انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 88 از 193:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 833«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای مرا در هر سخن بحری گر
وی مرا در هر طرف شهری دگر
دیده ای دارم محیطی در نظر
زو روان هر گوشه ای نهری دگر
عاشق و مست شراب و سرخوشم
هر دمم رنگی است در مهری دگر
من نیم در دهر و دهری نیستم
دهر از آن تو مرا دهری دگر
هر کسی در بحر عشقی غرقه اند
نعمت الله را بود بحری دگر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 834«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
یافتم از نور تو تابی دگر
دیدم از مهر تو مهتابی دگر
جز در خلوتسرای عشق تو
نیست عشاق تو را بابی دگر
دیگران از آب و گل باشند و ما
از گل عشقیم و از آبی دگر
آنکه جان ما خیال روی اوست
دیده ام بیدار و در خوابی دگر
ما محبان حبیب عاشقیم
تو محب حب احبابی دگر
بی سبب ما با مسبب همدمیم
ای مسبب بنگر اسبابی دگر
سیدم در صحبت صاحبدلان
محرم یاران و اصحابی دگر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 835«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جز وجود او نمی دانیم موجودی دگر
غیر جود او نمی یابیم ما جودی دگر
بود بود اوست بود ما خیالی بیش نیست
خود کجا بودی بود جز بود او بودیدگر
دوستان از دوستان دارند بسیاری امید
نیست ما را غیر یار از یار مقصودی دگر
خرقه دادم جرعه ای می داد ساقی در عوض
وه چه سودای خوشی کردیم و هم سودی دگر
شاهد غیبی ما در مشهد جان حاضر است
ای عجب جز شاهد ما نیست مشهودیدگر
قاصد و مقصود ما عشق است و ما آن وئیم
وه چه خوش قصدی که ما داریم و مقصودی دگر
ما ایاز بزم محمودیم و محمود آن ماست
همچو این سلطان ما خود نیست محمودی دگر
عود جان در مجمر دل عاشقانه سوختیم
کس نسوزد این چنین بوئی و هم عودی دگر
بنده ایم و غیر سید نیست ما را خواجه ای
عابدیم و غیر حق خود نیست معبودی دگر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 836«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق جان عاشقان است ای پسر
عشق جانان ، جان جان است ای پسر
عشق نور دیدهٔ مردم بود
گرچه از مردم نهان است ای پسر
عشق جان است و همه عالم بدن
همچو جان در تن روانست ای پسر
آفتاب عشق و در هر ذره ای
می توان دیدن عیان است ای پسر
عین عشق از وحدت و کثرت غنی است
فارغ از شرح و بیان است ای پسر
عاشق و معشوق عشقیم ای عزیز
گر چنین دانی چنان است ای پسر
نعمت الله مست و جام می به دست
ساقی بزم مغان است ای پسر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 837«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مه نقاب آفتاب است ای پسر
آفتاب مه نقال است ای پسر
شب چنین باشد ولی چون روز شد
روشن است و آفتابست ای پسر
می نماید عالمی در چشم ما
چون حبابی پر ز آبست ای پسر
ساقی ما کرد میخانه سبیل
لطف ساقی بی حسابست ای پسر
میر مستانیم و با ساقی حریف
این سعادت زان جنابست ای پسر
گر بخواهی هفت هیکل نزد ما
حرفی از ام الکتاب است ای پسر
نعمت الله در خرابات مغان
عاشق و مست و خرابست ای پسر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 838«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق او ما را به کام است ای پسر
دل که باشد جان کدام است ای پسر
عاشقی در عشق اگر جان را نداد
نزد کامل ناتمام است ای پسر
مجلس عشق است و ما مست و خراب
عمر ما بی او حرام است ای پسر
خوش حبابی پر کن از آب حیات
کو شراب ما و جام است ای پسر
همدم جامیم و با ساقی حریف
عقل را اینجا چه نام است ای پسر
قرض بگذار و خوشی آسوده شو
هر چه داری جمله وامست ای پسر
بندهٔ جانی عبدالله ما
حضرت عبدالسلام است ای پسر
سید ما بندهٔ جانی اوست
پیش او سلطان غلام است ای پسر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 839«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مال قلبش کن لام است ای پسر
قلب آدم نیز دام است ای پسر
دام را بگذار تا فارغ شوی
هر چه ما داریم دام است ای پسر
سر فدا کن در طریق عاشقی
جان که باشد دل کدام است ای پسر
جام ما باشد حبابی پر ز آب
بادهٔ ما عین جام است ای پسر
عاقلی گر عالم عالم بود
نزد عاشق ناتمام است ای پسر
هر یکی را یک دو روزی دور اوست
دور ما اما مدام است ای پسر
نعمت الله در خرابات مغان
رهنمای خاص و عام است ای پسر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 840«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نیست شو تا هست گردی ای پسر
ور نگردی پست گردی ای پسر
غیرت ار داری ز غیرش درگذر
حیف اگر پابست گردی ای پسر
دست دستان زیر دست خود کنی
گرچه نو زان دست گردی ای پسر
خوش در آ در بحر بی پایان ما
تا به ما پیوست گردی ای پسر
عاشقی بگذاشتی دیوانه ای
گرد عقل پست گردی ای پسر
زاهد مخمور باری هیچ نیست
می بخور تا مست گردی ای پسر
در طریق سید سرمست ما
نیست شو تا هست گردی ای پسر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 841«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نام آن لعل شکر بار مبر
وز لبش قند به خروار مبر
با جمالش سخن از ماه مگو
زینت ماه به یک بار مبر
سرمه در نرگس مخمور مکش
دردسر بر سر بیمار مبر
سنبلت بر ورق گل مفشان
رونق کلبهٔ عطار مبر
نزد ما جز خبر باده میار
نام ما جز بر خمار مبر
آتشی در من دلسوز مزن
سر یاران بر اغیار مبر
قیمت گوهر سید مشکن
سخنش بر سر بازار مبر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 842«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بیا با یوسف کنعان به سر بر
چو ما با او در این زندان به سر بر
به دلبر دل سپار و جان به جانان
خوشی در خدمت جانان به سر بر
چه گردی گرد اغیاران شب و روز
به جز یاران و با یاران به سر بر
برابر دار تا سردار گردی
به سرداری به سرداران به سر بر
به سوی ما بیا و آب و جو
درین دریای بی پایان به سر بر
دمی با زاهد مخمور بنشین
بیا با میر سرمستان به سر بر
خرابات است و ساقی نعمت الله
توهم با سید رندان به سر بر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 88 از 193:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA