انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 571 از 718:  « پیشین  1  ...  570  571  572  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۷۸

از سردی جهان لب گفتار بسته ام
چون بلبل خزان زده منقار بسته ام

چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
من دل بر آشیانه پر خار بسته ام

بر سینه سنگ سرمه زند اصفهان و من
دل بر سواد هند جگرخوار بسته ام

دست حنا گرفته گلگون به دوش من
پاداش همتی است که بر کار بسته ام

از بس شکستگی، نبود روی مجلسم
چون کاه روی زرد به دیوار بسته ام

آیینه ام ولی ز تریهای روزگار
بر رو هزار پرده زنگار بسته ام

آن به که آب گوهر خود را نهان کنم
فرد است یخ ز سردی بازار بسته ام

داغش ز چشم شور نمکسود گشته است
گر لاله ای به گوشه دستار بسته ام

در بزم روزگار بجز سوختن چو شمع
دیگر چه طرف از دل بیدار بسته ام؟

چون نقطه تنگدل شدم از پا شکستگی
احرام سیر و دور چو پرگار بسته ام

دل بد مکن که از ته دل نیست شکوه ام
این نغمه را به زور برین تار بسته ام

در زیر بار من نبود دوش هیچ کس
دایم چو سرو بر دل خود بار بسته ام

دزدیده ام به سینه نفسهای آتشین
در راه شعله سد خس و خار بسته ام

صائب ز بستن لب غماز عاجزم
هر چند کز فسون دهن مار بسته ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۷۹

زین نه صدف به روشنی دل گذشته ام
چون بحر بیکنار ز ساحل گذشته ام

مجنون به گرد من نرسد در گذشتگی
چون گردباد، راست ز محمل گذشته ام

از دیر و کعبه نیست خبر رهرو مرا
چون برق بر سیاهی منزل گذشته ام

دلبستگی به سایه مرا سنگ ره شده است
چون سرو و بید اگر چه ز حاصل گذشته ام

صید زبون چه عذر تواند ز تیغ خو است؟
در حشر چشم بسته ز قاتل گذشته ام

ظلم است بنده کردن آزادگان به جود
از راه رحم، خشک ز سایل گذشته ام

چون موج، قدردانی دریاست مطلبم
گاهی اگر به دامن ساحل گذشته ام

سایل به بی نیازی من نیست در جهان
لب بسته بارها ز در دل گذشته ام

صائب شده است سرمه نفس در گلوی من
تا از حجاب عالم باطل گذشته ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۰

روی سخن ز آینه رویان ندیده ام
گاهی ز پشت آینه حرفی شنیده ام

در قبضه من است رگ خواب هر چه هست
هر کوچه ای که هست به عالم دویده ام

لب تشنه فراقم و آماده وداع
تیر ز شست جسته، کمان کشیده ام

از جور روزگار ندارم شکایتی
این گرگ را به قیمت یوسف خریده ام

دامن فشان گذشته ام از باغ چون نسیم
چون گل به رنگ و بوی بساطی نچیده ام

مورم ولی به بال و پر حرف شکرین
خود را به روی دست سلیمان کشیده ام

جوشیده ام به دشمن خونخوار چون شراب
بر روی تیغ گرمتر از خون دویده ام

آن دانه ام که سرمه شده است استخوان من
تا خویش را ز خوشه به خرمن کشیده ام

چون شمع اگر چه هر رگ من جوی آتشی است
در کام اهل دل ثمر نارسیده ام

همت به سیر چشمی من ناز می کند
آب حیات را به تکلف چشیده ام

بر روی نازبالش گل تکیه می کند
عاشق به شوخ چشمی شبنم ندیده ام

اهل نظر به چشم مرا جای می دهند
آن قطره ام کز آبله دل چکیده ام

صائب چو نیست اهل دلی در بساط خاک
من نیز پا به دامن عزلت کشیده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۱

روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام
نقش مراد از آینه گل ندیده ام

آن صید تشنه ام که درین دشت آتشین
آبی بغیر تیغ تغافل ندیده ام

در باغ اگر چه چشم چو شبنم گشوده ام
از شرم عندلیب رخ گل ندیده ام

زان زنده مانده ام که هنوز از حجاب عشق
رخسار یار را به تأمل ندیده ام

مرد مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام

با خصم در مقام تلافی ازان نیم
کز تیغ انتقام تعلل ندیده ام

قانع به بوی پیرهن از وصل گل شده است
عاشق به سیر چشمی بلبل ندیده ام

دوری ز یار صائب و خامش نشسته ای
عاشق به این شکیب و تحمل ندیده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۲

سر بر فلک ز همت والا کشیده ام
تسبیح را ز دست ثریا کشیده ام

هرگز نشد که بر سر حرف آورم ترا
من کز دهان غنچه سخن وا کشیده ام

گرکوه بیستون طرف بحث من شده است
در خاک و خون به موی مدارا کشیده ام

نیسان چرا گهر نکند قطره مرا؟
کم محنتی ز تلخی دریا کشیده ام؟

از پا کشند بی ادبان خار را و من
از خار راه او ز ادب پا کشیده ام

از خاکمال حادثه ایمن نبوده ام
چون سایه رخت خویش به هر جا کشیده ام

بارست بر تجرد من تهمت لباس
داغم که پا به دامن صحرا کشیده ام!

صائب دچار نشتر الماس گشته است
بیش از گلیم خویش اگر پا کشیده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۳

از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام
دل زنده از محیط برآید شراره ام

خورشید محشرست دل آتشین من
صبح قیامت است گریبان پاره ام

نور نگاه چشم غزالان وحشیم
هم در میان مردم و هم بر کناره ام

آن بیدلم که کشتی طوفان رسیده بود
در طفلی از تپیدن دل گاهواره ام

رطل گران خاک بود نقش پای من
تا از شراب عشق تو مست گذاره ام

تا قامت تو سایه نیفکند بر سرم
روشن نگشت معنی عمر دوباره ام

شد برگ زرد و رنگ نگرداند میوه ام
عمرم تمام گشت و همان نیمکاره ام

چون موج از تردد خاطر درین محیط
صائب یکی شده است میان و کناره ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۴

در عین وصل داغ جدایی چو لاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام

شد تشنه تر ز باده روشن پیاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام

مجنون من به گوش فلک حلقه می کشید
روزی که بود ناف غزالان پیاله ام

هر دانه ای به دام نمی آورد مرا
باشد ز کوه قاف چو عنقا نواله ام

پیر مرا فسرده نسازد چو دیگران
با کهنگی جوان چو می دیر ساله ام،

ز افسردگی اگر می لعلی کنم به جام
چون لاله خون مرده شود در پیاله ام

داغی که بود بر جگر از چشم لیلیم
شد تازه از سیاهی چشم غزاله ام

دیگر عنان دل نتواند نگاه داشت
صائب به گوش هر که رسد آه و ناله ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۵

رنگین شده است بس که ز خونین ترانه ام
مرغان غلط کنند به گل آشیانه ام

هر پاره از دلم در توحید می زند
یک نقش بیش نیست در آیینه خانه ام

دل خوردن است قسمتم از گرد خوان چرخ
از مرکز خودست چو پرگار دانه ام

چون موجه سراب درین دشت آتشین
از پیچ و تاب خویش بود تازیانه ام

چشمم چو شمع نیست به جام و سبوی کس
از گریه خودست شراب شبانه ام

سودای زلف سلسله جنبان گفتگوست
کوته نمی شود به شنیدن فسانه ام

آن بلبل غریب نوایم که در چمن
ننشست جوش سینه گل از ترانه ام

مستغنی ام ز خلق که اکسیر عشق ساخت
چون آفتاب چهره زرین خزانه ام

چون غنچه داشتم دل جمعی درین چمن
برباد داد یک نفس بیغمانه ام

صائب ز جای خود نبرد حرف حق مرا
از تیر راست، روی نتابد نشانه ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۶

تا شد به داغ عشق هم آغوش سینه ام
صحرای محشری است سیه پوش سینه ام

درد ترا نکرده فراموش سینه ام
چون خم به زیر خاک زند جوش سینه ام

طوفان جلوه تو چو در دل گذر کند
دریا شود ز موجه آغوش سینه ام

از خون نوح آب خورد تیغ موجه اش
آن بحر را که ساخته خس پوش سینه ام

خورشید دیگر از بن هر موی من دمید
تا شد زداغ عشق قدح نوش سینه ام

آغوش صبح، زخمی اقبال من شده است
تیغ که را کشیده در آغوش سینه ام؟

چون بحر تا دلم صدف گوهر تو شد
هرگز نشد ز جوش تو خاموش سینه ام

آیینه ای است پیش رخ آفتاب حشر
زان خنده های صبح بناگوش سینه ام

چندین هزار حلقه منت کشیده است
از درد و داغ عشق تو در گوش سینه ام

گردیده همچو خانه زنبور در بهار
از نیش غمزه تو پر از نوش سینه ام

صحرای حشر داغ سیاهی فکنده ای است
تا شد ز داغ عشق سیه پوش سینه ام

عشق از هزار پرده مرا صاف کرده است
جامی شده است پر می سر جوش سینه ام

از داغهای تازه که فرش است هر طرف
صحرای محشری است سیه پوش سینه ام

صائب دگر چه کار کند آتش جگر
کز نه فلک گذشت به یک جوش سینه ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۷۸۷

هرگز نشد به حرف غرض آشنا لبم
آسوده است از دل بی مدعا لبم

هر چند چو صدف ز گهر سینه ام پرست
نتوان به تیغ ساختن از هم جدا لبم

آه مرا به رشته گوهر غلط کنند
از دل ز بس که آبله چیده است تا لبم

منت خدای را که یکی بود حرف من
هر چند شد به عالم صورت دو تا لبم

تبخاله ها به ناله درآیند چون جرس
از درد چون شود به فغان آشنا لبم

چون گل مگر ز زخم سراپا دهن شوم
کی می کند به حرف شکایت وفا لبم؟

چون اهل دل گشاد من از حرف حق بود
آن غنچه نیستم که گشاید هوا لبم

دایم ز گریه گر چه مرا چشم و دل پرست
از ناله همچو کاسه خالی لبا لبم

از بس ز لب گشودن بیجا گزیده شد
لرزد به خود ز گفتن حرف بجا لبم

این چاشنی که قسمت من شد زخامشی
مشکل که بعد ازین شود از هم جدا لبم

رنگ شکسته کم ز زبان شکسته نیست
از ضعف، حال من نکند گر ادا لبم

گر خون شود ز تنگدلیها، نمی برد
چون غنچه التجا به نسیم صبا لبم

جان می دهد ترانه من اهل عشق را
صائب به لعل یار رسیده است تا لبم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 571 از 718:  « پیشین  1  ...  570  571  572  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA