انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 18 از 94:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  93  94  پسین »

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها


مرد

jems007
 
من با زن داداشم در خونه جدید

سلام امروز می خوام داستان سکس من و زنداداشم مریم را براتون تعریف کنم.این داستان مربوط میشه به 5 ماه پیش. درباره خودم بگم که من 27 سالمه و مجردم و درباره داداشم بگم که اون 35 ساله و زن داداشم 33ساله با اندام بلند و کونی قلمبه و یه پسر بنام امیر داره که 8 ساله ستو کلاس دوم ابتدایی. داستان از اونجا شروع شد که داداشم به تازگی یه آپارتمان 15 سال ساخت برای زندگی خرید.و کارای ابتدایی از جمله زدن رنگ و برقکاری و .... را باید انجام میداد خونه را پس از تحویل یه دست رنگ زد و من از اونجایی که تو کارای فنی وارد بود کارای برقکاری و... را به من داد که براش به طور مجانی انجام دهم . بعد از این که کارای برقکاریشو تمام و کمال انجام دادم فردا جمعه اثباب اساثیه شو اورد و شروع کردند به چیدن و من هم به اتفاق خانواده ام در کارا چیدن بهشون کمک می کردم اینو بگم که به جای نصب پرده از یه تیکه پارچه استفاده کرده بودن که دید نداشته باشه . اون شب بعد از شام داداشم از جایی که اون باید فردا به سرکار میرفت از من خواست که فردا به منزلشون برم تا یه سری کارای مردونه از جمله نصب پرده و نصب وسایلی در حمام و توالت و آشپزخونه را براش انجام بده . منم خوب قبول کردم فردا به خونه داداشم رفتم چه موقعیتی بود داداشم که سرکار و پسرشم مدرسه و من اصلا حس خاصی نسبت به زن داداشم نداشتم ولی بعضی مواقعه با شلوار بود کونشو دید میزدم در حال انجام کارا بودم و اونم داشت وسایل آشپزخانه رو جابجا میکرد و وقتی دولا میشود منم یواشکی دید میزدم بعد از نصب پرده ها شاشم گرفته بود رفتم توالت (یه توضیحی از توالت بدم که درب حمام وتوالتشون قدیمی و از قفلهای قدیمی میخوره که از بیرون داخل و برعکس معلومه) خلاصه من به هوای اینکه شاشم دارم رفتم به توالت و به فکرم زد که از پشت در تو حال و آشپزخانه رو ببینم که زن داداشم چیکار میکنه و دولا میشه بتون با خیال راحت دید بزنم که یحو دیدم زن داداشم یه نگاهی به در توالت کرد و پاورچین به سمت درب اومد من سریع رفت و رووی سنگ توالت نشستم و متوجه شدم که صدای شکستن عضلات پای زن داداشم اومد از پشت درب زیر چشمی یه نگاهی به سوراخ انداختم دیدم که بله تاریکه احساسم بهم میگفت داره از سوراخ تو رو دید میزنه من که از این قضیه کیرم راست شده بود شروع کردم به ور رفتن به کیرم بعد از یک دقیقه ور رفتن به فکرم زد پاشم روی توالت فرنگی بشینم و شروع کنم به جلق زدن تا این که با کیر راستم پاشود زن داداشمم پاشو رفت عقب روی توالت فرنگی نشسته و شلوارم تا مچ پا دادم پایینو شروع کردم به ور رفتم به کیرم هی زیر چشمی تو سوراخه نگاه میکردم ولی هنوز نور بیرون میامد یکی دو دقیقه صبر کردم دیدم نه خبری نیست فکر کنم خیال کرده میخوام بیام بیرون پیش خودم گفتم حیف و میخواستم پاشم بیا بیرون که وایسادم تا کیرم بخوابه تا این که دیدم بله صدای نشستنش دوباره اومد و زیرچشمی دیدم بله تاریک و داره دید میزنه منم شروع کردم به ور رفتن با کیرم بعد از سه چهار دقیقه یکدفعی زن داداشم درب را باز کردو امد تو من که خیلی دست پاچه شده بودم در صورتی که شلوارم پایین بود رفتم شلوارمو بیارم بالا که زن داداشم اومد جلو و کیرمو گرفتم و با لحن شهوت گونه ای گفت میزاری بخورمش من که رو نمیشد به اون نگاه کنم گفتم نمیدونم او شروع کرد به مالوندن کیرمو و بعد گفت بیا بریم تواتاق منم شلوار و شورتم کشیدم بالا ولی زن داداشم دوباره کیرمو در اورد و منو کشید رفتیم تو اتاق شروع کرد به کشیدن پایین شلوار و شورتم و شروع کرد به خوردن وای چه لذتی بود چقدر حشیری شده بودیم دوتامو بعد از 2 دقیقه خوردن شروع کرد به لخت کردن منو شلواروشورتمو از پام در آوردو بهدش شروع کرد به لخت شدن شلوارشو با لباسشو در اورد وای چه سینه هایی وای چه کونی داشت منو خوابوند روی تختو شروع کرد به خوردن کیرم منم شروع کردم به دست زدن سینه هاش از روی کرست همینجوری که سینه هاشو می ماندونم دستشو بر عقبو بند کرستشو باز کرد من همون شروع کردم به مالوندن بعد از چند دقیقه من دستشو گرفتم و کشاندمش بالا تا ازش لب بگیرم ولی اون زیاد پاییه نبود گفت من بعدم میاد منم در صورتی که روم بود زدمش کنارو خودم رفتم روش شروع کردم به خوردن گردونشو و گوشاش و با دستام سینه هاشو می ماندونم و بعد رفتم به سراغ سینه هاش و بعد هم شروع کردم به در آوردن شورتشو خوردن کوسش بعد از چند دقیقه که با هم حال کردیم من که می ترسیم ار کوس بکنمش تصمیم گرفتم که از کون بکنمش ولی اون اجازه اینکارو به من نداد گفت کردن نه هی از من اصرار و از اون انکار تا اینه گفت ولش کن دیگه دوباره شروع کرد به خوردن کیرم و بعداز چند دقیقه آبم اومد بعدش دراز کشیدم روی تختو اونم یه چند دقیقه ای خوابید کنارم من شروع کردم به بغل کردنشو بعد از چند دقیقه خودش بلند شودو گفت پاشو بپوش بریم کارامونو انجام بدیم اون لباسشو و پوشیدو منم همینطور رفتیم سراغ کارمون تا پسر داداشم از مدرسه بیاد در حال انجام کارا هی من به اون به شوخی ور میرفتم و هم اون به من ولی می گفت مواظب باش جلوی کسی اینکارا رو نکنی . الانشم همه چیز بین خودمون مونده ولی تا حالا موقعیتی دیگه ای پیش نیامده که برم خونه شون با هم تنها باشیم ولی بعداز موقعا که پیش میاد من دستمو میکنم تو شورتش یا لباس و می مالونمش.
لوتی جون تولدت مبارک
     
  
مرد

 
داستان قرص شهوت

چند روز قبل یكی از رفیقام یه قرص دایره ای نازكی بهم داد گفت این برای سكس هست.من دیده بودم كسایی كه میخوان بكنن ازون قرصا میخورن ولی برای اینه كه كیرشون بلند بشه بتونن بكنن و شاید بار دومم بتونن بكنن.ولی كسی كه اینو بمن داد تاكید كرد كه نصفشو تو بخور و نصفشو كسی كه میكنه بخوره. سه ساعت قبل از سكستون. هم كیرتونو بلند میكنه هم شهوتتون رو هزار درجه زیاد میكنه و كمرتونم خیلی سفت میشه و یكی ازون سكسهای موندنی میشه براتون.
منم كه دیدم این قرصو داده بهم یه حال خوشگلی بهش دادم گفتم اینطوری نمیذارم همه كسی بكنه منو.ولی این بخاطر قرصیه كه دادی بهم.فرداش كه دیروز بود رفتم سراغ یكی از اونای كه قبلا با من اشنا شده بود و خیلی منو كرده. كاملا با سكسش اشنا بودم. بهش گفتم این قرص رو بخوریمش و بعد شروع كنیم. سه ساعت تموم شد و چون لباسامونو دراورده بودیم دوتاییمون میل داشتیم سكس كنیم ولی اینكه یه حرارتی از شهوت بهمون داده باشه یا اون قرص اثری گذاشته باشه اصلا نبود. تلفنی بهش گفتم این چیه؟ اشتباه نكردی؟
گفت نه .این معجزه میكنه.ولی در باره من و اون رفیقم هیچ اثری نداشت. تازه امشب متوجه شدم چه قرصیه. دارویه عفونت مجاریه ادرار هست كه وقتی كسی میخوره ادرارش هم خیلی سرخ رنگ میشه.
خیال گرده بود ما تازه كاریم و تحت تاثیر قرار میگیریم. به رفیقم گفتم من بدم نمیاد یه حال كوچكی كنیم ولی مزه سكس حسابی نمیده بهم. اگه میخوای بكنی تو بكن. .اونم برام ساك زد و كیرشو گذاشت زید بیضه هام و كمی اینطوری سرگرم شدیم و معمولی ارضا شدیم . تموم شد. این قرصها رو نمیدونم از كجا میتونیم بدست بیاریم كه بتونن شهوت رو هم زیاد كنن. بجز راست شدن كیر و كمر رو هم سفت كنند. شما چیزی میشناسین؟
گذشته ها را فراموش میکنم .
     
  
مرد

 
دوستی و سکس با عروس خالم

سلام. خاطره ای که میخوام براتون بگم ازسکس خودم وعروس خالمه. اول اینو بگم چه دختراوچه پسرها تو فامیل دوسدارن با بعضی ها سکس کنن و کلا احساس خوبی نسبت به هم دارن من و سولمازم اینجوری هستیم.ماجرا از اونجا شروع شد که ما با هم اس بازی میکردیم وکم کم اس های من تبدیل شدن به سکسی.دیدم سولمازم بدش نمیادو اونم سکسی میده. پیش خودم میگفتم کاش از دلش خبر داشتم .ولی میدونستم چون شوهرش همش سر کاره و کمتر وقتشو با زنش میگذرونه سولماز خیلی دلش میخواد با یکی سکس کنه.بنابراین خیلی با هم شوخی سکسی میکردیم اما فکرشم نمیکردم اون به من پیشنهاد بده.یه روز دیدم زنگیدو همینجوری که صحبت میکردیم گفت ببین مجیدمن احساس خوبی نسبت به تو دارم از شرایط منم که باخبری شوهرم هیج وقت پیشم نیست منم دوسدارم یکی پیشم باشه وهوامو داشته باشه من الان 29 سالمه وتو 22 سالته وواسه یه زن هیچی بهتر از این نیستو... فقط باید قول بدی کسی نفهمه.منم دیدم خودم مجردم .نیاز دارم به جنس مخالف خلاصه دوستی ما شروع شد .اینم بگم که سولماز از اون زنای شاسی بلن با کونی قلمبه و پر گوشته که هر مردیو اسیر خودش میکنه .

یه شب باهم اس بازی میکردیم.تنها بود. منم میدونستم.گفتم اگه تنهایی بیام پیشت نترسی؟ فرستاد خفه میدونستم میخواد اما روش نمیشد .گفتم دیگه بهم اس نده همون بهتر رابطمون فامیلی باشه بای. یهو دیدم بد از چند لحظه یه اس اومد با خوندنش موهای تنم سیخ شد نوشته بود.میتونی بیای ماساژم بدی اخه خیلی خستم. منم از خدا خواسته گفتم 10 دیقه دیگه اونجام.سریع یه اژانس گرفتم ورفتم خونشون زنگ زدم موبایلش برداشت گفت اوسکولت کردم برو. منم گفتم باشه بای. یهو دیدم درو زد. اروم رفتم بالا.دیدم در بالام بازه رفتم تو دیدم چادر سرشه اما زیر چادر یا تاب ویه شورت لی پوشیده.نشستیم رو تخت یه ذره صحبت کردیمو اروم چادرشو برداشتم وای چی میدیدم از اونا که تو فیلم سوپر همه میبینیم. قلب جفتمون داشت تند تند میزد.خوابید رو تخت.اروم ازش لب گرفتم .تابشو زدم بالا سینه هاش خیلی بزرگ بود نوکشونو گاز زدم صداش در اومد. اروم تابشئ د اوردم وسینه هاشو لیس زدم اروم صداش مینود اه اه میکرد بد رفتم سراغ شلوارش یهو کشدم از پاش بیرون وای چه کسی سفید بزرگ پشماشم زده بود اروم بازه بازش کردم زبونمو تا ته کردم تو سوراخ کسش.داد میزد وااااای مردم سوختم داغه .. از این هزیونا که همه زنا میگن. بد اروم کیرمو بردم سمت سوراخ کسش کردکم تو همین جوری محکمتر میکردم کسش خیس خیسو داغ بود.بد برگردوندمشو کونه سفیدو بزرگشو خوردم میخواستم این سکس تو خاطرش بمونه. بداز پشت گذاشتم تو کونش اما نذاشت گفت دردم میگیره منم دوباره برگردوندمشو پاهاشو باز باز کردم و بادو تا دست پاهاشو نگه داشتمو هی تلمبه میزدم صداش داشت از روی شهوت ابمو میوورد. سریع بیرون کشیدمو از قبل یه کاندم اوورده بودم گذاشتم سر کیرمو دوباره گذاشتم تو. اینبار خیلی حال کرد نگو کاندوم خارداره و بد بهش حال میده .

بعد از 2 دیقه بلندش کردمو.دساشو گذاشتم رو دیوار از پشت تلمبه میزدم همین جوری میکردمش ولی اون خیلی بیشتر از من حال میکیرد.گفتم ابم داره میاد گفت ماله منم داره میاد پریدیم رو تخت چنتا تلمبه زدم همدیگرو سفت بغل کردیمو یهو دو تامون یه اه کشیدیمو چند دیقه همون جوری خوابیدیمو بعد گفت تو برو دیگه عزیزم الان ممکنه یکی بیاد.

اونشب اولین سکس من با سولماز بود.اینم بگم که سولماز یه پسر 4 ساله ام داره که تو اتاق خوابیده بود. اونشب تموم شدو. بد از چن روز دوباره زنگیدو گفت خیلی دوسم داره تا وقتس که من مجردم میخواد با هم باشیم .منم قبول کردم.ولی از یه طرف میدیدم اون شوهر داره از یه طرف دلم براش میسوخت از یه طرف خودم دلم میخواست بلاخره منم ادممو...خلاصه الان چند وقتیه که با همیمو از هم دیگه لذت میبریمو. زندگیمونو میگذرونیم.هفته ای 1 بارم با هم سکس داریم.بهترین هشو میزارم کنار واستون میفرستم..عاششششششششششششق همتون مجید..تابستان
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
سكس پسر و دختر
بعضی قسمتای سایت مربوط به سكس با پسرایست و قسمتای دیگه مربوطه به دخترا .ولی بعضی سكس ها طوری شكل گرفتن كه توی اون هم پسر بوده و هم دختر.بعضیا به یه پیرمرد میگن پدرجان بذار كمك كنم از خیابون رد بشی ولی اون پیرمرد پدرش نیست.یا یك نفر میگه پسرم چند سالته؟ در حالیكه ما پسرش نیستیم.اینها اصطلاحه كه بكار میبریم. یكی از فامیلای دورمون كه توی شهرستان زندگی میكنن برای اینكه از من بزرگتر بود بهش میگفتم خاله جون. اما خاله من نیست. خاله های من سنشون خیلی زیادتره از این كسی كه من بهش میگفتم خاله جون.
اسم خاله جون لیلا خانم بود و اون موقع كه این چیزا اتفاق میفتاد بیست و یك یا بیست و دو سال داشت و از من شش هفت سال بزرگتر بود.توی تابستون رفتیم شهرستان و یك هفته موندیم اونجا.وقتی خواستیم برگردیم. من خیلی دلم میخواست بازم بمونیم و ازونجا كه خاله جون منو خیلی دوست داشت و منم دلم میخواست شهرستان بمونم.به لیلا خانم گفتم یك كاری كن. بگو من بمونم اینجا و خودم میارم میرسونمش. داداشم بگی خیالش جمع میشه قبول میكنه. و اینطوری شد كه من موندم اونجا.
از همون روز اول من و لیلا توی اطاقش با هم مینشستیم پای كامپیوتر و من با چت از دوستام وی پی ان میگرفتم و اونم با اون وی پی ان سایتهایی رو كه میخواست باز میكرد و باهم كم كم سایتهای سكسی رو نگاه میكردیم و میخندیدیم. خیلی بمن میگفت به مادرم چیزی نگی .و منم قول دادم مادرش چیزی ندونه. مادر لیلا هم فكر میكرد من یه پسر بچه هستم و براش مهم نبود توی اطاق دخترش با اون تنها باشم.
تا اینكه روز دوم سوم بود كه داشت با دوست پسرش چت میكرد .وبكمشو روشن كرده بود و ما میتونستیم اون پسره رو ببینیم و اونم لیلا و منو و بهش گفت این دختره یا پسره؟ و منو گفت بشینم روی صندلی روبروی وبكم.
اون پسره دوبرابر من سنش بود ولی با لیلا دوست بود و وقتی منو دید گفت خب معلومه این پسره.لیلا گفت اشتباه كردی دختره.و از فامیلای دورمون هست..نشستن با هم چت كردن و من هم رفتم توی حیاطشون بازی میكردم .
لیلا صدا زد و گفت بیا كار دارم. منو نشوند روی صندلی اطاقش و شروع كرد برام رژ لب زد و موهامو صاف كرد و دوتا گوشواره زد و یه دامن كوتاهی كه كنارش چاك داره بمن داد پوشیدم. منو به مادرش نشون داد و خیلی خندیدیم و میگفتن تو خیلی خوشگل شدی. از دخترا هم خوشگلتر شدی.و دوباره رفتیم توی اطاقش و چت كردن شروه شد و منو به دوست پسرش نشون داد. اونم باور كرد من دخترم. و میگفت لیلا این دختره اسمش چیه؟ میشه اینم بیاری سكس كنیم؟
تا اینو گفت .من گفتم خاله جون این دوست پسرت چی میگه؟ لیلا خیلی راحت گفت این دوست پسرمه اسمش داریوشه و سكس میكنیم.از اولش هم فكر كرد تو دختری ولی خواست زرنگی كنه گفت پسری. تو هم راستشو بگو. میخوای بگی تا حالا سكس نكردی؟
دوست دارم راستشو بگی. من با همه دوست پسرام سكس داشتم و بازم دارم .گفتم خاله جون خب من پسرم اخه نمیتونم بگم و چون میگی راستشو بگم خب راستش اینه كه نمیشه هیچی نداشت ولی ......ولی....خب خاله جون روم نمیشه بگم. لیلا خندید و گفت خب باشه . من میخوام برم اونجا پیش داریوش تو هم میخوای همینطوری بیا بریم. من میخوام روشو كم كنم. نمیخواد بترسی. با تو كاری نداری. ولی دهنت رو باز نكنی به مادرم چیزی بگی .و بهمین راحتی من با همون لباس دخترونه با لیلا رفتیم خونه داریوش. به مادرش گفت مهرداد رو میبرم خونه یكی از دوستام.
سوار یك اژانس شدیم و رفتیم. من نه حجاب داشتم و نه لباس پسرونه.توی ماشین لیلا گفت من از سكس لذت میبرم. داریوش میگه پسرای خوشگل و نازنازی رو میكنن. تو هنوز صدات نازكه . مو نداری و خیلی قشنگی. فرق تو با دختر چیه؟ نگی رابطه سكسی نداشتی.گفتم داشتم خاله جون.ولی میترسم بگم. داریوش با من كاری نداره؟
رسیدیم و وارد منزل داریوش شدیم و داریوش هم تیپ خوبی داشت و هم تنهایی زندگی میكرد.لیلا رو بوسید و تا مانتوشو دربیاره با من صحبت كرد و گفت خب دختر خانم اجازه میدی شما رو ببوسم؟ اسمتون چیه؟ من از ترس اینكه خراب نكنم كم حرف میزدم اما لیلا فورا گفت مهریه. اسمش مهری هست.از اقوام دورمونه از تهران اومده. با خودم گفتم چه عجب یك كلمه حرف راست زدی.
لیلا جلوی چشمای من براحتی لباساشو دراورد و با خنده و شوخیهای جالبی كه ندیده بودم پرید بغل داریوش.داریوش هم كیرشو راحت از جلو میكرد توی كس لیلا و سكسشون بعد از اون مقدمه هایی كه داشتند و پستوناشو میمالید و سینشو میخورد و برای من عجیب بود .بار اولی بود از جلو میدیدم سكسشون شروع شد.
به یك چیز اصلا فكر نمیكردم . به اینكه یك دختر نباید جلوش باز باشه ولی لیلا براحتی از جلو پاهاشو بالا داده بود و داریوش هم چه كردنی میكرد بهش. من تا اون موقع چند بار كون داده بودم میدونستم سكس چیه. و كیر كلفت برام اشنا بود.من قبلا كون میدادم اولش كمی بدنمو میمالیدن یا نمیمالیدن و میكردن توی كونم .و تا اخرش كون كردن بوداما سكس با دختر از جلو رو ندیده بودم و همزمان كه داریوش كیرشو كرده بود توی كس لیلا بوسش میكرد و سینه هاشو میخورد و بقیه حالتای سكس مثل پسر بود. از عقب میكردش اما میكرد توی كسش. روی زانوهاش.
نیم ساعتی گذشت و من فقط نگاه میكردم.بدون اینكه بفهمم چی شددیدم لیلا به یك طرف خوابید و دیگه ساكت شد. در طول سكس خیلی اه و ناله میكرد و چیزای میگفت كه معلوم بود خوشش میاد.وقتی داریوش كیرشو دراورد و لیلا ساكت شد داریوش همونطور برهنه روی چهار دست و پاهاش اومد طرف من و گفت مهری جون اجازه هست؟ و همون دامنو بالا زد .
نگران شدم نكنه بخواد منو بكنه.اونجا جلوی لیلا و بدتر بفهمه من پسرم.منم فقط گفتم خاله جون میخواد منو هم چیز كنه .لیلا خیلی راحت گفت عزیزم اون از جلو نمیشه .
و بمن گفت مهری جون دوست داری سكس كنی مثل همیشه میتونی. از نظر من اشكالی نداره. داریوش گفت میدونم .این پرده رو باید بزنمش برات ولی هر وقت خودت دوست داشتی .دامنو بیرون اورد و منم تنها كاری كه كردم این بود كه دمر خوابیدم و شورتمو كشیدم پایین.
داریوش تف زد به كیرش و كون منو هم تف زد و رونش كرد و گذاشتش و فشارش داد تو. هم خیلی كیرش كلفت بود و هم میتونست اروم فشار بده ولی طوری فشار میداد تو كه تحملش سخت بود. گفتم اییییی خاله جون بهش بگو ارومتر . ای ای خاله خاله با تو هستم ها. برگشتم دیدم خاله نشسته كنارش و داره كردن منو نگاه میكنه. گفتم خاله جون بهش بگو دیگه. همونو بگو. منظورم این بود كه بگه من پسرم و تقریبا تازه كارم. داریوش گفت چیو بگی؟ لیلا چیو میگه بگی. لیلا گفت هیچی. پردشو . دوست پسراش اینهمه كیر ندارن. یه دول كوچولو دارن.خوشگه مگه نه؟ مهری خیلی قشنگه . مگه نه عزیزم؟
میبینی اندامشو؟داریوش هم با اون صدای كلفتش میگفت جوووون آره عزیزم . خیلی قشنگه. كون به این میگن. قد چهار تا كس مزه میده كردنش.و همونطور كه میكرد لیلا رو بوسید و گفت البته بجز تو عزیزم.
دستاشو از زیر بدنم اورد و سینمو گرفت .گفت پس سیناهات كو عسلكم.
از اون روز به بعد من شدم عسل داریوش و هر بار لیلا رو میكرد منو به اسم عسل خیال میكرد دخترم و میكرد .سه بار بیشتر نشد. اما داریوش دو نفرمونو كرد و با اینكه باید با لیلا تموم میكرد ولی با من تموم كرد.
اون شب لیلا خیلی از من پرسید كجا كون دادی چند نفری كردنت و من هم توضیح دادم. و قرار شد فرداش با لباس پسرونه بریم پیش یكی دیگه از دوست پسراش.
اونا دو نفر بودن. یكیشون لیلا رو میكرد و یكیشون منو. بعد جاهاشونو عوض میكردن. تنها چیزی كه خیلی عجیب بود این بود كه دوست پسراش خیلی كیر كلفت بودن و من بعدا متوجه شدم كه اون كسایی كه دختر باز هستن شاید كون خیلی خوشگل باشه میكننش ولی دختر بیشتر دوست دارن و كیرشون خیلی كلفتتره. ولی كسایی كه پسر دوست دارند بكنند دختر نمیكنند و اگر هم باشه بیشترشون میلی ندارند اما كیرشون بعضیاشون به این كلفتیه.
وقتی منو میكردن هر چی میگفتم خاله جون بگو ارومتر بكنن من خیلی تازه كارم. من هنوز كیر به این كلفتی هنوز ندیدم. لیلا فقط سكوت میكرد. شاید به این دلیل كه حسودیش میشد. هر كدوم دوست پسراش كه میدیدن منو میگفتن این دختره یا این پسره بدنش خیلی خوشگلتره .
ولی برای اینكه لیلا ناراحت نشه میگفتن بجز تو. از همه دخترای دیگه خوشگلتره و بدنش و كون و بدنش خیلی قشنگتره.از چهار نفر دوستاش داریوش فقط فكر كرد من دخترم. دیگه قبول نكردم با لباس دخترونه بریم جایی.ولی وای از وقتی میكردنم. هر چی میگفتم اروم آرومتر منو بكنید لیلا میگفت نه دیگه بكنیتش.و یا اونا توجهی نمیكردن. ولی لیلا رو از جلو طوری میكردنش كه شاید از همون موقع بود از سكس با دخترا بدم اومد. بدم نمیاد ولی سكس با دخترا در نظرم اصلا قشنگ نیست.
وقتی سكس لیلا رو میدیدم میفهمیدم من سكس نمیكنم. یك نفر منو بكنه سكس نمیشه. لیلا كس میداد و كون میداد و چقدر ساك میزد و بدنشو سینه هاشو میخوردن و كارایی میكردن كه فقط میفهمیدم كار من یه سكس خیلی ساده و معمولیه و شاید بعدا ادامش دادم به همون دلیل بود كه كار خودمو ساده و معمولی میدیدم.لیلا یكبار ازدواج كرد و باز جدا شد و دوباره با یك نفر دیگه ازدواج كرد .
وقتی دو سال پیش منو دید گفت بازم كون میدی؟ گفتم آره مگه میشه نداد. تو چی؟ گفت نه دیگه من شوهر دارم ولی بكسی كه چیزی نگفتی؟ گفتم نه من نگفتم ولی تو به یكی گفتی كه منو كردن و خودم برات تعریف كردم. اول زد زیرش و گفت نه ولی دوباره گفت خب اره گفتم ولی اون یه پیرزنه كه براش گفتم و منو قسم داد كه راستشو بگم.منهم گفتم كه پسر خیلی نازی هستی و میكننت و تو هم دوست داری . نوجونیه دیگه .بخاطر خودت گفتم چون میدونست مادر بزرگ كه یك كارای میكنی.
بهش گفتم شما دخترا اصلا جنبه ندارید و نمیتونید حرف و راز كسی رو نگه دارید. من تا الان بكسی نگفتم.
اینجا باید از یكی از دوستانم تشكر كنم.پایان...
     
  
مرد

 
کیرم بدشانسی آورد

معمولا ما جمعه ها میایم محل، آخه فامیلامون اینجان اونروز هم من چون امتحان سنجش داشتم بعداز ظهر اومدم و مستقیم رفتم خونه داییم. زنگ زدم دخترداییم درو باز کرد و رفتم تو؛دیدم رو پله ها کفشی نیست بهش گفتم مادرم اینا اینجا نیومدن؟ گفت نه نیومدن؛ گفتم خونه کی هست؟ گفتش مامان حمومه بابا هم مهرانو برده زمین فوتبال. گوشی رو از جیبم درآوردم به پدرم زنگ زدم گفتم بابا کجایین؟ گفت ما صبح اومدیم خونه بابابزرگ گفتم من بیام اونجا؟ گفت نه ما غروب میایم خونه داییت منم گفتم باشه
از پله ها رفتم بالا به دختر داییم دست دادم و رفتیم تو خونه
دخترداییم اسمش یلداست و 14 سالشه خیلی لاغره فقط قد کشیده ولی چهرش خیلی ناز و خوشکله خیلی هم سفیده. داشتم تلویزیون نیگاه میکردم یلدا هم داشت تکالیفشو می نوشت که زنداییم اومد تو اتاق گفتم سلام عافیت باشه گفت سلام از اینورا؟ گفتم شما که نمیاین طرف ما ؛ ما خودمون اومدیم زنداییم با یه شلوار پارچه ای و یه بلوز تنگ از حمام اومده بود البته زنداییم تقریبا لاغره و تو اون لباس فقط کون و سینه هاش قشنگ و خوشکل معلوم بودن و خودنمایی میکردن و همینم برای من کافی بود تا حشری شم. زنداییم رفت آشپزخونه و 3تا چای آورد و خوردیم گفت چی شد تنها اومدی پس بابا مامان کجان؟ بهش گفتم صبح خونه بابابزرگ بودن و غروب میان اینجا گفت پس حتما شام میمونین با خنده گفتم آره دیگه گفت داشتی میومدی نونوایی داخل محل بسته بود گفتم آره چطور مگه؟ گفت پس من زودتر برم نون بگیرم تا نونوایی کنار جاده نبسته گفتم من میرم میگیرم گفت نه تو بمون به یلدا تو حل تمریناش کمک کن فردا امتحان ریاضی داره گفتم باشه دیگه
زنداییه هم رفتو من موندمو یلدا
همونجوری که داشتم با یلدا ریاضی کار میکردم چشمم افتاد به خط وسط شلوارش که افتاده بود لای کسش و کناره هاشم خیلی قشنگ باد کرده بود تو یه چشم به هم زدن کیرم از خواب بیدار شد؛ من تا اون موقع به یلدا چشم بد نداشتم چون هم سنش کم بود هم اندامی نداشت که تو چش بیاد و اخلاقش هم هنوز بچه گانه بود ولی وقتی دو تا زانوشو بهم چسبوند و کف پاهاشو رو زمین گذاشت و کتابو روی زمین بین پاهاش گذاشت اون کس جمع و جور و نازش که از بین لاپاش زده بود بیرون کیرمو شق کرد؛ تازه به جاهای دیگه بدنش دقت کردم نوک سینه هاش یه حالت شهوت انگیزی از زیر تی شرت تنگش مشخص بود که آدمو وسوسه میکرد بخورتشون حالا دیگه کاملا حشری شده بودم موقع تمرین دستمالیش میکردم یه دستمو انداختم دو کمرشو ؛ کمر و پاهاشو طوری که شک نکنه لمس میکردم .دیدم نه نمیشه کیرم داره میترکه باید یه کار اساسی کنم تا زندایی نیومده؛ یهو یه فکری به ذهنم رسید که قبلا که بچه بودم برای لاس زدن با دخترای فامیل انجامش میدادم ولی یلدا سنش بالاتر از یه بچه بود و میفهمید گفتم بادا باد
بهش گفتم خسته شدی میخوای یه خورده استراحت کنیم اونم از خداش بود گفت آره خسته شدم گفتم پس برای اینکه حوصلمون سر نره بیا با هم یه بازی کنیم گفت چه بازی؟ گفتم اول برو یه روسری بزرگ بیار بهت میگم رفت و روسری رو آورد گفتم تو این بازی به نوبت یکی چشمش بازه و یکی چشمش با روسری بسته اونی که چشمش بازه یه چیزی رو میزاره تو دهن اونیکه چشمش بستس و باید با دهنش بفهمه اون چیز چیه
یلدا قبول نمیکرد و میگفت نه تو میخوای منو اذیت کنی و آشغال و چیز کثیف تو دهنم بزاری آخه حقم داشت چون من همیشه سربه سرش میزاشتم و باهاش شوخی های خرکی میکردم بالاخره با هزار جور قسم راضیش کردم اول چشم منو بست و رفت یه پاک کن گذاشت رو لبم منم سریع گفتم پاک کنه یه دوسه بار جامون عوض شد تا اینکه گفتم دیگه شروع کنم اول انگشتمو گذاشتم رو لبشو بعد بردم تو دهنش که گفت انگشت حساب نیست گفتم باشه الان میرم یه چیز میارم ببینم میتونی حدس بزنی. رفتم اونور اتاقو زیپمو باز کردمو کیر عزیزم که به حالت نیمه سفت آویزون بود رو درآوردم و رفتم جلوی یلدا کیرمو گذاشتم جلوی دهنش و به لباش چسبوندم گفت چقدر بزرگه چرا اینقدر گرمه گفتم اینا همه از نشونه هاشه باید با این نشونه ها بفهمی چیه؛ یه ذره که به لباش مالوندم ضربان قلبم رفت بالا تنم میلرزید همه اینا از روی شدت شهوتم بود وقتی میدیدم دختردایی خوشکم با اون صورت سفید و نازش داره با لباش با کیرم بازی میکنه از هزارتا فیلم سوپر بهتر بود. گفتم حالا که نفهمیدی باید با زبون لیسش بزنی بفهمی چیه گفت باشه و وقتی زبونشو درآورد یه دور ،دور کله کیرم چرخوند از صورتش معلوم بود که انگار یه چیزایی فهمیده منم هول شدم گفتم الانه که همه چی خراب شه که یلدا گفت بازم نفهمیدم چیه بزارش تو دهنم بفهمم چیه. با این حرفش انگار دنیا رو به من دادن کله کیرمو با احتیاط آروم گذاشتم تو دهنش گرمای دهنش با گرمای کیرم منو داغ کرده بود حالا کله کیرم تو دهن یلدا بود و داشت لباشو شل وسفت میکرد و زبونشو دور کیرم میچرخوند منم که جرأتم بیش تر شده بود کیرمو یه ذره دیگه فرو کردم تو دهنش که دیدم سریع سرشو کشید عقب وکیرم از دهنش اومد بیرون گفت چرا هی بزرگتر میشه؟ گفتم این از خواصشه. ولی فکر کنم بو برده بود ولی به روش نمیاورد. دیدم خودش سرشو آورد جلو و دوباره کیرمو دهن گرفت و تا اونجا که دهنش جا داشت کرد تو دهنش دیگه داشتم دیوونه میشدم که یهو احساس کردم یه چیزی از کیرم ریخت تو دهن یلدا؛ بله آب هوسم ریخته شده بود تو حلق یلدا ؛یهو دیدم یلدا سرشو کشید عقب و حالش داره بهم میخوره؛ سریع کیرمو غلاف کردمو گفتم چی شد؟ یلدا گفت یه چیزی از توش ریخت تو دهنم گفتم تفش کن گفت قورتش دادم زیاد نبود ولی بوی بدی داشت. من که ترسیده بودم گفتم برو دهنتو آب بزن بازی بسه با کمال تعجب دیدم میگه نه من باید بفهمم چی تو دهنم بود ؛ساعتو نگاه کردم دیدم الانست که زنداییه سر برسه ؛ گفتم بعدا بازی میکنیم گفت آخه وقتی میخورمش خوشم میاد پیش خودم گفتم یه لحظه کیرمو میزارم تو دهنش آبمو میارمو خلاص که یاد اینکه یه بار قبلا هم ضایع شده بودم گفتم بی خیال ؛ به یلدا گفتم بسه دیگه الان مادرت میاد میگه هنوز تکالیفتو ننوشتی؛ همین که رفتیم سر تکالیف یلدا زنداییه سر رسید و من خیلی شانس آوردم که به حرف کیرم گوش نداده بودم. این ماجرا تو تابستون 90 برام اتفاق افتاد از اون موقع دیگه موقعیت پیش نیومد هروقت یه موقیعت پیش بیاد همین جا براتون مینویسم.
     
  
مرد

 
کادوی دخترخاله به من

سلام امروز میخوام دومین خاطره ی سکسیمو بعد از افتتاح آلت بنویسم.همونطور که در خاطره ی قبلی گفتم دخترخالم فوق العاده سکسی بود و مراسمهای زیادی با هم داشتیم ! اما من اتفاقات و خاطراتی که بهم چسبید و به نظرم جالب جذاب و سکسی است رو مینویسم که امیدوارم خوشتون بیاد.
خاطره ی افتتاح آلت در سال 77 اتفاق افتاد یعنی در سن 16 سالگی.

تا سال 80 که سال اعزام من به خدمت بود چند باری با هم سکس داشتیم و من بارها اونو از پشت مورد حمله قرار دادم ! الآن که ازدواج کرده اثرات اون قابل مشاهدس چون فقط اونه که توی 7 خواهر و برادر کونه بزرگ و گردی داره !!
روزها گذشت و من به خدمت اعزام شدم و در یکی از پادگانهای ارتش تهران مشغول به انجام وظیفه شدم . اوایلش فقط تلفنی حرف میزدیم و کم کم که از آشخوری دراومدیم به ما اجازه ی ملاقات دادن به دیدنم اومد.یادم نمیره دوشنبه بود و حدودا 40 - 45 روزی از آموزشیه من گذشته بود که دخترخالم با دوستش شادی به دیدنم اومدن اولش با دیدن کچلی و خاکی بودن من (به علت تنبیه و بیگاری)کلی خندیدن بعدش صحبت و خوشگذرونیه صوتی ! تا حدودا 45 دقیقه.آخرای وقت ملاقات موقع خداحافظی آروم بهم گفت دارم مخ شادی رو میزنم که خونشونو برامون خالی کنه _ لازم به ذکره بگم دخترخاله ی من ذاتا دختر بدی نبود توی یک خونواده ی فوق العاده مذهبی ، نمیدونم اینو خدا بانیه آرامش یا گناه من آفریده بود که فقط با من بود و به قول معروف تک پر بود اون حتی با پسرای دیگه ی فامیل حتی شوخی هم نمیکرد چه برسه به پسرای غریبه _ خلاصه منم تو فکر حرف اون بودم تا حدودا دو روز بعد دیدم تنها اومد ملاقاتم گفتم پس دوستت کو ؟ شروع کرد به فحش دادن بهش .گفتم چرا؟ گفت کثافت برام شرط گذاشته اگر خونه ی خالی میخوای منم شریک باید سکسمون 3 نفره بشه ! من اولش تعجب کردم چون شادی دختر خوشگل و پولداری بود و از پسرا کلا بدش میومد چرا به سکس با من که همچین آش دهن سوزی نبودم راضی شده بود نمیدونم ، بعد از کلی حرف به دخترخاله گفتم چون شما دوطبقه ی خالیه خونتونو اجاره دادین دیگه باید فکره سکسو از سرت بیرون کنی اونم داشت رام میشد که وقت ملاقات تموم شد! اصرار من اولا بخاطر خودش بود چون واقعا دلم برا خوردنا و کون سفیدش تنگ شده بود دوما نمیخواستم سکس با شادی رو که بعدها فهمیدم بخاطر تعریفای دخترخاله از سایز کیر و طرز و علاقم به خوردن راضی به سکس با من شده ، از دست بدم . خلاصه تلفنی و حضوری هرطوری شد دخترخاله رو راضی کردم اما آموزشیه من تموم شد و در دوره ی کد که همون دوره ی درجه دهی به سربازاست قبول شدم البته در همون پادگان .بین دو دوره و اصطلاحا میان دوره 5،6 روزی به ما مرخصی دادن منم به دخترخاله گفتم الآن بهترین فرصت برا عشقبازی با اعمال شاقست !! اونم قبول کرد و با شادی هماهنگ کرد و قرار شد ( دقیقا یادمه ) 21 دیماه 80 که سومین روزه مرخصیه من بود به خونه ی شادینا که یه کوچه پائینتر از دخترخاله بودن بریم . صبح روز موعود رسید و من به حموم رفته و بدنمو با کرم موبر تمیز کردم و آماده شده و به طرف مکان راه افتادم یادم نمیره هوا فوق العاده سرد بود و من چند روز بعد به علت حموم رفتن و بیرون اومدن توی اون هوا چند روزی رو تخت خوابیدم ! سرتونو درد نیارم اونجا رسیدم و بعد از یه لب گیریه طولانی با دخترخاله رو کاناپه کنار شومینه نشستم تا قندیلای بدنم آب شه ! نیم ساعتی با هم ور رفته و اصطلاحا عشق بازی کردیم تا اینکه سروکله ی شادی از اتاق خوابش پیدا شد. وااای یادش به خیر یه تاپ کوتاه و خوشگل که بالاتر از نافش بود شکم و ناف سفیدشو انداخته بود بیرون سینه های گرد و کوچولو و البته قلمبه که داشتن از زیر تاپ به لبام چشمک میزدن همراه با یک دامن کوتاه و تنگ یه وجب بالای زانو . اومد جلو باهام دست داد .دستاش اینقد داغ بود که با حرارتش کیرم یهو اومد بالا و نزدیک بود شلوارمو سوراخ کنه !!توی اون لباسا چند برابر خوشگلتر شده بود . دخترخاله متوجه تغییر حالتم شد و فهمید اگه واسطه نشه دوستشو درسته قورت میدم ، بادست محکم به پام زد که هم حواسم بیاد سرجاش هم عصبانیت وحس حسادتش فروکش کنه . شادی هم جلوی من شد ملکه ی عذاب ، پای راستشو رو پای چپش انداخت طوری که رونای سفیدش داشت دامنشو پاره میکرد . من ازاون موقع تا الآن عاشق اینطوری نشستنه خانمام وقتی کسیو اینطوری میبینم دیوونه میشم واقعا حالت دیوونه کننده ایه البته برا من .چنددقیقه ای گذشت و اون باحرکاتش قصد تحریک منو داشت که الحق به هدفشم رسید!توی دلم گفتم طوری بکنمت که تا یه هفته نتونی بشینی و طوری بخورمت که تا چند روز لبام و بدنت قرمز و کبود باقی بمونن . بالأخره طاقتم تموم شد و به دخترخاله گفتم تا شب باید بشینیم ؟پاشو شروع کن که دارم میترکم.لحظه ی موعود رسید و سه نفری به اتاق خواب رفتیم شهوتی که شادی به بدنم انداخته بود باعث شد دخترخاله رو رو تخت که تختخوابه دو نفره ی بابا و مامان شادی بود انداختم.چنددقیقه ای به لب بازی و مالیدن اعضای برجسته ی بدنامون گذشت ! تا اینکه لباسامونو درآوردیم و شادی درین لحظات فقط نظاره گربود لخت که شدیم از پیشونیه دخترخاله شروع کردم به خوردن تا شصت پاش .خوردم و خوردم ، با شدت تمام کسشو میخوردم طوری که از شدت درد و شهوت موهام که کم کم دراومده بودنو میکشید.خلاصه به وسیله ی انگشت لبها و زبونم بعد از خوردن کس و سوراخ کونش ارضا شد و آبش اومد وبادستاش به صورتم مالید .از روش بلند شدم ودیدم شادی داره به خودش ور میره بهش گفتم شریک شدن در سکس یعنی این ؟از اونجا خود ارضایی کنی؟! دخترخاله که حسابی از ارضا شدنش خوشحال و سرحال بود لباسای منو درآورد و مثل خودم از بالا شروع کرد به خوردن تا رسید به کیر بیضه ها و پشت . دیوونه وار کیرو میخورد و درحال خوردن به شادی می گفت ببین بهت راست گفتم اینم دسته بیل و ... .انتظارا به سررسید و صبر شادی سراومد و اومد کنار پاهام نشست و شروع کرد به فشار دان و مالیدن بیضه هام بهش گفتم پاشو لباساتو دربیار بلند شد و لخت شد واااای چه بدنه سفیدی چندبرابر سفیدتر از دخترخاله با یه کون قلمبه و خوشگل که زیر دامن تنگش پنهون شده بود و من کشفش نکرده بودم !چشام که به کونش افتاد _به علت علاقه ی شدیدم به کون - که الآنم بیشتر شده ! - پاهاشو کشیدم سمت خودم گفتم پشت به من رو به کیرم و دخترخاله بشینه روصورتم اونم نشست و دل سیر کس تپل و سوراخ کون خاکستری و خوشمزشو مکیدم .اونم کم کم شروع کرد به خوردن کیر من و به گفته ی خودش عاشق خوردن و بازی با بیضه های قلمبم بود محکمتر از دخترخاله میمکیدشون و فشارشون میداد طوریکه دردم میگرفت منم تلافیشو سر سوراخ کونش درآوردم و طوری میخوردمش که نفسم میگرفت .به زور بعد چند دقیقه اونا رواز پام بلند کردم چون میدونستم اینطوری ارضا نمیشم (در اینجا باید بگم جز همون خاطره ی اول یعنی افتتاح آلت تا الآن با حدود 60،70 بار سابقه ی سکس به یاد ندارم کسی با خوردن کیر و اصطلاحا ساک زدن تونسته باشه آبمو بیاره .باور کنید لاف نمیزنم نمیدونم اشکال از منه یا از روش خوردن اونا ولی جدی میگم با خوردن کیرم توسط هر کی و با هر روش و شدتی ارضا بشو نیستم !!این یکی از دلایلی بود که به نظر دخترخاله و دوست جذابش یه حسن بود و باعث میشد هرچقدر دوست داشتن کیر و بیضه ها رو بخورن)خلاصه دخترخاله رو طبق معمول دمر که حالت مورد علاقه ی من توی سکسه خوابوندم و بعد از خوردن چند ثانیه ای و چرب کردنه سوراخو آماده کردنش آروم آروم شروع کردم به کردنه توش.سوراخش بعلت حدودا سه ماه دوری از کیر من و بلا استفاده موندن ! تنگ شده بود به زور بازش کردم و با احتیاط و البته شوق فراوون کردم توش چند ثانیه نگه داشتم تا عادت کنه و باز بشه بعد شروع کردم به عقب جلو کردن به شادی گفتم اونم دمر روی دخترخاله طوری بخوابه که کونش بیفته دقیقا روی کله ی دخترخاله !! خودم خوابیدم روی دخترخاله کیرم توی کون اون بود و صورتم لای کون شادی ! با دودستم کون دخترخاله رو وا کرده و به شادی گفتم بادستاش کونشو واکنه.از بالا خوردن کون و سوراخ کون شادی از پائین تلمبه توی کون دخترخاله . خیلی حالت سختیه و به بدن مخصوصا کمر فشار زیادی میاد ولی خیلی حال میداد هم به من هم به دخترخاله هم به شادی که از خوردنم و شهوت خودش داشت منفجر میشد ! چند دقیقه گذشت که حالتو عوض کرده و حالتای مختلفو امتحان کردیم و نوبت کردنه شادی رسید . الآن خودم به یاد اون روز استثنایی و فراموش نشدنی دارم میترکم و کیرم داره شورتمو پاره میکنه !! به شادی گفتم دمر بخواب و شیوه ی مورد علاقمو امتحان کردم که دیدم اجرا نمیشه خیلی تگتر از دخترخالس چند شیوه ی دیگه هم امتحان شد که همش مردود شدن تا اینکه خودم روکمر خوابیدم و کیر شق شده و کلفتمو سیخ نگهداشتم و بهش گفتم آروم بشین روش و خودت آماده و بازش کن اونم انجام داد و بعد از چند دقیقه آه و ناله سوراخ خوشمزه و تنگش باز شد .خودش شروع کرد بالا پایین کردن تا اینکه به درد همراه با لذتش عادت کرد و سپرد دست خودم منم چند دقیقه ای مدارا کردم و بعد از درآوردن و چرب کردن دوباره ی کیرم گفتم دمر بخواب که ارضا بشم اونم خوابید یک لب حسابی از سوراخش گرفتم و کردم توش جیغش بلند شد دستاشو گرفتم و دیوونه وار شروع کردم به قول چند ساعت پیشم عمل کردن ! چهار پنج دقیقه ای با شدت فراوون کردم وبعداز ارضا شدنه اون آب منم اومد و ریختم توی کونش و بیحال افتادم روش و دخترخاله ی که شاهد ما و در حال مالیدن خودش بود خوابید رو من که دوباره صدای شادی از سنگینیه دوتامون دراومد و بعداز نیم ساعتی خودمونو تروتمیز کردیم و بعد از خوردن ناهار و یه سکس خوشگل و سه نفره ی دیگه که تقریبا با همون حالتا و خوردن آب دخترخاله و شادی توسط من و آب من توسط دخترخاله همراه بود ، به خونه برگشتم اینم بگم تا چند روز کمر درد و بیضه درد داشتم !! این روز و سکساش به یکی از بهترین و موندگارترین خاطرات زندگی و سکسی من تبدیل شد وهروقت یادم میفته واقعا احساساتی و حشری میشم . خب ببخشید یه کم طولانی شد تا خاطره ی سکسی بعدیم بای .
     
  
مرد

 
کردن خواهر زنم از کون

با سلام به شما دوستان گلم خاطره ای رو که می خوام براتون تعریف کنم واقعا برام اتفاق افتاده و هر وقت به یادش می افتم ......!؟ داستان از این قراره که من حدود 4 ساله که ازدواج کردم یه خواهر زن دارم که تازه پیش دانشگاهی شو تموم کرده وبه قول خودمون داره کم کم رسیده می شه.از لحاظ تیپ و هیکل واقعا عالی (بدنی سفید با کمر باریک ولی یه کون واقعا گنده ) و من از همون روزای اول تو کفش بودم و منتظره یه فرصت خوب بودم تا ....؟! البته اون با من خیلی راحته و هر وقت میاد پیشمون توی خونه بلوز شلوار می پوشه و اون رون ها و کون گنده شو می ندازه بیرون. راستی این رو هم بگم که روزا اصلا دختر غیر نرمالی نیست. یه شب روزا با پدر و مادرش برای شام به خونه ما اومد وبعد از صرف شما و قتی که می خواستن برم روزا به مامانش گفت که امشب می خوام پیش دیبا (راستی یادم رفت بگم که اسم زنم دیباست)بمونم و مامانش هم موافقت کرد اون شب من واقعا بدجوری رفته بودم تو کف روزا ولی نمیدونستم چه جوری اقدام کنم،خلاصه با هزار اعصاب خوردی رفتم تورختخوابم و ناراحت ازاینکه نمی تونستم کاری بکنم. صبح که شد من و دیبا از خواب بلند شدیم و بعد از خوردن صبحانه آماده رفتن به سر کار بودیم که خانمم به من گفت لیدا هنوز خوابه و تا 9 - 5/9 هم فکر نمیکنم بیدار بشه و من دیشب بهش گفتم که ما فرداصبح می ریم سر کار خودت بلند شو صبحانتو بخور و اگر هم خواستی بری درها رو قفل کن و کلید رو بزار تو جا کفشی، تا این رو گفت من تو دلم خوشحال شدم و با خودم گفتم بهترین موقعیتهو همراه خانمم راهی محل کارمون شدیم البته محل کارمون از هم جداست. وقتی خانمم رو رسوندم به محل کارش سریع خودم برگشتم خونه و می دونستم که دیبا حالا حالا ها نه بهم زنگ می زنه و نه میادخونه. وقتی به خونه رسیدم یواش در رو باز کردم و وارد آپارتمان شدم و یه راست رفتم در اتاق لیدا، وقتی وارد اتاق شدم دیدم با یه تاپ و شلوار راحتی به شکم خوابیده ومعلوم بود به این زودی ها بیدار نمی شه. من هم رفتم و لباسهامو عوض کردم و دوباره اومدم تو اتاقش، راستی یادم رفت که بهتون بگم که من تو این 4 سال هر از گاهی که امکانش بود به طور اتفاقی و غیرمستقیم یه دستی به بدنش و بخوصوص کون نرمش می زدم و فکر کنم اون هم تا حدودی جریان رو فهمیده بود.

خلاصه رفتم بالای سرش و یواش خودم رو از پهلو چسبوندم بهش وای چه هیجان و استرسی داشتم وقتی میدیدم چسبیدم بهش،پس از چند ثانیه که من بیشتر و محکمتر بهش چسبیده بودم یههو یه تکونی خورد و به پشت خوابید و من دیگه نتونستم کونش رو لمس کنم البته فکر کنم فهمیده بئد ، دوباره خودم رو بهش چسپوندم و یواش سرم رو بردم نزدیک صورتش و نرم نرم صورتش رو می بوسیدم و مطمئن بودم که دیگه موضوع رو فهمیده هرچند خیلی می ترسیدم ولی دلم رو زدم به دریا و یواش دراز کشیدم روی شکمش یه دفعه چشماشو باز کرد با قیافه هراسان گفت آقا فرید می خوای چکار کنی منم بهش گفتم کاریت ندارم تو بگیر بخواب گفت دیبا کجاست کفتم رفته سر کار تو بخواب من الان می رم دیدم دوباره به شکم خوابید اون موقع بود که فهمیدم خودشم بدش نمی یاد ولی خیلی می ترسه.

من که دیدم الان باید کارمو شروع کنم راحت دراز کشیدم روش ولی دیدم داره مقاومت می کنه و منم خیلی وزنم رو روش ننداختم خلاصه به همین صورت مشغول حال کردناز روشلوار بودم که با خودم گفتم یه امتحان بکنم شاید بزاره شلوارشو بکشم پایین دتم رو بردم و یواش شلوارش رو کشیدم پایین که دیدم داره میگه نه تو روخدا نکن! منم بدون نوجه شلوارشو رو تا بالای زانوش کشیدم پایین البته واقعا فهمیدم که خجالت میکشه چون یه کلام حرف نمی زد وقتی شلوارش و اوردم پایین باورم نمی شد که اون کون گنده و سفید الان جلومه و من میتونم تا ته بکنم توش ،لیدا که به شکم خوابیده بود و صورتش رو از خجالت کرده بود توی بالشت و روش نمی شد به من نگاه کنه نمی تونست که چند ثانیه دیگه یه کیر کلفت می خواد بره توش منم برای اینکه نترسه و یه دفعه دردش نیاد کیرم رو آروم گذاشتم لای پاهاش و چند باری عقب جلو کردم بعد به طور کامل روش دراز کشیدم و یواش در گوشش گفتم دوت داری این کار رو؟ دیدم داره میگه آره. بهش گفتم اگه می شه پاهاتو به هم بچسبون و بدنت رو شل کن می خوام بکنمش تو سوراخ کونت که یه هو خواست بلند شه و من نذاشتم گفت نه همین طوری بکن منم گفتم آروم می کنم نترس بعدش اون گفت فقط مواظب باش نره تو جلو ، منم آب دهن زدم سر کیرمو آروم گذاشتمس روی سوراخ کونش و کمی فشار دادم که دیدم گفت در بیار داره می سوزه من هم بی توجه به کارم ادامه می دادم و اون در حالی که آخ واوخ می کرد می خواست مقاومت کنه که من محکم روش دراز کشیده بودم و نمیگذاشتم تکوتن بخوره خلاصه دیدم که کونش خیلی تنگه و باید بیشتر فشار بدم با یه کم فشار بیشتر یه دفعه یه جیغ بلند کشید و دیدم داره گریه میکنه منم دیگه خیلی فشار ندادم و فقط سر کیرم تو کون گندش بود که دیدم داره میگه همونجوری مثل اول بکن ! منم باز بی توجه بودم و همون جوری مشغول تلمبه زدن بودم و اون هم همش گریه می کرد دیدم که عضلات کونش کم کم داره به کیر من عادت می کنه و کیرم داشت بیشتر می رفت تو دیگه داشت آبم میومد که لیدا مرتب می گفت دیگه بسه بلند شو! بعد از چند ثانیه یه هو آبم اومد و همش رو خالی کردم تو کونش و اونم یه جیغی زدو گفت سوختم! من یه چند ثانیه روش دراز کشیدم و بعدش بلند شدم و بهش گفتم چهطور بود ؟گفت همونجوری مثل اولی که کردی خوب بود ولی بعدش وحشتناک بود . بعدش اون همون جوری دراز کشید روی تخت و منم دیگه رفتم لباسامو پوشیدم و برگشتم سرکارم از اون روز به بعد هر وقت من ورو میبینه به نشانه درد اون موقش لبش رو گاز می گیره؟؟؟
     
  
مرد

 
خواهرزن های سکسی

سلام این داستانی رو که میخوام بنویسم داستان واقعی سکس من با خواهرزن هام هستش که خیلی سکسی و خوشگل هستن البته زن من هم که اسمش پریساست خیلی خوشگل و هیکل سکسی داره که همه آرزوی سکس با اون رو دارن این رو از نگاه های مردهای فامیل میشه فهمید البته من امان نمیدم یک شب درمیون با هم سکس داریم بریم سر اصل مطلب خانواده خانوم بنده شهرستان هستن و هر چندوقت یک بار میان پهلوی ما یا ما میریم اونجا.من دو تا خوارزن دارم که یکی از خانومم بزرگتره که اسمش مهسایه و ازدواج کرده مهسا که هیکل سکسی ،کون بزرگ و گوشتی که آدم رو دیوونه میکنه در ضمن یه شوهر کسخل و ریزه میزه هم داره به اسم جلیل که از صبح تا شب سرکاره تازه شب هم که میاد میره سر کامپیوتر و تمام خیلی کم با زنش سکس داره اینو مهسا به خانمم گفته و خواهرزن دومی که اسم اون سمیرا هم دبیرستانیه از خوشگلی دومی نداره سفید با اینکه دبیرستانیه کون خوشگلی داره وقتی راه مثل ژله میلرزه آدم دوست داره کیره شو تون کوونش بکنه ماجرا از مهسا شروع شد که اومده بودن خونه ما مسافرت که طبق معمول شوهرش زودتر برگشت شهرستان تا به کاراش برسه ما هم از خدا خواسته گفتیم بره گمشه تا ما هم یه دل سیر کس و کون مهسا رو تماشا کنیم. از وقتی باجناقم برگشت شهرستان مهسا لباسهای بازتری میپوشید و تیپش سکسی تر شده بود ما هم حال میکردیم .یه روز صبح از خواب پاشدیم دیدیم خانمم دخترم رو برده بهداشت واکسن بزنه منم رفتم توی آشپزخونه چایی دم کنم دیدم مهسا میگه من چایی دم کردم تا برگشتم کفم برید دیدم با یه شلورک کوتاه و یه تاب صورتی توری داره خودش رو آرایش میکنه من داشتم همین جوری نگاهش میکردم گفت چیه خانم خوشگل ندیدی گفتم چرا ولی هلو به این خوشگلی ندیدم مهسا گفت دوست داری هلو بخوری گفتم آره کی بدش میاد ولی شما کجا ما کجا مهسا گفت از دست اون باجناق بی عرضه ات گفتم چرا گفت این حرفا رئ به اون بگو تا زحمت کارهاش گردن آرش جون نیفته گفتم گردن من چرا مهسا گفت شما نه آرش کوچیکه گفتم اگه خواهرت بیاد چی گفت زود جمعش میکنیم منم از خدا خواسته صورت نشسته افتادم به جان اون لباش حالا نخور کی بخور خیلی لبهای خوشمزه ای داشت دیدم دستش برد سمت شرتم کیرم رو گرفت و شروع به مالیدن کرد معلوم بود خیلی هوسیه گفتم سریع لخت شو منم لخت شدم رفتم رو تخت خوابیدم اون هم شروع به درآوردن لباساش با عشوه و ناز به روش جنده های حرفه ای کرد.گفتم معلومه خیلی هوسی هستی؟گفت آره باجناق کسکش شما منو یک ماهی میشه نکرده دیگه داشتم از شدت بی کیری میمردم وقتی دیدم گفتش می خواد بره گفتم بهترین موقعیته با کیر تو یه حالی بکنم آخه تعریفشو از پریسا زیاد شنیده بودم.مهسا لخت مادرزاد اومد رو تختو بهم امون نداد کیرم گرفت تا ته کرد توی دهنش برام یه ساک مشتی زد دیگه داشت آبم میومد گفتم بسه داره آبم میاد گفت بذار بیاد می خوام بخورم و دوباره شروع کرد به خوردن که یه هو آبم اومد همه رو خورد و یک هم ریخت روی سینه هاش گفتم جنده پس تو چی؟هنوز شروع نشده آبتو آوردم تا خوب منو بکنی گفنم پس پریسا چی گفت اون حالا حالا ها نمیاد خیالت راحت باشه دیدم رفت از توی کیفش یه کاندوم با اسپری آورد گفت میخوام امروز خواهرتو بگایم. اسپری رو روی کیرم خالی کردو خودشم پاهاشو باز کرد گفت بیا کسم رو بخور عجب کسی داشت سفید گوشتی با چوچوله های صورتی داشتم دیوونه میشدم پریدم روی کسشو شروع کردم به خوردن کسش عجب بویی می داد آدم رو نعشه میکرد داد مهسا داشت داد میزد به خودش میپیچید سینه هاش میمالید ده دقیقه ای کسشو خوردم دیگه داشت جیغ میکشید هی میگفت آرش کیرتوبخورم جووووووووووووووووووون کیرت توی کسم من جنده تو هم آرش من کیر می خوام بیا کسم رو جر بده مادرکسه کیرت تو کس مادر جنده من بره خوارکسه دیگه دیدم داره فحشهای عجیب غریب میده گفتم الان وقتشه که کسش رو به گاییدن بدم کاندوم رو کیرم کشیدم رفتم سراغ کس مهسا کیرم رو گذاشتم دم کسش هل دادم داخل وای چه داغ بود جیغ مهسا رفت هوا شروع کرد به فحش دادن گفتم چرا فحش میدی گفنت این جوری هوسی تر میشم حال میکنم تو هم باید به من فحش بدی شروع کرد دوباره فحش دادن منم داشتم سریع تلمبه میزدم کیرم میخورد به ته کسشو بر میگشت مهسا جیغ میزد میگفت:کییییییییییییییر عجب کیری داری کسکش خوش به حال اون پریسای جنده خواهرکسه که همچین کیری میره توی کسش، آخ جون مامانی کجایی بیای ببینی دختر کونیت داره چه حالی میکنه عجب کیری توی کسشه ،کیر بابارو ولش کن بیا کیر آرشو بچسب. مهسا از روی کیرم بلند شد رفت کرم آورد و مالید به سوراخ کونش و گفت بیا از کون بکن گفتم دردت نمیاد گفت بیا کسکش کونمو جر بده پارش کن گفتم مگه قبلا دادی چند بار جلیل از کون کرده خیلی حال داد ولی کیرش کوچیک بود ولی کیر تو بزرگ حالش بیشتره کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش یکم فشار دادم سرش رفت داخل یکم خودشو جمع کرد کیرم رو بازی دادم تا خودش رو شل کرد یک هو فشار تا دسته رفت تو کونش دادش رفت هوا یکم نگه داشتم بعد شروع کردم یه تلمبه زدن عجب کون خوشگلی داشت با هر ضربه من کونش مثل ژله میلرزید دیگه صربات رو تندش کردم مهسا داشت حال میکرد بعد از چند دقیقه کیرم رو درآوردم گفتم بیا روی کیرم بشین اومد روی کیرم نشست شروع کردبه بالا و پایین رفتن موهاشو با یه دستش جمع کرد با یه دست دیگه سینه هاشو می مالید زبونشو به سینه هاش میزد تا اون موقع 3 بار شده بود ولی هنوز جا داشت گفتم من دارم میشم گفت کاندوم رو دربیار می خوام آبتو بریزی توی کسم قرص میخورم مهسا خوابید زیرم کیرم گرفت کرد توی کسش با دستش چوچولشو میمالید منم تند تند تلمبه میزدم مهسا پاهاشو دور کرم قفل کرده بود داد میزد اخ جون کیر کلفت می خوام کیر کلفت توی کسمه باباجون جون کجایی دخترت داره کس میده آقا جلیل کجایی زنت جنده آرش جون شده کیر آرش توی کس زنته آرررررررررره کیر آرش جون توی کس خواهرت بره کسکش مادرجنده گفتم من دارم میشم مهسا گفت محکم بزن منم میشم دیگه داشتم میشدم پاهاشو محکم دور کمرم قفل کرد یک هو من شدم تمام آبم رو توی کسش ریختم مهسا داد میزد سوختم پریسا کجایی که شوهرتو گاییدم دیگه حال جان نداشتم آب کیرم از کس مهسا سرازیر شده بیرون ولی مهسا داشت همینجور هزیون می گفت تا حالا زنی به این حشری ندیده بودن البته پریسا هم خیلی حشریه ولی نه به اندازه مهسا از روی مهسا بلند شدم ساعتو نگاه کردم دیدم چهل و پنج دقیقه سکسمون طول کشیده گفتم مهسا بلند شو الان پریسا میاد گفت دارم از خستگی میمیرم تا حالا این جوری با جلیل سکس نداشتم مرسی ممنون واقعا به من حال دادی دیگه داشتم دیوونه می شدم نمیدونستم این مشکلمو چه جوری حل کنم مرسی آقای دکتر منم لبشو بوسیدمو گفتم خواهش میکنم کیر من قابل شما نداره هلوی خوشگل من مهسا رو بلند کردم رفتیم دو نفری یه دوش سریع سیر گرفتیم البته توی حمام هم یه حال کوچولو کردیم سریع آمدیم بیرون تا پریساخانوم نیامده بقیه داستان در قسمت بعد که سکس با مهسا هیجان انگیزتر و جالبترهم میشه........
     
  
مرد

 
سکس سریع با دختردایی

با سلام به شما ، من علی هستم نوروز 90 میرم تو 18 سال ، خاطره ای که میخوام بتعریفم مربوط به 8 ماه پیشه ، یه دایی دارم که تو روستا داره خونه میسازه ازم خواسته بود که برم کمکش منم از خدا خواسته رفتم ، بگین واسه چی میگم از خدا خواسته ، واسه این که دختر اون یکی داییم که من باهاش سکس داشتم همونجا بود اخه اونا یه خونه تو شهر داشتن و یکی تو روستا ( این داییم که دخترشو کردم اون داییم که داره خونه میسازه نیست ) از شانسم اون همونجا بود ، باهم رابطه ی تلفنی داشتیم ، داییم داره خونشو کنار خونه ی بی بیم میسازه ظهرا شبا که کار تموم میشد میرفتیم خونه ی بی بیم ، یه شب که نشسته بودیم تو خونه دیدم دارن میگن صبح میخوایم بریم شهر دنبال کارای وام خونه ، منم که کار اب دادن به دیوارای نو سازو داشتم موندم ، همون شب زنگ زدم گفتم صبح بیا خونه بی بی نا که کسی نیست ، حتمأ الان به خودتون میگین چطور اینجوری باهاش حرف زده ، اره اخه قبلا باهم سکس داشتیم ، خلاصه بهش گفتم ، گفت باشه ، صبح شدو دایی و زن دایی و بی بیم رفتن شهر ، بهش زنگیم که بهش بگم بیاد ، دیدم ای دل غافل گوشیش خاموشه ، منم که شق کرده بودم طوری کیر خورده بودم که الان فقط اونایی که این بلا سرشون اومده میدونن چی میگم ، شاید نزدیک 15 بار زنگ زدم همش میگفت خاموشه ، خونه ی دختر داییم اینا از خونه ی بی بیم اینا نسبتأ دوره ،

دیگه ناامید شده بودم و خواستم برم دست به دامان جق بشم تا جای پیش رفتم که کله لباسامو در اوردم که دیدم زنگ زد ، برق از سه فاز کلم پرید ، شلوارمو بدون اینکه شرت بپوشم پوشیدم برداشتم دیدم قطع کرد گفتم حتمأ میس انداخته ، زنگ زدم دیدم بازم خاموشه ، باز اعصابم تخمی شد ، دوباره زنگ زدم دیدم داره بوق میخوره ، تا برداشت گفت باطری گوشیم خرابه واسه همین هی دم به دیقه خاموش میشه ، منم سریع گفتم بیا که رفتن ، گفت باشه ، 10 دقیقه طول کشید تا خانوم تشریف اوردن ، خونه ی بی بیم اینا حیاط درندشتی داره حموم از اتاقا یه کم فاصله داره ، اومد گفتم برو تو حموم که من الان میام ، اون رفت تو حموم منم رفتم دور خونه امار بگیرم ، دیدم خبری نیست ، رفتم تو حموم دیدم گوشه حموم ایستاده شلوارمو در اوردم علی کوچیکه که دست بهش میزدی میشکست افتاد بیرون. پیرهنم ام در اوردم ، حقیقتش من اهل حال کردن نیستم سریع میکنم و للش ، گفتم لخت کن گفت نه گفتم باشه نکن شلوارشو کشیدم پایئن شورتشم به همین منوال کسش مو داشت ، راستی نگفتم دختر داییم کلاس سوم راهنماییه ولی اندامش ببینی توش میمونی وجدانأ عکسشو نشونتون بدم کف بر میشین ، لاشی کسش که اکبنده ، تو کونم که نمیده ، داشتم میگفتم موهای کسش زده بود داشت بلند میشد یه کم داشت ، یه کم با زبون روشو لیسیدم دیدم اینجور نمیشه حوله رو پهن کردم رو زمین گفتم به پشت به خواب خوابید نشستم رو پاهاش حالان کونه پهن و بزرگش جلو من بود ، تف کردم لا پاش کیرم و گذاشتم لا پاش جلو عقب کردم دیدم حال نمیده دیدم شامپو بغل دستمه برداشتم ریختم دره سوراخ کونش با دست لاپاشو میمالیدم کیرم و گذاشتم لاپاش دیدم ای جان چه حالی میده ، یه 5 دقیقه ای تلمبه ی یواش یواش زدم بعد ناخوداگاه دیدم سر کیرم رفت تو کونش دیدم سیخ شد بلند شد که بره ، تو دلم گفتم بدبخت تازه کیرم موتورش روشن شده ، ولی او دست بردار نبود هی میخواست بره ، چند تا عکس سکسی تو گوشیم داشتم از یکیش که فوت کرده بود خیلی خوشم میومد بهش گفتم تا مثل این نکنی نمیزارم بری اونم قبول کرد دوباره شلوارشو کشید پایین شرتشم به همین منوال پشتشو کرد طرفت من بعد مثل( استغفرالله ) سجده خوابید کسشو باز کردم دیدم کسش خیس خیسیه شامپو ها هنوز یکم لاپاش مونده بود کیرم گذاشتم لاپاشو شروع به تلمبه زدن کردم از زیر سینه هاشو که تو سوتین بیرون انداخته بود میمالیدم 3 دقیقه طول کشید تا ابم مثل ابشار مارگون ریخت لاپاش چند دقه روش خوابیدم بعد بلندش کردم ازش لب گرفتم بوسیدم و فرستادمش رفت ، از اون موقع تا حالا موقعیت پیش نیومده تا دوباره بکنمش ، راستی برای اولین بار بود داستان مینوشتم امیدوارم خوشتون اومده باشه ، بای به همه خواننده ها .
     
  
مرد

 
خواهر زن مرموز

داستانی که میخوام براتون تعریف کنم واقعیته وازاون داستانهای خیلای نیست .من حامدم و6ساله باهمسرم مهسا ازدواج کردم.با هم زندگی خوبی داریمو انواع سکس رو هم باهم داشتیم.یه خواهر زن دارم که عند تیپ وهیکله .کمر باریک .سینه های هفتی تو مشتی .لبای درشت وکون تپل که سفته وبالا وایساده .از اون تسبیح به آب کشا به نظر میومد .شوهرش راننده کامیون بود همش تو سفر واین تشنه کیر ولی به روی خودش نمی آورد.کارش این بود که بره قشم لباس بیاره وبفروشه به مغازه دارها .یه روز که رفته بود قشم .خانوم من با برادرش برای یه کار اداری رفتند شهرستان .نزدیکای شب بود که دیدم موبایلم زنگ میزنه .برداشتم دیدم خواهر زنمه .گفتم چی شده یاد ما کردی فریده خانم رسیدن به خیر.گفت الان اومدم با یه خروار لباس اما کلیدامو گم کردم نمیدونم چیکار کنم .گفتم الان میام پیشت همون جا بمون .سریع ماشینو برداشتمو ورفتم در خونشون 20دقیقه ای راه بود .سلام کردمو ودیدم پشت در ولو نشسته وچادرش افتاده رو شونه هاش .سریع خودشو جمع کرد وگفت ببین چیکار میتونی بکنی.چند تا کلید اورده بودم امتحان کردم نخورد .گفتم بابا وسایلتو یه دفعه دیگه بگرد شاید باشه.کیفشو داد به من و گفت من خیلی گشتم بیا تو هم نگاه کن .گفتم اینجوری نمیشه باید همه رو بریزم بیرون اجازه هست .گفت به شرطی خودت جمشون کنی .کیفشو خالی کردم .دیدم کلیدا تو یه زیپ کنارین .گفتم بیا فقط خواستی منو بکشونی اینجا خدایی خودم نمیدونستم قراره بعدا چی بشه اصلا فکر سکس با فریده به ذهنم خطور نمی کرد.درو باز کردیم و رفتیم داخل چند دقیقه ای کمکش دادم لباسای قشمشو ببره انبار بعد گفتم من دارم میرم خونه کاری نداری .گفت همین جا بمون من تنهام .گفتم تو که عادت داری هیچ وقت مهرداد شوهرت نیست خونه .گفت نه امشب ترس افتاده تو دلم بمون .اصرار کرد منم موندم .یه ساعت گذشت گفت من دارم میرم حمام دوش بگیرم .گفتم برو منم تلویزیون میبینم غافل از این بودم که شیطون رفته تو جلدش.چند دقیقه گذشت دیدم داره صدام میزنه .رفتم پشت درب حموم گفتم چیه ؟گفت میای پشت منو با شامپو کیسه بکشی .از این حرف بی مقدمه خشکم زد .چند لحظه مبهوت موندم .گفت چی شد نمیای .یهو به خودم اومدم دیدم شیطون رفته تو جلد منم .گفتم اخه تو نامحرمی من چطوری تو رو کیسه بکشم .دیدم درو باز کرد وبدن محشرشو نشونم داد وگفت این حرفا چیه فقط میخوام یه کیسه بکشی .از دیدن بدن سفید وبی نقصش دیوونه شدم .گفتم آخه لباسام خیس میشه گفت آبو میبندم تو هم لباساتو در بیار بیا تو .مونده بودم گیج وواج که چجوری اینقدر پر رو ه .گفتم اگه مهرداد برسه چی گفت اون الان بار برده تبریز امشب و فردا شب نمیاد.لباسامو در اوردم بجز شرطم وبا اجازه رفتم تو دیدم یه شرط قرمز فقط پاشه دیگه لخت لخته .کیرم که بیچاره تا حالا گیج مونده بود .دیگه بیدار شده بود و سفت .از اون کیرای کلفت ودراز دارم که آرزوی هر زنیه .گفت بیا کیسه رو پر از کف کردم منو بشور .گفت تمام بدنمو بشور .گرفتمو از پشت کمرش شروع کردم .کمرشو که تموم کردک گفتم بیا اینم پشتت دیگه برم .گفت نه بهت گفتم تمام بدنمو کیسه بکش پایینم بکش .اومدم از پایین شرتش روی باسنش شروع کنم .گفت تمام بدنم چند بار بگم .گفتم آخه فریده خانوم شرت پاته .فریده گفت خب درش بیار .بعد نگاهم کرد وگفت مگه نگفتم لباساتو در بیار چرا شرت پاته .گفتم باشه واز خدا خواسته شرتم ودر اوردمو و دیدم کیر شق شدم از شرت پرید بیرون گفت واااااااای عجب کیری .چرا اینقدر بزرگ شده وخودشو زد به کوچه اونطرفیو گفت نکنه خیال برت داشته هاااان .گفتم نه ولی اگه تو هم مرد بودیو بدن خودتو میدیدی اینجوری میشدی .گفت شاید بهر حال خوش به حال ابجی مهسام .بعد گفت خوب شروع کن .گفتم چیو ؟گفت کیسه کشیدنو دیگه از پایین کمرم شروع کن .دیدم خم شد وبه حالت 90درجه دستشو گذاشت رو شیر آب و کون تپلشو داد عقب .گفت شروع کن .منم شروع کردم .به شستن کون و لای کونش و باسنش با کیسه .دیگه کیرم داشت میترکید .تو دلم گفتم منتظر چی هستی خودش میخواد شک نکن دیگه .کیسه رو انداختمو وخودمو از پشت چسبوندم بهشو از زیر سینه هاشو گرفتم تو دست طوری که کیرم رفت لای باسنشو منم روش بودم .گفت داری چییییکار می کنی .گفتم میخوام هم بشورمت هم سیر ت کنم .گفت از چی سیرم کنی .گفتم از کیر و یه دستمو از زیر بردم رو چو چولش .اونم از خدا خواسته مثل اینکه کلید گم شدن نقشش باشه خودشو شل کرد .منم شروع کردم مالوندن کسش که گفت چرا نمیکنی تو ش دارم میمیرم از بی کیری .منم کیرمو گذاشتم در کسش گفتم بکنم واقعا .گفت زووود باش دیگه .منم کیر کلفتمو یهو با فشار تا ته کردم تو .یه جیغ کشید وگفت جووووووووووووون .اااآخ جووووووووون .مال خودته .جرم بده .پارم کن .منم شروع کردم به تق زدن .وای جاتون خالی .از من تق وآآآآآآآآآآه .از اون اوووووووووووییی واوووووووف ومحکمتر .دیوووونه کیرتمو وازاین حرفا .چند دقیقه ای تق زدم واونم با دست خودش چوچولشو میمالونو دیدم یهو ناجور لرزید .گفتم ارضا شدی گفت آره .گفتم من از کون میخوام من عاشق کونتم .گفت من خودمم از پشت دوس دارم ولی اینو دیگه روم نشد بگم .منم با خنده گفتم عجب باشرمی تو .کیرمو گذاشتم در کون پر از کفش و فقط گفت کیر تو از کیر باجناقت خیلی کلفت تره جر نخورم .گفتم نترس لیز شده با کف .آروم کردم تو کونش گفت یواش ولی من دیدم اون ارضا شده گفتم چرا من نشم و یهو کردم توش که جیییغ زد وگفت آرووووم چه خبره مردم .منم بی اعتنا شروع کردم به تق زدنو ودیدم اونم دوباره بعد از یکی دو دقیقه دوباره به آخ و اووووووف افتاده .منم تند کردمو محکم دیدم دیگه داره آبم میاد گفتم آبمو چییییییییییکار کنم وااااااااااای .گفت بده بخورمش .آوردم بیرون کرد تو دهنش شروع کرد ساک زدن .میبرد تا ته تو گلوشو میاورد بیرون که یه دفعه آبم تو دهنش خالی شد تا اون روز اینقدر آب ازم تو هیچ سکسی نیومده بود .اما اون با تمام وجود تا قطره آخرشو خورد .جاتون خالی وقتی از حمام اومدیم بیرون تا صبح 3بار دیگه با انواع شیوه ها کردمش .فردا صبح هم که میرفتم گفت منتظر یه فرصت دیگه باشم .منم الان منتظر اون فرصتم.
     
  
صفحه  صفحه 18 از 94:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA