهتکانی
امان از وسواس بیش از حد
وسواسی بودن یکی از همسران، بخصوص خانم خانه، از جمله دلایل دعوای زوجهاست. در چنین حالتی، یکی از دو طرف مدام مشغول شستن و سابیدن است و آن دیگری در نقش یک بازرس ریزبین و ایرادگیر به کارها سرک میکشد و اشکالات را کار میگیرد، گاه حتی دائم غر میزند که چرا خوب و به اندازه کافی تمیزکاری نشده و لازم است دوباره بیشتر اشیا گردگیری یا شسته شوند.
نکته سوم :
بر وسواستان غلبه کنید و سعی کنید بیش از حد، مته به خشخاش نگذارید. بپذیرید هر چقدر هم بشویید و بسابید و برق بیندازید ، با حساسیت بسیاری که دارید، هرگز دلتان گواهی نمیدهد که کارتان را بخوبی انجام داده و همه چیز را خوب تمیز کردهاید. تلاش کنید شب عیدی، کمتر موجب آزار خود و همسرتان شوید و به یک یا حداکثر دو مرتبه انجام کاری، قناعت کرده تا بتوانید از بسیاری دلخوریها و ناراحتیها پیشگیری کنید.
وقتی همکاری معنایی ندارد
بسیاری از زوجها، فارغ از چند سال سابقه زندگی هنوز بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با مشارکت یکدیگر فعالیتی را انجام دهند، اما در عوض یاد گرفتهاند و جالبتر آن که بخوبی خبره این کار شدهاند؛ کاری را با تحمل تمام سختیهایش به تنهایی انجام دهند یا اینکه آن را به دوش دیگری بیندازند و بزن در رو ماجرا شوند؛ گویی هرگز نیاموختهاند که هر کدام میتوانند بخشی از مسئولیت را بپذیرند و در کنار هم آن را انجام دهند.
نکته چهارم :
با پذیرفتن مسئولیت بخشی از کارهای خانهتکانی، میتوانید در این رسم خوشایند نوروزی سهیم شوید، احساس خوش همبستگی و با هم بودن را به خود و همسرتان یا دیگر اعضای خانوادهتان القا کنید و در پرورش و تقویت حس زیبای همکاری و مشارکت، گامهای محکمتری را بردارید.
نادیده گرفتن کارهای مفید یکدیگر
زوجهایی هم وجود دارند که با یکدیگر در خانهتکانی مشارکت و همکاری میکنند، اما عاقبت کار آنها به دعوا و جر و بحث ختم میشود. این گروه معمولا افرادی هستند که کار یکدیگر را نادیده میگیرند یا ارزش آن را کم جلوه میدهند، اما در عوض کار خویش را بسیار بزرگ و ارزشمند قلمداد میکنند. برای مثال زن خانه، کابینتها را دستمال میکشد و کف آشپزخانه را میشوید و مرد خانه هم پاک کردن لوسترها را بهعهده میگیرد، اما همین که بر سر موضوعی حرف و نظرشان یکی نباشد، یکی از زوجین شروع به غرولند کردن میکند و میگوید: اصل همه کارها بهعهده من بوده است و کارهایی که دیگری انجام داده، نهتنها جدی و مهم نبوده، بلکه در پیشرفت کار، بیارزش و کماهمیت هم بوده است، همین چند جمله از سر عصبانیت کافی است که فرد احساس خشم و ناراحتی کند و برای تلافی هم شده در گوشه ذهنش پی جوابی باشد یا اوقات تلخی راه بیندازد و... .
نکته پنجم :
قبول کنید کار هر یک از شما هر چند کوچک و جزئی، باارزش و محترم است و هرکس متناسب با توان و شرایط خود وقتی باری از دوش این روزهای خانهتکانی برمیدارد، کار بسیار بزرگی انجام داده است.
تلاش کنید مسئولیتهای خود و دیگری را ارزشگذاری کنید و به دنبال برتریجویی و احیانا حقارت دیگری نباشید، چهبسا دود این کار اول از همه به چشم خودتان میرود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#96
Posted: 30 Aug 2015 23:28
هر چی همسرم دوست داشته باشه !
هر دو آنها در جهت کسب رضایت یکدیگر تلاش می کردند و واقعا از خودشان می گذشتند، خود خواهی در زندگی آنها معنا نداشت، پس من چی...دلم می خواهد... من می گویم... اصلا منی وجود نداشت، همه اش اوست.
یک خانواده چهار نفره را در نظر بگیرید، زن و شوهری که بیش از 15 سال از ازدواجشان گذشته و دارای دو فرزند هستند، آقا کارمند یک شرکت است و خانم هم به صورت پاره وقت در جایی مشغول است.
یک خانواده کاملا معمولی، نه پول زیاد دارند و خریدهای آنچنانی و نه مسافرت های خارج از کشور می روند و نه ...
از آن خانواده های فقیری هم نیستند که در تلویزیون نشان می دهند ،علیرغم این که نان خالی می خورند، خیلی شاد هستند و دائم می خندند.
به آن صورت، قوم و خویش یا دوست و آشنایی هم ندارند که با آنها وقتشان را پر کنند و دائم بروند و بیایند و بگو و بخند داشته باشند، یک رفت و آمد کاملا معمولی، شاید سالی دو یا سه مرتبه، البته اگر عزا و عروسی پیش نیاید.
با این توصیفات، همانطور که در اطرافتان خانواده هایی از این دست زیاد می بینید، زندگی آنها باید به روزمرگی و یا روزمردگی رسیده باشد، زن و شوهر خسته از دست کار و قسط و گرانی و اذیت بچه ها و ... تازه بعد از 15 سال زندگی، دیگر آنقدر جذابیت برای هم ندارند که دل آقا برای به خانه آمدن بتپد و یا خانم ساعت را نگاه کند و منتظر رسیدن شوهرش باشد، شاید بیشتر به هم عادت کرده اند تا عشق!
اما بر خلاف تصور، این خانواده بسیار خوشبخت هستند، بعد از این همه سال زندگی، وقتی دستان هم را می گیرند،دلشان می ریزد، درست مثل روز اول، هنوز هم موعد برگشت آقای خانه که می شود، دل خانم به تاپ تاپ می افتد، هنوز هم وقتی آقا دم در منزل می رسد، اول سر و وضع خود را مرتب می کند، بعد زنگ در را می زند، هنوز هم در فامیل و دوست و آشنا، وقتی می خواهند عشق و محبتی را مثال بزنند، به جای لیلی و مجنون، این زن و شوهر را مثال می زنند.
وقتی از آنها رمز این موفقیت و پایداری عشقشان را جویا شدیم، جالب این که هر دو یک پاسخ دادند: هر چه همسرم بخواهد، همان است.
اگر دوران مجردی می گفتی : هر چی من بگم! حالا دیگه باید روشت رو عوض کنی و یاد بگیری دنیا را از چشم های همسرت هم ببینی!زن و مرد هم فرقی ندارد. هر دو باید اینگونه باشند
هر دو آنها در جهت کسب رضایت یکدیگر تلاش می کردند و واقعا از خودشان می گذشتند، خود خواهی در زندگی آنها معنا نداشت، پس من چی...دلم می خواهد... من می گویم... اصلا منی وجود نداشت، همه اش اوست.
تمام زندگیشان در یکدیگر خلاصه می شد. مثلا اگر خانم می خواست غذایی درست کند،از علایق و سلیقه خود می گذشت و غذا را آنجوری درست می کرد که همسرش دوست دارد، یا وقتی آقا می خواست لباس بخرد، دقیقا آن چیزی را می خرید که همسرش دوست داشته باشد، نه آن چیزی که خودش دوست داشته باشد.
وقتی از آنها پرسیدم پس خودتان چی؟ علایق شما به عنوان یک انسان، یک فرد آزاد چی ؟ حتما دو نوع و یا دو جور غذا درست می کنید، یکی به سلیقه خودتان و یکی هم به سلیقه شوهرتان؟ و یا حتما یک لباس به سلیقه خانمتان می خرید و یک لباس هم به سلیقه خودتان، آنجایی که با همسرتان می روید، لباس های مورد پسند او را می پوشید و جایی که تنها هستید، لباس های مورد علاقه خودتان را؟
اما پاسخ آنها منفی بود، آنها گفتند از لحاظ مالی آن قدر دستشان باز نیست که دو جور لباس بخرند و یا دو جور غذا درست کنند، فقط در حد رفع نیاز خریداری می کنند و همان حداقل هم، 100 درصد به سلیقه همسرشان است.
در انتخاب تفریح، هر پارکی که همسر بخواهد، هر مسافرتی که او پیشنهاد کند، هر زمانی که او راحت باشد، هر دوست و فامیلی که او بخواهد، در مورد تربیت بچه ها، هر چه او بگوید، همان است، اگر هم اختلاف نظری بود یا از خود گذشتگی است و یا در خفا و بدون حضور بچه ها، صحبت کردن با یکدیگر.
می گفتند احساس قشنگی است وقتی هر آنچه همسرت بخواهد، انجام شود، آن وقت او هم، هر چه تو بخواهی انجام می دهد، درست مثل اوایل آشنایی که همه متاهلین تجربه کرده اند، سراپا گوشند که ببینند همسر چه می خواهد و چه می پسندد، هر دو مثل موم در دستان یکدیگرند، زیباترین دوران زندگی.به قول شاعر، من آن پسندم که جانانم پسندد. شعار زندگی آنها این بود، آفت زندگی مشترک، این است، هر چه من بخواهم باید همان شود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#97
Posted: 30 Aug 2015 23:32
یک مذاکره کاملا اصولی و عاشقانه
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مقدار بسیار زیادی از دعواهای همسران، به دلیل ندانستن قوانین ارتباط کلامی است، به عبارت دیگر، زوج های جوان بلد نیستند که چگونه با همسر خود صحبت کنند که اوقات خوشی را داشته باشند و چگونه با او صحبت نکنند که او را بر سر خشم و لج آورد!
مراوده و صحبت کلامی زوجین، اولین ارتباطی است که باهم دارند، وجود یک گفتگوی سالم، درک افراد را برای یکدیگر آسان می سازد و دل ها را به هم بیش از پیش نزدیک می کند.در مقاله زیر، انواع ارتباط یا مراوده ناسالم همسران را بررسی می کنیم.
مراوده ناسالم
مراوده و ارتباطی است که از عدم وجود توجه مشترک، عدم وجود تمرکز و... برخوردار بوده و در آن از ارتباط کلامی و مولفه های غیرکلامی بهره نمی گیرد.
از عمده ترین مراودات ناسالم، مراوده متناقض می باشد.
مراوده متناقض
مراوده ای است که در یک زمان، در دو جهت مخالف و از لحاظ درونی ناهماهنگ حرکت می کند. هر چند مراوده متناقض یک جنبه تعامل هر خانواده بوده و در اندازه های متعادل، قابل تحمل است. در مواقع بحرانی به عنوان یک روش مشخص برخورد با تعارض، یا یک مدل اساسی پرورش کودک به کار می رود که می تواند به تعاملات متقابل مرضی منجر شود.
اگر کسی سرش را از روزنامه بر ندارد و ادعا کند که به آنچه شخصی می گوید توجه می کند، دو پیام مخالف همدیگر و متناقض را ابلاغ می کند و شخص دیگر را درباره اینکه چگونه باید عمل کند، دچار گیجی و سر درگمی می کنند. این عمل هر حرکت عاقلانه ای که در پاسخ به آن شخص صورت بگیرد، ناچاراً غلط می باشد و به افزایش ناکامی منجر خواهد شد.
ارتباطات پوشنده از تعارض جلوگیری نمی کنند، بلکه بر روی این که کلاً تعارض راجع به چیست؟ پرده می کشد و در واقع، پاک کردن صورت مساله است. وقتی شوهری خشمگین و عصبانی، عصبانیت خود را از همسرش پنهان کند و ادعا کند که خسته است! یک مراوده پوشیدگی ایجاد کرده است که از ترس بدتر شدن روابط و اجتناب از تعارض بیشتر تنها تعارض درونی بیشتری را برای خود ایجاد کرده است .
مراوده نمایشی یا پوشیدگی
پنهان سازی مفهومی است که در ارتباط تنگاتنگ با مفهوم دو سویه است. توصیف این که برخی از خانواده ها، چگونه با نگرش های متناقض و متعارض با گیج کردن، مبهم ساختن یا پنهان کردن آنچه بین اعضاء می گذرد، برخورد می کند، به کار برده شده است.
ارتباطات پوشنده از تعارض جلوگیری نمی کنند، بلکه بر روی این که کلاً تعارض راجع به چیست؟ پرده می کشد و در واقع، پاک کردن صورت مساله است. وقتی شوهری خشمگین و عصبانی، عصبانیت خود را از همسرش پنهان کند و ادعا کند که خسته است! یک مراوده پوشیدگی ایجاد کرده است که از ترس بدتر شدن روابط و اجتناب از تعارض بیشتر تنها تعارض درونی بیشتری را برای خود ایجاد کرده است.
وظیفه اصلی پنهان کردن، نگهداری وضعیت موجود است. زمانی که یک یا چند نفر از اعضای خانواده با بیان احساسات و عواطف وضعیت موجود خانواده را به خطر می اندازند، مراوده پوشیدگی به کار می افتد. فرزندی که حق ندارد از خوشبخت نبودن شکایت کند و حق ندارد این گونه احساس کند، مصداق بارزی از این گونه مراوده به شمار می رود.
مراوده متقارن
یکی از الگوهای مراوده طراحی شده، روابط متقارن است. در این گونه روابط، طرفین رفتار یکدیگر را آیینه وار منعکس می کنند. اگر نفر اول فخرفروشی کند، نفر دوم بیشتر فخر می فروشد که باعث می گردد اولی باز هم بیشتر لاف بزند و به این ترتیب بازی یک شخص برتر را ادامه می دهند. در این مدل گفتگو، زوجین هر کدام به عنوان «سنگ یک من» عمل کرده و خود را برتر دانسته و سعی می کند از طرف مقابلش کم نیاورد، آن قدر ستیزه جویی را ادامه می دهند که به فرزندانشان آسیب می رسد.
روابط مکمل
رابطه ای مکمل خوانده می شود که در آن روابط، یکی از طرفین، رفتار طرف دیگر را تکمیل کنند، یعنی اگر اول با جرأت است، دومی فرمانبردار بشود که سبب می شود که اولی به جرأت نشان دادن بیشتر تشویق شود و فرمانبرداری بیشتری از دومی طلب می کند و به همین ترتیب به دلیل عدم وجود بازخورد، رفتار صحیح یا غلط هر کدام، تقویت می گردد.
روابط متقارن و مکمل، در زندگی اکثر خانواده ها وجود دارد ولی در شرایط معمولی مرضی محسوب نمی شوند. هر یک از این الگوها در معرض این خطر است که از کنترل خارج شوند. مثلاً روابط متقارن می تواند یک مکالمه را به یک تبادل زشت تبدیل کند به طوری که هر یک از طرفین را از لحاظ جسمانی و عاطفی درمانده کند. یک رابطه مکمل می تواند آدم مستبدی را مستبدتر و مطیعی را مطیع تر گرداند.
این چند مراوده، از جمله روابط ناسالم زن و شوهر است، پس اگر هر کدام از زوجین، این رفتارها را سرلوحه خویش قرار داده، بداند که:این ره که تو می روی به ترکستان است ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#98
Posted: 30 Aug 2015 23:35
اینطوری دستی دستی عشق را می کشید !
برای دختر و پسرهای جوان و عاشقی که می خواهند زندگی شان را زیر یک سقف شروع کنند هیچ چیز هولناک تر از این نیست که بفهمند روزی رابطه شان سرد و بی تفاوت خواهد شد. اما پژمردگی و سردی خطری است که هر رابطه ای را تهدید می کند.
از عاشق های جوان که بپرسید، می گویند ما با بقیه فرق داریم. امکان ندارد که دچار سردی روابط شویم. می گویند کاری می کنند که رابطه شان همیشه گرم باشد و اگر عشقشان روزی به سردی برود، خواهند مرد. همین تصورات ایده آل و رویایی از عشق خیلی وقت ها دردسرساز می شود. چون اولا نمی دانند چه چیزهایی می تواند رابطه شان را سرد کند و ثانیا وقتی رابطه شان سرد شد خود را می بازند و نمی توانند مشکل را حل و فصل کنند.
واقعیت این است که هر عشقی روزی از آن تب و تاب شورانگیز میافتد و از شهر شعرها و شورها به واقعیت زندگی روزمره وارد میشود. البته این عشق قوام یافته و همراه با احترام متقابل چیزی از آن احساس شورانگیز کم ندارد. این عشق هیجان زیادی برنمیانگیزد اما معنابخشترین تمنای انسانی است.
این عشق راستین و همراه با احترام دیگر آن آتش سوزانی نیست که در دل عاشق دربگیرد و همه شور و هیجان مهارگسیخته باشد. این عشق آسیبپذیر است و باید از آن مراقبت کرد.
بزرگترین عامل سردی روابط
آسیبپذیری عشق به چشم نمیآید. آنقدر آرام و ذرهذره آب میشود که یک روز چشمتان را باز میکنید و میبینید اثری از آن نیست. مواجه شدن با دستی که گرمای گذشته را ندارد یا چشمی که فروغ نگاه همیشگی را ندارد، درد سنگینی است. جان گاتمن، یکی از مشهورترین زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیشبینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.
در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند
انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند. البته واقعیت زندگی مشترک این است که همیشه اختلافنظر پیش میآید. گفتوگوهای زن و مرد در زندگی دیگر آن پچپچهای رازآمیز عاشقانه نیست. صحبت سر زندگی واقعی با همه دشواریهای آن است. طبیعی است که گاهی ما یا طرف مقابل مسیر اشتباهی را میرویم. گاهی به درست یا اشتباه فکر میکنیم روش طرف مقابل برای حل یک مشکل خاص روش درست و سنجیدهای نیست.
مشکل درست از همین جا شروع میشود. طبیعی است که شروع به مخالفت میکنیم. این مخالفتها اگر بهصورت «پسخوراند» یا «فیدبک» باشند، کاملا طبیعی و سازنده هستند اما اگر به صورت انتقاد باشند، آسیبرسان میشوند. «پسخوراند» با انتقاد متفاوت است.
در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک میدهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد میکنند. انتقادهای آسیبرسان شخصیت طرف مقابل را نشانه میگیرند و سعی در کنترل کردن او و تخریب شخصیتش دارند. در پسخوراند میگوییم من با این «رفتار» تو موافق نیستم در حالی که در انتقاد «شخصیت» طرف مقابل را زیر سوال میبریم. در پسخوراند به فکر این هستیم که نتیجه بهتری بگیریم در حالی که در انتقاد هدف ما بهبود نیست بلکه دنبال مقصر میگردیم.
کسی که انتقاد میکند، فکر میکند فقط یک راه درست وجود دارد در صورتی که کسی که پسخوراند میدهد، میداند که غیر از راهی که در ذهن خودش است، راههای جایگزین دیگری هم هستند. بهعنوان نمونه عبارت «تو از پس این کار برنمیآیی» انتقاد ولی عبارت «بهتر است با کمک همدیگر این کار را انجام بدهیم» پسخوراند است. عبارت «بحران اقتصادی که در آن افتادهایم تقصیر تو است» انتقاد است اما عبارت «برای بیرون آمدن از این بحران اقتصادی باید هر دو با هم از چیزهایی بگذریم» پسخوراند است.
عبارت «من باهوشتر و باتجربهتر از تو هستم و میدانم این تصمیمی که گرفتهای اشتباه است» انتقاد ولی عبارت «من شرایط تو را میفهمم و میدانم که حق تصمیمگیری با خودت است اما با تصمیمت به این دلایل موافق نیستم.» پسخوراند است. انتقاد کردن ویروسی است که آرام وارد رابطه و بهتدریج بیشتر میشود و روز به روز اعتماد بهنفس طرف مقابل را کمتر میکند. عشق ورزیدن به اعتماد بهنفس نیاز دارد.
افرادی که مرتب از معشوقشان انتقاد میکنند، توانایی عشق ورزیدن را از او میگیرند. آتشی که دودش اول در چشم خودشان میرود. عشق ورزیدن مهارتی است که باید از اوان کودکی آموخته شود.
به یاد داشته باشید پسخوراند هر چقدر هم مودبانه و سیاستمدارانه بیان شود، اگر در زمان عصبانیت گفته شود هیچ تفاوتی با انتقاد ندارد. ما بیشتر به بار هیجانی کلمهها واکنش نشان میدهیم تا معنایی که منتقل میکنند. عشق گلی است که میتوان با نسیم «پسخوراند» از آن مراقبت کرد.
عشق نیاز به مراقبت دارد
عامل دیگری که عشق شما را دستی دستی سرد می کند، صحبت نکردن است. صحبت نکردن از خود، از آرزوها و خواسته ها و حتی دلخوری های ریز و درشت باعث می شود که کم کم زن و مرد برای هم غریبه شوند و احساس عشق و علاقه شان از بین برود. سکوت درواقع نخستین نشانه طلاق عاطفی است که نشان می دهد زن و شوهر دیگرحرفی برای گفتن با هم ندارند و میل و کششی هم به یکدیگر نخواهند داشت.
این طور است که شما احساس می کنید حرف های زیادی دارید اما گوش شنوایی برای شنیدن آنها نیست. بنابراین حرف هایتان را در دل خود نگه می دارید و روز به روز بیشتر فاصله می گیرید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#99
Posted: 31 Aug 2015 09:23
آیا او زن زندگی شماست ؟
قرار نیست زن زندگی شما بدون نقص باشد، همین که از نظر شما کامل باشد کافی است. اما از کجا باید بدانید که او را پیدا کرده اید؟ در اینجا 9 علامت این که شما زن زندگی خود را یافته اید و روزهای مجردی شما به سر رسیده معرفی شده اند:
1. او شما را می سازد
بعضی از دخترها باعث می شوند که در مقابل دیگران به شما احساس کوچک بودن و حماقت دست بدهد. اما دختر رویاهای شما اینطور نیست. در واقع او زمانی که اشتباهی کرده اید اعتماد به نفس شما را باز می گرداند، و زمانی که او در کنارتان است احساس کامل بودن می کنید.
2. او نمی خواهد شما را عوض کند
زنی که از شما می خواهد حتی کوچک ترین رفتارهایتان را عوض کنید هیچ گاه شما را همانگونه که هستید نخواهد پذیرفت. زنی که شما را دوست داشته باشد سعی نمی کند دوست هایتان، طرز لباس پوشیدنتان، سرگرمی ها و یا حتی شغلتان را عوض کند. او شما را همانطور که هستید دوست دارد و می پذیرد.
3. او بزرگترین مشوق شما است
زمانی که می خواستید آن کار را بگیرید او به شما کمک کرد که برای مصاحبه آماده شوید و زمانی که آن کار را گرفتید هیچ کس به اندازه او خوشحال نشد. شاید او در بازی هایی که می کنید استاد باشد، ولی اگر بداند بردن برایتان خیلی مهم است می گذارد شما برنده شوید. او می خواهد شما همیشه برنده و موفق باشید و در این راه به شما کمک می کند.
4. شما او را تحسین می کنید
شما می توانید آشپزی کردن او ، توانایی های مدیریتی او، شم اقتصادی اش و یا ظرافت زنانه اش را تحسین کنید. چیزی که مهم است این است که شما او را تحسین کنید و از این که او را دارید احساس غرور کنید، این که او قهرمان شما باشد و شما هم قهرمان او باشید.
5. به فضای خصوصی شما احترام می گذارد
بعضی زن ها می خواهند زمان همسرشان را کنترل کنند، ولی او اینطور نیست. او به شما فضا و زمان کافی می دهد تا علایقتان را بدون احساس گناه دنبال کنید. او به آزادی خودش نیز احترام می گذارد و می فهمد که زمانی که جدا از یکدیگر می گذرانید باعث می شود زمانی که با هم می گذرانید لذت بخش تر شود.
6. می توانید در مورد مشکلاتتان حرف بزنید
آنقدر به رابطه خودتان اطمینان دارید که بتوانید زمانی که شما را ناراحت کرده است به او بگویید. او نیز در مورد کارهایی که شما کرده اید و او را ناراحت کرده است با شما حرف می زند. با این حال هر دوی شما این انتقادها را تحمل می کنید، چرا که همدیگر را دوست دارید.
7. او شما را می خنداند
شوخ طبعی یکی از اولین چیزهایی است که یک مرد را به یک زن جذب می کند و در زمان سختی ها و مشکلات به شما کمک می کند سختی ها را پشت سر بگذارید. اگر او باعث می شود با صدای بلند بخندید و وقتی دور و بر شماست دنیا روشن تر می شود، او را هرگز ترک نکنید.
8. شما می توانید با هم کنار بیایید
اگر راهی برای حل مشکلات کوچک و کنار آمدن با هم پیدا کرده اید، پس به احتمال زیاد در زمان چالش های بزرگتر نیز می توانید با هم از پس آنها بر بیایید. اینکه بتوانید صحبت کنید، گوش کنید و با هم کنار بیایید مهارتی است که هر رابطه ای برای اینکه ادامه پیدا کند به آن نیاز دارد.
9. تنها او را می بینید
شما به دختر حسابداری که در دفترتان کار می کند یا آن صندوقدار مغازه که همیشه به شما لبخند می زند هیچ توجهی نمی کنید. به هیچ زن دیگری نمی توانید نزدیک شوید. زمانی که او تنها دختری است که فکر شما را به خودش مشغول می کند و از فکر کردن به او احساس خوشحالی می کنید، یعنی اینکه شما شخص خاصی را پیدا کرده اید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#100
Posted: 31 Aug 2015 09:27
چه وقت به همسرتان «نه» بگویید ؟
چه وقتهايي نه گفتن به همسرتان زندگی مشترک شما را به خطر نمیاندازد ؟
وقتي ميخواهد به حريمتان سرك بكشد
همسر حساسي داريد كه از شما ميخواهد كلمه عبور حسابهاي اينترنتيتان را در اختيارش بگذاريد و به او اجازه دهيد كه وقت به صدا در آمدن زنگ پيامك، سراغ تلفن همراهتان برود؟ در اين مواقع بايد قاطعانه به او نه بگوييد و بدون هيچ عذاب وجداني، خواستهاش را نپذيريد. حتي به بهانه مشترك بودن در همه ابعاد زندگي، همسرتان حق ندارد سرزده شريك حسابهاي اينترنتي شما شود. شايد گاهي برحسب اتفاق با هم پاي رايانه بنشينيد، اما دليلي ندارد كه در هر باري كه به صفحه فيسبوك يا ايميلتان وارد ميشويد، او را هم در كنارتان بنشانيد.
وقتي ميخواهد فرد ديگري باشيد
در روز خواستگاري و ماههاي نامزدي، دليلي ندارد كه بهخاطر حفظ آرامش رابطهتان به همه خواستهها و شروط فرد مقابلتان بله بگوييد. اگر احساس ميكنيد بعضي خواستههاي او شما را به آدم ديگري بدل ميكند يا با اصولي براي زندگيتان ترسيم كردهايد همخواني ندارد، شجاعانه به او نه بگوييد. اگر براي كسب موقعيت اجتماعي دلخواهتان سالها تلاش كردهايد اما همسرتان برخلاف ميل شما ميخواهد كار را كنار بگذاريد، بدون تعارف به او نه بگوييد و اگر ميخواهد بيشتر از توانتان مسووليت روي دوشتان بگذارد، بهخاطر عواقب ناخوشايند اين خواستههايش، همان آغاز كار به او نه بگوييد.
وقتي ميخواهيد تنها باشيد
حال خوبي نداريد يا اينكه بعد از چند روز سخت كاري ميخواهيد جمعهتان را در تنهايي بگذرانيد؟ در اين شرايط حق شماست كه به خواسته همسرتان براي مهمان دعوت كردن «نه» بگوييد. دليلي ندارد با هر حالي پذيراي ديگران باشيد و در اوج كلافگي به آنها لبخند بزنيد. اما مراقب باشيد تعداد روزهاي كلافگيتان در سال زياد نشود. شايد پذيرش يكي، دو نه در سال براي همسرتان ممكن باشد اما اگر هر آخر هفته بخواهيد خستگي را بهانه كنيد و او را از ديدن كساني كه دوستشان دارد محروم كنيد، ممكن است رابطهتان شكرآب شود.
وقتي حساب و كتاب بلد نيست
براي همسرتان مهم نيست كه درآمد مشتركتان چقدر است و گاهي خرجهايي ميتراشد كه توان پرداختشان را نداريد يا براي جبران كردنشان به سختي ميافتيد؟ اگر همسرتان تا اين اندازه با حساب و كتاب بيگانه است بايد به خواستهاش براي خريد برخي چيزها يا هزينه كردن در برخي موارد نه بگوييد. اما در چنين موردي تنها گفتن يك كلمه دو حرفي كافي نيست. احتمالا لازم است دليل پاسخ منفيتان را هم با آوردن چند معادله ساده و قابل فهم براي او روشن كنيد.
وقتي نميخواهيد رابطه زناشويي داشته باشيد
حق شما و همسرتان است كه بعد از ازدواج از رابطه سالم زناشويي بهرهمند باشيد؛ اما چنين حقي در هر شرايطي قابل دست يافتن نيست. اگر بيمار شدهايد، حال روانيتان مساعد نيست يا خسته هستيد، دليلي ندارد يك رابطه بدون لذت را به خود تحميل كنيد. شرايطتان را با همسرتان در ميان بگذاريد و با مهرباني و بدون زير سوال بردن مردانگياش به او يك نه موقت بگوييد.
وقتي آماده مادري نيستيد
حق هر كسي است كه بعد از ازدواج خود را در مقام پدر يا مادر ببيند. اما اگر تازه ازدواج كردهايد و از نظر رواني خود را آماده قبول چنين مسووليتي نميبينيد، بايد رودربايستي را كنار بگذاريد و به خواسته همسرتان نه بگوييد. برايش توضيح دهيد كه چرا آمادگي چنين اتفاق بزرگي را نداريد و چقدر از او براي كسب اين آمادگي زمان ميخواهيد. اگر منطقي موضوع را با او در ميان بگذاريد، ميتوانيد بدون ضربه زدن به زندگي مشتركتان به او نه بگوييد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود